شاعر: محمدجواد محبت
پرواز کن کبوتر دل، وقت چینه شد
محراب آرزوی تو شهر مدینه شد
جایی که باغ اشک دهد، میوهی بهشت
جایی که سنگ سخت در آن، آبگینه شد
جایی که سجده گاه رسول خدا در او
جایی که گنج عشق، به دلها، دفینه شد
آن جا، به یاد واقعهی کربلا بیفت
شاید همین تسلی جان سکینه شد
یاد سکنیه باش که آن یادگار عشق
یادش شفاعت همه در هر زمینه شد
یاد سکنیه باش که آن نازنین وجود
مثل وفای مادر خود بی قرینه شد
معنای شعرهای پدر بود و در جهان
این شعر، در محبت خالص، گزینه شد
سکان به دست کیست در امواج خون و اشک
آن کس که در نجابت محبان، سفینه شد
نام حسین، آیتی از رحمت خدا
هم های های شیون و هم داغ سینه شد
حیف از صفای خاطر خوبی، که عاقبت
در اوج مهر پروری آماج کینه شد