پنهان پيدا
عيد يعنى تو؛ بهار يعنى تو
زير آسمان هر امام زاده آفتابى مىشوى
زير سايه هر گلدسته خلوت مىكنى
زير باران هر ندبه، سبك مىشوى
پاى طلوع هر زمزمه عاشورايى مىنشينى
رو به هر دريچه اشراقى پلك مىزنى
با هر ستاره سرشار، مأنوسى
با هر صبح متولد مىشوى
و در ميان هر دستهاى كه هستى
و بين هر طايفه و قوم
ما با تو
پرچينها را تكانديم
پنجرهها را ورق زديم
ماه را به تماشا نشستيم
صبح را جرعه جرعه نوشيديم.
آدينهها را آينه گرفتيم
نور را سر كشيديم
روزها را برگ برگ شمرديم
فصلها را دويديم تا صبح
دويديم تا درخت
دويديم تا پرنده
دويديم تا خورشيد
تا به تو برسيم اى صبح فروردين!
كه ناگهان زيبا هستى
زيبا اتفاق مىافتى
زيبا از دريچههاى باز، مىدمى
زيبا در وحدت اشيا جارى مىشوى
زيبا از راه مىرسى
زيبا متولد مىشوى
نقارهها نواختند
دُهلها آواز شدند
گلدستهها، دسته دسته به شكوفه رسيدند
دستهاى تهى، سرشار از اطلسىها شدند
پرندهها در آسودگى زيستن تازه، نغمه سر دادند
كه آب، مهربانى است
كه درخت، روشنى است
كه گنجشك رمز خوشبختى است
كه گل، عزيزترين هديه خداست
كه تو زيباتر از گلى
زيباتر از زيبا
يا مقلب القلوب و الابصار!
گنجشكهاى يخ زده وا شدند
آفتاب از پيشانى كوه سرازير شد
مهربانى در شريان رود جارى
زمين طعم بابونه گرفت
طعم درخت
طعم پرنده
طعم آواز
دقيقهها به شيوه باران چرخ زدند
لحظهها به شيوه نيلوفر شناور شدند
هستى به شيوه نسيم و نور لبخند زد
حوّل حالنا الى احسن الحال
دلها تلالؤ سيبند
نگاه در هميشه نورانى ادراك مىلغزد
نسبتى است خوشبختى زمين را با طلوع لبخند تو
نسبتى است طنين باران را با طراوت آغاز تو
اى صبح فروردينِ مقدس!
بهار دور از دسترس هيچ پنجرهاى نباشد!
سفرههامان خالى از مهربانى و نور نشود!
آدينههامان غبار غفلت نگيرد!
پلههامان، هواى بىتو بودن را نفس نكشد!
بىحضور مهربان تو، دقيقههامان صبح نشود
فروردينترين اتفاق!
كى صبح خوشبختى، از خشت خشت جانمان بالا مىرود؟
كى نقارهها سال مبارك تو را شادباش مىگويند؟
كى پيام شادى تو از دريچههاى سال نو نواخته مىشود؟
كى سفرههاى هفت سينمان با دعاى تو جشن مىگيرند؟
عيدى كه رنگ و بوى آمدنت را نداشته باشد، عيد نيست
بهارى كه از لطف نگاه تو خالى باشد، بهار نيست
روزى كه طعم حضور تو را نداشته باشد، نوروز نيست.
*******
عقيدهاى تازه
عقيده بود، نه عقده، عقيدهاى تازه
عقيدهاى كه به ما داد، ديدهاى تازه
عقيدهاى كه پيامش به هر چه گوش رسيد
عقيدهاى كه شنيدى، شنيدهاى تازه
شنيدهاى كه به غيبِ جهان اشارت داشت
شنيدهاى گلِ باغِ نديدهاى تازه
عقيدهاى، نَه بگو بازتاب خلق جديد
عقيدهاى، نَه بگو آفريدهاى تازه
گزيدهاى همه ضدّ و نقيض در آن جمع
رسيده از نفس برگزيدهاى تازه
رسالهاى كه به دست ملايك ملكوت
نوشته شد به سرير جريدهاى تازه
خلاصه همه عرفان، خلاصهاى بهتر
چكيده همه اديان، چكيدهاى تازه
خلافِ هر چه توحُّش، تأمّلى آرام
به رغم هر چه سياهى، سپيدهاى تازه
عقيدهاى كه تفاهم، تعادلى برتر
عقيدهاى كه پرنده، پريدهاى تازه
به غيرِ دينِ محمد «ص» جهان نخواهد يافت
در اين سراچه كهنه، پديدهاى تازه
محمّدى و محامِد، وراى طورِ صفات
محمدى و خصالِ حميدهاى تازه
محمدى و كمالى كه هيچ كال نبود
محمدى و رسولِ رسيدهاى تازه
محمّدى كه به رؤيت، ميان آن همه شب
اشاره كرد به صبحِ دميدهاى تازه
مرا به منزل الاّ الذين فرود آور
مرا به حق سحر در سپيدهاى تازه
عقيده بود، نه عقده، عقيدهاى تازه
عقيدهاى كه به ما داد ديدهاى تازه.
*******
بهار بىخزان
نثار بانوى كرامت فاطمه معصومه (سلام الله علیها)
رو كند سمت ضريحت آسمانى باورم
تا ببارد بار ديگر رحمت حق بر سرم
قم معطر گشته از تو اى بهار بىخزان
كوچههاى سبزِ باور گشته اكنون معبرم
گوشه چشمى نما! با اين كه دل نا لايق است
ساليان بىشمارى من گداى اين دَرَم
صد كبوتر در نگاهم بال بسته مانده است
در سفر مانده دل من زخمى از بال و پَرَم
فاطمه جان! اشفعى لى، چشمهايم خستهاند
مثل كشتى در ميان موجها بىلنگرم.
*******
غزل هجرت
امشب از بركه آرام دلم
چشمه نور و صفا مىجوشد
تا به پيمان بلى سر بنهد
باده از جام بلا مىنوشد
تا در اين دشت مه آگين خيال
پنجره همدل و همراز من است
دلم از خاك اگر مىگيرد
آسمان مأمن پرواز من است
غزل هجرت تو گل مىكرد
دامن پنجره گلباران بود
دل تو زين همه سر سبزى عشق
سبز چون سينه نخلستان بود
نبض گل در دل هر گلدانى
تپش قلب تو را مىخواند
قلب آگاه پرستو ز سفر
فصل پرواز تو را مىداند
از زمين بار سفر مىبستى
كوله بار تو پر از ايمان بود
پر كشيدى به گلستان خدا
بر لبت زمزمه قرآن بود
نم نمك جارى باران آن صبح
شستشو داد سرو روى تو را
دستِ پُر مهرِ نسيمِ سحرى
شانه مىكرد به سر موى تو را
اى كه بر سينه خورشيد زمان
توسن حادثه را مىرانى
از شميم نفس سبز عروج
قصّه هجرت خود مىخوانى
من تو را در دل بيدارِ زمين
مىسپارم به خداى يكتا
من به امروز تو مىانديشم
تو به فرداى پر از خوبىها.
منبع:ماهنامه یاس