مروری بر «فلسفه پول» جورج زیمل (3)

در قسمت اول کتاب زیمل در بخشى با عنوان رابطه میان کیفیت و کمیت زیمل به شرح موضوع کمیت پول مى پردازد و در واقع آن را بازنمایى انتزاعى شدن هر چه بیشتر تجربه ها و تفکر بشر مى داند. به طور مثال زیمل پول را بنا به سرشت
دوشنبه، 4 بهمن 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
مروری بر «فلسفه پول» جورج زیمل (3)
مروری بر «فلسفه پول» جورج زیمل 3

 

نویسنده:زینب مقتدایی

 
در قسمت اول کتاب زیمل در بخشى با عنوان رابطه میان کیفیت و کمیت زیمل به شرح موضوع کمیت پول مى پردازد و در واقع آن را بازنمایى انتزاعى شدن هر چه بیشتر تجربه ها و تفکر بشر مى داند. به طور مثال زیمل پول را بنا به سرشت و ماهیتش کامل ترین بازنمایى کننده و نماد نوعى گرایش شناختى (cognitive) در علوم مدرن مى داند، یعنى گرایش به تقلیل تعینات کیفى به تعینات کمى. همین تجربه در علوم مدرن را مى توان به سایر حوزه هاى زندگى نیز تسرى داد، آن هم البته با قید این شرط که به هر حال کنش هاى بشرى با داشتن عناصر روانى و فیزیکى هنوز واجد رگه هایى از کیفیت اند و به قول زیمل «فقط متافیزیک مى تواند پدیده هایى را بسازد که به تمامى عارى از کیفیت اند.» اما در جهان تجربى به راستى این فقط پول است که به تمامى از قید کیفیت آزاد بوده و کیفیت آن تماماً در کمیتش خلاصه مى شود. بدین سان پول به قدرت و محوریتى رازآمیخته در حیات اقتصادى و غیراقتصادى بدل مى شود. اگر پول را با هر دلیل اخلاقى و غیراخلاقى فاقد این قدرت و محوریت بدانیم، یا آن را به وسیله اى صرف براى لذت بردن اشیا و امور خاص تقلیل دهیم و خلاصه آن را به حاشیه زندگى برانیم، آنگاه منکر قدرت و نفوذ عینى پول شده ایم. گرچه پول وسیله اى ناب است، اما همین وسیله ناب مى تواند به غایت یا هدفى فى نفسه و در خود (in itself) بدل شود و همین امر کافى است تا پول را پدیده اى چنین رازآمیخته و شبح گون سازد. به لحاظ عینى نمى توان تصور کرد که پول همراه با هنر، زیبایى، عشق، آرمان هاى اخلاقى و غیره در رده اهداف غایى زندگى جا دارد. پول با قدرت و نفوذ بى حد و مرز خود در زندگى مدرن مى تواند همه این اهداف را به وسیله بدل کند. در انواع و اقسام تیپ هاى شخصیتى اى که زیمل به تحلیل آن ها مى پردازد، مى توان به وضوح این قدرت عینى را مشاهده کرد. براى مثال در تیپ شخصیتى خسیس پول به هدفى مطلق بدل مى شود، به نحوى که آن را حتى نمى توان به هیچ نوع لذت خاصى منتسب کرد. صرف حضور و وجود پول در زندگى خسیس مایه لذت او است، بى آنکه رابطه او با پول شکل یک لذت انضمامى را به خود بگیرد. در اینجا نکته مهم آن است که وقتى خسیس آگاهانه از استفاده کردن از پول به عنوان وسیله اى براى کسب هرگونه لذت خاص خوددارى مى کند، او میان وضعیت ذهنى خود و موقعیت عینى و عملى پول شکافى عمیق و پرناشدنى ایجاد مى کند. این جایگاه عینى و عملى پول در زندگى مدرن آن را با همه روابط، شخصیت ها و کنش ها گره مى زند و بنابراین گوناگون ترین و متضادترین تیپ هاى شخصیتى به یکسان تابع و وابسته به پولند.
جالب است که حتى در نمونه فقر زاهدانه و ریاضت کشى نیز پول به شیوه اى منفى (negative) خصلت نوعى علاقه و منفعت مستقل را به خود مى گیرد، یعنى در اینجا نیز پول کانون توجه و علاقه است اما مورد نفى قرار مى گیرد. در همه این موارد گویى قدرتى مرموز، هولناک، نفوذ ناپذیر و فراگیر در کار است که روان و اذهان همگان را اشغال مى کند.
براى همین است که اگر امیال و آرزوهاى ما وراى پول نرود، یا هدفى انضمامى کنش هاى ما را هدایت نکند، شکست و سرخوردگى ناشى از قدرت جادویى پول نیز خوفناک و عظیم خواهد بود. اشخاص ثروتمندى که زندگى شان دستخوش انواع و اقسام سرخوردگى ها، ناکامى ها و مشکلات است (کلیشه رایج فیلم ها و سریال ها) نمونه گویاى این وضعیت اند. هر تلاشى که صرفاً بر دستیابى به پول متمرکز شود دست آخر به چیزى کاملاً به مجرد حصول این هدف پول سرشت و ماهیتش به منزله یک وسیله صرف و ناب را عیان مى سازد.
حتى در این شعار کلیشه اى یعنى «پول خوشبختى نمى آورد» نیز حقیقتى نهفته است. اما بدل ساختن این جمله به پیامى اخلاقى یا درک آن به منزله زوال و فرهنگ و ارزش ها در دوران مدرن به واقع مبین کورى و غفلتى تام و تمام نسبت به خصلت عینى پول و اقتصاد پولى است. ما همگى به پول نیازمندیم و تلاش ما براى ادغام پول در جهان ذهنى یا دور زدن و گریختن از مانع پول همواره محکوم به شکست است.
- نظریه رابطه گرایانه مدرنیته
اقتصاد پولی، موضوع ظاهری تحلیل در «فلسفه پول»، در واقع بهانه ای برای بسط نظریه رابطه گرایانه و زندگی محور [ویتالیستی] مدرنیته است. معنا و هدف کلی فلسفه پول را می توان چنین خلاصه کرد: ترسیم خط راهنمایی از مبدأ رویدادهای سطحی که به ارزش ها و به معانی نهایی هرآنچه انسانی است هدایت می کند. هدف ساختن اشکوبی زیر ماتریالیسم تاریخی مارکس است که همه ارزش تبیینی اش را به نقش زندگی اقتصادی در میان آرمان های فرهنگ معنوی واگذار کند و در همان حال خود صورت های اقتصادی را به عنوان نتیجه ارزش ها و پویایی های عمیق تر، پیش فرض های روانشناختی حتی متافیزیکی ، به رسمیت بشناسد. با تفسیر پدیده های اقتصادی در چشم اندازی فلسفی، زیمل رویدادهای سطحی را به معنای نهایی ربط می دهد. او از پول حرف می زند، منتها یک جهان بینی از انسان و مفهوم زندگی اش ارائه می دهد.
زیمل نظریه رابطه گرا و زندگی باورش از مدرنیته را در راستای نظریه شبه هگلی عینی سازی ارزش و شیء انگاری روابط اجتماعی ارائه می دهد. زیمل نقد مارکسیستی مفهوم از خودبیگانگی را تصحیح می کند، تعمیم می دهد و پی می گیرد و در همان حال، تحلیل وبری عقلانی شدن فرهنگ و جامعه را، منتها با دادن لحنی متافیزیکی به آن، پیشگویی می کند. اگر می توان گفت «فلسفه پول» احتمالاً نوشته نمی شد چنانچه پیش تر «سرمایه» (مارکس) نوشته نشده بود، به همان سیاق می توان افزود که «اقتصاد و جامعه» وبر نیز احتمالاً به دشواری نوشته می شد اگر پیش تر «فلسفه پول» نوشته نشده بود. به نظر پوهلمان جایگاه فلسفه مدرنیته زیمل را باید در تداوم «فلسفه تاریخ» مارکس و پیش درآمد نظریه «عقلانی شدن تمدن غربی» وبر در نظر گرفت.
- نقد مدرنیته
فلسفه پول که زیمل ابتدا آن را «روانشناسی پول» نامیده بود به دو بخش تقسیم می شود: بخش اول که پول را به مثابه متغیر وابسته بررسی می کند، «تحلیلی» نامگذاری شده است، بخش دیگر که پول را به عنوان متغیری مستقل در نظر می گیرد «ترکیبی» نامیده شده است. در حالی که بخش تحلیلی تکوین نظری پول را در راستای عینی کردن و استقلال دادن به ارزش شرح می دهد، بخش ترکیبی پیامدهای پولی شدن همگانی را برحسب دیالکتیک آزادسازی فرد و شیء انگاری روابط اجتماعی بررسی می کند. آزادسازی و شخصیت زدایی از فرد، عقل گرایی و عقلانی سازی زندگی، اصطلاحات کلیدی هستند که زیمل در نشانه شناسی (تشخیص) مدرنیته به طور عام و روابط اجتماعی سوداگرانه به طور خاص به کار می برد. آن ها را چند دهه بعد در نظریه انتقادی لوکاچ و مکتب فرانکفورت باز خواهیم یافت.
بخش تحلیلی (تکوین نظری پول):
تحلیل پیدایش دوگانگی میان سوژه(عامل دانایی) و ابژه(موضوع دانایی) نقطه عزیمت تفکرات درباره خاستگاه روانی ارزش، مبادله و پول است که خود از ملزومات بازسازی خاستگاه اجتماعی نظام اقتصادی مدرن است. درعباراتی که نوشته های پیاژه را تداعی می کنند، زیمل می نویسد : «عامل دانایی و موضوع دانایی ازیک عمل متولد می شوند، از لحاظ منطقی، آنجا که مضمون واقعی کاملاً مجرد است، امر ذهنی گاهی به عنوان محتوای بازنمایی، گاهی به عنوان محتوای واقعیت عینی ظاهر می شود، و از لحاظ روانشناختی ، وقتی که بازنمایی هنوز فاقد یک من، و دربرگیرنده شخص و چیز در وضعیت افتراق نیافتگی است، تقسیم شده و می گذارد میان من و موضوع اش فاصله ای ایجاد شود، و از گذرآن هریک از دو پاره، جوهرش را جدا از دیگری کسب می کند.» بنابراین سوژه مقدم نیست بلکه خود آن محصول فرایند تفکیک میان من و شیء است که بر آن تقدم دارد.
بخش ترکیبی: دیالکتیک مدرنیته
زیمل در بخش ترکیبی فلسفه پول، اثرات جهت گیری عمومی، عینی شدن، انتزاعی شدن و پولی شدن همگانی روابط اجتماعی را روی آزادی، فرهنگ و سبک زندگی انسان بررسی می کند. نگرش دوپهلویش درباره مدرنیته از اینجا معلوم می شود که او تز از دست دادن آزادی را رد کرده و از تز از دست دادن احساس دفاع می کند و بدین ترتیب احکام متناقض ترقی گرایی لیبرال اسپنسری و بدبینی فرهنگی نیچه ای را ترکیب می کند.
به منظور نظام مند کردن انشای رساله ای زیمل می توان تحلیل اش درباره پیامدهای پیشرفت عمومی عینی شدن، انتزاعی شدن و پولی شدن همگانی روابط اجتماعی در عصر مدرنیته را بازسازی کرد و آن را به صورت سه تز دیالکتیکی ارائه داد:
۱) تز دیالکتیکی شیء انگاری روابط اجتماعی و آزادی صوری انسان: تزی که به موجب آن پولی شدن، غیرشخصی شدن و کارکردی شدن روابط اجتماعی باعث آزادی روابط از وابستگی شخصی می شود.
۲) تز دیالکتیکی عقلانی شدن و از دست دادن احساس: تزی که به موجب آن پولی شدن و عقلانی شدن زندگی راه را به روی تسلط وسایل بر هدف ها و احساسات مدرن بی ریشگی و پوچی هموار می کند.
۳) تز دیالکتیکی شیء انگاری زندگی و از خودبیگانگی فرد: تزی که به موجب آن خودمختاری صورت های اجتماعی- فرهنگی باعث از خودبیگانگی فرد می شود.
- دیالکتیک شیء انگاری روابط اجتماعی و آزادی صوری فرد :
رابطه میان عقلانی شدن روابط اجتماعی و آزادی فردی از درون مایه های اصلی جامعه شناسی کلاسیک است. با پیش گویی نظریه فردی شدن اولریخ بک و آنتونی گیدنز ، زیمل فرد را با جامعه در تعارض قرار نمی دهد بلکه درصدد است فردی شدن را به مثابه آن روی دیگر فرایند جامعه پذیری درک کند. هرچند زیمل از سخن گفتن از قوانین جامعه شناختی امتناع می ورزد، با این وصف، «قاعده عمومی» تحول اجتماعی را مطرح می کند که به موجب آن «گسترش یک گروه با فردی شدن و مستقل شدن اعضای خاص آن قرین است». این قاعده عمومی در واقع نظریه توسعه فردگرایی را در یک جمله خلاصه می کند که زیمل پیش تر آن را در کتابش دربارۀ افتراق اجتماعی شرح داده بود. آنجا زیمل استقلال فرد را با توسعۀ کمی گروه ها و فردگرایی را با رشد کیفی گروه های اجتماعی که فرد عضوشان است، در ارتباط قرار می دهد.
- نظریه بیگانگی زیمل
آخرین فصل فلسفه پول ما را به نظریه بیگانگی در نظر مارکس و لوکاچ نزدیک می کند. در حقیقت تصور زیمل از فرهنگ عینی شبیه تصور لوکاچ از طبیعت ثانوی است- به جز اینکه زیمل امیدی به تغییر آن ندارد. زیمل این را بر حسب تقسیم میان فرهنگ ذهنی و عینی تحلیل می کند- فرهنگ عینی عبارت از اشیایی است که یک فرهنگ تولید می کند و فرد منفرد بر آن تأثیری ندارد. مادام که جامعه وسیع تر می شود و خود ذهن یا فرهنگ عینی غنی تر می شود، اختلافاتی میان فرهنگ عینی و ذهنی بروز می کند.
جامعه ای که در آن فرهنگ عینی و ذهنی سازگارند- جامعه ای که در آن همه ما همان قدر می دانیم که دانستن امکان پذیر است- نوعی عصر طلایی خواهد بود. رشد فرهنگ عینی چنین امکانی را محو می سازد و مهمترین چیز در این فرآیند تقسیم کار است.
اصل مطلب زیمل این است که اگر هدف تمامیت فردی و خشنودی بعد از انجام دادن کار است، ما هر دفعه حیات پشتی را انتخاب می کنیم. تقسیم کار نمی گذارد که تمامیت خودمان را در آن چه تولید می کنیم مشاهده کنیم. ما از محصول کارمان بیگانه می شویم. همچنان که مجموعه های اشیاء اهمیت بیشتر می یابند، بهره مند شدن یک شئ از اهمیتی خاص و شخصی به طرز فزاینده ای دشوار می شود. زیمل می گوید که سه دلیل وجود دارد که چرا این رخ می دهد: کمیت مطلق اشیاء به این معنی است که ایجاد رابطه نزدیک شخصی با آن ها دشوار است، و اشیایی که مردم آن ها را دوست دارند. این موضوع از طریق یکسان سازی اشیاء و تغییرات سریع در مُد، از آن چه بعداً می آید تقویت می شود.
نتیجه: زیمل به وبر و به نظریه پردازان فایده مندی نهایی بسیار نزدیک تر است- آنچه را زیمل درباره فرهنگ عینی گفته است می توان بخشی از فرآیندی دانست که وبر عقلانیت نامید، و هر اقتصاد بازاری را «مفروض» می پنداشتند و نه محصول روابط زیربنایی. یان کرایب می گوید: تصور می کنم آنچه زیمل دو دستی می چسبد و وبر موفق نمی شود آن را محکم بگیرد فهم تجربه انسانی است و شیوه ای که با آن تجربه منتقل شده و به وسیله جامعه مدرن از هم فرو پاشیده می شود.
- فلسفه پول و شهر
در اثر بزرگ زیمل تحت عنوان "فلسفه پول" ، نقش دوگانه اقتصاد پولی برجسته می گردد ؛ اقتصاد پولی با برانگیختن گرایش انسان برای تجرید کردن، توسعه توانایی های فکری را به زیان تأثیرپذیری فراهم می آورد لیکن همزمان با این مسئله بی شخصیتی روابط انسانی را سبب می گردد.
رساله زیمل با طرح پول به عنوان یک نمونه ، مطرح می کند که شهر اساساً از انواع گوناگون صورت ها (فرم ها) و وساطت ها ساخته شده است. بدین سان پیوندهای عاطفی در درون و بین گروه های اجتماعی جای خود را به روابط صوری بین افراد می دهد. زیمل این امر را باعث ایجاد آزادی بیشتر می داند زیرا همانگونه که فروشنده فراورده در اثر جایگزینی کامل معاملات پایاپای با پول، می تواند انواع زیادی کالا به بازار آورد، انگیزه عقل گرایانه نیز فرد را قادر می سازد خود را با انواع بیشتری از کنش های متقابل قوام دهد تا دیگر محدود به انجام امور سنتی و مراسم عادی ثابت نباشد.
به عبارتی پول وسیله هم طراز کردن و سنجیدن و تبدیل کیفیت به کمیت خواهد بود. زیمل می گوید استقلال از پیوندهای عاطفی که با پول آغاز می شود در عین حال به گونه ای ناسازگونه به نوعی وابستگی به دیگران می انجامد. زیرا پول یگانه امکان اتحاد مردم و در همان حال حذف هر چیز شخصی را در اختیار ما گذاشته است. پول به عنوان وسیله آزادی به شخصیت زدایی می انجامد زیرا گرایش آن به جدایی انسان ها از روابط عاطفی عمیق است.
- جامعه بی نام
مثل تونیس، زیمل هم معتقد است که در گذر از اجتماع (گماینشافت) به جامعه (گزلشافت)، روابط اجتماعی غیرشخصی و ابزاری می شوند. در جامعه، رابطه اجتماعی دیگر خودانگیخته، عاطفی و شخصی نیست، بلکه ساختگی، سرد و کارکردی است. در جامعه زندگی مشترک بیش از پیش صورت ناب «جامعه بی نام» را به خود می گیرد، هر شخص بدون آن که با تمام وجودش درگیر باشد، دیگری را حامل نقش خاصی که وظیفه خاصی را به عهده دارد ملاحظه می کند، یعنی به عنوان وسیله ای در میان وسایل دیگر که باید در مجموعه غایت شناختی خودش بگنجاند. یکی خدماتش را عرضه می کند، دیگری بهایش را می پردازد و در جایی که هر یک برای دیگری وسیله ای بیش نیست، همه جانشینی شدنی هستند. پول که انسان ها را با جدا کردن از یکدیگر متحد می کند، مایه «سردی» روابط اجتماعی است. در روابط پولی تعلقات عاطفی خنثی شده هستند. اشخاص دور هم جمع می شوند ولی هویت شان را نیز حفظ می کنند.
با نگاهی به «متغیرهای ساختی» پارسونز می توان گفت که برای زیمل روابط میان شخصی اساساً روابطی خاص گرایانه و از لحاظ عاطفی خنثی هستند. به دلیل عینی شدن روابط اجتماعی، ارتباط اجتماعی میان انسان ها بی واسطه نیست بلکه با میانجی گری کارکردها و چیزها صورت می گیرد. بدون آن که بخواهد به فرمول مارکسیستی بت وارگی کالاها ارجاع دهد زیمل می نویسد: «رابطه میان انسان ها به رابطه ای میان چیزها مبدل شده است» که تعبیر دیگری از شیء انگاری روابط انسانی است: «شئ انگاری روابط انسانی چنان کامل می شود که در اقتصاد توسعه یافته کنش متقابل شخصی کاملاً در سایه قرار می گیرد در حالی که کالاها هویت ویژه ای کسب می کنند[...] انسان ها فقط مجریان روند کالاها هستند[...] انسان، حتی وقتی هم که در فرآیند منافع شخصی اش متعهد می شود، در نهایت سهل انگار است.»
- خودمختاری پول، یا عینی کردن روابط اجتماعی
با رسیدن به نقطه ای که در آن ارزش در پول به خودمختاری اش نائل شده است جا دارد اکنون به خودمختاری پول و به وارونگی اش از وسیله به هدف توجه کنیم. مسأله، مسأله ارزش نیست بلکه مسأله جایگاهی است که پول در «مجموعه غایت شناختی ها» اشغال می کند. عمل غایت شناختی، یعنی جهت گیری به سوی یک هدف را به طور کلی می توان درگیر کردن آگاهانه انرژی های ذهنی مان در یک زندگی عینی تعریف کرد. زیمل در پاراگرافی که هگل را تداعی می کند می نویسد «رابطه ما با دنیا ظاهراً شکل منحنی ای را دارد که از «شخص» (سوژه) به «شیء» (ابژه) رفته و با دربرگرفتن آن به سوی «شخص» بازمی گردد» استفاده ابزاری از عمل غایت شناختی در دنیا با هماهنگی عقلانی وسایل با یک هدف و در نتیجه با ترکیب هوشمندانه علیت و غایت شناسی صورت می گیرد.
به نظر زیمل اصل ابزار در همه حوزه های زندگی فعال است. مثل نهادهای اجتماعی (دولت، دین، حقوق و...) که ابزارهایی هستند که به افراد امکان رسیدن به هدف هایی را می دهند که با نیروی شخصی خودشان هرگز نمی توانستند به آن ها نائل شوند، پول نهادی است که افراد با خرج مساعی شان در آن به هدف هایی می رسند که اگر می خواستند مساعی شان را مستقیم در راستای آن ها صرف کنند، دست یافتنی نبودند. منتها، برخلاف نهادهایی که پیش تر نام بردیم، پول ویژگی اش در این است که هیچ رابطه محتوایی با هدف خاصی که امکان رسیدن به آن را می دهد، ندارد. «پول یک ابزار مطلق است؛ هیچ رابطه ای با هدف خاصی ندارد، بلکه با «کلیه هدف ها» رابطه دارد.»
به عنوان وسیله مبادله، برای پول علی السویه است که با چغندر با الوار یا با اسلحه مبادله شود. «همه انواع کالاها به یک ارزش، به پول، تبدیل پذیر هستند. در حالی که پول به همه انواع کالاها تبدیل پذیر است.»
- تقسیم کار و آزادی فردی
نهادی شدن اقتصاد پولی فرآیند فردی شدن جامعه را تشدید می کند، به این سبب که اجازه می دهد حلقه های اجتماعی گسترش یابند و افرادی را که جز علاقه سوداگری - آنچه که مارکس ارتباط نقدی می نامد - وجه مشترک دیگری ندارند با هم ارتباط برقرار کنند. اگر مارکس مقدم بر هر چیز بر ارتباط تاریخی و منطقی میان کار آزاد و بهره کشی تأکید می ورزد، زیمل دست کم در مرحله اول نقش آزادی بخش پولی شدن نیروی کار را پررنگ می کند. به نظر زیمل حذف روابط سیاسی فئودالی به سود روابط اقتصادی سرمایه داری، روابط شخصی را تضعیف می کند که از مشخصات داد و ستد انسان ها در گذشته بود، اما دقیقاً همین عینی شدن روابط اجتماعی مبنای ظهور آزادی فردی است.
کافی است تحول تاریخی صورت های وابستگی و تعهدات (دیون) اجباری مرتبط با آن را - از دوره بردگی به رعیت داری دوره فئودالی از رعیت داری به کار دستمزدی ـ مرور کنیم تا بفهمیم که غیرشخصی شدن تدریجی روابط میان شخصی آزادی فردی را - در بطن وابستگی - گسترش می دهد، زیرا به نظر زیمل بنا به تعریف، بدون وابستگی آزادی وجود ندارد.
اگر اقتصاد پولی امکان داد تا فرد خودش را از تنگنای رشته های وابستگی شخصی که از مشخصات جامعه های پیش مدرن است برهاند، تقسیم کار پیامد اقتصاد سوداگری - در همان حال فرد را به تعداد کثیری اشخاص بی نام و قابل تعویض وابسته تر می کند- بدون آن که هر آینه از دامنه آزادی فردی اش کم کند: «اگر آزادی مقدم بر هر چیز استقلال نسبت به اراده اشخاص دیگر است، درواقع، با استدلال در برابر اراده اشخاص معین (آزادی) آغاز می شود. فرد مستقل، در معنای مثبت کلمه، انسان ساکن در شهرهای مدرن است: البته فرد به اشخاص بی نام بی شماری چون عرضه کنندگان کالاها، عرضه کنندگان خدمات، کارگران، همکاران نیازمند است و بدون آن ها او کاملاً سردرگم خواهد شد، با این وصف، با آن ها رابطه ای مطلقاً عینی و با میانجیگری پول دارد.»
- ناهماهنگی مدرنیته
رابطه شدید احساسی با انسان ها یا با اشیاء همیشه با رعایت فاصله مشابهی در ارتباط با محیط بیرونی و شدت هم زمان تجربیات درونی همراه است. برای زیمل حفظ فاصله انسان ها و اشیاء و فرهنگ ذهنیت همانا دو روی متفاوت یک پدیده است، زیرا با پنهان کردن خود پشت یک نمای مدنیت، انسان می تواند خودش را از فشارهای اجتماعی مصون کرده و آزادی شخصی قابل ملاحظه ای کسب کند. این دیالکتیک میان از خود بیگانگی و آزادسازی معنایش این است که می توان مدرنیته را در عین حال با توسعه عینیت گرایی و شیء انگاری – و با توسعه ذهنیت گرایی و دنیای درون، نظیر آنچه که در رمان های بزرگ روانشناختی ابتدای قرن بیستم مشاهده می شود، تبیین کرد.
مدرنیته با چهره دو گانه ای معرفی شده است. مهم است که این دوگانگی را حفظ کنیم و مدرنیته را در عین حال به عنوان بشارت و به عنوان تهدید ذهنیت تحلیل کنیم، زیرا در غیر اینصورت بیم آن می رود که بیش از اندازه روی شیء انگاری و ازخودبیگانگی تأکید کنیم و از گذر آن زیمل را به بینش بدبینانه نظریه مکتب فرانکفورت نزدیک کنیم. یا برعکس روی فردی شدن و نابسامانی جامعه تأکید کرده و زیمل را از پیشگامان پُست مدرنیسم به شمار آوریم.
منابع مقاله :
- كوزر، لیوئیس(1383)، زندگی و اندیشه بزرگان جامعه شناسی، ترجمه محسن ثلاثی، تهران، انتشارات علمی، چاپ یازدهم.
- واندنبرگ، فردریك (1386)، جامعه شناسی جورج زیمل، ترجمه عبدالحسین نیك گهر، تهران، توتیا.
- بودن، ریمون (1384)، مطالعاتی در آثار جامعه شناسان کلاسیک2 و1، ترجمه باقر پرهام، تهران، نشر مرکز.
- زیمل، جورج (1386)، مقالاتی درباره تفسیر در علم اجتماعی، ترجمه شهناز مسمی پرست، تهران، شركت سهامی انتشار.
- زیمل، جورج (1382)، كلان‌شهر و حیات ذهنی، ترجمه یوسف اباذری، نامه علوم اجتماعی، بهار 1382،شماره سوم .
- فریزبی، دیوید (1386)، جورج زیمل، ترجمه شهناز مسمی پرست، تهران، ققنوس.
- دیلینی، تیم (1388)، نظریه های كلاسیك جامعه شناسی، ترجمه بهرنگ صدیقی و وحید طلوعی، تهران، نشر نی، چاپ دوم.
- ریترز، جورج (1384)، نظریه جامعه شناسی در دوران معاصر،ترجمه محسن ثلاثی، تهران، انتشارات علمی، چاپ دهم.
- ریتزر، جورج (1373)، نظریه های جامعه شناسی، ترجمه احمد رضا غروی زاد، تهران، ماجد.
- فریزبی، دیوید و سه یر، درک (1374) ، جامعه، ترجمه احمد تدین و شهین احمدی، تهران، نشر آران.
- کرایب، یان (1382) ، نظریه اجتماعی کلاسیک، ترجمه شهناز مسمی پرست، تهران، نشر آگه.
- لوین، دونالد ان(1381)، آینده بنیانگذاران جامعه شناسی، ترجمه غلامعباس توسلی، تهران، نشر قومس.
- استونز، راب (1383)، متفکران بزرگ جامعه شناسی، ترجمه مهرداد میردامادی، تهران، نشر مرکز.
- ترند، جاناتان اچ(1371)، پیدایش نظریه جامعه‌شناسی، ترجمه عبدالعلی لهسایی‌زاده، شیراز، نشرفرهنگ.
- کیویستو، پیتر (1384)، اندیشه های بنیادی در جامعه شناسی، ترجمه منوچهر صبوری، تهران، نشر نی.
- شوای ، فرانسواز (1384)، شهرسازی- تخیلات و واقعیات، ترجمه سید محسن حبیبی، انتشارات دانشگاه تهران.
- لچت، جان، پنجاه متفکر بزرگ معاصر، از ساختارگرایی تا پسامدرنیسم، ترجمه محسن حکیمی، انتشارات خجسته.
- دیوید فریز‌بی، جورج زیمل، ترجم جواد گنجی.
- ابوالحسن تنهایی،حسین (1377) ،درآمدی بر مکاتب و نظریه های جامعه شناسی، گناباد، نشر مرندیز.
- Bashgah.net باشگاه اندیشه.
Deflem, Mathieu,2003, the sociology of the sociology of money, journal of classical sociology

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط