نگاهی جامعه شناسانه به قومیت و فرصت ها و تهدید های آن (3)

اصولا پیرامون ماهیت وجودی ناسیونالیسم،احساسات ملی یا میهن پرستی و ملت و بویژه جدید یا قدیمی بودن این پدیده ها اتفاق نظر وجود ندارد.گروهی که در نوشته های مربوطه کهن گرایان نامیده می شوند به قدیمی بودن این پدیده ها
جمعه، 10 دی 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
نگاهی جامعه شناسانه به قومیت و فرصت ها و تهدید های آن (3)
نگاهی جامعه شناسانه به قومیت و فرصت ها و تهدید های آن (3)

 

نویسنده: زینب مقتدایی
منبع:راسخون
 
نظریه های عمده مربوط به ناسیونالیسم و بسیج قومی
اصولا پیرامون ماهیت وجودی ناسیونالیسم،احساسات ملی یا میهن پرستی و ملت و بویژه جدید یا قدیمی بودن این پدیده ها اتفاق نظر وجود ندارد.گروهی که در نوشته های مربوطه کهن گرایان نامیده می شوند به قدیمی بودن این پدیده ها اعتقاد دارند و آنرا عناصر«اولیه و کهن»زندگی بشر می دانند.از نظر این مکتب،ملیت و قومیت و احساسات میهنی از عصر باستان درمیان افراد بشر وجود داشته است. درمقابل،گروه دیگری که نوگرایان نامیده می شوند،برآن هستند که پدیده هایی به نام ملت،ناسیونالیسم و قومیت محصول دوران مدرن است.گروهی نظیر والرشتین و هابزباوم در چارچوب تفکر مارکسیستی این پدیده ها را محصول نظام سرمایه داری جهانی می دانندو دیگران نظیر آندرسون ظهور پدیده هایی چون ملیت،ملت و قومیّت را نتیجه تضعیف نقش مذاهب بزرگ مانند مسیحیت،اسلام و امپراتوریهای قدرتمند و ظهور«سرمایه داری چاپ»می دانند.
امّا گروه سوّمی استدلال می کند که احساسات ملّی و قومیت پدیده ای کهن و قدیمی است ولی سیاسی شدن آنها یک حادثهء مدرن است و به دوران معاصر برمی گردد.آنتونی اسمیت بزرگترین مدافع این نظریه است. در این مقاله مجال آن را نداریم که بحث میان کهن گرایان و نوگرایان و اختلافات آنها را مطرح کنیم امّا ذکر این نکته را مهم می دانیم که نظریهء اسمیت و دیگران که بیشتر بر دلایل سیاسی شدن اختلافات مذهبی، زبانی،نژادی و غیره تأکید می کند از اهمیت بیشتری برخوردار است.
همان گونه که پیشتر گفته شد اختلافات زبانی و مذهبی در ایران از قرنها پیش وجود داشته است امّا این مسئله هیچ گاه تا اواسط قرن بیستم به پدیده های سیاسی که باعث بسیج سیاسی گردد تبدیل نشده است. بنا بر این،در سطور بعد به بحث اساسی تر مربوط به نظریات گوناگون پیرامون سیاسی شدن اختلافات زبانی،مذهبی و نژادی و به عبارت دیگر به نظریه های بسیج قومی می پردازیم تا دریابیم این نظریه ها تا چه اندازه می تواند حوادث سیاسی در ایران قرن بیستم را تبیین کند.
پیرامون علل و عوامل بسیج قومی یا به عبارت صحیح تر سیاسی شدن اختلافات گوناگون میان گروههای بشری ساکن یک قلمرو جغرافیایی،نظریات گوناگونی ارائه نشده است.در این مقاله مجال کافی برای بررسی همهء این نظریات نداریم امّا به عمده ترین آنها اشاره می کنیم تا دریابیم که چرا و چگونه شاهد سیاسی شدن اختلافات زبانی-مذهبی در ایران قرن بیستم شده ایم. عمده ترین نظریات مورد بحث را می توان نظریهء «رقابت برسر منابع»، نظریهء«استعمار داخلی»، نظریهء«کثرت گرایی فرهنگی»،نظریهء«انتخاب حسابگرانه» و نظریهء «رقابت نخبگان»دانست. دراینجا بطور خلاصه به نکات عمده در این نظریه ها و نقد بر روی آنها می پردازیم.
1- نظریهء رقابت برسر منابع
این نظریه از سوی جامعه شناسان و محقّقان علوم سیاسی نظیر گلیزر(Glazer)،موینیهان(Moynihan)و نیز خانم سوزان اولزاک(Olzak)مطرح شده است.بر اساس این نظریه،ادغام سیاسی گروههای قومی در داخل یک دولت-ملّت چارچوبی فراهم می سازد که در آن رقابت برسر منابع و بویژه مشاغل دولتی انگیزه عمدهء کشمکش میان اقوام را به وجود می آورد. هویت قومی به عنوان اساس اقدام جمعی زمانی به وجود می آید و تداوم می یابد که امتیازات آشکاری وجود داشته باشد که بتوان با تکیه بر اختلافات زبانی،مذهبی و نژادی برای دست یافتن به آنها به رقابت پرداخت.این رقابت میان گروههای قومی باعث بسیج قومیّت شده و منجر به تشکیل سازمانهای قومی و افزایش هویتهای قومی می شود. به گفتهء سوزان اولزاک،کشمکش و اقدام جمعی نژادی و قومی زمانی روی می دهد که دو یا چند گروه قومی برسر منابع محدود به رقابت بپردازند. باید توجه داشت که نظریه های بسیج یا رقابت برسر منابع غالبا باتوجه به تجربیات گروههای قومی در کشورهای صنعتی پیشرفته تدوین شده است و اغلب این نظریه پردازان دیدگاههای خود را باتوجه به جامعهء آمریکا تدوین کرده اند.کاربرد این نظریه در جوامع جهان سوّم که در آن دولت صحنهء مبارزه گروههای قومی گوناگون نیست مشکل به نظر می آید.

2- نظریهء استعمار داخلی:
این نظریه اساسا از سوی مایکل هشتر (M.Hechter)مطرح شده و تأکید اساسی آن بر این است که همبستگی و بسیج قومی در داخل یک سرزمین در نتیجهء تشدید نابرابری های ناحیه ای میان یک مرکز فرهنگی متمایز و پیرامون آن تقویت می شود.هشتر مفاهیم موردنظر والرشتین و آندره گوندرفرانک یعنی«محور-پیرامون»را گرفته و آن را از مقیاس جهانی خارج ساخته و در مقیاس واحدهای ملّی به کار برده است.نگرانی عمدهء نخبگان مرکز،حفظ و تداوم وابستگی جمعیت های پیرامونی در داخل کشور است.در نتیجه،عوامل فرهنگی سیاسی می شود و گروههای پیرامون از آنها به عنوان اهرم پایان دادن به سلطهء مرکز استفاده می کنند. وقتی یک گروه پیرامونی دارای فرهنگ خاص در یک منطقه جغرافیایی خاص وجود داشته باشد از ادعای تجزیه طلبی یا خودمختاری بعنوان یک هدف استراتژیک یا اهرم سیاسی برای چانه زنی به منظور تقویت موضع خود استفاده می کند. نظریهء استعمار داخلی از دیدگاه های گوناگون مورد انتقاد قرار گرفته است امّا مشکل اصلی این نظریه آن است که فرض می کند همبستگی و بسیج قومی در مناطقی ظهور می کند که از نظر فرهنگی و اقتصادی،پیش از هر منطقه ای محروم می باشند. ظهور قومیّت در کشورهایی چون کانادا،انگلستان و اسپانیا اعتبار این نظریه را زیر سوال برده است.برطبق این نظریه،نمی بایست شاهد وقوع حوادث آذربایجان در دههء 1320 و ظهور فرقهء دموکرات آذربایجان باشیم،چون آذربایجان از بسیاری مناطق دیگر ایران پررونق تر بوده است.مایکل هشتر بعدها این نظریه خود را مورد انتقاد قرار داد و نکات ضعف آن را بیان نمود.
3- نظریهء انتخاب حسابگرانه:
این نظریه در اصل نه برای تحلیل مسائل قومی،بلکه برای تحلیل اقدام جمعی از سوی منکور اولسون ارائه شد.محور اساسی این نظریه آن است که افراد بشر بر اساس محاسبهء سود و زیان دست به اقدام می زنند.مشارکت افراد در جنبشهای اجتماعی و دست زدن به اقدام جمعی زمانی صورت می گیرد که سود این مشارکت بر زیان آن بچربد. مایکل هشتر پس از انتقاد از نظریهء استعمار داخلی خود،به سوی نظریهء انتخاب حسابگرانه گرایش پیدا کرد و به این نتیجه رسید که این رهیافت بیشترین امید را برای رسیدن به درجهء بالاتری از اجماع تئوریک در رشتهء قومیت و روابط نژادی به دست می دهد. به نظر او،اعضای هر گروه قومی تنها زمانی به اقدام جمعی دست می زنند که متقاعد شوند از این طریق نفع مشخصّی عاید آنها می شود.
هوشنگ امیراحمدی در بررسی مسائل قومی در ایران از این نظریه پیروی کرده و می نویسد:
" از قوّه به فعل درآمدن اقدامات جمعی قومی به سودهایی که تصور می رود یک جامعهء قومی از رویارویی با دولت مرکزی به دست می آورد بستگی دارد."
امتیاز عمدهء این نظریه تأکید آن بر عامل انسانی است.این نظریه انگیزهء اقدامات جمعی در میان اقوام را به خوبی توضیح می دهد،امّا قادر نیست علت اساسی سیاسی شدن اختلافات زبانی-فرهنگی-مذهبی و نژادی را تبیین کند.مشکل عمدهء این نظریه آن است که بر عامل سودجویی و حسابگری انسان تأکید دارد و عوامل مهم دیگر بویژه عوامل روانی را که ورای محاسبات سود و زیان است مورد توجه قرار نمی دهد.در کشورهای جهان سوّم بویژه خاورمیانه،مشارکت گروههای اقلیت در جنبشهای سیاسی تنها انگیزه سودطلبی نداشته است و چه بسا در بسیاری از موارد مشارکت کنندگان می دانسته اند که نه تنها سود چندانی از این ره عاید آنها نمی شود بلکه متحمّل زیانهای هنگفت مالی و جانی می گردند.
4- نظریهء رقابت نخبگان:
نقش نخبگان در جنبشهای ناسیونالیستی از سوی نظریه پردازانی چون هانس کوهن و آنتونی اسمیت مورد تحلیل قرار گرفته است.از نظر اسمیت گسترش کنترل دولت و گرایش های بیشتر به جانب تمرکز، باعث ایجاد شرایط مناسب برای بسیج ایدئولوژیک توسط روشنفکران شد. تحلیل پیچیدهء نقش نخبگان قومی در بسیج اقلیت ها وشکل دادن و ساختن و پرداختن هویّت قومی را می توان در آثار پل براس مشاهده کرد.از نظر او،نخبگان قومی با استفاده از عناصر فرهنگی نه تنها یک هویت قومی جدا از هویّت سایر افراد جمعیت سرزمین برای گروه می سازند بلکه در رقابت برسر کسب قدرت سیاسی بین گروه های قومی نیز شکاف ایجاد می کنند.به گفتهء براس«نخبگان به هنگام بسیج گروه قومی در برابر رقبا یا دولت مرکزی،تلاش می کنند نمادهای چندگانهء گروه را به صورت منسجم و واحد درآورند و استدلال می کنند که اعضای گروه نه تنها از یک لحاظ بلکه از جنبه های مختلف با سایرین متفاوت هستند و تمامی عناصر فرهنگی گروه تقویت کنندهء این نکته است.»
امتیاز نظریهء رقابت نخبگان در مقایسه با سایر نظریه ها درآن است که نقش و اهمیت شکلهای فرهنگی،ارزشها و اعمال گروههای قومی خاص را نادیده نمی گیرد.درحالی که چارچوب نظریهء نخبگان برای تحلیل حرکت های قومی در خاورمیانه مفید است،دو نکتهء مهم را نادیده می گیرد:اوّل اینکه نقش نخبگان قومی را مورد بحث قرار می دهد و به این واقعیت توجه نمی کند که نخبگان غیر قومی نقشهای مهمی در بسیج و کشمکش درمیان اقلیت ها و بین اقلیت ها و دولت ها بازی می کند.به هنگام تحلیل نقش نخبگان غیر قومی در ایران به این عامل مهم خواهیم پرداخت.دوّم اینکه نظریهء مذکور،نقش نیروهای خارجی در تحریک و راه اندازی کشمکش های قومی و سهم آنها در خلق ناسیونالیسم قومی و هویت را نادیده می گیرد.
5- نظریهء کثرت گرایی فرهنگی:
فورنیوال و اسمیت، تدوین کنندگان این نظریه،دولت را بعنوان ابزار زور عریان و سلطه سیاسی در نظر می گیرند.جامعهء کثرت گرا از نظر آنان،جامعه ای است متشکل از گروههای قومی گوناگون که در عین حال که در واحدی سیاسی کنار هم زندگی می کنند،درهم ترکیب نمی شوند.در این جامعه دولت ابزاری است که با آن یک گروه فرهنگی بر گروههای دیگر جامعه اعمال سلطه می کند. گرچه این نظریه در چارچوب گفتمان مارکسیستی مطرح نشده است،امّا همانند ابزارگرایان مارکسیستی، دولت را عامل سلطهء یک گروه بر گروههای دیگر می داند.بدین ترتیب، می توان این دو نظریه را از یک زاویه مشترک مورد انتقاد قرار داد.نظریهء کثرت گرایی فرهنگی،دولت را ابزار سلطهء یک گروه می داند و این احتمال را نمی دهد که در این جامعه دولت می تواند متشکل از گروههای قومی خودمختار باشد.باتوجه به تجربهء ایران،این نظریه قابل نقد است چون در ایران دولت از نظر تاریخی هیچ گاه تحت کنترل کامل یک گروه خاص نبوده است،بلکه نخبگان سیاسی گروههای مختلف زبانی و مذهبی در دولت و نهادهای وابسته به آن فعّال بوده اند. اصولا در ایران برای رهبری دولت یا اداره کردن نهادهای وابسته به آن هیچ گونه تعصبّی نسبت به گزینش نخبگان در یک گروه خاص مطرح نبوده است؛برای مثال،در رأس حکومتهای ایران پس از اسلام تا دوران پهلوی،یا آذری ها وجود داشته اند یا کردها(زندیه و افشاریه) .در دوران پهلوی و جمهوری اسلامی نیز نخبگان سیاسی آذری و کُرد حضور فعال داشته اند.کردها در دوران نهضت ملّی ونیز سالهای اولیهء انقلاب(در رأس وزارت خارجه و وزارت کار)نقش مهمی ایفا کردند و آذری ها نیز مقامات بلندپایه ای چون ولایت فقیه،ریاست جمهوری و وزارت را به عهده داشته اند.کوتاه سخن این که گزینش نخبگان سیاسی برای رهبری جامعه و نهادهای دولت بیشتر بر اساس معیارهای سیاسی-فکری استوار بوده است تا معیارهای زبانی و مذهبی(قومی).
6- نظام بین المللی و کشمکش های قومی:
اغلب نظریه های موجود پیرامون بسیج قومی بر نقش نیروهای داخلی بر ظهور قومیت و ناسیونالیسم قومی تأکید دارد ونقش عامل بین المللی را در این رابطه نادیده می گیرد یا کم اهمیت می شمارد.از نظر برخی نظریه پردازان روابط بین الملل،باید برای درک پدیدهء کشمکش قومی نظام سیاسی مبتنی بر قدرت را در سطح بین المللی مورد بررسی قرار داد.جان برتون،محقّق برجسته روابط بین المللی و یکی از پایه گذاران نظریهء «جامعهء جهانی»تأکید می کند که بیش از هر چیز باید مکتب واقع گرایی (رئالیسم)سیاسی را به خاطر نادیده گرفتن اهمیت کشمکش قومی مورد ملامت قرار داد. برخی دیگر از محققان علوم سیاسی چون ادوارد آزار و استفن رایان نیز بر جنبهء بین المللی قومیت و کشمکش قومی انگشت گذاشته اند.واقعیت این است که سیاست قدرتمندانه در روابط بین المللی که سرچشمهء آن مکتب واقع گرایی سیاسی است،مشّوق گسترش قومیت در کشمکش های قومی بوده و به آن دامن زده است.مداخلهء نیروهای بین المللی در بسیاری از کشمکش های قومی معاصر،از جمله ایران،کاملا آشکار بوده است.
ایران؛ مقوله قومیت ، تهدیدات و فرصت ها
ماحصل مباحث مطرح شده این است که مفاهیمی چون قومیت، گروه های قومی، قبیله و ناسیونالیسم قومی ناروشن است و درمورد تعریف آن توافق وجود ندارد. درحالیکه اصطلاحاتی چون قومیت و گروه های قومی برای توصیف تاریخی ملیت های بومی و مهاجر امریکای شمالی پدید امدند، بعدها به مفاهیمی جهان شمول تبدیل شدند. اما در ایران گروه های گوناگون زبانی یا مذهبی، ملیت های مشخصی نبوده اند که از مناطق دیگر جهان به این منطقه مهاجرت کرده باشند. باتوحه به چهارچوب تاریخی ایران که معیارهای نژادی و فرهنگی چندانی برای تمایز قایل شدن میان گروه های موجود زبانی و مذهبی وجود ندارد، علاوه بر این قومیت نیز ا یک پدیده ثابت و قطعی نیست. در ایران گروه های ایلی جوامع منزوی، همگون و متمایز و در کشمکش مداوم با دولت نبوده اند، بلکه بخش هایی از جامعه بزرگتر ایرانی محسوب میشدند و با آن میراث فرهنگی و مذهبی مشترک داشته اندو بر این مبنا نبوده است که گروه مهاجر یا اقلیتی بوده باشند . درواقع، هنگامی که سخن از ایران است، غالباً مراد کنفدراسیون های ایلی است که از گروه های کوچک تر با ریشه های پراکنده تشکیل شده است. هنگام بحث در مورد مسئله ی ایلات در ایران، باید در نظر داشته باشیم که این گروه ها چند صد هزار تن یا تعداد بیشتری را دربرمی گرفتند. چنین گروه هایی فاقد ایدئولوژی های منسجم نیاکانی بوده و از نظر ریشه و ترکیب ناهمگون هستند.ایلات ایران همگام با شرایط متحول اجتماعی-سیاسی به ابداع، اختراع و اختراع مجدد و احیای سنت ها دست می زدند. هر گروه ایلی متشکل از ریشه های قومی-زبانی پراکنده بود و با این حال رسوم خاصی برای خود پدید آورد و افسانه های مربوط به جد اولیه ی خود را خلق کرد.
آن چه که عنوان شد بر این مبنا است که ایل های در درون جامعه ایران دارای یک موجودیت سیاسی – اجتماعی است و نحوه نگاه به این مقوله مهم اجتماعی بر اساس این رویکرد باید تعریف شود . این مقوله از آن رو سیاسی- اجتماعی تعریف می شود که سه متغیر دولت، نخبگان سیاسی و نیروهای بین المللی عوامل عمده سیاسی شدن آن است اما وجود یک جامعه با خرده فرهنگ های متفاوت هم می تواند حاوی تهدید و هم حاوی فرصت باشد که البته این بیشتر بستگی به نوع آموزش سرمایه های اجتماعی و تقویت آن در بین افراد جامعه دارد . عواملی که می توان سبب تشدید بحران های میان خرده فرهنگ های موجود در جامعه شوند عبارتند از :
۱- عدم وفاق وضعف فهم مشترك اقوام از اصول و قواعد عمل جمعی در جامعه
2- اختلاف مذهبی
3- قوم گرایی و قوم مداری ، قوم مداری به رفتار و قضاوت و اعتقادی اطلاق می شود كه بر اساس آن فرد و گروه، فرهنگ و قومیت خود را بهتر و برتر از دیگران می داند و به هنگام ارزیابی یكی از جنبه های فرهنگی جامعه دیگر، فرهنگ خود را معیار قرار می دهد
4- ملیت گرایی
5- احساس تبعیض و بی عدالتی
6- عدم مشاركت در حكومت
7- توسعه نابرابر
8- شدت تعاملات درون قومی
9- ضعف تعاملات بین قومی در مقیاس ملی
10- سوء استفاده عوامل برون و نخبگان سیاسی از تفاوت های قومی
11- سعی در تبدیل تفاوت های قوم به قوم گرایی
12- تشدید مسائل و آسیبهای اجتماعی نظیر عدم بهره برداری بهینه از منابع بیكاری، فقر خشونت و...
اما ، اگر با یک نگاه امنیتی به مسئله قومیت توجه کنیم ، به این لیست باید نکات دیگری هم اضافه کنیم ، چنان چه در ایران ، قدرت گرفتن اقوام را عاملی جهت تجزیه ایران می دانند و نوع نگاه خویش را براساس سرکوب استوار می کنند ، نگاه حاکمیت نسبت به مسائل قومی در مرکز و مراکز استانی و به تبع آن در میان مسئولان دولتی، نگاهی بازدارنده و منفی است و همواره تاکید می شود که بایستی هویتهای قومی به نفع هویت ملی تضعیف شوند. چگونه انتظار می رود که هویتهای قومی برای تقویت هویتی که در نظر و عمل با مشکل مواجهه است، تضعیف شوند. آیا این این امر بحران بزرگتری را برای کشور به ارمغان نمی‌آورد؟ این در حالیست که حاکمیت در سیاست خارجی و در خارج از مرزهای سیاسی ایران، برای تقویت گروه‌های مذهبی خاص؛ تاکید بر چند قومی- مذهبی دارد و به حمایت از آنها می پردازد. نمونه لبنان، عراق، افغانستان و.... مواردی از این واقعیت هستند.در حالی که می توان این مسئله را به گونه ای فرهنگی دید و بر پذیرش اصل تنوع جامعه ایرانی به مثابه محور برنامه ریزی برای این جامعه تاکید نمود .این تنوع در آن واحد به موقعیت‌‌های اقلیمی،قومی، سیاسی، اجتماعی و سبک‌‌های زندگی برمی گردد و لزوما می توان آنرا در قالب پدیده ای که در جهان به آن نام تکثر فرهنگی داده اند، تحلیل کرد. مدل پیشنهادی که توسط بعضی از اساتید دانشگاهی ترویج می شود تاکید بر مدلی چندزبانی- چندفرهنگی پیچیده و انعطاف پذیر است که میزان خاصی از ملی گرایی را با جهان گرایی‌ترکیب و تلفیق کند. این دیدگاه را اگر از یک نظر بتوان نوعی دیدگاه ایجابی ارزیابی کرد، ما باید آن دسته از نگرش ها، تعصب ها و عقایدی را كه با خود همراه داریم وشیوه نگرش را نسبت به محیط اطرافمان تغییر می دهند ، شناسایی كنیم . اگر نسبت به افراد بخصوصی نگرش خاصی داشته باشیم و فردی كه طرف صحبت ماست از آن گروه است پاسخ های ما به آنچه او می پرسد، متأثر از این نگرش خواهد بود .شناخت نكات مورد علاقه و تنفر به میزان قوم گرایی ما كمك می كند، آنها را آشكار نموده وشیوه تأثیر این نگرش ها را بر ار تباط بررسی كنیم . همچنین می توان از نقاط مشتر ك بین فرهنگ ها در جهت بهبود روابط وجلوگیری از قوم گرایی استفاده كرد. ایجاد حس همدردی (دنیا را از دید دیگران نگریستن ) و افزایش تماس بین فرهنگ ها نیز در جلو گیری از گرایشات قوم مدارانه وتمایل به نسبی گرایی فرهنگی مؤثر خواهد بود. شک نیست که یکی از نتایج طرح مسئله قومیت‌ها در ایران با نگاه امنیتی و نفی وجود مسئله یا پدیده قومی، انباشت مطالبات قومی است.ایران مانند هر کشور چند قومی دیگر، در روند رشد و توسعه خود با مطالبات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی اقلیت‌‌های قومی روبرو شده‌است و ناگزیر است به گونه‌ای معقول و معتدل و در بستری دمکراتیک به این مطالبات پاسخ دهد.
منابع تحقیق :
گیدنز ، آنتونی ، جامعه شناسی ، منوچهر صبوری ، نشر نی ، چاپ 1382
احمدی ، حمید ، قومیت و قوم گرایی در ایران افسانه و واقعیت ، نشر نی ، چاپ 1384
آسیب شناسی تاثیر قومیت گرایی بر امنیت ملی ، پایگاه حوزه

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما