خشونت خانوادگى از منظر قرآن کریم(1)

چکیده: در اين نوشتار خشونت خانوادگى به عنوان يكى از بحران‏هاى خانوادگى به بحث و بررسى گذاشته شده است. نويسنده پس از آنكه خشونت خانوادگى در ايران را گزارش مى‏كند. از تعريف خشونت و پيشينه آن، خشونت خانوادگى دريك خانواده هسته‏اى، خشونت گرايان و قربانيان و نيز انواع خشونت همچون خشونت جسمى، روحى و روانى و مالى با توجه به آيات وحى سخن مى‏گويد.
يکشنبه، 27 بهمن 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
خشونت خانوادگى از منظر قرآن کریم(1)
خشونت خانوادگى از منظر قرآن کریم(1)
خشونت خانوادگى از منظر قرآن کریم(1)

نويسنده:محمد بهرامي
چکیده: در اين نوشتار خشونت خانوادگى به عنوان يكى از بحران‏هاى خانوادگى به بحث و بررسى گذاشته شده است. نويسنده پس از آنكه خشونت خانوادگى در ايران را گزارش مى‏كند. از تعريف خشونت و پيشينه آن، خشونت خانوادگى دريك خانواده هسته‏اى، خشونت گرايان و قربانيان و نيز انواع خشونت همچون خشونت جسمى، روحى و روانى و مالى با توجه به آيات وحى سخن مى‏گويد.
حسادت، باورهاى ناروا، مشكلات اقتصادى، بيمارى، بدآموزى، بدگمانى، كبر و خودبينى، حب دنيا، شهوت، خستگى، از عوامل اصلى خشونت در آيات وحى معرفى شده‏اند.
والدين در مديريت خشم بايد نيكو رفتارى كنند. روحيه اعضاى خانواده زا بشناسند، از قربانى خشونت حمايت كنند و با خشونت‏گر برخورد كنند و ايجاد مهر و محبت در ميان اعضاى خانواده نمايند.
تغيير وضعيت جسمى، سكوت، گوش دادن به سخنان خشونت‏گرا، توجه به آثار خشونت و وضو گرفتن از راههاى كنترل خشم شناخته مى‏شود. از سويى ديگر حكومت‏ها با وضع برخى قوانين و مقررات مى‏توانند در راستاى كنترال خشم قدم بردارند.
نهاد خانواده در چند دهه گذشته به شدت گرفتار بحران شده است. خانواده‏هاى بسيارى در آمريكا و اروپا سال‏ها دست به گريبان بحران هستند. طلاق، مشكلات روحى و روانى افراد خانواده، بد رفتارى افراد خانواده با يكديگر، ازدواج گريزى، زندگى مجرّدى، افزايش سن ازدواج، خشونت، بى وفايى به زندگى زناشويى و... در شمار بحران هايى است كه بنيان خانواده را تهديد جدى مى‏كند تا آن جا كه پاپ بنديكت شانزدهم رهبر جديد كاتوليك‏هاى جهان درباره بحران خانواده هشدار مى‏دهد:
«ژان پل دوم در بسيارى از مناسبت‏ها به بحران خانواده و سهم اين بحران در ضرر جدى به تمدن ما اشاره كرده بود، من نيز به نوبه خود نسبت به بحرانى كه خانواده اين عصر در آن گرفتار شده هشدار مى‏دهم.»1
بحران خانواده به عنوان يكى از دستاوردهاى زندگى صنعتى به سرعت از مرز آمريكا و اروپا گذشت و خانواده آسيايى و آفريقايى را گرفتار خود ساخت. در آغاز خانواده آسيايى و آفريقايى مقاومت و پايدارى بسيارى در برابر اين طوفان از خود نشان داد امّا شدت اين طوفان به اندازه‏اى شديد و سهمگين بود كه شمارى از خانواده‏ها تاب تحمّل خويش را از دست دادند و گرفتار بحران شدند.
موج بحران در كوتاهترين زمان از شرق آسيا به غرب آسيا رسيد و خانواده ايرانى خسارت سنگينى ديد. طلاق در خانواده ايرانى رو به فزونى نهاد، اعضاى خانواده گرفتار مشكلات عظيم و نگرانى‏هاى بسيار شدند، جوانان از ازدواج گريزان گشتند و روابط آزاد دختر و پسر كه چندى است در ميان بخش عمده‏اى از خانواده‏ها رسوخ كرده است، انگيزه تشكيل خانواده را از دختران و پسران ستانده است.
بر اساس آمار و اطلاعات موجود طلاق در سنوات گذشته سير صعودى يافته است. ميزان طلاق در فروردين 82 نسبت به مدت مشابه سال قبل 20% رشد يافته است و اين ميزان در شهر تهران نسبت به ديگر شهرهاى كشور رشد بيشترى نشان مى‏دهد تا آن جا كه بر اساس آمار 25% ازدواج‏ها در اين شهر به جدايى مى‏انجامد.2 و اين در حالى است كه در گذشته نه چندان دور طلاق امرى ناپسند شناخته مى‏شد و زن و شوهر خويشتن دارى و وفادارى بيشترى از خويش نسبت به حفظ كانون خانواده نشان مى‏دادند.
آمار و ارقام ياد شده تنها نشان از شكل قانونى و رسمى طلاق دارد در صورتى كه شكل ديگرى از طلاق كه در جامعه ايرانى به وفور ديده مى‏شود و از آن به طلاق عاطفى ياد مى‏كنند، همچون طلاق رسمى رو به افزايش است.
اين شكل از طلاق هر چند بنيان خانواده به عنوان يك نهاد اجتماعى را از ميان نمى‏برد، اما خانواده را چنان بى روح و تهى مى‏سازد كه عواقب طلاق رسمى را در پى دارد. بر اساس تحقيقات انجام گرفته در حدود 38% زن و شوهرها در خانواده ايرانى طلاق عاطفى دارند و به سمت خاموشى پيش مى‏روند3.
اگر اين آمار را به طلاق قانونى و شرعى بيفزائيم بيش از نيمى از خانواده‏هاى ايرانى به گونه‏اى مشكل دارند.
بحران ديگرى كه در ايران اسلامى كيان خانواده را به مخاطره افكنده است، افزايش سن ازدواج دختران و پسران است. بر اساس برخى آمارها سن ازدواج پسران به 30 سال و دختران به 25 سال رسيده است. اين در حالى است كه در گذشته ميانگين سن ازدواج بسيار كمتر از اين بود.
بحران اعتياد نيز بحران ديگرى است كه بنيان خانواده ايرانى را به لرزه افكنده است و در موارد بسيارى اين نهاد اجتماعى را به نابودى كشانده است. دبير كل ستاد مبارزه با مواد مخدر رياست جمهورى، معتادان كشور را چهار ميليون نفر مى‏داند و آمار اين ستاد را قطعى مى‏خواند. وزارت بهداشت آمار معتادان در سال 1380 را سه ميليون و هفتصد هزار نفر اعلام كرد و مركز جرايم و مواد مخدر سازمان ملل جمعيت معتادان ايران را سه ميليون نفر خواند. از اين تعداد معتاد بر اساس آمار و ارقام موجود در سال 93/1 78-77% معتادان مرد هستند و 9/6 درصد معتادان را زنان تشكيل مى‏دهند و در ميان معتادان مرد، 41% متأهّل و بقيّه مجرّد هستند.4
بنابراين اگر بر اساس آمار و اطلاعات ياد شده آمار معتادان ايران دست كم سه ميليون نفر باشند و دست كم 40% اين عده مردان متأهّل باشند، در اين صورت حدود يك ميليون و دويست هزار خانواده با بحران اعتياد درگير خواهند بود.
يكى ديگر از بحران‏هاى خانوادگى در خانواده ايرانى بحران خشونت خانوادگى است. اين بحران در ساليان گذشته رو به فزونى نهاده است به گونه‏اى كه 25% قتل‏ها از نوع خانوادگى است.5 و از مجموع قتل هايى كه در اوايل سال 1385 اتفاق افتاده است 60% قتل‏ها از نوع خانوادگى بوده است.6 هر سال 53% زنان خشونت خانوادگى را تجربه مى‏كنند7 و 66% خانواده‏هاى ايرانى دست كم يك بار خشونت خانوادگى را تجربه كرده‏اند.8
خشونت خانوادگى در ميان ديگر بحران‏ها از اهميت بيشترى برخوردار است و خاستگاه بسيارى از ديگر بحران‏ها قرار مى‏گيرد. براى نمونه بحران طلاق، فرار دختران، اعتياد و... ريشه در خشونت خانوادگى دارد. 34% دختران فرارى عامل فرار خويش را خشونت والدين مى‏دانند و 90% اين گروه مورد سوء استفاده جنسى قرار مى‏گيرند.9 بنابراين شايسته است در اين نوشتار خشونت خانوادگى را به عنوان يكى از عوامل بحران خانواده به بحث و بررسى نشينيم و انواع خشونت در قرآن و نقش قرآن در كاهش يا زدايش اين بحران را بحث و بررسى كنيم.

تعريف خشونت

صاحب نظران بسيارى خشونت را به تعريف نشسته‏اند. براى نمونه گلز و استراوس در تعريف خشونت مى‏گويند:
«خشونت رفتارى با قصد و نيت آشكار (يا رفتارى با قصد و نيت پوشيده اما قابل درك) جهت وارد كردن آسيب بدنى به فرد ديگر است. اين تعريف كه تنها خشونت بدنى را مد نظر قرار داده است از نگاه شمارى از صاحب نظران جامع نيست و شايسته است تعريفى جامع براى خشونت آورده شد به اين جهت مگارزى از خشونت به عنوان شكل افراطى رفتار پرخاشگرانه نام مى‏برد كه احتمالاً باعث آسيب مشخص به فرد قربانى مى‏شود.»10
در ماده اول قطعنامه مجمع عمومى سازمان ملل متحد درباره رفع خشونت عليه زنان مى‏خوانيم:
«اصطلاح خشونت عليه زنان به معناى هر عمل خشونت‏آميزى مى‏باشد كه مبتنى بر اختلاف جنسيت بوده و منجر به صدمه يا رنج بدنى، جسمى، روحى براى زنان گردد و يا احتمال منجر شدن به اين آسيب‏ها و رنج‏ها وجود داشته باشد. از جمله تهديد به اين گونه اعمال، زورگويى، محروم سازى خود سرانه آزادى، خواه در محيط عمومى روى بدهد خواه در زندگى خصوصى.»11
خشونت از ديدگاه روانشناسى يعنى ناتوانى در كنترل خشم و در كلى‏ترين مفهوم آن، حالتى است كه فرد از نظر جسمى و روانى در حد تعادل قرار ندارد. بنابراين تعادل عامل اصلى ضد خشونت و عامل سلامت است.
در نگاه گروهى ديگر خشم واكنشى هيجانى به منظور برقرارى تعادل است و از قوه همواستازيس انسان نشأت مى‏گيرد. بر اين اساس خشم نه مخرب خواهد بود و نه سازنده.

پيشينه خشونت خانوادگى

خشونت خانوادگى عمرى به درازى خانواده دارد. در اولين خانواده بشرى خشونت خانوادگى به اشكال مختلف آن بروز و ظهور پيدا كرد. در اين خانواده كه آدم و حوا به عنوان والدين شناخته مى‏شوند و هابيل و قابيل به عنوان فرزندان، خشونت ميان فرزندان رخ مى‏دهد و قابيل، هابيل را مى‏كشد:
«فطوّعت له نفسه قتل اخيه فقتله فاصبح من الخاسرين» (مائده/ 30)
«نفس سركش كم كم او را به كشتن برادرش ترغيب كرد. او را كشت و از زيانكاران شد.»
بر اساس آيات وحى خشونت خانوادگى در ديگر خانواده‏ها نيز ادامه يافت و برخى اعضاى خانواده خشونت گرا و شمارى ديگر قربانى خشونت شدند. در خانواده يعقوب‏عليه السلام شمارى از فرزندان خشونت گرا هستند و بر برادر كوچك خويش خشونت مى‏كنند. اين گروه كه در آغاز از بدترين شكل خشونت عليه برادر خويش سخن مى‏گفتند، در نهايت با پيشنهاد يكى ديگر از برادران به افكندن يوسف در چاه رضايت دادند و برادر خويش را به چاه افكندند:
«اقتلوا يوسف او اطرحوه ارضاً يخل لكم وجه ابيكم و تكونوا من بعده قوماً صالحين. قال قائل منهم لا تقتلوا يوسف و القوه فى غيابت الجبّ يلتقطه بعض السّيارة إن كنتم فاعلين»(يوسف/ 10-9)
«يوسف را بكشيد يا او را به سرزمين دور دستى بيفكنيد تا توجه پدر فقط به شما باشد و بعد از آن (از گناه خود توبه مى‏كنيد؛ و) افراد صالحى خواهيد بود!» يكى از آنها گفت: يوسف را نكشيد! و اگر مى‏خواهيد كارى انجام دهيد، او را در نهانگاه چاه بيفكنيد، تا بعضى از قافله‏ها او را بگيرند.»
در قصه موسى‏عليه السلام نيز شكل خفيف‏ترى از خشونت ديده مى‏شود. حضرت موسى‏عليه السلام وقتى از ميعادگاه بازگشت و امت خويش را گوساله پرست ديد بر برادر خود خشم گرفت و سر او را با عصبانيت به سوى خويش كشاند:
«و لمّا رجع موسى إلى قومه غضبان اسفاً قال بئسما خلفتمونى من بعدى أعجلتم امر ربّكم و ألقى الالواح و اخذ براس اخيه يجرّه إليه قال ابن امّ إنّ القوم استضعفونى و كادوا يقتلوننى فلا تُشمت بى الاعداء و لاتجعلنى مع القوم الظّالمين» (اعراف/ 150)
«و هنگامى كه موسى خشمگين و اندوهناك به سوى قوم خود بازگشت، گفت: پس از من بد جانشينانى برايم بوديد (و آيين مرا ضايع كرديد) آيا در مورد فرمان پروردگارتان (و تمديد مدت ميعاد او) عجله نموديد و (زود قضاوت كرديد؟!) سپس الواح را افكند و سر برادر خود را گرفت (و با عصبانيت) به سوى خود كشيد؛ او گفت: فرزند مادرم اين گروه مرا در فشار گذاردند و ناتوان كردند، و نزديك بود مرا بكشند؛ پس كارى نكن كه دشمنان مرا شماتت كنند! و مرا با گروه ستمكاران قرار مده!»
در خانواده حضرت ابراهيم‏عليه السلام وقتى هاجر بچه‏دار شد ساره بر ايشان خشونت كرد و خواهان هجرت او شد.

خشونت گرايان و قربانيان خشونت

خشونت بسته به نوع خانواده صورت‏هاى گوناگونى مى‏يابد. هر چه خانواده بزرگتر باشد و از افراد بيشترى تشكيل شده باشد، خشونت گرايان و قربانيان خشونت تنوع بيشترى مى‏يابند. براى نمونه در يك خانواده گسترده افراد خشونت گرا بسيار بيشتر از ديگر اشكال خانواده است چنان كه قربانى خشونت در اين نوع خانواده از ديگر انواع خانواده بيشتر است.
در خانواده گسترده پدربزرگ، مادر بزرگ، پدر، مادر، عمو، زن عمو، پسرعمو و دختر عمو و... يا خشونت گرا هستند يا قربانى خشونت. بنابراين وجود افراد بيشتر در يك خانواده تنوع خشونت خانوادگى را بيشتر مى‏كند. امّا در يك خانواده هسته‏اى كه از يك پدر و مادر و يك يا چند فرزند تشكيل مى‏شود خشونت گرا و قربانى خشونت تنوع چندانى نخواهد داشت.
در اين خانواده خشونت گاه ميان والدين رخ مى‏دهد و گاه ميان والدين و فرزندان و در مواردى ميان فرزندان.
در شكل اول، مردان بيشترين ميزان خشونت را بر همسران خويش دارند و از جهت كميّت در خور مقايسه با زنان نيستند، اما در خشونت منجر به قتل، زنان از مردان پيشى گرفته‏اند؛ به گونه‏اى كه زنان متهم به قتل همسر 6% زندانيان زن در استان گلستان را تشكيل مى‏دهند و مردان متهم به قتل همسر 2% كل زندانيان هستند. در ميان زندانيان زن استان خوزستان نيز 9% متهم به قتل همسر هستند و اين رقم در مورد مردان زندانى از 5% بالاتر نمى‏رود و در استان تهران نيز 21% زندانيان زن متهم به قتل همسر هستند و اين در حالى است كه در 18% زندانيان مرد متهم به همسركشى هستند.12
اين در حالى است كه در گذشته همسركشى جرمى مردانه قلمداد مى‏شد و زنان، ناتوان از همسركشى نشان داده مى‏شدند. براى نمونه تا چندى پيش در آمريكا هر روز ده زن توسط همسران خود كشته مى‏شدند و 74% اين تعداد زنانى بودند كه همسران خود را ترك كرده و درخواست طلاق داده بودند يا از خشونت همسر خويش شكايت داشتند.
چنان كه در روسيه نيز ساليانه 14000 زن توسط همسران يا يكى از افراد خانواده خود كشته مى‏شدند. به گونه‏اى كه در سال 1995 نيمى از زنان كشته شده توسط شوهران خود به قتل رسيده بودند. و در فرانسه هر ماه شش زن قربانى خشونت خانوادگى مى‏شوند.13
در شكل دوم نيز پدران بيشترين خشونت را بر فرزندان دارند و خشونت ايشان بسيار سخت‏تر و شديدتر از مادران است تا آن جا كه پدران بيشترين قتل خانوادگى را در ميان اعضاى خانواده مرتكب مى‏شوند. تحقيقات نشان مى‏دهد كه پدران با 48/5% درصد بيشترين خشونت را بر عليه فرزندان دارند و مادران با 28/3% درصد پس از پدران قرار دارند و ديگر اعضاى خانواده مانند: برادر، خواهر، پدربزرگ، مادر بزرگ نيز از ديگر كودك آزاران هستند. دختران در ميان فرزندان بيشتر از پسران قربانى خشونت مى‏شوند تا آن كه بر اساس آمارها 70% فرزند كشى‏ها، دختركشى و 30% بقيه پسر كشى است.14
قتل دختران بيشتر از نوع قتل‏هاى ناموسى است و قتل پسران بيشتر از جنون خشونت گرا نشأت مى‏گيرد. بر اساس تخمين‏هاى سالانه سازمان ملل متحد سالانه به طور متوسط بين 133 تا 275 ميليون كودك در جهان قربانى خشونت خانوادگى مى‏شوند15و بر اساس برخى گزارش‏ها 90% كودكانى كه قربانى خشونت مى‏شوند در محيط خانواده خشونت مى‏بينند.
و در شكل سوم فرزندان بزرگتر و به خصوص پسران بيشتر از ديگر اعضاى خانواده خشونت به خرج مى‏دهند. اين گروه گاه بر خواهر و برادر خود خشونت مى‏كنند و گاه والدين خويش را قربانى خشونت مى‏سازند و تحقيقات انجام گرفته حكايت از آن دارد كه خشونت پسران از دختران بيشتر است.16
در آيات وحى هر سه شكل ياد شده وجود دارد. برخى آيات از خشونت ميان والدين حكايت دارد، شمارى ديگر از خشونت ميان والدين و فرزندان مى‏گويد و تعدادى نيز از خشونت فرزندان بر يكديگر و بر والدين.

خشونت والدين بر يكديگر

در آيات وحى هر دو شكل خشونت والدين بر يكديگر وجود دارد. در خانواده نوح و لوطعليهما السلام زن خانواده خشونت مى‏كند و در خانواده فرعون مرد خانواده خشونت گرا است. در خانواده لوط و نوح‏عليهما السلام نوع خشونت روحى و روانى است و همسر نوح‏عليه السلام با مجنون خواندن آن حضرت و همسر لوطعليه السلام با خبر دادن آمدن مهمانان لوط به قوم لوط همسران خويش را آزار مى‏دهند و در خانواده فرعون خشونت، جسمى و روحى و روانى است و آسيه همسر فرعون قربانى هر دو شكل خشونت مى‏شود و در عصر جاهلى برخى مردان بر زنان خانواده خويش خشونت داشتند به اين اميد كه ارث ايشان را در اختيار گيرند و قسمتى از مال ايشان را تصاحب كنند:
«ضرب اللَّه مثلاً للّذين كفروا أمرأت نوح و امرأت لوط كانتا تحت عبدين من عبادنا صالحين فخانتاهما فلم يغنيا عنهما من اللَّه شيئاً» (تحريم/ 10)
«خداوند براى كسانى كه كافر شده‏اند به همسر نوح و همسر لوط مثل زده است، آن دو تحت سرپرستى دو بنده از بندگان صالح ما بودند ولى به آن دو خيانت كردند و ارتباط با اين دو پيامبر سودى به حالشان نداشت.»
«اذ قالت ربّ ابن لى عندك بيتاً فى الجنّة و نجّنى من فرعون و عمله و نجّنى من القوم الظالمين» (تحريم/ 11)
«در آن هنگام كه گفت: پروردگارا خانه‏اى براى من نزد خودت در بهشت ساز، و مرا از فرعون و كار او نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهايى بخش!»
فخر رازى در تفسير آيه نخست مى‏نويسد:
«فامرأة نوح قالت قومه انّه لمجنون و امرأه لوط كانت تدل على نزول ضيف ابراهيم»17
همو در تفسير آيه دوم مى‏گويد:
«فرعون همسر خويش را از آن جهت كه ايمان آورده بود شكنجه بسيار مى‏داد. از ابوهريره روايت شده كه فرعون او را به چهار ميخ كشيد و روبروى آفتاب قرار داد و سنگى عظيم بر وى قرار داده بود.»18

خشونت والدين بر فرزندان

اين شكل از خشونت در عصر جاهلى رواج بسيار داشت و والدين و به خصوص مرد خانواده بيشترين خشونت را عليه فرزندان خويش داشت.
فقر و تهيدستى عرب جاهلى وجدان و عواطف او را نسبت به فرزندان از ميان مى‏برد و او كه خويشتن را روزى دهنده فرزندان مى‏پنداشت و فرزند را عامل فقر و نادارى مى‏شناخت با كشتن فرزندان گناهى عظيم انجام مى‏داد:
«و لا تقتلوا اولادكم خشية إملاق نحن نرزقهم و ايّاكم و إنّ قتلهم كان خطأ كبيرا» (اسراء/ 31)
«و فرزندانتان را از ترس فقر نكشيد! ما آنها و شما را روزى مى‏دهيم؛ مسلماً كشتن آنها گناه بزرگى است.»
در عصر جاهلى پدران، خشونت اقتصادى بر دختران خويش داشتند و ايشان را سهمى از ارث نمى‏دادند فخر رازى در تفسير آيه شريفه «يوصيكم اللَّه فى اولادكم للذّكر مثل حظّ الانثيين» (نساء /11) مى‏نويسد:
«اعلم ان اهل الجاهليه كانوا يتوارثون بشيئين: احدهما: النسب و الآخر العهد، اما النسب فهم ما كانوا يورثون الصغار و لا الاناث»19
«بدان كه عرب در جاهليت با دو عامل از همديگر ارث مى‏بردند: يكى نسب و ديگر پيمان. امّا در نسب كودكان و زنان را ارث نمى‏دادند.»

خشونت فرزندان بر والدين

نشانه‏هايى از وجود اين نوع خشونت نيز در آيات وحى ديده مى‏شود. براى نمونه در قصه نوح‏عليه السلام فرزند آن حضرت بر پدر خشونت روحى و روانى دارد، به پند و اندرز پدر وقعى نمى‏نهد و آن گاه كه حضرت نوح‏عليه السلام به او مى‏گويد: «اركب معنا» او در پاسخ پدر مى‏گويد: «سآوى الى جبل يعصمنى من الماء» (هود/ 43) و در قصه يعقوب‏عليه السلام نيز فرزندان پدر را گمراه مى‏خوانند و با افكندن حضرت يوسف‏عليه السلام به چاه بر پدر خويش خشونت مى‏كنند؛ به گونه‏اى كه آن حضرت بينايى خويش را از دست مى‏دهد و فرزندان نگران حال پدر مى‏شوند:
«و ابيضّت عيناه من الحزن فهو كظيم. قالوا تاللَّه تفتئوا تذكر يوسف حتى تكون حرضاً او تكون من الهالكين» (يوسف/ 85-84)
«و چشمان او از اندوه سفيد شد، اما خشم خود را فرو مى‏برد (و هرگز كفران نمى‏كرد) گفتند: «به خدا تو آن قدر ياد يوسف مى‏كنى تا در آستانه مرگ قرارگيرى، يا هلاك گردى!»
«إنّ ابانا لفى ضلالٍ مبين» (يوسف/ 8)
«مسلماً پدر ما در گمراهى آشكارى است.»

خشونت فرزندان بر يكديگر

اين شكل از خشونت چنان كه پيش از اين گفته آمد، در داستان آدم‏عليه السلام و يوسف‏عليه السلام رخ داده است. در داستان آدم‏عليه السلام، هابيل قربانى خشونت شد و برادرش قابيل بر او خشونت كرد:
«فطّوعت له نفسه قتل اخيه فقتله فاصبح من الخاسرين» (مائده/ 30)
«نفس سركش، كم كم او را به كشتن برادرش ترغيب كرد؛ (سرانجام) او را كشت؛ و از زيانكاران شد.»
و در داستان يوسف‏عليه السلام نيز گروهى از برادران بر يوسف‏عليه السلام خشونت مى‏كنند و او را پس از اذيّت و آزار به چاه مى‏افكنند:
«فلمّا ذهبوا به و اجمعوا أن يجعلوه فى غيابت الجُبّ» (يوسف/ 15)
«هنگامى كه او را با خود بردند و تصميم گرفتند وى را در مخفى‏گاه چاه قرار دهند.»

پي نوشت ها:

1 - WWW.hadj.ir/fa/default/php?part
2- روزنامه مردم سالارى، 1383/7/27.
3- روزنامه قدس، 86/2/5.
4- روزنامه جوان، 84/4/13.
5- روزنامه اعتماد، 1385/2/23.
6- همان، 1385/2/19.
7- روزنامه همشهرى، 1385/2/25.
8- روزنامه شرق، 1383/12/16.
9 - WWW.madarzan.com/archives/003665.php
10 - اعزازى، شهلا، زنان كتك خورده، اوّل، تهران، سالى، 24/ 1380.
11 - همان.
12- معظمى، شهلا، همسركشى از مجموعه مقالات آسيب‏هاى اجتماعى، تهران، نشر آگاه 1383.
31 - WWW.rahenejatdaily.com/990/85090903.html
41 - www.2rna.com/archives/005086.php
15- كارگزاران 1385/7/9.
61 - www.womenrc.com/namaye.asp?h
17- فخر رازى، الكبير، سوم، بيروت، داراحياء التراث العربى، 50/30.
18- همان.
19- همان، 203/9.

منبع: www.maarefquran.com




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط