شاعر: سید احمد دهکردی
باز محرم شد و لوای ماتم بپاست
ماتم سلطان عشق شهید کرب بلاست
به عرش و خلد برین فرقه کر و بیان
حلقه ماتم زده صاحب ماتم خداست
پیمبران سر به سر لباس نیلی به بر
شال عزای سیاه به گردن مصطفی است
موی کنان در زمین زنان ماتم زده
مویه کنان در سماء حضرت خیرالنساء است
سفر نما از حجاز بساز ساز عراق
یکی جدا دست او نشسته پیکان تیر
یکی زظلم عدو بریده سر از قفاست
حسین لب تشنه شد شهید در راه حق
به روز حشر و جزا خداش هم خون بهاست
به دشت کرب و بلا خون خدا ریختند
تربت پاکش از آن سجده گه ما سواست
خیام عصمت که بود گیسوی حورش طناب
گسسته از یکدگر زظلم آل زناست
نیست نشانی زشمر غیر پلیدی بلند
ببین رواق حسین چون حرم کبریاست
ماتم سلطان عشق شهید کرب بلاست
به عرش و خلد برین فرقه کر و بیان
حلقه ماتم زده صاحب ماتم خداست
پیمبران سر به سر لباس نیلی به بر
شال عزای سیاه به گردن مصطفی است
موی کنان در زمین زنان ماتم زده
مویه کنان در سماء حضرت خیرالنساء است
سفر نما از حجاز بساز ساز عراق
یکی جدا دست او نشسته پیکان تیر
یکی زظلم عدو بریده سر از قفاست
حسین لب تشنه شد شهید در راه حق
به روز حشر و جزا خداش هم خون بهاست
به دشت کرب و بلا خون خدا ریختند
تربت پاکش از آن سجده گه ما سواست
خیام عصمت که بود گیسوی حورش طناب
گسسته از یکدگر زظلم آل زناست
نیست نشانی زشمر غیر پلیدی بلند
ببین رواق حسین چون حرم کبریاست
/ج