نویسندگان: نینانورگارد، بئاتریکس بوسه، روسیو مونتورو
برگردانندگان: احمد رضایی جمکرانی، مسعود فرهمند فر
برگردانندگان: احمد رضایی جمکرانی، مسعود فرهمند فر
اصالتاً ژیل فوکونیه (1997، 1994) نظریهی فضاهای ذهنی را عنوان کرد و همراه با نظریهی استعارهی مفهومی به عنوان پایهای برای نظریهی آمیختگی مفهومی گستردهتر و پیشرفتهتر ارائه داده است. نظریه فضاهای ذهنی (MS) با استخراج ساختار معنایی در ارتباط است که در درک متن دخیل است و بر جنبههای پویای ادراک بشری تأکید دارد. چنین چارچوبی به طور استعاری مفهوم «فضاها» را برای اشاره به شیوهی معناسازی در درک بشری، به کار میبَرد و تأکید میکند که چنین شیوهای روندی «آنلاین» است؛ بدین معنی که فضاهای ذهنی از طرفی به عنوان نتیجهی تعامل میان اطلاعات متنی و از سوی دیگر به عنوان دانش پسزمینهی کنشگران، انواع گوناگون استدلال، معناسازی آنلاین، و مذاکرهی معناسازی هستند (فوکونیه، 1997: 7-8). فاکونیر فضاهای ذهنی را به عنوان: «ساختارهای جزئی که هنگام اندیشیدن و سخن گفتن بسط و توسعه مییابند، در حالی که امکان یک دستهبندی خوش ترکیبی از گفتمان و ساختارهای دانش ما را فراهم میآورد» تعریف میکند (11، 1997). به دلیل ماهیت آشکارکننده و پویای این فضاهای ذهنی، آنها به عنوان پیکربندیهای موقتی محسوب میشوند که با ویژگیهای پایدارتر دیگر ساختارهای مفهومی مانند حوزههای ذهنی (بنگرید نظریهی استعارهی مفهومی) در تضاد قرار دارند. فضاهای ذهنی تنها هنگامی میتوانند ایجاد شوند که مطابقتهایی میان آنها ایجاد شده باشد، بدین معنی که گونهای همبستگی میان ساختهای شناختی ممکن باشد. به دلیل ماهیت چند بعدی خلق معنا، شمار مطابقتهای محتمل به گفتمانهای جاری بستگی دارد، یعنی سرنخهای دستوری به تنهایی برای انعکاس فضاهای ذهنی کافی نیستند.
سیالیتی که با آن فضاهای ذهنی به هم مرتبط میشوند به لطف آنچه فوکونیه آن را شبکههای فضای ذهنی (1997: 38) مینامد، ممکن است. این ساختارهای شناختی به شیوهای سلسله مراتبی نظام یافتهاند که خلق مستمر اجزای دیگری را میسر میسازند که باید شرایط گفتمان آن را تعیین کند. در هر لحظهای از روند معناسازی فضایی وجود دارد که به عنوان «فضای اصلی» عمل میکند (فوکونیه، 1997: 38) و فضایی که «فضای کانونی» (فوکونیه، 1997: 38) محسوب میشود؛ گر چه فوکونیه تأکید میکند که در بیشتر موارد فضاهای اصلی و کانونی با هم تلاقی پیدا میکنند. در هر مرحله در طول ادراک، فضای اصلی نقش اصلی را بازی میکند؛ ماهیت سلسله مراتبی شبکهی فضای ذهنی نقطهی آغازین، خلق فضاهای بعدی را مشخص میکند، این نقطه، فضای اصلی یا پایهی نخستین میشود. علاوه بر این، فضاهای متنوعی که این شبکه را شکل میدهند با حضور رابطهایی به هم متصل میشوند که تطابقهایی میان «مؤلفههای» همانند را ایجاد میکنند. استاکوِل این نقش را با قاطعیّت ارزیابی میکند و معتقد است نظریهی فضاهای ذهنی (MS) «ابزار هماهنگ و استوار دریافت ارجاع، هم ارجاعی، و درک داستانها و توصیفات را میسر میسازد، چه اینها در حال حاضر حقیقی، تاریخی، تخیلی، فرضی باشند یا در زمان دوری روی داده باشند» (2002: 96). ضرورت ندارد چنین رابطهایی برخلاف دیگر مؤلفههای فضاهای ذهنی با سرنخهای زبانشناختی معرفی شوند، در عوض آنها ماهیتاً انتزاعی هستند و به عنوان تسهیلکنندگان ایجاد تطابقها میان فضاهای مختلف ارائه میشوند. برای مثال یکی از رابطهای اصلی که فوکونیه تشخیص داد «رابط هویت» است هر بار که همان مرجع به عنوان «مؤلفههای» متمایز در فضاهای ذهنی متفاوت تشخیص داده میشود، وارد صحنه میشود، مانند زمانی که ضمایر جانشین عبارتهای اسمی میشوند. مطابقت میان فضاها به دو سوی رابطهی گفتمان امکان میدهد تا دریابند که مرجع ضمیر و مرجع پیشایند (یعنی عبارت اسمی و ضمیر) هر دو در ارتباطی هم ارجاعی هستند. فوکونیه به این مطابقت خاص به عنوان «اصل دستیابی» اشاره میکند: «تعبیری که مؤلفهای را در یک فضای ذهنی نامگذاری یا توصیف میکند که میتواند برای دستیابی به قرینهای از آن مؤلفه در فضای ذهنی دیگر به کار رود» (فوکونیه، 1997: 41). بنابراین به اندازهای که دریافت مورد توجه قرار گیرد «اصل دستیابی» به مشارکان گفتمان کمک میکند تا از تلاش شناختیای که در ادراک گفتمان نیاز داشتند، بکاهند.
در کنار ساختار بیرونی شبکهی فضای ذهنی، ساخت شناختی فضاها نیز پیکربندی درونی فضاهای خاص را تحت تأثیر قرار میدهد. خلق ابتدایی فضاهای ذهنی از نظر زبانی با فضاسازهایی مشخص میشود که واحدهای زبانی با قابلیت راهاندازی فضاهای مفهومی به شمار میروند. چنین تعابیری دقیقاً خلق یک فضای ذهنی را ترسیم میکنند و نوعاً با تعبیرات مکانی مانند گروههای حرف اضافهای، قیدها، حروف ربط و ساختهای فاعل - فعل که به دنبال آنها یک بند درونهای میآید، تشخیص داده میشوند (اِوانس و گرین، 2006: 370). فضای ذهنی اخیر قادر است جنبههای متنوع حقیقت را منعکس سازد، حقیقتی که با کنشگری نشانگرهای زبانی مانند فضاسازها، شامل موقعیتهای گذشته و آینده، پیشامدهای فرضی و باورها و نگرشها القاء میشوند. دوم اینکه، ساختار درونی فضاهای ذهنی بر «مؤلفههای» متنوعی که در آنها وجود دارد، متکی است؛ این مؤلفهها میتوانند یا به صورت آنلاین ساخته شوند یا مقدم بر گفتمان جاری باشند، بدین معنی که آنها میتوانند بر طبق شرایط گفتمان خاص پردازش شوند یا میتوانند بخشی از اطلاعات پسزمینهای باشند که در ایجاد فضاها، مورد استفاده قرار میگیرند. گروههای اسمی به صورت مشخصی «مؤلفهها» را تعیین میکنند و میتوانند شرح روشنی را عرضه کنند (گروههای اسمی که همراه با حروف تعریف و اسمها) و یا شرحی مبهم را (گروههای اسمی که همراه حروف تعریفی نامعین، حرف تعریف صفر و یا به صورت جمع مشخص میشوند). سرانجام نظریهی فضاهای ذهنی (MS) پردازش آنلاین هر گفتمان جاری مفروضی را با در نظر گفتن شیوهای تعدیل میکند که در آن شیوه شرکت کنندگان در گفتمان قادرند فضاهای متنوعی که شبکهی فضای ذهنی را شکل میدهند، پیگیری و کنترل کنند. مقولههای دستوری زمان فعل، سویه و وجهیّت معرفتی واحدهای زبانیای هستند که چنین کنترلهای پیچیده را یاری میدهند. برای نمونه زمان فعل و وجه به تثبیت پارامترهای زمانی کمک میکنند، در حالی که نشانگران وجهیّتِ معرفتی، موضعِ نگرشی، نظام اعتقادی و دانش گوینده را دربارهی احتمال گزارههای موجود در گفتمان خاص روشن میکنند.
علیرغم ظرافت و پیشرفت چارچوب نظریهی فضاهای ذهنی (MS) بدانگونه که فوکونیه مطرح کرد، در میان کاربران در ارتباط با استفادههای کاربردی این مدل برای گفتمانهای طولانیتر نگرانی دیده میشود. همانگونه که استاکوِل تأکید میکند نظریهی فضاهای ذهنی (MS) «اساساً بر بحث دربارهی جملات ساده تمرکز دارد» (2002: 97؛ نیز بنگرید: سمینو، 2003: 91-97). به نظر میرسد این حقیقت که نظریهی فضاهای ذهنی (MS) هم اکنون به نظریهی آمیختگی مفهومی پیچیدهتری بسط یافته، چنین القا نماید که MS به وضعیت بنبست رسیده بوده و توسط نظریهی آمیختگی مفهومی از آن وضع خلاص شده است.
منبع مقاله :
نورگوا، نینا، (1394)، فرهنگ سبکشناسی، برگردان: احمد رضایی جمکرانی، مسعود فرهمندفر، تهران: انتشارات مروارید، چاپ اول.