میرزا رضا كرمانی و انگیزه ترور ناصرالدین شاه
چکیده: درباره انگیزه میرزارضاكرمانی برای قتل ناصرالدین شاه مسائل مختلفی مطرح شده است؛ برخی قتل ناصرالدین شاه را به سید جمال الدین اسدآبادی نسبت می دهند، برخی قتل شاه را توطئه دولت انگلیس و عثمانی میدانند و برخی معتقدند كه صدراعظم وقت یعنی علی اصغر خان امین السلطان در این قضیه نقش داشته است.
صحنهی اعدام میرزارضا كرمانی قاتل ناصرالدین شاه به وسیله چوبه دار در میدان مشق تهران (21 مرداد 1276 هجری شمسی) - عكس توسط یك جهانگرد فرانسوی برداشته شده است.
مظاهر عمده تأثیر این وضعیت در دوران ناصری بصورت اعطای امتیازات فراوان به دو دولت روس و انگلیس تحقق یافت (5) كه به جهت ضعف دستگاه دولتی ایران به صحنه رقابت برای این دو دولت پر نفوذ درآمد.
ناصر الدین شاه برای تأمین بودجه عظیم دربار خود علاوه بر اعطای امتیازات فراوان چون، امتیاز ایجاد خطوط تلگراف، احداث راه آهن و تراموا و بهره برداری از معادن ایران، امتیاز خرید و فروش توتون و تنباكو، امتیاز تأسیس بانك استقراضی و تشكیل بریگارد قزاق به دولت انگلیس و روسیه (6) مجبور بود تا با فروش حكومت ایالات ، القاب و عناوین (7) هزینه های دربار و كشور را تأمین نماید. این مسئله خود باعث افزایش مالیاتها، گرانی اجناس و نابودی صنایع داخلی می شد كه نارضایتی شدید مردم را در پی داشت.
میرزا رضا در مدت اقامت سید جمالالدین خدمتكار شخصی او بود و به واسطه همین رابطه نزدیك بشدت تحت تأثیر افكار و عقاید بلند سید جمال الدین قرار گرفت. سید جمال الدین اسد آبادی با توجه به موقعیتی كه داشت در مجالس به سخنرانی می پرداخت و از دولت و دربار قاجار انتقاد میكرد كه با توجه به شرایط خاص سیاسی و اقتصادی حاكم بر كشور این سخنان از حمایت گروههای مختلفی برخوردار می گشت.
با توجه به شرایط آشفته و دربار فاسد ایران، سخنان روشنفكر و مصلح بزرگ آن زمان یعنی سید جمال الدین بدون شك باعث ایجاد مشكلات بیشتری برای شاه و دربار می شد. به همین علت از او خواسته شد تا ایران را ترك كند اما سید كه در راهی كه پیش گرفته بود راسخ و استوار بود و همواره دلش برای ایران و ایرانی میتپید به حرم عبدالعظیم رفت و بست نشست و همچنان به ترویج افكار و عقاید خود مشغول بود كه سرانجام مأمورین حكومتی او را به زور از بست بیرون كشیده با وضعیت نامناسبی او را از ایران اخراج كردند.
اخراج سید جمال الدین و رفتار نامناسب مأمورین حكومتی با وی تأثیر بسیار بدی بر میرزا رضا داشت و او بعلت مخالفت آشكار با این مسئله توسط مأمورین حكومتی دستگیر و چندی زندانی می شود.
در جریان مخالفت ها با امتیاز خرید و فروش انحصاری توتون و تنباكو در ایران كه از سوی ناصرالدین شاه به فردی انگلیسی به نام تالبوت واگذار شده بود،میرزا رضا كه به واسطه شغلش با خانه بسیاری از بزرگان در ارتباط بود بسیاری از زنان رجال و بزرگان را به مقاومت علیه این امتیاز فرا خواند و تلاش زیادی برای لغو آن داشت.
این اقدامات میرزا رضا از چشم كامران میرزا كه در پی فرصتی برای گوشمالی او بود دور نماند و سعی كرد میرزا رضا را بعنوان یكی از محركین علیه این امتیاز به شاه معرفی كند تا هم به ناصرالدین شاه خوش خدمتی كرده باشد و هم میرزا رضا را تنبیه كند. به همین منظور كامران میرزا با استفاده از عوامل و كاركنان خود سعی كرد تا میرزا رضا را به نوشتن نامه ای اعتراض آمیرز نسبت به اوضاع جاری كشور و امتیاز تالبوت تشویق كند. (9)
خود میرزا رضا در این باره چنین می گوید "... بعد از آن كه من به آنها اطلاع دادم كه در میان تمام طبقات مردم حرف و همهمه است و بلوا و شورش خواهند كرد یرای مسأله تنباكو، قبل از وقت علاج بكنید. به نایب السلطنه هم گفتم تو دلسوز پادشاهی ،تو پسر پادشاهی،تو وارث سلطنتی ،كشتی به سنگ خواهد خورد،این سقف بر سر تو پایین خواهد آمد و دور نیست خطری به سلطنت چندین ساله ایران وارد شود،یك دفعه این امت اسلامیه از بین خواهد رفت، آن وقت[كامران میرزا] قسم خورد كه من غرضی ندارم ،مقصودم اصلاح است،تو یك كاغذ به این مضمون بنویس كه: "وای مومنین! وای مسلمین! امتیاز تنباكو داده شده، معادن داده شده، قند سازی و كبریت سازی داده شد، شراب سازی داده شد، ما مسلمان ها به دست اجنبی خواهیم افتاد،رفته رفته دین از میان خواهد رفت، حالا كه شاه به فكر ما نیست خودتان غیرت كنید، همت كنید،اتفاق و اتحاد نمایید، در صدد مراجعه برآیید." تقریباً مضمون كاغذ همین است. چنین كاغذی به من دستور داد و گفت مطالب را بنویس، ما به شاه نشان خواهیم داد و می گوییم در مسجد شاه افتاده بود پیدا كردیم، تا درصد اصلاح برآیم و نایب السلطنه قسم خورد كه از نوشتن این كاغذ برای تو خطر[ی] نخواهد بود، بلكه فرض دولت است كه در حق تو مواجب برقرار كند، التفات كند، آن وقت از حضور نایب السلطنه كه رفتم به خانه وكیل الدوله، آن جا [نیز] نوشته را به قهر و جبر و تهدید نوشتم. وقتی نوشته را از من گرفتند مثل این بود كه دنیا را خدا به ایشان داده است. قلمدان را جمع كردند، اسباب داغ و شكنجه به میان آوردند، سه پایه سربازی حاضر كردند كه مرا لخت كنند و به سه پایه ببندند كه [نام] رفقایت را بگو؟ مجلسشان كجاست و .."(10)
با این ترفند كامران میرزا توانست اسباب دستگیری میرزا رضا و تنی چند از فعالان را فراهم سازد، وی برای آن كه شایع كند این افراد بابی هستند ابتدا دو تن را كه به بابیگری معروف بودند را در سال 1308 ق دستگیر كرد(11) میرزا مدتی در تهران زندانی بود و از دشنام و ناسزا علیه شاه و درباریان خودداری نمی كرد، این مسئله باعث شد تا او دوران بسیار سختی را در زندان بگذارند. در جمادی الاخر 1310ق زندانیان به تهران منتقل شده و اكثرشان آزاد می شوند اما میرزا همچنان 14 ماه دیگر در زندان انبار تهران بود تا آنكه با وساطت امین السلطان و امام جمعه از زندان آزاد شد. تلاش میرزارضا برای نزدیك شدن به صدراعظم (امین السلطان) در جهت گرفتن مطالبات خود باعث شد تا كامران میرزا كه رابطۀ خوبی با صدر اعظم نداشت دوباره میرزا را زندانی كند كه بار دیگر با وساطت امام جمعه آزاد شد و سرانجام در ربیع الثانی سال 1313ق از ایران تبعید شد.
میرزا تصمیم گرفت برای دیدار سید جمالدین كه در استانبول ساكن بود، عازم آن شهر شود(12)وی در آنجا چندین ملاقات با سید داشت و در این ملاقاتها بود كه هنگامی میرزا از ظلم و ستمی كه بر او رفته ضمن نارضایتی، شكایت و حكایت فراوان میكرده سید نیز به او گفته كه "... ایران آباد نمی شود مگر به قطع ریشه شجره خبیثۀ استبداد."
با اینكه پس از ترور ، امین السلطان و دربار تلاشهای زیادی میكنند كه تهران را آرامش نگه دارند اما گزارش شده كه پس از ترور شاه در تهران آشوب است.(15)
درباره انگیزه میرزارضاكرمانی برای قتل ناصرالدین شاه مسائل مختلفی مطرح شده است؛
برخی قتل ناصرالدین شاه را به سید جمال الدین اسدآبادی نسبت می دهند، برخی قتل شاه را توطئه دولت انگلیس و عثمانی میدانند و برخی معتقدند كه صدراعظم وقت یعنی علی اصغر خان امین السلطان در این قضیه نقش داشته است.
اما باید گفت مهمترین علت و انگیزه میرزا رضای كرمانی برای قتل ناصرالدین شاه، ظلم و ستمی بوده است كه او در دوران زندگی خود با آن مواجه شد؛ در دوران كودكی پدرش بر اثر ظلم و تعدی حاكم ناصری كرمان مجبور به ترك شهر و دیار خود میشود،در دوران جوانی كامران میرزا ابتدا برای پرداخت پولی كه حق میرزا بوده است او را تحقیر و آزار میكند و سپس با سندسازی علیه او ، سالها او را به زندان می اندازد، در زندان نیز شرایط سخت و دشواری را پشتسر گذاشت...همه این مشكلات بعلاوه شرایط بسیار بد اقتصادی و اجتماعی جامعه باعث آن شد تا خانواده اش از هم بپاشد و با كورانی از مشكلات و مصیبت زمانه روبرو گردد.
كشته شدن ناصرالدین شاه بدست آزاد مرد فداكار،[بنام] میرزا رضا كرمانی، كه نتیجه آن ریشهكن شدن درخت كهن استبداد و ظلم[بود] و این اقدام متهورانه در تمام جهان به خصوص ایران تاثیری به سزا بوده و تنبه قابل توجهی ایجاد و بار سنگین استبداد را كه ملتی در زیر فشار آن جان می داد سبكتر كرده است.(16)اما سرانجام میرزا رضا، در 2 ربیع الاول 1314ق در میدان مشق توپخانه به دار آویخته میشود. ناظم الاسلام كرمانی در كتاب تاریخ بیداری ایرانیان مینویسد:" مظفرالدین شاه خیال كشتن میرزا و قصاص او را نداست و كراراً گفته بود قصاص و كشتن میرزا رضا، تشفی قلب من نیست،من اگر بخواهم انتقام بكشم، باید تمامی اهل كرمان را از دم تیغ بگذرانم." به نوشته كاساكوفسكی فرمانده بریگارد نظمیه تهران و زمان اجرای حكم میرزا رضا؛میرزا با پیراهن و شلوار نازكی دست بسته بیرون آوردند، او می خواست خود را شجاع و خونسرد وانمود كند،ولی چون چشمش به دار افتاد ظاهراً روحیه اش سست شد. ولی باز هم آن اندازه قوت قلب داشت تا بگوید : "مردم بدانید كه من بابی نیستم و مسلمان خالص هستم و شروع كرد به ادای شهادتش"،سپس گفت: "این چوبه دار را به یادگار نگه دارید،من آخرین نفر نیستم....."(17)
یاداشت:
1- شیدا.حسین ،گلوله ای برای شاه، تهران،فرهنگستان یادواره1378ص43
2- همان.ص44
3- خان ملك ساسانی.احمد،سیاست گران دورۀ قاجار،تهران،هدایت،1338 جلد2ص248
4- آبراهامیان.یرواند،ایرن بین دو انفلاب،ترجمۀ احمد گل محمدی و محمد ابراهیم فتاحی،تهران،نشر نی،چ2،1377ص67
5- احمد پناهی سمنانی.محمد،ناصرالدین شاه فراز و فرود استبداد در ایران،تهران،بهار،1377ص243
6- همان، ص250
7- روزنامه خاطرات اعتماد السلطنه،به اهتمام ایرج افشار،تهران،امیركبیر،چ5، 1379ص253
8- مرسلوند.حسن،شاه شكار،تهران،نشر جوانه،1370ص56
9- گلوله ای برای شاه،ص49
10- شاه شكار،ص58
11- گلوله ای برای شاه، ص64
12- شاه شكار ،ص66
13- روزنامه صوراسرفیل ش9،ص3
14- در اكثر كتابهای تاریخی به همین صورت آمده است.
15- حیل المتین.كلكته،س3،نمره15،دوشنبه 20 ذیقعده 1313
16- شمیم.علی اصغر،ایران در دورۀ سلطنت قاجار،تهران،مدبر،چ2،1375ص431
17- كاساكوفسكی.ولادمیر، خاطرات كلنل كاساكوفسكی،ترجمه عباسقلی جلی،تهران، امیركبیر،(1369؟)ص97
صحنهی اعدام میرزارضا كرمانی قاتل ناصرالدین شاه به وسیله چوبه دار در میدان مشق تهران (21 مرداد 1276 هجری شمسی) - عكس توسط یك جهانگرد فرانسوی برداشته شده است.
شرح حال
اوضاع و احوال تاریخی دوران ناصر الدین شاه
مظاهر عمده تأثیر این وضعیت در دوران ناصری بصورت اعطای امتیازات فراوان به دو دولت روس و انگلیس تحقق یافت (5) كه به جهت ضعف دستگاه دولتی ایران به صحنه رقابت برای این دو دولت پر نفوذ درآمد.
ناصر الدین شاه برای تأمین بودجه عظیم دربار خود علاوه بر اعطای امتیازات فراوان چون، امتیاز ایجاد خطوط تلگراف، احداث راه آهن و تراموا و بهره برداری از معادن ایران، امتیاز خرید و فروش توتون و تنباكو، امتیاز تأسیس بانك استقراضی و تشكیل بریگارد قزاق به دولت انگلیس و روسیه (6) مجبور بود تا با فروش حكومت ایالات ، القاب و عناوین (7) هزینه های دربار و كشور را تأمین نماید. این مسئله خود باعث افزایش مالیاتها، گرانی اجناس و نابودی صنایع داخلی می شد كه نارضایتی شدید مردم را در پی داشت.
آشنایی میرزا رضا با سید جمالالدین اسد آبادی
میرزا رضا در مدت اقامت سید جمالالدین خدمتكار شخصی او بود و به واسطه همین رابطه نزدیك بشدت تحت تأثیر افكار و عقاید بلند سید جمال الدین قرار گرفت. سید جمال الدین اسد آبادی با توجه به موقعیتی كه داشت در مجالس به سخنرانی می پرداخت و از دولت و دربار قاجار انتقاد میكرد كه با توجه به شرایط خاص سیاسی و اقتصادی حاكم بر كشور این سخنان از حمایت گروههای مختلفی برخوردار می گشت.
با توجه به شرایط آشفته و دربار فاسد ایران، سخنان روشنفكر و مصلح بزرگ آن زمان یعنی سید جمال الدین بدون شك باعث ایجاد مشكلات بیشتری برای شاه و دربار می شد. به همین علت از او خواسته شد تا ایران را ترك كند اما سید كه در راهی كه پیش گرفته بود راسخ و استوار بود و همواره دلش برای ایران و ایرانی میتپید به حرم عبدالعظیم رفت و بست نشست و همچنان به ترویج افكار و عقاید خود مشغول بود كه سرانجام مأمورین حكومتی او را به زور از بست بیرون كشیده با وضعیت نامناسبی او را از ایران اخراج كردند.
اخراج سید جمال الدین و رفتار نامناسب مأمورین حكومتی با وی تأثیر بسیار بدی بر میرزا رضا داشت و او بعلت مخالفت آشكار با این مسئله توسط مأمورین حكومتی دستگیر و چندی زندانی می شود.
در جستجوی عدالت
در جریان مخالفت ها با امتیاز خرید و فروش انحصاری توتون و تنباكو در ایران كه از سوی ناصرالدین شاه به فردی انگلیسی به نام تالبوت واگذار شده بود،میرزا رضا كه به واسطه شغلش با خانه بسیاری از بزرگان در ارتباط بود بسیاری از زنان رجال و بزرگان را به مقاومت علیه این امتیاز فرا خواند و تلاش زیادی برای لغو آن داشت.
این اقدامات میرزا رضا از چشم كامران میرزا كه در پی فرصتی برای گوشمالی او بود دور نماند و سعی كرد میرزا رضا را بعنوان یكی از محركین علیه این امتیاز به شاه معرفی كند تا هم به ناصرالدین شاه خوش خدمتی كرده باشد و هم میرزا رضا را تنبیه كند. به همین منظور كامران میرزا با استفاده از عوامل و كاركنان خود سعی كرد تا میرزا رضا را به نوشتن نامه ای اعتراض آمیرز نسبت به اوضاع جاری كشور و امتیاز تالبوت تشویق كند. (9)
خود میرزا رضا در این باره چنین می گوید "... بعد از آن كه من به آنها اطلاع دادم كه در میان تمام طبقات مردم حرف و همهمه است و بلوا و شورش خواهند كرد یرای مسأله تنباكو، قبل از وقت علاج بكنید. به نایب السلطنه هم گفتم تو دلسوز پادشاهی ،تو پسر پادشاهی،تو وارث سلطنتی ،كشتی به سنگ خواهد خورد،این سقف بر سر تو پایین خواهد آمد و دور نیست خطری به سلطنت چندین ساله ایران وارد شود،یك دفعه این امت اسلامیه از بین خواهد رفت، آن وقت[كامران میرزا] قسم خورد كه من غرضی ندارم ،مقصودم اصلاح است،تو یك كاغذ به این مضمون بنویس كه: "وای مومنین! وای مسلمین! امتیاز تنباكو داده شده، معادن داده شده، قند سازی و كبریت سازی داده شد، شراب سازی داده شد، ما مسلمان ها به دست اجنبی خواهیم افتاد،رفته رفته دین از میان خواهد رفت، حالا كه شاه به فكر ما نیست خودتان غیرت كنید، همت كنید،اتفاق و اتحاد نمایید، در صدد مراجعه برآیید." تقریباً مضمون كاغذ همین است. چنین كاغذی به من دستور داد و گفت مطالب را بنویس، ما به شاه نشان خواهیم داد و می گوییم در مسجد شاه افتاده بود پیدا كردیم، تا درصد اصلاح برآیم و نایب السلطنه قسم خورد كه از نوشتن این كاغذ برای تو خطر[ی] نخواهد بود، بلكه فرض دولت است كه در حق تو مواجب برقرار كند، التفات كند، آن وقت از حضور نایب السلطنه كه رفتم به خانه وكیل الدوله، آن جا [نیز] نوشته را به قهر و جبر و تهدید نوشتم. وقتی نوشته را از من گرفتند مثل این بود كه دنیا را خدا به ایشان داده است. قلمدان را جمع كردند، اسباب داغ و شكنجه به میان آوردند، سه پایه سربازی حاضر كردند كه مرا لخت كنند و به سه پایه ببندند كه [نام] رفقایت را بگو؟ مجلسشان كجاست و .."(10)
با این ترفند كامران میرزا توانست اسباب دستگیری میرزا رضا و تنی چند از فعالان را فراهم سازد، وی برای آن كه شایع كند این افراد بابی هستند ابتدا دو تن را كه به بابیگری معروف بودند را در سال 1308 ق دستگیر كرد(11) میرزا مدتی در تهران زندانی بود و از دشنام و ناسزا علیه شاه و درباریان خودداری نمی كرد، این مسئله باعث شد تا او دوران بسیار سختی را در زندان بگذارند. در جمادی الاخر 1310ق زندانیان به تهران منتقل شده و اكثرشان آزاد می شوند اما میرزا همچنان 14 ماه دیگر در زندان انبار تهران بود تا آنكه با وساطت امین السلطان و امام جمعه از زندان آزاد شد. تلاش میرزارضا برای نزدیك شدن به صدراعظم (امین السلطان) در جهت گرفتن مطالبات خود باعث شد تا كامران میرزا كه رابطۀ خوبی با صدر اعظم نداشت دوباره میرزا را زندانی كند كه بار دیگر با وساطت امام جمعه آزاد شد و سرانجام در ربیع الثانی سال 1313ق از ایران تبعید شد.
میرزا تصمیم گرفت برای دیدار سید جمالدین كه در استانبول ساكن بود، عازم آن شهر شود(12)وی در آنجا چندین ملاقات با سید داشت و در این ملاقاتها بود كه هنگامی میرزا از ظلم و ستمی كه بر او رفته ضمن نارضایتی، شكایت و حكایت فراوان میكرده سید نیز به او گفته كه "... ایران آباد نمی شود مگر به قطع ریشه شجره خبیثۀ استبداد."
ترور ناصرالدین شاه
با اینكه پس از ترور ، امین السلطان و دربار تلاشهای زیادی میكنند كه تهران را آرامش نگه دارند اما گزارش شده كه پس از ترور شاه در تهران آشوب است.(15)
درباره انگیزه میرزارضاكرمانی برای قتل ناصرالدین شاه مسائل مختلفی مطرح شده است؛
برخی قتل ناصرالدین شاه را به سید جمال الدین اسدآبادی نسبت می دهند، برخی قتل شاه را توطئه دولت انگلیس و عثمانی میدانند و برخی معتقدند كه صدراعظم وقت یعنی علی اصغر خان امین السلطان در این قضیه نقش داشته است.
اما باید گفت مهمترین علت و انگیزه میرزا رضای كرمانی برای قتل ناصرالدین شاه، ظلم و ستمی بوده است كه او در دوران زندگی خود با آن مواجه شد؛ در دوران كودكی پدرش بر اثر ظلم و تعدی حاكم ناصری كرمان مجبور به ترك شهر و دیار خود میشود،در دوران جوانی كامران میرزا ابتدا برای پرداخت پولی كه حق میرزا بوده است او را تحقیر و آزار میكند و سپس با سندسازی علیه او ، سالها او را به زندان می اندازد، در زندان نیز شرایط سخت و دشواری را پشتسر گذاشت...همه این مشكلات بعلاوه شرایط بسیار بد اقتصادی و اجتماعی جامعه باعث آن شد تا خانواده اش از هم بپاشد و با كورانی از مشكلات و مصیبت زمانه روبرو گردد.
كشته شدن ناصرالدین شاه بدست آزاد مرد فداكار،[بنام] میرزا رضا كرمانی، كه نتیجه آن ریشهكن شدن درخت كهن استبداد و ظلم[بود] و این اقدام متهورانه در تمام جهان به خصوص ایران تاثیری به سزا بوده و تنبه قابل توجهی ایجاد و بار سنگین استبداد را كه ملتی در زیر فشار آن جان می داد سبكتر كرده است.(16)اما سرانجام میرزا رضا، در 2 ربیع الاول 1314ق در میدان مشق توپخانه به دار آویخته میشود. ناظم الاسلام كرمانی در كتاب تاریخ بیداری ایرانیان مینویسد:" مظفرالدین شاه خیال كشتن میرزا و قصاص او را نداست و كراراً گفته بود قصاص و كشتن میرزا رضا، تشفی قلب من نیست،من اگر بخواهم انتقام بكشم، باید تمامی اهل كرمان را از دم تیغ بگذرانم." به نوشته كاساكوفسكی فرمانده بریگارد نظمیه تهران و زمان اجرای حكم میرزا رضا؛میرزا با پیراهن و شلوار نازكی دست بسته بیرون آوردند، او می خواست خود را شجاع و خونسرد وانمود كند،ولی چون چشمش به دار افتاد ظاهراً روحیه اش سست شد. ولی باز هم آن اندازه قوت قلب داشت تا بگوید : "مردم بدانید كه من بابی نیستم و مسلمان خالص هستم و شروع كرد به ادای شهادتش"،سپس گفت: "این چوبه دار را به یادگار نگه دارید،من آخرین نفر نیستم....."(17)
یاداشت:
1- شیدا.حسین ،گلوله ای برای شاه، تهران،فرهنگستان یادواره1378ص43
2- همان.ص44
3- خان ملك ساسانی.احمد،سیاست گران دورۀ قاجار،تهران،هدایت،1338 جلد2ص248
4- آبراهامیان.یرواند،ایرن بین دو انفلاب،ترجمۀ احمد گل محمدی و محمد ابراهیم فتاحی،تهران،نشر نی،چ2،1377ص67
5- احمد پناهی سمنانی.محمد،ناصرالدین شاه فراز و فرود استبداد در ایران،تهران،بهار،1377ص243
6- همان، ص250
7- روزنامه خاطرات اعتماد السلطنه،به اهتمام ایرج افشار،تهران،امیركبیر،چ5، 1379ص253
8- مرسلوند.حسن،شاه شكار،تهران،نشر جوانه،1370ص56
9- گلوله ای برای شاه،ص49
10- شاه شكار،ص58
11- گلوله ای برای شاه، ص64
12- شاه شكار ،ص66
13- روزنامه صوراسرفیل ش9،ص3
14- در اكثر كتابهای تاریخی به همین صورت آمده است.
15- حیل المتین.كلكته،س3،نمره15،دوشنبه 20 ذیقعده 1313
16- شمیم.علی اصغر،ایران در دورۀ سلطنت قاجار،تهران،مدبر،چ2،1375ص431
17- كاساكوفسكی.ولادمیر، خاطرات كلنل كاساكوفسكی،ترجمه عباسقلی جلی،تهران، امیركبیر،(1369؟)ص97