اشاره:
در مشارهى گذشته دربارهى آسيبهاى نهضت مشروطه از منظر امام خمينى (رحمت الله عليه) و هم چنين مورد از آفاتى كه نهضت مشروطه را مورد هدف قرار داده بود اشاره شد. اينك توجه شما را به دومين و آخرين قسمت اين مقاله جلب مىكنيم.
7.روى كار آمدن غرب زدگان سكولار و لائيك
با كنار گذاشتن روحانيت و انسانهاى متعهد و مؤمن از صحنه و خارج شدن رهبران مذهبى نهضت مشروطيت، عناصر غرب زده و خودباخته و بى هويت شيفته فرهنگ غير دينى غرب روى كار آمدند و چهرههاى سكولاريست و لائيك رهبرى را به دست آورند و مشروطيت و دست آوردهاى آن از بين رفت. امام خمينى (رحمت الله عليه) اختلافات نيروهاى نهضت مشروطيت را عامل قدرت پيدا كردن غرب زدگان دانسته و فرموده اند:«ما بايد از تاريخ عبرت ببريم و اين تاريخ زمان مشروطه اين طور بود. در زمان مشروطه آنهايى كه مىخواستند ايران را نگذارند به يك سامانى برسد و چماق استبداد تا آخر باقى بماند بين افراد، دستجات، احزاب اختلاف انداختند حتى آنهايى كه آن وقت بودند مىگفتند كه در يك خانه بين برادر با برادر، پدر و پسر اختلاف بود. يك دسته مستبد يك دسته مشروطه. اين اختلاف موجب شد كه نتوانست مشروطه آن طورى كه علماى اسلام مىخواستند تحقق پيدا كند، بعد هم اين اختلافات موجب شد كه يك دسته از آن غرب زدهها بريزند و به اسم مشروطه بگيرند مقامات را و استبداد به صورت مشروطه بر اين ملت تحميل كنند و ديديد كه چه شد امروز همان روز است، اگر ملت بيدار نشود اگر علماى اسلام بيدار نباشند غفلت كنند»(1). در وصيت نامه سياسى - الهى امام خمينى (رحمت الله عليه) نيز خروج روحانيت از صحنه عامل حاكميت غرب زدگان و انحراف نهضت، شناخته شده و چنين آمده است:«همه ديديد و نسل آتيه خواهد شنيد كه دست سياست بازان پيرو شرق و غرب، روحانيون را كه اساس مشروطيت را با زحمات و رنجها بنيان گذاشتند از صحنه خارج كردند و روحانيون نيز بازى سياست بازان را خورده و دخالت در امور كشور و مسلمين را خارج از مقام خود نگاشتند و صحنه را به دست غرب زدگان سپردند و به سر مشروطيت و قانون اساسى و كشور و اسلام آن آوردند كه جبرانش احتياج به زمان طولانى دارد»(2). انتقال رهبرى از روحانيت به غرب زدگان از آفات بزرگ نهضت مشروطيت بود و ضرر و زيانهاى بزرگى ببار آورد.
8. تفرقه و اختلاف ميان مردم
جدايى نيروهاى حاضر در صحنهى نهضت مشروطه و پشت به هم نمودن و رويارويى با هم، قدرت نهضت را از بين برد. اختلاف و تفرقه، بزرگترين ضربه را به نهضت مشروطه زد و نهضت را گرفتار آسيبهاى فراوان نمود. امام خمينى (رحمت الله عليه) در آسيب شناسى نهضت مشروطيت بارها از اختلافات و كشمكشهاى داخلى و رويارويى نيروها ياد كردهاند و خطرات آن را گوش زد نمودند. ايشان تفرقه را عامل به ثمر نرسيدن مشروطيت دانسته و فرمودند:«بايد ملت ايران بيدار باشد، نگذاريد خون شهداى ما هدر برود، نگذاريد خون جوانان ما پايمال شود، اغراض شخصيه را دور بريزيد. دستهاى خيانت كار، گروههاى مختلف درست نكند، گروههاى مختلف اسباب تفرقه مىشود. رشد سياسى نيست. درصدر مشروطيت هم با ايجاد گروههاى مختلف نگذاشتند كه مشروطه به ثمر خودش برسد او را برخلاف مسير خودش راندند».(3)
در سخنرانى ديگر، خطر گروه گروه شدن مردم بشويم كه در ظرف مثلا چند ماه دويست گروه با اسمها و حرفهاى مختلف و باز همان مسايلى كه در صدر مشروطيت براى شكستن آن قدرتهايى كه آن وقت مجتمع شده بودند، باز حالا دوباره مشغول شدند».(4) ايشان روحانيت را حبل الله وحدت دانسته و دور شدن مردم از آنان را يكى از آسيبهاى نهضت مشروطيت دانسته و فرمودند:«اگر شما ملت اين طايفه را حفظ نكنيد بدانيد كه سرنوشت شما سرنوشت زمان مشروطه خواهد شد كه روحانيون اين كار را درست كردند و دست استبداد را كوتاه كردند، لكن دوباره به واسطه اين كه ملت مجتمع نبود و با روحانيت آن طور سازش، اطاعت محكم نداشت مشروطه را آنها بپا كردند و ديگران آمدند».(5)
9. شكاف بين رهبران نهضت و اختلاف بين روحانيون
روحانيون بايد محور وحدت و هماهنگى اقدامات مردمى و راهنماى انسجام و همكارى آنان باشند، يكى از آسيبهاى نهضت مشروطيت، اختلافات و درگيرىهايى بود كه بين روحانيون پديد آمد. دشمنان روحانيت كوشش كردند روحانيون را روياروى هم قرار دهند و به اهداف شيطانى خويش برسند. اختلافات روحانيون اختلافات بين مردم را دامن زد و ضرر و زيانهاى زيادى داشت و مشكلات فراوانى را پديد آورد. امام خمينى (رحمت الله عليه) در تحليل نهضت مشروطيت براى روحانيون از دست هايى كه بين روحانيون در مشروطيت اختلاف ايجاد كرد و نقش دشمنان ياد كرده و فرمودند:«تاريخ يك درس عبرت است براى ما. شما وقتى كه تاريخ مشروطيت را بخوانيد مىبينيد كه در مشروطه بعد از اين كه ابتدا پيش رفت دستهايى آمد و تمام مردم ايران را به دو دسته تقسيم بندى كرد، نه ايران تنها، از روحانيون برزگ نجف يك دسته طرفدار مشروطيت، يك دسته دشمن مشروطه. علماى خود ايران يك دسته طرفدار مشروطه، يك سدته مخالف مشروطه. اهل منبر يك دسته بر ضد مشروطه صحبت مى كردند يك دسته ضد استبداد. در هر خانهاى اگر دو برادر بودند، مثلا در بسيارى از جاها اين مشروطهاى بود آن مستبد و اين يك نقشهاى بود و نقشه هم تأثير كرد و نگذاشت كه مشروطه آن طورى كه علماى بزرگ طرحش را ريخته بودند، عملى بشود به آن جا رساندند كه آنهايى كه مشروطه خواه بودند به دست يك عده كوبيده شدند تا آن جا كه مثل مرحوم حاج شيخ فضل الله نورى در ايران براى خاطر اين كه مىگفت بايد مشروطه مشروعه باشد و آن مشروطهاى كه از غرب و شرق به ما برسد قبول نداريم در همين تهران دار زدند و مردم هم پاى او رقصيدند و كف زدند»(6). امام خمينى(رحمت الله عليه) همين شكاف و اختلاف بين روحانيون را در شهادت شيخ فضل الله نورى مؤثر دانستند و فرمودند:«حتى قضيه مرحوم آقا شيخ فضل الله را در نجف هم يك جور بدى منعكس كردند كه آن جا هم صدايى از آن در نيامد اين جوى كه ساختند در ايران و در ساير جاها، اين جو اسباب اين شد كه آقا شيخ فضل الله را با دست بعضى روحانيون خود ايران محكوم كردند و بعد او را آوردند در وسط ميدان و به دار كشيدند و پاى آن هم ايستادند و كف زدند و شكست دادند اسلام را در آن وقت، و مردم غفلت داشتند از اين عمل، حتى علما هم غفلت داشتند»(7).
10. حزب سازى و رويارويى احزاب
در عصر مشروطيت احزاب متعددى پديد آمدند كه همگى فاقد سعهى صدر بودند و يك ديگر را تحمل نكردند و به جان هم افتادند و جنگ احزاب و درگيرى آنان با هم، پايههاى نهضت را سست كرد و آن را به انحراف كشاند. امام خمينى (رحمت الله عليه) اين رخداد زشت تاريخ مشروطيت را براى عبرت آموزى در انقلاب اسلامى يادآورى نموده و فرمودند: «شياطينى كه در خارج نشستند و نقشه كشيدند براى نابودى همهى ما، خود ما را وادار مىكنند كه تيشه به ريشه خودمان بزنيم. اگر كسانى توجه با اين معنا داشته باشند كه در صدر مشروطيت كه احزاب مختلف پيدا شد دنبال آن پيروزى كه ملت پيدا كرده بود اين احزاب مختلف به جان هم افتادند و اين كشور را تباه كردند. شما گمان نكنيد احزابى كه در ممالك ديگر هست در صدر مشروطيت در انگلستان بود.آن احزاب و با همان كارى كه آنها با هم دشمنى نداشتند. هيچ حزبى بر ضد مصالح كشور خودش عمل نمىكرد. اگر با هم اختلاف سليقه يا اختلاف رويه داشتند، عاقلانه بود با حساب بود، اين طور نبود كه يك دسته، دسته ديگر را آن چنان تضعيف كنند كه كشورشان آسيب ببيند. مع الاسف همان احزابى كه آن جا بودند به ما نمايش مىدادند كه كشور بايد احزاب داشته باشد و احزاب هم بايد مخالف هم باشند و ما را و احزاب را روبروى يك ديگر قرار مىدادند و به ضرر هم صحبت مىكردند و به ضرر هم قلم فرسايى مىكردند و نتيجه اين شد كه به ضرر كشور بود. طرز احزاب در ساير كشورها... از قبيل انگلستان، فرانسه، آمريكا با وضع احزاب در مملكت امثال ما مختلف است. هيچ وقت نخواهيد ديد كه دو حزب در آمريكا باشد كه يكى شان يا هر دويشان بر خلاف مصلحت آمريكا عمل كنند. شما ديديد كه در همين چند وقت، چند روز اين مخالفتى كه بين دو حزب در آمريكا بود و مىخواستند يك دستهاى يك نفر را براى خودشان رييس جمهور كنند آن دسته هم يكى ديگر را، بعد از آن كه آن يكى برد قضيه را و رييس جمهور شد، آن حزب ديگر نيفتادند به جان او و كارشكنى كنند تبريك گفتند و بلااشكال مشغول خدمت هستند براى كشور خودشان و با وحدت كلمه كشور خودشان را پيش مىبرند. اما در ممالكى كه توجه به مسائل ندارند و ديدهاى سياسى ندارند اين ها اگر احزابى درست كنند اين طور نيست كه بعد از آن كه كانديد يك حزبى در يك امرى پيش برد ديگران بيايند تبريك بگويند و كمك كنند او را، ديگران مخالفت مى كنند و كارشكنى مىكنند. بايد اين ملت بيدار شود؛ بايد اين سران و دولت مردان شم سياسى پيدا كنند. اينها شم سياسى ندارند توجه به مسايلى كه براى حفظ اين كشور است ندارند. اينها را اشخاصى كه تعهد به اسلام ندارند تحريك مى- كنند چه از خارج و چه از داخل و به جان هم مىاندازند و برخلاف مصالح كشور خودشان عمل مىكنند»(8).
11. مداخلات بيگانگان و نقش انحرافى خارجى ها
كوشش و تلاش بيگانگان و برنامههاى آنان براى رسيدن به اهداف خويش به نهضت مشروطيت ضربههاى بزرگى زد. بيگانگان آسيب زدن و انحراف نهضت مشروطيت را عامل رسيدن به منافع خود مىدانستند، از اين رو درصدد كمرنگ نمودن نقش اسلام در نهضت و جدايى نهضت از اسلام و روحانيت برآمدند و در راه توسعه و گسترش آسيبها و آلوده كردن نهضت به آفات ويرانگر حركت كردند. راهيابى استعمار خارجى، در آسيب ديدگى نهضت مشروطيت و بهره بردارى از آسيبها در تاريخ مشروطيت آشكار است. امام خمينى (رحمت الله عليه) نقش قدرتهاى خارجى، به ويژه انگلستان، را در از صحنه خارج كردن روحانيت در نهضت مشروطيت نشان داده و فرموده اند:«در جنبش مشروطيت همين علما در رأس بودند و اصل مشروطيت و اساسش به دست علما در ايران شروع شد و پيشرفت، اين قدرى كه آنها مىخواستند كه مشروطه تحقق پيدا كند و قانون اساسى در كار باشد شد. لكن بعد از آن كه شد دنباله اش گرفته نشد. مردم بى طرف بودند كه اينها را از صحنه خارج كند يا به ترور يا به تبليغات. گويندگان و نويسندگان آن ها كوشش كردند به اين كه روحانيون را از دخالت در سياست خارج كنند و سياست را بدهند به دست آنهايى كه مىتوانند به قول آن ها، يعنى فرنگ رفتهها و غرب زدهها و شرق زدهها و كردند آن چه كردند، يعنى اسم مشروطه بود و واقعيت استبداد، آن استبداد تاريك ظلمانى و بدتر از زمانهاى سابق»(9).
12. رها كردن نهضت
رها كردن نهضت در راه رسيدن به هدفها و كوتاهى در پاسدارى از دست آوردهاى آن و سرگرم كارهاى روزمره شدن، آفت ديگرى بود كه به نهضت مشروطيت صدمه زد. كوتاهى در ايجاد شرايط، عوامل، لوازم تداوم و استمرار نهضت مشروطيت زمينه توقف و ركود و انحراف نهضت را فراهم آورد. خارج شدن مردم از صحنه و نااميدى و كنار رفتن مؤمنين و شايستگان و سستىهاى اقشار مختلف جامعه، موجبات شكست نهضت را رقم زد. بى صبرى و كم صبرى مردم و نداشتن استقامت و پايدارى، بسترى براى تحقق توطئه هاى دشمنان نهضت شد.
13. محدود شدن هدف
اگر هدفهاى يك نهضت، كوتاه و جزيى باشد با رسيدن به آن هدفها پايان مىيابد و شور و نشاط انقلابى و روحيهى ايثار و فداكارى در راه رسيدن به هدف خاتمه پيدا مىكند. يكى از آسيبهاى نهضت مشروطيت محدود كردن هدف بود. هدف نهضت مشروطيت اسلامى بود، ولى اسلام هدف بود. هدف نهضت مشروطيت اسلامى بود، ولى اسلام هدف نبود. نابودى رژيم سلطنتى فاسد ضد اسلامى قاجار هدف مبارزات قرار نگرفت، هدف تنها تبديل رژيم سلطنتى مطلقه با رژيم سلطنتى مشروطه بود و اين محدود كردن هدف به روح پايدارى ملى در نهضت صدمه زد. براى رسيدن به همين هدف نيز ضايعات و كشتارها و رنجهاى مردم فراوان بود و بهايى كه ملت پرداخت و هزينهاى كه شد با هدف و دست آوردها برابرى و سازگارى نداشت.
14. عدم فراگيرى نهضت
نهضت مشروطيت فراگير و همگانى نشد و تمام اقشار، طبقت جامعه و همهى ملت را فرانگرفت. اجتماع مردم در راه رسيدن به آرمانهاى نهضت تحقق نيافت. امام خمينى (رحمت الله عليه) در اين زمينه فرمودند:«برادر من، شما مىدانيد كه در صدر مشروطيت ايران چقدر ابتلايات داشت و آذربايجان برخاستند چقدر زحمت متحمل شدند و چقدر زحمت كشيدند و پيروز شدند. الآن همهى ملت ما مثل آذربايجان هستند، آن وقت آذربايجان بود و بعضى جاهاى ديگر مثل گيلان و ساير جاها كم و بيش، لكن اين وضعى كه الآن هست تاريخ سراغ ندارد. الآن تمام ملت از همه افراد كشور، در تمام قشرهايى كه هستند همه اين نهضت را از خودشان مىدانند و پيروزى اين نهضت را پيروزى خودشان مىدانند»(10). ايشان در گفتگو با اعضاى شوراى نگهبان مىفرمايند: «سعى كنيد مثل مشروطه سستى نشود كه خوبها در اقليت بودند، بلكه شما در اكثريت هستيد و قليل هستند كه انحراف دارند»(11).
15. سوي استفاده مطبوعات و احزاب از آزادى
با پيروزى نهضت مشروطيت و رسيدن به برخى آزادى ها، از اين آزادى به درستى استفاده نشد و راه سوي استفاده كنندگان از آزادى بسته نشد. در آن فضاى آزاد، مطبوعاتى پديد آمد كه در آنها عليه مقدسات دينى و شخصيتها و كتاب مقدس مسلمين قلم فرسايى شد. مسخره نمودن احكام الهى و مقدسات اسلامى و بى حرمتى به آنها علت روى گردانى متدينان و مؤمنين از نهضت مشروطيت بود. روحانيون با مشاهده توهينهاى آشكار به مقدسات كه پيش از آن سابقه نداشت از صحنه خارج شدند و يا رويارويى آن قرار گرفتند و به دنبال آنان، مردم نااميد شدند و بين نهضت، ملت، دولت و مردم جدايى افتاد و نهضت مشروطيت مهجور و رها شد.
16. تبليغ جدايى دين از سياست
استعمار خارجى كه از سياست اسلامى ضربه خورده بود، كوشش كرد پيوند و ارتباط دين و سياست را سست كند و دين را از صحنهى سياست بيرون راند. طرح جدايى دين از سياست با قلم و بيان دشمنان خارجى و داخلى نهضت مشروطيت رواج يافت. قدرتهاى خارجى با تبليغات گسترده و حيلههاى گوناگون طرح استعمارى و ضد اسلامى جدايى دين از سياست را گسترش دادند و از حضور آگاهانه روحانيون و اقشار مذهبى در صحنههاى سياسى كاسته شد و غرب زدگان و عناصر سكولار و لائيك به صحنه آمدند.
امام خمينى (رحمت الله عليه) در اين زمينه فرمودند: «امروز روزى است كه آنهايى كه از اول تا حالا مخالف جمهورى اسلامى بودند، مخالف اسلام بودند، اسلام را مخالف مقاصد خودشان مىديدند آنها به دست و پا افتادهاند و دارند تبليغات مىكنند، اگر مؤمنين كنار بروند آنهايى كه متعهد به اسلام هستند كنار بروند و اينها بيايند قبضه كنند مثل صدر مشروطه كه رفتند كنار اشخاصى كه متعهد بودند و قبضه كردند مشروطه را آنهايى كه متعهد به اسلام نبودند، اسلام را به آن جا كشاندند كه همه ديديد، اگر در صدر مشروطه علما آمده بودند در ميدان، مؤمنين آمده بودند، روشن فكران متعهد آمده بودند در ميدان، مؤمنين آمده بودند و قبضه كرده بودند مجلس را و نگذاشته بودند كه ديگران بيايند مجلس را بگيرند ما به اين روزگار نمىرسيديم ما مملكت مان خراب نمىشد ما عزتمان از بين نمى رفت، لكن شياطينى كه در آن وقت بودند بيخ گوش اينها خواندهاند كه شما در سياست داخل نشويد سياست است اين، شما را به سياست چه؟ آنها باور كردند كه خيرخواه هستند امروز هم همان مسايل ممكن است در يك قشرهايى پيش بيايد(12).
نتيجه گيرى
تلاش و كوشش در راه شناسايى در راه شناسايى آفت و آسيبهاى نهضت مشروطيت تكليف شرعى عمومى است. شناخت آسيبهاى آن نهضت و عبرت گرفتن از آن چه در آن نهضت بر اثر آفات پيش آمد مىتواند راهنمايى انقلابيون امروز و راهگشاى تداوم انقلاب اسلامى باشد.
پی نوشت :
1. صحيفه نور، ج 18، ص 270.
2. همان، ج 21، ص 186.
3. همان، ج 6، ص 85 و 86.
4. همان، ج 10، ص 65.
5. همان، ج 15، ص 223.
6. همان، ج 18، ص 135 و 136.
7. همان، ص 181.
8. همان، ج 14، ص 37 و 38.
9. همان، ج 15، ص 202.
10. همان، ج 13، ص 224.
11.همان، ج 18، ص 179.
12. همان، ج 12، ص 7.
منبع: ماهنامه ي معارف