حقوق و تربيت اولاد
يكى از افرادى كه خدمت امام صادق عليه السلام رسيده بود گويد: ناراحت و غصه دار بودم ، حضرت به من فرمود: از چه ناراحتى ؟ عرض كرد: دخترى برايم متولد شده است !!
حضرت فرمود: سنگينى آن بر زمين است و روزى آن بر خدا، نه روزى تو را مى خورد و نه از عمر تو استفاده مى كند، راوى گويد: با شنيدن اين كلمات ، غم و غصه از دل من بيرون رفت .
حضرت پرسيد: نامش را چه گذارى ؟ عرض كردم : فاطمه ، با شنيدن اين نام حضرت منقلب شد، دوبار فرمود: آه آه ، و دست خود را بر پيشانى گذارد، سپس فرمود:
فرزند شما روحى دارد همانند جسم او لطيف و پاك ، همچنانكه دوره يك تا پنج سالگى در اطفال از نظر جسمى فوق العاده مهم است و رشدى سريع در آنها ايجاد مى شود، همين دوران نيز در شكل گيرى روحيات او بسيار مؤ ثر است . فرزند شما گرچه به ظاهر از نظر عقلى نمى فهمد، اما اخلاق و آداب خانواده به شدت در او تأثير مى كند، و بطور ناخودآگاه ، روحيات او را شكل مى دهد، او با اخلاق خانواده بار مى آيد، گرچه خود نيز نداند.
مراعات شخصيت او را بكنيد، هرگز تحقيرش نكنيد، او را به مفاسد اخلاقى مبتلا نكنيد، ارزش را در درون روح او عملا قرار دهيد، يعنى شما و پدر و مادر عزيز، خودتان مراعات اخلاق را بكنيد، خوب با هم صحبت كنيد، حرص و طمع ، حسد و عصبانيت ، نداشته باشيد.
اگر شما در سخنان و برخوردهاى خود نسبت به ديگران ، هميشه ارزش را به مال و جمال و مقام و رفاه بدهيد، فرزندتان هم همانگونه بار مى آيد.
او همواره به فكر رسيدن ، به اين ارزشهاى كاذب خواهد بود. پدر و مادر آگاه ، وقتى از كسى تعريف مى كنند و آن را بزرگ مى شمرند بايد بخاطر جنبه هاى اخلاقى و مهم باشد، تا بچه هم عملا اين را باور كند، شما ديده ايد كه اگر خانواده به نظافت و تميزى اهميت دهند، فرزندان آنها هم تميزى و نظافت بر ايشان اهميت مى يابد.
مبادا كه پدر و مادرى ، بخاطر كيفيت غذا خوردن و يا شستشو و يا لباس پوشيدن ، دهها بار با فرزندانشان صحبت كنند و تذكر دهند.
اما نسبت به اخلاق او دين او راستگوئى او، بد دهن نبودن او، حسود نبودن و يا تنبلى او تذكرى ندهند يا جدى برخورد نكنند.
اما فرزندانى كه از اين موهبت بى بهره بوده اند، و روحيات آنها به علت جو بد خانواده و اخلاق و رفتار ناهنجار پدر و مادر، به طور ناشايستى پرورش يافته است .
آنها همانند طفلى كه زمينه امراض گوناگون را به ارث برده باشد، براى انحرافات مستعد و آماده هستند، اينها از درون ، متمايل به صفات ناپسند هستند، وقتى به سن رشد و درك مى رسند، خود را با جو اخلاقى ارزشمند، نامتناسب احساس مى كنند، كارهاى اخلاقى و پر ارزش براى آنها سخت و كم فروغ است .
حتى اگر صفات اخلاقى خود را هم درك كنند و بفهمند كه روحيات آنها نامناسب است ، زير پا گذاردن و ناديده گرفتن آنها و تغيير عادت و ارزشهاى درونى ، كارى است بس مشكل ، كه از عهده هر كسى مخصوصا جوان كمتر بر مى آيد. حضرت على عليه السلام فرمود: (( اصعب السياسات نقل العادات . )) سخت ترين برنامه ها تغيير دادن عادتهاست .(232)
جوانان خود را طورى تربيت كنيد، كه هنگام رشد و فهم ، خود را نسبت به ارزشهاى واقعى بيگانه ندانند، بلكه متمايل به نيكى باشند، حضرت على عليه السلام در سفارشات خويش به يكى از فرزندانش مى فرمايد: دل بچه همانند زمين آماده است كه هر چه در آن نهاده شود مى پذيرد. من به تربيت تو قبل از اينكه دلت سخت شود و ذهنت مشغول گردد اقدام كردم .(233)
چرا برخى از والدين ، سعى دارند بجاى تربيت و تقويت عقل پسران خود، به سر و وضع آنها و زيبائى نامعقول آنها بپردازند، به گونه اى كه بچه حس زيبائى او بيش از عقلش تقويت مى شود.
لباسهاى بچه ها بايد زيبا و روشن باشد، اما ناهنجار و سبك نباشد، پسرها بايد سردى و گرمى ، شكست و استقامت و تلاش را، در خانواده تمرين كنند.
در تربيت دختران ، بخاطر نقش حساس آنها در مسئوليتهاى خانوادگى و تأثير آن در اجتماع ، بايد مراقبت بيشترى نمود. دختر وقتى به سن هفت سالگى رسيد، كم و بيش بايد متوجه شود، رفتار و وظائف او با پسر فرق دارد، اگر بنا باشد، هر جائى كه پسر مى رود دختر هم برود و يا او را ببرند، هر طور كه پسران لباس مى پوشند، او هم بپوشد، و پسروار بزرگ شود، آيا دخترى كه مثل پسر احساس آزادى در پوشش كرده است ، در سن رشد و درك مى توان او را دستور حجاب داد؟! حجاب براى اين دختر، مثل روسرى براى پسران سخت و مشكل است .
دختران شما عروسك نيستند، زندگى آينده آنها به بانوئى نياز دارد، خوش فكر، با ادب و اخلاقى بلند و دينى محكم ، همراه با تميزى و نظافت و شوهر دارى و ملاطفت ، كارى كنيد كه اين خدمات در دختران تقويت شود، حس زيبائى جوئى و زينت كردن در بانوان بطور غريزى وجود دارد و چه بسا افراط هم بكنند، و احتياج به تشويق چندان ندارند، بلكه در بسيارى احتياج به كنترل و تعديل دارد، اين كنترل و تعديل را پدر و مادر بايد انجام دهند.
حضرت ابراهيم ، خواب و دستورى را كه به او داده شده بود با اسماعيل در ميان گذارد، و گفت چه مى گوئى ؟ فرزند صالح و با تقواى او كه مى دانست ابراهيم از طرف خدا مأموريت دارد، بى چون و چرا جواب داد: اى پدر ماموريت خود را انجام ده ، من اگر خدا بخواهد استقامت مى كنم !
ابراهيم هم بر سر پيمان حاضر شد، و اسماعيل را به قربانگاه برد و دست و پاى او را بست ، و كارد را بر گلوى اسماعيل گذارد، اما با تعجب ديد، كارد نمى برد، در اين هنگام ندا آمد كه اى ابراهيم ، خوابت را راست گرداندى ( و از امتحان پيروز در آمدى ) و سپس گوسفندى بجاى اسماعيل براى قربانى آورده شد، و مراسم قربانى به ياد بود آن ايثار و فداكارى بنا شده است .
اين داستان كه خلاصه آن در قرآن آمده است ، درسى است براى پدران و فرزندان كه بدانند، محبت خدا را هرگز نبايد فداى فرزند كنند.
فرزند دلبندش ، و جوان برومندش على ابن الحسين ، وقتى اين كلمات را شنيد به مركب ركاب زد و خود را به پدر رساند و عرض كرد: استرجاع نموديد، و سپس حمد خدا گفتيد؟ علت چه بود؟ حضرت فرمود: پسرم خواب سبكى رفتم ، در خواب اسب سوارى را ديدم كه مى گويد: اين گروه مى روند، ولى مرگ هم به دنبال آنها مى رود، فهميدم كه مقصودش مائيم .
جوانش على ابن الحسين گفت : اى پدر، خدا براى شما بد نياورد، مگر ما بر حق نيستيم ؟ حضرت فرمود: آرى سوگند به خدائى كه بندگان نزد او بر مى گردند، ما بر حقيم .
جوانش گفت : وقتى ما بر حقيم ترسى از مرگ نداريم ، امام حسين عليه السلام فرمود: خداوند تو پسر را بهترين پاداش يك پدر بر پسر عنايت كند.(235)
آرى او چنان پرورش يافته بود، كه امام حسين در رابطه با او فرمود: در صورت و سيرت از همه مردم به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله شبيه تر است ، و ما هر وقت كه مشتاق ديدن پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله بوديم به او نگاه مى كرديم (236) و سرانجام در كربلا پس از نبردى دلاورانه در حالى كه سپاه دشمن بدن او را قطعه قطعه كرده بود به فوز شهادت نائل گرديد.
امام حسين ياران خود را در ميان خيمه اى جمع كرد، و فرمود: اى ياران و اى خاندان من ، اين مردم با من كار دارند، بعد از كشتن من متوجه كسى نمى شوند، شب را سپر قرار دهيد، شما را راحت مى گذارم كه برويد، و بيعت خود را از شما برداشتم ، خودتان را نجات دهيد، ولى برادران و خانواده و يارانش همه به يك زبان گفتند: بخدا سوگند اى سرور ما هرگز تو را رها نمى كنيم و تنها نمى گذاريم تا مردم بگويند امام و سرور و مهتر خود را رها كردند تا كشته شد، اما اين عار را نمى پسنديم و تو را رها نمى كنيم تا در مقابل شما كشته شويم .
حضرت فرمود: من فردا كشته مى شوم ، شما هم همگى كشته مى شويد و هيچكس از شما باقى نمى ماند؟ گفتند: سپاس خداى را كه ما را به يارى شما گرامى داشت و شرافت كشته شدن با شما را به ما عنايت كرد، آيا شما راضى نيستى كه با شما اى پسر پيامبر هم مرتبه باشيم ؟! حضرت فرمود: خداوند شما را جزاى خير دهد.
در روايت است كه حضرت به آنها فرمود: سرهايتان را بلند كنيد و نگاه كنيد، آنها با چشم خود در همين دنيا جايگاه خويش در بهشت را ديدند، و حضرت جايگاه هر يك را به او نشان مى داد، به همين جهت بود كه اصحاب حضرت به استقبال نيزه و شمشير مى رفتند تا به جايگاه خود در بهشت برسند.(237)
در اين ميان حضرت قاسم ابن حسن فرزند امام مجتبى عليه السلام كه ماجرا را ديد و شنيد، به عمويش امام حسين عليه السلام عرض كرد: آيا من هم كشته مى شوم ، حضرت بر او دلسوزى نمود و فرمود: پسرم مرگ نزد تو چگونه است ؟
پاسخ داد: (( يا عم احلى من العسل ، )) اى عمو جان ، مرگ نزد من از عسل شيرين تر است !
امام حسين عليه السلام فرمود: عمويت به فدايت ، آرى به خدا سوگند تو هم يكى از آن مردانى هستى كه با من كشته مى شوند، البته بعد از آنكه بلائى بزرگى به تو مى رسد، و فردا پس از يك نبرد دليرانه ، وقتى مجروح بر زمين افتاد، امام حسين به ياريش شتافت ، دشمن نيز حمله كرد، و در اين ميان حضرت قاسم در زير سم ستوران به لقأ پروردگار شتافت .
و امام صادق عليه السلام نيز فرمود: هيچ ستمى ، بزرگتر از آن ستمى نيست كه مظلوم جز خدا ياورى نداشته باشد.(238)
اين احاديث بايد زنگ خطرى باشد براى كسانى كه به زير دستان خود ستم مى كنند، و آنها را بى ياور مى پندارند، در همين رابطه است كه پدر و مادر، مخصوصا پدر نسبت به برخورد با كودكان بايد به مهربانى و خويشتن دارى رفتار كند.
خشونت بى مورد و نامتناسب ، بدگوئى و بى احترامى نسبت به كودكان ، مخصوصا زدن آنها ظلمى است ، كه بخاطر بى ياور بودن كودكان ، انتقام الهى را در بر خواهد داشت .
والدين و يا معلم و يا هر فردى كه قدرتى احساس كرد، گمان نكند كه چون مظلوم ياور ندارد مى توان با او هر ظلمى را روا داشت ، خداوند ياور بى ياوران است و كافى است كه خداوند از كسى انتقام بگيرد، خشم بر كودكان بايد به موقع و متناسب باشد و جنبه تربيتى داشته باشد، نه از روى فرو نشاندن خشم و عقده گشائى ، و مقدار آن هم بايد متناسب با تربيت وى و خطاى او باشد، نه بمقدار خشم شما و ناتوانى او.
به هر حال كودكان از نمونه هاى روشن اين حديث هستند، همچنانكه ستم به همسر نيز از مصاديق همين حديث است .
امام موسى ابن جعفر عليه السلام فرمود: خداوند براى هيچ چيزى مثل زنان و كودكان خشمگين نمى شود.(239)
منبع: aviny.com
حضرت فرمود: سنگينى آن بر زمين است و روزى آن بر خدا، نه روزى تو را مى خورد و نه از عمر تو استفاده مى كند، راوى گويد: با شنيدن اين كلمات ، غم و غصه از دل من بيرون رفت .
حضرت پرسيد: نامش را چه گذارى ؟ عرض كردم : فاطمه ، با شنيدن اين نام حضرت منقلب شد، دوبار فرمود: آه آه ، و دست خود را بر پيشانى گذارد، سپس فرمود:
حقوق پسر بر پدر
حقوق دختر بر پدر
روح طفل مثل جسم او لطيف است ، مواظب باشيد
فرزند شما روحى دارد همانند جسم او لطيف و پاك ، همچنانكه دوره يك تا پنج سالگى در اطفال از نظر جسمى فوق العاده مهم است و رشدى سريع در آنها ايجاد مى شود، همين دوران نيز در شكل گيرى روحيات او بسيار مؤ ثر است . فرزند شما گرچه به ظاهر از نظر عقلى نمى فهمد، اما اخلاق و آداب خانواده به شدت در او تأثير مى كند، و بطور ناخودآگاه ، روحيات او را شكل مى دهد، او با اخلاق خانواده بار مى آيد، گرچه خود نيز نداند.
مراعات شخصيت او را بكنيد، هرگز تحقيرش نكنيد، او را به مفاسد اخلاقى مبتلا نكنيد، ارزش را در درون روح او عملا قرار دهيد، يعنى شما و پدر و مادر عزيز، خودتان مراعات اخلاق را بكنيد، خوب با هم صحبت كنيد، حرص و طمع ، حسد و عصبانيت ، نداشته باشيد.
اخلاق و ارزشها را با رفتار خود به طفل تلقين كنيد
اگر شما در سخنان و برخوردهاى خود نسبت به ديگران ، هميشه ارزش را به مال و جمال و مقام و رفاه بدهيد، فرزندتان هم همانگونه بار مى آيد.
او همواره به فكر رسيدن ، به اين ارزشهاى كاذب خواهد بود. پدر و مادر آگاه ، وقتى از كسى تعريف مى كنند و آن را بزرگ مى شمرند بايد بخاطر جنبه هاى اخلاقى و مهم باشد، تا بچه هم عملا اين را باور كند، شما ديده ايد كه اگر خانواده به نظافت و تميزى اهميت دهند، فرزندان آنها هم تميزى و نظافت بر ايشان اهميت مى يابد.
مبادا كه پدر و مادرى ، بخاطر كيفيت غذا خوردن و يا شستشو و يا لباس پوشيدن ، دهها بار با فرزندانشان صحبت كنند و تذكر دهند.
اما نسبت به اخلاق او دين او راستگوئى او، بد دهن نبودن او، حسود نبودن و يا تنبلى او تذكرى ندهند يا جدى برخورد نكنند.
فرزندان خود را از نظر روحى واكسينه كنيد
اما فرزندانى كه از اين موهبت بى بهره بوده اند، و روحيات آنها به علت جو بد خانواده و اخلاق و رفتار ناهنجار پدر و مادر، به طور ناشايستى پرورش يافته است .
آنها همانند طفلى كه زمينه امراض گوناگون را به ارث برده باشد، براى انحرافات مستعد و آماده هستند، اينها از درون ، متمايل به صفات ناپسند هستند، وقتى به سن رشد و درك مى رسند، خود را با جو اخلاقى ارزشمند، نامتناسب احساس مى كنند، كارهاى اخلاقى و پر ارزش براى آنها سخت و كم فروغ است .
حتى اگر صفات اخلاقى خود را هم درك كنند و بفهمند كه روحيات آنها نامناسب است ، زير پا گذاردن و ناديده گرفتن آنها و تغيير عادت و ارزشهاى درونى ، كارى است بس مشكل ، كه از عهده هر كسى مخصوصا جوان كمتر بر مى آيد. حضرت على عليه السلام فرمود: (( اصعب السياسات نقل العادات . )) سخت ترين برنامه ها تغيير دادن عادتهاست .(232)
جوانان خود را طورى تربيت كنيد، كه هنگام رشد و فهم ، خود را نسبت به ارزشهاى واقعى بيگانه ندانند، بلكه متمايل به نيكى باشند، حضرت على عليه السلام در سفارشات خويش به يكى از فرزندانش مى فرمايد: دل بچه همانند زمين آماده است كه هر چه در آن نهاده شود مى پذيرد. من به تربيت تو قبل از اينكه دلت سخت شود و ذهنت مشغول گردد اقدام كردم .(233)
تربيت دختر با پسر فرق دارد، آنها را براى آينده آماده كنيد
چرا برخى از والدين ، سعى دارند بجاى تربيت و تقويت عقل پسران خود، به سر و وضع آنها و زيبائى نامعقول آنها بپردازند، به گونه اى كه بچه حس زيبائى او بيش از عقلش تقويت مى شود.
لباسهاى بچه ها بايد زيبا و روشن باشد، اما ناهنجار و سبك نباشد، پسرها بايد سردى و گرمى ، شكست و استقامت و تلاش را، در خانواده تمرين كنند.
در تربيت دختران ، بخاطر نقش حساس آنها در مسئوليتهاى خانوادگى و تأثير آن در اجتماع ، بايد مراقبت بيشترى نمود. دختر وقتى به سن هفت سالگى رسيد، كم و بيش بايد متوجه شود، رفتار و وظائف او با پسر فرق دارد، اگر بنا باشد، هر جائى كه پسر مى رود دختر هم برود و يا او را ببرند، هر طور كه پسران لباس مى پوشند، او هم بپوشد، و پسروار بزرگ شود، آيا دخترى كه مثل پسر احساس آزادى در پوشش كرده است ، در سن رشد و درك مى توان او را دستور حجاب داد؟! حجاب براى اين دختر، مثل روسرى براى پسران سخت و مشكل است .
دختران شما عروسك نيستند، زندگى آينده آنها به بانوئى نياز دارد، خوش فكر، با ادب و اخلاقى بلند و دينى محكم ، همراه با تميزى و نظافت و شوهر دارى و ملاطفت ، كارى كنيد كه اين خدمات در دختران تقويت شود، حس زيبائى جوئى و زينت كردن در بانوان بطور غريزى وجود دارد و چه بسا افراط هم بكنند، و احتياج به تشويق چندان ندارند، بلكه در بسيارى احتياج به كنترل و تعديل دارد، اين كنترل و تعديل را پدر و مادر بايد انجام دهند.
واى به حال فرزندان آخر الزمان
پدر و پسر نمونه
حضرت ابراهيم ، خواب و دستورى را كه به او داده شده بود با اسماعيل در ميان گذارد، و گفت چه مى گوئى ؟ فرزند صالح و با تقواى او كه مى دانست ابراهيم از طرف خدا مأموريت دارد، بى چون و چرا جواب داد: اى پدر ماموريت خود را انجام ده ، من اگر خدا بخواهد استقامت مى كنم !
ابراهيم هم بر سر پيمان حاضر شد، و اسماعيل را به قربانگاه برد و دست و پاى او را بست ، و كارد را بر گلوى اسماعيل گذارد، اما با تعجب ديد، كارد نمى برد، در اين هنگام ندا آمد كه اى ابراهيم ، خوابت را راست گرداندى ( و از امتحان پيروز در آمدى ) و سپس گوسفندى بجاى اسماعيل براى قربانى آورده شد، و مراسم قربانى به ياد بود آن ايثار و فداكارى بنا شده است .
اين داستان كه خلاصه آن در قرآن آمده است ، درسى است براى پدران و فرزندان كه بدانند، محبت خدا را هرگز نبايد فداى فرزند كنند.
قربانيان حسينى ، فرزندان نمونه ، كربلا جوان نمونه
فرزند دلبندش ، و جوان برومندش على ابن الحسين ، وقتى اين كلمات را شنيد به مركب ركاب زد و خود را به پدر رساند و عرض كرد: استرجاع نموديد، و سپس حمد خدا گفتيد؟ علت چه بود؟ حضرت فرمود: پسرم خواب سبكى رفتم ، در خواب اسب سوارى را ديدم كه مى گويد: اين گروه مى روند، ولى مرگ هم به دنبال آنها مى رود، فهميدم كه مقصودش مائيم .
جوانش على ابن الحسين گفت : اى پدر، خدا براى شما بد نياورد، مگر ما بر حق نيستيم ؟ حضرت فرمود: آرى سوگند به خدائى كه بندگان نزد او بر مى گردند، ما بر حقيم .
جوانش گفت : وقتى ما بر حقيم ترسى از مرگ نداريم ، امام حسين عليه السلام فرمود: خداوند تو پسر را بهترين پاداش يك پدر بر پسر عنايت كند.(235)
آرى او چنان پرورش يافته بود، كه امام حسين در رابطه با او فرمود: در صورت و سيرت از همه مردم به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله شبيه تر است ، و ما هر وقت كه مشتاق ديدن پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله بوديم به او نگاه مى كرديم (236) و سرانجام در كربلا پس از نبردى دلاورانه در حالى كه سپاه دشمن بدن او را قطعه قطعه كرده بود به فوز شهادت نائل گرديد.
نوجوان نمونه كربلا
امام حسين ياران خود را در ميان خيمه اى جمع كرد، و فرمود: اى ياران و اى خاندان من ، اين مردم با من كار دارند، بعد از كشتن من متوجه كسى نمى شوند، شب را سپر قرار دهيد، شما را راحت مى گذارم كه برويد، و بيعت خود را از شما برداشتم ، خودتان را نجات دهيد، ولى برادران و خانواده و يارانش همه به يك زبان گفتند: بخدا سوگند اى سرور ما هرگز تو را رها نمى كنيم و تنها نمى گذاريم تا مردم بگويند امام و سرور و مهتر خود را رها كردند تا كشته شد، اما اين عار را نمى پسنديم و تو را رها نمى كنيم تا در مقابل شما كشته شويم .
حضرت فرمود: من فردا كشته مى شوم ، شما هم همگى كشته مى شويد و هيچكس از شما باقى نمى ماند؟ گفتند: سپاس خداى را كه ما را به يارى شما گرامى داشت و شرافت كشته شدن با شما را به ما عنايت كرد، آيا شما راضى نيستى كه با شما اى پسر پيامبر هم مرتبه باشيم ؟! حضرت فرمود: خداوند شما را جزاى خير دهد.
در روايت است كه حضرت به آنها فرمود: سرهايتان را بلند كنيد و نگاه كنيد، آنها با چشم خود در همين دنيا جايگاه خويش در بهشت را ديدند، و حضرت جايگاه هر يك را به او نشان مى داد، به همين جهت بود كه اصحاب حضرت به استقبال نيزه و شمشير مى رفتند تا به جايگاه خود در بهشت برسند.(237)
در اين ميان حضرت قاسم ابن حسن فرزند امام مجتبى عليه السلام كه ماجرا را ديد و شنيد، به عمويش امام حسين عليه السلام عرض كرد: آيا من هم كشته مى شوم ، حضرت بر او دلسوزى نمود و فرمود: پسرم مرگ نزد تو چگونه است ؟
پاسخ داد: (( يا عم احلى من العسل ، )) اى عمو جان ، مرگ نزد من از عسل شيرين تر است !
امام حسين عليه السلام فرمود: عمويت به فدايت ، آرى به خدا سوگند تو هم يكى از آن مردانى هستى كه با من كشته مى شوند، البته بعد از آنكه بلائى بزرگى به تو مى رسد، و فردا پس از يك نبرد دليرانه ، وقتى مجروح بر زمين افتاد، امام حسين به ياريش شتافت ، دشمن نيز حمله كرد، و در اين ميان حضرت قاسم در زير سم ستوران به لقأ پروردگار شتافت .
به همسر و كودكان خود ظلم نكنيد
و امام صادق عليه السلام نيز فرمود: هيچ ستمى ، بزرگتر از آن ستمى نيست كه مظلوم جز خدا ياورى نداشته باشد.(238)
اين احاديث بايد زنگ خطرى باشد براى كسانى كه به زير دستان خود ستم مى كنند، و آنها را بى ياور مى پندارند، در همين رابطه است كه پدر و مادر، مخصوصا پدر نسبت به برخورد با كودكان بايد به مهربانى و خويشتن دارى رفتار كند.
خشونت بى مورد و نامتناسب ، بدگوئى و بى احترامى نسبت به كودكان ، مخصوصا زدن آنها ظلمى است ، كه بخاطر بى ياور بودن كودكان ، انتقام الهى را در بر خواهد داشت .
والدين و يا معلم و يا هر فردى كه قدرتى احساس كرد، گمان نكند كه چون مظلوم ياور ندارد مى توان با او هر ظلمى را روا داشت ، خداوند ياور بى ياوران است و كافى است كه خداوند از كسى انتقام بگيرد، خشم بر كودكان بايد به موقع و متناسب باشد و جنبه تربيتى داشته باشد، نه از روى فرو نشاندن خشم و عقده گشائى ، و مقدار آن هم بايد متناسب با تربيت وى و خطاى او باشد، نه بمقدار خشم شما و ناتوانى او.
به هر حال كودكان از نمونه هاى روشن اين حديث هستند، همچنانكه ستم به همسر نيز از مصاديق همين حديث است .
خشم الهى
امام موسى ابن جعفر عليه السلام فرمود: خداوند براى هيچ چيزى مثل زنان و كودكان خشمگين نمى شود.(239)
منبع: aviny.com