زمان چيست و چگونه معين شد؟
نويسنده:رضا مرادی غیاث آبادی
زمان از نگاه تاريخ
ماهیت "زمان" یكی بزرگترین رازها و پرسشهای مردمان باستان بوده است. پرسشی كه هنوز هم پاسخی برای آن یافت نشده است. علیرغم دستاوردهای علمی بشر در سدههای گذشته، هیچگونه پیشرفتی در زمینه درك مفهوم زمان و تعریفی از آن به دست نیامده است. در متن كهن "روایات داراب هرمزد" آمده است: "زمان را آغاز پدید نیست، پایان پدید نیست، بن پدید نیست، پهنا پدید نیست، همیشه بوده است و همیشه باشد." از سوی دیگر "استیفان هاوكینگ" یكی از بزرگترین دانشمندان كیهانشناس در دوران معاصر می گوید: "از زمان هیچ ندانستم، از كجا آمده، به كجا میرود، چه هنگام آمده و چگونه میرود." میبینید كه شباهت شگفت این دو سخن، كه یكی بازگوكننده اندیشه ایرانیان كهن و دیگری دستاورد دانش امروزی است، نشانگر پیچیدگی و نادسترس بودن درك مفهوم زمان است.
اما از سوی دیگر، زمان برای مردمان باستان، پدیدهای رازآمیز و مقدس دانسته میشده و همواره با جهان مینوی در پیوند بوده است. در متون اوستایی از زمان با نام "زروان" یاد شده است و میدانیم كه زروان برای باورمندان به آن كه زروانیه (زروانیسم) خوانده میشدهاند؛ به نوعی نام خدای بزرگ و سرچشمه آفرینش همه پدیدههای گیتی و از جمله اهورامزدا بوده است. حركتهای روزانه و سالانه خورشید و نیز وزش باد، نمادهایی از زروان و پدیدههایی برای درك گذر زمان بشمار میرفتهاند و گرامی دانسته میشدهاند. از همین باورهای كهن زروانی است كه در طول هزاران سال و در میان همگی اقوام و ادیان، نامهای مرتبط با زمانسنجی و گاهشماری همواره از نامهای مینویان و مقدسان الهام گرفته شده است و نامهای در پیوند با زمان (مانند نام ماهها و تقسیمات شبانروز) در نزد همگان، نامهایی مقدس دانسته میشوند. همچنین نوبتهای چندگانه ادای نماز در ادیان گوناگون، همواره با جایگاه خورشید در آسمان مرتبط است.
تقسیم شبانروز به اجزای گوناگون همچون ساعت چه روندی در طول تاریخ داشته است؟
داود بن محمود قیصری، در سده هشتم هجری و در رساله "معمای زمان" مینویسد كه "زمان نه آغازی دارد و نه پایانی. زمان، قابل تقسیم نیست و آنچه كه ما آنرا بخش میكنیم تنها در پندار ماست." به درستی میتوان گفت كه زمان در سرشت خود قابلیت بخشپذیری ندارد و از همین رو است كه انسان در طول تاریخ هیچگاه نتوانسته است به تقسیمی از زمان دست یابد كه با رویدادهای كیهانی و طبیعی سازگاری داشته باشد. از همین رو است كه هزاران شیوه تقویمنویسی گوناگون پدید آمده است كه هیچكدام با تقویم طبیعی همخوانی و سازگاری كامل ندارند. اما در زمینه تقسیم شبانروز، تفاوتها به اندازه تقویمنگاری نبوده است. شبانروز به دو گونه متفاوت تقسیم میشده است. یكی، بر مبنای چهار "گاه" یعنی نیمه شب تا برآمدن خورشید، از آنجا تا نیمروز، از نیمروز تا فرو شدن خورشید و از آن تا نیمه شب. البته مبدأ شبانروز الزاما و همواره در نیمه شب نبوده و ممكن بوده كه آغاز هر یك از گاههای نامبرده شده، مبدا شبانروز دانسته شود. برای نمونه در گاهشماری قمری، شبانروز از هنگام فروشدن خورشید آغاز میشود و اصطلاحهای "شب جمعه" و مانند آن، به همین دلیل است. در بسیاری از نواحی روستایی ایران هنوز هم كشاورزان ساعت خود را بر مبنای غروب خورشید بر روی عدد دوازده تنظیم میكنند و به آن ساعت "غروب كوك" میگویند.
در شیوه دیگر، شبانروز به 24 ساعت یا پاس تقسیم میشود. طول شبانروز (چه خورشیدی و چه نجومی) همیشه 24 ساعت كامل نیست و در طول روزهای سال تا چند دقیقه كمتر و یا بیشتر میشود كه در قرارداد عموم و برای جلوگیری از ناهنجاریها، همه شبانروزها 24 ساعت كامل فرض میشوند.
تقسیم شبانروز به 24 ساعت و هر ساعت به 60 دقیقه و هر دقیقه به 60 ثانیه و هر ثانیه به 60 ثالثه، پیشینهای بس طولانی دارد. كتیبههای بابلی یا اكدی كه پس از كوچ كاسیان از ایران به میاندورود (بینالنهرین) به دست آمده، نشاندهنده كاربرد این شیوه تقسیم زمان، دستكم از نیمه نخست هزاره دوم پیش از میلاد است. این شیوه تقسیم زمان از نظام شصتگانی شمارش اعداد برگرفته شده كه در آن زمان روایی داشته و تا به امروز باقی مانده است. از جمله فواید نظام شصتگانی شمارش اعداد، قابلیتهای بیشتر بخشپذیری در میان اجزا و اضعاف آن است. یكی از اضعاف این سیستم، عدد 360 است كه هر چند در زمانسنجی كاربری چندانی ندارد، اما در درجهبندی دایره سنت دیرین علمی خود را حفظ كرده است.
آیا شبانروز، تعریفهای و اشكال گوناگونی دارد؟
شبانروز، همانند دیگر پدیدهای تقسیم طبیعی یا قراردادی زمان، تعریفهای گوناگونی دارد. شبانروز نجومی، از یك دوره كامل گردش زمین بدور خودش یا دوران ستارگان بر گرد قطب آسمانی بدست میآید. اگر نصفالنهار ناظر را به عنوان نقطه محاسبه در چرخش كره آسمانی در نظر بگیریم؛ یك چرخش كامل هر نقطه ثابت كره آسمانی نسبت به این نصفالنهار را میتوان یك روز نجومی نامید. شبانروز نجومی از لحظه ظهر نجومی آغاز میشود و آن زمانی است كه نقطه اعتدال از نصفالنهار محل مفروض عبور میكند. شبانروز نجومی نیز به ساعت، دقیقه و ثانیه تقسیم میشود، اما طول هر یك از آنها كمتر از همان اندازهها در شبانروز خورشیدی است. دیگری، شبانروز خورشیدی ظاهری است كه عبارت است از فاصله زمانی بین دو عبور متوالی از مركز قرص خورشید بر روی یك نصفالنهار واحد. اما در زمانسنجی عمومی از شبانروز متوسط خورشیدی استفاده میشود كه در آن طول شبانروز 24 ساعت كامل فرض شده است. تفاوت مقادیر و دادههای بین زمان ظاهری خورشیدی و زمان متوسط خورشیدی، معادله زمان خوانده میشود.
چون طول شب و روز در فصلهای گوناگون تفاوت میكند، آیا در طول زمانی ساعات نیز تاثیر میگذاشته است؟
ساعتها از دو نظام گوناگون پیروی میكردهاند. ساعت مستوی و ساعت معوج. ساعت مستوی همین نظام ساعتشماری متداول امروزی است كه طول شبانروز 24 ساعت كامل فرض میشود و از چند دقیقه خطای آن چشمپوشی میشود. اما در ساعت معوج، 12 ساعت به روز و 12 ساعت به شب تعلق دارد. در نتیجه طول هر یك ساعت، تنها در دو روز از سال با یكدیگر برابر هستند و در دیگر روزهای سال (گاه تا حدود دو برابر) نسبت به یكدیگر نامساوی هستند.
شیوهها و مقیاسهای استاندارد عمومیتیافته ساعتشماری در جهان چگونه بوده و هستند؟
هر چند شواهدی در دست است كه نوعی گاهشماری جهانی بر بنیاد نصفالنهار نیمروزان در سیستان در دوران باستان شناخته شده بوده است؛ اما به نظر میآید كه اجزای شبانروز (همانند ساعت) هیچگاه تا دوران معاصر جنبه جهانی یا فراگیر نداشتهاند و این دستاورد در دوران معاصر، محصول گسترش تواناییهای مخابراتی همچون اختراع تلگراف و تلفن است. برای اندازهگیری ساعت و اجزای آن، نظامهای گوناگونی وجود دارد. سنجش بر مبنای زمان ظاهری یا زمان میانگین خورشیدی، زمان نجومی، زمان نجومی محلی، زمان میانگین گرینویچ (GMT)، زمان نجومی میانگین گرینویچ، زمان جهانی و زمان هماهنگ جهانی (UTC). زمان هماهنگ جهانی به شبانروز خورشیدی متوسط بسیار نزدیك است و حدود 34 سال است كه وقت استاندارد جهانی بر بنیاد آن برای نصفالنهار مبدأ، محاسبه و اعلان میگردد و كشورهای دیگر با توجه به آن وقت رسمی خود را اعلان میكنند.
قاعده تفاوت ساعتها در كشورهای مختلف چگونه است؟
از آنجا كه طول شبانروز 24 ساعت كامل فرض شده است و دایره نیز از 360 درجه تشكیل شده است، پس كره زمین هر 15 درجه را در مدت یك ساعت میپیماید و هر 15 درجه فاصله طول جغرافیایی بر روی زمین، متضمن اختلاف زمانی یك ساعته است. از آنجا كه در اواخر سده نوزدهم میلادی، نصفالنهاری كه از نزدیكی رصدخانه گرینویچ در انگلستان میگذرد به عنوان نصفالنهار مبنا انتخاب شده و به مرور كشورهای دیگر نیز آنرا پذیرفتهاند، طبق این قرارداد یك یا چند نصفالنهار كه فاصله آنها از نصفالنهار مبدأ، ضریبی از هفت و نیم درجه قوسی یا 30 دقیقه زمانی باشد، به عنوان نصفالنهار استاندارد آن كشور یا منطقهای از یك كشور انتخاب میشود كه زمان رسمی آن بشمار میآید. نصفالنهار رسمی ایران پنجاه و دو و نیم درجه در خاور نصفالنهار مبدا (حدود یك درجه در شرق تهران) جای دارد و در نتیجه فاصله زمانی آن از مبدأ جهانی سه و نیم ساعت است. به عبارت دیگر هنگامی كه زمان رسمی ایران، ساعت 12 را نشان میدهد، در نصفالنهار پنجاه و دو و نیم درجه، زمان ظهر متوسط است و این ساعت به سراسر كشور ایران تعمیم داده میشود. (زمان ظهر متوسط با ظهر حقیقی و شرعی متفاوت است.) اما در كشورهای پهناوری كه چندین نصفالنهار استاندارد از آنها عبور میكند، ساعتهای رسمی نیز متعدد هستند.
ساعت تابستانی چه كاربردی دارد و استفاده از آن در ایران چه فواید یا مضراتی دارد؟
برخی از كشورها به منظور استفاده بیشتر از روشنایی روز و صرفهجویی در مصرف انرژی، ساعت رسمی خود را در حدود اوایل فصل بهار، یك ساعت به جلو میبرند و در اواخر تابستان به جای پیشین خود بازمیگردانند. این تغییر ساعت، قاعده مشخص و یكسانی در كشورهای گوناگون ندارد و با تفاوتهایی از اواخر ماه مارس آغاز و تا اواخر ماه سپتامبر ادامه مییابد.
به گمان من تغییر ساعت در ایران به چند دلیل نمیتواند مفید و كارا باشد. نخست اینكه هممیهنان ما عملاً وقت خود را بیشتر بر مبنای زمان فرا رسیدن تاریكی شامگاه تنظیم میكنند و نه بر مبنای ساعت. در ساعات آغازین شامگاه، خیابانهای ما در اوج شلوغی و بازگشت به خانه هستند و مهم نیست كه چه ساعتی از روز است. این اوج شلوغی در زمستانها حدود ساعت پنج بعدازظهر و در تابستانها حدود ساعت هشت بعدازظهر است. فاصله سه ساعت ایندو از یكدیگر، نشاندهنده اینست كه زمان تاریكی و پایان روشنایی مهم است و نه زمان ساعتی. دوم اینكه پس از تغییر ساعت رسمی، مردم نیز عملاً ساعت كاری خود را تغییر میدهند و در اصل تفاوتی ایجاد نمیشود. سوم اینكه اختلاف نسبت طول روز با شب در كشورهای اروپایی به دلیل اینكه در عرضهای جغرافیایی بالاتری هستند، بیشتر از كشورهای نواحی معتدله و از جمله ایران است و بیشتر به تغییر ساعت نیاز دارند. چهارم اینكه عملاً بسیاری از مردمان (به ویژه كشاورزان) این تغییر را نمیپذیرند و تا پایان تابستان، دو ساعت قدیم و جدید روایی دارد و كار را مشكلتر میكند.
در هر صورت، حتی اگر قاعده ساعت تابستانی در ایران بدون وقفه اجرا شود، آسیبهای وارده از آن بسیار كمتر از این است كه گاهی آنرا اجرا و گاهی لغو كنیم. به ویژه تصمیم به لغو آن در آخرین روزهای سال میتواند آسیبهای بسیار جدی در قراردادهای اجتماعی و مناسبات بینالمللی ایجاد كند. اصولاً دستكاریهای عجولانه و تصمیمگیریهایی كه قراردادهای همگانی و پذیرفتهشده زمان (چه تقویم و چه ساعت) را جابجا میكنند، تبعات مخرب فراوانی در پی دارد.
ساعت، به عنوان ابزار و دستگاه اندازهگیری زمان چه سابقهای در ایران دارد؟
این پرسشی است كه میتوان در باره آن كتابها نوشت. تعداد و گونههای ساعتهای ساختهشده و متداول در ایران (كه برخی از آنها منحصراً نوآوری ایرانیان بوده است) بسیار فراوان و پرشمار هستند. از ساعتهای خورشیدی تا ساعتهای شنی و آتشی، تا ساعتهای آبی و مكانیكی. گونهای از ساعت آفتابی بسیار جالب و بزرگی كه به نام "سنگ نصفه روز" در نیاسر كاشان قرار داشت، در سالهای اخیر بخاطر بیتوجهی و قدرناشناسی از بین رفت. بسیاری از بناهای باستانی و به ویژه برجهای یادمانی، كاركردی چند منظوره دارند كه یكی از كاربردهای آنها تعیین وقت و هنگام است. من شخصاً ساعت شنی دقیقی را هنوز در ایران ندیدهام اما با ساعتهای آبی بسیار دقیقی روبرو شدهام كه در بسیاری از نواحی ایران با نام "پنگان" رواج داشته است. پنگان (كه شكل تغییر یافته آن همان فنجان است) عبارت است از ابزار كاسهمانندی از جنس مس یا روی كه سوراخی در انتهای آن دارد و پیرامون داخلی آن به دقت درجهبندی شده است. این ابزار را افزارمند متخصصی كه متصدی آن بوده است در داخل ظرف پر از آب دیگری مینهاده و این آب به آهستگی از روزنه زیر ساعت به درون آن راه مییافته و زمان را گاه با دقت حیرتانگیزی اندازهگیری میكرده است. ساخت چنین ساعتی از فنآوری ویژهای برای بدستآوردن نقطه ثقل، اندازه دقیق روزنه، ضخامت یكسان، خیز مشخص و محاسبهشده، درجهبندی لگاریتمی دقیق و احیانا آرایههای هنری و نگارین برخوردار بوده است. نمونهای كه در اختیار من است دارای دقتی به اندازه تقریبی یك در هزار است و در طول یك ساعت كامل، خطایی در حدود چند ثانیه دارد.
اما در زمینه ساخت ساعتهای مكانیكی نیز ایرانیان سابقه و دستاوردهای درخشانی دارند. خاندان بنوموسی، ابنجزری، ابن شاطر و ابن ساعاتی از بزرگترین ساعتسازان تاریخ ایران بودهاند. رستم ساعاتی چنین آورده است كه ساعتهایش تفاوت اندكی با ساعتهایی دارد كه توسط هرمز (مهندس عصر ساسانی) ساخته میشده است. این ساعتها، سالهای مدیدی در استان فارس ساخته میشد و سپس تكنولوژی ساخت آن از آنجا به بیزانس و اروپا منتقل شد. میدانیم كه هارونالرشید نیز ساعتی از یك مهندس ساعتساز ایرانی را به شارلمانی، پادشاه وقت فرانسه اهدا كرد. ساعتی كه تركیبی از زمانسنج آبی و مكانیكی بود و در راس هر ساعت، بانگی از آن بر میخواست و درهای فلزی آن به بیرون میجهیدند.
اقتباس غربیان از سنتهای ساخت ابزارهای زمانسنجی ایرانی سابقهای دراز دارد. هرودت گزارش كرده است كه گروهی از دانشمندان یونان، سنت تقسیم دوازدهگانه شب و روز و شیوه ساخت ابزارهای زمانسنجی همچون تقویمهای آفتابی و شاخصهای خورشیدی را از ایران به یونان بردند و به مانند ایرانیان، نمونهای از آنرا در اسپارت ساختند.
استرلاب نیز یك دیگر از ابزارهای علمی اندازهگیری بوده است كه علاوه بر كاركردهای فراوان آن، برای اندازهگیری وقت و زمان نیز كاربرد داشته است. متأسفانه در سدههای اخیر كارآییهای شگفتانگیز این ابزار پرارزش دانشی ایرانیان صرفاً در خرافهپرستی و عوامفریبی بكار رفت.
اما كهنترین انتساب كاربرد ساعت در دوران باستان، از كتاب گرشاسپنامه اسدی توسی بدست میآید. اسدی توسی در این كتاب (كه منظومشده كتاب منثور ابوالموید بلخی است) از ساعتی بزرگ و مكانیكی در زمان گرشاسپ، پهلوان بزرگ سیستانی نام میبرد كه با مجموعهای از حیوانات متحرك و آواهای گوناگون همراه بوده است. روایتهای بازمانده از ویژگیهای تخت تاقدیس ساسانی نیز بر وجود چنین ساعتهای بزرگ مكانیكی در ایران باستان دلالت میكنند. به نظر میآید كه تخت تاقدیس كارآییهای فراوانی داشته كه ابزارهای زمانسنجی و آسماننماها، بخشی از آن بودهاند.
اما میباید سخن خود را با یاد حافظ اصفهانی به پایان ببریم كه بزرگترین ساعتساز شناختهشده ایران كهن است. حافظ اصفهانی، ابزارساز و مخترع بزرگ و نامی ایران در سده نهم هجری، میتوانست پیشگام دنیای فنی نوین ایران در پانصد سال پیش باشد، دانشمند و مخترعی كه هیچگاه حمایت جدی از او به عمل نیامد و دانش، فنآوری، نوآوریها و اختراعات پرشمار او بر اثر بیتوجهی عمومی و گسترش اندیشههای خرافی، محكوم به نابودی گشت و میهنش كه كارنامه و پیشینهای درخشان از كوششها و دستاوردهای علمی به همراه داشت، محكوم به عقبماندگی علمی شد.
زمان از ديد علمي
زمان خورشيدي :
زمان استاندارد :
زمان نجومي :
شب و روز: خورشيد هر روز از مشرق طلوع مي كند و به آرامي بالا مي آيد. مسير حركت آن در آسمان به شكل يك نيم دايره است. پس از پيمودن اين مسير ، در افق فرو مي رود. و شب آغاز مي شود. زندگي انسان ، جانوران و گياهان تحت تاثير گردش شب و روز است. به هنگام روز ، برخي از جانواران استراحت مي كنند و شب به جستجوي غذاي خود مي پردازند. انسان و برخي از جانوران عكس آنها عمل مي كنند. با شروع روز بسياري از گلها ، گلبرگهاي خود را باز مي كنند و شب آنها را مي بندند.
عوامل پيدايش شب و روز: در زمانهاي قديم ، مردم عقيده داشتند كه خورشيد واقعا در آسمان حركت مي كند و شب و روز به وجود مي آورد. مثلا مصريان بر اين باور بودند كه خداي خورشيد به نام «رع» ارابه آتشين خود را هر روز در آسمانها مي راند. امروزه مي دانيم كه اين خورشيد نيست كه حركت مي كند بلكه سياره ما زمين ، مانند فرفره از غرب به شرق مي چرخد. ما در اثر چرخش زمين تصور مي كنيم كه خورشيد در آسمان حركت مي كند. هنگامي كه يك بخش رو به خورشيد قرار مي گيرد، روز در آن آغاز مي شود. در همان هنگام ، بخش ديگر زمين كه رو به خورشيد نيست در تاريكي فرو مي رود. يك بار چرخش زمين به دور خود، يك شبانه روز است.
روز و ساعت :
اولين ساعت ها : طلوع و غروب خورشيد اولين واحد هاي زمان براي بشر بودند . بلند و كوتاه شدن سايه هاي قطعات چوب، سنگ ها و درخت ها نيز براي بشر زمان را در روز نشان مي دادند . با حركت ستارگان آنها داراي يك نوع ساعت بسيار بزرگ شده بودند. بشر متوجه شده بود كه در هنگام شب ستارگان مختلفي ظاهر مي شوند . مصريان قديم بر اساس طلوع 12 ستاره ، شب را به 12 مرحله ي زماني تقسيم كردند . آنها روز را نيز به 12 قسمت تقسيم كردند و شبانه روز 24 ساعت ما بر پايه ي تقسيمات شب و روز مصريان است .
مصريان همچنين با قطعاتي از چوب همراه با عقربه ساعت هاي آفتابي مي ساختند . اين ساعت ها داراي 12 دوره ي زماني براي تقسيم روز بوده و اولين ساعت هاي ساخته شده بودند . شكل بعدي و تكامل يافته ساعت ، بوسيله ي بشر كه از آب و آتش استفاده مي كرد ، ايجاد شد . يك شمع با فرو رفتگي هايي بر روي بدنه ، در هنگام سوختن از يك فرورفتگي تا فرورفتگي ديگر ، زمان را اندازه مي گرفت . يك ظرف با سوراخ كوچكي در كف ، مي تواند روي آب قرار گيرد . پس از گذشت زمان معين ظرف از آب پر شده و فرو مي رود .
در حدود 2000 سال پيش بشر ساعت ديگري را ساخت و آن عبارت بود از دو ظرف شيشه اي توخالي متصل به يكديگر بطوريكه شن مي توانست از يك ظرف به ظرف ديگر جاري شود . ظرف بالا با مقدار كافي شن كه در عرض يك ساعت از سوراخ جاري مي شد .
در حدود 140 سال قبل از ميلاد ، يونانيان و رومي ها از چرخ هاي دندانه دار براي اصلاح ساعت آبي استفاده كردند ،يك جسم شناور در يك ظرف ديگر قرار گرفته و با چكيدن آب به داخل ظرف ، اين جسم بالا مي رود . اين جسم به يك چرخ دندانه دار وصل بوده و اين چرخ عقربه اي را كه روي درجات تعيين شده قرار داشت ، مي -چرخاند.
سـاعت آبي : در اين نوع ساعت، از جريان يك نواخت آب استفاده ميشده، به اين ترتيب كه داخل ظرف مدرج سوراخ دار را با آب پر ميكردند كه آب قطره قطره از سوراخ كوچك مي چكيده، و با توجه بمقدار آب خروجي، زمان تا حدودي معلوم ميشده است .
ساعت شني يا ماسه اي : از دو حباب شيشه اي چسبيده به هم تشكيل ميشده كه ميان آن، سوراخ باريكي برايرد شدن شن يا ماسه تعبيه ميكردند، تا شنها بتدريج از حباب بالا به حباب پايين جمع شود . بعد ظرف را وارونه ميكردند و همان عمل تكرار ميشد . با معلوم شدن تعداد دفعات جابجا شده شن ها در حبابها، حدود تقريبي زمان مشخص ميگرديد .
ساعت شمعي : در اين نوع ساعت، بدنه شمع مدرج مي شد و با سوختن شمع و كوتاه شدن آن زمان را محاسبه مي كردند.
ساعت آفتابي : يكي از كهن ترين روشهاي تشخيص زمان ، گردش روزانه خورشيد در آسمان بود. روميان ، روز را هشت قسمت مي كردند و هر قسمت را يك ساعت مي ناميدند. ساعتهاي آنها در زمستان كوتاه و در تابستان طولاني بود. با استفاده از يك ساعت آفتابي به راحتي مي توان زمان را از حركت خورشيد به دست آورد. يك ميله كه در جايي نصب شده باشد، سايه ايجاد مي كند. در تمام مدت روز كه خورشيد در آسمان گردش مي كند. مكان سايه نيز به آرامي عوض مي شود. از مكان سايه مي توان فهميد كه ساعت چند است. پيش از اختراع ساعتهاي ارزان قيمت امروزي ، بسياري از مردم براي نگاه داشتن زمان از ساعتهاي آفتابي استفاده ميكردند.
اشكال جديدتر ساعت : با پيشرفت علم و دانش بشري، بتدريج ساعتهاي دقيق تر مكانيكي، وزنه اي، فنردار، برقي، باطري دار و كامپيوتري جاي ساعتهاي آبي، آفتابي و ماسه اي را گرفتند . مخصوصا" از زمان استفاده انسان از فنر جهت راه انداختن چرخ هاي دندانه دار، كه به ساعت شمار و دقيقه و حتي ثانيه شمار متصل هستند، سنجش دقيق زمان براي همه بطور ساده امكان پذير گرديد .
در اوايل قرن شانزدهم اولين ساعت مچي آهني، كه نسبتا" زمخت بوده، توسط يكنفر آلماني ساخته شد . بعدها اواخر قرن هجدهم با استفاده از فنر و چرخ دندانه هاي بسيار كوچك،امكان ساختن ساعتهاي مچي ظريف بوجود آمد، بطوريكه اولين ساعتهاي مچي شبيه ساعتهاي امروزي، در كشور سوئيس «از سالهاي 1790 به بعد» ساخته شد .
بين سالهاي 1865 تا 1868 بزرگترين، حجيم ترين و جسيم ترين ساعت ديواري جهان، در كليساي سن پير در فرانسه نصب گرديد ارتفاع ساعت 1/12 متر عرض آن 09/6 متر و ضخامتش 7/2 متر بوده كه از 90000 قطعه تشكيل يافته . در مقابل بزرگترين ساعت، ظريف ترين ساعت دنيا فقط 98/0 ميلي متر قطر دارد .
دقيق ترين زمان سنج : دو زمان سنج اتمي كه در 1964 در آزمايشگاه پژوهشي نيروي دريايي آمريكا در شهر واشنگتن نصب شده اند ، دقيق ترين زمان سنج جهان به شمار مي آيند . اين دو زمان سنج كه بر مبناي دوره ي انتقالي اتم هيدرژن ( 649/1420450751 سيكل در ثانيه ) عمل مي كنند ، داراي خطاي 1 ثانيه در 1700000 سال مي باشند .
طولاني ترين مقياس زمان :
در علم نجوم سال كيهاني مدت زمان يكبار گردش خورشيد دور مركز كهكشان راه شيري است . ( معادل 225 ميليون سال ما در كره ي زمين ) در اواخر دوره ي كرتاسه يعني حدود 85 ميليون سال پيش ، سرعت چرخش زمين به دور خورشيد بيشتر بود و از اينرو يك سال 3/370 روز را در بر مي گرفت .
در دوران كامبرين يعني حدود 600 ميليون سال پيش ، يك سال 425 روز را شامل مي شد.
كوتاهترين مقياس زمان : از آنجايي كه نيروي كشندي ( جزر و مدي ) ماه طول روز را در كره ي زمين دچار نوسان مي كند و در نتيجه در هر قرن يك ثانيه به طول روز اضافه مي گردد ، لذا از سال 1960 به اينطرف در تعريف ثانيه براي مقياس زمان تجديد نظر شد . در گذشته يك ثانيه معادل يك قسمت از 86400 قسمت ميانگين يك سال خورشيدي بود حال آنكه اينك برابر يك قسمت از 31556925974 قسمت ميانگين يك سال خورشيدي مي باشد كه از نقطه نظر تقويم نجومي سال 1900 ميلادي به عنوان معيار انتخاب شده است .
در آوريل 1982 چارلز چنگ موفق شد در آزمايشگاه بل در ايالت نيوجرزي در آمريكا يك ضربان نور ليزري توليد كند كه زمان پايداري آن فقط 30 فمتو ثانيه بود . طول اين ضربان نوري 9 ميكرومتر يعني 14 طول موج محاسبه گرديد .
روشنايي روز- صرفه جويي در زمان : طي جنگ جهاني اول در بريتانيا و آمريكا ساعت ها را يك ساعت از زمان استاندارد جلوتر كشيدند . دليل اين كار استفاده از روشنايي روز براي كار و صرفه جويي در مصرف برق بود . جلو كشيدن ساعت براي افراد بسيار راحت تر است تا اين كه يك ساعت زودتر سر كار حاضر شوند . در بريتانيا هنوز در ماه هاي تابستان از ساعت تابستاني كه يك ساعت جلوتر از ساعت گرينويچ است استفاده مي شود . دولت روزي را كه بايد ساعت ها جلو يا عقب كشيده شود تعيين مي كند.
پيكان زمان : هنگامي كه انسان مي كوشيد تا جاذبه ي گرانشي را با مكانيك كوآنتوم يكي كند بايد نظريه ي «زمان موهومي » را نيز در آن دخالت مي داد . زمان موهومي راستا و جهت هاي قابل تشخيصي در فضا ندارد . اگر كسي بتواند بر حسب زمان موهومي بسمت شمال برود الزاما بايد بتواند به عقب برگشته و از جنوب سر درآورد ، به همين نحو اگر كسي بر حسب زمان موهومي بتواند به سمت جلو برود الزاما بايد بتواند عقبگرد كرده و بسوي عقب برود . اين به معني آن است كه در زمان موهومي بين سمت هاي پس و پيش تفاوت مهمي وجود ندارد .
از سوي ديگر ، همانطور كه همه مي دانيم ، در « زمان حقيقي » بين سمت هاي جلو و عقب اختلاف فاحشي موجود است . قوانين علم بين گذشته و آينده تمايزي بوجود نمي آورد . با وجود اين هنوز هم در زندگي معمولي ، بين راستاهاي سمت جلو و سمت عقب در زمان حقيقي اختلاف بزرگي موجود است . براي توضيح بيشتر ليواني را در نظر آوريد كه از روي ميز بر كف زمين بيفتد و تكه تكه شود . اگر شما فيلمي از اين واقعه برداشته و به نمايش بگذاريد خواهيد ديد كه قطعات ليوان به ناگاه روي زمين جمع شده و به صورت ليوان سالم و كاملي در آمده و بر روي ميز پس مي جهد . حتي اگر شما از جريان هم قبلا اطلاعي نداشته باشيد باز مي توانستيد به سادگي بگوييد كه فيلم به عقب برگشته است زيرا چنين ماجرايي هرگز در زندگي معمولي سابقه ندارد .
توضيحي كه مي توان به اين پرسش داده مي شود كه چرا جمع و جور شدن تكه هاي ليوان از كف زمين و پس پرش آن بر روي ميز به حقيقت نمي پيوندد و ما آن را نمي بينيم اين است كه چنين چيزي مخالف قانون دوم ترموديناميك است . اين قانون گوياي آن است كه پيوسته در هر سيستم بسته مقدار بي نظمي يا انتروپي نسبت به زمان افزايش مي يابد . به عبارت ديگر اين حالت شكلي از قانون مرفي مي باشد كه مي گويد :« اشياء هميشه تمايل به كجروي دارند !» ليوان سالمي كه بر روي ميز قرار گرفته است نمايانگر حالتي از نظم غايي است ، ولي ليوان شكسته اي كه بر كف زمين پراكنده شده است نمودار حالتي از بي نظمي است . افزايش بي نظمي يا انتروپي نسبت به زمان ، مثالي است از آنچه پيكان زمان ناميده مي شود و چيزي است كه گذشته را از آينده متمايز ساخته و سمت و جهتي به زمان مي دهد . دستكم سه پيكان مختلف از زمان وجود دارند كه عبارتند از :
1- پيكان ترموديناميك زمان و آن سويي از زمان است كه در آن بي نظمي يا انتروپي افزايش مي يابد .
2- پيكان روانشناختي زمان و آن سويي است كه ما گذشت زمان را در آن احساس مي كنيم و جهتي كه ما گذشته را به ياد مي آوريم و نه آينده را .
3- پيكان كيهان شناسي زمان و آن سويي از زمان است كه كيهان در آن جهت بجاي انقباض در حال انبساط است
منبع:ستارگان کوير يزد