چرا در اسلام نفقه به تمكين مشروط است؟
شخصی از امام باقر ـ علیه السّلام ـ پرسید: چرا چیزهایی مانند خمر، مردار، خون و گوشت خوك حرامند؟
امام ـ علیه السّلام ـ فرمود: حلال و حرام و باید و نباید بر اساس رغبت خداوند به حلال ها و نفرت او از حرام ها نیست، خداوند بشر را آفریده است و می داند چه چیزی مایه قوام بدن وی و به مصلحت او است از این رو آنها را حلال كرده است و می داند چه چیزی به زیان او است بدان لحاظ آنها را حرام شمرده است.[3]
مطلب دیگر این است كه درباره هر حكم شرعی دو گونه پرسش را می توان مطرح كرد؛ نخست این كه دلیل یا مستند آن چیست؟ و دوم این كه به چه علتی آن حكم وضع شده است و به عبارت دیگر فلسفه وضع چنین حكمی برای مردم چیست؟ مثلاً از نظر شرعی، وجوب نفقه زن بر شوهر در ازدواج دائم به تمكین مشروط است یعنی اگر زن به شوهرش تمكین كرد، او باید نفقه اش را بدهد اما چنانچه زن، بی عذر شرعی به شوهرش تمكین نكند، بر او واجب نیست نفقه اش را بدهد. یا مثلاً هر مردی به شرط آن كه بتواند عدالت را رعایت كند، مجاز است چهار زن را برای خود عقد دائم كند.[4] درباره هر یك از این دو مسئله شرعی، به گونه كلی، دو پرسش را می توان مطرح كرد یكی این كه دلیل و مستند هر یك از آنها چیست؟ و دیگر این كه اسلام بر چه اساسی و بنا بر چه مصلحتی یا به چه علت و فلسفه ای چنین احكامی را وضع كرده است؟
هر چند شیوه تحقیق در پاسخگویی به هر یك از این پرسشها ممكن است با دیگری متفاوت باشد اما بی شك منبع تحقیق درباره آنها یكی است یعنی برای پاسخ دادن به آنها باید نظر دین را بیان كرد و پرسشها را از همین جایگاه پاسخ داد. زیرا خدای هستی آفرین كه دین را برای به تكامل رساندن انسان به او عطا فرمود، كاملاً می داند كه چه چیزی به مصلحت بشر است و چه امری برای او ضرر دارد. بنابراین هر كس انسان را بیشتر بشناسد، احكام خداوند درباره او را بهتر می فهمد و در غیر این صورت چه بسا برخی احكام الهی را خلاف مصلحت آدمی بدانند و به آن اعتراض كنند. در این مقاله دو مورد از این انتقادها را ذكر می كنیم سپس به پاسخ آنها می پردازیم. برخی می گویند:
«در فقه موجود، نفقه به تمكین مشروط می شود در حالی كه انفاق به لحاظ قرآنی، اصلاً مشروط نیست ولی نفقه در برابر تمكین مطرح می شود و این یعنی كالایی كردن زن یعنی یك معامله و خرید و فروش... همین بحث ... در ذهن زن روشنفكر امروز مسئله ایجاد می كند تمكین جنسی در مقابل پول را كدام زنی می پذیرد.»[5]
دو شبهه در سخن مذكور علیه مشروط بودن نفقه به تمكین مطرح است. اول این كه در قرآن كریم صریحاً آیه ای وجود ندارد كه وجوب نفقه زن بر شوهر را به تمكین مشروط كرده باشد و دوم این كه چنین شرطی كه در فقه موجود بیان شده است، نوعی توهین به مقام زن و تحقیر شخصیت او به شمار می آید تو گویی او موجودی است كه اگر بخواهد در خانه شوهرش هزینه زندگیش فراهم شود باید غریزه جنسی او را ارضا كند.
در پاسخ به این دو شبهه می توان گفت: اولاً این كه به چه دلیلی فقهای اسلام، وجوب نفقه زن را به تمكین مشروط دانسته اند بحثی اجتهادی است كه این مقاله گنجایش پرداختن به آن را ندارد اما با وجود این می توان گفت: قرآن كریم تنها منبع استنباط احكام نیست تا اگر مسئله ای صریحاً در آن یافت نشد آن را انكار كنیم بلكه باید از منابع دیگر مانند سنت معصومان ـ علیهم السّلام ـ و... بهره برد. و چون مشروط بودن وجوب نفقه زن بر شوهر به تمكین، در احادیث اسلامی بیان شده است،[6] برای درست یا نادرست بودن این مسئله باید مجتهدانه به بررسی آنها پرداخت و ثابت كرد كه نفقه به تمكین مشروط نیست بنابراین صرفاً به ادعای این كه چنین مسئله ای صریحاً در قرآن مجید وجود ندارد نمی توان آن را رد كرد. ممكن است گفته شود ما قبول داریم نفقه به تمكین مشروط است اما چرا اسلام چنین حكم تحقیرآمیزی را برای زنان وضع كرده است؟
در پاسخ به این شبهه یا سؤال ناچاریم مقدمه ای را با ذكر چند مطلب بیان كنیم اول این كه قرآن كریم زن و مرد را یك سرشتی می داند نه دو سرشتی چنان كه می فرماید: همه شما را از یك پدر آفریدیم و جفت او را از جنس خودش قرار دادیم.[7] و نیز می فرماید: خداوند از جنس خودتان برایتان همسرانی آفرید.[8]
دوم این كه اسلام هیچ گاه نمی گوید زن برای مرد آفریده شده است بلكه قرآن مجید می فرماید: زن و مرد برای یكدیگر آفریده شده اند. زنان زینت و پوشش شما مردانند و شما نیز پوشش و زینت آنهایید.[9] بنابراین زن و مرد هر دو انسانند و از حقوق متساوی برخوردارند.
سومین مطلب این است كه زن و مرد هر دو از حقوق لازمه انسانی برخوردارند اما این حقوق در مواردی با همدیگر متفاوت است جهان برای آنان یكجور نیست،خلقت آنها را یكنواخت نخواسته است از این رو به لحاظ مختلفی، حقوق و تكالیف مشابهی ندارند.
چهارمین مطلب این است كه مرد به لحاظ روانی، طالب و زن، مطلوب آفریده شده است میل مردان به كارهای پر حركت از علاقه زنان به این گونه كارها بیشتر است در مقابل احساسات زن از مرد جوشان تر است. به لحاظ جسمی نیز زنان ظریف تر از مردانند. در مسائل جنسی نیز هر چند انگیزه زنان نسبت به آن بیشتر است اما درخواست مردان برای این كار بسیار افزون تر بر زنان است.[10] با توجه به این مطالب می توان گفت: اگر زن و مردی زندگی مشترك دائمی آغاز كردند، برای تأمین هزینه های زندگی چه باید بكنند. آیا هر یك آنها جدای از دیگری برای خودش كار كند؟ یا آن كه زن كار اقتصادی كند و مرد به انجام دادن كارهای منزل بپردازد یا به عكس، هزینه زندگی بر دوش مردان باشد و زنان مسئولیت های ظریف و مهم درون خانه و بخصوص تربیت فرزندان را بر عهده بگیرند؟
حقیقت این است كه اسلام نخواسته است جانب زن یا مرد را بگیرد بلكه سعادت زن و مرد و فرزندان آنان را می خواهد . اسلام می خواهد هر یك از زن و مرد در زندگی مشترك در نقش طبیعی خود ظاهر شوند. قوانین دینی به گونه ای وضع شده است كه مرد مظهر نیاز و زن مظهر بی نیازی باشد این مرد است كه باید خود را به عنوان بهره گیر بشناسد و هزینه این كار را تحمل كند. علت دیگری كه برای لزوم نفقه زن بر مرد این است كه مسؤولیت رنج و زحمات طاقت فرسای تولید نسل به لحاظ طبیعی بر عهده زن است آنچه در این كار از نظر طبیعی بر عهده مرد است یك عمل لذت بخش آنی بیش نیست، این زن است كه باید سختی بارداری،زایمان، و عوارض آن را تحمل كند. علاوه بر این باقی ماندن جمال و نشاط و غرور در زن مستلزم آسایش بیشتر و تلاش كمتر است اگر زن مجبور باشد مانند مرد دائماً در تلاش برای پول در آوردن باشد، غرورش در هم می شكند و زود پیر می شود از این رو نه فقط مصلحت زن بلكه مصلحت مرد و كانون خانوادگی نیز در این است كه زن از تلاش های اجباری خرد كننده معاش معاف باشد.[11] اما در مقابل آن باید كانون زندگی مشترك را به محیطی آرام و با آسایش مبدل كند. به یقین بخشی از این آرامش از طریق پاسخ دادن به نیازهای شهوانی مرد حاصل می شود حال اگر زنی، شوهرش را بدین لحاظ در تنگنا قرار دهد و با این كار بخواهد كانون گرم خانوادگی را به مسیر غیر طبیعی بكشاند چه باید كرد؟ آیا می توان به مرد گفت: در این تنگنا بسوز و بساز؟ آیا همه كس تا آخر عمر، چنین تحملی دارد یا خیر؟ آیا مردان در چنین اوضاعی، برای ارضای غریزه جنسی اشان،به روابط نامشروع با زنان دیگر روی نمی آورند؟ یا دست كم برای ازدواج دائم یا موقت با زنان دیگر به تكاپو نمی افتند؟ و آیا این گونه مسائل پایه های زندگی مشترك را لرزان یا متلاشی نمی كند؟ به یقین عدم تمكین زن به شوهرش نتیجه ای جز به سردی گراییدن روابط خانوادگی یا سست شدن یا فرو ریختن پایه های آن ندارد. حال برای این كه چنین نشود اسلام، با وضع یك قانون بازدارنده به مرد اجازه داده است اگر زنش تمكین نكرد به او نفقه ندهد و نگذارد جز در موارد واجب از منزل بیرون برود تا آسایش و آرامش را دوباره به خانه برگرداند و سلامت روابط خانوادگی و حتی اجتماعی را حفظ كند. اما پرسش یا شبهه دیگری كه درباره برخی احكام شرعی مطرح است، مسئله تعدد زوجات است یعنی اگر محور و اساس تشكیل خانواده، امنیت و تسكین است، وقتی ازدواج دیگری صورت می گیرد، اساس تشكیل خانواده را كه آسایش و امنیت است تحت الشعاع قرار می دهد.[12]
در پاسخ به مطلب مذكور می توان گفت:درباره تعدد زوجات به گونه كلی سه فرضیه مطرح است یكی این كه مطلقاً آن را ممنوع بدانیم دوم این همیشه آن را مجاز بشماریم و سوم این كه به گونه مشروط، یعنی در شرایط خاصی آن را بپذیریم. نخستین فرض، تفریط آمیز و دومین فرض، افراط گرایانه است و هیچ یك با فطرت انسانی كه از افراط و تفریط گریزان است نمی سازد از این رو اسلام كه دینی متعادل به شمار می آید تعدد زوجات را بنابر مصالحی پذیرفته و برای آن نیز شروطی قرار داده است و به عبارت دیگر اسلام، تعدد زوجات را اختراع نكرد بلكه بر عكس برای آن حدود و قیودی قرار داد ازا ین رو برای این كه بدانیم چرا اسلام تعدد زوجات را به رسمیت شناخته اسلام باید علل تاریخی پدید آمدن این سنت را در بسیاری ملل جهان به ویژه ملل شرقی بررسی كرد.
برخی می پندارند تنها علت به وجود آمدن تعدد زوجات در جوامع بشری، زورگویی مردان به زنان بوده است، اما این سخن پذیرفتنی نیست زیرا هر چند مردان در طول تاریخ از قدرت خود علیه زنان سوء استفاده كردند اما منحصر كردن علت تعدد زوجات به زور و قدرت، به ویژه در توضیح و توجیه روابط خانوادگی درست نیست بلكه علت های دیگری نیز باید به آن افزود مانند: نازا بودن برخی زنان، یائسه شدن بعضی آنان، احتیاج مرد به فرزند، علل طبیعی ای كه زن و مرد را به لحاظ ارضای غریزه جنسی یا تولید فرزند در وضعیت نامساوی قرار می دهد و فزونی عدد زنان بر مردان.
ما برای این كه از درازی سخن بپرهیزیم از بحث درباره علت هایی كه ممكن است مجوز تعدد زوجات برای مرد شود خودداری می كنیم و منحصراً، به علتی می پردازیم كه اگر وجود داشته باشد تعدد زوجات «حقی» برای زنان به شمار می آید زیرا اگر ثابت شود تعداد زنان آماده ازدواج از تعداد مردان آماده ازدواج بیشتر است، زنان بی شوهر، حقی بر عهده مردان متأهل دارند تا به عقد آنان در آیند و این گونه مردان در برابر آنان احساس وظیفه كنند. زیرا حق تأهل مانند دیگر حقوق طبیعی بشر، بین زن و مرد مشترك است بنابراین اگر تك همسری، تنها صورت قانونی ازدواج باشد عملاً گروه بسیاری از زنان،از حق تأهل محروم می مانند فقط با تجویز تعدد زوجات ـ البته با شروط خاصی كه دارد ـ می توان این حق طبیعی را احیا كرد زیرا در غیر این صورت جامعه بشری به ولنگاری اخلاقی و روابط نامشروط جنسی كشیده می شود و آثار زیانباری می بیند.
گفتنی است تعدد زوجات را نباید با تك همسری بسنجیم بلكه باید از جانبی ضرورت های شخصی یا اجتماعی آن را لحاظ كنیم و ببینیم،مخالفت با تعدد زوجات حتی در فرض ضرورت، چه آثاری دارد و از جانب دیگر به مفاسد و معایب مجاز دانستن آن توجه كنیم سپس محاسبه ای كلی درباره آثار مثبت و منفی موافقت یا مخالفت با تعدد زوجات انجام دهیم تا واقع بینانه نتیجه بگیریم. از این رو در فرهنگ اسلامی، با این موضوع، موافقت یا مخالفت مطلق نشده است بلكه اولا جز در موارد ضروری كه بیان كردیم،به آن سفارش نمی كند ثانیاً برای آن حد و مرز خاصی قرار داده است یعنی هیچ كس حتی در موارد ضروری، مجاز نیست با بیشتر از چهار زن، ازدواج دائمی بكند ثالثاً تعدد زوجات مشروط به رعایت عدالت بین زنان است بنابراین مردی كه نمی تواند، عدالت را بین آنان رعایت كند، مجاز نیست با بیشتر از یك زن ازدواج دائم كند.[13]
بنابراین، در باب همسرگزینی،نخستین مطلوب اسلام، تك همسری است اما چنانچه ضرورت شخصی یا اجتماعی ای پیش آمد باید سنجید آیا مانع شدن از تعدد زوجات آثار نامطلوب تری دارد یا انجام دادن آن؟ به یقین اگر مخالفت با چند همسری آثار زیانبارتری از تحقق آن داشته باشد از نظر اسلام به اقتضای قاعده اهم و مهم باید تعدد زوجات را به گونه محدود و به شرط رعایت كردن عدالت پذیرفت و چنین فرهنگی عین اعتدال و دور از هرگونه افراط و تفریط است.
پينوشتها
[1] . جوادی آملی، عبدالله، حق و تكلیف در اسلام، ص 40، مركز نشر اسراء، چاپ اول اردیبهشت 1384 هـ . ش.
[2] . جرجانی، سید شریف، اقبال الاعمال، ص 248.
[3] . جوادی آملی،عبدالله حق و تكلیف در اسلام ، ص 40.
[4] . نساء/ 3.
[5] . داودی مهاجر، فریبا، نشریه چشم انداز، شهریور 1384، شماره 33، ص 122.
[6] . شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 21، ص 509، ابواب النقات، چ مؤسسه آل البیت.
[7] . نساء/1.
[8] . شوری/11، روم / 21.
[9] . بقره / 187.
[10] . شهید مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 19، ص 129، انتشارات صدرا، چاپ چهارم، اردیبهشت 1383.
[11] . شهید مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 19، ص 220.
[12] . نشریه چشم انداز، شهریور 1384، شماره 33، ص 122.
[13] . شهید مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 19، ص 347 ـ 365 و بلاغی صدرالدین،برهان قرهان، انتشارات امیركبیر، چاپ چهارم، ص 117 ـ 166.