شاعر: سید محمد میر هاشمی
باز هم نیمه شب است و سحری در راه است
باز هم محفل انس دگری در راه است
در بهاری که پر از لاله قرآن و دعاست
نخل خشکیده دل را ثمری در راه است
ای پرستوی حرم صبر کن و اوج مگیر
مثل من مرغک بی بال و پری در راه است
ای ملاک که بر احوال بدم مینگرید
این دل سنگ مرا هم اثری در راه است
آتش قهر خدا! شعله جانسوز مکش
موسم توبه شده چشم تری در راه است
همه خواهند ز دلدار جدایت سازند
ای دل خسته به هوش آ خطری در راه است
همدم اهل سحر باش که انشاءالله
نفس مرشد صاحب نظری در راه است
کاروان شهدا مقصدشان کرب و بلاست
بار بندید عزیزان سفری در راه است
تا به کی بی خبر از دولت دلبر باشیم
که رسد مژده به دلها خبری در راه است؟
آنکه از هیمنهاش خیبریان میلرزند
روبهان را تو بگو شیر نری در راه است
آه مظلوم اثر میکند و یار آید
ای مصیبت زدگان داد گری در راه است