قرة العيني در اين نزديکي
نويسنده : حاتم جديدي
منبع : اختصاصي راسخون
منبع : اختصاصي راسخون
هو العزيز
اشاره : اين مقاله به بررسي يکي از حوزه هاي جنگ نرم و ناتوي فرهنگي در ايران مي پردازد ، که از طريق سينما ، هم راستا با فعاليت هاي جنبش هاي فمینيسم و فعالان حقوق بشر آمريکايي در عرصه سينماي فمينيسمي پياده مي شود .
اين جريان در تکميل موارد پرونده ي نقض حقوق بشر ايران در سازمان ملل و فضاسازي و سياه نمايي جامعه ايران توسط رسانه هاي غربي انجام مي گيرد . در اين مقاله به ابعاد و روشهاي جنگ نرم در عرصه سينماي ايران مي پردازيم .
مقدمه : جنگ نرم و ناتوي فرهنگي در ايران از مقولاتي است که پس از پايان جنگ تحميلي شدت بيشتري يافت و با هشدار مقام معظم رهبري نسبت به شبيخون فرهنگي ، ابعاد آن شناخته شد . در اين عرصه ،سينما يکي از ابزارهاي قوي فرهنگي مي باشد که در دهه گذشته در اين زمينه فعال بوده است و به ساخت فيلمهايي پرداخته که هم راستا با اهداف ناتوي فرهنگي ايران بوده شکل گيري پرونده ي حقوق بشر ايران در سازمان ملل ، فعال شدن مناديان حقوق بشر آمريکايي در ايران ، تلاشهاي فعالان فمینيسم در عرصه هاي اجتماعي ايران ، تلاشهاي فرقه ي ضاله ي بهائيت در تکميل و مستندسازي پرونده حقوق بشر ايران و روند سياه نمايي مشکلات اجتماعي ايران و جامعه زنان ، حرکتهايي همسو مي باشد که نياز به بررسي و شناسايي دارد تا بتوان ابعاد مختلف ناتوي فرهنگي ايران را بيشتر شناخت . بر اين اساس به بررسي برخي از موارد تهديدات نرم در حوزه ي سينما مي پردازيم .
در اين تحليل و پژوهش ، قصد داريم به پرسشهاي زير پاسخ گوييم :
1 ـ ارتباط ميان جنگ نرم و ناتوي فرهنگي در ايران با پرونده نقض حقوق بشر ايران در سازمان ملل چيست ؟
2 ـ روشهاي مستندسازي پرونده نقض حقوق بشر ايران در سازمان ملل چيست ؟
3 ـ ارتباط ميان اهداف ناتوي فرهنگي ، جنبش هاي فمینيسم و فرقه ضاله بهائيت چگونه است ؟
4 ـ روشهاي عرصه سازي ناتوي فرهنگي در سينما و نقش آفريني عوامل آنها در سينما چگونه است ؟
5 ـ بررسي نقش هاي سينمايي خانم گلشيفته فراهاني در سينماي ايران و جهان و پيامهاي فرهنگي آن چگونه است ؟
اين بررسي در چند بخش ارائه مي گردد :
بخش اول : مفاهيم و تعاريف
بخش دوم : بررسي نقشهاي سينمايي گلشيفته فراهاني
بخش سوم : پيامها و رسالتهاي بازيگر در نقشهايش
بخش چهارم : ارتباط ميان اهداف و روشها
بخش پنجم : نتيجه گيري
بخش اول ـ مفاهيم و تعاريف
در حوزه تهديدات امنيتي هر کشور ، دو نوع تهديد وجود دارد :
1 ـ تهديد سخت
2 ـ تهديد نرم
تهديد سخت : جنگ يا تهديد سخت به جنگهاي نظامي در اشکال و سطوح مختلف آن گفته مي شود که نمونه هاي آن در جنگهاي متداول نظامي ديده مي شود .
تهديد نرم : جنگ نرم يا تهديد نرم با استفاده از ابزارها و روشهاي خاص خود و با تاثير گذاري بر مولفه هاي اجتماعي و فرهنگي يک کشور سعي در به دست آوردن امتيازات مختلف سياسي و اجتماعي و فرهنگي و يا حتي تغيير دادن نظام حاکم بر يک کشور دارد .
ابزارهاي تهديدات نرم شامل نشريات ، کتب ، رسانه هاي تصويري و شنيداري ، اينترنت و حوزه هاي سايبر ، محصولات فرهنگي ، محصولات تجاري ، سينما ، فعالان فرهنگي و فکري مي باشند . اين ابزارها ، با انتقال و ترويج فرهنگ مهاجم در هر کشور ، فرهنگ و سنن کشور مقابل را هدف قرار داده و سعي در تغيير دادن تدريجي هويت و فرهنگ يک ملت و کشور را دارد .
با اين روش به تدريج يک کشور و ملت از نظر فرهنگي و هويتي تهي شده و به مستعمره ي فرهنگي و فکري فرهنگ مهاجم تبديل مي شود و با پذيرفتن آن ، سياستها و اهداف ، فرهنگ مهاجم بر آن کشور غالب مي شود .
اين روش هم راستاي روشهاي نظامي براي تصرف کشورهاي هدف به کار گرفته مي شود تا بدون ايجاد درگیری نظامي و جنگ سخت ، يک کشور به تصرف در آيد . به اين دليل ، اين روش را ناتوي فرهنگي مي گويند که بر گرفته از نام پيمان نظامي ناتو ميان کشورهاي غربي و برخي کشورهاي ديگر است که يکي از اهرمهاي تهديدات سخت نظام استکبار جهاني مي باشد .
ابعاد و ظرفيت هاي ناتوي فرهنگي يا تهديد نرم به قدري است که در برخي کشورها با ايجاد جريانات و جنبشهاي اجتماعي موفق به ايجاد کودتاي سياسي شده اند که به عنوان نمونه مي توان از کودتاي مخملي و نارنجي در گرجستان و اوکراين نام برد ، که بدون درگيري نظامي از سوي آمريکا ، توانستند با ايجاد جريانات اجتماعي و فرهنگي در اين دو کشور ، کودتا نمايند و عوامل دست نشانده خود را بر آن حاکم نمايند .
شناخت ابعاد و ظرفيت هاي تهديدات نرم در زمان حاضر يکي از الزامات فکري و فرهنگي افراد و جريانات فرهنگي مذهبي ايران مي باشد . « سه نهاد رسانه اي ، ديپلماسي خارجي و سازمان اطلاعات مرکزي آمريکا ( سيا ) ، اهداف جنگ نرم خود را در ايران جستجو مي کنند . هدف اين نهادها در به کارگيري جنگ نرم در برابر ايران را اغوا و فريب افکار عمومي جامعه ايراني مي توان دانست . راه اندازي و حمايت از شبکه هاي ماهواره اي و اينترنتي ، حمايت از گروههاي ضد انقلاب و حمايت از برنامه هاي تخريبي و امنيتي عليه جمهوري اسلامي ايران ، نمونه هايي از جنگ نرم آمريکا عليه کشورمان مي باشد » 1
« ناتوي فرهنگي پديده اي در داخل سيستم سايبرناتيک مي باشد که اساس اين پروژه حيازدايي در ايران مي باشد » . 2
« ناتو پس از فروپاشي شوروي ، تهديد جديدي به نام جهان اسلام را جايگزين کمونيسم نمود و دو رويکرد سخت افزارانه ( تقابل گرايي ) و نرم افزارانه ( جنگ نرم ) را با جهان اسلام براي مقابله با دشمن استراتژيک جديد ( به زعم خود ) در دستور کار قرار دارد . تحول در کارکرد ناتو و تغيير رويکرد امنيتي ـ دفاعي به فرهنگي ، تحت عنوان « ناتو فرهنگي » مفهومي است که مقام معظم رهبري در سفر استاني خود به همدان در سال 1385 مورد تاکيد قرار دادند » 3
« انقلابات مخملي و نرم به اين شکل صورت ميگيرد که آمريکايي ها به رژيم حاکم پيشنهاد مي کنند کمکهاي خيريه از جانب به اصطلاح سازمانهاي غير دولتي در زمينه هاي آموزشي ، بهداشت و فرهنگ و غيره را بپذيرند . اين سازمانها با گذشت زمان به مراکز اعمال نفوذ و تاثير گذاري تبديل شده و آنها نيروهاي ناراضي و مخالف را از راه رساندن کمکهاي مالي سخاوتمندانه ، به لطمه زدن به مباني ايدئولوژيک رژيم هاي حاکم در زير پرچم مبارزه به خاطر دموکراسي و حقوق بشر تشويق مي کنند . پس از مدتي سفارتخانه ها و کنسولگري ايالات متحده نيز به اين فعاليت مي پيوندند . آنها به گروه بندي هاي ناراضي کمکهاي مالي رسانده و به اصطلاح به رژيم نامساعد فشار سياسي وارد مي آورند . سپس اپوزیسيون به اجراي حرکات اعتراضي تحريک مي شود . 4
فعالان حقوق بشر آمريکايي ، فعالان فمینيسم و فرقه هاي ضاله اي مثل بهائيت و جريانات فراماسونري از عوامل اصلي پياده نمودن سياستهاي جنگ نرم در ايران هستند که در بخشهاي ديگر به توضيح فعاليت هاي آنها پرداخته و ارتباط آنها با سينماي فمینيسم مشخص خواهد شد .
در اينجا به بررسي موضوع اصلي اين مقاله مي پردازيم که بررسي نقشهاي خانم گلشيفته فراهاني در بيشتر فيلمهایي که بازي کرده است ، مي باشد .
بخش دوم ـ بررسي نقشهاي سينمايي گلشيفته فراهاني
او را با « ميم مثل مادر » رسول ملاقلي پور بيشتر مي شناسند ، اما در کارنامه ي سينمايي اش ، نقش هاي ديگري در فيلمهاي ، درخت گلابي ، هفت پرنده ، زمانه ، جايي ديگر ، بوتيک ، دو فرشته ، اشک سرما ، بابا عزيز ، ماهي ها هم عاشق مي شوند ، به نام پدر ، گيس بريده ، سنتوري ، ديوار ، پيکره هاي دروغين و هميشه پاي يک زن در ميان است ، ديده مي شود .
شايد نقشهاي او در فيلمهاي « ميم مثل مادر » ، « به نام پدر » ، « اشک سرما » به خاطر نام کارگردان ، هدايت و نقش کارگردان ، موضوعات نسبتاً خوب و بازي خوب او از عوامل محبوبيت و چهره شدن اين بازيگر شد تا بتواند در نقشهاي ديگرش ، انتقال دهنده مفاهيمي متفاوت باشد . مفاهيم و کاراکترهايي که در غالب فيلمها تکرار شد و هدف ما نيز بررسي اين نقش کليشه اي تکراري است .
شروع اين نقشهاي کليشه اي از فيلم « جايي ديگر » شروع شد که به طور خلاصه و مفيد به بيان کليت موضوع فيلمها مي پردازيم تا به کليت نقش هاي او برسيم .
1 ـ فيلم « جايي ديگر » ـ کارگردان مهدي کرم پور ـ 1381
در اين فيلم او نقش يک دختر جنوبي را ايفا مي کند که به دليل رابطه نامشروعي که داشته است ، باردار شده است . مشخص نيست اين رابطه با چه کسي بوده است و بر چه اساس و مبنايي شکل گرفته است ولي آنچه ارائه مي شود و بيان مي گردد ،عدم پذيرش او و عملش از طرف اجتماع و جامعه محل زندگي اش است که اين عمل را زشت و قبيح دانسته و او براي دوري از اين فضا و عقايد و حفظ موجودي که به حرام آن را همراه شده است ، از خانه خود فرار ميکند و قصد دارد به سرزمين رويايي و آرماني برود که به اين عمل به چشم ننگ و قبيح نگاه نکنند و او بتواند بچه اش را نگه دارد . فضايي که از جامعه ايران در اين فيلم ترسيم مي شود ، جامعه اي سياه ، تاريک ، بي رحم ، بي عاطفه و سنتي است که دختري را مورد بي لطفي و ظلم قرار مي دهد و در اين جامعه هيچ مأمني براي او وجود ندارد او به همراه تمام همراهانش در اين فيلم همگي به نوعي از جامعه ايران رانده شده اند و به دنبال آرامش و خوشبختي در خارج از ايران مي گردند . اين فيلم در جاي خود به نقد و بررسي بيشتري نياز دارد که در فرصتي ديگر به آن خواهيم پرداخت .
فضاي ناامن و سياه ايران ، حس نفرت و وطن گريزي در سراسر اين فيلم ملموس است .
2 ـ فيلم بوتيک ـ کارگردان حميد نعمت الله 1381
در اين فيلم او نقش يک دختر از يک خانواده کم درآمد و پر مشکل جنوب شهري را ايفا مي کند که به دليل مشکلات و سختي هايي که در اين خانواده وجود دارد و اين دختر هيچ نوع لذت ، آرامش و خوشبختي را در زندگي احساس نمي کند ، آرزوي او رفتن از ايران است تا بتواند در خارج از ايران از خوشي هاي دنيا بهره مند شود و به اسکي کردن ، رقصيدن و ... بپردازد . وقتي فضاي خانه براي او غير قابل تحمل مي شود ،از خانه فرار مي کند و قصد رفتن به خارج را دارد و در طول اتفاقات فيلم توسط يک باند قاچاق دختران ، سر از کشورهاي عربي در مي آورد . فضايي که از ايران ارائه مي شود ، آميخته با اعتياد ، مشروبات الکلي ، خيانت و فقر و کمبود است .
3 ـ فيلم گيس بريده ـ کارگردان جمشيد حيدري ـ 1384
او در اين فيلم نيز نقش يک دختر دبيرستاني را بازي مي کند که در يک خانواده متحجر و افراطي زندگي مي کند . پدر اين خانواده قصد دارد دخترش را به اجبار به عقد پسر عمويش در آورد و در راه انجام اين هدف به ضرب و شتم او مي پردازد . دختر براي اينکه به اين ازدواج اجباري تن ندهد از خانه فرار مي کند . الگويي که از پدر ايراني و رابطه او با دخترش ارائه مي شود و نحوه ي انجام ازدواج هاي فاميلي در ايران ، فضايي سياه و غير واقعي از مسائل جامعه ايران را نمايش مي دهد .
4 ـ فيلم سنتوري ـ کارگردان داريوش مهرجويي ـ 1385
فيلم سنتوري از جمله فيلمهايي است که بايد به طور جداگانه نقد و بررسي شود ، چون يکي از فيلمهاي مهم و اصلي در فضاسازي منفي و جريان ناتوي فرهنگي ايران به شمار مي آيد . ليکن درباره ي نقش او بايد گفت که ، او همسر يک نوازنده ي سنتور است که به دليل سختگيريهاي خانواده پسر در تحريم موسيقي و مشکلات قانوني جامعه براي انتشار آثارش ، او به يک نوازنده مراسمات عروسي و غيره تبديل مي شود که به مرور به اعتياد و مشروبات الکي مبتلا مي شود . در طول اين مدت هر چه همسرش تلاش مي کند که او و زندگي اش را نجات دهد ، موفق نمي شود و در نهايت با ابراز علاقه استاد پيانويش ، به سمت او گرايش پيدا مي کند و همسرش را ترک مي کند تا با ازدواج با استادش ، همراه او به خارج از ايران سفر کند . عدم تعهد او به همسرش ، فضاي سياه و تاريک فيلم ، اعتياد و بي بند و باري و مصرف مشروبات الکلي در مراسمات ، شخصيت هاي مذهبي فيلم ، همه فضايي را از ايران نشان مي دهند که در يکي از صحنه ها توسط خود گلشيفته بيان مي شود . او در سکانسي به همسر دومش در خيابان مي گويد : از اين جامعه که همه را معتاد و الکلي مي کند متنفرم ، از اين جامعه که هنرمندان را له مي کند متنفرم ، از اين مملکت سياه و تاريک متنفرم از اين جامعه نامرد و لعنتي متنفرم و ...
رسالتي که فيلم سنتوري در تاريک و غير قابل تحمل بودن فضاي ايران ، انجام مي دهد به قدري بود که حتي علاوه بر ايران در کشورهاي عربي نيز اجازه پخش پيدا نکرد .
5 ـ ديوار ـ کارگردان محمد علي طالبي ـ 1386
در اين فيلم او دختر يک خانواده است که شغل اصلي آنها نمايش با موتور در ديوار مرگ مي باشد . با از کار افتادن پسر خانواده ، دختر تصميم مي گيرد که براي تامين معاش خانواده ، سوار بر موتور شده و وارد ديوار مرگ شود . او پس از مدتي تبديل به يک ستاره مي شود . ستاره اي که در کار موتورسواري در ديوار موفق مي شود ولي جامعه ايران به خاطر محدوديت هايي که دارد اجازه رشد و پيشرفت بيشتر به او نمي دهد و او براي ادامه ي موفقتهايش به همراه گروه ، تصميم مي گيرند از ايران بروند و ادامه ي رشد خود را آنجا دنبال کنند . باز آنچه مطرح است محدوديت جامعه ايران براي رشد و ترقي زنان در اجتماع است .
6 ـ هميشه پاي يک زن در ميان است ـ کارگردان کمال تبريزي ـ 1386
او نقش زني را بازي مي کند که به خاطر مشکلات زندگي با همسرش دچار مشکل و اختلاف است و کارشان به طلاق مي کشد . با وارد شدن بحث طلاق ، پيشنهادات و سوء نيتهاي بسياري به سوي او روانه مي شود و فضايي از جامعه مردان ايران ارائه مي شود که فقط به دنبال هوس راني و اميال شخصي خود هستند . برخورد با زن در اين فيلم يا زن گريز و زن ستيز است يا نگاه جنسي به زن دارد و هيچ نوع برخورد متعادل و صحيح با جامعه زنان ديده نمي شود . او نماينده زناني است که از هر سو پيشنهادات جنسي به آنها مي شود و انسانيت زن را نمي بينند .
7 ـ پيکره هاي دروغين ـ کارگردان ريدلي اسکات ـ 2008
او نقش يک دختر پرستار مسلمان ايراني ـ عرب را بازي مي کند که در بيمارستان با يک تروريست و جاسوس آمريکايي آشنا مي شود و به مرور رابطه عاطفي ميان آنها شکل مي گيرد . او مشتاق به ارتباط با اين مرد آمريکايي است و براي آشنايي بيشتر او را به خانه نيز دعوت مي کند تا خانواده اش با او آشنا شوند ولي محدوديت هاي جامعه و خانواده اش مانعي براي ارتباط بيشتر ميان آنها مي باشد . هر چند که يکي از روشهاي جاسوسان برقراري ارتباط عاطفي با دختران و زنان در کشورهاي هدف مي باشد ، تا بتوانند از آنها در برنامه هاي جاسوسي خود استفاده کنند . او در اين فيلم که بدون حجاب اسلامي ، ظاهر شده است ، تبادلات عاطفي خود را با تبّرجهاي چشم و ابرويش انجام مي دهد . يکي از رسالتهايي که بر عهده او گذاشته شده است، در اين فيلم پياده مي شود ، که در بخشهاي بعد به آن مي پردازيم .
سينما و فيلم ، عرصه نهادها و سمبل هاست . سينما با زبان اين نمادها ، پيامهاي خود را به مخاطبانش انتقال مي دهد . سمبل و نمادي که براي زن در فيلم و سينما تعريف شده است ، سرزمين ، وطن و ميهن است که همان مام ميهن يا مادر ميهن منظور است . به همين دليل است که نام کشورها نيز نامهاي مونث فرض مي شود .
نقشهايي که براي زنان در فيلمها تعريف مي شود غالباً براي اين سمبل استفاده مي شود که بيشتر در بردارنده ي مفاهيمي چون استقامت ، پايداري ، وفاداري ، وحدت ، حفظ خانواده ، صبر ، بيگانه ستيزي ، قناعت ، عدم وابستگي به غير ، مي باشد .
هر يک از اين مفاهيم بيانگر موضع گيري و عقيده و ايمان يک کشور و ملت براي استقلال و آزادي خود است و عدم وابستگي به بيگانگان و همچنين بيانگر تلاش و مقاومت و وفاداري يک ملت نسبت به مملکت و نظام خود مي باشد .
با ارائه و تبيين اين مفاهيم در نقش زنان در فيلمها ، اين پيامها در سطح يک ملت و سرزمين بيان مي شود .
با مبنا قرار دادن اين اصل که زن در سينما نماد وطن ، سرزمين و ميهن است به ارزيابي کلي نقشهاي گلشيفته در اين چند فيلم مي پردازيم . زن و دختري که او ارائه مي دهد به خاطر مشکلات و سختي هايي که دارد ، قصد رفتن و ترک وطن خود را دارد .
زنان و دختران يا واضح تر ، جامعه و ملتي که با زنا و فرزندان نامشروع ، مشکلات اقتصادي و اخلاقي در خانواده ، تحجر و تعصب و ازدواج اجباري ، اعتياد و مصرف مشروبات الکلي ، نبودن نان آور خانواده ، نگاه جنسيتي به زن ، نگاه زن سيتز یا زن گريزي ، عدم وفاداري زن به شوهر و طلاق ، درگير و روبروست و براي رهايي از اين مشکلات هيچ چاره اي ندارد مگر اينکه سرزمين و وطن خود را رها کند ، يا واگذار کند و برود و به ناکجا آبادي که در روياهاي خود مي پروراند .
آنچه در اين فيلمها ارائه مي گردد ، نگاه کاريکاتوري به مشکلات جامعه ايران است ، یعنی سياه نمايي و بزرگ نمايي مشکلات در ايران . مشکلات به شکلي عنوان مي شود که مخاطب احساس مي کند در کشورها و جوامع ديگر اين مشکلات اصلاً وجود ندارد يا اگر هم وجود دارد در اين حد نيست . فضاي سياه ، تاريک ، آشوب زده ، ناامن و همراه با نااميدي که از جامعه ايران ترسيم مي شود ، فضايي غير واقعي است . اينکه اگر مشکل و معضل اجتماعي و فرهنگي وجود دارد به جاي حل کردن آن بايد سرزمين ، آرمانها و ارزشها را رها کرد و فرار نمود و چاره اي جز ترک وطن و واگذار نمودن آن نيست ، پيامي است که در اين فيلمها ارائه مي شود .
برخي از مشکلاتي که به عنوان معضل جامعه ايران بيان مي شود ، هنجاري هاي اسلامي و اخلاقي جامعه ايران است که چون با معيارهاي حقوق بشر آمريکايي منافات دارد ، آنها را به شکل منفي نمايش مي دهند .
در اين فيلمها او غالباً نقشهاي موثر و کليدي را ايفا مي کند که نماينده زنان ايران قلمداد مي شود و نماد سرزمين و ميهن ايران است و از مشکلات و سختي ها به ستوه آمده ، از ظلم هايي که در حقش شده خسته شده و براي رهايي از آنان حاضر است از مملکت ، آرمان ، عقيده ، ارزشها ، دين و همه چيزش دست بردارد و ترک کند .
زنان هر جامعه ، سرمايه هاي استراتژيک فرهنگي و هويتي هر جامعه هستند . هر کشوري که بتواند فرهنگ ، هويت و ايمان و باور زنان جامعه خود را حفظ کند ، آينده و آرمان خود را حفظ کرده است . به همين دليل است که در شبيخون فرهنگي و ناتوي فرهنگي در سطح جهان که به وسيله ي صهيونيزم و ايالات متحده صورت مي گيرد ، سرمايه گذاري و شخصيت سازي زنان و دختران ، نقش کليدي دارد . بر اين اساس است که آمريکا پس از اشغال افغانستان و عراق به تاسيس مهد کودک ها و مدارس دخترانه به سبک آمريکايي براي دختران آنجا پرداخت . سياستي که در گذشته نيز توسط مبلغين مسيحي و فرقه ضاله بهائيت دنبال شد .
همين سياست بود که توانست انقلاب الجزاير را فلج کند و از ميدان خارج کند .
در اين نقش ها ، هيچ نمادي از زنان با ايمان ، مقاوم و وفادار ايراني ارائه نمي دهد . الگوي زن ايراني که در جهان به وفاداري ، نجابت و محور خانواده شناخته شده است در اين فيلمها ديده نمي شود . هيچ نماينده اي از زنان صبور و نقش آفرين در اجتماع ، زناني که با حفظ آرمان و ارزش و اعتقادات خود در جامعه حضور دارند ، نيست . هيچ نماينده اي از زنان مادر ايراني که رسالت اصلي تربيت و پرورش مردان و زنان آينده ساز و مدير جامعه دارند ، ديده نمي شود ، زناني که نماينده سرزمين و وطن و مردم خود هستند .
وطن و سرزميني که گلشيفته در نقش هايش ارائه مي دهد ، وطني سست عنصر و پست بنيان است که با کوچکترين سختي و مشکل ، زمانه را به دشمن واگذار مي کند . وطني که تاب مقاومت و پايداري ندارد . وطني که به مبارزه و استقامت براي عقيده ، ايمان ندارد . وطني که عطش نفسانيات او را بي تاب کرده و براي رفع عطش در آغوش بيگانه مي خزد . وطني که براي دست دادن با دشمن ذوق زده است و تمام آرمانش قدم زدن شانه به شانه در کنار مردان بيگانه است . وطني که عريان شدن و عشوه گري هاي شيطاني را در کانون فساد و کفر ، افتخار و سرافرازي مي شمارد ، وطني که رسالتش را حيا زدايي از نواميس اسلام و ايران مي داند . بايد گفت که اين وطن و اين سرزمين هيچ گاه در ايران نبوده و نيست . ايران قبل و بعد از اسلام هيچ گاه چنين وطن و سرزميني نبوده است . هيچ گاه به زنان فاسد و فاسق افتخار نکرده و نمي کند .
بي شک تصويري که از زن و جامعه ايران در اين نقش ها و فيلمها ارائه مي شود ، تصويري واقعي و کامل نيست ، بلکه تلاش مي کند ، فضاي ذهني مخاطب خود را نسبت به ايران و جامعه زنان و مردم آن ، سياه ، تاريک و منفي کند .
تصويري که از زن و دختر ايراني ، به عنوان ناموس و نماد ميهن و سرزمين ايران در اين نقش ها ارائه مي شود به هيچ عنوان نماد و سمبل سرزمين و زن ايراني نيست . گلشيفته را نه مي توان نماد سرزمين ايران گرفت و نه حتي نماينده زنان و دختران ايران دانست . شايد شخصيت واقعي او که در تمام بازي هايش بخشي از آن را ارائه مي دهد ، در فيلم سنتوري به طور کامل نشان داده شده باشد . دختري با خنده هاي بلند و تبرج هاي زنانه ، با جيغ و فريادهاي دخترانه اش ، با بي بندو باري در برخورد با مردان که پرده هاي عفت و حريمهاي نجابت را زير پا مي گذارند .
بخش سوم ـ پيامها و رسالتهاي بازيگر در نقش هايش
در بخش قبل بيان شد که کليت نقش هاي او در فيلمهاي ذکر شده ، در يک شخصيت تکراري و کليشه اي ، بيانگر يک زن تحت ظلم و بي عدالتي است که از خانه ، کشور و ارزشهايش فرار مي کند و پيام تسليم شدن ، ترک وطن ، رها کردن ارزشها و دين را مي رساند .
پيام دومي که مي توان به آن توجه نمود ، ارائه شخصيت و جايگاهي خاص براي زن و دختر ايراني و مسلمان به غير از جايگاه اسلامي و ايراني اوست . جايگاهي که با معيارهاي فمینيستي سنجيده مي شود . در اين روش شخصيتي براي زن مسلمان ايراني تعريف مي شود که بيشتر به تفاوتهايش با مردان توجه مي کند و اين تفاوت ها را يا انکار مي کند و يا به عنوان مشکل و نقص عنوان کرده و در قبال آن امتياز طلب مي کند . به جاي آنکه تفاوت داشتن را حکمت بداند و از امتيازات و محاسن آن استفاده کند به ديد مشکل نگاه مي کند . شخصيتي ارائه مي شود که بيشتر مشکلات زنان را مي بيند نه حقوق و ارزشهاي زن را . در اين شخصيت سازي به حقوق زن در اسلام که بسيار دقيق و مهم است توجه نمي شود . به امتيازات زن در جامعه ايران و امنيت و جايگاهش در خانواده و رسالت و مقامي که در اسلام دارد ، توجه نمي کند . با اين الگودهي به جامعه، زنان و دختران به جاي خودباوري و شناخت حقوق و ارزشهاي خود در اسلام و توانايي و پتانسيل هاي فطري که خداوند به آنها داده است ، به تفاوت هايشان به ديد مشکل و نقص نگاه مي کنند و براي فرار از اين نقص تلاش مي کنند خود را به معيارهاي مردانه نزديک کنند و يا تلاش نمايند از جامعه به خاطر زن بودن ، امتيازبگيرند . به جاي اينکه خود را انساني بدانند که جنسيتش مونث است ، خود را زني ميدانند که انسان درجه دوم حساب مي شود . وقتي زن و دختري خود را اينگونه تعريف و معنا کرد ، نسبت به تمام مولفه هاي جامعه و خلقت ، معترض و شاکي خواهد بود و يا تلاش مي کند زن را به عنوان جنس برتر ثابت کند که به فمینيسم مبتلا مي شود و يا تلاش مي کند به معيارهاي جامعه مردان نزديک شود ، که زن گريز مي شود .
شخصيتي که از زن ارائه مي دهد ، پيشرفتها ، موفقيتها و الگوهاي کاملي که براي زن در جامعه ايران و اسلام وجود دارد ، ندارد . معيارهايي که براي زن تعريف مي شود با معيارهاي جريانات فمینيسم و زنان غربي سنجيده مي شود .
با بررسي و شناخت فعاليت ها و شعارهاي فعالان فمینيسم در ايران ، همراستايي و هماهنگي در رسالت آنها با نقشهايي که در اين فيلمها ارائه مي شود ، کاملاً مشخص است ، که در بخش هاي ديگر به آن مي پردازيم .
پيام سومي که در اين نقش ها مي توان ديد ، رسالت حيا زدايي از زنان و دختران ايراني است . او در غالب نقشهايش ، حجاب کاملي ندارد و هميشه مقداري از موهايش بيرون است ، به حدي که انگار کاراکتر شخصيتي او اينگونه تعريف شده است .
خنده هاي بلند و زنانه اش ، حرکات و برخوردهايش با مردان ، به شکلي است که هيچ گونه حد و مرزي را براي رفتار زن در جامعه و در ارتباط با مردان تعريف نمي کند . نهادينه کردن بي بند و باري در حجاب و رفتار و ارتباط با مردان در شخصيت زن در جامعه پيامي است که او در شخصيت پردازي هايش ارائه مي دهد .
پيام چهارمي که در نقش او در فيلم پيکره هاي دروغين و قدم نهادن به هاليوود ، مي توان يافت ، از بين بردن حرمت و ارزش حجاب و برداشتن آن و قبح زدايي از بي حجاب شدن است . وقتي براي اولين بار يک زن ايراني به هاليوود پا گذاشت و در کنار يکي از ستاره هاي هاليوود بازي کرد ، توجه همه کسانی که او را مي شناختند به او جلب شد و همه منتظر بودند ، بازي و نقش او را ببينند . هنگامي که بدون حجاب در کنار بازيگر هم جنس باز هاليوود ، ظاهر شد ، شايد براي بعضي ابتدا بهت آور بود ولي به تدريج با ديدن فيلم و توجيهاتي که اهالي طرفدار او کردند ، حرمت بي حجاب شدن و افشان کردن مو ، در فيلم از بين رفت . شايد برخي از بازيگران زن ايراني در محافل خصوصي خود به حجاب اعتنا و اعتقادي نداشته باشند ، ولي اينکه يک بازيگر زن ايراني بدون حجاب در يک فيلم ظاهر شود و خود را به دنيا عرضه کند و حرمت اعتقادات و ارزشهاي ديني يک ملت را ناديده بگيرد و با قدم گذاشتن بر فرش قرمز هاليوود ، با لباسي نيمه برهنه ، خود را براي تمام مردان عرضه کند ، موضوعي بود که تا به حال اتفاق نيفتاده بود و نوعي حرمت شکني ، بدعت و پايين آوردن حساسيت ها بود .
يک عمل زشت و قبيح تا زماني زشت دانسته مي شود که قبح آن از بين نرفته باشد . بدون حجاب و نيمه عريان ظاهر شدن در ميان اجتماع و شکستن حرمت حجاب و عفت و پاکدامني زنان ايران ، يک مسئله تکراري است اما نه در سينماي بعد از انقلاب و به طور رسمي .
بخش چهارم ـ ارتباط ميان اهداف و روشها
با نگاهي به تاريخ و اهداف جنبش فمینيسم در جهان ، اين مسئله روشن مي شود که جريان فمینيسم به عنوان يک جنبش سياسي و اجتماعي از سوي نظام سلطه بين الملل و صهيونيزم جهانی شکل گرفت تا بتواند اهداف اقتصادي ، اجتماعي و سياسي صهيونيزم را در حوزه جامعه زنان و خانواده پياده نمايد .
خارج کردن زن از کانون خانواده و متلاشي نمودن کانون خانواده ، حيازدايي از زنان و گسترش فساد اجتماعي توسط آنها ، دور کردن زن از فطرت و نيازهاي فطري او مثل مادر شدن و همسري ، استفاده ابزاري از زن در اقتصاد به عنوان يک نيروي کار ارزان ، ترويج بي بند و باري و بي ديني و عدم پايبندي به مباني دين توسط زنان غرب گرا ، نگاه جنسيتي به زن و محور بودن جنسیت او به جاي انسان بودن او ، مبارزه با حجاب به عنوان نماد عقب ماندگي زن و تحجر ، تشکيل نهادها و گروههاي فعال اجتماعي و حقوقي براي دفاع از حقوق زنان در کشورهاي مختلف ، روشهايي است که توسط فعالان فمینيسم در سراسر جهان در راستاي سلطه جهاني صهيونيزم انجام مي شود . فعالان فمینيسم در ايران با شعارهاي فريبنده اي چون حقوق زنان ، آزادي زنان ، مطالبات اجتماعي زنان و ... با حمايت هاي سازمانهاي وابسته به صهيونيزم جهاني ، سعي در پياده نمودن اهداف خود در جامعه ايران ميکنند . اين اهداف به وسيله ي ابزارهايي چون ، کتاب ، مجله ، سينما و.. تبليغ مي شود .
با تلاشهاي اين جنبش در ايران ، در حوزه ي سينما نيز ، سينماي فمینيستي شکل گرفته است که مي توان فيلمهاي متعددي را در اين زمينه نام برد . اين جنبش براي تبليغ شعارهاي خود از ابزار سينما استفاده مي کند و براي نشان دادن حقانيت خود و شعارها و اهدافش بايد وضعيتي را از جامعه زنان نشان دهد که سراسر ظلم ، بي عدالتي ، تبعيض ، تحجر ، عقب ماندگي ، نا امني و سياهي باشد . هنگامي که توانست چنين چهره اي را از وضعيت زنان جامعه نشان دهد ، ادعاي نجات دادن و رفع مشکلات زنان را مطرح مي کند و با ارائه شعارها و روشهايش ، دستورالعمل فمنيست شدن را براي جامعه زنان صادر مي کند و چون اين شعارها در ظاهر فريبنده و جذاب هستند ، بسياري جذب آن مي شوند ، ولي در عمل تبديل به عوامل اين جنبش خواهند شد در پياده نمودن اهداف صهيونيزم جهاني در حرکت هاي سياسي و اجتماعي .
در کنار فعالان فمنيسم گروه ديگري در اين حوزه فعال هستند به نام فعالان حقوق بشر ، که غالباً هر دو گروه تشکيلات مشترک دارند . اين گروه به نمايندگي از سازمانهاي بين المللي حقوق بشر در غرب ، در ايران به دنبال پياده کردن حقوق بشر به سبک آمريکايي مي باشند . حقوق بشري که مبنا و معيار آن آزادي و حقوق بشر به سبک آمريکايي است نه بر مبناي اسلام و يا انسانيت .
اين فعالان حقوق بشر ، با معيار قرار دادن الگوهاي غربي و آمريکايي براي زندگي انسانها ، هر نوع سنت ، آداب و رسوم ، قانون ، ارزش هاي ديني و بومي را که در کشورهاي مختلف وجود دارد را نفي مي کنند و تنها دليل آن عدم مطابقت با مدل زندگي آمريکايي است و به آن مهر ضد حقوق بشر مي زنند . تعريف ديگري که از حقوق بشر آمريکايي مي توان ارائه داد ، مدل زندگي آمريکايي يا اصالت لذت در زندگي انسان محور غربي است که هر چيز را با معيار لذت طلبي انسان مدار مي سنجد . با اين تعريف هر نوع مدل زندگي ديگري اعم از ايراني يا غير ايراني ، ديني يا غير ديني ، مخالف حقوق بشر آنها تعريف مي شود همچنان که هم ايران را ناقض حقوق بشر مي دانند و هم کشور چين را .
در واقع جريان حقوق بشر آمريکايي ، ترفندي است براي پياده کردن غربي سازي جهان يا جهاني سازي غربي ، که به نام ليبرال دموکراسي از زمان جورج بوش پدر به عنوان نظم نوين جهاني ارائه شد و در حال پياده شدن مي باشد .
در اين روش نظام سلطه آمريکا براي پياده کردن استعمار فرانو خود و سلطه نوين خود بر جهان ، مدلي را ارائه نموده است به نام نظم نوين جهاني که در آن ليبرال دموکراسي را به عنوان آخرين مدل براي اداره ي کشورها ، ملتها و جهان معرفي نمود و تاکيد کرد که کشورها يا ليبرال دموکراسي را مي پذيرند و يا آنها را به زور دموکراتيزه مي نمايند . جنگ تمدنها و تئوري پايان تاريخ بر همين مبنا شکل گرفت . استعمار غرب براي ايجاد تغيير از درون جوامع ، روشي را ارائه داد به نام حقوق بشر يا مدل زندگي آمريکايي ، تا خود مردم خواهان رسيدن به اين حقوق بشر باشند .
در اين روش کشورها و ملت ها براي رسيدن به تمدن و جامعه پيشرفته غرب ، بايد نظام اجتماعي و حقوقي خود را با معيارهاي حقوق بشري آمريکا ، هماهنگ کنند . کشور ترکيه براي پيوستن به جامعه اروپا يکي از نمونه هاي پياده شدن اين سيستم در آن به شمار مي آيد . با اين روش هر کشور از درون ، بدون تغيير نظام ، به قسمتي از تمدن غرب و آمريکا تبديل مي شود و با روش و مدل و دستورالعمل آمريکايي ، ناخواسته جزء تمدن غرب مي شود و به عنوان شهروند جهاني اين تمدن ، يک مصرف کننده براي نظام سلطه خواهد شد .
براي اينکه مشخص شود چه جامعه اي به دور از تمدن غرب و حقوق بشر آمريکايي است ، در هر کشور فعالان حقوق بشر به دنبال موارد نقض اين سيستم هستند و با ارائه گزارشات خود به سازمانهاي بين المللي پيگير اين موضوع ، آن کشور را جزء ناقضان حقوق بشر ثبت مي کنند . يکي از فاکتورهاي تشخيص عقب ماندگي و نقض حقوق بشر در جوامع ، فيلمهايي است که با موضوعات اجتماعي در آن کشورها ساخته مي شود . اين فيلمها با نمايش دادن فقر ، عقب افتادگي ، بي عدالتي نقض حقوق زنان و ... در مجامع و فستيوالهاي بين المللي فيلم ، چهره اي مخدوش ، سياه و تاريک و ضد انساني از کشور خود ارائه مي دهند .
فعالان حقوق بشر در ايران نيز همين رسالت را دنبال مي کنند و يکي از رسالتهايشان ايجاد حقوق زنان به سبک آمريکايي است . در پي شکل گيري پرونده حقوق بشر ايران در سازمان ملل که توسط دولت کانادا ، دنبال مي شود ، براي تکميل اين پرونده ، نسبت به موارد نقض حقوق بشر در ايران ، فعالان حقوق بشر به عضوگيري و جمع نمودن مستندات مشغول شدند که يکي از اين مستندات فيلمهايي است که به مشکلات حقوقي و اجتماعي ايران مي پردازد و يا به عقب افتادگي جامعه ايران اشاره دارد که به عنوان نمونه و مدرک در مجامع بين المللي ارائه مي شود .
يکي ديگر از جرياناتي که در حوزه ي تکميل پرونده نقض حقوق بشر ايران ، فعاليت مي کنند ، فرقه ي ضاله بهائيت مي باشند .
اين فرقه به عنوان يک فرقه منحرف و سياسي که در طول تاريخ خود ، هميشه با عوامل بيگانه بر ضد مملکت ايران همکاري داشته و تاريخش با جنایت و خيانت همراه است و يد طولايي در گسترش فساد و بي بند و باري در ايران داشته است ، در حال حاضر نيز يک تشکيلات جاسوسي و نيمه سري در راستاي پياده نمودن اهداف صهيونيزم جهاني و نظام سلطه بين الملل دارد .
يکي بودن اهداف و تعاليم اين فرقه با جنبش هاي فمینيسم ، صهيونيزم جهاني و استعمار آمريکا ، نشان دهنده همدستي اين فرقه با تشکيلات فوق است . در اينجا مجالي براي نقد فرقه ضاله بهائيت نيست ولي به بعضي از موارد همسويي آنها اشاره مي کنيم :
1 ـ نظم بديع ، که يکي از تعاليم و اصول اين فرقه است ، هماهنگ با نظم نوين جهاني صهيونيزم است .
2 ـ تساوي حقوق زن و مرد که همراستا با جنبش هاي فمینيستي مي باشد .
3 ـ برداشتن حجاب زنان که هماهنگ با اهداف فمینيسم و ناتوي فرهنگي و جنگ نرم مي باشد .
4 ـ فعاليت در راستاي حقوق بشر آمريکايي و تکميل پرونده نقض حقوق بشر ايران که همراستا با فعالان حقوق بشر آمريکايي مي باشد . « جامعه جهاني بهائي از بسته شدن کانون مدافعان حقوق بشر ، که زير نظر خانم شيرين عبادي فعاليت مي کند ، به شدت ابراز نگراني کرد و خواستار بازگشايي اين مرکز شد . ديان علائي يکي از نمايندگان جامعه جهاني بهايي در دفتر سازمان ملل در ژنو گفت : بستن دفتر خانم شيرين عبادي ضربه اي جدي به حقوق بشر در سراسر ايران است . در ميان کساني که خانم عبادي و همکاران او از آنها دفاع مي کنند ، بايد از هفت تن رهبران جامعه بهائيان ايران نام برد که در حال حاضر به علت همکاري در انفجار محل رهپويان وصال شيراز ، در زندان اوين زنداني هستند » 5
لازم به ذکر است اين فرقه مظلوم نمايي و بزرگ نمايي مشکلات خود را از يهوديان و صهيونيست ها آموخته اند .
5 ـ همراهي و هماهنگي مرکز بهائيان در اسرائيل با سياست هاي رژيم اشغالگر قدس
6 ـ اصالت لذت و انسان محوري که از مباني اين فرقه است و بر آن شکل گرفته که هماهنگ با اصل هرونيزم و اصالت لذت در تفکر ليبرال دموکراسي غرب مي باشد . چون عملکرد و ساختار اين فرقه بر اساس جاسوسي و تلاش براي براندازي نظام و انحراف فکري مردم است ، براي آنها محدوديت هاي تبليغي و فرهنگي در نظر گرفته شده است . در حالی که اگر قرار بود طبق قانون و عرف بين الملل با يک فرقه جاسوسي و منحرف ضد ديني برخورد مي شد ، تدابير ديگري اتخاذ مي شد ، ولي در حال حاضر با روش تحمل و مدارا با آنها برخورد مي شود که حتي آنها اين مدارا و تحمل را نيز مغاير حقوق بشر آمريکايي دانسته و همواره ، زبان شکايت و دادخواهي شان در مجامع بين المللي بر ضد ايران بلند بوده است و تلاش دارند حق پايمال شده خود را که همان رسالت ترويج فساد و بي ديني است را به دست آوردند . اين فرقه با تربيت افراد و به کارگيري آنها در حوزه هاي فرهنگي و فکري جامعه ، سعي در اشاعه عقايد و تفکراتشان در سطح جامعه و بين مردم دارد . آنها با نفوذ دادن عقايد خود از طريق کتاب ، مجله ، روزنامه ، CD ، فيلم ، نمايش ، ايجاد شبهه و ... سعي در گسترش دادن مباني خود دارند .
عدم تعهد به حجاب ، بي بند و باري رفتار زن در جامعه ، شعار تساوي حقوق زن و مرد ، شکستن حريمها و حرمتها ، سوق دادن جامعه به سوي بي تعهدي و بي غيرتي ، جاسوسي سياسي و فرهنگي براي مخالفان نظام اسلامي از روشها و اهداف اين فرقه ضاله مي باشد .
هر چند که اين فرقه براي رد اين اتهامات روشهاي به روزي را پيش گرفته تا خود را تبرئه کند ، ولي ماهيت آن هراز چند گاهي خود را نشان مي دهد و دست داشتن سران آنها در هدايت عمليات هاي انتحاري و قتل عام مردم مسلمان از نمونه هاي آن مي باشد . نقد و بررسي اين فرقه مجالي ديگري مي طلبد تا به آن پرداخته شود و ما در حد مختصر اشاره نموديم .
بخش پنجم ـ نتيجه گيري
با شناخت اجمالي از موضوعاتي چون جنگ نرم ، ناتوي فرهنگي و شناخت جرياناتي مثل فمینيسم ، فعالان حقوق بشر آمريکايي و فرقه ضاله بهائيت و اهداف و رسالت آنها در قبال فرهنگ ، اعتقاد و هويت ايران اسلامي ، حال مي توان نقش و جايگاه بازيگراني مثل گلشيفته فراهاني را بهتر تحليل و ارزيابي نمود .
استراتژي حيازدايي از جامعه ايران که به روشهاي مختلف پياده مي شود ، سابقه تاريخي دارد . يکي از اولين جرياناتي که به طور رسمي حجاب و بي بند و باري را در ايران پايه گذاري کرد فرقه ي ضاله ي بهائيت است که نفوذ همين فرقه در زمان پهلوي اول باعث شد که دولت آن زمان ايران به طور رسمي و قانونی ، بي حجابي را در ايران بر پا کند . سابقه ي بهائيت در اين کار به زماني حدود يکصد و پنجاه سال پيش ، در دشت بدشت ، در نزديکي شاهرود مي رسد . در آن زمان اين فرقه با جدا کردن خود از اسلام و ادعاي ظهور امام زمان و بابيت و ادعاي نبوت شکل گرفت . هنگامي که افراد اين فرقه براي حمايت از علي محمد باب شيرازي در دشت بدشت جمع شده بودند . يک زن که از روساي اين فرقه به حساب مي آمد و به طاهره قرة العين مشهور بود ، هر روز از پشت پرده براي حضار سخنراني و موعظه ايراد مي نمود . در يک روز با هماهنگي ميرزا حسينعلي نوري که از رهبران فرقه بود ، بدون حجاب و با بدني نيمه برهنه در ميان حاضرين آمد و شروع به سخنراني نمود و اعلام کرد که اسلام ديگر دين منسوخي است و احکام آن نيز نسخ شده است و حجاب و ديگر احکام آن ديگر اعتبار ندارد و ما بايد منتظر دين جديد باشيم .
در پي اين عمل ، برخي از شدت ناراحتي آن محل را ترک کرده و از عمل و عقيده ي خود پشيمان شدند . برخي ديگر که مات و مبهوت عمل اين زن شده بودند ، به بحث و گفتگو پرداختند و در نهايت منسوخ شدن اسلام را پذيرفتند . پس از اين حکم اين گروه شروع به انجام هر نوع بي بند و باري و فساد کردند و به حدي افراط نمودند که اهالي بدشت از آنها بيزاري جسته و با آنها درگير شدند و آنها را از آن محل بيرون کردند .
اين زن فاسد و هرزه که نقش اساسي در ترويج و تبيين عقايد اين فرقه ضاله داشت در انحراف و فساد اين فرقه و سران آن نقش کليدي ايفا نمود . نام قرة العين در تاريخ فرقه ضاله بهائيت با هرزگي ، هوسراني ، فساد و بي بند و باري عجين است .
از بدعتهاي اين فرقه ، عدم حجاب براي زنان و شعار تساوي حقوق زن و مرد مي باشد که هدف آنها ترويج فساد و بي بند و باري مي باشد نه تکريم و ارزش گذاري براي زن .
رسالتي که اين زن آن زمان انجام داد ، شکستن حرمت حجاب و زدودن حيا و عفت از زنان ايران بود . از بين بردن قبح بي حجابي و ارزش دانستن آن و افتخار به آن از کارهايي بود که او انجام داد .
آنچه امروز در سينماي فمینيسم دنبال مي شود در همين راستا مي باشد . رسالت امثال گلشيفته فراهاني به عنوان قرة العين هاي قرن بيست و يکم ، اين است که زن و دختر ايراني را از حيا و عفت تهي کنند . صنعت سينمايي فمینيسم با برنامه اي مشخص افرادي چون او را در ميان مردم با تبليغات به الگو و چهره تبديل مي کنند . پس از اينکه اين بازيگران در ميان مردم محبوبيت و مقبوليت پيدا کردند و پذيرفته شدند ، رسالت اصلي خود را که همان برهنه شدن در مقابل دوربينهاي هاليوودي است انجام مي دهند . اگر قرة العين در يک صد و پنجاه سال پيش در مقابل طرفداران فرقه ي خود در بدشت نيمه برهنه شد و حجاب را کنار گذاشت ، قرة العين امروز آنها در مقابل چشم ميليونها نفر مردم جهان ، حجاب از سر بر ميدارد و نيمه برهنه بر فرش قرمز کفرستان هاليوود پا مي گذارد و با ذوق زدگي تمام رسالت قرة العين هم کيش خود را تکرار مي کند .
او پس ايفاي چند نقش که پيام مستقيم آن ترک وطن ، فرار از خانه ، ترک ارزشها و اصول ، ترک آرمانها و عقايد ، ترک هويت اسلامي و ايراني دختران ايراني بود ، نتيجه اين افراد و ترک هويت را در هاليوود نشان داد . او نشان داد ، بي ايماني به دين و وطن و آرمانهاي مملکت سرانجامش برهنه شدن در مقابل يهوديان هاليوود خواهد بود . او ثابت کرد فرار کردن از کانون خانواده ايراني به همراه شدن با مردان همجنس باز آمريکايي ختم مي شود .
او به همه مردم ايران فهماند اگر در برابر دشمن مقاومت نکنيم ، اگر از سرزمين خود دفاع نکنيم ، اگر آماده و مهيا براي مقابله با هر نوع تهديد دشمن نباشيم و براي سلطه و تجاوز دشمن آغوشمان را باز کنيم در نهايت بايد در خانه دشمن زنانمان برهنه شوند .
گلشيفته به دختران ايراني آموخت که عشوه گري هاي زنانه در اجتماع ، بي بند و باري در رفتار و حرکات با مردان ، خنده هاي بلند دخترانه ، در نهايت به برهنه شدن در جمع يهوديان فاسد هاليوودي ختم مي شود .
گلشيفته به دختران ايراني آموخت ، بي تفاوت بودن نسبت به حجاب ، عدم تعهد در حفظ حجاب در نهايت جلوه دادن اندام برهنه را همراه خواهد داشت .
گلشيفته به همه مردم فهماند ، رسالت و هدف فرقه ضاله بهائيت ، حيازدايي از زنان و دختران اين ملت است . به همه فهماند فرقه ضاله بهائيت چه در لباس ترور و قتل عام ظاهر شود چه در لباس حرير و لطيف و با چهره ي گريم شده و دلربا در نقش يک بازيگر سينما باشد هدفی جز وطن فروشي و واگذار کردن سرزمين و ميهن اسلامي به دشمن صهيونيزم ندارد .
گلشيفته به مردم ايران فهماند که شعارهاي زيباي صلح طلبي ، تساوي حقوق زن و مرد ، وحدت اديان و ... که نقاب چهره خطرناک فرقه ضاله بهائيت است ، شعارهايي پوچ و توخالي است و هدفي جز از بين بردن اسلام و هويت ديني ما ندارد .
گلشيفته نمي تواند نماينده و نماد زن و دختر ايراني باشد . او مهره ي بازي بزرگان خود است . زن آزاده ي ايراني ، دختر با حياء و فهيم ايراني ، جايگاه و رسالت خود را مي داند . زن ايراني ميداند با بيگانه اي که چشم بر ناموس و وطن او دوخته است چگونه رفتار کند .
گلشيفته براي جماعت خود شيفته ي غرب گرا ، نمادي است مانند استر براي يهوديان و قرة العيني است در همين نزديکي .
پي نوشتها :
1 ـ دکتر متقي ـ استاد حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران ـ همايش عمليات رواني ، مهندسي و آينده شناسي ـ سايت تابناک ـ 87/11/6
2 ـ استاد حسن عباسي ـ همايش تبيين و بررسي مهندسي فرهنگي ـ خانه ي هنرمندان ـ 86/6/18
3 ـ علي محمد نائيني ـ ناتوي فرهنگي ، تحول در ماهيت تهديد 1 ـ سايت رجانيوز
4 ـ يوري تسيوفسکي ـ کارشناس ـ خاورشناس روس ـ روزنامه کيهان 87/10/15
5 ـ سايت خبري فصل سبز ـ 87/10/3
ايميل شخصي نویسنده : Atoom-12@yahoo.com
منابع :
1 ـ زرهاني ـ سيد حسين ـ پل نامرئي از هنر به سياست ـ نشر سوره ي مهر ـ 1383
2 ـ جان گري ـ ليبراليزم ـ ترجمه عليرضا حسيني بهشتي ـ نشر وزارت امور خارجه ـ 1381
3 ـ زبيگنيو ـ برژينسکي ـ انتخاب : رهبري جهاني يا سلطه بر جهان ـ ترجمه لطف الله متقي ـ نشر صمديه ـ 1383
4 ـ طاهري ـ حبيب الله ـ بررسي مباني فرهنگ غرب ـ بوستان کتاب 1383
5 ـ موسسه فرهنگي مطالعاتي ابرار ـ جنگ نرم ـ 1386
6 ـ جمعي از مترجمين ـ پدر خوانده حقوق بشر ـ موسسه امام خميني 1383
7 ـ کريس بيسلي ـ چيستي فمنيسم ـ ترجمه محمدرضا زمردي ـ نشر مطالعات زنان ـ 1385
8 ـ علاسوند ـ فريبا ـ نقد کنوانسيون زنان ـ مرکز مطالعات حوزه علميه ـ 1382
9 ـ سازمانهاي يهودي و صهيونيستي در ايران ـ مطالعات و پژوهشهاي سياسي ـ 1384
10 ـ افراسيابي ـ بهرام ـ تاريخ جامع بهائيت
11 ـ بناب ـ علي ـ عملکرد صهيونيزم نسبت به جهان اسلام ـ موسسه امام خميني ـ 1385
اشاره : اين مقاله به بررسي يکي از حوزه هاي جنگ نرم و ناتوي فرهنگي در ايران مي پردازد ، که از طريق سينما ، هم راستا با فعاليت هاي جنبش هاي فمینيسم و فعالان حقوق بشر آمريکايي در عرصه سينماي فمينيسمي پياده مي شود .
اين جريان در تکميل موارد پرونده ي نقض حقوق بشر ايران در سازمان ملل و فضاسازي و سياه نمايي جامعه ايران توسط رسانه هاي غربي انجام مي گيرد . در اين مقاله به ابعاد و روشهاي جنگ نرم در عرصه سينماي ايران مي پردازيم .
مقدمه : جنگ نرم و ناتوي فرهنگي در ايران از مقولاتي است که پس از پايان جنگ تحميلي شدت بيشتري يافت و با هشدار مقام معظم رهبري نسبت به شبيخون فرهنگي ، ابعاد آن شناخته شد . در اين عرصه ،سينما يکي از ابزارهاي قوي فرهنگي مي باشد که در دهه گذشته در اين زمينه فعال بوده است و به ساخت فيلمهايي پرداخته که هم راستا با اهداف ناتوي فرهنگي ايران بوده شکل گيري پرونده ي حقوق بشر ايران در سازمان ملل ، فعال شدن مناديان حقوق بشر آمريکايي در ايران ، تلاشهاي فعالان فمینيسم در عرصه هاي اجتماعي ايران ، تلاشهاي فرقه ي ضاله ي بهائيت در تکميل و مستندسازي پرونده حقوق بشر ايران و روند سياه نمايي مشکلات اجتماعي ايران و جامعه زنان ، حرکتهايي همسو مي باشد که نياز به بررسي و شناسايي دارد تا بتوان ابعاد مختلف ناتوي فرهنگي ايران را بيشتر شناخت . بر اين اساس به بررسي برخي از موارد تهديدات نرم در حوزه ي سينما مي پردازيم .
در اين تحليل و پژوهش ، قصد داريم به پرسشهاي زير پاسخ گوييم :
1 ـ ارتباط ميان جنگ نرم و ناتوي فرهنگي در ايران با پرونده نقض حقوق بشر ايران در سازمان ملل چيست ؟
2 ـ روشهاي مستندسازي پرونده نقض حقوق بشر ايران در سازمان ملل چيست ؟
3 ـ ارتباط ميان اهداف ناتوي فرهنگي ، جنبش هاي فمینيسم و فرقه ضاله بهائيت چگونه است ؟
4 ـ روشهاي عرصه سازي ناتوي فرهنگي در سينما و نقش آفريني عوامل آنها در سينما چگونه است ؟
5 ـ بررسي نقش هاي سينمايي خانم گلشيفته فراهاني در سينماي ايران و جهان و پيامهاي فرهنگي آن چگونه است ؟
اين بررسي در چند بخش ارائه مي گردد :
بخش اول : مفاهيم و تعاريف
بخش دوم : بررسي نقشهاي سينمايي گلشيفته فراهاني
بخش سوم : پيامها و رسالتهاي بازيگر در نقشهايش
بخش چهارم : ارتباط ميان اهداف و روشها
بخش پنجم : نتيجه گيري
بخش اول ـ مفاهيم و تعاريف
در حوزه تهديدات امنيتي هر کشور ، دو نوع تهديد وجود دارد :
1 ـ تهديد سخت
2 ـ تهديد نرم
تهديد سخت : جنگ يا تهديد سخت به جنگهاي نظامي در اشکال و سطوح مختلف آن گفته مي شود که نمونه هاي آن در جنگهاي متداول نظامي ديده مي شود .
تهديد نرم : جنگ نرم يا تهديد نرم با استفاده از ابزارها و روشهاي خاص خود و با تاثير گذاري بر مولفه هاي اجتماعي و فرهنگي يک کشور سعي در به دست آوردن امتيازات مختلف سياسي و اجتماعي و فرهنگي و يا حتي تغيير دادن نظام حاکم بر يک کشور دارد .
ابزارهاي تهديدات نرم شامل نشريات ، کتب ، رسانه هاي تصويري و شنيداري ، اينترنت و حوزه هاي سايبر ، محصولات فرهنگي ، محصولات تجاري ، سينما ، فعالان فرهنگي و فکري مي باشند . اين ابزارها ، با انتقال و ترويج فرهنگ مهاجم در هر کشور ، فرهنگ و سنن کشور مقابل را هدف قرار داده و سعي در تغيير دادن تدريجي هويت و فرهنگ يک ملت و کشور را دارد .
با اين روش به تدريج يک کشور و ملت از نظر فرهنگي و هويتي تهي شده و به مستعمره ي فرهنگي و فکري فرهنگ مهاجم تبديل مي شود و با پذيرفتن آن ، سياستها و اهداف ، فرهنگ مهاجم بر آن کشور غالب مي شود .
اين روش هم راستاي روشهاي نظامي براي تصرف کشورهاي هدف به کار گرفته مي شود تا بدون ايجاد درگیری نظامي و جنگ سخت ، يک کشور به تصرف در آيد . به اين دليل ، اين روش را ناتوي فرهنگي مي گويند که بر گرفته از نام پيمان نظامي ناتو ميان کشورهاي غربي و برخي کشورهاي ديگر است که يکي از اهرمهاي تهديدات سخت نظام استکبار جهاني مي باشد .
ابعاد و ظرفيت هاي ناتوي فرهنگي يا تهديد نرم به قدري است که در برخي کشورها با ايجاد جريانات و جنبشهاي اجتماعي موفق به ايجاد کودتاي سياسي شده اند که به عنوان نمونه مي توان از کودتاي مخملي و نارنجي در گرجستان و اوکراين نام برد ، که بدون درگيري نظامي از سوي آمريکا ، توانستند با ايجاد جريانات اجتماعي و فرهنگي در اين دو کشور ، کودتا نمايند و عوامل دست نشانده خود را بر آن حاکم نمايند .
شناخت ابعاد و ظرفيت هاي تهديدات نرم در زمان حاضر يکي از الزامات فکري و فرهنگي افراد و جريانات فرهنگي مذهبي ايران مي باشد . « سه نهاد رسانه اي ، ديپلماسي خارجي و سازمان اطلاعات مرکزي آمريکا ( سيا ) ، اهداف جنگ نرم خود را در ايران جستجو مي کنند . هدف اين نهادها در به کارگيري جنگ نرم در برابر ايران را اغوا و فريب افکار عمومي جامعه ايراني مي توان دانست . راه اندازي و حمايت از شبکه هاي ماهواره اي و اينترنتي ، حمايت از گروههاي ضد انقلاب و حمايت از برنامه هاي تخريبي و امنيتي عليه جمهوري اسلامي ايران ، نمونه هايي از جنگ نرم آمريکا عليه کشورمان مي باشد » 1
« ناتوي فرهنگي پديده اي در داخل سيستم سايبرناتيک مي باشد که اساس اين پروژه حيازدايي در ايران مي باشد » . 2
« ناتو پس از فروپاشي شوروي ، تهديد جديدي به نام جهان اسلام را جايگزين کمونيسم نمود و دو رويکرد سخت افزارانه ( تقابل گرايي ) و نرم افزارانه ( جنگ نرم ) را با جهان اسلام براي مقابله با دشمن استراتژيک جديد ( به زعم خود ) در دستور کار قرار دارد . تحول در کارکرد ناتو و تغيير رويکرد امنيتي ـ دفاعي به فرهنگي ، تحت عنوان « ناتو فرهنگي » مفهومي است که مقام معظم رهبري در سفر استاني خود به همدان در سال 1385 مورد تاکيد قرار دادند » 3
« انقلابات مخملي و نرم به اين شکل صورت ميگيرد که آمريکايي ها به رژيم حاکم پيشنهاد مي کنند کمکهاي خيريه از جانب به اصطلاح سازمانهاي غير دولتي در زمينه هاي آموزشي ، بهداشت و فرهنگ و غيره را بپذيرند . اين سازمانها با گذشت زمان به مراکز اعمال نفوذ و تاثير گذاري تبديل شده و آنها نيروهاي ناراضي و مخالف را از راه رساندن کمکهاي مالي سخاوتمندانه ، به لطمه زدن به مباني ايدئولوژيک رژيم هاي حاکم در زير پرچم مبارزه به خاطر دموکراسي و حقوق بشر تشويق مي کنند . پس از مدتي سفارتخانه ها و کنسولگري ايالات متحده نيز به اين فعاليت مي پيوندند . آنها به گروه بندي هاي ناراضي کمکهاي مالي رسانده و به اصطلاح به رژيم نامساعد فشار سياسي وارد مي آورند . سپس اپوزیسيون به اجراي حرکات اعتراضي تحريک مي شود . 4
فعالان حقوق بشر آمريکايي ، فعالان فمینيسم و فرقه هاي ضاله اي مثل بهائيت و جريانات فراماسونري از عوامل اصلي پياده نمودن سياستهاي جنگ نرم در ايران هستند که در بخشهاي ديگر به توضيح فعاليت هاي آنها پرداخته و ارتباط آنها با سينماي فمینيسم مشخص خواهد شد .
در اينجا به بررسي موضوع اصلي اين مقاله مي پردازيم که بررسي نقشهاي خانم گلشيفته فراهاني در بيشتر فيلمهایي که بازي کرده است ، مي باشد .
بخش دوم ـ بررسي نقشهاي سينمايي گلشيفته فراهاني
او را با « ميم مثل مادر » رسول ملاقلي پور بيشتر مي شناسند ، اما در کارنامه ي سينمايي اش ، نقش هاي ديگري در فيلمهاي ، درخت گلابي ، هفت پرنده ، زمانه ، جايي ديگر ، بوتيک ، دو فرشته ، اشک سرما ، بابا عزيز ، ماهي ها هم عاشق مي شوند ، به نام پدر ، گيس بريده ، سنتوري ، ديوار ، پيکره هاي دروغين و هميشه پاي يک زن در ميان است ، ديده مي شود .
شايد نقشهاي او در فيلمهاي « ميم مثل مادر » ، « به نام پدر » ، « اشک سرما » به خاطر نام کارگردان ، هدايت و نقش کارگردان ، موضوعات نسبتاً خوب و بازي خوب او از عوامل محبوبيت و چهره شدن اين بازيگر شد تا بتواند در نقشهاي ديگرش ، انتقال دهنده مفاهيمي متفاوت باشد . مفاهيم و کاراکترهايي که در غالب فيلمها تکرار شد و هدف ما نيز بررسي اين نقش کليشه اي تکراري است .
شروع اين نقشهاي کليشه اي از فيلم « جايي ديگر » شروع شد که به طور خلاصه و مفيد به بيان کليت موضوع فيلمها مي پردازيم تا به کليت نقش هاي او برسيم .
1 ـ فيلم « جايي ديگر » ـ کارگردان مهدي کرم پور ـ 1381
در اين فيلم او نقش يک دختر جنوبي را ايفا مي کند که به دليل رابطه نامشروعي که داشته است ، باردار شده است . مشخص نيست اين رابطه با چه کسي بوده است و بر چه اساس و مبنايي شکل گرفته است ولي آنچه ارائه مي شود و بيان مي گردد ،عدم پذيرش او و عملش از طرف اجتماع و جامعه محل زندگي اش است که اين عمل را زشت و قبيح دانسته و او براي دوري از اين فضا و عقايد و حفظ موجودي که به حرام آن را همراه شده است ، از خانه خود فرار ميکند و قصد دارد به سرزمين رويايي و آرماني برود که به اين عمل به چشم ننگ و قبيح نگاه نکنند و او بتواند بچه اش را نگه دارد . فضايي که از جامعه ايران در اين فيلم ترسيم مي شود ، جامعه اي سياه ، تاريک ، بي رحم ، بي عاطفه و سنتي است که دختري را مورد بي لطفي و ظلم قرار مي دهد و در اين جامعه هيچ مأمني براي او وجود ندارد او به همراه تمام همراهانش در اين فيلم همگي به نوعي از جامعه ايران رانده شده اند و به دنبال آرامش و خوشبختي در خارج از ايران مي گردند . اين فيلم در جاي خود به نقد و بررسي بيشتري نياز دارد که در فرصتي ديگر به آن خواهيم پرداخت .
فضاي ناامن و سياه ايران ، حس نفرت و وطن گريزي در سراسر اين فيلم ملموس است .
2 ـ فيلم بوتيک ـ کارگردان حميد نعمت الله 1381
در اين فيلم او نقش يک دختر از يک خانواده کم درآمد و پر مشکل جنوب شهري را ايفا مي کند که به دليل مشکلات و سختي هايي که در اين خانواده وجود دارد و اين دختر هيچ نوع لذت ، آرامش و خوشبختي را در زندگي احساس نمي کند ، آرزوي او رفتن از ايران است تا بتواند در خارج از ايران از خوشي هاي دنيا بهره مند شود و به اسکي کردن ، رقصيدن و ... بپردازد . وقتي فضاي خانه براي او غير قابل تحمل مي شود ،از خانه فرار مي کند و قصد رفتن به خارج را دارد و در طول اتفاقات فيلم توسط يک باند قاچاق دختران ، سر از کشورهاي عربي در مي آورد . فضايي که از ايران ارائه مي شود ، آميخته با اعتياد ، مشروبات الکلي ، خيانت و فقر و کمبود است .
3 ـ فيلم گيس بريده ـ کارگردان جمشيد حيدري ـ 1384
او در اين فيلم نيز نقش يک دختر دبيرستاني را بازي مي کند که در يک خانواده متحجر و افراطي زندگي مي کند . پدر اين خانواده قصد دارد دخترش را به اجبار به عقد پسر عمويش در آورد و در راه انجام اين هدف به ضرب و شتم او مي پردازد . دختر براي اينکه به اين ازدواج اجباري تن ندهد از خانه فرار مي کند . الگويي که از پدر ايراني و رابطه او با دخترش ارائه مي شود و نحوه ي انجام ازدواج هاي فاميلي در ايران ، فضايي سياه و غير واقعي از مسائل جامعه ايران را نمايش مي دهد .
4 ـ فيلم سنتوري ـ کارگردان داريوش مهرجويي ـ 1385
فيلم سنتوري از جمله فيلمهايي است که بايد به طور جداگانه نقد و بررسي شود ، چون يکي از فيلمهاي مهم و اصلي در فضاسازي منفي و جريان ناتوي فرهنگي ايران به شمار مي آيد . ليکن درباره ي نقش او بايد گفت که ، او همسر يک نوازنده ي سنتور است که به دليل سختگيريهاي خانواده پسر در تحريم موسيقي و مشکلات قانوني جامعه براي انتشار آثارش ، او به يک نوازنده مراسمات عروسي و غيره تبديل مي شود که به مرور به اعتياد و مشروبات الکي مبتلا مي شود . در طول اين مدت هر چه همسرش تلاش مي کند که او و زندگي اش را نجات دهد ، موفق نمي شود و در نهايت با ابراز علاقه استاد پيانويش ، به سمت او گرايش پيدا مي کند و همسرش را ترک مي کند تا با ازدواج با استادش ، همراه او به خارج از ايران سفر کند . عدم تعهد او به همسرش ، فضاي سياه و تاريک فيلم ، اعتياد و بي بند و باري و مصرف مشروبات الکلي در مراسمات ، شخصيت هاي مذهبي فيلم ، همه فضايي را از ايران نشان مي دهند که در يکي از صحنه ها توسط خود گلشيفته بيان مي شود . او در سکانسي به همسر دومش در خيابان مي گويد : از اين جامعه که همه را معتاد و الکلي مي کند متنفرم ، از اين جامعه که هنرمندان را له مي کند متنفرم ، از اين مملکت سياه و تاريک متنفرم از اين جامعه نامرد و لعنتي متنفرم و ...
رسالتي که فيلم سنتوري در تاريک و غير قابل تحمل بودن فضاي ايران ، انجام مي دهد به قدري بود که حتي علاوه بر ايران در کشورهاي عربي نيز اجازه پخش پيدا نکرد .
5 ـ ديوار ـ کارگردان محمد علي طالبي ـ 1386
در اين فيلم او دختر يک خانواده است که شغل اصلي آنها نمايش با موتور در ديوار مرگ مي باشد . با از کار افتادن پسر خانواده ، دختر تصميم مي گيرد که براي تامين معاش خانواده ، سوار بر موتور شده و وارد ديوار مرگ شود . او پس از مدتي تبديل به يک ستاره مي شود . ستاره اي که در کار موتورسواري در ديوار موفق مي شود ولي جامعه ايران به خاطر محدوديت هايي که دارد اجازه رشد و پيشرفت بيشتر به او نمي دهد و او براي ادامه ي موفقتهايش به همراه گروه ، تصميم مي گيرند از ايران بروند و ادامه ي رشد خود را آنجا دنبال کنند . باز آنچه مطرح است محدوديت جامعه ايران براي رشد و ترقي زنان در اجتماع است .
6 ـ هميشه پاي يک زن در ميان است ـ کارگردان کمال تبريزي ـ 1386
او نقش زني را بازي مي کند که به خاطر مشکلات زندگي با همسرش دچار مشکل و اختلاف است و کارشان به طلاق مي کشد . با وارد شدن بحث طلاق ، پيشنهادات و سوء نيتهاي بسياري به سوي او روانه مي شود و فضايي از جامعه مردان ايران ارائه مي شود که فقط به دنبال هوس راني و اميال شخصي خود هستند . برخورد با زن در اين فيلم يا زن گريز و زن ستيز است يا نگاه جنسي به زن دارد و هيچ نوع برخورد متعادل و صحيح با جامعه زنان ديده نمي شود . او نماينده زناني است که از هر سو پيشنهادات جنسي به آنها مي شود و انسانيت زن را نمي بينند .
7 ـ پيکره هاي دروغين ـ کارگردان ريدلي اسکات ـ 2008
او نقش يک دختر پرستار مسلمان ايراني ـ عرب را بازي مي کند که در بيمارستان با يک تروريست و جاسوس آمريکايي آشنا مي شود و به مرور رابطه عاطفي ميان آنها شکل مي گيرد . او مشتاق به ارتباط با اين مرد آمريکايي است و براي آشنايي بيشتر او را به خانه نيز دعوت مي کند تا خانواده اش با او آشنا شوند ولي محدوديت هاي جامعه و خانواده اش مانعي براي ارتباط بيشتر ميان آنها مي باشد . هر چند که يکي از روشهاي جاسوسان برقراري ارتباط عاطفي با دختران و زنان در کشورهاي هدف مي باشد ، تا بتوانند از آنها در برنامه هاي جاسوسي خود استفاده کنند . او در اين فيلم که بدون حجاب اسلامي ، ظاهر شده است ، تبادلات عاطفي خود را با تبّرجهاي چشم و ابرويش انجام مي دهد . يکي از رسالتهايي که بر عهده او گذاشته شده است، در اين فيلم پياده مي شود ، که در بخشهاي بعد به آن مي پردازيم .
سينما و فيلم ، عرصه نهادها و سمبل هاست . سينما با زبان اين نمادها ، پيامهاي خود را به مخاطبانش انتقال مي دهد . سمبل و نمادي که براي زن در فيلم و سينما تعريف شده است ، سرزمين ، وطن و ميهن است که همان مام ميهن يا مادر ميهن منظور است . به همين دليل است که نام کشورها نيز نامهاي مونث فرض مي شود .
نقشهايي که براي زنان در فيلمها تعريف مي شود غالباً براي اين سمبل استفاده مي شود که بيشتر در بردارنده ي مفاهيمي چون استقامت ، پايداري ، وفاداري ، وحدت ، حفظ خانواده ، صبر ، بيگانه ستيزي ، قناعت ، عدم وابستگي به غير ، مي باشد .
هر يک از اين مفاهيم بيانگر موضع گيري و عقيده و ايمان يک کشور و ملت براي استقلال و آزادي خود است و عدم وابستگي به بيگانگان و همچنين بيانگر تلاش و مقاومت و وفاداري يک ملت نسبت به مملکت و نظام خود مي باشد .
با ارائه و تبيين اين مفاهيم در نقش زنان در فيلمها ، اين پيامها در سطح يک ملت و سرزمين بيان مي شود .
با مبنا قرار دادن اين اصل که زن در سينما نماد وطن ، سرزمين و ميهن است به ارزيابي کلي نقشهاي گلشيفته در اين چند فيلم مي پردازيم . زن و دختري که او ارائه مي دهد به خاطر مشکلات و سختي هايي که دارد ، قصد رفتن و ترک وطن خود را دارد .
زنان و دختران يا واضح تر ، جامعه و ملتي که با زنا و فرزندان نامشروع ، مشکلات اقتصادي و اخلاقي در خانواده ، تحجر و تعصب و ازدواج اجباري ، اعتياد و مصرف مشروبات الکلي ، نبودن نان آور خانواده ، نگاه جنسيتي به زن ، نگاه زن سيتز یا زن گريزي ، عدم وفاداري زن به شوهر و طلاق ، درگير و روبروست و براي رهايي از اين مشکلات هيچ چاره اي ندارد مگر اينکه سرزمين و وطن خود را رها کند ، يا واگذار کند و برود و به ناکجا آبادي که در روياهاي خود مي پروراند .
آنچه در اين فيلمها ارائه مي گردد ، نگاه کاريکاتوري به مشکلات جامعه ايران است ، یعنی سياه نمايي و بزرگ نمايي مشکلات در ايران . مشکلات به شکلي عنوان مي شود که مخاطب احساس مي کند در کشورها و جوامع ديگر اين مشکلات اصلاً وجود ندارد يا اگر هم وجود دارد در اين حد نيست . فضاي سياه ، تاريک ، آشوب زده ، ناامن و همراه با نااميدي که از جامعه ايران ترسيم مي شود ، فضايي غير واقعي است . اينکه اگر مشکل و معضل اجتماعي و فرهنگي وجود دارد به جاي حل کردن آن بايد سرزمين ، آرمانها و ارزشها را رها کرد و فرار نمود و چاره اي جز ترک وطن و واگذار نمودن آن نيست ، پيامي است که در اين فيلمها ارائه مي شود .
برخي از مشکلاتي که به عنوان معضل جامعه ايران بيان مي شود ، هنجاري هاي اسلامي و اخلاقي جامعه ايران است که چون با معيارهاي حقوق بشر آمريکايي منافات دارد ، آنها را به شکل منفي نمايش مي دهند .
در اين فيلمها او غالباً نقشهاي موثر و کليدي را ايفا مي کند که نماينده زنان ايران قلمداد مي شود و نماد سرزمين و ميهن ايران است و از مشکلات و سختي ها به ستوه آمده ، از ظلم هايي که در حقش شده خسته شده و براي رهايي از آنان حاضر است از مملکت ، آرمان ، عقيده ، ارزشها ، دين و همه چيزش دست بردارد و ترک کند .
زنان هر جامعه ، سرمايه هاي استراتژيک فرهنگي و هويتي هر جامعه هستند . هر کشوري که بتواند فرهنگ ، هويت و ايمان و باور زنان جامعه خود را حفظ کند ، آينده و آرمان خود را حفظ کرده است . به همين دليل است که در شبيخون فرهنگي و ناتوي فرهنگي در سطح جهان که به وسيله ي صهيونيزم و ايالات متحده صورت مي گيرد ، سرمايه گذاري و شخصيت سازي زنان و دختران ، نقش کليدي دارد . بر اين اساس است که آمريکا پس از اشغال افغانستان و عراق به تاسيس مهد کودک ها و مدارس دخترانه به سبک آمريکايي براي دختران آنجا پرداخت . سياستي که در گذشته نيز توسط مبلغين مسيحي و فرقه ضاله بهائيت دنبال شد .
همين سياست بود که توانست انقلاب الجزاير را فلج کند و از ميدان خارج کند .
در اين نقش ها ، هيچ نمادي از زنان با ايمان ، مقاوم و وفادار ايراني ارائه نمي دهد . الگوي زن ايراني که در جهان به وفاداري ، نجابت و محور خانواده شناخته شده است در اين فيلمها ديده نمي شود . هيچ نماينده اي از زنان صبور و نقش آفرين در اجتماع ، زناني که با حفظ آرمان و ارزش و اعتقادات خود در جامعه حضور دارند ، نيست . هيچ نماينده اي از زنان مادر ايراني که رسالت اصلي تربيت و پرورش مردان و زنان آينده ساز و مدير جامعه دارند ، ديده نمي شود ، زناني که نماينده سرزمين و وطن و مردم خود هستند .
وطن و سرزميني که گلشيفته در نقش هايش ارائه مي دهد ، وطني سست عنصر و پست بنيان است که با کوچکترين سختي و مشکل ، زمانه را به دشمن واگذار مي کند . وطني که تاب مقاومت و پايداري ندارد . وطني که به مبارزه و استقامت براي عقيده ، ايمان ندارد . وطني که عطش نفسانيات او را بي تاب کرده و براي رفع عطش در آغوش بيگانه مي خزد . وطني که براي دست دادن با دشمن ذوق زده است و تمام آرمانش قدم زدن شانه به شانه در کنار مردان بيگانه است . وطني که عريان شدن و عشوه گري هاي شيطاني را در کانون فساد و کفر ، افتخار و سرافرازي مي شمارد ، وطني که رسالتش را حيا زدايي از نواميس اسلام و ايران مي داند . بايد گفت که اين وطن و اين سرزمين هيچ گاه در ايران نبوده و نيست . ايران قبل و بعد از اسلام هيچ گاه چنين وطن و سرزميني نبوده است . هيچ گاه به زنان فاسد و فاسق افتخار نکرده و نمي کند .
بي شک تصويري که از زن و جامعه ايران در اين نقش ها و فيلمها ارائه مي شود ، تصويري واقعي و کامل نيست ، بلکه تلاش مي کند ، فضاي ذهني مخاطب خود را نسبت به ايران و جامعه زنان و مردم آن ، سياه ، تاريک و منفي کند .
تصويري که از زن و دختر ايراني ، به عنوان ناموس و نماد ميهن و سرزمين ايران در اين نقش ها ارائه مي شود به هيچ عنوان نماد و سمبل سرزمين و زن ايراني نيست . گلشيفته را نه مي توان نماد سرزمين ايران گرفت و نه حتي نماينده زنان و دختران ايران دانست . شايد شخصيت واقعي او که در تمام بازي هايش بخشي از آن را ارائه مي دهد ، در فيلم سنتوري به طور کامل نشان داده شده باشد . دختري با خنده هاي بلند و تبرج هاي زنانه ، با جيغ و فريادهاي دخترانه اش ، با بي بندو باري در برخورد با مردان که پرده هاي عفت و حريمهاي نجابت را زير پا مي گذارند .
بخش سوم ـ پيامها و رسالتهاي بازيگر در نقش هايش
در بخش قبل بيان شد که کليت نقش هاي او در فيلمهاي ذکر شده ، در يک شخصيت تکراري و کليشه اي ، بيانگر يک زن تحت ظلم و بي عدالتي است که از خانه ، کشور و ارزشهايش فرار مي کند و پيام تسليم شدن ، ترک وطن ، رها کردن ارزشها و دين را مي رساند .
پيام دومي که مي توان به آن توجه نمود ، ارائه شخصيت و جايگاهي خاص براي زن و دختر ايراني و مسلمان به غير از جايگاه اسلامي و ايراني اوست . جايگاهي که با معيارهاي فمینيستي سنجيده مي شود . در اين روش شخصيتي براي زن مسلمان ايراني تعريف مي شود که بيشتر به تفاوتهايش با مردان توجه مي کند و اين تفاوت ها را يا انکار مي کند و يا به عنوان مشکل و نقص عنوان کرده و در قبال آن امتياز طلب مي کند . به جاي آنکه تفاوت داشتن را حکمت بداند و از امتيازات و محاسن آن استفاده کند به ديد مشکل نگاه مي کند . شخصيتي ارائه مي شود که بيشتر مشکلات زنان را مي بيند نه حقوق و ارزشهاي زن را . در اين شخصيت سازي به حقوق زن در اسلام که بسيار دقيق و مهم است توجه نمي شود . به امتيازات زن در جامعه ايران و امنيت و جايگاهش در خانواده و رسالت و مقامي که در اسلام دارد ، توجه نمي کند . با اين الگودهي به جامعه، زنان و دختران به جاي خودباوري و شناخت حقوق و ارزشهاي خود در اسلام و توانايي و پتانسيل هاي فطري که خداوند به آنها داده است ، به تفاوت هايشان به ديد مشکل و نقص نگاه مي کنند و براي فرار از اين نقص تلاش مي کنند خود را به معيارهاي مردانه نزديک کنند و يا تلاش نمايند از جامعه به خاطر زن بودن ، امتيازبگيرند . به جاي اينکه خود را انساني بدانند که جنسيتش مونث است ، خود را زني ميدانند که انسان درجه دوم حساب مي شود . وقتي زن و دختري خود را اينگونه تعريف و معنا کرد ، نسبت به تمام مولفه هاي جامعه و خلقت ، معترض و شاکي خواهد بود و يا تلاش مي کند زن را به عنوان جنس برتر ثابت کند که به فمینيسم مبتلا مي شود و يا تلاش مي کند به معيارهاي جامعه مردان نزديک شود ، که زن گريز مي شود .
شخصيتي که از زن ارائه مي دهد ، پيشرفتها ، موفقيتها و الگوهاي کاملي که براي زن در جامعه ايران و اسلام وجود دارد ، ندارد . معيارهايي که براي زن تعريف مي شود با معيارهاي جريانات فمینيسم و زنان غربي سنجيده مي شود .
با بررسي و شناخت فعاليت ها و شعارهاي فعالان فمینيسم در ايران ، همراستايي و هماهنگي در رسالت آنها با نقشهايي که در اين فيلمها ارائه مي شود ، کاملاً مشخص است ، که در بخش هاي ديگر به آن مي پردازيم .
پيام سومي که در اين نقش ها مي توان ديد ، رسالت حيا زدايي از زنان و دختران ايراني است . او در غالب نقشهايش ، حجاب کاملي ندارد و هميشه مقداري از موهايش بيرون است ، به حدي که انگار کاراکتر شخصيتي او اينگونه تعريف شده است .
خنده هاي بلند و زنانه اش ، حرکات و برخوردهايش با مردان ، به شکلي است که هيچ گونه حد و مرزي را براي رفتار زن در جامعه و در ارتباط با مردان تعريف نمي کند . نهادينه کردن بي بند و باري در حجاب و رفتار و ارتباط با مردان در شخصيت زن در جامعه پيامي است که او در شخصيت پردازي هايش ارائه مي دهد .
پيام چهارمي که در نقش او در فيلم پيکره هاي دروغين و قدم نهادن به هاليوود ، مي توان يافت ، از بين بردن حرمت و ارزش حجاب و برداشتن آن و قبح زدايي از بي حجاب شدن است . وقتي براي اولين بار يک زن ايراني به هاليوود پا گذاشت و در کنار يکي از ستاره هاي هاليوود بازي کرد ، توجه همه کسانی که او را مي شناختند به او جلب شد و همه منتظر بودند ، بازي و نقش او را ببينند . هنگامي که بدون حجاب در کنار بازيگر هم جنس باز هاليوود ، ظاهر شد ، شايد براي بعضي ابتدا بهت آور بود ولي به تدريج با ديدن فيلم و توجيهاتي که اهالي طرفدار او کردند ، حرمت بي حجاب شدن و افشان کردن مو ، در فيلم از بين رفت . شايد برخي از بازيگران زن ايراني در محافل خصوصي خود به حجاب اعتنا و اعتقادي نداشته باشند ، ولي اينکه يک بازيگر زن ايراني بدون حجاب در يک فيلم ظاهر شود و خود را به دنيا عرضه کند و حرمت اعتقادات و ارزشهاي ديني يک ملت را ناديده بگيرد و با قدم گذاشتن بر فرش قرمز هاليوود ، با لباسي نيمه برهنه ، خود را براي تمام مردان عرضه کند ، موضوعي بود که تا به حال اتفاق نيفتاده بود و نوعي حرمت شکني ، بدعت و پايين آوردن حساسيت ها بود .
يک عمل زشت و قبيح تا زماني زشت دانسته مي شود که قبح آن از بين نرفته باشد . بدون حجاب و نيمه عريان ظاهر شدن در ميان اجتماع و شکستن حرمت حجاب و عفت و پاکدامني زنان ايران ، يک مسئله تکراري است اما نه در سينماي بعد از انقلاب و به طور رسمي .
بخش چهارم ـ ارتباط ميان اهداف و روشها
با نگاهي به تاريخ و اهداف جنبش فمینيسم در جهان ، اين مسئله روشن مي شود که جريان فمینيسم به عنوان يک جنبش سياسي و اجتماعي از سوي نظام سلطه بين الملل و صهيونيزم جهانی شکل گرفت تا بتواند اهداف اقتصادي ، اجتماعي و سياسي صهيونيزم را در حوزه جامعه زنان و خانواده پياده نمايد .
خارج کردن زن از کانون خانواده و متلاشي نمودن کانون خانواده ، حيازدايي از زنان و گسترش فساد اجتماعي توسط آنها ، دور کردن زن از فطرت و نيازهاي فطري او مثل مادر شدن و همسري ، استفاده ابزاري از زن در اقتصاد به عنوان يک نيروي کار ارزان ، ترويج بي بند و باري و بي ديني و عدم پايبندي به مباني دين توسط زنان غرب گرا ، نگاه جنسيتي به زن و محور بودن جنسیت او به جاي انسان بودن او ، مبارزه با حجاب به عنوان نماد عقب ماندگي زن و تحجر ، تشکيل نهادها و گروههاي فعال اجتماعي و حقوقي براي دفاع از حقوق زنان در کشورهاي مختلف ، روشهايي است که توسط فعالان فمینيسم در سراسر جهان در راستاي سلطه جهاني صهيونيزم انجام مي شود . فعالان فمینيسم در ايران با شعارهاي فريبنده اي چون حقوق زنان ، آزادي زنان ، مطالبات اجتماعي زنان و ... با حمايت هاي سازمانهاي وابسته به صهيونيزم جهاني ، سعي در پياده نمودن اهداف خود در جامعه ايران ميکنند . اين اهداف به وسيله ي ابزارهايي چون ، کتاب ، مجله ، سينما و.. تبليغ مي شود .
با تلاشهاي اين جنبش در ايران ، در حوزه ي سينما نيز ، سينماي فمینيستي شکل گرفته است که مي توان فيلمهاي متعددي را در اين زمينه نام برد . اين جنبش براي تبليغ شعارهاي خود از ابزار سينما استفاده مي کند و براي نشان دادن حقانيت خود و شعارها و اهدافش بايد وضعيتي را از جامعه زنان نشان دهد که سراسر ظلم ، بي عدالتي ، تبعيض ، تحجر ، عقب ماندگي ، نا امني و سياهي باشد . هنگامي که توانست چنين چهره اي را از وضعيت زنان جامعه نشان دهد ، ادعاي نجات دادن و رفع مشکلات زنان را مطرح مي کند و با ارائه شعارها و روشهايش ، دستورالعمل فمنيست شدن را براي جامعه زنان صادر مي کند و چون اين شعارها در ظاهر فريبنده و جذاب هستند ، بسياري جذب آن مي شوند ، ولي در عمل تبديل به عوامل اين جنبش خواهند شد در پياده نمودن اهداف صهيونيزم جهاني در حرکت هاي سياسي و اجتماعي .
در کنار فعالان فمنيسم گروه ديگري در اين حوزه فعال هستند به نام فعالان حقوق بشر ، که غالباً هر دو گروه تشکيلات مشترک دارند . اين گروه به نمايندگي از سازمانهاي بين المللي حقوق بشر در غرب ، در ايران به دنبال پياده کردن حقوق بشر به سبک آمريکايي مي باشند . حقوق بشري که مبنا و معيار آن آزادي و حقوق بشر به سبک آمريکايي است نه بر مبناي اسلام و يا انسانيت .
اين فعالان حقوق بشر ، با معيار قرار دادن الگوهاي غربي و آمريکايي براي زندگي انسانها ، هر نوع سنت ، آداب و رسوم ، قانون ، ارزش هاي ديني و بومي را که در کشورهاي مختلف وجود دارد را نفي مي کنند و تنها دليل آن عدم مطابقت با مدل زندگي آمريکايي است و به آن مهر ضد حقوق بشر مي زنند . تعريف ديگري که از حقوق بشر آمريکايي مي توان ارائه داد ، مدل زندگي آمريکايي يا اصالت لذت در زندگي انسان محور غربي است که هر چيز را با معيار لذت طلبي انسان مدار مي سنجد . با اين تعريف هر نوع مدل زندگي ديگري اعم از ايراني يا غير ايراني ، ديني يا غير ديني ، مخالف حقوق بشر آنها تعريف مي شود همچنان که هم ايران را ناقض حقوق بشر مي دانند و هم کشور چين را .
در واقع جريان حقوق بشر آمريکايي ، ترفندي است براي پياده کردن غربي سازي جهان يا جهاني سازي غربي ، که به نام ليبرال دموکراسي از زمان جورج بوش پدر به عنوان نظم نوين جهاني ارائه شد و در حال پياده شدن مي باشد .
در اين روش نظام سلطه آمريکا براي پياده کردن استعمار فرانو خود و سلطه نوين خود بر جهان ، مدلي را ارائه نموده است به نام نظم نوين جهاني که در آن ليبرال دموکراسي را به عنوان آخرين مدل براي اداره ي کشورها ، ملتها و جهان معرفي نمود و تاکيد کرد که کشورها يا ليبرال دموکراسي را مي پذيرند و يا آنها را به زور دموکراتيزه مي نمايند . جنگ تمدنها و تئوري پايان تاريخ بر همين مبنا شکل گرفت . استعمار غرب براي ايجاد تغيير از درون جوامع ، روشي را ارائه داد به نام حقوق بشر يا مدل زندگي آمريکايي ، تا خود مردم خواهان رسيدن به اين حقوق بشر باشند .
در اين روش کشورها و ملت ها براي رسيدن به تمدن و جامعه پيشرفته غرب ، بايد نظام اجتماعي و حقوقي خود را با معيارهاي حقوق بشري آمريکا ، هماهنگ کنند . کشور ترکيه براي پيوستن به جامعه اروپا يکي از نمونه هاي پياده شدن اين سيستم در آن به شمار مي آيد . با اين روش هر کشور از درون ، بدون تغيير نظام ، به قسمتي از تمدن غرب و آمريکا تبديل مي شود و با روش و مدل و دستورالعمل آمريکايي ، ناخواسته جزء تمدن غرب مي شود و به عنوان شهروند جهاني اين تمدن ، يک مصرف کننده براي نظام سلطه خواهد شد .
براي اينکه مشخص شود چه جامعه اي به دور از تمدن غرب و حقوق بشر آمريکايي است ، در هر کشور فعالان حقوق بشر به دنبال موارد نقض اين سيستم هستند و با ارائه گزارشات خود به سازمانهاي بين المللي پيگير اين موضوع ، آن کشور را جزء ناقضان حقوق بشر ثبت مي کنند . يکي از فاکتورهاي تشخيص عقب ماندگي و نقض حقوق بشر در جوامع ، فيلمهايي است که با موضوعات اجتماعي در آن کشورها ساخته مي شود . اين فيلمها با نمايش دادن فقر ، عقب افتادگي ، بي عدالتي نقض حقوق زنان و ... در مجامع و فستيوالهاي بين المللي فيلم ، چهره اي مخدوش ، سياه و تاريک و ضد انساني از کشور خود ارائه مي دهند .
فعالان حقوق بشر در ايران نيز همين رسالت را دنبال مي کنند و يکي از رسالتهايشان ايجاد حقوق زنان به سبک آمريکايي است . در پي شکل گيري پرونده حقوق بشر ايران در سازمان ملل که توسط دولت کانادا ، دنبال مي شود ، براي تکميل اين پرونده ، نسبت به موارد نقض حقوق بشر در ايران ، فعالان حقوق بشر به عضوگيري و جمع نمودن مستندات مشغول شدند که يکي از اين مستندات فيلمهايي است که به مشکلات حقوقي و اجتماعي ايران مي پردازد و يا به عقب افتادگي جامعه ايران اشاره دارد که به عنوان نمونه و مدرک در مجامع بين المللي ارائه مي شود .
يکي ديگر از جرياناتي که در حوزه ي تکميل پرونده نقض حقوق بشر ايران ، فعاليت مي کنند ، فرقه ي ضاله بهائيت مي باشند .
اين فرقه به عنوان يک فرقه منحرف و سياسي که در طول تاريخ خود ، هميشه با عوامل بيگانه بر ضد مملکت ايران همکاري داشته و تاريخش با جنایت و خيانت همراه است و يد طولايي در گسترش فساد و بي بند و باري در ايران داشته است ، در حال حاضر نيز يک تشکيلات جاسوسي و نيمه سري در راستاي پياده نمودن اهداف صهيونيزم جهاني و نظام سلطه بين الملل دارد .
يکي بودن اهداف و تعاليم اين فرقه با جنبش هاي فمینيسم ، صهيونيزم جهاني و استعمار آمريکا ، نشان دهنده همدستي اين فرقه با تشکيلات فوق است . در اينجا مجالي براي نقد فرقه ضاله بهائيت نيست ولي به بعضي از موارد همسويي آنها اشاره مي کنيم :
1 ـ نظم بديع ، که يکي از تعاليم و اصول اين فرقه است ، هماهنگ با نظم نوين جهاني صهيونيزم است .
2 ـ تساوي حقوق زن و مرد که همراستا با جنبش هاي فمینيستي مي باشد .
3 ـ برداشتن حجاب زنان که هماهنگ با اهداف فمینيسم و ناتوي فرهنگي و جنگ نرم مي باشد .
4 ـ فعاليت در راستاي حقوق بشر آمريکايي و تکميل پرونده نقض حقوق بشر ايران که همراستا با فعالان حقوق بشر آمريکايي مي باشد . « جامعه جهاني بهائي از بسته شدن کانون مدافعان حقوق بشر ، که زير نظر خانم شيرين عبادي فعاليت مي کند ، به شدت ابراز نگراني کرد و خواستار بازگشايي اين مرکز شد . ديان علائي يکي از نمايندگان جامعه جهاني بهايي در دفتر سازمان ملل در ژنو گفت : بستن دفتر خانم شيرين عبادي ضربه اي جدي به حقوق بشر در سراسر ايران است . در ميان کساني که خانم عبادي و همکاران او از آنها دفاع مي کنند ، بايد از هفت تن رهبران جامعه بهائيان ايران نام برد که در حال حاضر به علت همکاري در انفجار محل رهپويان وصال شيراز ، در زندان اوين زنداني هستند » 5
لازم به ذکر است اين فرقه مظلوم نمايي و بزرگ نمايي مشکلات خود را از يهوديان و صهيونيست ها آموخته اند .
5 ـ همراهي و هماهنگي مرکز بهائيان در اسرائيل با سياست هاي رژيم اشغالگر قدس
6 ـ اصالت لذت و انسان محوري که از مباني اين فرقه است و بر آن شکل گرفته که هماهنگ با اصل هرونيزم و اصالت لذت در تفکر ليبرال دموکراسي غرب مي باشد . چون عملکرد و ساختار اين فرقه بر اساس جاسوسي و تلاش براي براندازي نظام و انحراف فکري مردم است ، براي آنها محدوديت هاي تبليغي و فرهنگي در نظر گرفته شده است . در حالی که اگر قرار بود طبق قانون و عرف بين الملل با يک فرقه جاسوسي و منحرف ضد ديني برخورد مي شد ، تدابير ديگري اتخاذ مي شد ، ولي در حال حاضر با روش تحمل و مدارا با آنها برخورد مي شود که حتي آنها اين مدارا و تحمل را نيز مغاير حقوق بشر آمريکايي دانسته و همواره ، زبان شکايت و دادخواهي شان در مجامع بين المللي بر ضد ايران بلند بوده است و تلاش دارند حق پايمال شده خود را که همان رسالت ترويج فساد و بي ديني است را به دست آوردند . اين فرقه با تربيت افراد و به کارگيري آنها در حوزه هاي فرهنگي و فکري جامعه ، سعي در اشاعه عقايد و تفکراتشان در سطح جامعه و بين مردم دارد . آنها با نفوذ دادن عقايد خود از طريق کتاب ، مجله ، روزنامه ، CD ، فيلم ، نمايش ، ايجاد شبهه و ... سعي در گسترش دادن مباني خود دارند .
عدم تعهد به حجاب ، بي بند و باري رفتار زن در جامعه ، شعار تساوي حقوق زن و مرد ، شکستن حريمها و حرمتها ، سوق دادن جامعه به سوي بي تعهدي و بي غيرتي ، جاسوسي سياسي و فرهنگي براي مخالفان نظام اسلامي از روشها و اهداف اين فرقه ضاله مي باشد .
هر چند که اين فرقه براي رد اين اتهامات روشهاي به روزي را پيش گرفته تا خود را تبرئه کند ، ولي ماهيت آن هراز چند گاهي خود را نشان مي دهد و دست داشتن سران آنها در هدايت عمليات هاي انتحاري و قتل عام مردم مسلمان از نمونه هاي آن مي باشد . نقد و بررسي اين فرقه مجالي ديگري مي طلبد تا به آن پرداخته شود و ما در حد مختصر اشاره نموديم .
بخش پنجم ـ نتيجه گيري
با شناخت اجمالي از موضوعاتي چون جنگ نرم ، ناتوي فرهنگي و شناخت جرياناتي مثل فمینيسم ، فعالان حقوق بشر آمريکايي و فرقه ضاله بهائيت و اهداف و رسالت آنها در قبال فرهنگ ، اعتقاد و هويت ايران اسلامي ، حال مي توان نقش و جايگاه بازيگراني مثل گلشيفته فراهاني را بهتر تحليل و ارزيابي نمود .
استراتژي حيازدايي از جامعه ايران که به روشهاي مختلف پياده مي شود ، سابقه تاريخي دارد . يکي از اولين جرياناتي که به طور رسمي حجاب و بي بند و باري را در ايران پايه گذاري کرد فرقه ي ضاله ي بهائيت است که نفوذ همين فرقه در زمان پهلوي اول باعث شد که دولت آن زمان ايران به طور رسمي و قانونی ، بي حجابي را در ايران بر پا کند . سابقه ي بهائيت در اين کار به زماني حدود يکصد و پنجاه سال پيش ، در دشت بدشت ، در نزديکي شاهرود مي رسد . در آن زمان اين فرقه با جدا کردن خود از اسلام و ادعاي ظهور امام زمان و بابيت و ادعاي نبوت شکل گرفت . هنگامي که افراد اين فرقه براي حمايت از علي محمد باب شيرازي در دشت بدشت جمع شده بودند . يک زن که از روساي اين فرقه به حساب مي آمد و به طاهره قرة العين مشهور بود ، هر روز از پشت پرده براي حضار سخنراني و موعظه ايراد مي نمود . در يک روز با هماهنگي ميرزا حسينعلي نوري که از رهبران فرقه بود ، بدون حجاب و با بدني نيمه برهنه در ميان حاضرين آمد و شروع به سخنراني نمود و اعلام کرد که اسلام ديگر دين منسوخي است و احکام آن نيز نسخ شده است و حجاب و ديگر احکام آن ديگر اعتبار ندارد و ما بايد منتظر دين جديد باشيم .
در پي اين عمل ، برخي از شدت ناراحتي آن محل را ترک کرده و از عمل و عقيده ي خود پشيمان شدند . برخي ديگر که مات و مبهوت عمل اين زن شده بودند ، به بحث و گفتگو پرداختند و در نهايت منسوخ شدن اسلام را پذيرفتند . پس از اين حکم اين گروه شروع به انجام هر نوع بي بند و باري و فساد کردند و به حدي افراط نمودند که اهالي بدشت از آنها بيزاري جسته و با آنها درگير شدند و آنها را از آن محل بيرون کردند .
اين زن فاسد و هرزه که نقش اساسي در ترويج و تبيين عقايد اين فرقه ضاله داشت در انحراف و فساد اين فرقه و سران آن نقش کليدي ايفا نمود . نام قرة العين در تاريخ فرقه ضاله بهائيت با هرزگي ، هوسراني ، فساد و بي بند و باري عجين است .
از بدعتهاي اين فرقه ، عدم حجاب براي زنان و شعار تساوي حقوق زن و مرد مي باشد که هدف آنها ترويج فساد و بي بند و باري مي باشد نه تکريم و ارزش گذاري براي زن .
رسالتي که اين زن آن زمان انجام داد ، شکستن حرمت حجاب و زدودن حيا و عفت از زنان ايران بود . از بين بردن قبح بي حجابي و ارزش دانستن آن و افتخار به آن از کارهايي بود که او انجام داد .
آنچه امروز در سينماي فمینيسم دنبال مي شود در همين راستا مي باشد . رسالت امثال گلشيفته فراهاني به عنوان قرة العين هاي قرن بيست و يکم ، اين است که زن و دختر ايراني را از حيا و عفت تهي کنند . صنعت سينمايي فمینيسم با برنامه اي مشخص افرادي چون او را در ميان مردم با تبليغات به الگو و چهره تبديل مي کنند . پس از اينکه اين بازيگران در ميان مردم محبوبيت و مقبوليت پيدا کردند و پذيرفته شدند ، رسالت اصلي خود را که همان برهنه شدن در مقابل دوربينهاي هاليوودي است انجام مي دهند . اگر قرة العين در يک صد و پنجاه سال پيش در مقابل طرفداران فرقه ي خود در بدشت نيمه برهنه شد و حجاب را کنار گذاشت ، قرة العين امروز آنها در مقابل چشم ميليونها نفر مردم جهان ، حجاب از سر بر ميدارد و نيمه برهنه بر فرش قرمز کفرستان هاليوود پا مي گذارد و با ذوق زدگي تمام رسالت قرة العين هم کيش خود را تکرار مي کند .
او پس ايفاي چند نقش که پيام مستقيم آن ترک وطن ، فرار از خانه ، ترک ارزشها و اصول ، ترک آرمانها و عقايد ، ترک هويت اسلامي و ايراني دختران ايراني بود ، نتيجه اين افراد و ترک هويت را در هاليوود نشان داد . او نشان داد ، بي ايماني به دين و وطن و آرمانهاي مملکت سرانجامش برهنه شدن در مقابل يهوديان هاليوود خواهد بود . او ثابت کرد فرار کردن از کانون خانواده ايراني به همراه شدن با مردان همجنس باز آمريکايي ختم مي شود .
او به همه مردم ايران فهماند اگر در برابر دشمن مقاومت نکنيم ، اگر از سرزمين خود دفاع نکنيم ، اگر آماده و مهيا براي مقابله با هر نوع تهديد دشمن نباشيم و براي سلطه و تجاوز دشمن آغوشمان را باز کنيم در نهايت بايد در خانه دشمن زنانمان برهنه شوند .
گلشيفته به دختران ايراني آموخت که عشوه گري هاي زنانه در اجتماع ، بي بند و باري در رفتار و حرکات با مردان ، خنده هاي بلند دخترانه ، در نهايت به برهنه شدن در جمع يهوديان فاسد هاليوودي ختم مي شود .
گلشيفته به دختران ايراني آموخت ، بي تفاوت بودن نسبت به حجاب ، عدم تعهد در حفظ حجاب در نهايت جلوه دادن اندام برهنه را همراه خواهد داشت .
گلشيفته به همه مردم فهماند ، رسالت و هدف فرقه ضاله بهائيت ، حيازدايي از زنان و دختران اين ملت است . به همه فهماند فرقه ضاله بهائيت چه در لباس ترور و قتل عام ظاهر شود چه در لباس حرير و لطيف و با چهره ي گريم شده و دلربا در نقش يک بازيگر سينما باشد هدفی جز وطن فروشي و واگذار کردن سرزمين و ميهن اسلامي به دشمن صهيونيزم ندارد .
گلشيفته به مردم ايران فهماند که شعارهاي زيباي صلح طلبي ، تساوي حقوق زن و مرد ، وحدت اديان و ... که نقاب چهره خطرناک فرقه ضاله بهائيت است ، شعارهايي پوچ و توخالي است و هدفي جز از بين بردن اسلام و هويت ديني ما ندارد .
گلشيفته نمي تواند نماينده و نماد زن و دختر ايراني باشد . او مهره ي بازي بزرگان خود است . زن آزاده ي ايراني ، دختر با حياء و فهيم ايراني ، جايگاه و رسالت خود را مي داند . زن ايراني ميداند با بيگانه اي که چشم بر ناموس و وطن او دوخته است چگونه رفتار کند .
گلشيفته براي جماعت خود شيفته ي غرب گرا ، نمادي است مانند استر براي يهوديان و قرة العيني است در همين نزديکي .
پي نوشتها :
1 ـ دکتر متقي ـ استاد حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران ـ همايش عمليات رواني ، مهندسي و آينده شناسي ـ سايت تابناک ـ 87/11/6
2 ـ استاد حسن عباسي ـ همايش تبيين و بررسي مهندسي فرهنگي ـ خانه ي هنرمندان ـ 86/6/18
3 ـ علي محمد نائيني ـ ناتوي فرهنگي ، تحول در ماهيت تهديد 1 ـ سايت رجانيوز
4 ـ يوري تسيوفسکي ـ کارشناس ـ خاورشناس روس ـ روزنامه کيهان 87/10/15
5 ـ سايت خبري فصل سبز ـ 87/10/3
ايميل شخصي نویسنده : Atoom-12@yahoo.com
منابع :
1 ـ زرهاني ـ سيد حسين ـ پل نامرئي از هنر به سياست ـ نشر سوره ي مهر ـ 1383
2 ـ جان گري ـ ليبراليزم ـ ترجمه عليرضا حسيني بهشتي ـ نشر وزارت امور خارجه ـ 1381
3 ـ زبيگنيو ـ برژينسکي ـ انتخاب : رهبري جهاني يا سلطه بر جهان ـ ترجمه لطف الله متقي ـ نشر صمديه ـ 1383
4 ـ طاهري ـ حبيب الله ـ بررسي مباني فرهنگ غرب ـ بوستان کتاب 1383
5 ـ موسسه فرهنگي مطالعاتي ابرار ـ جنگ نرم ـ 1386
6 ـ جمعي از مترجمين ـ پدر خوانده حقوق بشر ـ موسسه امام خميني 1383
7 ـ کريس بيسلي ـ چيستي فمنيسم ـ ترجمه محمدرضا زمردي ـ نشر مطالعات زنان ـ 1385
8 ـ علاسوند ـ فريبا ـ نقد کنوانسيون زنان ـ مرکز مطالعات حوزه علميه ـ 1382
9 ـ سازمانهاي يهودي و صهيونيستي در ايران ـ مطالعات و پژوهشهاي سياسي ـ 1384
10 ـ افراسيابي ـ بهرام ـ تاريخ جامع بهائيت
11 ـ بناب ـ علي ـ عملکرد صهيونيزم نسبت به جهان اسلام ـ موسسه امام خميني ـ 1385