شرمنده‌ام

در درگهت، يكى زغلامانم نام تو، زينت لب و دندانم تو برتر از هرآنچه به وصف آيد من كمتر از هرآنچه كه مى دانم
شنبه، 28 اسفند 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: سیدامیرحسین موسوی‌‌تبار
موارد بیشتر برای شما
شرمنده‌ام

شرمنده‌ام

شاعر: جواد محدّثى

در درگهت، يكى ز غلامانم

نام تو، زينت لب و دندانم

تو برتر از هرآنچه به وصف آيد

 من كمتر از هرآنچه كه مى‌دانم

غفّارى و كريم و خطاپوشى

 من صاحب معاصى پنهانم

شايد مرا نگاه تو گيرد دست

 ورنه فريب خورده شيطانم

تو آن خداى خالق و رحمانى

 من، بنده حقير و پشيمانم

بگذشته از شماره و حدّ و حصر

 اندازه خطا و گناهانم

با اين همه گناه كه من دارم

 چون ادّعا كنم كه مسلمانم؟

در چاه نفس خويش گرفتارم

 از جهل خويش سر به گريبانم

شرمنده‌ام، زيان زده‌ام، خامم

 من بنده فرارى و ترسانم

خاكم، گلم، كَفَم، خس و خاشاكم

خارم، خَسَم، فقيرم و نادانم

تا كى به درگه كرمت دوزم

 اين ديدگان خسته و گريانم

آن كس كه نيست لايق احسانت

 آن كس كه هست شيفته، من آنم

يک لحظه گر نظر فكنى بر من

 يک عمر، سرفرازم و خندانم

سيلاب خون به چهره زرد من

 جارى شده ز ديده گريانم

چون دل، سراى توست، نه بيگانه

 در راه دل نشسته و دربانم

حاشا كه جز تو، ره به دلم يابد

 جانم فدايت، اى همه جانانم



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.