جنبشها و فرقه های دینی در عصر پهلوی
چکیده:
هیأتهای مؤتلفه اسلامی به موازات گسترش نفوذ بهاییان، بر آن شدند د و نفر را مأمور تحقیق و پژوهش پیرامون بهاییان كنند تا از این طریق ضمن آگاهی بر نحوه عملكرد این فرقه، تمهیدات لازم را برای تربیت كادری زبده از جوانان، برای مقابله فكری با بهاییان فراهم آوردند. به همین خاطر، شیخ محمود حلبی و سید عباس علوی، مأمور این كار شدند. اما سید عباس علوی پس از مدتی همنشینی با اعضا فرقه مذكور، به تدریج دین و ایمان خود را از دست داده و در شمار معتقدان و مدتی بعد در زمره مبلغان بهایی در آمد. این مسأله باعث شد كه مذهبیون، خطر گسترش فرقه مذكور را جدی تلقی كنند و به همین خاطر ، شیخ محمود حلبی و سید عباس علوی ، مأمور این كار شدند. اما سید عباس علوی پس از مدتی همنشینی با اعضای فرقه مذكور، به تدریج دین و ایمان خود را از دست داده و در شمار معتقدان و مدتی بعد در زمره مبلغان بهایی در آمد. این مسأله باعث شد كه مذهبیون، خطر گسترش فرقه مذكور را جدی تلقی كنند و به همین خاطر به اقدامات عمیقتری در این خصوص دست زنند.با روی كار آمدن سلسله پهلوی، شرایط جدید بر فضای فكری ، سیاسی و اعتقادی جامعه ایرانی حاكم شد. رضا خان با هر نیت و قصدی ، در صدد ایجاد تحول در ساختار اجتماعی ایران بود و به همین سبب، نوخواهی و نوگرای را در همه شؤون، شعار خود قرار داده بود. از نظر وی، سنت و مذهب، مهمترین مانع برای پیشبرد اهداف او به شمار می رفت. از این رو، وی با اندیشیدن تمهیداتی، در صدد ایجاد محدودیتهایی برای بخش روحانیت بر آمد. همزمان با این اقدام، توجه بیش از حد به علوم و فنون و مظاهر غربی در جامعه ایرانی، زمینه را برای ورود افكار غیردینی و ضد مذهبی فراهم آورد.
بسیاری از تحصیلكردگان غربی در آن برهه، در شمار گروههای مرجع در آمدند و كم كم نسل جدید، روابط محكمتری را با این گروهها برقرار كرد. از طرف دیگر، روحانیت با احساس خطر در این زمینه، به تكاپوی جدیدی دست زد تا شرایط موجود را در مقابل حوادث و وقایع احتمالی حفظ كند. (1)
به طور كلی جامعه روحانیت و اقشار مذهبی ایران در دوره جدید با سه جریان عمده فكری مواجه بود كه به نوعی آنان را به رویارویی و چالش فرا میخواند.
جریان اول همان فارغالتحصیلان غرب بودند كه مدتی را در دیار فرنگ به كسب علم و دانش گذرانده و پس از مراجعت به وطن، در رأس امور علمی، فرهنگی و اجتماعی قرار گرفته بودند. آنها در شرایط جدید به واسطه اتكا به حمایت همه جانبه دولت و نظام شاهنشاهی، در انتظار فرصتی برای جانشینی و جایگزینی روحانیت و علمای حوزههای دینی تحت عنوان گروههای مرجع جدید بودند. به ویژه این كه با افتتاح دانشگاههای متعدد، در شهرهای مختلف كشور و ورود دانشجویان به این مراكز علمی، رابطه نسبتا خوبی بین نسل جوان و این گروههای مرجع جدید برقرار میشد.
حاصل این توافق و تفاهم، ظهر و پدیده روشن فكری بود كه ریشه در دوره قاجاریه داشت، اما در دوره پهلوی به شدت مورد تأكید و تشویق قرار میگرفت. علاوه بر مراكز علمی و فرهنگی، بسیاری از مناصب اجرایی و اداری نیز در تصدی این نسل جدید بود. بنابراین زمینه لازم برای بیرون راندن و به حاشیه كشاندن جریان مذهبی و نمایندگان آن یعنی «روحانیت» فراهم بود. حتی در قوه مقننه و قضاییه نیز به جهت قانونگذاری و نظارت بر آن، و با توجه به جو حاكم مذهبی بر جامعه ایران و از حیث ماهیتی، روحانیان و مجتهدان جامعالشرایط تأثیرگذار بوده و مسؤولیتهایی را در این عرصه احراز كرده بودند. تعداد عالمان در شرایط موجود رو به كاشه نهاد و فارغالتحصیلان علوم و فنون جدید جانشین آنها شدند. شاید تصور میشد مهمترین چالش قشر روحانیت، آشتیناپذیری سنت و تجدد بود. روشن فكران به طور اساسی عامل انحطاط و عقبماندگی ایران را سنتزدگی و دخالت بیش از حد امر مذهب در شؤون اجتماعی جامعه، میدانستند. بنابراین هیچگونه تعامل مشتركی را با روحانیت برای پیشبرد امور نمیپذیرفتند. از دیگر سو در بین برخی لایههای مذهبی نیز ورود فرهنگ و تمدن غربی، برابر با نادیده انگاشتن دین تلقی میشد و به هیچ رو، پیوندی بین ان دو برقرار نبود.
جریان دیگری كه متدینان از گسترش آن احساس خطر میكردند، نفوذ ایدههای كمونیستی در ایران بود. با توجه به گذشته تاریخی و سلطه نظام استبدادی، اشاعه شعارهای عدالتخواهی و تكیه بر آزادی برای عموم مردم پرجاذبه بود. به همین خاطر، همزمان با نشر این افكار، بسیار از جوانان جزو باورمندان این اعتقاد شدند. البته میزان گرایش جوانان و قشر تحصیل كرده به این اعتقاد به تناسب دارای شدت و ضعف بود. بعضی تنها دلبسته شعار برابری و عدالت تفكر سوسیالیستی بودند و به همین خاطر برای اشاعه آن تلاش میكردند. برخی دیگر نیز جزو معتقدان به فلسفه كمونیسم و ماركسیسم شدند و در مسیر ضدیت با دین گام برداشتند. نقطه مقابل جامعه دینی آن زمان، «حزب توده» قرار داشت كه با بهرهگیری از ایدههای كمونیستی و شعار حاكمیت مردم توانسته بود، گروه زیادی را نسبت به این اعتقاد متمایل سازد. نفوذ حزب توده به خصوص در بین بخشی از طبقه روشنفكر و همچنین عناصر نظامی ارتش ایران، دغدغههایی را در پی داشت. مخالفان اصلی این طرز فكر از یك سو نهاد سلطنت بود كه مظاهر قدرت و اقتدار آن مبتنی بر سلطه یك فرد بر جامعه و احراز قدرت مطلقه بود. از سوی دیگر روحانیان و بخش مذهبی جامعه نیز، اشاعه فرهنگ كمونیستی را برای حیات دینی، خطر آفرین تشخیص داده بودند.
جریان فكری سومی كه در سایه مساعدتهای رژیم گذشته بالنده شد و بر بسیاری از اركان سیاسی و اقتصادی كشور سایه افكند، بهاییت بود. معتقدان به این مسلك به ویژه از دهه 20 به بعد، با گسترش فعالیت، دارای مناصب مهمی در دولت شدند و بر همین اساس، بیش از نیمی از وزرای كابینه هویدا را بهاییان تشكیل میدادند. به موازات توفیق آنان در تصدی امور اجرایی و اداری، تبلیغات فرهنگی و اعتقادی آنان نیز افزایش یافت و بسیاری از آنها به نقاط محروم كشور مبلغ میفرستادند. همچنین فعالیت گستردهای را برای ترغیب دانشآموزان و دانشپژوهان برای گرویدن به این نحله سیاسی و فكری آغاز كردند. قدم اول آنان برای ترغیب دیگران به بهاییت، ایجاد شبهه و زیر سؤال بردن بسیاری از احكام و اعتقادات اسلامی بود. این مسأله نگرانیهای فراوانی را در جامعه دینی به بار آورد و بسیاری از علمای شیعی با نوشتن جوابها و بیانیهها و كتابها، در صدد برآ مدند تا ضمن تلیغ شایسته دین اسلام، دلایل ابطال فرقه بهاییت و سست بودن اعتقاد آن را به اثبات رسانند و در این راه نیز گامهای بزرگی برداشته شد.
جنبشهای دینی و مذهبی دوره پهلوی دوم در چنین فضایی متولد شد و رشد و نمو كرد. بنابراین بحث انجمن حجتیه مهدویه را میبایست با همین رویكرد، مورد توجه و بررسی قرار داد.(2)
پیشینیه بهاییت
تاریخ پیدایش بهاییت به 125 سال پیش باز میگردد كه ابتدا با علم كردن سید علی محمد باب و ادعای با بیت امام عصر آغاز و سپس با دعای مهدویت ادامه یافت و از ناحیه استعمار روسیه تزاری و انگلیس حمایت و در سایه حكومتهای جور پادشاهی آزادانه به برقراری مراكز و محافل تبلیغایت و فعالیت علنی با پرچم مخصوص خود میپرداخت. بهاییت در واقع شاخهای از استعمار فرهنگی ـ فكری بود كه به قصد ایجاد انحراف و جلوگیری از احیای فكر دینی در جوامع اسلامی به وجود آمد . (4) و پس از تغییر حكومت تزار یكسره به خدمت انگلیس در آمد و با كسب مقام جهانخواری آمریكا نیز در آغوش این استعمار نو به خوش خدمتی و نوكری پرداخت و راه صهیونیسم را در كشورهای اسلامی پیمود و آن را تبلیغ كرد.
در كودتای 28 مرداد كه پایههای رژیم متزلزل بود و میكوشید تا مسایل فرعی و جنبی را در جامعه مطرح كند و مردم را سرگرم نماید تا از تثبیت رژیم دیكتاتوری و غاصب غال شوند و آنها در سایه غفلت، سرگرمی و اختلاف در بین مردم امور خود را پیش برند لذا ناچار بدند تا به وسیله یك جریان انحرافی مثل بهاییت را مطرح كرده و رشد دهند. هر چند این فرقه ضاله اجنبی به مزبله تاریخ سرازیر شد ، ولی پیدایش آن بیحاصل نبود و در راه خود موفق شد كه عدهای را به مسایل فرعی و جنبی منحرف كرده و مشغول سازد. این عده گروهی به نام انجمن ضد بهاییت بودند و بزرگترین خدمت انجمن این بود كه رژیم را به مقصود خودش، یعنی «ثبات حكومت» برساند. (5)
زمینههای شكلگیری انجمن
رهبر هیأتهای مؤتلفه اسلامی ، شیخ علیاكبر نوقانی بود كه در مسجد گوهرشاد منبر میرفت و در مورد فعالیت بهاییت به مؤمنان هشدار میداد. محمدتقی شریعتی، از بنیانگذاران كانون نشر حقایق بود كه فعالیتهای بسیاری را در زمینه علوم و معارف اسلامی و تفسیر قرآن داشت. انجمن پیروان قرآن نیز به وسیله شیخ علیاصغر عابدزاده تأسیس شده بود. وی مؤسس مهدیه مشهد نیز بود و برخی بر این باورند كه تأسیس مهدیه در تهران و دیگر شهرستانهای كشور نیز، ملهم از اقدام مرحوم عابدزاده بود. (7)
انجمن تبلیغات اسلامی در فروردین ماه 1321 به وسیله عطاءالله شهابپور، مدیر و صاحب امتیاز مجله «نور دانش» ، حشمتالله دولتشاهی و علیاشرف در تهران تشكیل شد و با گسترش فعالیت خود، در مشهد نیز دارای شعبه شد.(8)
نماینده جمعیت طلاب علوم دینی، آقای مصباحی بود و شاخهای از فداییان اسلام در مشهد نیز جمعیت مبارزین اسلام را تشكیل میدادند. هیأت ابوالفضلی سراب كه نماینده هیأتهای مذهبی در مشهد بود تحت نظر آقای نجاریان فعالیت میكرد. شیخ محمود حلبی نیز در هیأتهای مؤتلفه اسلامی عضویت داشت. وی در آغاز روحانی هیأت مسلم بن عقیل بود و هر سال در روزهای قبل و بعد از نیمه شعبان ، در خیابان گوهرشاد ـ صاحبالزمان فعلی ـ كه محل سكونت عدهای از بهاییان بود، مراسم با شكوهی را برگزار میكرد. بسیاری از هیأتهای مذهبی در آن زمان، تحت نظر آقای میرزا احمد كفایی قرار داشت كه با دربار پهلوی رابطه خوبی برقرار كرده بود. این مسأله باعث شد كه در ذهن بسیاری از فعالان سیاسی ، مذهبی ، نظیر شیخ محمود حلبی ، محمدتقی شریعتی و شیخ علیاصغر عابدزاده و .... این رابطه، نامطلوب جلوه كند، به خصوص این كه بسیاری از این جلسههای مذهبی، فاقد روحیه سیاسی بودند و بیشتر به امور دینی صرف میپرداختند. اما در نتیجه مساعدتهای نامبردگان ، نیمی از این هیأتها در مسیر فعالیت سیاسی قرار گرفتند. (8)
پس از شهریور 1320، كار عمده آقای حلبی در مشهد مبارزه با بهاییت و پرداختن به امور تبلیغی در قالب منبر بود و در این زمینه مهارت و شهرت خاصی پیدا كرد. حلبی در برخورد با بهاییان، متأثر از مرحوم آیتالله شیخ احمد شاهرودی بود كه ردیهای بر مرام و مسلك با بیان نوشته بود.
هیأتهای مؤتلفه اسلامی به موازات گسترش نفوذ بهاییان، بر آن شدند د و نفر را مأمور تحقیق و پژوهش پیرامون بهاییان كنند تا از این طریق ضمن آگاهی بر نحوه عملكرد این فرقه، تمهیدات لازم را برای تربیت كادری زبده از جوانان، برای مقابله فكری با بهاییان فراهم آوردند. به همین خاطر، شیخ محمود حلبی و سید عباس علوی، مأمور این كار شدند. اما سید عباس علوی پس از مدتی همنشینی با اعضا فرقه مذكور، به تدریج دین و ایمان خود را از دست داده و در شمار معتقدان و مدتی بعد در زمره مبلغان بهایی در آمد. این مسأله باعث شد كه مذهبیون، خطر گسترش فرقه مذكور را جدی تلقی كنند و به همین خاطر ، شیخ محمود حلبی و سید عباس علوی ، مأمور این كار شدند. اما سید عباس علوی پس از مدتی همنشینی با اعضای فرقه مذكور، به تدریج دین و ایمان خود را از دست داده و در شمار معتقدان و مدتی بعد در زمره مبلغان بهایی در آمد. این مسأله باعث شد كه مذهبیون، خطر گسترش فرقه مذكور را جدی تلقی كنند و به همین خاطر به اقدامات عمیقتری در این خصوص دست زنند. (9)
شیخ محمود حلبی از روحانیان سیاسیای بود كه در جریان جنبش ملی نفت، سخنرانیهای بسیار آتشین در تهییج مردم و در حمایت از آیتالله كاشانی ایراد میكرد اما بعد از كودتای 28 مرداد سیاست را رها كرد. (10) در مورد او میگفتند كه در همان دوره پرچمی در دست و لباسی آماده رزم بر تن داشت و بر ایوانی در مشهد ایستاده بود و مردم را به مبارزه علیه انگلیسیها فرا میخواند و خود نیز حركت میكرد تا دیگران در پی او بیایند.(11) اما این همه شور و هیجان به واسطه بروز اختلاف بین رهبران نهضت ملی شدن صنعت نفت به یكباره فروكش كرد. برخی نیروهای مذهبی از ادامه فعالیتهای سیاسی نا امید شدند و به تدریج زمینه مناسبی برای بروز ایدههای غیرسیاسی و پرداختن به مسایل صرفا مذهبی و دینی در بین بعضی از فعالان پدیدار شد. آنان به این اعتقاد رسیدند كه میبایست، عرصه سیاست را به سیاستمداران بخشید و هر چه سریعتر خود را از این مرحله نجات داد و تنها بایستی به امور دینی پرداخت و دل را به آداب و رسوم و مناسك و مراسم مذهبی خشنود ساخت تا شرایط برای ظهور امام زمان (عج) فراهم شود.
این تفكر به تدریج طرفدارانی برای خود پیدا كرد و بسیاری از عناصر فعال پیشین با پیروی از این بینش در ترویج تفكر جدایی دین از سیاست كوشیدند. نمونه بارز این عناصر ریمن نخعی بود. وی در خانوادهای بهایی به دنیا آمد و در ضد اطلاعات ارتش خدمت میكرد و سابقه فعالیت در حزب ایران و همكاری با افرادی نظیر شاپور بختیار، اللهیار صالح، ابوالفضل قاسمی را داشت. او پس از حوادث ملی شدن صنعت نفت، از عرصه سیاست كنارهگیری و به سمت روحانیان و نیروهای مذهبی گرایش پیدا كرد و با ایجاد «كانون تشیع» به شدت بر ایده جدایی دین از سیاست و پیروی از خط ولایت و امامت شیعه تأكید ورزید.(12)
این نوع نگرش، در فعالیتهای انجمن تبلیغات اسلامی نیز دیده میشد. اعضای این تشكل بر جنبههای غیرسیاسی عملكرد خود تأكید میورزیدند.(13)
در چنین فضایی، شیخ محمود حلبی نیز خود را از عرصه سیاست كنار كشید. وی با این كه در فهرست كاندیداهای مجلس هفدهم شورای ملی قرار داشت (14) و خانه او محل رفت و آمد نیروهای منتسب به جبهه ملی بود، بعد از بروز اختلاف در بین سران نهضت، در آخرین روز اسفند 1330، زادگاه خود را ترك و به تهران مهاجرت كرد و در خیابان لرزاده و میدان حسنآباد، محفلی را تحت عنوان انجمن ضد بهاییت تشكیل داد كه بعدها در سال 1336 نام «انجمن حجتیه مهدویه» را به خود گرفت.(15)
انگیزههای تأسیس انجمن
آقای حلبی پس از مهاجرت به تهران، شروع به جذب نیرو میكند و اطلاعات و تجربههای بحثی خود را منتقل مینماید. از آن جا كه بهاییت مانند مساجد ما علنی و با پرچم فعالیت میكرد و خطر آن نزد علما منعكس شده بود، آقای حلبی و دوستانش پس از یك سری موفقیتها، مورد حمایت علما قرار گرفتند و علما اجازه استفاده از سهم امام را نیز به آن ها دادند.(17)
طاهر احمدزاده (18) از نزدیكترین دوستان شیخ محمود حلبی، اعتقادهای او را در مبارزه با بهاییت چنین بیان میكند:
تمام صحبت شیخ حلبی این بودكه تكلیف امروز ما منحر به این است كه با بهاییها مبارزه كنیم. او با سوگندهایی كه مخصوص خودش بود، مثلا «والله العلی الاعظم الاعلی» بر این نكته تأكید میكرد كه امروز امام زمان (عج) جز این خدمت را از كسی نمیپذیرد و چیزی جز این انتظار ندارد. روزی بعد از پایان صحبت ایشان من در كنار او نشستم و سكوت كردم. ایشان به من گفت: آقای احمدزاده من معنای سكوت شما را میفهمم و میدانم كه شما با این حرف من مخالفید، ولی من به شما علاقه دارم و از باب خیرخواهی میگویم كه به خدا قسم، امروز تكلیف شرعی و دینی ما آن است كه با بهاییت مبارزه كنیم. میخواهم عرض بكنم كه تشخیص من این بود كه دیدگاههای مرحوم حلبی یك نوع اعتقاد بود و نه این كه بازی سیاسی باشد.(19)
نظر دستهای دیگر كه از اعضای انجمن هستند، این است كه آقای حلبی در سالهای 32 خوابی دیده است كه امام زمان(عج) به وی امر فرمودهاند كه گروهی را برای مبارزه با بهاییت تشكیل دهد.(20)
نظر دیگر حاكی از آن است كه با بروز اختلاف بین آیتالله كاشانی و مصدق و شكست نهضت ملی نفت، تبلیغات بهاییت رشد یافت و گروهی را كه در بین آنها طلبهها نیز حضور داشتند از جمله هم حجرهای آقای حلبی ـ سید عباس علوی ـ را جذب كردند. لذا بهاییت در ذهن شیخ محمود حلبی بزرگ جلوهگر شد و به این نتیجه رسید كه باید سیاست را رها كرد و دست به انجام اقدامهای فرهنگی زد. به علت شكست نهضت، جو یأسآلودی بر جامعه حاكم شد و عدهای كه به دنبال جریانی میگشتند تا با وصل شدن به آن، یأس و بریدگی خود را توجیه ایدئولوژیكی و سیاسی كنند، به این جریان پیوستند. (21)
گروهی دیگر بر این نظر هستند كه بخشی از سیاستهای استعمار، فرقهسازی بوده و برای مطرح كردن، بالا كشیدن و رشد دادن آن فرقه، یك ضد فرقه را نیز تشكیل دادند. مسأله انجمن بهاییت و انجمن ضد بهاییت نیز مشمول این سیاست میباشد. البته نظر اول، سوم و چهارم قبال جمع هستند و اگر نظر چهارم را هم بپذیریم، نمیتوان آن را به عنوان یك اصل ثابت تعمیم داد و در مورد همه گروهها و نیروهای مخالف و مقبال هم آن را صادق دانست. اما در خصوص این دو فرقه شاید بتوان با توجه به قراین موجود آن را قرین به صحت دانست ؛ زیرا هر دو با كنار گذاشتن سیاست و اتكا به دستگاه حرام ضد اسلامی و وجوهات مشترك دیگری به مقابله با یكدیگر پرداختند. آقای عمادالدین باقی میگوید:
آنچه مسجل است و با جزم و قاطعیت میتوان گفت، این است كه پیدایش و حركت انجمن حجتیه در جهت انحراف جامعه و مسلمانان از مسیر اصلی مبارزه و رو كردن به مسایل فرعی و حركت بر ضد نهضت اصیل اسلامی بود و این سابقه عملكرد است كه بالتبع زمینه نظرات كذایی را پدید میآورد. (22)
پی نوشت:
1ـ 60 سال فراز و نشیب (روایتی تازه از انجمن حجتیه) ، فتاح غلامی، 23/2/1382 ، سایت بازتاب
2ـ همان
3ـ كنیاز دالگوركی ، جاسوس مرموز استعمار روسیه تزاری كه تحت لوای مترجمی سفارت به ایران اعزام شده بود. وی به زبان فارسی و عربی تسلط داشت و با تحصیل علوم دینی خود را مسلمانی عابد معرفی كرد و عمامه و نعلین پوشید. طی معاشرت زیاد با روحانیان و ایرانیان، آنها را هوشیار و سرسخت یافت. وی موفق شد نقاط ضعف دو سه طلبه دنیاپرست، جاه طلب و شهوتران را پیدا كند و از همین نقطه داخل شده و آنها را تطمیع و تحریك به مذهبسازی و ادعای جدید (بابیت و مهدویت) نماید. با توجه به این كه روحانیت بیدار كمر همت به شكست مسلكسازیها می بندد و این جریانسازیها دوام و گسترش نمییابد، ولی به سبب جهل و فقر فرهنگی تودههای مردم، توانست قشری از مردم را به دنبال تحریكشدگان استعمار كشیده و با ایجاد تفرقه و جنگ داخلی مسلمانان و روحانیت اسلام را تضعیف كند. همزمانی رویش مسلك قادیانی «غلام احمد قادیانی» در هند و دایه مهدویت و سپس نبوت و تشابه ماهوی آن با فقه بهاییت، نشانگر سیاست جزم فرقهسازی استعمار و تولید تفرقه در بین امت یكدل اسلامی و از پای در آوردن آنهاست.
4ـ خاطرات كینیاز دالگوركی و خطارات مستمر همفر جاسوس انگلیس در كشورهای اسلامی حاكی از درست كردن فرقه وهابیت توسط انگلیس است، جهت مطالعه بیشتر ر.ك: قصه عجیب استعمار، محمدباقر حسینی، قم، دارالنشر ، 1368 (این كتاب ترجمه خاطرات و گزارشهای همسفر و كنیاز دالگوركی به زبان فارسی میباشد).
5ـ در شناخت حزب قاعدین زمان، ع. باقی، ص 27 لی 29
6ـ http:/www.meisami.com/ch2/anjoman28-34.htm گفت و گو با طاهر احمدزاده در خصوص انجمن حجتیه
7ـ جریانها وسازمان های مذهبی ـ سیاسی ایران، رسول جفعریان، انتشارات مركز اسناد انقلاب اسلامی ، ص 106
8ـ سیاست گریزی و ترویج جدایی دین از سیاست، حسن پناهی، روزنامه جمهوری اسلامی 9/8/81.
9ـ جریانها و سازمانةای مذهبی ـ سیاسی ایران، رسول جعفریان ، ص 107
10ـ همان ، ص 372 و 370
11ـ در شناخت حزب قاعدین زمان، عمادالدین باقی ، ص 30
12ـ بیست سال تكاپوی اسلام شیعی در ایران، روحالله حسینیان ، ص 468
13ـ آیتالله حلبی، چهره نیم قرن تفكر رازآلود مذهبی، عمادالدین باقی ، روزنامه جامعه ، شماره 100 ، 8/4/77. شیخ حلبی تا پیش از كودتای 28 مرداد هر روز در برنامههای رادیو سخنرانی داشت، این سخنرانیها در كتابی با عنوان «بر كرانه معرفت» به همت سید محمد حسن لواسانی گردآوری شده و توسط بنیاد پژوهشهیا علمی فرهنگی نورالاصفیاء به چاپ رسیده است.
14ـ نسلی مأیوس از حركت و انقلاب ، مجموعه مقالاتی از نشریه راه مجاهد ، انتشارات راه مجاهد، ص 21-20 .
15ـ گفت و گو با طاهر احمدزاده در خصوص انجمن حجتیه
16ـ سند شماره 1
17ـ گفت و گو با طاهر احمدزاده در خصوص انجمن حجتیه
18ـ در شناخت حزب قاعده زمان ، ص 31-29
19ـ همان
20ـ طاهر احمدزاده یكی از چهرههای شاخص مبارزات ملت ایران است كه در مراحل مختلف مبارزه فعال بود، از مقطع شهریور 1320 به بعد در كانون نشر حقایق اسلامی، تا فعال شدن در نهضت ملی شدن نفت و همچنین جبهه ملی دوم و مبارزات سالهای 30 تا 42 و پس از آن در جنبش رادیكال سالهای 42 به بعد هموازه در صف مقدم مبارزه بوده است.
21ـ گفت و گو با طاهر احمدزاده www.meisami.com
22ـ ماهیت ضد انقلابی انجمن حجتیه را بشناسیم ، جلد الو ، ص 37
23ـ در شناخت حزب قاعدین زمان ، عمادالدین باقی ، ص 31-29
24ـ همان