شاعر : حسين مظاهری کلهرودی
الهی ای چراغ خانهی دل
تویی روشنگر کاشانهی دل
تویی دلدار مسکين دو عالم
خداوند جهان و عشق آدم
نباشد جز من در هوايت
ندارم آرزویی جز رضايت
پناهم ده ز روز دور گشتن
نجاتم ده ز عيب کور گشتن
الهی ای نوای بی نوايان
مرا از شر شيطان دور گردان
ندارم جز تو محبوبی به دوران
در رحمت ز من يارب مگردان
الهی ای پناه بی پناهان
ترحم کن بخيل مستمندان
پناهی ده کريما بی پناهيم
نوازش کن ز رحمت روسياهيم
کريما من اسير عشق رويت
به پروازم به پر دل بکويت
الا ای اقرب از حبل وريدم
جز تو ياری در عالم نديدم
الا ای مونس شبهای تارم
تویی عشق من و ياد تو يارم
الهی ای فروغ قلب غمناک
مرا از آلايش عصيان نما پاک
مکن نوميدم از ديدار کويت
ز دل بگشا رهی ای جان به سويت
تو وصلت را الهي حاصلم کن
عنايت بر من شر مندهات کن
بگردانم نسيم خاک کويت
بده توفيق پروازم به سويت