نویسنده: محمدحسن قدردان قراملكی
ادله خداشناسی و نقد شبهات منكران
این برهان به دلیل سادگی از براهین مردمپسند و مورد توجه پیامبران است. پیشینه آن به افلاطون و ارسطو میرسد. (1) پیش از تقریر و اثبات وجود خدا از طریق برهان نظم نخست به تعریف نظم میپردازیم.
ماهیت نظم از دو مؤلفه یعنی اصل هماهنگی اجزاء یك مجموعه و غایت مشترك تشكیل یافته است. با استفاده از نظم و هماهنگی موجود در جهان آفرینش متألهان با تقریرات مختلف درصدد اثبات وجود خدا برآمدهاند كه در اینجا به سه تقریر مهم آن اشاره میشود.
قسم اول (نظم هدفمندانه)میان متفكران از شهرت بیشتری برخوردار است، با تأمل روشن میشود كه نظم استحسانی نیز به قسم اول برمیگردد، چرا كه مجموعه منظم و زیبا از هماهنگی و ترابط اجزاء و عناصر آن حكایت میكند كه در پرتو آن استحسان و اعجاب هر بینندهای را وامیدارد، و در صورت عدم هماهنگی، حقیقت نظم و حصول مطلوب آن مورد مناقشه قرار میگیرد.
اما قسم سوم (علی و معلولی) بیشتر به برهان امكان و وجوب فلسفی شباهت و قرابت دارد تا به برهان نظم و به دلیل تكیه آن بر برهان فلسفی و تبیین آن در فلسفه و همچنین به دلیل رجوع نظم استحسانی به هدفمندانه ما در این مقال از تبیین و تقریر این دو قسم اجتناب میورزیم.
آموفیل نوعی حشره است كه نخست شكار خود یعنی كرم را نمیكشد بلكه آن را بیحس میكند. بعد روی شكارش تخم گذاشته، آنگاه میمیرد. نوزاد آموفیل از تخم سر درآورده غذای خویش یعنی كرم بیحس را آماده مییابد، روشن است كه اگر آموفیل به جای بیحس كردن كرم آن را میكُشت، گوشت آن فاسد شده غذای نوزادش نیز فاسد میشد. نكته جالب در این داستان زندگی، تكرار عمل مادر توسط نوزاد است بدون آنكه مادر را مشاهده كرده باشد.
مورد دوم طی مسافت هزاران مایل توسط یك نوع مارماهی در اعماق اقیانوسها برای تخمگذاری در جزیره برمودا است. بعد از عمل تخمگذاری خود مارماهی مرده و نوزادان به موطن اصلی مادر برمیگردند و هنگام فرا رسیدن زمان تخمگذاری بدون اشتباه همان هزاران مایل را طی كرده به جزیره برمودا میرسند، بدون آنكه كسی این وقت و مقصد را به آنها یاد داده باشد. با مطالعه در هر مورد از پدیدههای طبیعی، ما در بطن آنها نظم خاصی را مشاهده میكنیم كه این جا محل اشاره آن نیست.
حال این پرسش مطرح است، آیا این همه نظم هدفمند، ممكن است بدون ناظم و وجود یك كارگردان پشت پرده به وجود آمده باشد؟ آیا میتوان مدعی شد كه این همه نظم و سامان در طبیعت معلول تصادف كور طبیعت است؟
قول به صدفه مانند آن است كه بگوییم بچهای كه سواد خواندن و نوشتن ندارد با كلیدهای تایپ و كامپیوتر، آن قدر بازی میكند كه حاصل آن یك كتاب علمی یا شعر است، حروف به صورت صدفه كنار هم قرار گرفته و به كتاب گران سنگی منتهی شده است. یا یك شماره تلفن ده رقمی را در اختیار شخصی كه سواد ندارد بگذاریم و از او بخواهیم از روی شانس و تصادف با زدن ده شماره، آن شماره تلفن خاص را پیدا كند. این كه وی همان شماره را بگیرد احتمالش در حد صفر است یعنی یك در ده میلیارد ( ) (4).
پس با مشاهده نظمهای لایتناهی در جهان، عقل به وجود خدای ناظم و عالم و قادر حكم میكند و اگر كسی در آن تردید كند، باید در فكر و قدرت تعقل وی تردید كرد. به قول سعدی:
این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود *** هر كه فكرت نكند نقش بود بر دیوار
این جا ما به عنوان نمونه به نظر و اعتراف لكنت دنوئی شیمیدان معروف اشاره میكنیم كه میگوید:
روابط پیچیدهای كه در شیمی آلی راجع به ظهور و نشو موجودات زنده و تاریخ تطور نباتات و حیوانات یافته شده است، حاكی از طراح و نقشهای است كه نمیتواند تصادفاً رخ داده باشد، بلكه باید جهت و مسیر معین داشته باشد كه مبین نظم آن میباشد. (5)
برای توضیح بیشتر میتوان به وجود یك ساختمان مجلل با تمام امكانات رفاهی در جزیرهای دورافتاده مثال زد كه وجود و ساخت آن بدون هدف و غایت نیست. جهان منظم و آماده بهرهبرداری برای انسان همانند ساختمان فوق در جزیره بدون هدف نیست و وجود غایت و هدف ملازم با ناظم هوشمند قادر و خیرخواه است كه بستر رشد و تكامل انسان را فراهم كرده است.
علاوه بر تحسین و تقبیح اشخاص اخلاقی و غیراخلاقی توسط جامعه، بین اعمال نیك و بد آدمی رابطه تكوینی وجود دارد. مثلاً خوردن شراب و ارتكاب ناهنجاری جنسی آثار سوئی برای بدن انسان مانند بیماری سرطان و ایدز به همراه دارد.
نكته قابل اشاره در دلالت انطباقهای ششگانهی فوق بر ناظم هوشمند این است كه دلالت و حاصل مجموع مراحل ششگانه ملحوظ است، به این معنا كه با نگاهی به كل انطباقهای ششگانه نه به هر یك از آنها وجود طراح و ناظم هوشمند استنتاج میشود، لذا ابهامات و برخی شبهات بر بعض انطباقهای فوق منافاتی با رهاورد آنها ندارد. خود تننت بر این نكته اذعان دارد:
هیچ یك از این صور انطباق، دلیل كافی به نفع فرضیه توحیدی نیست ولی بر آن است كه اگر شیوههای جفت و جور درآمدن آنها را با یكدیگر ملاحظه كنیم خواهیم دید كه قول به توحید معقولترین تعبیر و تفسیر است. (7)
در نهایت اگر بعض غیرانطباقها را بپذیریم، آن دلیل بر بینیازی انطباقهای بیشمار جهان به طراح و ناظم هوشمند نیست.
الف) انطباقهای فوق، خدای ادیان را ثابت نمیكند.
ب) لازمه انطباقهای فوق واگذاری امور به طبیعت و سلب فاعلیت خداوند است.
ج) لازمه تفویض امور به طبیعت، علیت و جبر است. (9)
از اشكالات فوق چنین برمیآید كه باربور دلالت انطباقهای شش گانه بر ناظم هوشمند را پذیرفته منتهی شبهات دیگری طرح كرده است كه موجّه نیستند، برای این كه مدعا اثبات ناظم و طراح هوشمند از دلیل نظم است نه خدای ادیان با صفات خاص. باربور همچنین توهم كرده است كه جریان علیت در طبیعت ناسازگار با قدرت و فاعلیت خداوند و با جبرانگاری مساوی است كه بطلان آن در موضع خود مبرهن شده است. (10)
این رویكرد در فلسفه غرب مانند افلاطون، ارسطو و كلام مسیحی مخصوصاً در قرون وسطی و جدید طرفداران بسیاری داشته است (11) كه اینجا میتوان به قدیس آكویناس، نیوتن، جان ری و ویلیام پیلی اشاره كرد. (12) امروزه روایتهای نوگفتهای از این برهان غالباً در آثار متكلمان اعتدالی (لیبرال) پروتستان و آثار فلسفی محققان كاتولیك دیده میشود. (13)
برخی از معاصران مسلمان نیز با تقریرات مختلف به تبیین و تقریر دلیل فوق دست یازیدهاند. (14)
«براساس اصل علیت، احتمال تصادف در اصل پیدایش ذرات پراكنده جهان و نیز احتمال تصادف در نحوه برخورد آنها هر دو منتفی میباشد، زیرا نظم تكوینی با وجود خاص عینی همراه میباشد وهرگز وجود عینی بدون مبدأ فاعلی پدید نمیآید.
كیفیت تقریر استدلال آن است كه بین نظم و ناظم داشتن تلازم عقلی است و در كبرای برهان نظم، احد المتلازمین برای ملازم دیگر ثابت میشود و نیز از علت پی به معلول برده میشود...
نتیجه آن كه پی بردن از منظوم به ناظم نه همانگویانه است (توتولوژی) و نه صرف آن كه چون نظم، معلول است، علتی دارد، خواه آن علت، آگاه باشد یا نباشد- زیرا نظم خصیصه علمی را به همراه دارد، ناظم آن حتماً باید عالم باشد- بلكه از علت پی به معلول برده میشود و برهان مزبور، لمی است. » (15)
دلیل دیگر برهان نظم- كه از عبارت صدرالمتألهین استفاده میشود- فطری انگاری نیاز نظم به فاعل و ناظم ذیشعور است. صدرا با اشاره به وجود نظم فوق العاده در بدن فیزیكی انسان و سایر حیوانات درباره احتمال استناد آن به امر فاقد علم مینویسد:
«و الاول محال شهادة كل فطرة سلیمة علی ان فاعل هذا الترتیب العجیب و النظم المحكم یستحیل ان تكون قوة عدیمة الشعور» (16).
«اتقانهما و انتظامهما شواهد معرفته و ربوبیته تعالی» (17).
برخی از اندیشوران غربی مانند ویلیام جیمز (18)و ایان باربور (19) از این رهیافت جانبداری كردهاند.
پل ادواردز در این باره میگوید:
برهان نظم نمیتواند تا آنجا پیش برود كه وجود خدایی را كه در اندیشه توحیدی است، ثابت كند، حداكثری كه میتوان در نتیجهگیری از آن برهان تضمین كرد این است كه هر مورد از طرح و تدبیر در جهان ناشی از فعالیت یك طراح یا مدبر هوشمند است. (20)
اكثر متفكران مسلمان نیز مانند جوادی آملی (21)، مصباح یزدی (22)، جعفر سبحانی (23) و اقبال لاهوری (24) موافق این دیدگاه هستند. استاد مطهری در این باره مینویسد:
این راه همچنین اثبات میكند كه جهان با نیروی مدبر قادر مرید اداره میشود. اما خود آن قوه چه وضعی دارد؟ آیا واجب الوجود است و قایم به ذات یا او نیز خود مخلوق یك نیروی دیگر است؟ آیا آن نیرو نیروی واحد است یا متعدد؟ ازلی است یا ابدیست؟... اینها مطالب و مسایلی است كه از راه مطالعه در مخلوقات و آثار قابل درك نیست. (25)
اما تعریف نظم با در نظر گرفتن غایت آن خود مشكلاتی دارد. اول این كه هدف یا اهداف نظم و ناظم چیست كه در صورت اخلال در آن، اصل نظم نیز زیر سؤال برود؟
منتقدان میگویند ما برای هر شیء مركب و بسیط میتوانیم اهدافی را لحاظ كنیم كه با این اهداف آن شیء داخل تعریف نظم میشود، اما درواقع شیء منظم نیست، مثلاً هدف چشم دیدن است، اما اگر چشم قادر به بینایی نیز نبود، میتوانستیم آن را مجموعهای منظم بدانیم، چون به خوبی قادر است در جای خود باقی بماند و از هم نپاشد و سیستم رگهای آن به نحوی میتواند سلولهایش را تغذیه كند.
پس فرض اول یعنی حذف غایت از تعریف نظم، اصل نظم و ناظم هوشمند را زیر سؤال میبرد و فرض دوم یعنی لحاظ غایت نظم، هر شیء نامنظمی را داخل نظم قرار میدهد، چرا كه برای هر شیء یا اشیایی میتوان فواید و اهداف دور و نزدیك در نظر گرفت. (29)
پس انتظار ما از چشم، دیدن مطلوب و از گوش، شنیدن عادی است؛ اگر این غایت به دست نیاید، اخلالی در تعریف نظم آن شیء رخنه كرده است.
بنابراین وقتی ما به اجزاء كل جهان نگاهی میاندازیم، آنها را در مجموع نظاممند مییابیم كه مجموعههای خاص آن نیز هركدام به تناسبشان دارای نظام و هدفی خاصاند، كه توضیح آن در تقریر برهان نظم و اقسام آن گذشت. باری ممكن است در بعضی مجموعههای منظم جهان با دخالتهای خاص اخلالی در نظم آنها به وجود آید، مثلاً به دلیل ژنتیكی یا نرسیدن ویتامینهای خاص بر قوه بینایی انسان آسیب وارد شود یا درخت و میوهای فاسد گردد، همهی این اخلالها خود به خود علل و زمینههای خاص مستندی است كه از نگاه كلی و بالا میتوان با لحاظ مجموعه علل آن، آنها را در داخل یك نظم دیگر درآورد. مثلاً از دست رفتن قوهی بینایی انسان هر چند مخل غایت خاص چشم است، اما وجود حالت دیگر در آن یعنی تغذیه چشم از سلولهای خاص، یك نظم دیگری است، این كار موجب میشود ظاهر چشم در موضع خود باقی مانده و از فساد مصون ماند، فسادی كه ممكن است در صورت عارض شدن آن، به دیگر اعضای بدن سرایت كند.
پس در این جهان هر چند ما حذف نظمی را مشاهده میكنیم، اما اگر با تأمل فلسفی بنگریم خواهیم دید كه جایگزین آن، نه بینظمی، بلكه نظم دیگری است؛ به دیگر سخن ما از منتقدان برهان نظم، سؤال میكنیم كه شما مجموعهی نامنظمی از طبیعت را به ما نشان دهید كه با وجود بینظمی داخل تعریف نظم باشد، اما مسأله زلزله و دیگر بلایای طبیعی خود به علل طبیعی جهان مستند است كه توضیح آن در ذیل شبهه آخر خواهد آمد.
«نظم ایده ذهنی نه خارجی است كه از تطابق با كل حكایت میكند كه برای سنجش آن ما در ذهن خود اموری را در كنار هم مورد لحاظ قرار داده كه به منظور غایتی جمع شدهاند.» (30)
آنان میكوشند وجود قوانین تكوینی بین اشیاء را انكار كنند و بر این باورند كه:
«این قوانین نیستند كه وجود ما را میسازند، قوانین برداشت ما از وجود اشیاء هستند». (31)
اشكال دیگر مستشكل این است كه نظم امر نسبی است، به این معنا كه ما برای لحاظ نظم اشیاء دیگری از جهان را لحاظ میكنیم، بر این اساس نظم تنها در افراد و موارد خاص و جزئی صدق میكند، اما در كل جهان صادق نیست، چون معیاری خارج از جهان برای سنجش نظم جهان در دسترس نداریم، مثلاً میتوان نظم و خوبی یا بدی افراد جامعه را تعریف و تحلیل كرد، اما خوبی یا منظم بودن كل جامعه به دلیل فقدان ملاك خارج از جامعه قابل تعریف نیست. نظم جهان نیز به مانند جامعه، چون معیاری در دسترس نیست قابل تعریف نیست، لذا نمیتوان نظم را به كل جهان نسبت داد تا از آن طریق ناظم هوشمند به نام خداوند را استنتاج كرد. در مورد جهان میتوانیم معیار را كل جهان قرار دهیم و در نتیجه آن را منظم بدانیم، لكن اشكال آن این است كه منظم بودن آن به خاطر اعتبار و قرارداد ماست و در واقع ما آن را منظم فرض گرفتیم و نظم آن از خداوند نشأت نگرفته است. (32)
1. در تعریف نظم گفته شد كه نظم نه صرف مفهوم ذهنی بلكه از وجود اجزاء و عناصر مرتبط و منسجم به منظور تحصیل غایتی انتزاع میشود، مثلاً وقتی ما به سیر رشد و نمو یك دانه انار نگاهی میاندازیم، مشاهده میكنیم كه آن در شرایط مناسب چگونه از هسته شكافته و بارور شده و به درخت، گل و بالاخره به انار با دانههای سرخ شیرین منظم تبدیل میشود. پس نظم بیانگر یك واقعیت خارجی است، منتهی از آن مفهوم گیری میكنیم و آن را در ذهن خود مجسم میسازیم. به دیگر سخن نظم صرف از معقولات ثانیه فلسفی است كه از واقعیت خارجی كشف و حكایت میكند.
2. از نكته پیشین سستی این ادعا- كه قوانین برداشت ما از اشیاست- آشكار میشود، چرا كه آنچه موجب تحقق نظم در جهان میشود مانند مثال تبدیل هسته انار به درخت انار، وجود رابطه تكوینی و علّی و معلولی در جهان آفرینش است كه بستر لازم برای تحقق نظمهای كلان مانند منظومه خورشیدی و نظمهای جزئی مانند درخت انار را مهیا میسازد. پس قوانین نیز مانند خود نظم از واقعیتهای خارجی حكایت میكنند، منتها ذهن ما با مطالعه در طبیعت و تجزیه و تحلیل آن، آن قوانین را كشف میكند و به آن شكل و هیأت علمی میدهد.
3. دربارهی نظم كل جهان باید گفت از آنجا كه جهان به عنوان كل همان اجزاء و عناصر تشكیل دهنده آن است و از سوی دیگر چون منظم بودن اجزاء جهان ثابت شده، از آن میتوان منظم بودن كل جهان را استنتاج كرد، مثلاً در صورت خوب و نیك بودن افراد یك جامعه، از آن میتوان خوبیت و كمال جامعه را ثابت كرد. پس جامعه و كل جهان به معیاری غیر از معیار افراد و عناصر آن نیازی ندارد. بر این اساس نسبت نظم به كل جهان صرف قرارداد ما انسانها نیست، بلكه امری واقعی است كه از نظم اجزاء آن حكایت میكند و آن به وجود ناظم محتاج است. نهایت امر نظم مجموعههای خاص و جزئی به ناظمهای مشخص و فردی، اما ناظم كل جهان به ناظم فوق العاده نیازمند است، مانند نیاز قسمتهای مختلف یك باغ بزرگ به باغبانهای مختلف، كه این باغبانها در هدایت و راهنمایی به یك سرباغبان نیازمند هستند.
4. نكته پیشین تقریباً بر این فرض استوار بود كه ما مجموعه جهان را یك كل اعتباری بینگاریم، اما اگر كل جهان یك مركب حقیقی باشد، در این صورت هر چند ما اجزاء تشكیل دهنده آن را منظم مییابیم، لكن علم به غایت كل مجموعه جهان هستی برای ما مشكل بل ناممكن است، لكن جهل به غایت، خللی در اصل وجود نظم و احتیاج آن به ناظم فراطبیعت وارد نمیكند، چرا كه ما نظمهای جزئی را مییابیم، مانند مهیا شدن یك ساختمان یا سالن پذیرایی كه از آن به وجود ناظم و میزبان حكم میكنیم، با این كه به غایت و هدف آن علم نداریم، این كه هدف آن پذیرایی از كدام قشر مهمانان است، مهمانی آن از نوع جشن است یا سوگواری و اقسام دیگر؟
لذا مشاهده مجموعه جهان با این همه نظم حیرتانگیز ما را به وجود ناظم فراطبیعی رهنمون میسازد، هر چند كه به غایت و هدف آفرینش آن علم نداشته باشیم، چرا كه جهل بر یك شیء دلیل بر عدم آن نیست.
1. رك: افلاطون، دوره آثار، ج3، كتاب تیمائورس؛ كاپلستون، تاریخ فلسفه، ج1، ص281.
منبع مقاله :
قدردان قراملكی، محمدحسن، (1393)، پاسخ به شبهات كلامی، دفتر اول: خداشناسی، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ سوم
این برهان به دلیل سادگی از براهین مردمپسند و مورد توجه پیامبران است. پیشینه آن به افلاطون و ارسطو میرسد. (1) پیش از تقریر و اثبات وجود خدا از طریق برهان نظم نخست به تعریف نظم میپردازیم.
تعریف و تقریرات برهان نظم
نظم عبارت است از: هماهنگی اجزاء یك مجموعه جهت نیل به یك هدف مشترك. از دیدگاه فلسفی نظم جزو معقولات ثانی فلسفی قرار دارد كه مطابق قول مشهور فلاسفه «عروض در ذهن و اتصاف آن در خارج است»، قدر متیقن از این تعریف آن است كه نظم امر صرف ذهنی و اعتباری محض نیست بلكه منشأ خارجی دارد كه ذهن انسان با تصور مجموعه اجزاء هماهنگ یك مجموعه نظم را از آن انتزاع میكند. درباره چگونگی وجود نظم بلكه معقولات ثانیه فلسفی در خارج بین فلاسفه اختلافنظر وجود دارد كه در حوصله این مجال نیست. (2)ماهیت نظم از دو مؤلفه یعنی اصل هماهنگی اجزاء یك مجموعه و غایت مشترك تشكیل یافته است. با استفاده از نظم و هماهنگی موجود در جهان آفرینش متألهان با تقریرات مختلف درصدد اثبات وجود خدا برآمدهاند كه در اینجا به سه تقریر مهم آن اشاره میشود.
1. نظم هدفمندانه (3)
در این قسم از نظم، اجزاء یك مجموعه با قرارگرفتن در موضع مناسب خود همگی در حصول غایت و هدف مجموعه سهیم هستند. مثال بارز آن اجزاء و عناصر تشكیل دهنده گیاهان و حیوانات است كه در پرتو رابطه ارگانیكی اجزاء آن، رشد و نمو گیاه و زنده ماندن حیوان به دست میآید. خود این تقریر به دو تقریر فرعی دیگر منشعب میشود كه اشاره خواهد شد.2. نظم استحسانی و زیباشناختی
انسان با مشاهدهی یك مجموعهی بسیار منظم و زیبا متعجب و متحیر شده و به تحسین آفریننده آن میپردازد، مانند یك تابلو بسیار قشنگ نقاشی و تماشای ستارگان. انسان از این نظم به وجود ناظم آن پی میبرد.3. نظم علّی و معلولی
در این برهان عقل با مشاهده اجزا و معلومات یك مجموعه منظم مانند منظومه شمسی كه در تقوم و نظم خود نیازمند غیر است، به ضرورت وجود ناظم و علت آفریننده این مجموعه و اجزاء منظم و معلول آن، حكم میكند.قسم اول (نظم هدفمندانه)میان متفكران از شهرت بیشتری برخوردار است، با تأمل روشن میشود كه نظم استحسانی نیز به قسم اول برمیگردد، چرا كه مجموعه منظم و زیبا از هماهنگی و ترابط اجزاء و عناصر آن حكایت میكند كه در پرتو آن استحسان و اعجاب هر بینندهای را وامیدارد، و در صورت عدم هماهنگی، حقیقت نظم و حصول مطلوب آن مورد مناقشه قرار میگیرد.
اما قسم سوم (علی و معلولی) بیشتر به برهان امكان و وجوب فلسفی شباهت و قرابت دارد تا به برهان نظم و به دلیل تكیه آن بر برهان فلسفی و تبیین آن در فلسفه و همچنین به دلیل رجوع نظم استحسانی به هدفمندانه ما در این مقال از تبیین و تقریر این دو قسم اجتناب میورزیم.
توضیح بیشتر نظم هدفمندانه و اقسام آن
نگاهی به عالم طبیعت- كه در دسترس ماست- از وجود نظمهای دقیق و اعجاب آمیز در پدیدههای مادی حكایت میكند كه خود آن از وجود یك كارگردان و ناظم توانا پشت این نظمها خبر میدهد، دلیل نظم هدفمندانه خود به دو تقریر ذیل منشعب میشود.1. نظم هدفمند موردی
گاهی ما نظم موجود را در مورد و پدیده خاصی مورد مطالعه و سنجش قرار میدهیم تا از این طریق به ناظم پی ببریم. مثلاً ماهی، حشره یا مارماهی را مورد مطالعه قرار میدهیم. چنان كه نوشتهاند:آموفیل نوعی حشره است كه نخست شكار خود یعنی كرم را نمیكشد بلكه آن را بیحس میكند. بعد روی شكارش تخم گذاشته، آنگاه میمیرد. نوزاد آموفیل از تخم سر درآورده غذای خویش یعنی كرم بیحس را آماده مییابد، روشن است كه اگر آموفیل به جای بیحس كردن كرم آن را میكُشت، گوشت آن فاسد شده غذای نوزادش نیز فاسد میشد. نكته جالب در این داستان زندگی، تكرار عمل مادر توسط نوزاد است بدون آنكه مادر را مشاهده كرده باشد.
مورد دوم طی مسافت هزاران مایل توسط یك نوع مارماهی در اعماق اقیانوسها برای تخمگذاری در جزیره برمودا است. بعد از عمل تخمگذاری خود مارماهی مرده و نوزادان به موطن اصلی مادر برمیگردند و هنگام فرا رسیدن زمان تخمگذاری بدون اشتباه همان هزاران مایل را طی كرده به جزیره برمودا میرسند، بدون آنكه كسی این وقت و مقصد را به آنها یاد داده باشد. با مطالعه در هر مورد از پدیدههای طبیعی، ما در بطن آنها نظم خاصی را مشاهده میكنیم كه این جا محل اشاره آن نیست.
حال این پرسش مطرح است، آیا این همه نظم هدفمند، ممكن است بدون ناظم و وجود یك كارگردان پشت پرده به وجود آمده باشد؟ آیا میتوان مدعی شد كه این همه نظم و سامان در طبیعت معلول تصادف كور طبیعت است؟
قول به صدفه مانند آن است كه بگوییم بچهای كه سواد خواندن و نوشتن ندارد با كلیدهای تایپ و كامپیوتر، آن قدر بازی میكند كه حاصل آن یك كتاب علمی یا شعر است، حروف به صورت صدفه كنار هم قرار گرفته و به كتاب گران سنگی منتهی شده است. یا یك شماره تلفن ده رقمی را در اختیار شخصی كه سواد ندارد بگذاریم و از او بخواهیم از روی شانس و تصادف با زدن ده شماره، آن شماره تلفن خاص را پیدا كند. این كه وی همان شماره را بگیرد احتمالش در حد صفر است یعنی یك در ده میلیارد ( ) (4).
پس با مشاهده نظمهای لایتناهی در جهان، عقل به وجود خدای ناظم و عالم و قادر حكم میكند و اگر كسی در آن تردید كند، باید در فكر و قدرت تعقل وی تردید كرد. به قول سعدی:
این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود *** هر كه فكرت نكند نقش بود بر دیوار
این جا ما به عنوان نمونه به نظر و اعتراف لكنت دنوئی شیمیدان معروف اشاره میكنیم كه میگوید:
روابط پیچیدهای كه در شیمی آلی راجع به ظهور و نشو موجودات زنده و تاریخ تطور نباتات و حیوانات یافته شده است، حاكی از طراح و نقشهای است كه نمیتواند تصادفاً رخ داده باشد، بلكه باید جهت و مسیر معین داشته باشد كه مبین نظم آن میباشد. (5)
2. نظم هدفمند كلی
تا این جا به تقریر صورت اول دلیل نظم هدفمند (موردی) پرداختیم كه به تحلیل نظمهای تكتك پدیدههای منظم جهان میپرداخت، صورت دوم نظم به تبیین نظم در مجموعه جهان میپردازد كه خود به دو تقریر منشعب میشود.1. 2. ملازمه نظم جهان با وجود غایت
چنان كه نظم هر مجموعه منظم خاص بر وجود طراح و ناظم آن دلالت میكند، نگاهی به جهان هستی از ستارگان كهكشانهای دیگر گرفته تا منظومه خورشیدی و بستر مناسب كره زمین برای حیات نباتی، حیوانی و انسانی، این نكته را میرساند كه طراح این مجموعه عظیم منظم جهان از این طرح خود، لابد غایت و هدفی را تعقیب میكند.برای توضیح بیشتر میتوان به وجود یك ساختمان مجلل با تمام امكانات رفاهی در جزیرهای دورافتاده مثال زد كه وجود و ساخت آن بدون هدف و غایت نیست. جهان منظم و آماده بهرهبرداری برای انسان همانند ساختمان فوق در جزیره بدون هدف نیست و وجود غایت و هدف ملازم با ناظم هوشمند قادر و خیرخواه است كه بستر رشد و تكامل انسان را فراهم كرده است.
2. 2. تأثیر متقابل اجزاء جهان
در این تقریر به جای توجه به نظم مجموعه جهان و غایت آن، به ارتباط و تأثیر متقابل و هماهنگ اجزاء جهان با یكدیگر پرداخته میشود، این هماهنگی و تأثیر متقابل موجب پیدایش حیات و بقای آن شده است. چنان كه اجزاء و عناصر تشكیل دهنده یك ساعت یا موتور در پرتو ارتباط و تأثیر متقابل و هماهنگ با یكدیگر، غایت مشتركی را استحصال میكند، جهان نیز با تأثیر و هماهنگی عناصر و پدیدههای آن، بستر مناسبی برای رشد و تكامل انسان است. همچنان كه مجموعه یك ساعت یا موتور ماشین، از طراح و غایت آن حكایت میكند، انجام و نظم و بستر مناسب جهان برای انسان، بر ضرورت یك طراح و ناظم هوشمند و خیرخواه دلالت میكند.انطباقهای ششگانه جهان و انسان
اما این كه جهان موجود چگونه بستر مناسب برای انسان است و وجه انطباق انسان با آن چگونه متصور است، تقریرات مختلفی ارائه شده است، ما در اینجا به شش انطباق جهان با انسان كه تننت متفكر غربی تبیین نموده است (6) اشاره میكنیم:1. انطباق جهان با ژرفكاویهای ذهن انسان:
آفرینش جهان به گونهای است كه قابل شناخت، دسترسی و تصرف برای انسان است، همچنین آفرینش انسان به نوعی است كه خود به شناخت طبیعت و تصرف آن راغب و متمایل است.2 و3. انطباق جهان با پیدایش موجودات و بقای آنها:
آفرینش جهان خصوصاً كره زمین به گونهای است كه شرایط پیدایش حیات انواع نباتات، حیوانات و انسان در آن مهیا است، علاوه این كه موجودات صاحب حیات آن رو به تكامل هستند. به عنوان مثال تمام اشیاء موقع انجماد منقبض میشوند، تنها آب از این اصل مستثناست و حكمت آن این است كه در صورت انقباض آب در حالت انجماد بیشتر حیوانات دریایی در فصل زمستان تلف میشدند. همچنین گاز دیاكسیدكربن كه برای انسان خطرناك است، توسط نباتات استنشاق میشود و اكسیژن لازم برای حیات انسان را مهیا میكند.4. انطباق جهان با فطرت زیبادوستی انسان:
سرشت انسان مملو از زیبادوستی است، جهان موجود این نیاز انسان را تأمین میكند. رنگ آبی آسمان، منظره ستارگان و مناظر طبیعی به صورت سهل و رایگان به انسان لذت و نشاط میبخشد.5. انطباق جهان با اصول اخلاقی:
جهان به گونهای تعبیه شده است كه هر كس در مسیر اخلاقی گام بردارد، مورد عشق، محبت و احترام همنوعان خود قرار میگیرد و جامعه از او به نیكی یاد میكند و این عكس العمل موجب استمرار التزام به اصول اخلاقی میشود. از سوی دیگر كسی كه به اصول اخلاقی ملتزم نباشد، مثلاً مرتكب اعمال زشتی مانند دزدی، خیانت و دروغ گردد مورد بغض و كینه جامعه قرار میگیرد.علاوه بر تحسین و تقبیح اشخاص اخلاقی و غیراخلاقی توسط جامعه، بین اعمال نیك و بد آدمی رابطه تكوینی وجود دارد. مثلاً خوردن شراب و ارتكاب ناهنجاری جنسی آثار سوئی برای بدن انسان مانند بیماری سرطان و ایدز به همراه دارد.
6. انطباق جهان با رشد صنعتی:
وجود عناصر مختلف در طبیعت و انواع معادن و همچنین قوه تفكر انسان، جهان را برای رشد صنعتی آماده كرده است. رهاورد تقریر دوم نظم هدفمند كلی این شد كه جهان با این همه نظم و انسجام و انطباقهای ششگانه به وجود یك طراح و مدیر و ناظم هوشمند احتیاج دارد.نكته قابل اشاره در دلالت انطباقهای ششگانهی فوق بر ناظم هوشمند این است كه دلالت و حاصل مجموع مراحل ششگانه ملحوظ است، به این معنا كه با نگاهی به كل انطباقهای ششگانه نه به هر یك از آنها وجود طراح و ناظم هوشمند استنتاج میشود، لذا ابهامات و برخی شبهات بر بعض انطباقهای فوق منافاتی با رهاورد آنها ندارد. خود تننت بر این نكته اذعان دارد:
هیچ یك از این صور انطباق، دلیل كافی به نفع فرضیه توحیدی نیست ولی بر آن است كه اگر شیوههای جفت و جور درآمدن آنها را با یكدیگر ملاحظه كنیم خواهیم دید كه قول به توحید معقولترین تعبیر و تفسیر است. (7)
اشكال ادواردز
بر این اساس اشكال پل ادواردز (8)بر بعضی انطباقها مانند وجود اشیاء خنثی كه نه خیر است و نه شر، وجود پدیدههایی غیرقابل شناخت و انقراض بعضی نسلهای حیوانات، مخلّ رهاورد تقریر فوق دلیل نظم نیست، چرا كه محتمل است خیریّت و قابل شناخت بودن بعض اشیاء خنثی به مرور زمان و پیشرفت تجربی كشف شود و انقراض بعض انواع حیوانات به علل ثانویه طبیعی یا انسانی وابسته است كه قابل تبیین با مدعای فوق است.در نهایت اگر بعض غیرانطباقها را بپذیریم، آن دلیل بر بینیازی انطباقهای بیشمار جهان به طراح و ناظم هوشمند نیست.
اشكال باربور
وی بر انطباقهای فوق سه اشكال ذیل را مطرح كرده است:الف) انطباقهای فوق، خدای ادیان را ثابت نمیكند.
ب) لازمه انطباقهای فوق واگذاری امور به طبیعت و سلب فاعلیت خداوند است.
ج) لازمه تفویض امور به طبیعت، علیت و جبر است. (9)
از اشكالات فوق چنین برمیآید كه باربور دلالت انطباقهای شش گانه بر ناظم هوشمند را پذیرفته منتهی شبهات دیگری طرح كرده است كه موجّه نیستند، برای این كه مدعا اثبات ناظم و طراح هوشمند از دلیل نظم است نه خدای ادیان با صفات خاص. باربور همچنین توهم كرده است كه جریان علیت در طبیعت ناسازگار با قدرت و فاعلیت خداوند و با جبرانگاری مساوی است كه بطلان آن در موضع خود مبرهن شده است. (10)
ارزش معرفتی دلیل نظم
درباره اعتبار و قلمرو برهان نظم در اثبات خداوند سه رهیافت ذیل مطرح است:الف) برهان منطقی
برخی از متألهان بر این باورند كه دلیل نظم خود به تنهایی یك برهان عقلی و منطقی برای اثبات وجود خداوند حكیم و خیرخواه است؛ به تعبیری دلیل نظم همچون سایر براهین خداشناسی و در عرض آنهاست.این رویكرد در فلسفه غرب مانند افلاطون، ارسطو و كلام مسیحی مخصوصاً در قرون وسطی و جدید طرفداران بسیاری داشته است (11) كه اینجا میتوان به قدیس آكویناس، نیوتن، جان ری و ویلیام پیلی اشاره كرد. (12) امروزه روایتهای نوگفتهای از این برهان غالباً در آثار متكلمان اعتدالی (لیبرال) پروتستان و آثار فلسفی محققان كاتولیك دیده میشود. (13)
برخی از معاصران مسلمان نیز با تقریرات مختلف به تبیین و تقریر دلیل فوق دست یازیدهاند. (14)
دلیل این نظریه
یكی از اندیشهوران معاصر در تقریر این نظریه آن را به برهان شبه لمّی ارجاع میدهد، به این معنی كه: در برهان نظم استدلال از معلول به علت نیست تا ارزش معرفتی آن زیر سؤال برود بلكه استدلال از یكی از متلازمین به ملازم دیگر است، به این صورت كه بین نظم و ناظم رابطه تلازم عقلی وجود دارد، چرا كه نظم با علم و هوشمندی عجین شده است. رابطه نظم و ناظم از نوع رابطه معلول با علت نیست كه به برهان «انّی» ملحق شود.«براساس اصل علیت، احتمال تصادف در اصل پیدایش ذرات پراكنده جهان و نیز احتمال تصادف در نحوه برخورد آنها هر دو منتفی میباشد، زیرا نظم تكوینی با وجود خاص عینی همراه میباشد وهرگز وجود عینی بدون مبدأ فاعلی پدید نمیآید.
كیفیت تقریر استدلال آن است كه بین نظم و ناظم داشتن تلازم عقلی است و در كبرای برهان نظم، احد المتلازمین برای ملازم دیگر ثابت میشود و نیز از علت پی به معلول برده میشود...
نتیجه آن كه پی بردن از منظوم به ناظم نه همانگویانه است (توتولوژی) و نه صرف آن كه چون نظم، معلول است، علتی دارد، خواه آن علت، آگاه باشد یا نباشد- زیرا نظم خصیصه علمی را به همراه دارد، ناظم آن حتماً باید عالم باشد- بلكه از علت پی به معلول برده میشود و برهان مزبور، لمی است. » (15)
دلیل دیگر برهان نظم- كه از عبارت صدرالمتألهین استفاده میشود- فطری انگاری نیاز نظم به فاعل و ناظم ذیشعور است. صدرا با اشاره به وجود نظم فوق العاده در بدن فیزیكی انسان و سایر حیوانات درباره احتمال استناد آن به امر فاقد علم مینویسد:
«و الاول محال شهادة كل فطرة سلیمة علی ان فاعل هذا الترتیب العجیب و النظم المحكم یستحیل ان تكون قوة عدیمة الشعور» (16).
ب) دلیل راهنما و مؤید
دیدگاه دوم، این برهان را به تنهایی مثبت وجود خداوند توصیف نمیكند، بلكه معتقد است این دلیل حداكثر وجود یك نیروی قاهر، شاعر، مدیر و مدبر را نشان میدهد كه آن به جهان نظم و سامان بخشیده است. به تعبیر دیگر دلیل نظم حداكثر مؤید ادله دیگر خداشناسی و منبّه انسان به شمار میآید، اما این كه قاهر حكیم و مدبر، خداوند است یا نه، آیا واحد است یا متعدد؟ دلیل نظم آن را بیان نمیكند. از ظواهر عبارت فلاسفه این دیدگاه استظهار میشود، آن جا كه در تبیین و شمارش براهین اثبات خدا هیچ اشارهای به این دلیل نكردهاند؛ چنان كه ملاهادی سبزواری نظم آسمان و زمین را نه دلیل كه شاهد خدا توصیف میكند:«اتقانهما و انتظامهما شواهد معرفته و ربوبیته تعالی» (17).
برخی از اندیشوران غربی مانند ویلیام جیمز (18)و ایان باربور (19) از این رهیافت جانبداری كردهاند.
پل ادواردز در این باره میگوید:
برهان نظم نمیتواند تا آنجا پیش برود كه وجود خدایی را كه در اندیشه توحیدی است، ثابت كند، حداكثری كه میتوان در نتیجهگیری از آن برهان تضمین كرد این است كه هر مورد از طرح و تدبیر در جهان ناشی از فعالیت یك طراح یا مدبر هوشمند است. (20)
اكثر متفكران مسلمان نیز مانند جوادی آملی (21)، مصباح یزدی (22)، جعفر سبحانی (23) و اقبال لاهوری (24) موافق این دیدگاه هستند. استاد مطهری در این باره مینویسد:
این راه همچنین اثبات میكند كه جهان با نیروی مدبر قادر مرید اداره میشود. اما خود آن قوه چه وضعی دارد؟ آیا واجب الوجود است و قایم به ذات یا او نیز خود مخلوق یك نیروی دیگر است؟ آیا آن نیرو نیروی واحد است یا متعدد؟ ازلی است یا ابدیست؟... اینها مطالب و مسایلی است كه از راه مطالعه در مخلوقات و آثار قابل درك نیست. (25)
ج) انكار دلالت نظم
دو رهیافت پیشین اعتبار و دلالت نظم بر ناظم هوشمند را فی الجمله میپذیرفت، اما این رهیافت منكر دلالت هرگونه نظم بر وجود ناظم و مدیر است و آن را معلول صدفه میداند. از قایلان این رهیافت میتوان به هیوم، كانت و داروین اشاره كرد (26). برخی دیگر كه مخالف برهان نظماند، منكر وجود اصل نظم در جهان هستند و آن را ساخته ذهن و نه وجود حقیقی توصیف میكنند (27). بعض روشنفكران مسلمان نیز مانند اقبال لاهوری از این رهیافت حمایت كردهاند (28) كه اشاره خواهد شد.تحلیل رهیافتهای سهگانه
از توضیحاتی كه در تقریر دلیل عرضه شد، سستی رهیافت اخیر (انكار دلالت نظم بر ناظم) روشن میشود، چرا كه دلالت نظم بر ناظم هوشمند دلالت حداقلی است كه عقل آن را میپذیرد و نظریه رقیب آن، یعنی استناد نظم به صدفه، پیش عقل و عقلا غیرموجه است. با تأمل در دلالت نظم روشن میشود كه نظم حداكثر بر وجود ناظم و طراح هوشمند و مدیر و حكیم دلالت میكند و با سامان بخشی به نظم غایت خاصی را لحاظ دارد. اما این كه این ناظم و طراح هوشمند موجود ممكن یا واجب الوجود یا واحد یا متعدد است، خود نظم آن را مشخص نمیكند، چرا كه فرضهای مذكور با وجود نظم معقول، موجّه و سازگار است. پس نمیتوان نظم را دلیل منطقی اثبات خدا با فرض اثبات صفات خاص آن مقام قدسی به شمار آورد و نهایت آن، اثبات ناظم هوشمند است كه البته با ضمیمه كردن استدلالهای عقلی از جمله اصل علیت مثبت وجود خداوند خواهد بود.پاسخ چند شبهه
بر برهان نظم اشكالات و شبهات مختلف و متكثری وارد شده است كه اینك به گزارش و نقد آن میپردازیم.شبهه اول: ابهام در تعریف نظم و دخالت غایت آن
نظم را میتوان به دو صورت تحلیل و تعریف كرد. یك مرتبه بدون لحاظ غایت آن و مرتبه دیگر با ملاحظه غایت آن، فرض تعریف نظم بدون لحاظ غایت نه تنها تعریف ناقص و غیرمعقولانهای است، بلكه حذف غایت نظم از تعریف و ماهیت نظم، اصل وجود نظم را زیر سؤال میبرد، و این با فرض ناظم ذیشعور منافات دارد.اما تعریف نظم با در نظر گرفتن غایت آن خود مشكلاتی دارد. اول این كه هدف یا اهداف نظم و ناظم چیست كه در صورت اخلال در آن، اصل نظم نیز زیر سؤال برود؟
منتقدان میگویند ما برای هر شیء مركب و بسیط میتوانیم اهدافی را لحاظ كنیم كه با این اهداف آن شیء داخل تعریف نظم میشود، اما درواقع شیء منظم نیست، مثلاً هدف چشم دیدن است، اما اگر چشم قادر به بینایی نیز نبود، میتوانستیم آن را مجموعهای منظم بدانیم، چون به خوبی قادر است در جای خود باقی بماند و از هم نپاشد و سیستم رگهای آن به نحوی میتواند سلولهایش را تغذیه كند.
پس فرض اول یعنی حذف غایت از تعریف نظم، اصل نظم و ناظم هوشمند را زیر سؤال میبرد و فرض دوم یعنی لحاظ غایت نظم، هر شیء نامنظمی را داخل نظم قرار میدهد، چرا كه برای هر شیء یا اشیایی میتوان فواید و اهداف دور و نزدیك در نظر گرفت. (29)
تحلیل و بررسی
در نقد این اشكال باید متذكر شد كه ما هم، لحاظ غایت را در تعریف و حقیقت نظم و دلالت آن بر ناظم ذیشعور انتخاب میكنیم، با این فرض اشكال تعمیم نظم بر هر شیء بینظمی لازم نمیآید، برای این كه نظم هر شیء و هدف و غایت آن به حسب و تناسب آن شیء است، مثلاً اگر مشاهده كنیم كه دانشآموزان دبستان با كمی كجی و انحراف در صف ایستادهاند، حكم میكنیم كه ناظمی وجود دارد و كجیهای جزئی قابل اغماض از بچههاست، اما وقتی اعضاء یك گارد تشریفات سلطنتی یا ریاست جمهوری را ملاحظه كنیم، انتظار نظم و نظام فوق العادهای از آنها را در نظر داریم.پس انتظار ما از چشم، دیدن مطلوب و از گوش، شنیدن عادی است؛ اگر این غایت به دست نیاید، اخلالی در تعریف نظم آن شیء رخنه كرده است.
بنابراین وقتی ما به اجزاء كل جهان نگاهی میاندازیم، آنها را در مجموع نظاممند مییابیم كه مجموعههای خاص آن نیز هركدام به تناسبشان دارای نظام و هدفی خاصاند، كه توضیح آن در تقریر برهان نظم و اقسام آن گذشت. باری ممكن است در بعضی مجموعههای منظم جهان با دخالتهای خاص اخلالی در نظم آنها به وجود آید، مثلاً به دلیل ژنتیكی یا نرسیدن ویتامینهای خاص بر قوه بینایی انسان آسیب وارد شود یا درخت و میوهای فاسد گردد، همهی این اخلالها خود به خود علل و زمینههای خاص مستندی است كه از نگاه كلی و بالا میتوان با لحاظ مجموعه علل آن، آنها را در داخل یك نظم دیگر درآورد. مثلاً از دست رفتن قوهی بینایی انسان هر چند مخل غایت خاص چشم است، اما وجود حالت دیگر در آن یعنی تغذیه چشم از سلولهای خاص، یك نظم دیگری است، این كار موجب میشود ظاهر چشم در موضع خود باقی مانده و از فساد مصون ماند، فسادی كه ممكن است در صورت عارض شدن آن، به دیگر اعضای بدن سرایت كند.
پس در این جهان هر چند ما حذف نظمی را مشاهده میكنیم، اما اگر با تأمل فلسفی بنگریم خواهیم دید كه جایگزین آن، نه بینظمی، بلكه نظم دیگری است؛ به دیگر سخن ما از منتقدان برهان نظم، سؤال میكنیم كه شما مجموعهی نامنظمی از طبیعت را به ما نشان دهید كه با وجود بینظمی داخل تعریف نظم باشد، اما مسأله زلزله و دیگر بلایای طبیعی خود به علل طبیعی جهان مستند است كه توضیح آن در ذیل شبهه آخر خواهد آمد.
شبهه دوم: نظم ایده ذهنی و امر نسبی
در برخی از سایتها سعی میكنند با اشكال در حقیقت نظم، آن را یك مفهوم ذهنی و اعتباری و نهایت امر نسبی تعریف كنند كه تحقق آن با ملاحظه امور دیگر ممكن میشود، مانند شهروند خوب یا بد كه تحقق و صدق آن به وجود یك اجتماع منوط است، منتقدان میگویند:«نظم ایده ذهنی نه خارجی است كه از تطابق با كل حكایت میكند كه برای سنجش آن ما در ذهن خود اموری را در كنار هم مورد لحاظ قرار داده كه به منظور غایتی جمع شدهاند.» (30)
آنان میكوشند وجود قوانین تكوینی بین اشیاء را انكار كنند و بر این باورند كه:
«این قوانین نیستند كه وجود ما را میسازند، قوانین برداشت ما از وجود اشیاء هستند». (31)
اشكال دیگر مستشكل این است كه نظم امر نسبی است، به این معنا كه ما برای لحاظ نظم اشیاء دیگری از جهان را لحاظ میكنیم، بر این اساس نظم تنها در افراد و موارد خاص و جزئی صدق میكند، اما در كل جهان صادق نیست، چون معیاری خارج از جهان برای سنجش نظم جهان در دسترس نداریم، مثلاً میتوان نظم و خوبی یا بدی افراد جامعه را تعریف و تحلیل كرد، اما خوبی یا منظم بودن كل جامعه به دلیل فقدان ملاك خارج از جامعه قابل تعریف نیست. نظم جهان نیز به مانند جامعه، چون معیاری در دسترس نیست قابل تعریف نیست، لذا نمیتوان نظم را به كل جهان نسبت داد تا از آن طریق ناظم هوشمند به نام خداوند را استنتاج كرد. در مورد جهان میتوانیم معیار را كل جهان قرار دهیم و در نتیجه آن را منظم بدانیم، لكن اشكال آن این است كه منظم بودن آن به خاطر اعتبار و قرارداد ماست و در واقع ما آن را منظم فرض گرفتیم و نظم آن از خداوند نشأت نگرفته است. (32)
نقد و نظر
در نقد این اشكال نكات ذیل اندر تأمل است:1. در تعریف نظم گفته شد كه نظم نه صرف مفهوم ذهنی بلكه از وجود اجزاء و عناصر مرتبط و منسجم به منظور تحصیل غایتی انتزاع میشود، مثلاً وقتی ما به سیر رشد و نمو یك دانه انار نگاهی میاندازیم، مشاهده میكنیم كه آن در شرایط مناسب چگونه از هسته شكافته و بارور شده و به درخت، گل و بالاخره به انار با دانههای سرخ شیرین منظم تبدیل میشود. پس نظم بیانگر یك واقعیت خارجی است، منتهی از آن مفهوم گیری میكنیم و آن را در ذهن خود مجسم میسازیم. به دیگر سخن نظم صرف از معقولات ثانیه فلسفی است كه از واقعیت خارجی كشف و حكایت میكند.
2. از نكته پیشین سستی این ادعا- كه قوانین برداشت ما از اشیاست- آشكار میشود، چرا كه آنچه موجب تحقق نظم در جهان میشود مانند مثال تبدیل هسته انار به درخت انار، وجود رابطه تكوینی و علّی و معلولی در جهان آفرینش است كه بستر لازم برای تحقق نظمهای كلان مانند منظومه خورشیدی و نظمهای جزئی مانند درخت انار را مهیا میسازد. پس قوانین نیز مانند خود نظم از واقعیتهای خارجی حكایت میكنند، منتها ذهن ما با مطالعه در طبیعت و تجزیه و تحلیل آن، آن قوانین را كشف میكند و به آن شكل و هیأت علمی میدهد.
3. دربارهی نظم كل جهان باید گفت از آنجا كه جهان به عنوان كل همان اجزاء و عناصر تشكیل دهنده آن است و از سوی دیگر چون منظم بودن اجزاء جهان ثابت شده، از آن میتوان منظم بودن كل جهان را استنتاج كرد، مثلاً در صورت خوب و نیك بودن افراد یك جامعه، از آن میتوان خوبیت و كمال جامعه را ثابت كرد. پس جامعه و كل جهان به معیاری غیر از معیار افراد و عناصر آن نیازی ندارد. بر این اساس نسبت نظم به كل جهان صرف قرارداد ما انسانها نیست، بلكه امری واقعی است كه از نظم اجزاء آن حكایت میكند و آن به وجود ناظم محتاج است. نهایت امر نظم مجموعههای خاص و جزئی به ناظمهای مشخص و فردی، اما ناظم كل جهان به ناظم فوق العاده نیازمند است، مانند نیاز قسمتهای مختلف یك باغ بزرگ به باغبانهای مختلف، كه این باغبانها در هدایت و راهنمایی به یك سرباغبان نیازمند هستند.
4. نكته پیشین تقریباً بر این فرض استوار بود كه ما مجموعه جهان را یك كل اعتباری بینگاریم، اما اگر كل جهان یك مركب حقیقی باشد، در این صورت هر چند ما اجزاء تشكیل دهنده آن را منظم مییابیم، لكن علم به غایت كل مجموعه جهان هستی برای ما مشكل بل ناممكن است، لكن جهل به غایت، خللی در اصل وجود نظم و احتیاج آن به ناظم فراطبیعت وارد نمیكند، چرا كه ما نظمهای جزئی را مییابیم، مانند مهیا شدن یك ساختمان یا سالن پذیرایی كه از آن به وجود ناظم و میزبان حكم میكنیم، با این كه به غایت و هدف آن علم نداریم، این كه هدف آن پذیرایی از كدام قشر مهمانان است، مهمانی آن از نوع جشن است یا سوگواری و اقسام دیگر؟
لذا مشاهده مجموعه جهان با این همه نظم حیرتانگیز ما را به وجود ناظم فراطبیعی رهنمون میسازد، هر چند كه به غایت و هدف آفرینش آن علم نداشته باشیم، چرا كه جهل بر یك شیء دلیل بر عدم آن نیست.
پینوشتها:
1. رك: افلاطون، دوره آثار، ج3، كتاب تیمائورس؛ كاپلستون، تاریخ فلسفه، ج1، ص281.
2. موضوع بحث درباره وجود محمول در خارج است. در صورتی كه محمول از معقولات ثانیه فلسفی مثل علت، امكان، وجوب و نظم باشد، مشائین طرفدار وجود مستقل و رواقیین از جمله شیخ اشراق (المطارحات، ص25 و 346؛ اسفار، ج1، ص179، 273) طرفدار محمول هستند. صدرالمتألهین برای جمع آن دو نظریه «وجود رابط» را مطرح كرد، به این معنا كه معقولات ثانیه صرف اعتبار و وجود ذهنی نیستند كه در خارج هیچ اثری نداشته باشند، بلكه منشأ انتزاع دارند، یعنی وجود رابط و نه مستقل آن در خارج وجود دارد. پس مقصود منكران انكار وجود مستقل و مقصود قایلان پذیرفتن وجود رابطی است. (اسفار، ج1، ص332). علامه طباطبایی تعریف جدیدی از آن ارائه داد: «ان الامكان موجود بموجود موضوعه فی الاعیان و لیس اعتباراً عقلیا محضاً لاصورة له فی الاعیان- كما قال بعضهم- و لا انه موجود فی الخارج بوجود مستقل منحاز- كما قال به آخرون-»، (نهایة الحكمة، مرحله4، فصل اول، امر سوم).
استاد جوادی آملی نیز ضمن تشریح عبارت علامه اضافه میكند كه اگر ظرف اتصاف معقولات عین ربط باشد ظرف عروض نیز عین خواهد بود نه ذهن. (ر.ك: تبیین براهین اثبات خدا، ص28 به بعد؛ شناخت شناسی در قرآن، ص14 و تفسیر موضوعی، ج13، ص80 به بعد). وی معقول ثانی فلسفی را چنین تعریف میكند: «معقول ثانی فلسفی آن نیست كه ظرف عروض آن ذهن و ظرف اتصاف خارج باشد، چنان كه معروف است»، (تبیین براهین اثبات خدا، ص28) همو در جایی دیگر در تبیین نحوه وجود معقولات ثانیه مینویسد: «اینگونه از معانی حتماً به نحوی در خارج وجود دارد لكن نه به طور وجود رایج مصطلح- كه منحصر در وجود جوهر و عرض است- بلكه به نحو وجود انتزاعی كه عین وجود منشأ انتزاع است» (تفسیر موضوعی، ج13، ص84).
3. در تقریر بعض اقسام دلیل نظم از جزوه براهین اثبات خدا، استاد مصطفی ملكیان (منتشر نشده) استفاده شده است.
4. ر.ك: كرسی موریسون، راز آفرینش، ص9 و10.
5. نقل از: كلیات فلسفه، ص210.
6. ر.ك: خدا در فلسفه، ص88.
7. خدا در فلسفه، ص89.
8. همان، ص91.
9. ر.ك: علم و دین، ص425.
10. برای توضیح بیشتر ر.ك. نگارنده، اصل علیت در فلسفه و كلام، ص99 و 151.
11. ر.ك: ژان وال، بحثی در مابعدالطبیعة، ص872.
12. ر.ك: علم و دین، ص417 و 104.
13. همان، 417.
14. ر.ك. مرتضی مطهری، علل گرایش به مادیگری، ص184؛ و نیز محسن غرویان، سیری در ادله اثبات وجود خدا، ص96؛ جعفر سبحانی، الالهیات، ناصر مكارم شیرازی، آفریدگار جهان، حسین نوری همدانی، جهان آفرینش؛ احمد دیلمی، طبیعت و حكمت، فصل5.
15. تبیین براهین اثبات خدا، ص39 و40.
16. اسفار، ج8، ص118.
17. تعلیقات اسفار، ج1، ص15.
18. ر.ك: دین و روان، ص130.
19. ر.ك: علم و دین، ص130.
20. ر.ك: خدا در فلسفه، ص85 و نیز: بحثی در مابعدالطبیعه، ص774.
21. اگرچه براهین فراوانی به عنوان اثبات واجب الوجود اقامه شده لكن بعضی از آنها اصلاً برای ذات واجب كافی نبوده نظیر برهان نظم. » (شرح اسفار، ج6، ص187-9).
22. دلایلی كه از راه مشاهده آثار و آیات الاهی در جهان اقامه میشود، مانند دلیل نظم و عنایت، در واقع نقش بیدار كردن فطرت و به آگاهی درآوردن معرفت فطری را ایفا میكند»، (آموزش فلسفه، ج2، ص338).
23. ر.ك: مدخل مسایل جدید در علم كلام، ص79 و 82.
24. ر.ك: احیای فكر دینی در اسلام، ص36.
25. پاورقههای اصول فلسفه و روش رئالیسم، ص96 و 97.
26. ر.ك: علم و دین، ص47.
27. ر.ك: ویلیام جیمز، دین و روان، ص126 و 130.
28. ر.ك: احیای فكر دینی در اسلام، ص37.
29. www. kaafar. netfrims. com/baad/nazm. htm
30. Ibid,p. 2
31. Ibid
32. Ibid,p. 2
منبع مقاله : قدردان قراملكی، محمدحسن، (1393)، پاسخ به شبهات كلامی، دفتر اول: خداشناسی، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ سوم