بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم
خیلى روز شیرین و ساعت خوشى براى بنده است که در جمع یک مجموعهى نخبه، زبده و امیدبخش براى آیندهى کشور، بنشینیم و راجع به یکى از اساسىترین و اصلىترین مسائل کشور - که مسئلهى پیشرفت علم و بر اساس آن پیشرفت فناورى است - بحث کنیم. همهى مطالبى هم که برادران و خواهران و جوانان عزیز ما آمدید اینجا و بیان کردید، این فکر را در انسان تقویت میکند که جریان نخبهپرورى و توسعهى فکر سازنده در بین جوانان کشور، یک جریان رو به رشدى است؛ داراى پیشرفت است و آیندهى خوبى را نوید میدهد. من حرفهاى دوستان در سال گذشته را هم کم و بیش در یاد دارم - غیر از اینکه حالا یادداشت شده و ثبت شده - آنها هم همین جور است. نکاتى که به ذهن جوانان و نخبگان ما میرسد که فکر میکنند اینجا باید مطرح و بیان کنند، براى ما شاخص است. انسان مىبیند که هم توجه و انگیزهها براى پیشرفت علم و اعتناء به اهمیت علم و فناورى بیشتر شده، هم جهتگیریها با اهداف والاى نظام جمهورى اسلامى همخوانتر و منطبقتر شده است.
خب، حالا این مطلب را من عرض بکنم - شاید پاسخى هم باشد به سؤالى که این برادر عزیزمان در پایان جلسه مطرح کردند - که علم براى یک جامعهى انسانى، یک موهبت الهى است: هم علوم ارزشى و علوم معرفتى، و هم علومى که به انسان کمک میکند تا در این طبیعت عظیم و در این خلقت شگفتآور خداى بزرگ، از گنجینههائى که خدا براى انسان در این طبیعت قرار داده، بیشتر و بهتر استفاده کند. از اول پیدایش انسان، حرکت انسان به سمت پیدا کردن رموز طبیعت و کشف کردن کوچه پسکوچههاى تو در توى این ساخت عظیم و بافت بزرگ به کار گرفته شده و اسلام و همهى ادیان این را تأیید میکنند. شما نمیتوانید در هیچ دینى - بخصوص دین اسلام - یک تعبیر و جملهاى پیدا کنید که نشاندهندهى این باشد که این علوم دنیوى فایدهاى ندارد یا مضر است یا نباید دنبالش رفت؛ بعکس، همهى این دانشهائى که تا امروز بشر به آنها دست پیدا کرده - که وسیلهاى است براى اینکه انسان بتواند از این حقیقتى که وجود دارد و این طبیعتى که خدا براى ما آفریده، بهتر استفاده کند - و همچنین دانشهائى که تا امروز بشر به آنها دست پیدا نکرده - شاید دانشهاى بیشترى در آینده پیدا خواهد شد که حجم و کمیت آنها از همهى دانشهاى بشرى از اول تا حالا بیشتر است و بشر در آینده به آنها دست پیدا خواهد کرد - همهى این دانشها از نظر اسلام باارزش است.
خودِ علم ارزش است. این ارزش را کسانى میتوانند به ضد ارزش تبدیل کنند که از او علیه منافع بشریت استفاده کنند؛ اما خودِ دانش یک ارزش است. به برکت دانش، معرفت خدا هم آسان میشود. کسانى که داراى علماند، بیشتر میتوانند حقانیت پیام پیغمبران و حقانیت پیام راستین اسلام را بفهمند. علم را با شهوات، با غرضها و با چیزهائى که در عالم مادى و گرایشهاى مادى وجود دارد، مخلوط نباید کرد. آنى که آنجا بد است، او ضد ارزش حرکت کردنِ آنها و شهوانى و نفسانى بهرهگیرى کردن از علم است، نه خود علم. بنابراین علم یک ارزش است؛ در این شک نکنید. هم علوم معرفتى، علوم ارزشى، علوم حقیقى یا اعتبارىاى مثل فلسفه یا فقه یا امثال اینها خیلى با ارزش است و هم علومى که وسیلهى کشف دنیاى موجودِ در اختیار بشر و کشف رازهاى آن و توانا شدن بر استفادهى بهتر از این گنجینهى عظیم است.
این دنیائى که در اختیار ماست، این زمینى که در اختیار ماست، این موادى که در اختیار ماست، اى بسا میلیونها برابر بهرهاى که امروز بشر از آنها استفاده میکند، قابل بهرهبردارى باشد. از همین آب، از همین خاک، از همین مواد، از همین هوا، از همین موادى که در زیر زمین هست و از همین چیزهائى که در اختیار ماست و ما ارزش اینها را نمیدانیم، اى بسا بشر در آینده بهرههاى خیلى فراوانى ببرد. ما امروز نفت را میسوزانیم؛ ممکن است در آینده، بهرهمندىهائى از نفت براى بشر به دست بیاید و به قدرى ارزشمند بشود که هیچ عاقلى حاضر نباشد یک قطرهى نفت را بسوزاند؛ به جاى آن از انرژیهاى دیگر استفاده کنند. شما ببینید، امروز از زبالهى شما بازیافتِ مواد باارزش میکنند. خب، زباله زباله است؛ این یک مثال خیلى کوچک است. خیلى از چیزها هست که ممکن است از آنها استفاده بشود؛ به چه وسیله میشود آنها را فهمید؟ به چه وسیله میشود به راههاى دَه توى طبیعت پى برد و راه برد و از آنها استفاده کرد؟ به وسیلهى علم. اینى که پیغمبر میفرماید: «اطلبوا العلم و لو بالصّین»، نمیخواهد بگوید بروید فلسفه یا فقه را از چین یاد بگیرید؛ بروید دانش را - هر دانشى؛ علم و آنچه که بر علم مترتب میشود یعنى فناورى و توانائیهاى فراوان سرپنجهى بشرى - یاد بگیرید؛ اینها چیزهاى لازمى است. خب، این یک مقدارى پرداختن به مسائل بدیهى بود؛ یعنى بنده تصور هم نمیکردم که در بین شما جوانان نخبه کسى باشد که در این زمینه شک و تردیدى داشته باشد و تصور کند که حالا اسلام چه میگوید.
سند چشمانداز هم مطلقاً یک قطعهاى از نگاههاى غربى نیست. ما جهت را عوض کردهایم. ببینید، یک نکتهاى که شما جوانها خوب است به آن توجه کنید، این است که خیلى از چیزها هست که قالب آن ایرادى ندارد، اما جهتش اشکال دارد؛ ما در اسلام هم از این قبیل چیزها داشتیم. همین حج و عمرهاى که شماها میروید و اینقدر دختر جوان ما و پسر جوان ما - با آن دلهاى پاکشان - تحت تأثیر آن قرار میگیرند، این حج یک رسم جاهلى است و در جاهلیت بوده. همین طوافى که شما میکنید، این طواف را در دوران جاهلیت میکردند. در موسم حج، که موسم حج هم همین ماههاى حرام بود، از اطراف عربستان - حالا در بیرون عربستان کسى اعتقاد نداشت - راه مىافتادند و به مکه مىآمدند، براى اینکه اطراف کعبه طواف کنند. قالب کار، همین قالب کارى است که شما انجام میدهید؛ اما محتوا و جهت کار، صد و هشتاد درجه تفاوت دارد. امروز شما اطراف کعبه که حرکت میکنید، توحید را دارید تجسم میکنید؛ حرکت عظیم عالم بر محور وجود خالق متعال؛ که اینجا یک حرکت سمبلیک و یک حرکت نمادین به وجود آمد و کعبه شد مظهر توحید در اسلام، و حج شد بهترین عامل براى توحید کلمه در یک مجمع عظیم جهان اسلام؛ این جهتِ امروز آن است. جهت جاهلیت صد و هشتاد درجه تفاوت داشت و نقطهى مقابل این بود؛ بتهاى گوناگونى بیرون کعبه و درون کعبه آویخته بودند؛ کسانى که مىآمدند و دور کعبه حرکت میکردند، در واقع دلباخته و دلبستهى آن بت بودند و از خداى واحدِ احد چیزى نمیفهمیدند. خودِ این حرکت کردن هم نه فقط آنها را به هم نزدیک نمیکرد، آنها را از هم دور میکرد؛ چون دلبستگىهایشان با هم فرق داشت؛ یکى به خاطر فلان بت دور کعبه میگشت و دیگرى به خاطر فلان بت دیگر که همهى اینها توى کعبه جمع بودند. پیغمبر حج و طواف و سعى را مطلقاً تغییر نداد - این قالب حفظ شد - جهت آن را صد و هشتاد درجه عوض کرد؛ حجى که مظهر شرک و بتپرستى و خرافهپرستى و عصبیت و جهالت محض بود، تبدیل شد به مظهر توحید، مظهر صفا، مظهر اخلاص و دلباختگى در مقابل ذات اقدس الهى.
قالبها اشکالى ندارند. تکنولوژى هستهاى هیچ گناهى نکرده، گناه مال آن کسى است که جهت او را جهت تخریب انسانها قرار میدهد. یا مثلاً فناوریهاى پیشرفتهى نانو، یا صنایع الکترونیک بسیار پیشرفته و آیرودینامیک و امثال اینها گناهى ندارند؛ اینها خیلى خوبند و ابزارهائى هستند براى اینکه انسان بتواند در دنیا از منابع و فرصتهائى که خدا در این طبیعت قرار داده، به بهترین وجهى استفاده کند. گناه مال آن کسانى است که از این نعمت خدادادى و از این گنجینهى الهى، براى زورگوئى به بشر، تسلط به دیگران و پامال کردن حقوق دیگران استفاده میکنند. شما که مبناى خوبى دارید، شما که به خدا معتقدید، شما که به کرامت انسان معتقدید، شما که با ظلم و غصب و تعدى و تجاوز مخالفید، شما که استکبار و جامعهها یا حکومتهاى برآمدهى از شهوات شخصى و جمعى را تقبیح میکنید، شما این علوم را یاد بگیرید تا ارزشهاى خودتان را در دنیا ترویج کنید و معارف خودتان را در دنیا حاکم کنید. این چیز بدى است؟! یک نفر سوار هواپیما میشود و براى عیاشى و هرزگى، به فلان شهرِ فلان کشور میرود؛ یک نفر هم سوار همین هواپیما میشود، میرود براى زیارت خانهى خدا؛ این هواپیما که گناهى ندارد؛ جهتها فرق میکند. شما دانش و فناورى را فرا بگیرید و از هوش ویژهاى که در شما هست - که من حالا اشاره خواهم کرد و بعضى از دوستان هم گفتند - استفاده کنید، براى اینکه در این جهت، قله را فتح کنید. آنوقت از این موقعیت و از این فرصت، براى نشر ارزشهاى حقیقى - به جاى ارزشهاى دروغین، به جاى نفسانیات، به جاى هرزگى، به جاى سلطهى زر و زور بر سرنوشت بشر - استفاده کنید.
امروز بیش از دو میلیارد انسان در دنیا گرسنهاند! این شوخى است؟ امروز ملتهائى بر روى طلا راه میروند، ولى شکمشان گرسنه است. نظام جهانى نظام سلطه است؛ نظام استکبار است؛ نظام ظلم است. به چه وسیله آمریکا به اینجا رسید؟ چه طور توانست اینجور به دنیا زورگوئى کند؟ چون دانش داشت و از دانش استفاده کرد. غربیها در این مسابقهى جهانىاى که در طول تاریخ وجود داشته، سوء استفاده کردند.
ببینید در طول تاریخ، علم در بین ملتهاى دنیا دست به دست گشته؛ شما هیچ ملتى را پیدا نمیکنید که از اول تا آخر، دانش در اختیار آنها بوده؛ نه، این یکى از سنتهاى خداست. در این مسابقهى در بین جوامع بشرى - ملتها مسابقه دارند و از هم جلو میزنند - از لحاظ دانش یک وقتى شرق جلو بود، یک وقتى کشورهاى اسلامى جلو بودند و یک وقتى بخصوص کشور ایران جلو بود؛ همین حالتى که امروز شما در بعضى از کشورهاى غربى مشاهده میکنید که از لحاظ علم در رتبهى بالائى هستند و دیگران باید سرشان را بالا کنند تا آنها را ببینند، یک روز کشور شما همین حالت را داشت و کشورهاى اروپائى و کشورهاى شرقى و غربى باید به بالا نگاه میکردند تا میتوانستند دانشمند ایرانى را ببینند؛ دانشمندان عظیمى که نه فقط در علم، حتّى در فناورى - فناوریهاى متناسب با آن روز - از همهى دنیا جلو بودند. یک روزى اینجورى بوده؛ یک روز هم غربیها جلو افتادند.
اما یک نکتهى مهمى است که از زمانى که غربیها جلو افتادند، از این برترىِ علمى، براى مقاصد سیاسى و اقتصادىِ سلطهگرانه استفاده کردند؛ استعمار به وجود آمد. استعمار قبلاً وجود نداشت. معناى استعمار این است که یک کشورى با هزارها کیلومتر فاصله، دستاندازى کند به یک کشورى که منبع ثروت است - مثلاً شبه قارهى هند - و آنجا را به قدرت شمشیر و به قدرت سلاح پیشرفته، در اختیار خودش بگیرد. خب میدانید، انگلیس هم محاط به دریاست. انگلیسیها چون در کار کشتیرانى و دریانوردى یک مهارتى پیدا کرده بودند؛ این دریانوردى را توسعه دادند، خطرپذیرى کردند، ریسکپذیرى کردند، آمدند هندوستان را پیدا کردند و بر آن تسلط پیدا کردند؛ اینجا از برترى علمىِ خودشان استفادهى سیاسى کردند! کارى که تا آن زمان هیچ کدام از کشورهاى گوناگونى که داراى برترى علمى بودند، نکرده بودند. هم انگلیسیها، هم بلژیکیها، هم هلندیها، اینهائى که طرف منطقهى شرق و منطقهى شبه قارهى هند رفتند و اولبار استعمار را راه انداختند، و هم آن کسانى که بعد رفتند آفریقا را گرفتند - گروهى از کشورهاى اروپائى مثل پرتغال - اینها از قدرت پیشرفتِ علمى و توانائى علمیشان، استفادهى سیاسى کردند؛ یعنى استعمار را به وجود آوردند. وقتى استعمار به وجود آمد، سرنوشت آن ملت استعمارزده در دست آن ملت استعمارگر قرار گرفت؛ از این استفاده کردند براى اینکه آنها را در جهالت نگه دارند و تا آنجائى که البته میتوانستند، مسابقهى علمى را متوقف کردند!
این اتفاقى است که افتاده و کارى است که شده. خب، این سوء استفادهى از علم بود. دنیا تحولات دارد؛ انسانها در یک حدى محدود نمیمانند و انسان را نمیشود زندانى کرد. بالاخره جوشش استعداد انسانى - چه در زمینهى علمى، چه در زمینهى سیاسى - کار خودش را میکند، و کرد. حرکتهاى فراوانى از طرف مردم در جاهاى مختلف دنیا به وجود آمد. وضع امروز دنیا این است که قدرتهائى که داراى پیشرفت علمى هستند، سعى میکنند این پیشرفت را به صورت انحصارى نگه دارند. شماها خوب میدانید، بخشهائى از دانش در کشورهاى پیشرفتهى غربى هست که مطلقاً اجازهى دسترسى به آنها به کسانى خارج از محدودهى خودشان داده نمىشود؛ یعنى اختصاصى است. مثل این سندهائى که وقتى کهنه شد، منتشرش میکنند؛ دانشى هم که در اختیار آنهاست، وقتى از آن مرحلهى اهمیت و درجهى اوّلى افتاد، آن وقت اجازه میدهند دیگرى دست پیدا کند؛ آن وقتى که خودشان به یک مرحلهى بالاترى رسیده باشند. اینجورىاند و در زمینهى علم، انحصارطلبند.
خب، در این دنیا براى به هم زدن این سلطه، باید یک حرکت علمى کرد. نظام جمهورى اسلامى که از لحاظ ارزشگذارى و نظام ارزشى، نقطهى مقابل آن چیزى است که امروز سلطهگران غربى دنبالش هستند - و خب، موفق هم شده؛ از لحاظ سیاسى موفق شده؛ خودش را تثبیت کرده؛ علیه توطئهها سى سال ایستادگى کرده و در ابعاد مختلف خودش را پیش برده - براى اینکه بتواند هدفهاى خودش را تأمین بکند - که آن هدفها، هدفهاى والاى انسانى است که هر انسانى آنها را قبول دارد - باید دنبال علم برود؛ این است که من گفتهام امروز یکى از پایهاىترین گفتمانهاى کنونى کشور ما باید گفتمان پیشرفت علم و فناورى باشد؛ این برو برگرد ندارد. بدون اینکه ما به دنبال پیشرفت علمى و رشد علمى و افزایش توان علمى باشیم، و بدون اینکه این امکان علمى را در سطح زندگى خودمان بیاوریم و زندگى مادى را اعتلاء بدهیم، امکان مقابلهى با آن قدرتها وجود ندارد. این پرچمى که در دست جمهورى اسلامى است، در این صورت در اهتزاز و سرپا خواهد ماند و پیروز خواهد شد. خب، در این زمینه من شاید یک مقدارى بیش از اندازهى لازم صحبت کردم؛ به خاطر اینکه تصور نمىکردم این فکر و ذهنیت در جوانهاى نخبه باشد که علم و فناورى چه فایدهاى دارد؛ لذا یک مقدارى در این زمینه بیشتر توضیح دادم.
ببینید، علم مایهى قدرت و ثروت است. اگر کشور شما و نظام جمهورى اسلامى باید به این قدرت و اقتدار دست پیدا کند تا بتواند از ملت خود، از کشور خود، از ارزشهاى خود و از نظام خود پشتیبانى کند و مصونیت ببخشد - که قدرت فایدهاش این است؛ اقتدار براى زورگوئى به دیگران نیست، براى جلوگیرى از زورگوئى دیگران است - و اگر در کنار این به ثروت احتیاج دارد تا بتواند مشکلات گوناگونى را که میراث سالها حکومت استبدادى در این کشور است برطرف کند، باید علم را به دست بیاورد. براى یک ملت، علم وسیلهاى است براى رسیدن به اقتدار ملى و ثروت ملى.
خوشبختانه ما در این زمینه امکانات زیادى داریم. اگر درست محاسبه بشود، شاید بتوان گفت واقعاً حدود صد و پنجاه سال ملت ایران را متوقف نگه داشتند. این استعداد جوشانى را که شما امروز مىبینید، این مال امروز نیست؛ همیشه نسلهاى ایرانى این استعداد را داشتهاند. اینها به دلایل مختلف متوقف مانده؛ عمدهاش هم به خاطر حاکمیت حکومتهاى مستبد و جائر در همهى زمانها - و بخصوص در این برههى آخر، به اضافه شدنِ وابستگى و فساد - بوده. این عقبماندگى وجود دارد. لیکن استعداد ملت ایران، یک استعدادِ از متوسط بالاتر است؛ این را ما بارها گفتهایم. بعضیها خیال کردند که ما این را ادعا میکنیم؛ حالا بتدریج در سطح جهان هم دارد این معنا منعکس میشود. گواهیها و تصدیقهاى جهانى نسبت به هوش بسیار زیاد ایرانى، مکرر در جاهاى گوناگونى دارد تکرار میشود. توى مجلات آمریکائى مینویسند و بخصوص از بعضى از دانشگاههاى ما اسم مىآورند. البته این اسمآوردنها مغرضانه است؛ آن دانشگاهى که آنها اسم مىآورند - چه در تهران، چه در اصفهان - اینها دانشگاههاى برترند، شکى نیست؛ اما نام آوردن آنها مغرضانه است؛ چون دانشگاه بر پایهى نیروى انسانى است: دانشجو و استاد و البته مدیریت. هم دانشجو و هم استاد، از همین نسلهاى ایرانى هستند؛ بنابراین، این عمومیت دارد و مخصوص دانشگاه خاصى نیست. در هر جائى که تلاشى صورت بگیرد، همین برجستگى نمایان خواهد شد که آنها در مواردى به آن اعتراف میکنند. بنابراین ما از این امکان بسیار بالاى انسانى برخورداریم؛ یعنى هوش و استعدادِ از متوسط بالاترِ انسانى در ایران.
این میتواند عقبماندگى را جبران کند. این سالهائى که شما راه افتادید و این کاروان علم در کشور حرکت کرده، دستاوردهاى بسیار زیادى داشته. همین تقریباً ده دوازده سال اخیر که این تفکر علمگرائى و دنبال علم رفتن و نهضت تولید علم و نهضت نرمافزارى و مسئلهى نخبهپرورى در کشور شروع شده، تا امروز ما خیلى پیشرفت کردهایم. این پیشرفتها مغتنم است.
من البته قانع نیستم. نه اینکه تصور کنید بنده حالا خیال میکنم ما به مقصود رسیدهایم؛ نه، خیلى کار دارد تا این عقبماندگى تاریخى و طولانى جبران بشود. بخصوص که ما تنها هستیم؛ ما تنها هستیم! کسى از نظام اسلامى و اندیشهى اسلامى حمایت نمیکند. این چینیها - که الان شما مشاهده کردید و در جریان المپیک در پکن، یک گوشهاى از توانائیهاى فنى چینیها نشان داده شد و در واقع رو شد - خیلى پیشرفتهاى خوبى دارند از لحاظ علمى؛ اما توجه داشته باشید، اینها در سال 1948 - که چین جدید و چین کمونیست در آن سال تشکیل شده - هیچ چیز نداشتند! ولیکن شوروى - یک حکومت باسابقهتر از لحاظ ایدئولوژى، و با سابقهى بسیار بیشتر از لحاظ پیشرفتهاى علمى و فنى - هر چه داشت در اختیار چین قرار داد؛ زمان استالین هم بود. وجود یک کشور عظیم مثل چین - البته آن وقت جمعیتش مثل حالا نبود؛ اما بالاخره کشور بزرگ، پهناور و پرجمعیتى بود - در کنار کشور بزرگ شوروى و در قلب آسیا، براى شوروى کمونیستىِ آن روز خیلى باارزش بود. هر چه داشتند، در اختیار چینیها گذاشتند؛ حتّى انرژى هستهاى را. انرژى هستهاى را جوانهاى ما خودشان به دست آوردند. چینیها انرژى هستهاى را مثل یک هدیهاى از روسها گرفتند؛ کمااینکه به کرهى شمالى هم دادند؛ هم چینیها دادند، هم روسها دادند. ببینید پیشرفتهاى کشورهائى مثل چین، به برکت حمایتهاى فوقالعاده و استثنائى کشورهاى دیگر بود. هند هم همینجور است؛ البته از جهات دیگرى. آن وقتى که بین روسیه و چین اختلاف به وجود آمد - میدانید دیگر، تا چند ده سال متمادى بعد از دورهى استالین، بین این دو کشور بزرگ کمونیستى اختلاف شدید و عمیقى بود؛ مثل اختلاف شرق و غرب و شاید هم یک خرده تندتر - این اختلاف موجب شد که روسها آمدند به کمک هندیها که همسایهى چین بود؛ چینیها هم رفتند به کمک پاکستان که رقیب هند بود! یعنى عوامل سیاسى در یارگیریها تأثیر گذاشت. آن وقت چینیها انرژى هستهاى را دادند به پاکستان؛ روسها هم انرژى هستهاى و بسیارى از پیشرفتها را دادند به هند. یعنى هم هند، هم پاکستان، دستاوردهایشان را از دیگران گرفتند.
من هر چه نگاه میکنم، مىبینم هیچ کشورى از این کشورهائى که در زمینههاى مختلف چنین پیشرفتهائى پیدا کردهاند، مثل کشور ما نیست! ما مظلومانه، تنها و در بین این همه دشمنیها - در حالى که هم شرقِ کمونیستى و هم غربِ سرمایهدارى با ما به جد دشمن بودند؛ اروپا هم که مایل بود یک نقش مثلاً میانهاى ایفا کند، هیچگونه کمکى به ما نکرد، بلکه ضربه هم زد - این جوانهاى باهوش و زیرک و احیاناً بسیار زبل از میان ملت ما، توانستند این نهالها را رشد بدهند و به ثمر برسانند. کارهاى بزرگى شده؛ این خیلى امیدبخش است. در آینده هم میتوانید این کارها را انجام بدهید. لذا من نگاهم به آینده، نگاه خیلى خوبى است؛ اگرچه وضع کنونى را قابل تحسین میدانم، اما به هیچ وجه قناعت به این وضع را مجاز نمیشمارم، براى هیچ کس: نه براى دولتیها، نه براى خود شما جوانها، نه براى اساتیدتان. ما هنوز خیلى باید راه برویم؛ خیلى باید حرکت کنیم. فاصلهى ما هنوز با آن قلهها - حتّى، برخى پائینتر از قلهها - زیاد است. باید این فاصلهها را طى کنیم.
البته اینها ثروت و پول لازم دارد؛ پول را هم از همین راه باید به دست بیاوریم. دوستان اشاره کردند - اغلب این نکاتى که دوستان گفتند، نکات درستى است؛ در محاسبات ما و در یادداشتهائى که به ما دادند، همهى این نکات وجود دارد - ثروت را از همین راه باید به دست بیاوریم. آن روزى که ما بتوانیم درآمد کشور را از راه دانشمان به دست بیاوریم و درِ چاههاى نفت را پلمب کنیم، آن روز براى ما روز خوبى است. امروز ما داریم از ذخائرمان میخوریم. بیشتر بودجهى کشور از نفت است. نفت ذخیرهى ماست. گنجینهمان را داریم تخلیه میکنیم؛ از روى ناچارى. باید روزى برسد که بتوانیم از دانش خود نان بخوریم و این ملت بتواند از دانش خود ثروت تولید کند. آن وقت خودِ آن ثروت به پیشرفت دانش کمک خواهد کرد. یک همافزائى پى در پى دارند: علم به ثروت کمک میکند، ثروت به علم کمک میکند؛ دائماً همافزائى به وجود مىآید. ما باید دنبال این روز باشیم.
البته جهتگیریها، باید جهتگیریهاى درست و معنوى و الهى باشد؛ همچنان که در اظهارات خیلى از این جوانهاى عزیز هم همین را دیدیم؛ این گرایشهاى عزیز در بین این جوانها، حقیقتاً دل انسان را روشن میکند و خرسند میکند. نکات خوبى گفته شد؛ در ذهن بنده هم بود، من هم میخواهم همینها را تأکید بکنم. خب، خوشبختانه بنیاد نخبگان و آقاى دکتر واعظزاده، الحمدللَّه خیلى خوب فعالند؛ من خیلى خوشحالم از این که حرکت را شروع کردهاند، کار را آغاز کردهاند؛ لیکن باید به ضعفهائى که وجود دارد توجه کنند و پى در پى ضعفها را بر طرف کنند.
یکى از ضعفها ناهماهنگیهاست؛ در بخشهاى مرتبط با دانش و علم و فناورى، بایستى هماهنگى کامل بوجود بیاید. ما مسئلهى ارتباط صنعت و دانشگاه را مطرح کردیم - که خب، الحمدللَّه در این زمینه دارد کار میشود و بیشتر هم کار خواهد شد؛ حالا مسئولین مطالبى هم دربارهى ارتباط نخبگان با مراکز تحقیقاتى یا با صنایع و امثال اینها، با ما در میان گذاشتند که مژدهبخش است و انشاءاللَّه در وقت خودش به شما گفته خواهد شد و اطلاع خواهند داد - لیکن هماهنگى بین خود مراکز علمى خیلى لازم است؛ یعنى دو وزارت علوم و بهداشت با همین معاونت علمى و فناورى رئیسجمهور و بنیاد نخبگان و سازمان پژوهشهاى علمى و صنعتى و هر بخشى از بخشها که در این زمینهها همکارى میکنند، یک ارتباط و همکارى و همافزائىِ دائم لازم است که مبادا اینها کار هم را خنثى بکنند یا حلقههاى مفقوده و خلأهائى در این زمینه - از قبیل همین که یک خانمى راجع به مشکل جوانهاى خوارزمى بیان کردند - بوجود بیاید.
یک چیز دیگرى که من اینجا لازم است مطرح بکنم - اگر چه مخاطبش در واقع کس دیگرى است - مسئلهى بزرگداشت نخبگان و تکریم نخبگان است. در این زمینه، در واقع رسانههاى ما و بخصوص رسانهى ملى و صدا و سیما، مخاطبند. خب، شما ملاحظه کنید در تبلیغاتى که انجام میگیرد: هنرپیشهها و هنرپیشههاى خارجى و اسمهاى گوناگون تبلیغ و ترویج میشوند. مثلاً مسابقه میگذارند توى تلویزیون و سؤال میکنند: اسم قهرمانِ اولِ فلان فیلم چى بود؟ اگر گفتى و بلد بودى برنده میشوى! حالا ندانند این را؛ مگر چه کسرى و چه نقصى وارد میشود؟ فرض کنید میلیونها نفر این فیلم را ندیدهاند و این هنرمند یا این بازیگر را نمیشناسند؛ این شد یک نقیصه؟ که شناخت او بشود یک امتیاز؟! یا مثلاً ورزش. خب البته میدانید و بارها گفتهام، من از طرفداران ورزش قهرمانىام؛ یعنى من بر خلاف یک حرفى که گفته میشد آقا! ورزش قهرمانى چیست؛ بنده گفتم که نه، ورزش قهرمانى لازم است. ورزش قهرمانى در واقع نخبهپرورىِ در باب ورزش است؛ این میشود یک قله؛ تا قله نباشد، دامنه نیست. وقتى یک قله درست شد، آن وقت دامنه - یعنى ورزش عمومى - شکل خواهد گرفت. بنابراین بنده به ورزش قهرمانى معتقدم؛ به این قهرمانهائى هم که میروند و پرچم کشورمان و سرود ملى کشورمان را اینجا و آنجا به چشم و گوش مردم دنیا میرسانند، علاقهمندم؛ از آنها هم تشکر میکنم؛ خیلى هم دوستشان میدارم؛ گاهى هم پیش من مىآیند. اما حرف من این است که چرا ما باید یک نخبهى علمى را کمتر از یک نخبهى ورزشى بها بدهیم؟ ما چقدر نخبههاى علمى داریم که در قلهاند؛ چقدر نخبهى علمى داریم که اگر چنانچه دست کشورهاى دیگر به اینها برسد، آنها را فوراً میقاپند و میبرند؛ اینها را باید تجلیل کنیم.
حالا من از باب مثال مرحوم کاظمى آشتیانى را مثال میزنم - حالا چون بارها اسم ایشان را بردهایم و از دنیا هم رفته، خدا ایشان را رحمت کند - یا همین جوان عزیزى که آقاى دکتر واعظزاده اسمش را آوردند - که پارسال اینجا در جمع ما بوده و امسال فوت کرده - خب، اینها تجلیل بشوند، شناخته بشوند. ما نخبگان علمىِ تاریخىمان را هم ترویج نمیکنیم؛ خیلى از مردم کشور ما علماى بزرگ و دانشمندان بزرگِ رشتههاى مختلف را نمیشناسند؛ نه فقط در رشتهى فقه و فلسفه و علوم دینى، بلکه دانشمندانى که در رشتههاى رائجِ امروز دنیا - در فیزیک، در ریاضى، در شیمى، در مکانیک - در تاریخ خود ما برجسته بودند و کارهاى بزرگى آن روز انجام دادند و بعضى از اختراعات آنها حتّى امروز مورد استفاده است. نه جوانهاى ما اسمهایشان را میدانند، نه ترویجى از آنها میشود، نه یادى از آنها میشود! خیلى نقیصهى بزرگى است. این هم بایستى حتماً اصلاح بشود.
خب، نکات گوناگون دیگرى هم وجود دارد که بعضىاش را هم دوستان گفتند. این مسئلهى راه یافتن پروژههاى علمى به بازار مصرف؛ که از جملهى چیزهاى بسیار مهمى است که خب دولت باید حتماً در این زمینه کمک کند و بنا هم دارند کمک کنند؛ من اطلاع دارم. انشاءاللَّه در این زمینه اقداماتى صورت بگیرد که محصول کارها تجارى بشود.
و آخرین مطلب - که دیگر حالا ظهر است و ظاهراً وقت اذان است - اینکه افتخار خدمت به کشور از راه علم را شماها خیلى قدر بدانید. خدمت به کشور از راههاى مختلفى ممکن است؛ یکى از بهترین راههایش خدمت به کشور از راه علم است. خب، سیاستمدارها هم خدمت به کشور میکنند؛ مجاهدان راه خدا و رزمآوران میدانهاى جنگ هم خدمت به کشور میکنند، تجار و بازرگانان و بقیه هم خدمت به کشور میکنند، صنعتگران هم خدمت به کشور میکنند؛ اما یکى از راههاى برجستهى خدمت به کشور، از راه علم است؛ به همین دلائلى که قبلاً عرض شد که علم مایهى اقتدار ملى، مایهى قدرت کشور، مایهى ثروت کشور و مایهى سربلندى هر کشورى است. شما در درس خواندن و در حائز شدن رتبههاى بالاى علمى، اگر این نیت را بکنید، کارتان میشود عبادت. یعنى کار انسان - یک کار واحد - با دو نیت مغایر، دو حالت گوناگون پیدا میکند: گاهى همان کار میشود عبادت، گاهى همان کار میشود معصیت. نمازى که انسان میخواند، اگر به قصد تقرب به خدا بخواند، توجهش به خدا باشد، با اخلاص نماز بخواند، این بالاترین عبادتهاست؛ اگر همین نماز را براى ریا بخواند، این نماز میشود معصیت و خود آن نماز، میشود گناه. ریا، گناه کبیره است؛ مصداقش هم میشود همان نمازى که از روى ریا خوانده شد؛ نیت اینقدر مؤثر است. شما اگر چنانچه این تحصیل را، این تلاش علمى را، این سعى براى به دست آوردن رتبههاى نخبگى را، براى خدمت به مردم و براى خدمت به کشور و براى سربلندى نظام اسلامى انجام بدهید، بلاشک یکى از حسنات شما خواهد بود.
امیدواریم انشاءاللَّه خداوند متعال همهى شماها را توفیق بدهد و به شما کمک کند و انشاءاللَّه روز به روز بیشتر شاهد گسترش علم و تحقیق در کشور باشیم و ببینیم که جوانان مؤمن و جوانان صالح ما، توانستهاند در این مسابقهى عظیم، پیشاپیش حرکت کنند. انشاءاللَّه خداوند همهى شماها را محفوظ بدارد.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته
خیلى روز شیرین و ساعت خوشى براى بنده است که در جمع یک مجموعهى نخبه، زبده و امیدبخش براى آیندهى کشور، بنشینیم و راجع به یکى از اساسىترین و اصلىترین مسائل کشور - که مسئلهى پیشرفت علم و بر اساس آن پیشرفت فناورى است - بحث کنیم. همهى مطالبى هم که برادران و خواهران و جوانان عزیز ما آمدید اینجا و بیان کردید، این فکر را در انسان تقویت میکند که جریان نخبهپرورى و توسعهى فکر سازنده در بین جوانان کشور، یک جریان رو به رشدى است؛ داراى پیشرفت است و آیندهى خوبى را نوید میدهد. من حرفهاى دوستان در سال گذشته را هم کم و بیش در یاد دارم - غیر از اینکه حالا یادداشت شده و ثبت شده - آنها هم همین جور است. نکاتى که به ذهن جوانان و نخبگان ما میرسد که فکر میکنند اینجا باید مطرح و بیان کنند، براى ما شاخص است. انسان مىبیند که هم توجه و انگیزهها براى پیشرفت علم و اعتناء به اهمیت علم و فناورى بیشتر شده، هم جهتگیریها با اهداف والاى نظام جمهورى اسلامى همخوانتر و منطبقتر شده است.
خب، حالا این مطلب را من عرض بکنم - شاید پاسخى هم باشد به سؤالى که این برادر عزیزمان در پایان جلسه مطرح کردند - که علم براى یک جامعهى انسانى، یک موهبت الهى است: هم علوم ارزشى و علوم معرفتى، و هم علومى که به انسان کمک میکند تا در این طبیعت عظیم و در این خلقت شگفتآور خداى بزرگ، از گنجینههائى که خدا براى انسان در این طبیعت قرار داده، بیشتر و بهتر استفاده کند. از اول پیدایش انسان، حرکت انسان به سمت پیدا کردن رموز طبیعت و کشف کردن کوچه پسکوچههاى تو در توى این ساخت عظیم و بافت بزرگ به کار گرفته شده و اسلام و همهى ادیان این را تأیید میکنند. شما نمیتوانید در هیچ دینى - بخصوص دین اسلام - یک تعبیر و جملهاى پیدا کنید که نشاندهندهى این باشد که این علوم دنیوى فایدهاى ندارد یا مضر است یا نباید دنبالش رفت؛ بعکس، همهى این دانشهائى که تا امروز بشر به آنها دست پیدا کرده - که وسیلهاى است براى اینکه انسان بتواند از این حقیقتى که وجود دارد و این طبیعتى که خدا براى ما آفریده، بهتر استفاده کند - و همچنین دانشهائى که تا امروز بشر به آنها دست پیدا نکرده - شاید دانشهاى بیشترى در آینده پیدا خواهد شد که حجم و کمیت آنها از همهى دانشهاى بشرى از اول تا حالا بیشتر است و بشر در آینده به آنها دست پیدا خواهد کرد - همهى این دانشها از نظر اسلام باارزش است.
خودِ علم ارزش است. این ارزش را کسانى میتوانند به ضد ارزش تبدیل کنند که از او علیه منافع بشریت استفاده کنند؛ اما خودِ دانش یک ارزش است. به برکت دانش، معرفت خدا هم آسان میشود. کسانى که داراى علماند، بیشتر میتوانند حقانیت پیام پیغمبران و حقانیت پیام راستین اسلام را بفهمند. علم را با شهوات، با غرضها و با چیزهائى که در عالم مادى و گرایشهاى مادى وجود دارد، مخلوط نباید کرد. آنى که آنجا بد است، او ضد ارزش حرکت کردنِ آنها و شهوانى و نفسانى بهرهگیرى کردن از علم است، نه خود علم. بنابراین علم یک ارزش است؛ در این شک نکنید. هم علوم معرفتى، علوم ارزشى، علوم حقیقى یا اعتبارىاى مثل فلسفه یا فقه یا امثال اینها خیلى با ارزش است و هم علومى که وسیلهى کشف دنیاى موجودِ در اختیار بشر و کشف رازهاى آن و توانا شدن بر استفادهى بهتر از این گنجینهى عظیم است.
این دنیائى که در اختیار ماست، این زمینى که در اختیار ماست، این موادى که در اختیار ماست، اى بسا میلیونها برابر بهرهاى که امروز بشر از آنها استفاده میکند، قابل بهرهبردارى باشد. از همین آب، از همین خاک، از همین مواد، از همین هوا، از همین موادى که در زیر زمین هست و از همین چیزهائى که در اختیار ماست و ما ارزش اینها را نمیدانیم، اى بسا بشر در آینده بهرههاى خیلى فراوانى ببرد. ما امروز نفت را میسوزانیم؛ ممکن است در آینده، بهرهمندىهائى از نفت براى بشر به دست بیاید و به قدرى ارزشمند بشود که هیچ عاقلى حاضر نباشد یک قطرهى نفت را بسوزاند؛ به جاى آن از انرژیهاى دیگر استفاده کنند. شما ببینید، امروز از زبالهى شما بازیافتِ مواد باارزش میکنند. خب، زباله زباله است؛ این یک مثال خیلى کوچک است. خیلى از چیزها هست که ممکن است از آنها استفاده بشود؛ به چه وسیله میشود آنها را فهمید؟ به چه وسیله میشود به راههاى دَه توى طبیعت پى برد و راه برد و از آنها استفاده کرد؟ به وسیلهى علم. اینى که پیغمبر میفرماید: «اطلبوا العلم و لو بالصّین»، نمیخواهد بگوید بروید فلسفه یا فقه را از چین یاد بگیرید؛ بروید دانش را - هر دانشى؛ علم و آنچه که بر علم مترتب میشود یعنى فناورى و توانائیهاى فراوان سرپنجهى بشرى - یاد بگیرید؛ اینها چیزهاى لازمى است. خب، این یک مقدارى پرداختن به مسائل بدیهى بود؛ یعنى بنده تصور هم نمیکردم که در بین شما جوانان نخبه کسى باشد که در این زمینه شک و تردیدى داشته باشد و تصور کند که حالا اسلام چه میگوید.
سند چشمانداز هم مطلقاً یک قطعهاى از نگاههاى غربى نیست. ما جهت را عوض کردهایم. ببینید، یک نکتهاى که شما جوانها خوب است به آن توجه کنید، این است که خیلى از چیزها هست که قالب آن ایرادى ندارد، اما جهتش اشکال دارد؛ ما در اسلام هم از این قبیل چیزها داشتیم. همین حج و عمرهاى که شماها میروید و اینقدر دختر جوان ما و پسر جوان ما - با آن دلهاى پاکشان - تحت تأثیر آن قرار میگیرند، این حج یک رسم جاهلى است و در جاهلیت بوده. همین طوافى که شما میکنید، این طواف را در دوران جاهلیت میکردند. در موسم حج، که موسم حج هم همین ماههاى حرام بود، از اطراف عربستان - حالا در بیرون عربستان کسى اعتقاد نداشت - راه مىافتادند و به مکه مىآمدند، براى اینکه اطراف کعبه طواف کنند. قالب کار، همین قالب کارى است که شما انجام میدهید؛ اما محتوا و جهت کار، صد و هشتاد درجه تفاوت دارد. امروز شما اطراف کعبه که حرکت میکنید، توحید را دارید تجسم میکنید؛ حرکت عظیم عالم بر محور وجود خالق متعال؛ که اینجا یک حرکت سمبلیک و یک حرکت نمادین به وجود آمد و کعبه شد مظهر توحید در اسلام، و حج شد بهترین عامل براى توحید کلمه در یک مجمع عظیم جهان اسلام؛ این جهتِ امروز آن است. جهت جاهلیت صد و هشتاد درجه تفاوت داشت و نقطهى مقابل این بود؛ بتهاى گوناگونى بیرون کعبه و درون کعبه آویخته بودند؛ کسانى که مىآمدند و دور کعبه حرکت میکردند، در واقع دلباخته و دلبستهى آن بت بودند و از خداى واحدِ احد چیزى نمیفهمیدند. خودِ این حرکت کردن هم نه فقط آنها را به هم نزدیک نمیکرد، آنها را از هم دور میکرد؛ چون دلبستگىهایشان با هم فرق داشت؛ یکى به خاطر فلان بت دور کعبه میگشت و دیگرى به خاطر فلان بت دیگر که همهى اینها توى کعبه جمع بودند. پیغمبر حج و طواف و سعى را مطلقاً تغییر نداد - این قالب حفظ شد - جهت آن را صد و هشتاد درجه عوض کرد؛ حجى که مظهر شرک و بتپرستى و خرافهپرستى و عصبیت و جهالت محض بود، تبدیل شد به مظهر توحید، مظهر صفا، مظهر اخلاص و دلباختگى در مقابل ذات اقدس الهى.
قالبها اشکالى ندارند. تکنولوژى هستهاى هیچ گناهى نکرده، گناه مال آن کسى است که جهت او را جهت تخریب انسانها قرار میدهد. یا مثلاً فناوریهاى پیشرفتهى نانو، یا صنایع الکترونیک بسیار پیشرفته و آیرودینامیک و امثال اینها گناهى ندارند؛ اینها خیلى خوبند و ابزارهائى هستند براى اینکه انسان بتواند در دنیا از منابع و فرصتهائى که خدا در این طبیعت قرار داده، به بهترین وجهى استفاده کند. گناه مال آن کسانى است که از این نعمت خدادادى و از این گنجینهى الهى، براى زورگوئى به بشر، تسلط به دیگران و پامال کردن حقوق دیگران استفاده میکنند. شما که مبناى خوبى دارید، شما که به خدا معتقدید، شما که به کرامت انسان معتقدید، شما که با ظلم و غصب و تعدى و تجاوز مخالفید، شما که استکبار و جامعهها یا حکومتهاى برآمدهى از شهوات شخصى و جمعى را تقبیح میکنید، شما این علوم را یاد بگیرید تا ارزشهاى خودتان را در دنیا ترویج کنید و معارف خودتان را در دنیا حاکم کنید. این چیز بدى است؟! یک نفر سوار هواپیما میشود و براى عیاشى و هرزگى، به فلان شهرِ فلان کشور میرود؛ یک نفر هم سوار همین هواپیما میشود، میرود براى زیارت خانهى خدا؛ این هواپیما که گناهى ندارد؛ جهتها فرق میکند. شما دانش و فناورى را فرا بگیرید و از هوش ویژهاى که در شما هست - که من حالا اشاره خواهم کرد و بعضى از دوستان هم گفتند - استفاده کنید، براى اینکه در این جهت، قله را فتح کنید. آنوقت از این موقعیت و از این فرصت، براى نشر ارزشهاى حقیقى - به جاى ارزشهاى دروغین، به جاى نفسانیات، به جاى هرزگى، به جاى سلطهى زر و زور بر سرنوشت بشر - استفاده کنید.
امروز بیش از دو میلیارد انسان در دنیا گرسنهاند! این شوخى است؟ امروز ملتهائى بر روى طلا راه میروند، ولى شکمشان گرسنه است. نظام جهانى نظام سلطه است؛ نظام استکبار است؛ نظام ظلم است. به چه وسیله آمریکا به اینجا رسید؟ چه طور توانست اینجور به دنیا زورگوئى کند؟ چون دانش داشت و از دانش استفاده کرد. غربیها در این مسابقهى جهانىاى که در طول تاریخ وجود داشته، سوء استفاده کردند.
ببینید در طول تاریخ، علم در بین ملتهاى دنیا دست به دست گشته؛ شما هیچ ملتى را پیدا نمیکنید که از اول تا آخر، دانش در اختیار آنها بوده؛ نه، این یکى از سنتهاى خداست. در این مسابقهى در بین جوامع بشرى - ملتها مسابقه دارند و از هم جلو میزنند - از لحاظ دانش یک وقتى شرق جلو بود، یک وقتى کشورهاى اسلامى جلو بودند و یک وقتى بخصوص کشور ایران جلو بود؛ همین حالتى که امروز شما در بعضى از کشورهاى غربى مشاهده میکنید که از لحاظ علم در رتبهى بالائى هستند و دیگران باید سرشان را بالا کنند تا آنها را ببینند، یک روز کشور شما همین حالت را داشت و کشورهاى اروپائى و کشورهاى شرقى و غربى باید به بالا نگاه میکردند تا میتوانستند دانشمند ایرانى را ببینند؛ دانشمندان عظیمى که نه فقط در علم، حتّى در فناورى - فناوریهاى متناسب با آن روز - از همهى دنیا جلو بودند. یک روزى اینجورى بوده؛ یک روز هم غربیها جلو افتادند.
اما یک نکتهى مهمى است که از زمانى که غربیها جلو افتادند، از این برترىِ علمى، براى مقاصد سیاسى و اقتصادىِ سلطهگرانه استفاده کردند؛ استعمار به وجود آمد. استعمار قبلاً وجود نداشت. معناى استعمار این است که یک کشورى با هزارها کیلومتر فاصله، دستاندازى کند به یک کشورى که منبع ثروت است - مثلاً شبه قارهى هند - و آنجا را به قدرت شمشیر و به قدرت سلاح پیشرفته، در اختیار خودش بگیرد. خب میدانید، انگلیس هم محاط به دریاست. انگلیسیها چون در کار کشتیرانى و دریانوردى یک مهارتى پیدا کرده بودند؛ این دریانوردى را توسعه دادند، خطرپذیرى کردند، ریسکپذیرى کردند، آمدند هندوستان را پیدا کردند و بر آن تسلط پیدا کردند؛ اینجا از برترى علمىِ خودشان استفادهى سیاسى کردند! کارى که تا آن زمان هیچ کدام از کشورهاى گوناگونى که داراى برترى علمى بودند، نکرده بودند. هم انگلیسیها، هم بلژیکیها، هم هلندیها، اینهائى که طرف منطقهى شرق و منطقهى شبه قارهى هند رفتند و اولبار استعمار را راه انداختند، و هم آن کسانى که بعد رفتند آفریقا را گرفتند - گروهى از کشورهاى اروپائى مثل پرتغال - اینها از قدرت پیشرفتِ علمى و توانائى علمیشان، استفادهى سیاسى کردند؛ یعنى استعمار را به وجود آوردند. وقتى استعمار به وجود آمد، سرنوشت آن ملت استعمارزده در دست آن ملت استعمارگر قرار گرفت؛ از این استفاده کردند براى اینکه آنها را در جهالت نگه دارند و تا آنجائى که البته میتوانستند، مسابقهى علمى را متوقف کردند!
این اتفاقى است که افتاده و کارى است که شده. خب، این سوء استفادهى از علم بود. دنیا تحولات دارد؛ انسانها در یک حدى محدود نمیمانند و انسان را نمیشود زندانى کرد. بالاخره جوشش استعداد انسانى - چه در زمینهى علمى، چه در زمینهى سیاسى - کار خودش را میکند، و کرد. حرکتهاى فراوانى از طرف مردم در جاهاى مختلف دنیا به وجود آمد. وضع امروز دنیا این است که قدرتهائى که داراى پیشرفت علمى هستند، سعى میکنند این پیشرفت را به صورت انحصارى نگه دارند. شماها خوب میدانید، بخشهائى از دانش در کشورهاى پیشرفتهى غربى هست که مطلقاً اجازهى دسترسى به آنها به کسانى خارج از محدودهى خودشان داده نمىشود؛ یعنى اختصاصى است. مثل این سندهائى که وقتى کهنه شد، منتشرش میکنند؛ دانشى هم که در اختیار آنهاست، وقتى از آن مرحلهى اهمیت و درجهى اوّلى افتاد، آن وقت اجازه میدهند دیگرى دست پیدا کند؛ آن وقتى که خودشان به یک مرحلهى بالاترى رسیده باشند. اینجورىاند و در زمینهى علم، انحصارطلبند.
خب، در این دنیا براى به هم زدن این سلطه، باید یک حرکت علمى کرد. نظام جمهورى اسلامى که از لحاظ ارزشگذارى و نظام ارزشى، نقطهى مقابل آن چیزى است که امروز سلطهگران غربى دنبالش هستند - و خب، موفق هم شده؛ از لحاظ سیاسى موفق شده؛ خودش را تثبیت کرده؛ علیه توطئهها سى سال ایستادگى کرده و در ابعاد مختلف خودش را پیش برده - براى اینکه بتواند هدفهاى خودش را تأمین بکند - که آن هدفها، هدفهاى والاى انسانى است که هر انسانى آنها را قبول دارد - باید دنبال علم برود؛ این است که من گفتهام امروز یکى از پایهاىترین گفتمانهاى کنونى کشور ما باید گفتمان پیشرفت علم و فناورى باشد؛ این برو برگرد ندارد. بدون اینکه ما به دنبال پیشرفت علمى و رشد علمى و افزایش توان علمى باشیم، و بدون اینکه این امکان علمى را در سطح زندگى خودمان بیاوریم و زندگى مادى را اعتلاء بدهیم، امکان مقابلهى با آن قدرتها وجود ندارد. این پرچمى که در دست جمهورى اسلامى است، در این صورت در اهتزاز و سرپا خواهد ماند و پیروز خواهد شد. خب، در این زمینه من شاید یک مقدارى بیش از اندازهى لازم صحبت کردم؛ به خاطر اینکه تصور نمىکردم این فکر و ذهنیت در جوانهاى نخبه باشد که علم و فناورى چه فایدهاى دارد؛ لذا یک مقدارى در این زمینه بیشتر توضیح دادم.
ببینید، علم مایهى قدرت و ثروت است. اگر کشور شما و نظام جمهورى اسلامى باید به این قدرت و اقتدار دست پیدا کند تا بتواند از ملت خود، از کشور خود، از ارزشهاى خود و از نظام خود پشتیبانى کند و مصونیت ببخشد - که قدرت فایدهاش این است؛ اقتدار براى زورگوئى به دیگران نیست، براى جلوگیرى از زورگوئى دیگران است - و اگر در کنار این به ثروت احتیاج دارد تا بتواند مشکلات گوناگونى را که میراث سالها حکومت استبدادى در این کشور است برطرف کند، باید علم را به دست بیاورد. براى یک ملت، علم وسیلهاى است براى رسیدن به اقتدار ملى و ثروت ملى.
خوشبختانه ما در این زمینه امکانات زیادى داریم. اگر درست محاسبه بشود، شاید بتوان گفت واقعاً حدود صد و پنجاه سال ملت ایران را متوقف نگه داشتند. این استعداد جوشانى را که شما امروز مىبینید، این مال امروز نیست؛ همیشه نسلهاى ایرانى این استعداد را داشتهاند. اینها به دلایل مختلف متوقف مانده؛ عمدهاش هم به خاطر حاکمیت حکومتهاى مستبد و جائر در همهى زمانها - و بخصوص در این برههى آخر، به اضافه شدنِ وابستگى و فساد - بوده. این عقبماندگى وجود دارد. لیکن استعداد ملت ایران، یک استعدادِ از متوسط بالاتر است؛ این را ما بارها گفتهایم. بعضیها خیال کردند که ما این را ادعا میکنیم؛ حالا بتدریج در سطح جهان هم دارد این معنا منعکس میشود. گواهیها و تصدیقهاى جهانى نسبت به هوش بسیار زیاد ایرانى، مکرر در جاهاى گوناگونى دارد تکرار میشود. توى مجلات آمریکائى مینویسند و بخصوص از بعضى از دانشگاههاى ما اسم مىآورند. البته این اسمآوردنها مغرضانه است؛ آن دانشگاهى که آنها اسم مىآورند - چه در تهران، چه در اصفهان - اینها دانشگاههاى برترند، شکى نیست؛ اما نام آوردن آنها مغرضانه است؛ چون دانشگاه بر پایهى نیروى انسانى است: دانشجو و استاد و البته مدیریت. هم دانشجو و هم استاد، از همین نسلهاى ایرانى هستند؛ بنابراین، این عمومیت دارد و مخصوص دانشگاه خاصى نیست. در هر جائى که تلاشى صورت بگیرد، همین برجستگى نمایان خواهد شد که آنها در مواردى به آن اعتراف میکنند. بنابراین ما از این امکان بسیار بالاى انسانى برخورداریم؛ یعنى هوش و استعدادِ از متوسط بالاترِ انسانى در ایران.
این میتواند عقبماندگى را جبران کند. این سالهائى که شما راه افتادید و این کاروان علم در کشور حرکت کرده، دستاوردهاى بسیار زیادى داشته. همین تقریباً ده دوازده سال اخیر که این تفکر علمگرائى و دنبال علم رفتن و نهضت تولید علم و نهضت نرمافزارى و مسئلهى نخبهپرورى در کشور شروع شده، تا امروز ما خیلى پیشرفت کردهایم. این پیشرفتها مغتنم است.
من البته قانع نیستم. نه اینکه تصور کنید بنده حالا خیال میکنم ما به مقصود رسیدهایم؛ نه، خیلى کار دارد تا این عقبماندگى تاریخى و طولانى جبران بشود. بخصوص که ما تنها هستیم؛ ما تنها هستیم! کسى از نظام اسلامى و اندیشهى اسلامى حمایت نمیکند. این چینیها - که الان شما مشاهده کردید و در جریان المپیک در پکن، یک گوشهاى از توانائیهاى فنى چینیها نشان داده شد و در واقع رو شد - خیلى پیشرفتهاى خوبى دارند از لحاظ علمى؛ اما توجه داشته باشید، اینها در سال 1948 - که چین جدید و چین کمونیست در آن سال تشکیل شده - هیچ چیز نداشتند! ولیکن شوروى - یک حکومت باسابقهتر از لحاظ ایدئولوژى، و با سابقهى بسیار بیشتر از لحاظ پیشرفتهاى علمى و فنى - هر چه داشت در اختیار چین قرار داد؛ زمان استالین هم بود. وجود یک کشور عظیم مثل چین - البته آن وقت جمعیتش مثل حالا نبود؛ اما بالاخره کشور بزرگ، پهناور و پرجمعیتى بود - در کنار کشور بزرگ شوروى و در قلب آسیا، براى شوروى کمونیستىِ آن روز خیلى باارزش بود. هر چه داشتند، در اختیار چینیها گذاشتند؛ حتّى انرژى هستهاى را. انرژى هستهاى را جوانهاى ما خودشان به دست آوردند. چینیها انرژى هستهاى را مثل یک هدیهاى از روسها گرفتند؛ کمااینکه به کرهى شمالى هم دادند؛ هم چینیها دادند، هم روسها دادند. ببینید پیشرفتهاى کشورهائى مثل چین، به برکت حمایتهاى فوقالعاده و استثنائى کشورهاى دیگر بود. هند هم همینجور است؛ البته از جهات دیگرى. آن وقتى که بین روسیه و چین اختلاف به وجود آمد - میدانید دیگر، تا چند ده سال متمادى بعد از دورهى استالین، بین این دو کشور بزرگ کمونیستى اختلاف شدید و عمیقى بود؛ مثل اختلاف شرق و غرب و شاید هم یک خرده تندتر - این اختلاف موجب شد که روسها آمدند به کمک هندیها که همسایهى چین بود؛ چینیها هم رفتند به کمک پاکستان که رقیب هند بود! یعنى عوامل سیاسى در یارگیریها تأثیر گذاشت. آن وقت چینیها انرژى هستهاى را دادند به پاکستان؛ روسها هم انرژى هستهاى و بسیارى از پیشرفتها را دادند به هند. یعنى هم هند، هم پاکستان، دستاوردهایشان را از دیگران گرفتند.
من هر چه نگاه میکنم، مىبینم هیچ کشورى از این کشورهائى که در زمینههاى مختلف چنین پیشرفتهائى پیدا کردهاند، مثل کشور ما نیست! ما مظلومانه، تنها و در بین این همه دشمنیها - در حالى که هم شرقِ کمونیستى و هم غربِ سرمایهدارى با ما به جد دشمن بودند؛ اروپا هم که مایل بود یک نقش مثلاً میانهاى ایفا کند، هیچگونه کمکى به ما نکرد، بلکه ضربه هم زد - این جوانهاى باهوش و زیرک و احیاناً بسیار زبل از میان ملت ما، توانستند این نهالها را رشد بدهند و به ثمر برسانند. کارهاى بزرگى شده؛ این خیلى امیدبخش است. در آینده هم میتوانید این کارها را انجام بدهید. لذا من نگاهم به آینده، نگاه خیلى خوبى است؛ اگرچه وضع کنونى را قابل تحسین میدانم، اما به هیچ وجه قناعت به این وضع را مجاز نمیشمارم، براى هیچ کس: نه براى دولتیها، نه براى خود شما جوانها، نه براى اساتیدتان. ما هنوز خیلى باید راه برویم؛ خیلى باید حرکت کنیم. فاصلهى ما هنوز با آن قلهها - حتّى، برخى پائینتر از قلهها - زیاد است. باید این فاصلهها را طى کنیم.
البته اینها ثروت و پول لازم دارد؛ پول را هم از همین راه باید به دست بیاوریم. دوستان اشاره کردند - اغلب این نکاتى که دوستان گفتند، نکات درستى است؛ در محاسبات ما و در یادداشتهائى که به ما دادند، همهى این نکات وجود دارد - ثروت را از همین راه باید به دست بیاوریم. آن روزى که ما بتوانیم درآمد کشور را از راه دانشمان به دست بیاوریم و درِ چاههاى نفت را پلمب کنیم، آن روز براى ما روز خوبى است. امروز ما داریم از ذخائرمان میخوریم. بیشتر بودجهى کشور از نفت است. نفت ذخیرهى ماست. گنجینهمان را داریم تخلیه میکنیم؛ از روى ناچارى. باید روزى برسد که بتوانیم از دانش خود نان بخوریم و این ملت بتواند از دانش خود ثروت تولید کند. آن وقت خودِ آن ثروت به پیشرفت دانش کمک خواهد کرد. یک همافزائى پى در پى دارند: علم به ثروت کمک میکند، ثروت به علم کمک میکند؛ دائماً همافزائى به وجود مىآید. ما باید دنبال این روز باشیم.
البته جهتگیریها، باید جهتگیریهاى درست و معنوى و الهى باشد؛ همچنان که در اظهارات خیلى از این جوانهاى عزیز هم همین را دیدیم؛ این گرایشهاى عزیز در بین این جوانها، حقیقتاً دل انسان را روشن میکند و خرسند میکند. نکات خوبى گفته شد؛ در ذهن بنده هم بود، من هم میخواهم همینها را تأکید بکنم. خب، خوشبختانه بنیاد نخبگان و آقاى دکتر واعظزاده، الحمدللَّه خیلى خوب فعالند؛ من خیلى خوشحالم از این که حرکت را شروع کردهاند، کار را آغاز کردهاند؛ لیکن باید به ضعفهائى که وجود دارد توجه کنند و پى در پى ضعفها را بر طرف کنند.
یکى از ضعفها ناهماهنگیهاست؛ در بخشهاى مرتبط با دانش و علم و فناورى، بایستى هماهنگى کامل بوجود بیاید. ما مسئلهى ارتباط صنعت و دانشگاه را مطرح کردیم - که خب، الحمدللَّه در این زمینه دارد کار میشود و بیشتر هم کار خواهد شد؛ حالا مسئولین مطالبى هم دربارهى ارتباط نخبگان با مراکز تحقیقاتى یا با صنایع و امثال اینها، با ما در میان گذاشتند که مژدهبخش است و انشاءاللَّه در وقت خودش به شما گفته خواهد شد و اطلاع خواهند داد - لیکن هماهنگى بین خود مراکز علمى خیلى لازم است؛ یعنى دو وزارت علوم و بهداشت با همین معاونت علمى و فناورى رئیسجمهور و بنیاد نخبگان و سازمان پژوهشهاى علمى و صنعتى و هر بخشى از بخشها که در این زمینهها همکارى میکنند، یک ارتباط و همکارى و همافزائىِ دائم لازم است که مبادا اینها کار هم را خنثى بکنند یا حلقههاى مفقوده و خلأهائى در این زمینه - از قبیل همین که یک خانمى راجع به مشکل جوانهاى خوارزمى بیان کردند - بوجود بیاید.
یک چیز دیگرى که من اینجا لازم است مطرح بکنم - اگر چه مخاطبش در واقع کس دیگرى است - مسئلهى بزرگداشت نخبگان و تکریم نخبگان است. در این زمینه، در واقع رسانههاى ما و بخصوص رسانهى ملى و صدا و سیما، مخاطبند. خب، شما ملاحظه کنید در تبلیغاتى که انجام میگیرد: هنرپیشهها و هنرپیشههاى خارجى و اسمهاى گوناگون تبلیغ و ترویج میشوند. مثلاً مسابقه میگذارند توى تلویزیون و سؤال میکنند: اسم قهرمانِ اولِ فلان فیلم چى بود؟ اگر گفتى و بلد بودى برنده میشوى! حالا ندانند این را؛ مگر چه کسرى و چه نقصى وارد میشود؟ فرض کنید میلیونها نفر این فیلم را ندیدهاند و این هنرمند یا این بازیگر را نمیشناسند؛ این شد یک نقیصه؟ که شناخت او بشود یک امتیاز؟! یا مثلاً ورزش. خب البته میدانید و بارها گفتهام، من از طرفداران ورزش قهرمانىام؛ یعنى من بر خلاف یک حرفى که گفته میشد آقا! ورزش قهرمانى چیست؛ بنده گفتم که نه، ورزش قهرمانى لازم است. ورزش قهرمانى در واقع نخبهپرورىِ در باب ورزش است؛ این میشود یک قله؛ تا قله نباشد، دامنه نیست. وقتى یک قله درست شد، آن وقت دامنه - یعنى ورزش عمومى - شکل خواهد گرفت. بنابراین بنده به ورزش قهرمانى معتقدم؛ به این قهرمانهائى هم که میروند و پرچم کشورمان و سرود ملى کشورمان را اینجا و آنجا به چشم و گوش مردم دنیا میرسانند، علاقهمندم؛ از آنها هم تشکر میکنم؛ خیلى هم دوستشان میدارم؛ گاهى هم پیش من مىآیند. اما حرف من این است که چرا ما باید یک نخبهى علمى را کمتر از یک نخبهى ورزشى بها بدهیم؟ ما چقدر نخبههاى علمى داریم که در قلهاند؛ چقدر نخبهى علمى داریم که اگر چنانچه دست کشورهاى دیگر به اینها برسد، آنها را فوراً میقاپند و میبرند؛ اینها را باید تجلیل کنیم.
حالا من از باب مثال مرحوم کاظمى آشتیانى را مثال میزنم - حالا چون بارها اسم ایشان را بردهایم و از دنیا هم رفته، خدا ایشان را رحمت کند - یا همین جوان عزیزى که آقاى دکتر واعظزاده اسمش را آوردند - که پارسال اینجا در جمع ما بوده و امسال فوت کرده - خب، اینها تجلیل بشوند، شناخته بشوند. ما نخبگان علمىِ تاریخىمان را هم ترویج نمیکنیم؛ خیلى از مردم کشور ما علماى بزرگ و دانشمندان بزرگِ رشتههاى مختلف را نمیشناسند؛ نه فقط در رشتهى فقه و فلسفه و علوم دینى، بلکه دانشمندانى که در رشتههاى رائجِ امروز دنیا - در فیزیک، در ریاضى، در شیمى، در مکانیک - در تاریخ خود ما برجسته بودند و کارهاى بزرگى آن روز انجام دادند و بعضى از اختراعات آنها حتّى امروز مورد استفاده است. نه جوانهاى ما اسمهایشان را میدانند، نه ترویجى از آنها میشود، نه یادى از آنها میشود! خیلى نقیصهى بزرگى است. این هم بایستى حتماً اصلاح بشود.
خب، نکات گوناگون دیگرى هم وجود دارد که بعضىاش را هم دوستان گفتند. این مسئلهى راه یافتن پروژههاى علمى به بازار مصرف؛ که از جملهى چیزهاى بسیار مهمى است که خب دولت باید حتماً در این زمینه کمک کند و بنا هم دارند کمک کنند؛ من اطلاع دارم. انشاءاللَّه در این زمینه اقداماتى صورت بگیرد که محصول کارها تجارى بشود.
و آخرین مطلب - که دیگر حالا ظهر است و ظاهراً وقت اذان است - اینکه افتخار خدمت به کشور از راه علم را شماها خیلى قدر بدانید. خدمت به کشور از راههاى مختلفى ممکن است؛ یکى از بهترین راههایش خدمت به کشور از راه علم است. خب، سیاستمدارها هم خدمت به کشور میکنند؛ مجاهدان راه خدا و رزمآوران میدانهاى جنگ هم خدمت به کشور میکنند، تجار و بازرگانان و بقیه هم خدمت به کشور میکنند، صنعتگران هم خدمت به کشور میکنند؛ اما یکى از راههاى برجستهى خدمت به کشور، از راه علم است؛ به همین دلائلى که قبلاً عرض شد که علم مایهى اقتدار ملى، مایهى قدرت کشور، مایهى ثروت کشور و مایهى سربلندى هر کشورى است. شما در درس خواندن و در حائز شدن رتبههاى بالاى علمى، اگر این نیت را بکنید، کارتان میشود عبادت. یعنى کار انسان - یک کار واحد - با دو نیت مغایر، دو حالت گوناگون پیدا میکند: گاهى همان کار میشود عبادت، گاهى همان کار میشود معصیت. نمازى که انسان میخواند، اگر به قصد تقرب به خدا بخواند، توجهش به خدا باشد، با اخلاص نماز بخواند، این بالاترین عبادتهاست؛ اگر همین نماز را براى ریا بخواند، این نماز میشود معصیت و خود آن نماز، میشود گناه. ریا، گناه کبیره است؛ مصداقش هم میشود همان نمازى که از روى ریا خوانده شد؛ نیت اینقدر مؤثر است. شما اگر چنانچه این تحصیل را، این تلاش علمى را، این سعى براى به دست آوردن رتبههاى نخبگى را، براى خدمت به مردم و براى خدمت به کشور و براى سربلندى نظام اسلامى انجام بدهید، بلاشک یکى از حسنات شما خواهد بود.
امیدواریم انشاءاللَّه خداوند متعال همهى شماها را توفیق بدهد و به شما کمک کند و انشاءاللَّه روز به روز بیشتر شاهد گسترش علم و تحقیق در کشور باشیم و ببینیم که جوانان مؤمن و جوانان صالح ما، توانستهاند در این مسابقهى عظیم، پیشاپیش حرکت کنند. انشاءاللَّه خداوند همهى شماها را محفوظ بدارد.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته