تبیین معنای هماهنگی و اختلاف
از جمله مباحث مهم دربارهی قرآن کریم، نظام هماهنگ و همخوانی دقیق معارف این کتاب - از آغاز تا پایان - است. کسی نمیتواند ادعا کند قرآن در آیهای مطلبی گفته که در آیهای دیگر آن را نقض کرده یا معارض آن را آورده است. این نظام معرفتی یکپارچه و بدون هیچ اختلاف و تعارض از نظر قرآن پژوهان، یکی از ابعاد اعجازی قرآن است که در بحث اعجاز به آن اشاره شد و اینجا مفصل به آن میپردازیم.خدای متعالی میفرماید: «أَفَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَیْرِ اللّهِ لَوَجَدُواْ فِیهِ اخْتِلاَفًا كَثِیرًا»: (1) چرا در قرآن تدبر نمیکنند؟ اگر از سوی غیرخدا بود، اختلافهای بسیاری در آن مییافتند.
علامه بلاغی انسجام و هماهنگی حاکم بر نظام لفظی و معنایی قرآن را فراتر از توان بشر دانسته و به همین دلیل، قرآن را معجزه میداند. (2)
برای فهم هماهنگی باید اختلاف در آیه را بفهمیم. مفسران دربارهی «اختلاف» و «اختلاف کثیر» معتقدند مقصود از اختلاف در آیه، وجود حق و باطل، تناقض معانی و بی نظمی در چینش، تباین احکام، خطا در ارائهی اخبار غیبی و اخبار از گذشته و خروج از حدود فصاحت و بلاغت است. قرآن نه اختلاف تناقضی دارد و نه اختلاف تفاوتی، اینگونه نیست که برخی معارف قرآن، مخالف عقل باشد و بعضی موافق، حتی از نظر بلندای مطالب هیچ تفاوتی در قرآن وجود ندارد و همهاش معجزه است. (3)
در آیهی مذکور، اختلاف، قید کثیر دارد. آیا معنایش این است که در قرآن، اختلاف کثیر وجود ندارد؛ ولی اختلافات کم و جزئی وجود دارد؟! آیا مقصود چیز دیگری است؟
ابن عاشور توضیح داده که توصیف اختلاف به کثیر دربارهی طرفی است که وقوع آن ممتنع است که متعلق «لو» است؛ یعنی در فرض غیرخدایی بودن قرآن که ممتنع است. پس آیه دلالت دارد که نبود هیچ نوع اختلاف، بزرگترین دلیل خدایی بودن قرآن است. به نظر او قید «کثیر» دربارهی کلام خدا اصلاً قابل طرح نیست. در واقع جمله چنین است؛ اگر کلامی از جانب غیرخدا باشد، در آن اختلاف بسیاری پدید خواهد آمد؛ ولی قرآن از جانب خداست و در آن هیچ نوع اختلافی، امکان وجودی ندارد. (4)
علامه طباطبایی معتقد است قید «کثیراً» در آیه توضیحی است؛ نه احترازی. (5) یعنی چنین نیست که فقط اختلاف کثیر در قرآن نباشد و ممکن است اختلاف اندک باشد؛ خیر، بلکه همانگونه که ابن عاشور گفت، اساس این بیان، مربوط به کلام بشری است و دربارهی کلام خدا معنا ندارد. برخی نیز توضیح بیشتر داده و گفتهاند:
این بیان قرآن، نوعی «تحدی» است و با مطالعات دقیق در قرآن، حق بودن این تحدی آشکار میشود؛ زیرا بشر از اول ادراک تا آخر عمر در یک حال و یک رأی نمیماند؛ بلکه پیوسته نسبت به گذشتهها تغییر عقیده و رویه میدهد. بزرگان جهان و دانشمندان، پیوسته در عقاید و تصمیمهای خود تجدیدنظر میکنند. اگر کسی کتابی بنویسد و پس از پنج سال بخواهد آن را بازنویسی کند، محال است که در آن تغییر ندهد ... . قرآن هم اگر از جانب خدا نبود و کار بشر، ولو کار شخصی چون محمد، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) میبود، از ابتدا تا انتها در یک حال نمیماند و یکسان سخن نمیگفت؛ بلکه سخنان مختلف میگفت و در گذشته هایش تجدیدنظر میکرد. (6)
علامه طباطبایی علت وجود اختلاف را در کلام و نوشتههای بشری، در تحول تکاملی بشر دانسته است. از نظر ایشان، چون انسان از ضعف به قوت و بالعکس حرکت میکند، لحظهی دومش با اولی فرق دارد؛ ولی دربارهی قرآن نوشته:
این کتاب آسمانی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آورده، به تدریج و جزئی جزئی در مدت 23 سال نازل شده و بر مردم قرائت گردیده؛ در حالی که در این مدت، حالاتی مختلف و شرایطی متفاوت پدید آمد. پارهای در مکه و پارهای در مدینه، پارهای در شب و ... هم برای القای معارف الهیه و هم تعلیم اخلاق فاضله و هم تقنین قوانین و احکام دینی، یعنی در همهی حوائج زندگی نازل شده است. با این حال در چنین کتابی کوچکترین اختلافی در نظم همسان و هماهنگش دیده نمیشود؛ همچنان که خود فرموده: «کِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِیَ». (7) کتابی که با وجود تکرار مطاللب در آن، نظم همسانش محفوظ است.
این از نظر اسلوب و نظم کلام، امام از نظر معارف و اصولی که بیان کرده نیز اختلافی در آن وجود ندارد؛ معارفش با یکدیگر متناقض و منافی نیست. آیهای از آن، آیهی دیگرش را تفسیر میکند و بعضی از آن بعض دیگر را بیان میکند و جملهای از آن، مصدق جملهای دیگر است؛ چنان که امیرمؤمنان، علی (علیهالسلام) فرمود: «بعضی از قرآن، ناطق به مفاد بعض دیگر و پارهای از آن، شاهد پارهای دیگر است» (8) و اگر از سوی غیر خدا بود، هم نظم الفاظش از نظر حسن و بها، مختلف و هم جمله هایش از نظر فصاحت و بلاغت، متفاوت و هم معنا و معارفش از نظر صحت و فساد و اتقان و متانت، متغایر میشد. (9)
در مقابل این نگاه که پشتوانهی قرآنی و حدیثی دارد، ممکن است کسی بگوید آیات ناسخ و منسوخ، شاهد وجود اختلاف و تعارض در قرآن است.
پاسخ این است که مسئلهی نسخ، نه از سنخ تناقضگویی است و نه از قبیل اختلاف در نظریه و حکم؛ بلکه نسخ، ناشی از اختلاف در مصالحی است که هنگام حکم با توجه به وضع مصداق از نظر زمان و شرایط، ملاحظه میشود. یک مصداق - به دلیل مصالح - روزی حکمی را میطلبد و روز دیگر، مصالح میگوید آن حکم بر مصداق انطباق ندارد. با تغییر شرایط، مصلحت مبدل میشود که قهراً حکمی دیگر را ایجاب میکند. (10) دو مثال، این بیان را توضیح میدهد: یکی مسئلهی زن زناکار و دیگری رفتار با یهود.
در هر دو مسئله، آیهی قرآن به گونهای نازل شده که هر خوانندهای میفهمد حکم آیه به زودی نسخ میشود و مصلحت آن حکم، موقت است.
در مسئلهی اول، حکم ابتدایی به گونهای بیان شده که همه منتظر حکم نهایی باشند؛ «وَاللاَّتِی یَأْتِینَ الْفَاحِشَة مِن نِّسَآئِكُمْ فَاسْتَشْهِدُواْ عَلَیْهِنَّ أَرْبَعة مِّنكُمْ فَإِن شَهِدُواْ فَأَمْسِكُوهُنَّ فِی الْبُیُوتِ حَتَّىَ یَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ یَجْعَلَ اللّهُ لَهُنَّ سَبِیلاً». (11)
جملهی اخیر به خوبی میفهماند که حکم زندانی کردن، موقت است؛ پس حکم تازیانه و سنگسار [که بعد جعل شده] تناقض گویی نیست.
همچنین در آغاز دعوت اسلام و ضعف حکومت، مصلحت در این بود که اگر یهودیان درصدد برآمدند که مسلمانان را از دین برگردانند، مسلمانان به خود نیاورند و جرم ایشان را نادیده بگیرند؛ ولی پس از آنکه اسلام نیرو گرفت، این مصلحت جای خود را به مصلحتی دیگر داد و آن جنگیدن و کشتن یا جزیه گرفتن از آنان بود. (12)
خدای متعال دربارهی این مسئله میفرماید: «وَدَّ كَثِیرٌ مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ یَرُدُّونَكُم مِّن بَعْدِ إِیمَانِكُمْ كُفَّاراً حَسَدًا مِّنْ عِندِ أَنفُسِهِم مِّن بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُواْ وَاصْفَحُواْ حَتَّى یَأْتِیَ اللّهُ بِأَمْرِهِ». (13)
عبارت اخیر، دلیل قاطعی است بر اینکه مصلحت عفو و بخشش، موقتی است؛ نه دائمی. (14)
ما در بخش «ناسخ و منسوخ» در این باره روایاتی آوردهایم که نظر علامه اشاره به محتوای آنهاست. با همهی این توضیحات، ممکن است کسی بگوید که هم اختلاف لفظی در قرآن وجود دارد و هم اختلاف معنایی. اختلاف لفظی مانند قرائتهای مختلف و اختلاف معنایی، یعنی تعارضات معارفی و محتوایی؛ چنان که دربارهی ناسخ و منسوخ یا آنچه دربارهی خدا نازل شده، ادعا شده است.
پاسخ اختلافات لفظی در بخش هفت حرف (سبعه احرف) داده شده است. آنجا خواندیم امام صادق (علیهالسلام) مدعیان وجود اختلافات لفظی را دروغگو نامیده و تأکید کردهاند: قرآن «عَلی حَرف واحدٍ مِن عِندِ الواحدِ» نازل شده است (15) و امام باقر (علیهالسلام) نیز فرمودهاند: «إن القرآن واحد، نُزِّل من عند واحد و لکن الاختلاف یجیی من قبل الرواة»: (16) قرآن یکی است و از نزد یکی (خدای یگانه) نازل شده، ولی اختلاف از سوی راویان پدید آمد.
اختلافات معنایی هم وجود ندارد؛ به دلیل آنچه در بخش تفسیر و ناسخ و منسوخ همین مجموعه بیان شده و نیز آنچه از اهل بیت (علیهمالسلام) اینجا خواهد آمد.
اختلاف - چه لفظی و چه معنایی - ربطی به قرآن موجود بین مسلمانان ندارد و اختلافات تفسیرهای قرآن نیز به نازل شده از سوی خدا ربطی ندارد و هر کس به اندازهی فهم خود برداشتی کرده و نظر خود را گفته که ممکن است با برداشت مفسر دیگر تعارض داشته باشد.
امیرمؤمنان، علی (علیهالسلام) با کسانی که به علت ناتوانی - با برداشتهای متعارض خود از قرآن و دین - سبب توهم وجود تعارض در قرآن و دین میشوند، برخورد تندی کردهاند.
حکم قضیهای از او درخواست میشود و او به رأی [برخاسته از هوی] حکم میکند، بعد همان قضیه نزد دیگری برده میشود و او برخلاف نظر اولی حکم میکند؛ سپس قضات در همین مورد، نزد حاکمی که به آنان منصب قضاوت داده جمع میشوند و او تمام آرای آنان را درست میداند و تصویب میکند؛ در حالی که خدای آنان واحد، پیامبرشان واحد و کتابشان واحد است. آیا خدای سبحان آنان را به اختلاف امر کرده و آنان اطاعت کردهاند یا خدا نهی کرده و آنان نافرمانی کردهاند؟ آیا خداوند دین ناقصی فرستاده و در تکمیل آن از آنان مدد جسته است؟ آیا آنها شریک خدایند و بر خدا لازم است به گفتهی ایشان رضایت دهد؟ یا اینکه خداوند دین را کامل نازل کرده؛ ولی پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در تبلیغ و ادای آن کوتاهی ورزیده است؟
حضرت در ادامه، همهی این نکتههای مهم را به جامعیت و هماهنگی قرآن مرتبط دانسته و فرمودهاند:
والله سبحانه یقول: «مَّا فَرَّطْنَا فِی الكِتَابِ مِن شَیْءٍ» (17) و قال: «فیه تبیان لکل شیء» و ذکر ان الکتاب یصدق بعضه بعضا و انه لا اختلاف فیه فقال سبحانه: «وَ لَو کانَ مِن عِندِ غَیرِ اللهِ لَوَجَدُوا فیهِ اختلافاً کثیراً». (18) [این در حالی است که] خداوند میفرماید: «در قرآن از هیچ چیز فروگذار نکردهایم» و نیز میفرماید: «در قرآن بیان همه چیز آمده است» و خدا یادآور شده است که آیات قرآن، یکدیگر را تصدیق میکنند و اختلافی در آن وجود ندارد؛ چنان که میفرماید: «اگر قرآن از سوی غیر خدا بود، اختلافات فراوانی در آن مییافتند». (19)
پس جامعیت قرآن در احکام مورد نیاز مردم، بر اساس وجود نداشتن اختلاف و هماهنگی کامل، تبیینپذیر است و اگر اختلاف و تعارض در قرآن وجود داشته باشد، کارایی خود را از دست خواهد داد.
حضرت امیر (علیهالسلام) هشدار میدهد که مواظب باشیم اختلافات ناشی از فتاوا و نظرهای دانشمندان اسلامی را به قرآن و سنّت نسبت ندهیم.
پینوشتها:
1. نساء: 82.
2. بلاغی؛ آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 12.
3. ابوالفتوح رازی؛ روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن؛ ج 6، ص 33. فضل بن حسن طبرسی؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ ج 3، ص 125. سیدعبدالله شبر؛ الجوهر الثمین فی تفسیر الکتاب المبین؛ ج 2، ص 74. محمد سبزواری؛ الجدید فی تفسیر القرآن المجید؛ ج 2، ص 316.
4. ابن عاشور؛ التحریر و التنویر؛ ج 4، ص 200.
5. محمدحسین طباطبایی؛ المیزان؛ ج 5، ص 20.
6. ر.ک: سیدعلی اکبر قریشی؛ تفسیر أحسن الحدیث؛ ج 1، ص 73.
7. زمر: 23.
8. نهج البلاغه (فیض الاسلام)؛ ص 414، خطبهی 133.
9. محمدحسین طباطبایی؛ المیزان؛ ج 1، ص 66-67.
10. همان، ص 67.
11. نساء: 15.
12. این نکته در کلام اهل بیت (علیهمالسلام) مذکور است. در روایت مفصلی، همین مطلب با ذکر نمونه مطرح شده است (محمد کلینی؛ الکافی؛ ج 2، ص 28-33، ح 1. محمدباقر مجلسی؛ بحارالانوار؛ ج 90، ص 6).
13. بقره: 109.
14. محمدحسین طباطبایی؛ المیزان؛ ج 1، ص 67.
15. محمد کلینی؛ الکافی؛ ج 2، ص 630، کتاب «فضل القرآن»، باب النوادر، ح 13.
16. همان، ح 12.
17. انعام: 38.
18. نحل: 82.
19. احمدبن علی طبرسی؛ الاحتجاج؛ ج1، ص389-394. نهج البلاغه؛ خطبهی 18.
میرعرب، فرج الله؛ (1394)، علوم قرآن در احادیث اهل بیت (ع)، قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چاپ اول