كلام مصلح، منشور اصلاحات فرهنگى
اما بقاء و دوام اين اصلاحات همواره مشروط به تحقق دو شرط اساسى بوده است.
1- پويايى و كمال جويى رويكرد نوين، تا بتواند دستاوردها و ارزشهاى خود را منطبق با زمان به نسل جديد انتقال دهد و مريدان و حافظانى جوان تربيت كند.
2- پذيرا شدن نسل جديد و اصرار بر حفظ ميراث گذشته و قابليت و توفيق بهرهمندى از سامانهاى امروزى در همه ابعاد.
كه اين خود مرهون انتقال صحيح ثمره تغييرات از نسل تحول يافته است كه هر چه دست نخوردهتر به جمع وارث تحويل دهد. بىترديد، تحقق شرايط فوق نتيجه فرهنگى است كه در تكوين انقلاب نقش داشته و بر ساختار نوين تأثير گذار بوده است. پس شرط دوام اصلاحات، تئوريزه شدن فرهنگ انقلاب براى آيندگان است.
اگر فرهنگ - دامنه بروز اراده و آگاهى انسان - را موجودى زنده و فعال، با قابليت رشد بدانيم و آنرا مايه حيات و حيثيت جوامع انسانى برشماريم، حفظ اين موجود، مربيان و دايههايى دلسوز و دانا و خلاقى را مىطلبد تا با شناخت كافى، ضمن حفظ سلامت و طراوت آن، زمينه رشد و پويش آن را فراهم نمايند و او را از آفات و آلام احتمالى دور سازند. از اين روست كه مربيان برجسته بشرى از انبياء بزرگ تا رادمردان الهام يافته از آنان، همواره بيشترين تأمل و اصرار را بر راهبرى فكرى و تصحيح فرهنگ امتهاى خويش داشتهاند، همانگونه كه كتب آسمانى و آثار فرهنگى هر دوران با همين هدف تنظيم و تبيين گرديده است. و مهم آنكه اين مصلحان فرهنگ ساز تنها به تكوين يك پيكر فرهنگى دل خوش نداشته بلكه همت والاى خويش را تا سر حد جان نثارى و شهادت بر سلامتى و پرورش جزء جزء آن فرهنگ صحيح و الهى مصروف داشتهاند. اميرمؤمنان حضرت على (علیه السلام) كه خود از بزرگترين پرچمداران فرهنگ ساز بشرى است، تأثيرات رسالت عظيم رسول گرامى(صلی الله علیه و آله و سلم) اسلام را اين گونه ارزيابى مىفرمايند كه:« ارسال سلسله رسولان الهى به حضرتمحمد(صلی الله علیه و آله و سلم) رسيد،... در حالى كه جهان عصر بعثت گرفتار مليتهاى پراكنده و خواستههاي گوناگون بود و خداوند به وسيله رسول اكرم (ص) آنها را از ضلالت و گمراهى رهانيده و از جهالت و نادانى نجاتداد.» [2]
اين هدف والا - تغييرات و اصلاحات فرهنگى - در قيام جهانى و خونين سيدالشهدا حسينبنعلى (علیهما السلام) نيز از اولين روزهاى قيام تا آخرين مرحله تكميلي به اسارت بزرگ بانوى كربلا حضرت زينبكبرى (سلام الله علیها) انجاميد، يعنى از اولين فرياد حسينى تا آخرين خطبه زينبى موج مىزند. « وَ بَذَلَ مَهَجَتهُ فيك لِيَستَنْقِذَ عِبادَكَ مِنَ الجَهالة و حَيْرةَ الضَلالَة» [3] « خدايا حسين (علیه السلام) خون دل خود را در راه تو نثار كرد تا بندگانت را از نادانى و حيرت و سرگردانى نجات بخشد.»
اين جديت وافر، اين اخلاص كامل و اين اهتمامِ قابل،انگيزهاى جز عظمت موضوع و تعهد اين بزرگان در قبال عهد اوليه با حضرت حق و پيوندى كه با امتهاى خويش داشتهاند ندارد. خداوند نيز در قرآن كريم از اين تعهد و پيامبران الهى و وارثان آنان ياد مىكند. « و اذ اخذنن النبيين ميثاقهم و منك و من نوح و ابراهيم و موسى و عيسى ابن مريم و اخذنا منهم ميثاقا غليظا» [4]
آرى انسانهاى فرهيخته و استواران ميدان علم و عمل و مصلحان پا در ركاب تاريخ نيز كه همان وارثان راستين پيامبران الهىاند بر سر عهد خود صادق ماندند و همت و توان خويش را در قالب قيام ظاهرى يا تلاش مخفى در طبق اخلاص گذاردند. « مِنَ المؤمنينَ ِرجالٌ صََدَقوا ما عاهَدُوا اللَّه عَليه فَمِنهم مَن قَضى نَحْبه و مِنهم مَن يَنتَظر و ما بدّلوا تبديلا» [5]
انقلاب كبير اسلامى كه بيشترين تحول را در عرصه انديشه، ايمان و اخلاق مردم بر جاى گذارد، چنان دشمنان را مات و مبهوت در تشخيص عوامل ظهورش، به ريشه يابى و گمانه زنى واداشته بود كه سالها سر در گم سرگردان با حمله نظامى، تحريم اقتصادى، ترورها و تبليغات ياس آور، سعى جدى در دور كردن مردم از انقلاب و مأيوس نمودن آنها از ثمراتش داشتند. لكن تيزبينى رهبران و بيدارى و ايمانمردم، وحدت و عشق ميان امام و امت، باطلالسحر پيشگوئيها و شيطنتهاى آنان شد.
در اين ميان عرصهاى كه به جولان دشمن تا حدى پاسخ نسبى داد، عرصه فرهنگ بود كه با فرمول قديمى و كيد كهنه استعمار به عقبه فرهنگى و اخلاقى مردم يورش برده و با سست نمودن پايههاى ارزشى و بنيانهاى معنوى و تكيهگاههاى رفتارى آنان، زمينه را براى بروز بعضى از پذيرشها به ويژه در نسل جوان فراهم آورد. خمينى كبير(رحمت الله علیه ) كه نقد عمر بر سر آزادى و عظمت اسلام و مسلمين گذارد، سر لوحه قيام خويش را « اصلاحات فرهنگى»، «آزادى انديشه» و « تعالى بينش» مردم قرار داد، بنيان و بناى نظام جمهورى اسلامى را كه ثمره همه تلاشهايش بود بر فرهنگ غنى و اصلاح گرايانه اسلام ناب محمدى (صلی الله علیه و آله و سلم) نهاد و تا آخر بر آن پاى فشرد. او فرهنگ را مبدا همه خوشبختىها و بدبختىهاى ملت [6]مىدانست و صلاح و فساد ملت و كشور را برخاسته از صلاح و فساد فرهنگ بر مىشمرد. فرهنگ شاهنشاهى را سراسر وابسته و استعمارى ديد و با تمام وجود با آن مقابله كرد و مردم را نسبت به مظاهر اين تمدن قهقرايى آگاهى بخشيد.
و امروز امام المسلمين، خامنهاى كبير (مد ظله العالی)، مصلحى ديگر از تبار انبياء، بر آن ميثاق ايستاده و عهد ديرين اسلاف را برمى خواند و از سر تكليف، امت خداجوى را بر طريق هدايت دعوت مىكند. مدار و محور امامت آن راد مرد الهى نيز تثبيت همان فرهنگ و مقابله همه جانبه با فرهنگهاى الحادى و كفر آميز بشرى است. رهبرىِ نبوىِ او گرچه بر ابعاد گوناگون فقهى، سياسى، تربيتى، اقتصادى، نظامى و همه امور مسلمين نظارت دارد، اما آنچه بيش از هر امر بر تارك زعامتش مىدرخشد، توصيهها، تأكيدات و فرامين ارزشمند و در يك كلام ولايت مقتدرانه آن حضرت بر فرهنگ عمومى جامعه و حاكميت ارزشهاى اسلامى بر زندگى فردى و اجتماعى امت است.
هدايتهاى فكرى ايشان در طول بیست سال رهبرى مستقيم، راهى الهى - تربيتى گشوده و من ضمن ارائه خطوط كلى حركت، به فراخور زمان، ضعفها، نقصها و نارساييهاى فرهنگى را شناسايى نموده و مدبرانه راه صحيح و عمل سزاوار را تعيين كرده است، و چون ديده بانى خبير و بصير، قلمرو فرهنگى جامعه را سراسر پاس داشته و قبل از آنكه دشمن سنگرى را نشانه رود هشدار داده، و او را تعقيب نموده است. آنچه در مجموعه راهبريهاى فرهنگى آن خبير فرزانه قابل تأمل مىباشد « منشور اصلاحى» است كه از متن اسلام برآمده و بر صراط مستقيم ره مىپويد. جامع اين فرامين كه يادآور « قرائت وحى نبوى» و « بازخوانى كلام علوى» است، گاه بر منبر خطابه، گاه بر سرير قلم، گاه در مقام تشويق و گاه از سر نصيحت و تنبيه، نبض حساس فرهنگ جامعه اسلامى را در دست داشته و در فراز و فرود جريانات، موج خيز و موج شكن است.
برخى ويژگيهاى منشور « اصلاحات فرهنگى» معظم له را مىتوان در موارد زير برشمرد.
1 - تشخيص به موقع ضعفها و خللهاى فرهنگى؛
2 - جامع نگرى و عنايت به همه جوانب؛
3- آينده نگرى و شناسايى اهداف و تاكتيكهاى دشمن؛
4- ارائه طريق و نشان دادن سير اصلاح و مسير مبارزه؛
5- پافشارى بر اصول و حفظ حدود الهى؛
6- تكيه بر ارزشها و حركت بر مدار اسلام ناب محمدى (صلی الله علیه و آله و سلم)
7- موضوع شناسى؛
8- كلام شناسى؛
9- زمان شناسى؛
10- مخاطب شناسى؛
11- همسويى و الگو گيرى از برترين منابع هدايتى (قرآن و مكاتب انبياء : و عبرتهاى تاريخى)؛
12- استفاده از مؤثرترين روشهاى نقد و موعظه.
اما آنچه در اينجا بدان خواهيم پرداخت، تبيينى است اجمالى از نظارت دقيق و بصيرت تام ايشان، كه جا به جا نيات پليد و مقاصد شوم و كمينهاى جديد دشمنان را رصد نموده و مردم و مسئولين را از آن بيدارى مىدهند. مقام معظم رهبرى از ابتداى تصدى ولايت و رهبرى، بيش از هر چيز بر حفظ و حراست از ايمان و اعتقاد و پايگاههاى فكرى مردم دغدغه و اصرار داشتند. و چنين فرمودند:
« ما از اول گفتهايم كه واجهه انقلاب - يعنى آن بخش نمادين و چهره بيرونى انقلاب چهره فرهنگى است. سياست ما هم مقهور فرهنگ ماست. ما كه نخواستيم ديانتمان را از سياست جدا كنيم. فرهنگ ما، ساخته شده تاريخ و مكتب و انقلاب ماست» [7]
«تمدن بالفعل اگر پشتيبانهاى فرهنگى و تضمين كنندههاى فرهنگى دنبالش نباشد از بين مىرود. سقوط و زوال تمدنها چگونه است؟ ضعف عامل فرهنگى است. تأثير فرهنگ و نقش و سهم فرهنگ به اعتقاد من اين است.» [8]
آنچه در پى مىآوريم، گزيدههايى از بيانات ارزشمند و پيامهاى گرانقدر آن فرزانه كبير است كه در عرصه تثبيت فرهنگ اسلامى و ترغيب همگان بر پاسدارى از آن، همچنين شناسايى دشمنان اسلام وراهزنان فكرى مردم و معرفى به موقع آنان، تنظيم شده است. و بر آنيم تا خوانندگان را به طرح تربيتى متقن و همه جانبه آن عزيز آگاه، توجه دهيم.
سير هدايتى رهبر معظم انقلاب در بخش وسيعى شامل برنامههاى دقيق فرهنگى است كه با طرح سياستها و برنامههاى مؤثر، گاه سعى در آگاهى بخشى و تعليم جامعه دارند و گاه به اصلاح آگاهيها و دانستنيهاى موجود و مرسوم مىپردازند و در فرازهايى ديگر از اين هدايت،با تيز بينى و بصيرت فرهنگى، چون ديده بانى آگاه، وضعيت قرار و نقشههاى در دست اجراى دشمن را پيش بينى كرده و به موقع هشدارهاى لازم را به مسئولين امر و مردم مىدهند. اين است كه گاه دعوتى عام براى احياى « فريضه امر به معروف و ى از منكر» دارند. گاه همگان را بر پايبندى به معنويات، توجه به خدا و اخلاص در عمل سفارش مىكنند. گاه همگان را بر رعايت نكات خاص اخلاقى و حقوقى نظير « وجدان كارى و انضباط اجتماعى» فرا مىخوانند. گاه مردم و مسئولين را بر « عبرتگيرى از جريانات تاريخى نظير واقعه عبرتانگيز عاشورا» تنبّه مىدهند و بر پند گيرى عوام و خواص از آن هشدار مىدهند و گاه مرز هاي « خودى و غير خودى» را براى مسدود شدن نفوذ غريبهها روشن مىسازند و در اين مسير به تناسب، الگوهاى رفتارى و اعتقادى تاريخ اسلامى را همچون وجود بىنظير رسولگرامى اسلام (ص) و ائمههدى عليهم السلام : و بزرگوارانى كه در رشد و تعالى و كمال بشرى مؤثر بودهاند، را به مردم و مسئولين معرفى و نكات پنهان از ذهن جامعه را مطرح و ترسيم مىنمايند. ايشان در همه اين فرازها همواره مردم را به حق محورى و تكليف مدارى، همچنين فراگيرى دانش و كسب مهارتهاى لازم و علوم روز تشويق مىنمايند. علاوه بر اين، معرفى اسلام ناب و آگاهى بخشى از فرهنگ انقلاب، همچنين نشان دادن ردپاى دشمنان و سياستهاى استكبارى آنان در مجموعه بيانات و فرمايشات ايشان فرازى ثابت و جايگاهى هميشگى دارد. از اين روست كه توطئه وسيع «شبيخون فرهنگى» يا سوء استفاده از شعارها و ارزشهايى چون « آزادى» ، « روشنفكرى»، «اصلاحات» و ديگر گريزگاههاى فرهنگى، به موقع از سوى ايشان شناسايى و به مردم معرفى مىشود.مجموعه حاضر، كه به كنكاشى نه چندان تام بلكه با دقتى قابل توجه بر فرمايشات و پيامهاى معظم له در طول يازده سال رهبرى مقتدرانه ايشان تهيه گرديده، در پى بيان ساختار نظارتى آن مقام معظم بر عرصه فرهنگى جامعه بوده است. و بنابر اينكه تربيت و فراهم آوردن زمينه هر رشدى را مبتنى بر دو عامل « ايجاد مقتضى» و « رفع مانع» بدانيم اين مطالب در دوبخش:
1- سياستها و برنامههاى فرهنگى؛
2- ديده بانى و بصيرت فرهنگى، تنظيم يافته.
بخش اول شامل دو فصل:
الف - آگاهى بخشى؛
ب-اصلاح فرهنگى.
و بخش دوم شامل دو فصل: الف – دشمن شناسى و معرفى فرهنگ استكبارى؛
ب - آفت شناسى فرهنگى مىباشند. كه طى اين فصول بيانات معظمله به عناوينى چند دسته بندى شده و تحت هر عنوان به چند مطلب محدود از ايشان اشاره گرديده و جهت انتظام يافتن و ايجاد نظم فكرى با جملاتي سعى در عطف بيانات به يكديگر شده است.
سياستها و برنامههاى فرهنگى
1- معرفى اسلام ناب
آيات الهى، برترين اصلاح گر
اسلام ناب، مدرسه انقلاب
« در انقلاب اسلامى، اسلام كتاب و سنت، جايگزين اسلام خرافه و بدعت؛ اسلام جهاد و شهادت، جايگزين اسلام قعود و اسارت و ذلت؛ اسلام تعبد و تعقل، جايگزين اسلام التقاط و جهالت؛ اسلام دنيا و آخرت، جايگزين اسلام دنيا پرستى يا رهبانيت؛ اسلام علم و معرفت، جايگزين اسلام تحجر و غفلت؛ اسلام ديانت و سياست، جايگزين اسلام بىبند و بارى و بىتفاوتى؛ اسلام قيام و عمل، جايگزين اسلام بىحالى و افسردگى؛ اسلام فرد و جامعه، جايگزين اسلام تشريفاتى و بىخاصيت؛ اسلام نجاتبخش محرومين، جايگزين اسلام بازيچه دست قدرتها؛ و خلاصه اسلام ناب محمدى (ص) جايگزين اسلام امريكايى گرديد.» [10]چنين ويژگيهاى كارآمدى است كه اين مكتب را از مرام حكومتى بشرى ممتاز مىكند و تاكنون فراز و نشيبهاى تاريخى نشان داده كه تنها راه نجات بشر درمانده و غريق، روى آوردن به اسلام وتعبد در برابر فرامين آن است.
« در ايران حكومتى بر مبناى قرآن و قوانين منطبق بر احكام اسلام، استقرار يافته است كه تحت نظارت علماى دينى با استكبار مبارزه مىكند، در صحنه سازندگى به پيش مىرود، با اتحاد شرق و غرب مواجه مىشود، هشت سال جنگ را با افتخار پشت سر مىگذارد، با تبليغاتش است را به وحشت مىاندازد» [11]
تنها عامل نجات بشر
« نكته اصلىاى كه من مىخواهم عرض كنم اين است كه آن عاملى كه مىتواند بشر را نجات بدهد، آن دست قدرتمند و معجزهگر، جز اسلام ناب و قرآن كريم و احكام مقدس آسمانى نيست. بشر حقيقتا در سختى وبدبختى است. اكثريت انسانها مورد ظلمند. بخش اعظم طيبات روى زمين، به انسانهاى خبيث اختصاص پيدا مىكند. عدل در دنيا نيست. علاوه بر اين كه عدل نيست، شعور به فقدان عدل هم نيست و مهمتر اين كه نجاتبخش را هم - كه اسلام و قرآن و احكام الهى است - كسى در دنيا درست نمي شناسد. با استنباط از بينش قرآنى، بر حسب تكليف و تحليل تاريخى، اسلام بايد ملتها را نجات بدهد.» [13]
« اگر بتوانيم اخلاق و فرهنگ را اسلامى كنيم و مردم را با خلقيات اسلامى پرورش دهيم و صفاتى كه توانست از يك جماعت كوچك در صدر اسلام، ملتى عظيم و مقتدر درست كند، در ملتمان زنده كنيم، شاهد بزرگترين دست آورد خواهيم بود، اين نكته را توجه داشته باشيد آن چه كه در صدر اسلام به وجود آمد ناشى از همان ارزشها و اخلاقياتى بود كه اسلام به مردم داده بود. آنها دنبال علم و كار را گرفتند و تلاش و سعى كردند و دست به نوآورى زدند». [14]
2- معرفى فرهنگ انقلاب
مهمترين رويداد بشرى در اواخر قرن بيستم، تحول عظيم فرهنگى - سياسى ايران اسلامى بود كه با زير ساختى الهى و معنوى به سرعت معادلات بين المللى آن زمان را بر هم ريخت.
آنچه در ميان عوامل مهم اين « فتح مبين» نقشى شگفت داشت و در بر پايى و بقاى آن بيشترين تأثير را داشته و دارد، « دين گرايى و ماهيت فرهنگى - اسلامى انقلاب»، همچنين «اصرار بر پايدارى ارزشها و اهداف والاى آن» بود. فرا خوان نبوى حضرت امام (ره ) و دعوت تودهها به حق گرايى و ايمان مدارى و حاكميت دين و تقوا، مردم را در پى يافتن گمشده خود يعنى اخلاق و معنويات همچنين اصلاح اوضاع فرهنگى به حركت در آورد.
آنچه كه مدنيت آن زمان تصورش را نمىكرد و در مناسبات مادى آن روز انتظارش نمىرفت «شعار نه شرقى، نه غربى، جمهورى اسلامى» ما بود كه اعلاميه استقلال و مايه سرافرازى انقلاب گرديد و شيفتگان عدالت و آزادى در سراسر جهان را جرأت بخشيد تحقق اين شعار در بعد فرهنگى انقلاب، به معناى تبديل همه مظاهر و نمادهاى زندگى جاهلى و توحش مدرن، به بنيانهاى اصيل الهى و اسلامى بود كه بنيانگذار جمهورى اسلامى، حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبرى از ابتدا تاكنون بر آن تأكيد داشته و آن را مهمترين ره آورد انقلاب و محكمترين سلاح عليه دشمنان مىدانند.
فرهنگ مستقل
« اما از همه اينها مهمتر، استقلال فرهنگى بود. جمهورى اسلامى، از اول نشان داد كه زير بار فرهنگ مبتذل و فاسد غربى نخواهد رفت. اين نكته را من عرض كنم كه سلطه واقعى قدرتها، سلطه فرهنگى است. يعنى اگر ملتى بتواند فرهنگ و باورها و اعتقادات و رسوم و آداب و عادات خود را، و در مرحله بالاتر، زبان و خط خويش را در ملت ديگرى نفوذ بدهد، بر آن ملت مسلط است و سلطه او، يك سلطه حقيقى است؛ كارى كه در دورهاى از اين دويست سال گذشته فرانسويها با كشورهاى ديگر كردند، و در يك دوره ديگر انگليسيها كردند، و در اين اواخر امريكاييها انجام دادند؛ يعنى زبان و خط و فرهنگ و روشهاى زندگى خودشان را به هر كشورى كه توانستند، صادر كردند. اگر كشورى از لحاظ اقتصادى هم مستقل باشد و وابسته به قدرتها نباشد، اما چنانچه قدرتهاى بيگانه بتوانند فرهنگ خودشان را در اين كشور نفوذ بدهند، بر آن مسلطند.» [16]
اسلاميت تنها دليل مقابله
راه، همسو با هدف
و براى دست يابى به آن هدف والا و تحقق اسلام ناب راه، همان راه اسلام و روش همان روش رسول گرامى اسلام (ص) بوده است.
« امام ما براى حيات دوباره اسلام، درست همان راهى را پيمود كه رسول معظم (ص) پيموده بود؛ يعنى راه انقلاب، اصل بر حركت است؛ حركتى هدفدار، سنجيده، پيوسته، خستگىناپذير و سرشار از ايمان و اخلاص. در انقلاب، به گفتن و نوشتن و تبيين اكتفا نمىشود؛ بلكه پيمودن و سن به سنگر پيش رفتن و خود را به هدف رساندن، اصل و محور قرار مىگيرد.» [18]
همان اصلى كه همه كينه دشمن اسلام و انقلاب را در پى دارد و همواره براى مبارزه با آن و مأيوس كردن مردم مسلمان برنامه ريزى مىكند.
اسلام دينى فراتر از مرزها
كينه ديرينه
2- 2- خدا محورى و تكليف مدارى
حق مدارى و تكليف نگرى در اعمال، رمز فلاح و هرگونه توفيق است. اسلام با نواى « قولوا لاالهالااللَّه تفلحوا» آغاز گرديد و آخرين دستگيره انسان در اين مسير را نيز همين قرار داد. حضرت امام( ره ) مقصد را اللَّه ديد، بر حق ايستادگى نمود و براى او جام زهر را نوشيد. و مقام معظم رهبرى (دام ظله العالى) نيز با همين نيت رداى رهبرى پوشيده، عصاى موسوى در دست گرفت و كوه نور را نشان گرفت. بر تكليف مدارى و خداجويى اصرار ورزيد و آنچه قطعا در تمامى بيانات آن بزرگوار مورد اشاره بوده است، توجه دادن به خداوند و اخلاص در عمل مىباشد. « پس، وراى اين محاسبات معمولى، دستگاه معقول قانونمندى وجود دارد كه غيب است و بايد به آن معتقد بود. آن محاسبه را از كجا پيدا كنيم؟ از راه شرع و عمل به تكليف. اين عنوانهايى كه ما در خلال صحبت به آن مىرسيم، دقيقا همان عنوانهايى است كه امام ما مكرر روى آن تكه كردند. ما وقتى سلسله بحث را ترسيم مىكنيم، مىبينيم كه درست سر بند، همين عنوانهاست. امام مىگفتند: ما به تكليف عمل مىكنيم، ما براى پيروزى نمىجنگيم، ما براى جواب دادن به خدا مىجنگيم، خداى متعال تكليف كرده، ما عمل مىكنيم؛ پيروزى داد، منت پذيرش هستيم ، پيروزى هم نداد، باز هم از اين كه توفيق داد به تكليفمان عمل بكنيم، منتپذير هستيم. راز پيروزى همين است. اگر انسان، شرع را امام خود قرار بدهد؛ يعنى طبق آنچه كه تكليف اسلامى و شرعى است، قدم به قدم حركت بكند، يقينا به پيروزى خواهد رسيد.» [21]
« يك مسئله اساسى اسلامى كه در آيات كريمه قرآن از آن ياد شده و ما ملت ايران بايد به آن توجه دايمى داشته باشيم، عبارت است از حركت به سمت حيات طيبه الهى و سياسى. « يا ايها الذين امنوا استجيبواللَّه و للرّسول اذا دعاكم لامايحييكم» . [22]خدا و پيامبر، شمارا به زندگى و مايه حيات طيب و پاكيزه دعوت مىكنند.» [23]
هنر ايمان اسلامى
« هنر ايمان اسلامى در همين است كه دلهاى مردم را آن چنان مجذوب مىكند و نيروهاى آنان را آن چنان در خدمت هدفهاى عالى و والا به كار مىاندازد كه خود اين، انقلاب و حركت اسلامى را بيمه مىكند و نصرت الهى را به دنبال مىآورد» [24]
« دست نيرومندى كه دلهاى شما مردم را به انقلاب و امام و جمهورى اسلامى، با استحكام متصل كرد و نيروى عظيمى كه ملت ايران را مثل اقيانوسى موّاج در تمام مراحل انقلاب - از جمله بعد از رحلت امام امت (ره ) در مقابل چشم جهانيان قرار داد؛ عبارت از ايمان و اعتقاد شما به خدا و اسلام است. اين عاملِ اصلى را نبايد دستكم گرفت.» [25]
ايمان مردم ضمانت نامه پيروزى
« وظيفه ما آن است كه با پايدارى خود در مقابله با تهديد و تطميع سلطه گران، اين پرچم را همچنان برافراشته نگهداشته، از هيچ فداكارىاى دريغ نكنيم، تا بتوانيم نقش و مسئوليت تاريخىيى را كه بر عهده ما در اين برهه از زمان گذارده شده است، به بهترين وجه ايفا كنيم.» [27]
شما ملتى هستيد كه بر اثر تجربه بزرگ انقلابتان و به خصوص بر اثر آزمايش عظيمى كه در جنگ از خود نشان داديد و محبت عاشقانهاى كه نسبت به امام بزرگوارتان - در حيات و مماتش - ابراز كرديد و شجاعتى كه در مقابل قدرتها ازخود نشان داديد، در چشم ملتهاى ديگر، يك ملت بزرگ و قهرمان به حساب مىآييد و حق هم همين است.» [28]
« امروز استكبار جهانى از ايمان عميق در هر مردمى، خائف و هراسان است. امروز دستگاه سلطهطلب و سلطهگر جهانى مىداند آن چيزى كه در مقابل او خواهد ايستاد، انسانهاى با ايمان و غيور و معتقد به يك سلسله اصول و ارزشها هستند و فقر مقابل سلطهطلبى و زورگويى دستگاه استكبار مىايستند دشمن از اينها مىترسد و با آنها مقابله مىكند.» [29]
3- 2- مردمى بودن و تكيه بر عناصر خودى
مردم جنود رحمان و صاحبان انقلاب
« مردمى بودن حكومت هم يكى ديگر از ارزشهايى است كه حاكميت اسلام و معارف اسلامى به اين مملكت هديه كرده است مردمى بودن، چيزى بالاتر از انتخاب شدن به وسيله مردم است..... در كشور اسلامى ما، مردمى بودن يك ارزش است». [30]
« براى تحقق اين هدف، از تودههاى مؤمن و آگاه و دردمند و فداكار - و نه از احزاب و گروهها و سازمانهاى سياسى - نيروى انسانىِ لازم گرفته شد و رهبر حكيم، نصرت را پس از توكل به خدا، از نيروىلايزال مردم جستجو كرد و در سايه مجاهدت پانزده ساله، جنود رحمان را از بندگان خدا به وجود آورد و در راه خدا به حركت در آورد.» [31]
پشتوانه اين حكومت، غير از كمك اين مردم چيست؟ پس اينها صاحب قضيهاند. اينها بودند كه رژيم شاه را سرنگون كردند. اگر اين مردم به فرمان امام گوش نمىكردند، به خيابانها نمىرفتند و جوانانشان را نمىدادند، من و شمااين افتخار را هم با خودمان يدك مىكشيم كه جزو مبارزان آن زمان بودهايم بايد صد سال آن گونه مبارزه مىكرديم! مردم بودند كه به خيابانها رفتند و جان خودشان را فدا كردند. حالا كه اين مردم به ما مراجعه مىكنند، آيا بايد با آنها مثل مزاحمى كه مرتب ما را اذيت مي كند، برخورد كنيم؟!» [32]
نظام اسلامى متكى به مردم
اما مردم آزاده و با ايمان كه انقلاب را چون فرزند خود و حاصل دهها سال رنج امام و وارستگان اين مرز و بوم مىدانستند و پيوندى الهى با آن داشتند با اتكاء بر خداوند به افق متعالى اين مبارزات چشم دوخته و در پى امام خويش.
« با اراده قاطع خود كه از ايمان عميق آنان به اسلام ناشى شد مبارزات را تا پيروزى ادامه داده و جمهورى اسلامى را به وجود آورده و با فداكارى و ايثارى بى نظير، از آن حراست نمودهاند و از اين پس هم در همه حال، نظام اسلامى متكى به مردم و متعلق به مردم و در اختيار مردم خواهد بود.» [34]
خودكفايى با همت مردم
« نيروهاى مخلص، آستين همت بالا زنند، بر همگان واجب است كه سازندگى كشور را بسيار جدى بدانند و موانع را از سر راه بردارند. امروز، آبروى اسلام در گرو آن است كه ايران اسلامى به كشورى آباد تبديل شود، كار و ابتكار در آن همه گير شود، زندگى مردم سر و سامان يابد، فقر و محروميت ريشه كن شود، توليد داخلى با نيازهاى مردم متعادل گردد، كشور در صنعت و كشاورزى به خودكفايى برسد، دشمن از طريق احتياجات زندگى مردم، راهى به اعمال فشار نداشته باشد و خلاصه دين در كنار معنويت، زندگى مادّى مردم را نيز سامان بخشد.
دولت و ملت، بايد سازندگى كشور را وظيفهاى انقلابى بدانند، با همكارى و با بسيج همه نيروها و استعدادها و مغزها و بازوها، ايران را چنان آباد و پيشرفته بسازند كه اميد را در دل ملتهاى مظلوم زنده كند و راه آسايش مادّى و تعالى معنوى را به آنان ارائه نمايد.» [35]
اين، همت والاى مردم بود و انتظارى كه اسلام و تاريخ از آنان داشت. كار را تمام كردند و بحمداللَّه سر بلند برآمدند، آنچه داشتند گذاشتند تا همه چيز را بيابند و يافته آنان، ميراث گرانبهاى اسلام بود كه در سايه استقلال و آزادى فراهم آمده بود. اما آنچه اين ولى نعمتان و صاحبان حقيقى انقلاب از اولياى امر كه ميراث داران امروزند، انتظار دارند چيزى جز امانتدارى و وظيفهشناسى و درك جايگاه خود و مردم نيست. « حرف من اين است كه بايد ترتيبى داده بشود و مكانيسمى به وجود بيايد كه كارگزاران حكومتى، خودشان را به معناى حقيقى كلمه، خدام و خدمتگزار مردم بدانند؛ بروند كار كنند و همان قدرى كه برايشان مقرر و معين شده است، زحمت بكشند و وظيفه خود را انجام بدهند؛ كوتاهى نبايد باشد.» [36]« مظهر مردمى بودن ما اين است كه امروز مردم بين خودشان و مسئولان فاصله حقيقى احساس نمىكنند. اين نعمت بزرگى است.» [37]
3 - معرفى الگوها
دورانى كه تاريخ با امامت و رهبرى معصومين عليهم السلام طى كرد، با همه فراز و نشيبها و پيروزىها و محروميتها، مكتبى تربيتى و رو به تعالى را بر بشريت گشود كه گر چه مربيانى متعدد بر آن ولايت داشتند و هر يك بر حسب شرايط زمان، جلوهاى خاص از نفوس ملكوتى خويش و نمايى از ولايت الهيشان را بروز دادند، اما طهارت در مرام، اخلاص در عمل، صداقت در بيان و در يك كلام عصمت آن بزرگان، چهارده قرن امامت را با رهبريى واحد و الهى در ميان امت جارى ساختند، بگونهاى كه گويا يك امام با عمرى به بلنداى سن چهارده معصوم بر تاريخ شيعه ولايت اشته است. چرا كه همه، مجريان فرمان حق بودند و رسالتى به عظمت اسلام و وسعت تاريخ بر دوش داشتند.
بىترديد بهره جستن و تربيت پذيرى از اين گنجينه معنوى، نيازمند آگاهى و طهارتى درخور است.
مقام معظم رهبرى كه اينك در كمال شايستگى، نيابت ولايت آن حجج الهى را عهده دارند، با تبحرى ويژه و اشرافى وافى، و با ترسيم صحيح و دقيق فضائل و كمالات آن اسوههاى آسمانى، متعالىترين الگوهاى رفتارى را در ميان مردم جارى مىسازند و نسبت به جلوههاى تربيتى آگاهى مىبخشند. علاوه بر آثار ارزنده ايشان پيرامون سيره معصومين عليهم السلام كه قبل از موقعيت مقدس رهبريشان در دست است، طى دوران درخشان رهبرى نيز به مناسبتهاى مختلف درسهايى آموزنده و هدايتگر از معصومين عليهم السلام ، همچنين حضرت امام (ره ) و در مراحل پايينتر از شخصيتهاى بزرگ اسلامى، به تناسب وضع فرهنگى جامعه ارائه فرمودهاند و بر شناخت بيشتر و تبعيت از آن چهرههاى درخشان تأكيد فراوان داشتهاند كه ذيلا به چند نمونه از آن اشاره مىشود.
قلل معرفت و كمال انسانى « وقتى به صف اوليا و عباداللَّهالصالحين نگاه مىكنيد، قله هايى وجود دارد كه نسبت آن قلهها به بقيه انسانهاى بزرگ عالم معنا، يك نسبت غير قابل تصور و فوقالعاده عظيمى است. اختلاف، اختلاف فاحشى است. اين قلهها، همان كسانى هستند كه در تاريخ نبوتها هم هر ا چشم بدوزيد، از هر طرف آنها را مىبينيد؛ مثل انبياى اولوالعزم و بزرگانى از اين دست و در اين حد. اما در مجموعه اين عظمتها و شكوهها و در بين اين برجستهترينها كه ذكرشان براى ما فقط لقلقه لسان است و امثال من، دل و روح و جانشان، بسيار كوچكتر و خردتر و حر از آن است كه بخواهند اين معنويتها را درك كنند و همين طور از دور تصويرى در ذهنشان دارند و آن را بر زبان مىآورند –
كه باز اين تصوير هم، از كلمات خودشان است چند نمونه بسيار نادر وجود دارد كه از حد توصيف و بيان بالاترند. [38]
« ابعاد شخصيت نبىّ اكرم را هيچ انسانى قادر نيست به نحو كامل بيان كند و تصوير نزديك به واقعى از شخصيت آن بزرگوار ارائه نمايد. آنچه ما از برگزيده پروردگار عالم و سرور پيامبران سراسر تاريخ شناخته و دانستهايم، سايه و شبحى از وجو معنوى و باطنى و حقيقى آن بزرگوار است؛ اما همين مقدار معرفت هم براى مسلمانان كافى است تا اولا، حركت آنها را به سمت كمال تضمين كند و قله انسانيت و اوج تكامل بشرى را در مقابل چشم آنان قرار بدهد و ثانيا، آنها را به وحدت اسلامى و تجمع حول آن محور تشويق كند. بنابراين، توصيه ما به همه مسلمانان عالم اين است كه روى ابعاد شخصيت پيامبر و زندگى و سيره و اخلاق آن حضرت و تعاليمى كه از آن بزرگوار مأثور و منصوص است، كار زيادى بشود». [39]
تجسم آيات قرآن
« او تجسم حكومت الهى، تجسم آيات قرآن در ميان مسلمين، تجسم « اشدّاء على الكفّار رحماء بينهم« و تجسم عدل مطلق بود. او فقرا را به خود نزديك مىكرد « كان يقرّب المساكين» و ضعفا را مورد رعايت خاص قرار مىداد. برجستنى كه با پول و زور و بقيه وسايلِ مطرح شدن، خودشان را به ناحق مطرح كرده بودند، در نظر على (ع) با خاك يكسان بودند. آنچه در چشم و دل او ارزش داشت، ايمان و تقوا و اخلاص و جهاد و انسانيت بود. با اين مبناهاى باارزش، اميرالمؤمنين كمتر از پنج سال حكومت كرد. قرنهاست كه درباره اميرالمؤمنين (ع) مىنويسند و كم نوشتهاند و نتوانستهاند درست تصوير كنند و بهترينها، معترف به عجز و تقصير خودشان هستند.» [41]
سرمشق نورانى
مصداق لطف حق
وديعه خدا
او عبد صالح و بنده خاضع خدا و نيايشگرِ گريان نيمه شبها و روح بزرگ زمان ما بود. او، الگوى كامل يك مسلمان و نمونه بارز يك رهبر اسلامى بود. او، به اسلام عزت بخشيد و پرچم قرآن را در جهان به اهتزاز درآورد. او ملت ايرا را از اسارت بيگانگان نجات داد و به آنان غرور و شخصيت و خودباورى بخشيد. او، صلاى استقلال و آزادگى را در سراسر جهان سرداد و اميد را در دلهاى ملل تحت ستم جهان زنده كرد. او، در عصرى كه همه دستهاى قدرتمند سياسى براى منزوى كردن دين و معنويت و ارزشهاى اخلاقى تلاش مىكردند، نظامى بر اساس دين و معنويت و ارزشهاى اخلاقى پديد آورد و دولت و سياستى اسلامى بنيان نهاد.» [44]
اسلام ناب مجسم
پی نوشت:
[1] ترجمان كلام مقام معظم رهبرى، همين مقاله، ذيل عنوان فرهنگ مستقل.
[2] (الى ان بعث اللَّه سبحانه محمدا ....9فهدا هم به من الضلالة و أنقذهم بمكانه من الجهالة)، نهجالبلاغه، خطبه اول
[3] زيارت اربعين، مفاتيح الجنان
[4] احزاب , 7
[5] احزاب , 23
[6] بيانات امام خمينى (ره ) پس از فاجعه كشتار نوزدهم دى ماه 1356
[7] حديث ولايت، جلد 7ص ، 3/2/1370
[8] در محضر ولايت، دبيرخانه شوراى عالى انقلاب فرهنگى، ص 129 ، 29/9/1373
[9] حديث ولايت، جلد 6 ، ص 233
[10] حديث ولايت، ج 4 ، ص 249 ، 10/3/1369
[11] روزنامه جمهوري اسلامي ، 31/6/1374
[12] فرمايشات مقام معظم رهبرى در ديدار با مردم تربت جام، 1378
[13] حديث ولايت ، ج5 ، ص 287
[14] روزنامه جمهوري اسلامي ، 20/4/1374
[15] حديث ولايت ، ج 4 ، 10/1/1369
[16] همان
[17] حديث ولايت ، ج 2 ، 5/7/1368
[18] حديث ولايت ، ج 4 ، ص 246 ، 10/3/1369
[19] همان ، ص 278 ، 23/4/1368
[20] حديث ولايت ، ج 1 ، ص 231 ، 23/4/1368
[21] حديث ولايت ، ج5 ، ص 177
[22] انفال ، 24
[23] حديث ولايت ، ج 7 ، 29/1/1370
[24] حديث ولايت ، ج 6 ، ص 18 ، 5/9/1369
[25] حديث ولايت ، ج 1 ، ص 220 ، 14/4/1368
[26] حديث ولايت ، ج 4 ، ص 220 ، 4/3/1369
[27] حديث ولايت ، ج 6 ، ص 260 ، 1/12/1369
[28] حديث ولايت ، ج 2 ، ص 280
[29] سخنرانى مقام معظم رهبرى در ديدار با فرزندان ممتاز شاهد، 13/6/1370
[30] بيانات رهبر معظم انقلاب در اجتماع 200هزار نفرى جوانان ، 1/2/1379
[31] حديث ولايت ، ج 4 ، ص 247 ، 10/3/1369
[32] حديث ولايت ، ج 6 ، ص 48 ، 14/9/1369
[33] حديث ولايت ، ج 4 ، ص 263 ، 10/3/1369
[34] همان ، ص 259
[35] حديث ولايت ، ج 4 ، ص 264 ، 10/3/1369
[36] حديث ولايت ، ج 6 ، ص 48 ، 14/9/1369
[37] همان ، ص 229 ، 7/3/1369
[38] همان ، ص 145 ، 17/ 10/ 1369
[39] حديث ولايت، ج 2 ، ص 224 ، 24/7/ 1368
[40] حديث ولايت، ج 6 ، ص 197 ، 10/11/1369
[41] همان، ص 198
[42] حديث ولايت، ج 6 ص 145 ، 17/10/1369
[43] حديث ولايت، ج 1 ، ص 7 ، 17/3/1368
[44] همان، ص 13 ، 18/3/1368
[45] حديث ولايت، جلد 4 ص 274 ،