نویسندگان: نینانورگارد، بئاتریکس بوسه، روسیو مونتورو
برگردانندگان: احمد رضایی جمکرانی، مسعود فرهمند فر
برگردانندگان: احمد رضایی جمکرانی، مسعود فرهمند فر
ادب، یکی از حوزههای اصلی پژوهش است که کاربردشناسان زبان برای مدت زمانی با آن سروکار داشتهاند. در این حوزه انبوهی از آثار منتشر شده (برای نمونه نشریهی «کاربردشناسی» و نشریهی «پژوهش ادب») وجود دارد چنانکه ادب زبانی را به دقت از دیدگاههای متنوع بررسی کردهاند. سبکشناسی از تأثیر طرحهای ادب مصون نبوده و کاربرد برخی اصول ادب منجر به بینشهای بسیار شگفتی در ماهیت زبان ادبی شده است. با این حال هنگامی که کاربردشناسان زبان دربارهی ادب بحث میکنند، میخواهند تمایزی میان درک افراد عادی از این اصطلاح و تعریف علمی آن قائل شوند. برای غیرمتخصصان ادب فقط به شیوهای اشاره میکند که از افراد انتظار میرود تا در جامعهی مورد نظر، با پیروی از هنجارهای اجتماعی که گروه یا فرهنگ مشخص میکند، رفتار کنند. از سوی دیگر، ادب زبانشناختی با قالبهای زبانیای ارتباط دارد که برای نشان دادن تعادل و تناسبات اجتماعی به کار میرود. اگر چه محققان ادب، قطعاً هنجارهای فرهنگی و اجتماعی را در نظر میگیرند، هنجارهایی که آنچه را «رفتار زبانشناختی مؤدبانه» نام دارد، تحت تأثیر قرار میدهند.
مشهورترین، پرنظرترین و بازنگری شدهترین الگوی ادب زبانی، بیشک، همانی است که براون و لوینسون (1987) ارائه دادهاند. به رغم این حقیقت که همه از صمیم قلب با این چارچوب موافق نیستند (واتس، 2003؛ ورکهوفِر، 2005) این روش هنوز هم شیوهای کامل را برای درک این موضوع ارائه میدهد که چگونه تعامل اجتماعی در زبان منعکس میشود. این الگو اشاره میکند که در تحلیلهای متون ادبی، به ویژه، در ارتباط با نمایشنامه، نیز به کار برده شده است. این الگو به «دیدگاه مدیریت وجهه» معروف است زیرا تمام اسباب و لوازم حول مفهوم «وجهه» شکل میگیرند، اصطلاحی که براون و لوینسون آن را از گافمن (1967) اخذ کردهاند:
ممکن است اصطلاح وجهه به عنوان ارزش اجتماعیِ مثبتی تعریف شود که فردی به طور تأثیرگذاری مدعی آن است، توسط حدودی که تصور میشود آن فرد در طول ارتباطی خاص، اتخاذ کرده است. وجهه، تصویری از خود است که از منظر صفت اجتماعی پسندیده ترسیم شده است، ولو یک تصویری که دیگران هم ممکن است در آن مشترک باشند، مانند هنگامی که یک نفر با عملکرد خویش، برای حرفه یا مذهب خود نیز، عملکرد مطلوبی را ترسیم میکند (گافمن، 1967: 5).
در تعریف گافمن، وجهه به تصویری از خود اشاره دارد که هر فردی هنگامی که وارد نوعی از تعاملات با دیگران میشود، آن را بروز میدهد، امری که همچنین نشان میدهد که تا چه اندازه وجهه، در گرو ارتباطات اجتماعی بشر است: برای مثال، اعتبار افراد در ارتباط با شغل، مذهب، خانواده یا ارتباطات اجتماعی آنان است. براون و لوینسون (1987) به دقت اصطلاح گافمن را شرح میدهند و الگوی خود را بر پایهی دو مفهومی که وجهه «مثبت» و «منفی» مینامند، بنا میکنند:
وجهه منفی: خواسته هر «عضو بالغ شایسته (قادر)» که دیگران مانع از کنشهای او شوند.
وجهه مثبت: خواسته هر عضو به اینکه دست کم خواستههای او مورد پسند دیگران باشد (براون و لوینسون، 1987: 62).
اگر ما مفهوم براون و لوینسون را از وجهه مثبت و منفی با درک غیرمتخصصان از ادب به عنوان «هنجارهای اجتماعی» مقایسه کنیم، خواهیم دید که آنان نیازهای و خواستهها را جانشین قواعد اجتماعی افراد عادی کردهاند. آنان همچنین تأکید میکنند که گویندگان نه تنها از خواستههای خود آگاهاند، بلکه خواستههای هم سخنان خود را هم میدانند، بنابراین مفهوم وجهه در تعامل دوسویه است. براون و لوینسون توجه دارند که در شرایط عادی (برخی استثنائات نسبت به این قاعده وجود دارد، مانند موارد اضطراری، هنگامی که ارزشهای متجلی در مفهوم وجهه، معلق میشوند) خواستههای گویندگان و شنوندگان اغلب «در مقابل چیزی قرار میگیرند» که امکان «پرداختن به آنها» وجود ندارد. از نظر زبانی این ناتوانی درک خواستههای دیگر کسانی که در تعامل شرکت دارند، باید با آنچه اصطلاحاً «کنشهای تهدیدآمیز وجهه» (FTAs) نامیده میشود، مورد توجه قرار گیرد. بنابراین هر بار که مجبوریم از کسی چیزی بخواهیم، وجهه منفی مخاطبمان را تحت تأثیر قرار میدهیم، لذا خواستههای ما، آزادی عمل آنها را به خطر انداخته، در نتیجه «کنش تهدیدآمیز وجهه» (FTA) محقق میشود.
همانگونه که «کنشهای تهدیدآمیز وجهه» (FTAs) نه تنها اجتنابناپذیرند، بلکه رخدادهایی عادی در تعامل اجتماعی هستند، براون و لوینسون پنج فرا راهبرد زبانی را توصیف میکنند که قصد دارد عوارضی را که «کنشهای تهدیدآمیز وجهه» (FTAs) ایجاد میکند، بکاهد. این فرا راهبردها عبارتند از: «راهبرد بیان مستقیم»، «ادب ایجابی»، «ادب سلبی»، «ادبِ ضمنی» «اجرا نکردن کنشهای تهدیدآمیز وجهه» (FTAs) (براون و لوینسون، 1987). فرا استراتژیِ «اجرا نکردن کنشهای تهدیدآمیز وجهه» (FTAs) آشکارا از ایجاد مسأله برای توازن اجتماعی که چارچوب براون و لوینسون بر اساس آن شکل گرفته، اجتناب میکند. بنابراین اگر گویندهای دریابد ارائهی یک «کنش تهدیدآمیز وجهه» (FTA) توازن اجتماعی را بر هم میزند، احتمالاً همه علاقه دراند که به راحتی از چنین کنشی اجتناب کنند. برای مثال ممکن است شما به مقداری پول خرد برای خرید بلیت آخرین قطاری نیاز داشته باشید که به سمت خانهی شما میرود، امّا ممکن است خود را در محاصرهی غریبهها در وسط ایستگاه قطاری دورافتاده بیابید. این موضوع به شما یعنی گوینده، بستگی دارد که خطر انجام «کنش تهدیدآمیز وجهه» (FTA) را سبک سنگین کنید و از یکی از آن غریبهها برای کمی پول نقد کمک بخواهید یا به سادگی از این کار خودداری کنید و شب را در ایستگاه قطار بمانید.
در طرف مقابل این ترازو «صراحت در ثبت ادب» قرار دارد که موقعیتهایی را توصیف میکند که در آنها «کنشهای تهدیدآمیز وجهه» (FTAs «در مستقیمترین، واضحترین و شفافترین و موجزترین شیوه» انجام میشود (براون و لوینسون، 1987: 69). به لحاظ زبانی، امرها واضحترین نمونههای صراحت در ثبت ادب هستند.
اگر چه چنین گزینهی صادقانهای تمایل دارد برای ملایمت میان کنشگران، از آن پرهیز شود. در عوض گویندگان میتوانند کاربرد «ادب مثبت» را انتخاب کنند: «ادب مثبت التیامی است معطوف به وجهه مثبت مخاطب و خواست همیشگی او مبنی بر اینکه خواستههای او باید در خور توجه قلمداد شوند» (براون و لوینسون، 1987: 69). این فرا راهبردها به لحاظ زبانی در گسترهای از شیوهها مشخص میشوند: «به وسیلهی درخواست زمینههای تفاهم» (اگر به علایق، خواستهها و نیازهای شنونده توجه کنیم یا شاخصهای هویت جمعی و گروهی به کار ببریم مانند زبان یا گویش جمعی و گروهی). با «دریافت اینکه گوینده و شنونده همکارند» (اگر بخواهیم خدمتی انجام دهیم یا قولی دهیم یا خوشبین باشیم) یا به وسیلهی «عملی کردن خواستههای شنونده» از طریق تقدیم کردن هدیه، همدردی یا درک.
فرراهبردِ چهارم «ادب سلبی» است که به مواردی اشاره دارد که تهدید وجههی منفی شنونده را اصلاح میکند در اینجا نیز مانند ادب مثبت، تعداد قابل توجهی دریافتهای زبانی محتمل برای این راهبرد وجود دارد، مانند «غیرمستقیم بودن»، بدین معنا که به طور صریح اهداف شما را بیان نمیکند، «فرض یا تصور نکنید»؛ «شنوندهی خود را به زور وادار به کاری نکنید»، چیزی که میتواند با استفاده از پرسشها طفره رفتن از پاسخ حاصل شود؛ «شنوندهی خود را به زور وادار نکنید» به وسیله منفینگر بودن نسبت به «کنش تهدیدآمیز وجهه» (FTA) موفق خواهید بود، («گمان نکنم شما بتوانید کاری برای من انجام دهید»)؛ و «خواستهای خود را بیان کنید تا شنونده را با عذرخواهیِ خود متوقف نکنید» («از اینکه اذیتتان میکنم خیلی معذرت میخواهم...») یا نیازهای خود را به شیوهای غیر شخصی بگویید (برای مثال به شکلهای مجهول). سرانجام گوینده همچنین میتواند از فرا راهبردِ «ثبت نکردن ادب» استفاده کند که هدفش غیرمستقیم بودن در بافتی ابهامدار است، طوری که اگر شنونده برنجد، گوینده میتواند انکار کند که در واقع کنش تهدید کننده وجهه در حال انجام شدن است یا قصد چنین کاری وجود داشته است. انتخاب «ثبت نکردن ادب» را، به لحاظ زبانی میتوان از طریق تضمن مکالمهای آنگونه که به وسیلهی ایما و اشارهها و کنایهها منتقل میشود یا به وسیلهی پوشیدگی و ابهام نشان داد.
الگوهای ادب در سبکشناسی، به ویژه الگوی براون و لیونسون (1987) برای به تصویر کشیدن ارتباطات اجتماعی شخصیتها به کار رفتهاند. به دلیل ماهیت مکالمهای نمایشنامه، چارچوبهای ادب، به طور خاص برای اینکه مناسب با این نوع ادبی باشند، پدید میآیند. باید یادآور شد که چارچوب براون و لوینسون تحت این فرض طراحی شده که افراد شرکت کننده در تعامل، همیشه به منظور همکاری اجتماعی و حفظ توازن اجتماعی فعالیت میکنند، اگرچه اهمیت توازن اجتماعی همیشه مانند الگوهای بیادبی نیست که با موفقیت اثبات شدهاند (باوسفیلد، 2008؛ کالپیر، 1996؛ کالپیر و همکاران، 2003). در واقع بررسیها دربارهی ادب زبانی، برای وارد کردن طرز گفتار بیادبی زبانی نیز رشد کردهاند. تجلی بیادبی زبانی که به عنوان خلق آگاهانهی پاره گفتارها محسوب میشود که حفظ آنها متصور نیست، اما توازن اجتماعی را بر هم میزنند، نیز همانگونه که باوسفیلد (2007)، کالیپر (2001) و رودانکو (2006) اثبات کردهاند، راه خود را درون تحلیلهای سبکشناختی یافته است.
منبع مقاله :
نورگوا، نینا، (1394)، فرهنگ سبکشناسی، برگردان: احمد رضایی جمکرانی، مسعود فرهمندفر، تهران: انتشارات مروارید، چاپ اول