نویسنده: آمارتیا سن
مترجم: وحید محمودی
مترجم: وحید محمودی
ما درآمدها و كالاها را به عنوان پایههای مادی تعریف خوشبختی و رفاه به كار میبریم. اما آنچه را كه در تعریف رفاه به كار میبریم، از سبد كالاها گرفته تا سطح درآمد، مسلماً به شرایط نامعلومی، چه در حوزه اجتماعی و چه در حوزه شخصی، بستگی دارد. به نظر آسان میآید كه دست كم پنج نوع متفاوت از منابع اختلاف بین درآمدهای واقعی و مزیتها (رفاه و آزادی) را شناسایی كنیم.
1) ناهمگنیهای فردی:
افراد ویژگیهای فیزیكی متفاوتی دارند كه مرتبط با ناتوانی، بیماری، سن و جنسیت است؛ این ویژگیها سبب تفاوت در نیازهای افراد میشود. برای مثال، فرد بیمار ممكن است به درآمد بیشتری جهت معالجه خود نیاز داشته باشد حال آنكه فرد سالم به چنین درآمدی نیازمند نیست؛ حتی با توجه به معالجات پزشكی، كیفیت زندگی فرد بیمار با انسان سالمی كه درآمدی همانند او دارد، یكی نیست. فرد معلول به وسایل كمكی نیازمند است؛ انسان پیر به مراقبت و كمك بیشتر نیاز دارد؛ برای زن حامله تغذیه كافی ضروری است. كمك مالی موردنیاز برای جبران كمبودهای افراد مختلف متغیر است و علاوه بر این جبران این نواقص تنها با پرداخت كمك مالی میسر نیست.2) تنوع محیطی:
متغیر بودن شرایط محیطی مانند شرایط آب و هوایی (تفاوت در درجه حرارت، باران، سیل و غیره) میتواند بر آنچه از سطح درآمد مشخص فردی قابل كسب است تأثیر بگذارد. انسان فقیری كه در آب و هوای سرد زندگی مینماید، به وسایل حرارتی و لباس كافی بیشتری نیازمند است تا انسان فقیری كه در آب و هوای گرم سكونت دارد. وجود بیماریهای عفونی در یك منطقه (از مالاریا و وبا گرفته تا ایدز) میتواند كیفیت زندگی ساكنان آن منطقه را دگرگون كند. آلودگی هوا و دیگر مشكلات زیست محیطی نیز از این نوعاند.3) تنوع در بافت اجتماعی:
تبدیل درآمد فردی و منابع اقتصادی به كیفیت زندگی، متأثر از شرایط اجتماعی است كه شامل امور آموزش عمومی، شیوع یا فقدان جنایت و خشونت در یك منطقه خاص میشود. مسائلی مانند شیوع بیماری و آلودگی هوا نیز تحت تأثیر شرایط اجتماعی و زیست محیطی هستند. علاوه بر تسهیلات عمومی، ارتباطات اجتماعی نیز، همانطور كه متون معاصر درباره «سرمایه اجتماعی» بر آن تأكید میكنند، اهمیت زیادی دارد.4) تفاوت در جنبههای ارتباطی:
پیشنیازهای كالایی الگوهای رفتاری موجود در میان جوامع، بسته به سنتها و عرف، متفاوت است. برای مثال، فقر نسبی در جامعهای ثروتمند ممكن است مانع ایفای بعضی نقشهای ابتدایی (مثل مشاركت در زندگی اجتماعی) گردد، هرچند كه درآمد مطلق چنین فقیرانی ممكن است بالاتر از اغلب اعضای جوامع فقیرتر باشد. برای مثال (همانطور كه آدام اسمیت دو قرن پیش اشاره كرد) در جامعهای ثروتمند ظاهر شدن در اجتماعات مستلزم پوشیدن لباس فاخر است، حال آنكه در جوامع فقیرتر شركت در اجتماعات مستلزم چنین لباسهایی نیست. در عوامل مشابه دیگر موردنیاز برای تكمیل حلقه احترام در اجتماع نیز چنین تفاوتی وجود دارد. این مسأله یك تفاوت پایهای بین جوامع، و نه تفاوت بین شخصی، را نشان میدهد، گرچه دو نوع تفاوت با هم رابطه تنگاتنگی دارند.5) توزیع در درون خانواده:
درآمد حاصله افراد خانواده بین تمام اعضا از بیكاران گرفته تا درآمدآوران تقسیم میشود. بنابراین، خانواده یك واحد پایه در توجه به درآمدها و كاربرد آن محسوب میشود. خوشبختی یا آزادی افراد خانواده به چگونگی كاربرد درآمد، در پیشبرد اهداف و علایق افراد خانواده، بستگی دارد. توزیع درآمد در بین افراد خانواده عامل مهمی برای ایجاد ارتباط بین فرصتها و دستاوردهای فردی از یك طرف، و سطح درآمد كلی خانواده از سوی دیگر است. قوانینی كه توزیع درآمد در خانواده از آنها پیروی میكند (برای مثال، توزیع درآمد به سن، جنسیت یا نیازهای مشهود بستگی دارد) میتواند موجب موفقیت و یا شكست افراد خانواده شود.این منابع مختلف تفاوت در رابطه میان درآمد و خوشبختی موجب میگردد كه ثروت (در شكل درآمدهای واقعی بالا)راهنمایی ناقص برای رفاه و كیفیت زندگی باشد. در ادامه به این اختلافها و آثار آنها خواهم پرداخت، اما پیش از آن در بخش بعدی به این پرسش پاسخ خواهم داد كه «راهحل جایگزین» چیست؟
درآمدها، منابع و آزادیها
دیدگاهی كه فقر را كمبود درآمد مینامد، در متون اقتصادی فقر به فراوان دیده میشود. این دیدگاه خیلی بیراه نیست، زیرا درآمد تأثیر زیادی بر آنچه میتوانیم یا نمیتوانیم انجام دهیم دارد. كمبود درآمد اغلب علت عمدهی محرومیت است كه معمولاً با فقر و از جمله با گرسنگی و قحطی تداعی میشود. در مطالعه فقر، بحث جالبی برای شروع وجود دارد و آن این كه ما چقدر اطلاعات در مورد توزیع درآمد، بخصوص درآمدهای واقعی پایین، در اختیار داریم.با این حال، بهتر است كه به تحلیل درآمدی صرف بسنده نكنیم. تحلیل كلاسیك جان راولز از «كالاهای اساسی» تصویر جامعی از منابع موردنیاز مردم، صرفنظر از اینكه این منابع در خدمت چه اهدافی هستند، به دست میدهد. این منابع نه تنها شامل درآمد بلكه شامل سایر ابزارهای عمومی نیز میشود. كالاهای اساسی ابزار عمومی هستند كه به فرد كمك میكنند تا اهداف خود را بهبود بخشد؛ این اهداف شامل حقوق، آزادیها و فرصتها، درآمد و ثروت و پایههای اجتماعی «عزت نفس» است. تأكید بر «كالای اساسی» در چارچوب فكری راولزی، با دیدگاه وی در مورد مزیت فردی كه برحسب فرصتهایی كه فرد جهت رسیدن به اهداف خود از آن سود میجوید ارتباط دارد. راولز، این اهداف را به مثابه نیل به ادراك خیر تفسیر میكند كه از فردی به فرد دیگر متغیر است. اگر فردی به اندازه دیگری (یا حتی بیشتر) از كالاهای اساسی داشته باشد و احساس رضایت كمتری (به دلیل ذائقه بالای خود) بكند، در این صورت در این نابرابری در فضای مطلوبیت، بی عدالتی رخ نداده است. راولز عقیده دارد كه هر فردی نسبت به ترجیحات خود مسؤولیت دارد.
گسترده كردن كانون اطلاعاتی از درآمدها به كالاهای اساسی نمیتواند تمام اختلافات موجود در ارتباط بین درآمدها و منابع از یك سو، و خوشبختی و آزادی از سوی دیگر را مورد توجه قرار دهد. درواقع، كالاهای اساسی بیشتر نوعی از منابع عمومی هستند؛ استفاده از این منابع به منظور تقویت توانایی فرد در انجام كارهای ارزشمند بستگی به عوامل مختلفی دارد كه در بخش پیشین (مبحث مروری بر رابطه بین درآمد و خوشبختی؛ ناهمگنیهای فردی، تفاوتهای محیطی، تفاوت در بافت اجتماعی، تفاوت در منظرهای ارتباطی و توزیع درون فامیلی) مورد اشاره قرار گرفت. برای مثال، سلامتی فرد و قابلیت سالم بودن میتواند متأثر از عوامل مختلفی باشد.
به عنوان راهحلی جایگزین به جای توجه به ابزارهای بهتر زیستن، میتوان به زندگی واقعی توجه كرد كه افراد در پی دستیابی به آن هستند (یا فراتر از آن میتوان به آزادی در دستیابی به زندگی واقعی ارجحتر فرد توجه كرد.) در علم اقتصاد معاصر، مسألهی «سطح زندگی» و عوامل تشكیل دهندهی آن و ارضاء نیازهای اساسی افراد، حداقل از زمان ا.ث. پیگو به بعد مورد توجه بوده است. از سال 1990 به بعد در «برنامه توسعه سازمان ملل» (UNDP)، تحت رهبری محبوب الحق (اقتصاددان بزرگ پاكستانی كه به طور ناگهانی در سال 1998، بدرود حیات گفت) گزارشهای سالیانه ای در مورد «توسعهی انسانی» منتشر شده است. این گزارشها به طور نظاممند به زندگی واقعی افراد، بویژه زندگی محرومین نسبی، میپردازد.
توجه به شیوه زندگی كه مردم خود در آن نقش دارند موضوع جدیدی در علم اقتصاد نیست. درواقع دید ارسطویی در مورد خیر (خوب بودن) انسان (آن طور كه مارتا نوزبام توضیح میدهد) ابتدا به ضرورت «اثبات نقش انسان» و سپس به موضوع «زندگی در مفهوم فعالیت» به عنوان سنگ بنای تحلیل هنجاری، میپردازد. توجه به شرایط زندگی در نوشتههای مربوط به «محاسبه ملی و ثروت اقتصادی» را پیشگامانی چون ویلیام پتی (1)، جروگوری كینگ (2)، فرانسیس كواسنه، آنتونی لورانت لوازیه (3) و جوزف لویس لاگرانژ (4) به طور جدی مطرح كردهاند.
این رویكرد، ذهن آدام اسمیت را نیز مشغول كرده بود. آدام اسمیت به چنین قابلیتهایی در عمل به عنوان «توانایی ظهور در میان مردم بدون احساس شرمندگی و خجالت» توجه دارد تا به صرف درآمد واقعی یا سبدی از كالاهای در اختیار فرد. به عبارت دیگر، آنچه در جامعهای حكم ضرورت را دارد باید بر مبنای اهمیت آن در تأمین حداقل میزان آزادی موردنیاز، از قبیل توانایی ظاهر شدن بیشرم در جمع و یا مشاركت در حیات اجتماعی، تعیین شود. آدام اسمیت مسأله را چنین بیان میكند:
از نظر من حوایج انسانی نه تنها شامل كالاهای اولیه زندگی ضروری برای ادامه حیات است، بلكه شامل آن چیزهایی هم میشود كه نبودشان از نظر فرهنگ و عرف یك كشور، حتی نزد پایینترین طبقات آن، مایه شرمساری است. برای مثال، پیراهن كتانی قطعاً از ضروریات زندگی نیست. به نظر میرسد كه یونانیها و رومیها بدون اینكه لباس كتانی داشته باشند در كمال آرامش زندگی میكردند. اما، امروزه، در بسیاری از نقاط اروپا یك كارگر محترم روزمزد از حضور در اجتماع بدون پیراهن كتانی شرمنده میشود؛ كمبودی كه نشانهی درجه بدقوارگی فقر است. البته آنطور كه استنباط میشود فقر مسألهای است كه انسانها با توجه به شرایط بسیار بد به آن دچار میشوند. [در چارچوب] سنت جامعه انگلستان، كفش چرمی یكی از لازمههای زندگی است. بنابراین، فرد محترم فقیر، از هر نوع قشری كه باشد، شرم دارد كه بدون كفش چرمی در میان مردم ظاهر شود.
به همین صورت، برای یك خانواده در امریكا و غرب اروپای معاصر سخت است كه بدون داشتن كالاهای خاصی (از جمله تلویزیون، تلفن و یا ماشین) در زندگی اجتماعی حضور پیدا كند؛ در حالی كه در جوامع فقیرتر ممكن است آن اهمیت برای حضور افراد در جامعه را نداشته باشند. در این تحلیل به جای توجه به كالا، به آزادهای مترتب بر [داشتن] كالاها توجه شده است.
پینوشتها
1.William Petty
2.Gregory King
3.Antoine-Laurent Liavoisier
4.Joseph-Louis Lagrange
سن، آمارتیا، (1394)، توسعه به مثابه آزادی، ترجمهی وحید محمودی، تهران: دانشگاه تهران، مؤسسه انتشارات، چاپ چهارم