غزل تشنگی

گرچه روزی تلخ‌تر از روز عاشورا نبود آنچه دیدیم جز پیشامدی زیبا نبود عشق می‌فرمود «باید رفت» می‌رفتند و هیچ بیم‌‎شان از تیرهای تلخ و بی پروا نبود
چهارشنبه، 1 دی 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
غزل تشنگی

غزل تشنگی

شاعر: سید ضیاءالدین شفیعی


گرچه روزی تلخ‌تر از روز عاشورا نبود
آنچه دیدیم جز پیشامدی زیبا نبود
عشق می‌فرمود «باید رفت» می‌رفتند و هیچ
بیم‌‎شان از تیرهای تلخ و بی پروا نبود
خیمه‌ها از مرد خالی می‌شد، اما همچنان
اهل‌بیت عشق در مردانگی، تنها نبود
آفتاب ظهر عاشورا به سختی می‌گریست
کودکان لب تشنه بودند و کسی سقا نبود
آسمان می‌سوخت از داغی که بر دل داشت، آه
کودکی آتش به دامان می‌شد و بابا نبود
کاروان کم کم به سختی ناکجا می‌رفت و کاش
بازگشتی این سفر را،  باز، از آنجا نبود



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما