قديمی ترين سند حديثى موجود در ميان مسلمانان

كهن ترين مجموعه مدوّن حديثى كه در ميان مسلمانان به يادگار مانده و دست تحوّل و تطوّر زمان نتوانسته آن را همانند بعضى از صحائف و مجموعه هاى ديگر، به طور كلّى از دست مسلمانان خارج كند، صحيفه اميرمؤمنان(ع) است. صحيفه اى كه هم در منابع شيعه از آن سخن گفته شده و ائمه شيعه آن را طومارى از شرايع الهى معرفى و به آن فخر و مباهات كرده اند و هم در منابع اهل سنّت به آن استنادشده و بخشى از احكام فقهى آن در ابواب مختلف منابع حديثى فقه به عنوان احاديث منقول از
سه‌شنبه، 1 بهمن 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
قديمی ترين سند حديثى موجود در ميان مسلمانان
قديمی ترين سند حديثى موجود در ميان مسلمانان
قديمی ترين سند حديثى موجود در ميان مسلمانان

نويسنده: محمدصادق نجمى
كهن ترين مجموعه مدوّن حديثى كه در ميان مسلمانان به يادگار مانده و دست تحوّل و تطوّر زمان نتوانسته آن را همانند بعضى از صحائف و مجموعه هاى ديگر، به طور كلّى از دست مسلمانان خارج كند، صحيفه اميرمؤمنان(ع) است. صحيفه اى كه هم در منابع شيعه از آن سخن گفته شده و ائمه شيعه آن را طومارى از شرايع الهى معرفى و به آن فخر و مباهات كرده اند و هم در منابع اهل سنّت به آن استنادشده و بخشى از احكام فقهى آن در ابواب مختلف منابع حديثى فقه به عنوان احاديث منقول از صحيفه اميرمؤمنان(ع) ارائه و نقل گرديده است.
به تعبيرديگر، اين صحيفه، اولين سند و مرجع موجود حديثى است كه ازدوران حيات اميرمؤمنان(ع) در دسترس مسلمانان و در معرض مشاهده آنان بوده و پس از آن بزرگوار، همانگونه كه فرزندان آن حضرت به عنوان بزرگترين ذخيره علمى و پرارزش ترين يادگار معنوى آن را حفظ كرده اند، علما و محدّثان اهل سنّت نيز (با اهميت فوق العاده اى كه اين صحيفه از آن برخوردار است) بر حفظ آن اهتمام ورزيده و به عنوان «حديث رسول خدا (ص)» به نقل فرازهايى از متن آن مبادرت نموده اند.

صحيفه اميرمؤمنان(ع) در منابع اهل سنّت

بحث از صحيفه اميرمؤمنان را با نقل متن احاديث اين صحيفه از منابع اهل سنّت آغاز مى كنيم. سپس به طور فشرده به فقه الحديث مى پردازيم. آنگاه به ديدگاه ائمه اهل بيت و محدّثان شيعه درمورد اين احاديث، اشاره مى كنيم.
البته منظور ما از منابع اهل سنّت، با توجه به اهميتى كه صحاح ششگانه و مسند احمد در ميان سنن و مسانيد از آن برخوردارند، فقط همين مجموعه هاى حديثى است والاّ در سنن ومسانيد ديگر نيز، اين صحيفه به عنوان قديمترين منبع، جايگاه خود را حفظ نموده است و مراجعه كننده مى تواند در اين مجموعه ها هم احاديث صحيفه را به دست بياورد.
در نقل احاديث، در صورت اتّحاد متن و سند، فقط به نقل همان يك متن بسنده مى كنيم و از صحاح هم صحيح بخارى را اصل قرارمى دهيم و در ذيل آن، به ساير منابع اشارتى مى نماييم و در صورت تعدّد متن، به نقل هريك از حديثها مستقلا مبادرت مى ورزيم و براى تسهيل امر، ازنقل سلسله روات، صرف نظر مى كنيم و خواننده ارجمند را در صورتى كه نياز به بررسى سلسله سند داشته باشد، به مآخذ حديث ارجاع مى دهيم.
موارد نقل احاديث برگرفته از صحيفه اميرمؤمنان(ع) در چهار صحيح از صحاح ششگانه و همچنين مسند احمدبن حنبل، بدين شمار است:
صحيح بخارى 10 مورد
صحيح مسلم 3 مورد
سنن نسايى 1 مورد
سنن ابى داود 1 مورد
مسند احمدبن حنبل 3 مورد
و اينك متن احاديث صحيفه در منابع يادشده:

حديث اول:

… عن الأعمش عن ابراهيم التيمى عن أبيه قال، قال على رضى اللّه عنه: ما عندنا كتاب نقرئه الا كتاب اللّه غيرهذه الصحيفة. قال:فاخرجها فاذا فيها اشياء من الجراحات واسنان الابل. قال، وفيها: المدينة حرم مابين عيرالى ثور؛ فمن أحدث فيها حدثا أو آوى فيها محدثا فعليه لعنةاللّه والملائكة والنّاس اجمعين؛لايقبل منه صرف ولاعدل؛ ومن والى قوما بغير إذن مواليه فعليه لعنةاللّه والملائكة والنّاس اجمعين؛لايقبل منه صرف ولاعدل؛ومن والى قوما بغير إذن مواليه فعليه لعنةاللّه والملائكة والنّاس اجمعين؛ لايقبل منه يوم القيامة صرف ولاعدل؛ وذمّة المسلمين واحدة يسعى لها أدناهم فمن أخفرمسلما فعليه لعنةاللّه والملائكة والنّاس اجمعين؛ لايقبل منه يوم القيامة صرف ولاعدل.
1ـ صحيح بخارى، كتاب الفرائض، باب إثم من تبرّأ من مواليه،حديث6374
2ـ صحيح بخارى، ابواب فضائل المدينة، باب حرم المدينة، حديث1771
3ـ صحيح بخارى، ابواب الجزية،باب ذمة المسلمين واحدة، حديث3001
4ـ صحيح بخارى، ابواب الجزية، باب إثم من عاهد ثم غدر، حديث3008
5ـ صحيح بخارى، كتاب الاعتصام بالكتاب والسنة، حديث6870
6ـ سنن ابى داود، كتاب الحج، باب فى تحريم المدينة.

حديث دوم:

… عن سفيان عن مطرف عن الشعبى عن ابى جحيفة قال: قلت لعلىّ هل عندكم كتاب؟ قال: لا؛ الا كتاب اللّه أو فهم أعطيه رجل مسلم أو فى هذه الصحيفة.قال:قلت فما فى هذه الصحيفة؟ قال:العقل وفكاك الأسيرولايقتل مسلم بكافر.
1ـ صحيح بخارى،كتاب الجهاد،باب فكاك الاسير،حديث2882
2ـ صحيح بخارى، كتاب الدّيات،باب العاقلة، حديث6507
3ـ صحيح بخارى، كتاب الدّيات، باب لايقتل المسلم بالكافر، حديث 6517
4 ـ صحيح بخارى، كتاب العلم، باب كتابة العلم، حديث 111

حديث سوم:

… ابراهيم التيمى،حدّثنى أبى قال، خطبنا على رضى اللّه عنه على منبر من آجر وعليه سيف فيه صحيفة معلّقة فقال: واللّه ماعندنا من كتاب يقرأ الاّ كتاب اللّه وما فى هذه الصحيفة فنشرها فاذا فيها: اسنان الإبل؛ وإذا فيها: المدينة حرم من عير الى كذا …
ـ صحيح بخارى، كتاب الاعتصام بالكتاب والسنة، باب مايكره من التعمّق، حديث6870

حديث چهارم:

… حدثنا الأعمش عن ابراهيم التيمى عن ابيه قال، خطبنا على بن ابى طالب فقال: من زعم ان عندنا شيئا نقرئه الاّ كتاب اللّه وهذه الصحيفة … وذمة المسلمين واحدة يسعى بها أدناهم ومن ادّعى الى غير أبيه أو انتمى الى غير مواليه فعليه لعنةاللّه والملائكة والنّاس اجمعين لايقبل اللّه يوم القيامة صرفا ولاعدلا.
1ـ صحيح مسلم، كتاب الحج، باب فضل المدينة، حديث1360
2ـ صحيح مسلم، كتاب العتق، باب تحريم تولّى العتيق غير مواليه،حديث1370

حديث پنجم:

حدّثنا شعبة … عن ابى الطفيل قال سئل على أخصّكم رسول اللّه(ص) بشىء؟ قال: ماخصّنا رسول اللّه بشىء لم يعمّ به النّاس كافّة إلاّ ماكان فى قراب سيفى هذا. فأخرج صحيفة مكتوب فيها: لعن اللّه من ذبح لغير اللّه؛ ولعن اللّه من سرق منار الارض ولعن اللّه من لعن والده ولعن اللّه من آوى محدثا.
ـ صحيح مسلم،كتاب الأضاحى، باب تحريم الذبح لغيرالله، حديث1978

حديث ششم:

… عن قتادة عن الحسن عن قيس بن عباد قال: انطلقت أنا والأشتر الى على رضى اللّه فقلنا هل عهد اليك نبى اللّه(ص) شيئا لم يعهده الى النّاس؟ قال: لا؛ الاّ ماكان فى كتابى هذا. فأخرج كتابا من قراب سيفه1؛ فإذا: المؤمنون تكافؤ دمائهم وهم يد على سواهم ويسعى بذمّتهم أدناهم؛ ألا لايقتل مؤمن بكافر ولا ذوعهد بعهده؛ من أحدث حدثا فعلى نفسه أو آوى محدثا فعليه لعنةاللّه والملائكة والنّاس اجمعين.
ـ سنن نسايى، ج8، باب القود بين الأحرار والمماليك فى النفس.

حديث هفتم:

… ثناشريك عن مخارق عن طارق بن شهاب قال رأيت عليا رضى اللّه عنه على المنبر يخطب وعليه سيف حليته حديد؛ يقول: واللّه ماعندنا كتاب نقرئه عليكم إلاّ كتاب الله وهذه الصحيفة أعطانيها رسول الله(ص) وفيها فرائض الصدقة. قال: الصحيفة معلّقة فى سيفه.
ـ مسند احمدبن حنبل، جلد1، ص119

حديث هشتم:

… ثنا شريك عن مخارق عن طارق قال خطبنا على رضى اللّه عنه فقال: ما عندنا شىء من الوحى ـ أو قال كتاب ـ من رسول اللّه(ص) الاّ ما فى كتاب اللّه وهذه الصحيفة المقرونة بسيفى سيف حليته حديد وفيها فرائض الصّدقات.
ـ مسند احمدبن حنبل، جلد1،صفحه102

حديث نهم:

… انبأنا قتادة عن ابى حسان أنّ عليا رضى اللّه عنه كان يأمر بالأمر فيؤتى فيقال قدفعلنا كذا وكذا، فيقول: صدق اللّه ورسوله. قال، فقال له الأشتر: إن هذا الذى تقول قدتغشغ2 فى النّاس؛ أفشيه عهده اليك رسول اللّه(ص)؟قال على رضى اللّه عنه: ما عهد الىّ رسول اللّه(ص) خاصّة دون النّاس إلاّ شيىء سمعته منه فهو فى صحيفة فى قراب سيفى. قال فلم يزالوا به حتى اخرج الصحيفة. قال فاذا فيها: من أحدث حدثا او آوى محدثا فعليه لعنةاللّه والملائكة والنّاس اجمعين؛ لايقبل منه صرف ولاعدل. قال واذا فيها: إنّ ابراهيم حرّم مكة وإنى أحرم المدينة حرام مابين حرّتيها لايختلى خلاها ولاينفر صيدها ولاتلتقط لقطتها إلا لمن أشاربها ولاتقطع منها شجرة إلا أن يعلف رجل بعيره ولايحمل فيها السلاح لقتال. قال وإذا فيها: المؤمنون يتكافؤ دمائهم ويسعى بذمّتهم أدناهم وهم يه على من سواهم؛ ألا لايقتل مؤمن بكافر ولا ذوعهد فى عهده.
ـ مسند احمدبن حنبل،ج1،ص119

نكاتى درباره احاديث صحيفه

اين بود متن حديثهايى كه در مهمترين منابع اهل سنّت از صحيفه اميرمؤمنان(ع) نقل گرديده است و اينك در زمينه اين احاديث، نكاتى را تذكر مى دهيم. سپس به توضيح بعضى از جملات (فقه الحديث) آنها مى پردازيم.
1ـ اينها،صحيح ترين احاديث اند
احاديثى كه در اين منابع با استناد به صحيفه اميرمؤمنان(ع) نقل گرديده است، از نظر محدّثان اهل سنّت، نه تنها به عنوان حديث صحيح، بلكه به عنوان اصحّ احاديث شناخته مى شوند. زيرا پرواضح است كه از نظر آنان، در وثاقت و صحّت يك حديث، نقل بخارى به تنهايى كافى است و اگر هردو شيخ (مسلم و بخارى) نقل كنند، اصحّ حديث شناخته مى شود. درحالى كه حديث صحيفه را پنج نفر از شيوخ حديث و صاحبان صحاح و مسانيد (با طرق متعدّد و سلسله اسناد مختلف) نقل نموده اند و رجال اين اسناد را عدول و ثقات روات تشكيل مى دهند. گذشته از اين، اكثر اين احكام، در متون احاديث و در ابواب مختلف و به طرق متفرّق، از رسول خدا(ص) نقل گرديده است.
2ـ صحيفه، كتاب جامعى بوده است.
به طورى كه در آينده توضيح خواهيم داد، گرچه مجموع احكامى كه از متن اين احاديث استفاده مى شود، محدود به چند حكم فقهى است، ولى دقّت در اين احكام، ما را به يك مطلب اساسى كه جامع بودن اين صحيفه مبارك است مى رساند؛ زيرا در اين صحيفه، فروع و جزئياتى از احكام (مانند احكام ديات و قصاص و سنّ شترها در پرداخت ديه) مطرح گرديده است و باز در اين صحيفه، حدود چهارگانه شهر مدينه تعيين شده است. از انعكاس اين فروع در صحيفه معلوم مى شود احكام فقهى مهمتر و گسترده ترى نيز در آن وجود داشته كه به دست ما نرسيده است.
3ـ صحيفه يا صحائف؟
با توجه به تعدّد و كثرت احاديث درباره صحيفه على(ع) (كه چند نمونه از آنها را نقل نموديم) اين احتمال متصور است كه مأخذ آنها هم متعدّد و به جاى يك صحيفه، صحيفه هاى متعددى در نزد اميرمؤمنان(ع) باشد.
ولى ابن حجر مى گويد بررسى اين احاديث، مبيّن اين است كه صحيفه اى كه در نزد اميرمؤمنان(ع) موجود بوده، يك صحيفه بيشتر نبوده است و تمام اين احكام كه به صورت احاديث متعدّد نقل شده است، از همان يك صحيفه مى باشد. درنهايت، هريك از ناقلين، به نقل همان فراز كه خود توانسته است حفظ كند مبادرت ورزيده است.3
4ـ صحيفه، دليل بر جواز كتابت حديث است.
اين صحيفه، دليل ديگرى است بر آنكه احاديث رسول اللّه(ص)، در مرئى و منظر آن حضرت و طبق دستور آن بزرگوار، نوشته مى شد. اين صحيفه، درواقع، ردّ و پاسخ كسانى است كه از نقل و كتابت حديث امتناع ورزيده و احيانا براى توجيه اين عمل، حديثى نيز از رسول خدا(ص) نقل نموده اند كه:
«لاتكتبوا عنّى؛ فمن كتب عنّى غير القرآن فليمحه».4
و جالب اينكه بخارى يكى از روايات صحيفه را در «كتاب العلم» و در باب «كتابةالعلم» نقل نموده و درواقع او نيز با نقل اين روايت در كتاب و باب يادشده، مى خواهد به همان معنا اشاره كند و بدين گونه، بر كتابت علم و حديث در زمان رسول خدا(ص) استدلال نمايد.
5ـ انگيزه تكرار روايات صحيفه در منابع، چيست؟
و آخرين نكته:
به طورى كه ملاحظه فرموديد، روايات صحيفه در صحيح بخارى، مكرّر و در ده مورد نقل گرديده است. جاى سؤال است كه انگيزه تكرار اين روايات در اين حد چيست؟
جاى ترديد نيست كه اين تكرار، (اگر تكرارش بناميم) داراى فوايد و انگيزه هاى متعددى است كه همه آنها دليل بر استحكام و توثيق بيشتر روايات صحيفه مى باشد. از جمله آنكه نقل روايات صحيفه با اين تكرار و تعدد در ابواب مختلف و به مناسبتهاى گوناگون، بيانگر عنايت بيشتر بخارى بر صحيفه و تاكيد ديگر وى بر اهميت آن است و در عين حال، گوياى اين حقيقت است كه بخارى اين روايات را نه از يك نفر «شيخ حديث»، بلكه از شيوخ و اساتيد متعدّد فراگرفته است كه هريك از اين شيوخ نيز از شيوخ و اساتيد متعدّد فراگرفته اند و نقل هر حديث با طرق متعدّد، موجب توثيق و تحكيم آن حديث است.
گذشته از اين، چون در متن احاديث، گريزى از نقل به معنا نيست و گاهى روايات متعدد در يك موضوع، با اختلاف يا تشابه در الفاظ نقل مى شود و اين امر ايجاب مى كند كه متن همه روايات آورده شود تا در ميان آنها مقارنه و تطبيق به عمل آيد (و بدين وسيله اجمال و تفصيل و زيادت و نقصان متن دو روايت كشف و روشن گردد)، اين تكرار بخارى نيز حاكى از اهتمام تامّ وى به روايات صحيفه اميرمؤمنان(ع) است كه با تكرار در نقل، مقدمه اين مقارنه و زمينه تكميل متن يك روايت با روايت ديگر را فراهم كرده است.

فقه صحيفه

روايات منقول از صحيفه در آن حدّى كه در چهار صحيح و در مسند احمدبن حنبل نقل شده است، بر احكام مختلف و متعدّدى مشتمل است كه بعضى از آنها به طور مشروح و بعضى ديگر به طور اجمال ذكر شده است. به سبب اهميت صحيفه، فقه الحديث آن را به طور خلاصه (و نه به معناى اصطلاحى و استدلالى آن) در اينجا مى آوريم. اين احكام، در پنج موضوع زير خلاصه مى شوند:
1ـ حرم بودن مدينه و حدود آن،
2ـ ذمّه و امان دادن مسلمان به كافر،
3ـ برابرى خون مسلمانان،
4ـ عدم جواز قتل مسلمان در مقابل كافر،
5ـ تعدادى از گناهان كبيره.

1ـ احكام حرم مدينه و حدود آن

در بيشتر روايات اين صحيفه، مدينةالرسول به عنوان حرم معرفى و حريم و حدود چهارگانه آن بيان گرديده است كه از شمال به جبل «ثور» و از جنوب به كوه «عير» و از دوسمت شرق و غرب به دو «حرّه» شرقى و غربى محدود مى شود. «المدينة حرم مابين عير الى ثور»5 «وإنّى أحرم المدينة حرام مابين حرّتيها»6.
سپس مفهوم حرم بودن مدينه و احكامى كه بر آن مترتّب است، در ضمن روايات مختلف صحيفه بيان شده؛ بدين توضيح:
فمن أحدث فيها حدثا أو آوى محدثا فعليه لعنةاللّه والملائكة والنّاس أجمعين؛ لايقبل منه يوم القيامة صرف ولاعدل.7
هركس در مدينه جنايتى مرتكب شود يا مرتكب جنايتى را پناه دهد لعنت خدا و همه فرشتگان و همه مردم بر او باد
در لسان احاديث، «محدث» ـ به ضم ميم و سكون حاء ـ به كسى گفته مى شود كه يكى از گناهان بزرگ (مانند قتل و زنا) را مرتكب شود كه در اصطلاح روز به چنين افرادى، جنايتكار مى گويند و همچنين «إحداث ـ حدث»، ارتكاب چنين گناهان است. منظور از «ايواء» نيز پناه دادن و يارى كردن چنين كسى و ممانعت و جلوگيرى كردن از طرف دعواى اوست كه نتواند حق خويش را استيفا كند (يا مجرم را براى اجراى حدّ الهى تسليم حاكم شرع نمايد). در اينجاست كه پناه دهنده اين شخص، سزاوار و مستحقّ لعن است؛ زيرا او با عمل خود، فرد مفسد را يارى داده و راه افساد بيشتر را در جامعه باز نموده است.
درباره «صرف» و «عدل»، ابن حجر معانى متعددى نقل نموده است؛ از جمله مى گويد صرف به معناى فريضه و عدل به معناى نافله است.8 يعنى فرائض و نوافل كسى كه در حرم مدينه مرتكب جنايت شود و يا جنايتكارى را پناه بدهد، در روز قيامت و در ميزان رضاى پروردگار، مورد قبول واقع نخواهدشد؛ گرچه از نظر سقوط تكليف مجزى باشد.
لايختلى خلاها؛ ولاينفر صيدها؛ ولاتلتقط لقطتها إلاّ لمن أشاربها؛
ولاتقطع شجرها إلاّ أن يعلف رجل بعيره؛
ولايحمل فيها السّلاح.9
نبايد نباتات مدينه چيده شود و يا صيدش رم داده شود و نبايد لقطه اين شهر مورد تعرض واقع شود و يا كسى به عنوان تصرف آن را بردارد، مگر به قصد ارشاد و معرفى و رساندن به مالك آن؛ و نبايد اشجارش قطع شود، مگر براى كسى كه شتر و چهارپايش را تعليف مى كند؛ و نبايد در اين شهر سلاح حمل شود.
اين احكام ششگانه كه در روايات صحيفه براى حرم مدينه بيان شده است، مضمون احاديث ديگرى است كه از طريق شيعه و اهل سنّت نقل گرديده و براى حرم مكه نيز بيان شده است و فقهاى اسلام درباره اين احكام در حرم مدينه (از لحاظ وجوب و استحباب) نظرات مختلفى دارند. بنابر فتواى فقهاى شيعه، مراعات اين احكام، اگرچه در مكّه واجب و ارتكاب آنها موجب كفّاره و مجازات است، در حرم مدينه (بجز ارتكاب گناه و پناه دادن به مرتكب آن)، جنبه استحباب دارد و كفّاره و مجازاتى بر مرتكب آنها در اين شهر متوجه نيست.
جبل «ثور» كجاست؟
محمدفؤاد عبدالباقى در پاورقى صحيح مسلم10 درباره دو رشته كوه «ثور» و «عير» بحث مفصلى آورده است؛ زيرا بعضى از شارحان حديث، در وجود كوهى به نام «ثور» در مدينه ترديد كرده يا آن را نفى و به مكه منحصر نموده اند و ذكر آن را در متن روايات صحيفه (به عنوان حدود حرم مدينه) يك نوع ضعف و بى اصالتى در متن اين روايات تلقّى كرده اند.
محمدفؤاد، آنگاه با دلائل متعدد از گفتار مورّخان و مدينه شناسان ثابت مى كند همانگونه كه «ثور» نام يكى از كوههاى اطراف مكّه است، در اطراف مدينه نيز كوهى دايره اى شكل بدين نام وجود دارد كه در شمال مدينه و در پشت كوه «احد» قرار گرفته است. سپس اعتراف عده اى از نويسندگان و مدينه شناسان را كه اين كوه را از نزديك مشاهده نموده و با همين نام (ثور) شناسايى و در تاليفات خود معرفى كرده اند، منعكس مى نمايد.

2ـ برابربودن مسلمانان در امان دادن به كفّار

دومين حكمى كه در روايت صحيفه آمده است برابربودن ذمّه و امان دادن مسلمانان بر كفار است (ذمّةالمسلمين واحدة) و نتيجه اين حكم، اين است كه:
يسعى لها أدناهم.11
پايين ترين مسلمانان، بر ذمّه و امان دادن كفار مباشرت مى كند.
هر مسلمانى در هر شرايطى از لحاظ موقعيت و شخصيت (عالم و جاهل، فقير و غنى، پير و جوان، مرد و زن) مى تواند به كافرى كه درخواست امان كرده، امان بدهد.
فمن أخفر مسلما فعليه لعنةاللّه والملائكة والنّاس أجمعين؛ لايقبل منه يوم القيامة صرف ولاعدل.12
پس كسى حق تعرّض بر چنين كافرى ندارد و نمى تواند عهد و پيمان برادر مسلمان را نقض كند و اگر كسى پيمان او را بشكند و متعرض چنين كافرى بشود، بر او باد لعنت خدا و همه فرشتگان و همه مردم
بايد توجه داشت كه اين موضوع نيز داراى فروع و احكام فراوانى است كه در منابع فقهى مورد بحث قرار گرفته است.

3ـ برابرى خون مسلمانان

در صحيفه آمده است كه «المؤمنون تتكافؤ دمائهم»13 يعنى خون مسلمانان در قصاص و ديه مساوى است؛ ديه افراد قوى و ضعيف (از نظر علمى، اجتماعى و اقتصادى) برابر است. عالم در مقابل جاهل، مرد در مقابل زن، قصاص مى شود. «وهم يد على سواهم» يعنى مسلمانان در برابر دشمنان، يكدل و يكزبان هستند؛ گويا دست همه آنان يك دست و فعل همه آنها يك فعل و يك كار است. اين موضوع نيز مانند «ذمةالمسلمين» داراى احكام و فروع و موارد استثنايى است كه در شرح آنها بايد به منابع فقهى مراجعه نمود.

4ـ مسلمان در مقابل كافر قصاص نمى شود.

ولايقتل مسلم بكافر ولا ذوعهد فى عهده.14 اين جمله بيانگر اين حكم است كه اگر مسلمانى كافرى را (كه ذمّى و معاهد باشد) به قتل برساند، مسلمان قاتل به عنوان قصاص كشته نمى شود و قصاص به ديه تبديل مى شود.

5ـ بعضى از گناهان كبيره

هر گناه و معصيتى كه در ارتكاب آن، تهديد به عذاب و يا وعيد لعن و طرد از رحمت خدا باشد، آن را گناه كبيره مى گويند. بر اين اساس، امور ششگانه اى كه ذيلا توضيح داده مى شود و در متن روايات صحيفه همراه و توأم با لعن خدا و همه ملائكه و مردم از آنها ياد شده است، از گناهان كبيره و معاصى بزرگ است و مرتكب آنها در صورت عدم توبه، از رحمت خداوند مطرود و به عذاب آخرت گرفتار خواهدگرديد.
و اينك توضيح اين امور:
يك و دو. انتساب شخص به غير پدر و به غير مولايش
ومن ادعى الى غير أبيه او انتمى الى غير مواليه، فعليه لعنةاللّه والملائكة والنّاس أجمعين ولايقبل اللّه منه صرفا ولاعدلا.15
ومن والى قوما بغير إذن مواليه، فعليه لعنةاللّه والملائكة والنّاس أجمعين؛ لايقبل منه يوم القيامة صرف ولاعدل.16
: هركس خودش را به غير پدر خويش منتسب نمايد و هر برده اى خود را بدون اذن مولاى خود، به مولاى ديگرى منتسب سازد، بر اوست لعنت خدا و همه فرشتگان و همه مردم
اين لحن، صراحت دارد در شدّت تحريم اين دو عمل و بزرگى اين دو گناه كه در اين مورد، روايات ديگرى از طريق شيعه و اهل سنت از معصومين(ع) نقل گرديده است.
و علّت و يا حكمت تشديد تحريم در اين مورد، گذشته از كفر نعمت نسبت به حقّ ابوّت و حق ولا، تضييع نمودن حقّ ارث و به هم خوردن قانون نسب و تحريم حلال و تحليل حرام در مسئله ازدواج و اموال و… مى باشد.
سه. ذبح كردن به نام غيرخدا
لعن اللّه من ذبح لغيراللّه.17
خداوند لعنت كند كسى را كه براى غيرخدا ذبح كند
در دوران جاهلى، مشركان ذبايح خود را به نام غيرخدا و به نام اوثان و اصنام ذبح مى كردند و به جاى بسم اللّه، باسم اللات والعزّى و… مى گفتند و در مقابل معبودهاى خويش، اين عمل را يكى از عبادات تلقّى مى نمودند و خداوند از اين عمل كفرآميز و شرك آلود، نهى و آن را براى مؤمنان ممنوع اعلام نمود و فرمود:
ولاتأكلوا ممّا لم يذكر اسم اللّه عليه وإنّه لفسق.18
إنّما حرّم عليكم الميتة والدّم ولحم الخنزير وما أهل به لغير الله.19
و پيامبر بزرگ اسلام هم كسانى را كه مرتكب چنين عمل شرك آلودى شوند، مورد لعن قرارداد و فرمود:
لعن اللّه من ذبح لغيراللّه.
چهار. سرقت نمودن علائم زمينها
لعن اللّه من سرق منار الارض.20
خداوند لعنت كند كسى را كه علائم زمين يا ملكى را سرقت كند
منظور از منار ارض، علائم و نشانه هاى حدود يك ملك و نشانه هايى است كه مالكان زمينها نصب و ايجاد مى كنند؛ و مراد از سرقت، ازبين بردن و يا تغييردادن اين علائم براى تجاوزكردن به املاك ديگران و غصب نمودن حقوق ديگران در زمينهايشان مى باشد كه در اين مورد نيز روايات زيادى از طريق شيعه و اهل سنّت وارد گرديده است.
پنج. لعن كردن بر پدر
لعن الله من لعن والده.21
خدا لعنت كند كسى را كه بر پدر خويش لعنت كند
عقوق والدين به هر طريقى كه باشد و ايذاى پدرومادر به هر شيوه اى كه انجام پذيرد، از معاصى و گناهان كبيره است؛ على الخصوص كه از طريق شتم و ناسزاگفتن باشد؛ به طورى كه در روايات از سبّ و ناسزاگفتن بر پدر و مادر (گرچه به طريق غيرمستقيم) نهى گرديده و سب كردن بر پدر و مادر ديگران، آنجا كه موجب شود مخاطب نيز والدين گوينده را سبّ و شتم نمايد، سبّ مستقيم تلقّى شده است.
شش. پناه دادن بر جنايتكار
لعن اللّه من آوى محدثا.22
خدا لعنت كند كسى را كه جنايتكارى را پناه دهد
در بحث حرم مدينه، معناى محدث و پناه دادن به او را توضيح داديم. در آنجا كه سخن از حرم مدينه بود، براى احترام بيشتر «مدينةالرسول»، كسانى مورد لعن خدا و همه فرشتگان و همه مؤمنان قرار گرفته بودند كه در آن شهر مرتكب جنايت شوند و يا جنايتكارى را پناه بدهند. ولى در اينجا، مسئله جنبه عمومى دارد. لعن اللّه من آوى محدثا … خدا لعنت كند كسى را كه در هر شهر و ديارى و در هر نقطه و منطقه اى، جنايتكارى را پناه بدهد و از وى حمايت كند
و در همان بحث، به حكمت اين تحريم و تهديد اشاره نموديم كه اين عمل، درواقع، همكارى با مفسد و عامل توسعه فساد در جامعه مى باشد و طبعا جرم پناه دهنده، بيش از خود جنايتكار خواهدبود.
اين بود در حدود شانزده حكم مختلف در پنج موضوع مهم كه از روايات منقول از صحيفه اميرمؤمنان(ع) به دست مى آيد و به طورى كه ملاحظه فرموديد، اين احكام به طور صريح و گويا، در روايات صحيفه مطرح و منعكس گرديده است.

ديگر موضوعات فقهى صحيفه

و در روايات صحيفه، در كنار احكام مشروح پيش گفته، چند موضوع ديگر نيز به طور اجمال و اشاره انعكاس يافته است كه اينك به بيان اين موارد مى پردازيم:
1ـ در صحيفه اميرمؤمنان(ع)، از انواع جراحات و همچنين از سنّ شترها كه به عنوان ديه جراحات پرداخت مى شود، سخن رفته و اين احكام در صحيفه آمده است:
فإذا فيها اشياء من الجراحات وأسنان الإبل.23
2ـ باز، در صحيفه در مورد اصل ديه و تشويق و ترغيب بر آزادكردن اسراى مسلمين از دست كفار، و احيانا راههاى مختلف و شرايط و احكام آن، سخن گفته شده است:
قلت فما فى هذه الصحيفة؟ قال العقل وفكاك الاسير.24
3ـ در صحيفه اميرمؤمنان، از صدقات واجب مانند زكات مال و زكات فطره و احيانا شرائط و احكام آن، سخن گفته شده است:
وهذه الصحيفة أعطانيها رسول اللّه، فيها فرائض الصدقة.25
اين بود انعكاس صحيفه اميرمؤمنان(ع) در منابع اهل سنّت و اين بود ديدگاه محدّثان آنان درباره اين صحيفه و اهتمامشان نسبت به روايات صحيفه و اين بود چند حكم فقهى كه از ظاهر روايات صحيفه به دست مى آيد. البته بر اهل فن و مجتهدان است كه با تحقيق و ديد اجتهادى خود، احكام بسيار ديگرى را بر همين روايات متفرّع و فروع ديگرى را از آنها استخراج نمايند.

صحيفه اميرمؤمنان، از ديدگاه ائمه اهل بيت

اينك نگاهى داريم بر صحيفه از ديدگاه ائمه اهل بيت و انعكاس آن در منابع شيعه:
به طورى كه در مقدمه بحث اشاره نموديم، پيشوايان شيعه نه تنها صحيفه اميرمؤمنان(ع) را به عنوان بزرگترين ذخيره علمى و منبع فقهى و عظيمترين ثروت معنوى از پدران و اجداد خويش به ارث برده و در حفظ آن تلاش مى نمودند، بلكه با وجود چنين صحيفه جامع و گسترده از سنن، و چنين طومارى از شرايع و قوانين الهى (كه به املاى رسول خدا ـ ص ـ و از زبان مبارك آن حضرت و با دستخط اميرمؤمنان ـ ع ـ نگارش يافته است) افتخار و مباهات مى كردند و به هنگام بيان احكام، آنجا كه لازم بود، به متن آن استناد و به وسيله آن، مخالفانشان را مجاب مى نمودند. اينك، به عنوان نمونه، چند مورد از نظريّات و گفتارهاى ائمه اهل بيت(ع) را كه در منابع معتبر شيعه منعكس گرديده است، مى آوريم.

امام باقر(ع) و صحيفه اميرمؤمنان

بصائرالدّرجات از فضيل بن يسار نقل مى كند كه:
امام باقر(ع) خطاب به وى فرمود: فضيل كتاب على كه هفتاد زراع طول آن است، در نزد ماست و در روى زمين هيچ حكمى از احكام مورد نياز مردم نيست، مگر اينكه در اين صحيفه است؛ حتى ديه خطّى كه در پوست كسى ايجادشود. آنگاه خطى بر انگشت ابهامش كشيد (يعنى حتى ديه يك چنين خطّ كوچك و بى اهميتى ).26
نجاشى از محمدبن عذافر صيرفى نقل مى كند كه:
من به همراه حكم بن عيينة در نزد ابوجعفر(ع) بوديم. حكم از امام(ع) در موضوعات مختلف سؤال مى نمود و امام(ع) پاسخ مى داد و به عيينة احترام خاصى مبذول مى داشت، تا در يك مسئله در ميانشان اختلاف پيش آمد. امام باقر به فرزندش فرمود برخيز كتاب جدّم اميرالمومنين(ع) را بياور. [ابن عذافر گويد:] فرزند امام، كتابى آورد بسيار بزرگ و درهم پيچيده؛ آنگاه امام باقر(ع) فرمود: «اين كتاب، خطّ على و املاى رسول خداست» و به آن نگاه كرد تا پاسخ مسئله مورد اختلاف را استخراج و خطاب به حكم چنين فرمود: «ابامحمد تو و سلمه و ابوالمقدام، به هر كجا مى خواهيد روكنيد؛ ولى به خدا سوگند علم مورد اعتماد را بجز در نزد كسانى كه جبرئيل بر آنان نازل مى گرديد، نخواهيديافت».27

امام صادق(ع) و صحيفه اميرمؤمنان

كلينى با اسناد از بكربن كرب و او از امام صادق(ع) نقل مى كند كه فرمود:
«در نزد ما علمى هست كه با وجود آن نيازى به مردم نداريم و اين مردم هستند كه به ما نيازمند مى باشند».
امام سپس فرمود:
«در نزد ما كتابى است با املاى رسول خدا و دستخط على، و اين صحيفه اى است كه تمام حلال و حرام در آن است …».28
باز كلينى در ضمن يك روايت مفصّل از ابوسعيد نقل مى كند كه:
امام صادق(ع) خطاب به وى فرمود: «يا ابامحمد جامعه در نزد ماست؛ ولى مردم نمى دانند جامعه چيست». ابوبصير سؤال كرد: فدايت شوم، جامعه چيست؟ امام(ع) فرمود: «صحيفه اى است به طول هفتادزراع، با املاى رسول خدا(ص)، و از ميان دو لب آن حضرت و با دستخط على(ع)، كه تمام حلال و حرام و همه احكامى كه مورد نياز مردم است در آن است؛ حتى ديه خدشه و خطّى كه در پوست بدن ايجادشود». آنگاه امام(ع) با استيذان از ابوبصير، بدن او را فشارداد و فرمود: «حتى أرش هذا … حتى ديه چنين فشار ساده اى نيز اگر از راه ظلم بر كسى واردشود، در اين صحيفه آمده است».29

صحيفه يا جامعه؟

آنچه گذشت، چند نمونه از دهها روايتى30 بود كه در مورد صحيفه اميرمؤمنان(ع)، در منابع شيعه از ائمه هدى نقل گرديده است. در اين روايات، آنچه بيشتر جلب توجه مى كند، (قطع نظر از مضمون كلّى آنها)، معرّفى اين صحيفه به عنوان يك صحيفه متقن و مورداعتماد و مجموعه مقدّس و ارزشمند است كه از دو لب مبارك پيامبر(ص) [من فلق فيه] صادرگرديده و با دستخط اميرمؤمنان نگارش يافته [وخطّ علىّ بيمينه].
آرى، آنچه جلب توجه مى كند، مطلبى است كه در تمام اين روايات، مورد عنايت خاص قرارگرفته و آن (از لحاظ كمّى) حجيم و بزرگ بودن اين صحيفه و (از نظر كيفى) مشتمل بودن آن بر احكام موردنياز مردم از واجبات و محرمات و شرايع است. زيرا طول آن «سبعون زراع» و محتوايش «كلّ شيئ يحتاج النّاس اليه حتى الأرش فى الخدش» عنوان گرديده است.
و همانگونه كه در نكته دوم از نكات پنجگانه اين مقال اشاره نموديم، اين حقيقت تلويحا و به طور اجمال، از روايات اهل سنّت نيز استفاده مى شود؛ زيرا اگر در منابع شيعه آمده است: «فيها كلّ شىء …»، در منابع اهل سنّت هم حرم بودن مدينه و حدود و حريم آن (به نام) ذكر شده است و اگر در منابع شيعه از وجود «أرش خدش» در صحيفه سخن گفته شده، در منابع اهل سنّت هم آمده است: «وفيها اشياء من الجراحات وأسنان الإبل»؛ و همچنين آمده است كه: «لعن اللّه من سرق منار الأرض» و…
به هرحال، جامع بودن صحيفه اميرمومنان(ع) و وسعت و گستردگى قوانين و احكام در آن، موجب گرديده است كه در لسان ائمه(ع)، از اين صحيفه، گاهى به همين عنوان «صحيفة» و گاهى هم به عنوان «الجامعة» تعبيرشود و منظور از «جامعه» كه در روايات ما مطرح و از آن به عظمت ياد شده است، هيچ صحيفه و مجموعه اى نيست مگر همان صحيفه اميرمؤمنان ـ صلوات اللّه وسلامه عليه.

پي نوشت :

1. قراب مانند جراب (لفظا و معنى) انبانى بود كه مسافر، وسايل كوچكى مانند شمشير و عصاى خود را در آن قرارمى داد.
2. تغشغ أى فشا وانتشر. اشتر مى گويد: در ميان مردم، زياد «سبحان اللّه» گفتن شما شايع شده و چنين فكرمى كنند كه در اين مورد، دستور (خبر يا مكتوب) خاصّى از پيامبر(ص) در نزد شما هست.
3. فتح البارى 1/215
4. صحيح مسلم، ج4، ص2298، باب التثبت فى الحديث.
5. حديث اول.
6. حديث نهم.
7. حديث اول و نهم.
8. فتح البارى 86/4
9. حديث نهم.
10. صحيح مسلم، تحقيق محمدفؤاد عبدالباقى، ج2، ص995ـ 998 [كتاب الحج، باب فقه المدينة].
11. حديث اول و ششم و نهم.
12. حديث اول.
13. حديث ششم و نهم.
14. حديث دوم و ششم و نهم.
15. حديث چهارم.
16. حديث اول.
17. حديث پنجم.
18. انعام: 121
19. بقره: 173
20 حديث پنجم.
21. حديث پنجم.
22. حديث پنجم.
23. حديث اول و سوم.
24. حديث دوم.
25. … عن الفضيل بن يسار قال: قال لى ابوجعفر(ع) يافضيل عندنا كتاب على سبعون زراعا ما على الارض شيئ يحتاج اليه الا وهو فيه حتى أرش الخدش ثم خطّه بيده على إبهامه.
26. بصائرالدرجات، چاپ تبريز، ج1، ص147؛ مستدرك الوسائل، ج18، ص386
27. رجال نجاشى، ترجمة محمدبن عذافر الصّيرفى.
28. … عن بكربن كرب قال سمعت اباعبداللّه يقول ان عندنا مالانحتاج معه الى النّاس وانّ النّاس ليحتاجون الينا وانّ عندنا كتابا املاء رسول اللّه وخطّ علىّ؛ صحيفة فيها كلّ حلال. (اصول كافى، ج1، ص241، ح6)
29. ثم قال يا ابامحمد وانّ عندنا الجامعه وما يدريهم ما الجامعة. قال قلت جعلت فداك وما الجامعة؟ قال: «صحيفة طولها سبعون ذراعا بذراع رسول اللّه واملائه وفلق فيه وخطّ على بيمينه؛ فيها كل حلال وحرام وكل شئ يحتاج النّاس اليه حتى الأرش فى الخدش». وضرب بيده الىّ فقال: «تاذن لى يا ابامحمد؟». قلت جعلت فداك انما انا لك، فاصنع ماشئت قال فغمزنى بيده وقال: «حتى ارش هذا …». (اصول كافى، ج1، ص239، ح1)
30. در اين روايات، به بصائرالدرجات، ج3، ابواب12ـ14 و اصول كافى، ج1، ص238 و مستدرك الوسائل، ج18، ص358ـ 388 مراجعه شود.

منبع: فصلنامه علوم حديث، ش 3




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما