نویسندگان: نینانورگارد، بئاتریکس بوسه، روسیو مونتورو
برگردانندگان: احمد رضایی جمکرانی، مسعود فرهمند فر
برگردانندگان: احمد رضایی جمکرانی، مسعود فرهمند فر
استعاره در بلاغت و دیگر رویکردهای سنتی به زبان مجازی به عنوان یکی از صنایع بیانی، یا مجاز، تعریف میشود و اغلب به عنوان نوعی آرایهی زبانی محسوب میشود. در استعاره دو چیز که به طور متمایزی متفاوت، و البته مشابه، هستند مقایسه میشوند، با این ادعا که الف، ب است، مانند این عبارت «معشوقِ من یک گل رز است». بنابراین معنا از تعبیری استعاری یعنی «یک رز» به موضوع یعنی «معشوقِ من» منتقل میشود و ما میتوانیم استعاره را حاکی از این بدانیم که گوینده معشوقِ خود را به اندازهی یک رز زیبا میداند (حتی با وجود اینکه گل رز خار دارد).
آی ای ریچاردز (1936) اصطلاحات «مستعارٌ له» (مشبّه) و «مستعارٌ منه» (مشبّه به) را به ترتیب برای ارجاع به موضوع و عبارت استعاری به کار میبرد در حالی که زبانشناسان شناختی مانند لیکاف و جانسون (1980) تعبیرات «منبع» و «مقصد» را به کار میبرند. برای اینکه یک واژه یا اصطلاح استعاری باشد مستعارٌ منه (یا منبع) باید به وضوح بیان شود در حالی که مستعارٌ له (یا مقصد) میتواند دلالت ضمنی داشته باشد. اگر فردی بگوید «رز من گریه میکند» در حالی که در عالمِ واقع به انسانی اشاره کند، در این صورت فقط مستعارٌ منه صریحاً بیان میشود که این را نمونهای از استعاره مکنیه میسازد. استعارهی مرده، عبارتی استعاری است که با کاربردِ بیش از حد معمولِ استعاره در زبان بسیار ریشه دوانده است به گونهای که سخنگویانی که آن را به کار میبرند، دیگر آن را استعارهای نمیدانند. اغلب نمونههای معروف این پدیده عبارتند از: «پایه میز»، «گردن بطری».
صنعت بیانی دیگری که بسیار به استعاره نزدیک است و به همین منوال بر اساس تشابه قرار دارد، تشبیه است. در تشبیه، مقایسه به وسیلهی «مانند» یا «چون» آشکار میشود، مثلِ «معشوقِ من مانند رز است». به دلیل ویژگیهای مشترک صنایع بدیعیِ تشبیه و استعاره که هر دو بر اساس اصل تشابه هستند، یاکوبسن (1956) استعاره را در معنای بسیار وسیعی به کار میبرد که هر دو آرایه را پوشش میدهد. در اثر یاکوبسن استعاره با آرایهی مجاز (مانند «مغز» برای هوش) در تضاد است که بر عکس، معتقد است مجاز بر اصل مجاورت (پیوند یا تداعی) قرار دارد.
در زبانشناسی شناختی و رویکردهای مرتبط مانند نظریهی استعاره مفهومی و نظریهی آمیختگی، استعاره به عنوان چیزی بیش از یک آرایهی ادبی در نظر گرفته میشود. از منظر شناختی، درک ما از استعاره در سطح پاره گفتار، جمله یا واژه مشخص نمیشود، بلکه در سطح شناختی بسیار بنیادیتری شناخته میشود. استعارهها به عنوان نمودهای زبانشناختی استعارههای مفهومی پایه محسوب میشوند که در مسیر معناسازی بشر برای دنیا نقش اصلی را دارند. چنین استعارهی مفهومی مانند «جروبحث جنگ است» میتواند با تعدادی از استعارههای زبانی مختلف تشخیص داده شوند مانند «ادعاهای شما قابل دفاع نیست»، «او به هر نقطه ضعفی در استدلال من حمله میکند»، «نقدهای او درست به هدف بود»، «او تمام استدلالهای من را تیرباران کرد» (کوسِس، 2002: 5).
همانگونه که تحقیق اخیر در ارتباط دیداری و چندوجهی نشان میدهد، استعاره تنها یک پدیدهی زبانشناختی نیست، بلکه اسلوبهای نشانهای متفاوت میتوانند آن را تشخیص دهند. برای مثال در «استعارهی تصویری در آگهی بازرگانی» (1996) فُرس ویل چارچوبی نظری را برای تحلیل استعاره تصویری عرضه میکند. استعارهی تصویری یا دیداری هنگامی به وجود میآید که یک مؤلفهی دیداری (مستعارٌ له/ منبع) با مؤلفهی دیداری دیگری (مستعارٌ منه/ مقصد) مقایسه میشود که به مقوله یا چارچوب معنایی متفاوتی تعلق دارد. برای شرح این مطلب با مثال، فُرس ویل (1996: 127-135) نمونهای از یک آگهی بازرگانی را که در بیلبوردی دیده شده، به دست میدهد؛ بیلبوردی که برای عمومیت بخشیدن استفاده از مترو در لندن بود. تصویر یک پارکومتر (مستعارٌ له/ مبدأ) را به تصویر میکشد مانند سر یک موجود مرده که بدنش مانند ستونِ فقراتِ بدون گوشتِ موجودی انسانی (مستعارٌ منه/ مقصد) شکل گرفته است. در این مثال مستعارٌ منه/ مقصد به طور معمول مفهوم مردن یا مرده را به پارکومتر منتقل میکند (به دلیل فقدان غذا) در نتیجه در این استعاره «پارکومتر موجودی در حال مرگ است» (فُرس ویل، 1996: 131).
با توجه به اینکه این پیام بازرگانی میخواهد حمل و نقل عمومی را افزایش دهد داشتن تعداد زیادی پارکومتر در خیابانهای لندن که در حال تحلیل رفتن هستند، صرفاً مسألهی مثبتی برای کاربران مترو و خود سیستم مترو است. علاوه بر این فُرس ویل (1996: 148- 161) استعارههای شفاهی - دیداری را کشف و توصیف میکند. در استعارههای شفاهی - دیداری مستعارٌ له/ منبع شامل متنی شفاهی است در حالی که مبدأ مستعارٌ منه/ مقصد دیداری است یا بالعکس.
منبع مقاله :
نورگوا، نینا، (1394)، فرهنگ سبکشناسی، برگردان: احمد رضایی جمکرانی، مسعود فرهمندفر، تهران: انتشارات مروارید، چاپ اول