انعکاس تعالیم او در شخصیت امام خمینی (رحمه الله)
چکیده
در این مقاله به مبانی تعلیم و تربیت حضرت آیت الله میرزا محمدعلی شاهآبادی درباره شاگردانشان به طور مختصر پرداخته شده و سپس به تأثیراتی که شخصیت امام خمینی (رحمه الله) به عنوان یکی از شاگردان مرحوم شاهآبادی از ایشان پدیرفتهاند اشاره گردیده و در پایان مقاله، نمونههایی از مطالب عرفانی حضرت آیت الله شاهآبادی که در کتب عرفانی امام خمینی (رحمه الله) درج شده است به عنوان شاهد آورده شده تا میزان ارادت و اخلاص امام نسبت به این استاد بزرگوار مورد توجه قرار گیرد. به طور مسلم، این نمونهها، مقدار ناچیزی از تأثیرات مرحوم شاهآبادی در آثار امام خمینی (رحمه الله) میباشد. که به جهت جلوگیری از اطالهی کلام به همین مقدار اکتفا گردیده است.مقدمه
راه دشوار و طریق پر خطر شریعت تنها با عصای استواری و چوبدستی پایمردی انسانهای فرزانهای طی میشود که یادشان همیشه زنده و راهشان همواره پر رهرو است.گرچه خود از دنیا میروند ولی شاگردانی از خود باقی میگذارند که با اندیشهای بلند و ایمانی راسخ و پیمانی استوار قدم در جای پای استادان خویش نهاده و بشریت را به سوی رهایی از حجب تاریکی و ظلمت رهنمون ساخته و در میان جامعه بشری همچون ستارهای پرفروغ میدرخشند.
آیت الله شاهآبادی از جمله شخصیتهایی است که با ارائه اصول و مبانی تعلیم و تربیت اسلامی، شاگردانی همچون امام خمینی (رحمه الله) در دامانشان پرورانده میشوند و نمونه عالی اندیشه و معرفت توحیدی آن عالم فرزانه میگردند.
این اصول در دل و جان شاگردان ایشان تأثیر گذاشته و هریک از آنان را در تبیین دانشهای متعالی و تشریح ارزشهای متکامل دین، یگانه زمان خویش ساخته است.
اکنون در میان صدها اصلی که در تعلیم و تربیت شاگردان در نظر داشتهاند به برخی از مهمترین آنها در این مقاله پرداخته میشود و تأثیرات آن تعالیم اصول و عقاید، یکی از درخشانترین شاگردان ایشان یعنی امام خمینی (رحمه الله) مورد بررسی قرار میگیرد.
اصول و مبانی تعلیم و تربیت شاگردان
توحید و عبودیت
حضرت آیت الله شاهآبادی، تأکید کامل بر موحد شدن انسان و عبودیت وی دارند و میفرمایند:باید تمام کثرات الفعال و صفات، رجوع به وحدت نمایند و قلب انسان متصف به ملکه عبودیت شود تا اینکه قابل تجلیات اسمائیه و صفاتیه ذات مقدسش واقع گردد و مشاهده نماید آنچه را باید مشاهده نماید و البته تکامل قلب به ملکه عبودیت، متوقف است بر توجه حضور قلب برای عبادت... (2)
امام در سایه این تربیت، بر بارگاه رفیع معرفت توحیدی بار یافت و چهره هستی خویش را متوجه جلب رضای الهی کرد و خشنودی غیر او را معیار قیام خود قرار نداد و این بینش توحیدی در تمام مراحل زندگی وی خواه در غربت، خواه در قربت و خواه در اسارت و خواه در امارت مشهود بود. (3) او در ترس، موحد بود، در رجاء و امید موحد بود، در میثاق موحد بود، در اخذ نصرت موحد بود و بالاخره در اعتماد موحد بود؛ زیرا روزی که هیچکس با او نبود فقط میگفت: خدا، و آن روزی هم که همه با او بودند، همچنان میگفت: خدا. (4)
تزکیه و تعلیم
امام راحل (قدس سره) هم در بخش اعتقاد و هم تخلق به اخلاقی الهی و هم در مرحله عمل، جامع بین دو فضیلت تعلیم و تزکیه بود و سخنان بسیاری را در این زمینه دارند که در کتاب «مصباح الهدایه الی الخلافه و الولایه» مبانی و اصولی را در جهت اهمیت هماهنگی تعلیم و تزکیه بیان نمودهاند. (5)و این شاگرد استادی است که میفرماید:
مادامی که انسان مبتلا به معشوقه نفس است البته به وصال معشوق حقیقی نائل شود و مادامی که تخلیه دل از بیگانگان نشود توجه به مقصد و مقصود نتوان نمود و بدون حضور قلب و اقامه روی دل به سوی مقصد، مقصود حاصل نگردد. (6)
اعتقاد و التزام به ولایت
مرحوم شاهآبادی میفرمایند:کیفیت ظهور ولایت بر مردم قبل از موت بر دو مقسم است:
قسم اول کسانی که دارای قلب مصفی و نورانی هستند و مقام ولایت را در مرآت خود مشاهده میکنند و با شخص ولی بیعت میکنند. قسم دوم کسانی که معتقد به ولایت نباشند از جهت تقصیر و انکار. برای آنها قلبی مصفی و نورانی نیست بلکه قلب آنها در اثر جهل مرکب و انکار و اعمال قبیحه و ملکات رذیله سیاه و تاریک شده پس برای آنها مرآتی نیست که مقام ولایت را مشاهده کنند. کمال انسان به دین است و کمال دین به ولایت است به نحو اعتقاد به آن مقام یا شهود آن مقام یا تحقیق و وصول به آن مقام یا شهود آن مقام یا تحقق و وصول به آن مقام. (7)
امام (رحمه الله) تنها قائل به «ولایت فقیه» نبود بلکه چون حکیم بود، قائل به «ولایت حکیم» بود و چون عارف بود قائل به «ولایت عارف» بود. او ولایتی را آورد که در آن فقاهت آمیخته با حکمت و حکمت، عجین شده با عرفان بود. (8) ایشان میفرمایند:
ولایت از شئون نبوت است و به عنوان ارث به فقها میرسد. (9)
تعظیم و بزرگداشت قرآن و عترت
مرحوم شاهآبادی در کتاب «رشحات البحار» بحث مفصلی در زمینه علم باری تعالی و مراتب انزال آن دارند تا میرسند به بیان حکمت نزول قرآن و اتحاد قرآن محفوظ با عترت طاهره. و روایت متواتر ثقلین را بیان نموده و تأکید مینماید که تا عترت طاهره در عالم باقی است، قرآن محفوظ است؛ زیرا قرآن با اهل بیت عصمت و طهارت متحد است. (10)همین تأکید بر ثقلین در وصیت نامه امام خمینی (رحمه الله) دیده میشود که در آغاز و در پیش گفتار رسمی آن هر سخنی میگویند، درباره قرآن و عترت و تعظیم و بزرگداشت آنها است. حضرت امام (رحمه الله) وقتی مردم را به وحدت هم دعوت میکنند در سایهی قرآن و عترت است. (11)
سیاسی بودن دین اسلام
مرحوم شاهآبادی اغلب احکام واقعیه را مشتمل بر سیاست میدانستند؛ مثل: طهارت، نماز، روزه، زکات، حج و جهاد. ایشان معتقد بودند که میتوان علی التحقیق گفت که دین اسلام، دین سیاسی است. (12)امام خمینی (رحمه الله) نیز در مبحث ولایت فقیه از کتاب «البیع اشاره به» به این نکته اشاره دارند که در احکام صرفاً عبادی همچون نماز و حج نیز وجوه سیاسی و اجتماعی مربوط به زندگی دنیا لحاظ شده است ولی متأسفانه از این گونه ابعاد و آثار ارزشمند عبادت غفلت ورزیدهاند. اگر مسلمانان بر رشد سیاسی و اجتماعی خود بیفزایند، به راحتی بسیاری از مشکلات امت اسلامی را برطرف نمایند. (13)
تأکید بر وحدت مسلمین
ایشان در کتاب «شذرات المعارف»، یکی از علل بیماری مسلمین را عدم وحدت و افتراق ایشان دانسته و آنرا موجب اضمحلال معاش و معاد مسلمانان میدانند. (14)امام نیز وحدت کلمه را رمز پیروزی مسلمین از صدر اسلام تا امروز میدانند و میفرمایند: رمز پیروزی مسلمانان در صدر اسلام، وحدت کلمه و قوت ایمان بود و ما امروز به واسطه همین قدرت ایمان و وحدت کلمه برای قواى طاغوتى غلبه کردیم. (15)
تأثیرپذیری امام خمینی در عرفان از مرحوم شاهآبادی
از شاگردان بارز مرحوم شاهآبادی در عرفان، امام خمینی (رحمه الله) میباشند که چنان مسحور سلوک ایشان میشوند که هیچگاه نام ایشان را بدون «روحی فداه» بر زبان و قلم نمیراندند و کمتر کسی را قابل مقایسه با آن بزرگ میشمردند. (16)روح الله کسی نبود که پیش از برخورد با این روح لطیف در محضر بزرگی، زانوی ادب بر زمین نزده باشد و یا عظمت روحی بزرگی را تجربه نکرده باشد. وی عرفان را نزد مرحوم میرزاعلی اکبر حکمی یزدی و حاج عبدالحسن رفیعی قزوینی تلّمذ کرده بود و اولین ترشحات فکرش که با عنوان «شرح دعای سحر» گرد آمد، حاکی از آن است. تا نیمه این کتاب فرازهایی به چشم میخورد که استناد به صحبتها و فرمودههای عارف عظیم حضرت آیت الله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی میکند.
تا اینکه یکی از رفقا، بزرگی را معرفی میکند و میگوید:
کسی را که دنبالش میگشتی به قم آمده. آقا روح الله برای دیدنش چقدر مشتاق است!» میگوید: در حوزه که بودم احساس مینمودم گمشدهای دارم که برای یافتن آن تلاش میکردم. روزی مرحوم حاج محمد صادق شاهآبادی به من گفت: اگر گمشدهات را میخواهی، در فلان حجره نشسته است. «گفتم چه کسی را میگویی؟ گفت: حاج آقا شاهآبادی. به حجره رفتم و از ایشان تقاضا کردم که یک درس فلسفه با ایشان داشته باشم اما زیر بار نرفتند. سرانجام راضی شدند. سپس گفتم: آقا من فلسفه نمیخواهم، گمشدهی من چیز دیگری است. عرفان میخواهم. سرانجام با اصرار من پذیرفتند تا عصر روزی که معین کرده بودند بروم و شروع کنم.
پس از دو سه جلسهای به جایی رسیدیم نمیتوانم از استاد جدا شوم. ابتدا تنها در درس عرفانی ایشان حضور مییافتم اما بعد به جلسههای اخلاقشان هم رفتم. (17)
طی هفت سال که امام محضر ایشان را درک کردند غالباً تنها شاگرد عرفان ایشان، خود امام بودند. امام میفرمایند:
گاهی که زیاد میشدیم؛ سه نفر، ولی بیشتر اوقات من تنها بودم و عرفان را نزد ایشان میخواندم. (18)
حال چرا با روحیه شاگردپروری در آیت الله شاهآبادی، اینقدر کلاس عرفان ایشان خلوت است؟ شاید اسراری در این کلاس است که باید به اهلش گفت و امام اهل آن است. او میگوید و آقا روح الله سیراب میشود. (19)
امام نیز خود میفرمایند:
من در طول عمرم روحی به لطافت و ظرافت آیت الله شاهآبادی ندیدم. مرحوم شاهآبادی لطیفهای ربانی بود. (20)
و باز درباره ایشان میفرمایند:
اگر آیت الله شاهآبادی هفتاد سال هم تدریس میکرد، من در محضرش حاضر میشدم. چون هر روز حرف تازهای داشت.
آیت الله شاهآبادی هم درباره امام میفرمایند:
من شاگردی دارم به نام روح الله که اگر به او تنها چند دقیقه درس بدهم نمیگوید کم است و اگر چند ساعت هم درس بدهم نمیگوید کافی است. (21)
تربیت امام خمینی، کرامت آشکار و حقیقی و خاص آیت الله شاهآبادی است. امام، استاد خود را خوب شناخته است و رهایش نمیکند و آیت الله شاهآبادی هم از جام عشق به آن سرخوش شورانگیز بزم عشق، جرعه جرعه مینوشاند و او از خورشیدی درخشان، عارفی وارسته، با قلبی مالامال از خدا! حاکمی مقتدر، رهبری مدبر و مدّبر که جز خدا از کسی نمیهراسد، میسازد!
امام میفرمایند:
ایشان حق حیات روحانی به گردن من دارند که با دست و زبان از عهده شکرش برنمیآیم. (22)
امام شاگرد و دست پروردهی خاص آیت الله شاهآبادی، حقیقت «لاموثر فی الوجود الاّ الله» را درک کرده و دریافته بود که غیر از خدا، قدرتی در عالم مؤثر، حقیقی نیست و این چنین شاگردی، این مبارزه را از استاد خود به ارث برده و میداند که چه باید کند. چنین میگوید:
آیت الله شاهآبادی مسیر حرکت را برای من بیان کردند و فرمودند:
«تو انقلاب خواهی کرد و پیروز هم میشوی» و این چنین است که این مبارزه همان انتقال معنوی استاد به شاگرد میشود. (23)
امام هر وقت به تهران میآمدند با کمال حرص در نماز جماعت آقای شاهآبادی شرکت میکردند و غالب حرفهایی که در عرفان میزدند از آقای شاهآبادی بود.
اینکه امام هرجا از ایشان یاد میکردند، جمله «روحی فداه» را میآوردند، از آنجا بود که آیت الله شاهآبادی هم هرگاه از استادشان آیت الله آخوند ملاکاظم خراسانی، کلامی بیان میکردند، بلافاصله این جمله «روحی فداه» را میآوردند. این نشان میدهد که هم معلّم خوب تربیت کرده و هم شاگرد خوب دریافت کرده است. (24)
امام کسی است که اخلاقی درس میدهد، خودش هم مظهر اخلاق است و اگر استادش مبارز بود خودش هم تا آخر ایستاد و این جامعیت و شاگرد ممتاز بودن، انتقال معنوی استاد به شاگرد است. (25)
رابطه امام با آقای شاهآبادی به حدی از محبت رسیده بود که پدر عیال ایشان، (آقای ثقفی که منزلشان در تهران بود) میگفت:
من به روح الله میگفتم: تو برای زنت به تهران نمیآیی، تو برای شاهآبادی به تهران میآیی بعد به سراغ زنت میآیی. (26)
تأثیر تعالیم آیت الله شاهآبادی در آثار عرفانی امام
امام خمینی (رحمه الله) تقریباً در بیشتر کتب خود از درسهای آیت الله شاهآبادی الهام گرفته و به نحوی از ایشان یاد میکنند. ایشان در تعلیقه خود بر «مصباح الانس» ابن فناری، چنین نوشتهاند:قرائت این کتاب شریف را نزد شیخ عارف کامل، استاد خود در معارف الهیه حضرت میرزا محمدعلی شاهآبادی اصفهانی (دام ظلّه) در ماه رمضان 1350 قمری آغاز کردم.
سپس در صفحه 44 از دست نوشتهی این اثر چنین ذکر شده است:
تا این جای کتاب را نزد شیخ عارف کامل خود، شاهآبادی (روحی فداه) خواندم؛ زیرا ایشان به تهران رفتند و من محروم از فیض ایشان شدم. (27)
همچنین در بسیاری از احادیث کتاب گرانقدر «چهل حدیث» اشاره به سخنان استاد خویش دارند که به حسب شاهد برگفتار، به مواردی اکتفا میکنیم:
درباره عوامل سلب اراده میگویند:
استاد معظم ما (دام ظلّه) میفرمودند: بیشتر از هرچه گوش کردن به تغنیات، سلب اراده و عزم از انسان میکند. (28)
انسان، همیشه عاشق چیزی است که ندارد و به دست او نیست و این فطرتی است که مشایخ عظام و حکمای بزرگ اسلام خصوصاً استاد و شیخ ما در معارف الهیه، آقای میرزا محمدعلی شاهآبادی به آن، کثیری از معارف الهیه را ثابت میفرمایند. (29)
شیخ استاد ما (دام ظلّه) میفرمودند:
میزان در ریاضت باطل و ریاضت شرعی، قدم نفس و قدم حق است. (30)
به قول شیخ بزرگوار ما:
شیطان، سگ درگاه خدا است. اگر کسی با خدا آشنا باشد به او عوعو نکند و او را اذیت ننماید. (31)
شیخ جلیل ما، شاهآبادی میفرمودند:
تعییر به کافر نیز در قلب نکنید، شاید نور فطرتش او را هدایت کند و این تعییر، شما را منجر به سوء عاقبت کند. (32)
و در جایی دیگر میفرمودند:
هیچوقت لعن شخص نکنید گرچه به کافری باشد که ندانید از این عالم چگونه منتقل شده، مگر آنکه ولّی معصومی از حال بعد از مردن وی اطلاع دهد؛ زیرا ممکن است در وقت مردن مؤمن شده باشد. پس لعن به عنوان کلی کنید. (33)
مرحوم شاهآبادی هفت لطیفهی وجود آدمی را چنین شمارش کردهاند:
نفس، عقل، قلب، روح، سر، خفّی، اخفی (34)
شیخ ما میفرمود اگر محبت دنیا صورت قلب انسان گردد و انس به او شدید شود در وقت مردن که برای او کشف شود که حق تعالی او را از محبوبش جدا میکند و ما بین او و مطلوباتش افتراق میاندازد، با سخطناکی و بغض به او، از دنیا میرود.
شیخ بزرگوار ما از پدر خود نقل میکردند که در اواخر عمر وحشتناک بود از برای محبتی که به یکی از پسرهای خود داشت و پس از اشتغال چندی به ریاضت از آن علاقه راحت شد و خشنود گردید و به دار سرور انتقال پیدا کرد. (35)
شیخ شاهآبادی میفرمودند مواظبت به آیات شریفه آخر سوره حشر از آیه یا ایها الذین اَمنوا... تا آخر سوره با تدبر در معنی آنها در تعقیب نمازها خصوصاً در اواخر شب که قلب فارغ البال است، خیلی در اصلاح نفس مؤثر است.
نیز برای جلوگیری از شر نفس و شیطان، دوام بر وضو را سفارش میفرمودند و میگفتند:
وضو به منزلهی لباس جُندی است و از قادر ذوالجلال با تضرع و زاری و التماس بخواه که تو را توفیق دهد در این مرحله و از تو یاری فرماید در حصول ملکهی تقوا. (36)
شیخ میفرمودند:
پس از آنکه آن وجود مبارک (پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)) مدتی دعوت فرمود و مؤثر واقع نشد، آن طوری که حضرت مایل بود. آن سرور، احتمال داد که شاید نقص در دعوت او باشد. پس اشتغال به ریاضت پیدا کرد، مدت ده سال. تا آنکه قدمهای مبارکش ورم کرد. آیه نازل شد که خود را مشقت مده، تو طاهر و هادی هستی و نقص در تو نیست بلکه نقص در مردم است. (37)
امام خمینی (رحمه الله) در کتاب «اسرار الصلوه» نیز از فرمایشات آیت الله شاهآبادی بهرهمند گشته و درباره عبودیت از ایشان چنین نقل میفرمایند:
جمیع عبادات، سرایت دادن ثنای حق جلّت عظمته است تا نشئه ملکیه بدن و چنانچه از برای عقل حظّی از معارف و ثنای مقام ربوبیت است، و از برای قلب حظّی است، و از برای صدر حظّی است، از برای ملک بدن نیز حظّی است که عبارت است از همین مناسک. پس روزه، ثنای حق به صمدیت و ظهور و ثنای او به قدوسیت و سبوحیت است، چنانچه نماز که احدیت جمعیه و جمعیت احدّیه دارد، ثنای ذات مقدس است به جمیع اسماء و صفات. (38)
ایشان در «رشحات البحار» نیز میفرمایند:
بهترین کلام و شیرینترین آن در کام من همان نسبت عبودیت است که میگویی اشهد ان محمداً عبده و رسوله. (39)
حضرت امام (رحمه الله) در میان اساتید خود، احترام خاص برای استاد عرفانش، مرحوم شاهآبادی قائل بود و در تألیفات عرفانیشان از مرحوم شاهآبادی غالباً به عنوان شیخ عارف کامل، شاهآبادی (روحی فداه) یاد میکند. (40)
شیخ شاهآبادی درباره صفات مندرج در دعای سحر میفرمودند:
آنچه از اسماء بر وزن فَعول و فعیل باشد از اسماء ذات است. چون دلالت دارد بر آنکه ذات، معدن آن اسم است.
ایشان اصطلاحی داشتند که میفرمودند: «صیغههای معدنی». بنابراین بسیاری از اسماء که در تحقیقی شیخ کبیر «محی الدین عربی» از اسما، صفت و فعل هستند، به نظر شیخ ما شاهآبادی، از اسماء ذات خواهند بود. (41)
شیخ عارف کامل، شاهآبادی میفرمودند:
ولایت در این حدیث (که اسلام بر پنج چیز بنا شده است: نماز، روزه و... یکی هم ولایت است) با فتحهی «واو» است که به معنی دوستی است و اما ولایتی که یکی از ارکان دین و بلکه اصل دین و کمال آن است، ولایت با کسرهی (واو) است. (42)
در اینجا به ذکر این نمونهها اکتفا کرده و اینها را گواه صادقی میگیریم بر ارادت خاص امام خمینی (رحمه الله) نسبت به استاد عرفان خویش، آیت الله شاهآبادی.
پینوشتها
1- دارای دکترای عرفان اسلامی، مدرس حوزه و دانشگاه.
2- شاهآبادی، محمدعلی: «رشحات البحار»، کتاب الانسان و الفطره، ص161.
3- جوادی آملی، عبدالله: «بنیان مرصوص»، ص6.
4- همان، ص370.
5- همان، ص155-159.
6- شاهآبادی، محمدعلی: «شذرات المعارف»، شذره6، ص132.
7- همان، رشحات البحار، کتاب الایمان و الرجعه، ص9.
8- بنیان مرصوص، ص95.
9- خمینی، روح الله: «شئون و اختیارات ولی فقیه»، ص59.
10- رشحات البحار، کتاب قرآن و عتره، ص33.
11- بنیان مرصوص، ص415.
12- شذرات المعارف، شذره2، ص44.
13- خمینی، روح الله: «ترجمه مبحث ولایت فقیه»، ص19.
14- شذرات المعارف، شذره1، ص5.
15- صحیفه نور، جلد4، ص36.
16- ستوده، امیررضا: «پا به پای آفتاب»، ج3، ص256.
17- همان، ج3، ص253.
18- عارف کامل، ص6.
19- آسمانی، ص25.
20- عارف کامل، ص54.
21- همان، ص26.
22- آسمانی، ص58.
23- همان، ص117.
24- همان، ص171.
25- همان، ص172.
26- همان، ص175.
27- امام خمینی: «تعلیقه علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس»، ص251.
28- همان: «چهل حدیث»، ص8.
29- همان، ص20.
30- همان، ص45.
31- همان، ص52.
32- همان، ص67.
33- همان، ص456.
34- رشحات البحار، کتاب الانسان و الفطره، ص23.
35- چهل حدیث، ص124.
36- همان، ص 208.
37- همان، ص352.
38- خمینی، روح الله: «اسرار الصلوه»، ص12-13.
39- رشحات البحار، ص38.
40- خمینی، روح الله: «شرح دعای سحر»، ترجمه احمد فهری، ص6.
41- همان، ص104.
42- همان، ص75.
- آسمانی (شرح زندگانی حضرت آیت الله میرزا محمدعلی شاهآبادی (رحمه الله)، هیأت تحریریه مؤسسه فرهنگی مطالعاتی شمس الشموس، پاییز 1383.
- آشتیانی، جلال الدین، شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم، مؤسسه انتشارات امیرکبیر تهران، 1370.
- امام خمینی، شئون و اختیارات ولی فقیه، وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامی.
- جوادی آملی، عبدالله، بنیان مرصوص، نشر اسرا.
- ستوده، امیررضا، پا به پای آفتاب، ج3.
- شاهآبادی، محمدعلی، رشحات البحار.
- شاهآبادی، محمدعلی، شذرات المعارف.
- صحیفه نور، جلد چهار، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
- عارف کامل، استاد عرفان امام خمینی (رحمه الله)، مرحوم میرزا محمدعلی شاهآبادی، بنیاد علوم و معارف اسلامی، بهار 1382.
- موسوی خمینی، روح الله، آداب نماز (اسرار الصلوه)، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (رحمه الله).
- همان، تعلیقه علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (رحمه الله).
- همان، چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (رحمه الله)، زمستان 1373.
- همان، شرح دعای سحر، ترجمه احمد فهری، انتشارات علمی و فرهنگی.
- همان، مصباح الهدایه، مؤسسه نشر آثار امام.
منبع مقاله :
گروه نویسندگان؛ (1387)، حدیث عشق و فطرت، تهران: سازمان انتشارات، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ دوم