گستره‌ی ادبیّات پایداری (علمی- پژوهشی)

مفهوم پایداری با سایه روشن‌های معنایی خود، گستره‌ی وسیعی را شامل می‌شود و بی‌اغراق می‌توان آن را یكی از بن مایه‌های اساسی ادبیات فارسی دانست كه در ادوار مختلف شعر فارسی و در هر یك از گونه‌ها و انواع ادبی، خود را
جمعه، 18 فروردين 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
گستره‌ی ادبیّات پایداری (علمی- پژوهشی)
 گستره‌ی ادبیّات پایداری (علمی- پژوهشی)

 

نویسنده: دكتر محمّدرضا صرفی (1)

 
 

چكیده

مفهوم پایداری با سایه روشن‌های معنایی خود، گستره‌ی وسیعی را شامل می‌شود(1) و بی‌اغراق می‌توان آن را یكی از بن مایه‌های اساسی ادبیات فارسی دانست كه در ادوار مختلف شعر فارسی و در هر یك از گونه‌ها و انواع ادبی، خود را به شكلی نمایان ساخته و درونمایه‌ها و مضامین دیگر را در حول خود ایجاد نموده است. تلقی شاعران و نویسندگان از پایداری و مفاهیم وابسته به آن در ادوار مختلف شعر فارسی متفاوت بوده است. آغاز فهم سیاسی روشن از این اصطلاح، بیشتر مربوط به ادبیّات مشروطه است و پس از آن با روندی تكاملی و متعالی در ادبیّات دفاع مقدس و پیش از آن در ادبیّات انقلاب اسلامی، سرچشمه‌ی تحولات محتوایی گوناگون در ادب فارسی می‌شود و با جهت‌دهی‌های خاص خود، در خدمت رسالت اجتماعی ادبیات برای ساختن جامعه‌ی مدنی و ایجاد آرمان‌های اجتماعی مشترك قرار می‌گیرد. مقاله‌ی حاضر به منظور پی‌گیری حضور مفهوم پایداری در آثار ادبی فارسی در طول تاریخ پر فراز و نشیب آن و به روش توصیفی- تحلیلی نوشته شده است.

واژه‌های كلیدی: ادبیّات پایداری، ادوار شعر فارسی، دفاع مقدّس.

1- مقدّمه

ادبیّات علاوه بر جنبه‌های زبانی و زیبایی شناسانه‌ی خود، سرشار ازجهت‌گیری‌های فكری و معنایی است. به طور كلّی نمی‌توان ادبیاتی را در نظر گرفت كه متعهّد نباشد؛ تنها جهت و نوع تعهّد در آثار مختلف ادبی جهان با هم متفاوت است. در ادبیات فارسی پایداری و مقاومت همانند زنجیره‌ای پنهان در تمام آثار حضور دارد و مایه‌های تفاوت آن را با ادبیّات سایر ملل فراهم می‌سازد.

1-1- بیان مسأله

پایداری و مقاومت، مفهوم مطلقی است كه به پدیده‌های مختلف تعلّق می‌گیرد و به آنها رنگ و بو و سایه روشن‌های معنایی خاص می‌بخشد. گاه مقاومت و پایداری در زمینه‌ی سیاست جلوه‌گر می‌شود و گاه خود را در بستر مسائل اجتماعی و فرهنگی به نمایش می‌گذارد. در هر حال، پایداری به خودی خود، در بردارنده‌ی دو مفهوم اصلی است. از یك چشم انداز، نوعی ایستادگی در برابر همه‌ی آن چیزهایی است كه آدمی آنها را ناپسند می‌شمارد و می‌خواهد از زندگی خود خارج سازد. در این مفهوم، پایداری مستلزم مبارزه و درگیری به شكل‌های مختلف زبانی، فكری و گاه مسلحانه است.
پایداری در مفهوم دوم خود، پای فشردن و دفاع نمودن از تمام چیزهایی است كه انسان با معیارهای گوناگون آنها را مفید می‌شمارد و احساس می‌كند با حذف آنها، زندگی بی ارزش خواهد شد. در این مفهوم، انسان، یافته‌ها و داشته‌های خود را حق می‌یابد و برای حفظ آنها، هر گونه سختی‌ای را به جان می‌خرد و بدون این كه خود را درگیر مبارزات فیزیكی و جسمانی سازد؛ با رفتار و منش خود در تلاش بر می‌آید تا با ترویج فضیلت‌ها و كمالات معنوی، زمینه‌ی همدلی دیگران را با خود فراهم سازد.
این دو جلوه از پایداری در طول تاریخ درخشان ادبیات فارسی به گونه‌های مختلف خود را نشان داده‌اند و با توجّه به شرایط سیاسی و فضای فرهنگی روزگاران و اعصار گذشته، هر روز به شكلی چهره نمایی كرده و دلربایی نموده‌اند.

2-1- اهمیّت و ضرورت موضوع

اگر پایداری را فصل مقوّم ادبیات پارسی بدانیم، سخنی به گزاف نگفته‌ایم. در حقیقت، ادبیّات فارسی بازگوكننده‌ی جنبه‌های مختلف روح انسان ایرانی و مسلمانی است كه در زمینه‌های گوناگون حیات با سپاه اهریمن و ظلمت به مبارزه برخاسته و با یقین به اینكه پیروزی نهایی با روشنایی و زیبایی است و با باور به این پیام ارزشمند قرآنی كه «العاقبه للمتقین»، داستان زندگی مبارزان و مردان و زنان قهرمانی را كه زندگی خود را وقف مبارزه با پلیدی‌ها كرده‌اند و یا به شكل‌های مختلف به ترویج فضیلت‌ها و كمالات معنوی پرداخته‌اند به رشته‌ی تحریر درآورده است.
ادبیّات پایداری، درخت باروری است كه ریشه‌های آن در عمق فرهنگ و ادب ایران گسترده شده و سپس به مناسبت در هر زمانی، میوه‌ای داده و سایه‌ای گسترانده و به زندگی، زیبایی و معنا بخشیده است. پایداری در حكم فضایی به بی‌كرانگی تاریخ فرهنگ و هنر ایران است كه انواع مختلف ادبی در این فضا رشد كرده‌اند؛ در هوای پاك و فرح بخش آن نفس كشیده‌اند؛ به مناسبت‌های مختلف در آن سر و تن شسته‌اند و زندگی و حیاتی شایسته یافته‌اند. پایداری، یگانه جنبه‌ی محتوایی و معنایی و رسالت اجتماعی و فرهنگی ادب پارسی است؛ لذا ریشه‌یابی و شناسایی دقیق مفهوم پایداری و تحلیل شاخه‌های متنوع آن یكی از ضروریات ادبیات و فرهنگ ماست.

3-1- پیشینه‌ی موضوع

در مجموعه مقالات همایش ادبیّات پایداری كه تا كنون سه مجموعه‌ی آن توسط جناب آقای دكتر احمد امیری خراسانی به چاپ رسیده است، مقاله‌های ارزشمندی به زیور طبع آراسته شده كه هر یك به گوشه‌هایی از قلمرو و گستره‌ی ادبیات پایداری پرداخته‌اند. استفاده از این مقالات برای نگارنده بسیار مغتنم بود و در متن مقاله با ارجاع به هر یك، از آنها استفاده‌ی شایان توجّه شده است؛ اما این مقاله‌ها هر یك بسته به عنوان خود به پاره‌ای از موضوع پرداخته‌اند و سیر تاریخی موضوع در بستر ادب فارسی مد نظرشان واقع نشده است. در این مقاله تلاش شده با در نظر گرفتن انواع ادبی و تكامل تاریخی ادبیّات پایداری، به چگونگی حضور ادب پایداری در تمام گونه‌های اصلی و فرعی ادبیات فارسی در طول تاریخ طولانی و ارزشمند آن پرداخته شود.

2- بحث

1-2- گونه شناسی ادبیات پایداری

تعیین حد و مرز ادبیات پایداری به عنوان یك گونه یا ژانر ادبی- خواه آن را از انواع ادبی اصلی بشماریم و خواه از انواع ادبی فرعی- امری بسیار دشوار و نزدیك به محال است؛ زیرا «انواع ادبی مشتمل بر موضوعاتی است كه به طرزی ویژه و با اختصاصات فنّی و قواعد خاص؛ به صورت شعر یا نثر بیان می‌شود و نظریه‌ی انواع ادبی، كوششی است در راه تقسیم بندی موضوعات گوناگون ادبی با توجّه به شكل ظاهری یا قالب‌هایی كه موضوعات مورد نظر با مشخّصات و قوانین ویژه‌ی خود در آن قالب‌ها آفریده و تالیف شده است» (رزمجو، 1385: 24). اگر عمیق و دقیق به ادب فارسی و شاهكار‌های آن نگاه كنیم؛ درخواهیم یافت كه «پایداری» همچون خون در تمام انواع ادبی جاری است و به منزله‌ی روحی است كه حیات و سرزندگی ادبیات فارسی وابسته به آن است؛ به راستی اگر از ادبیات، جنبه‌های معنایی والا و رسالت آن را در پرورش انسان‌های شایسته و پر فضیلت كه مدافع انسانیّت و زیبایی‌های جاودانه هستند، بگیریم، برای آن چه باقی خواهد ماند؟ از این روست كه گفته‌اند «شعر چیزی نیست مگر تصویری از حیات. آنجا كه عاطفه نباشد، پویایی حیات و سریان زندگی وجود ندارد و در حقیقت، شعر بی‌عاطفه، شعری است مرده؛ و هر قدر عناصر دیگر در آن چشمگیر باشند، نمی‌توانند جای ضعف و كمبود حیات را در آن جبران كنند» (شفیعی كدكنی، 1380، 89).
اندیشه‌ی پایداری در مفهوم گسترده‌ی خود، در تمام انواع شعر و نثر قابل ملاحظه است و در هر نوع، ویژگی‌ها و خصوصیّات آن نوع را گرفته است؛ درست مثل آبی كه در ظرف‌های مختلف، با حفظ ویژگی‌های ذاتی خود، به شكل‌های مختلف در می‌آید.
درحقیقت، گونه شناسی ادبیات پایداری در شمار یكی از «سهل ممتنع»های ادبیّات فارسی است؛ زیرا از یك سو می‌دانیم كه چیست و از سوی دیگر، در همه جا حضور دارد. شاید به همین خاطر باشد كه تعاریف ارائه شده برای آن تا این حد متنوع و متفاوت است؛ به عنوان نمونه، پاره‌ای از این تعاریف را مرور می‌كنیم تا زمینه‌ی درك ویژگی‌ها و مشخّصه‌های این نوع ادبی و پی‌جویی گستره‌ی حضور آن در انواع ادبی فراهم شود.
ادبیّات پایداری در زبان فارسی به عنوان معادلی برای ادبیات مقاومت برگزیده شده است. اصطلاح ادبیات مقاومت را برای نخستین بار غسّان كنفانی برای تبیین خطوط اصلی جبهه‌ی فرهنگی و ادبی مبارزه با رژیم صهیونیستی به كار برد. وی نام مجموعه‌ای از شعرها و داستان‌های شاعران و نویسندگان معاصر فلسطینی را ادبیّات مقاومت فلسطین گذاشت و بدین ترتیب، این اصطلاح ابتدا در میان شاعران و نویسنگان عرب و سپس در تمام جهان رایج شد. این اصطلاح اگر چه جدید و مربوط به دوران معاصر است، اما بن مایه‌های این نوع ادبی را می‌توان در آثار ادبی پیشینیان به وضوح مشاهده كرد (ترابی، 1389: 7).
ادبیّات مقاومت به «شعرها، داستان‌ها، نمایشنامه‌ها، سروده‌ها، ترانه‌ها و تصنیف‌هایی گفته می‌شود كه در دوران خاصّی از تاریخ ملّتی یا قومی به وجود می‌آید و هدف آن ایجاد روحیه‌ی مبارزه و پایداری در مردم است. معمولا این نوع آثار در دوره‌های خاصی به وجود می‌آیند و اگر هنرمندانه پرداخته شوند، از حیطه‌ی ادبیات قومی و ملّی بیرون می‌آیند و به صورت شاهكارهای ادبیّات، ماندگار می‌شوند» (باروتیان، 1387: 135). این نوع ادبیات به شرح و بیان مبارزه، پایداری، از جان گذشتگی و درد و رنج مردم مبارز در جهت به دست آوردن آزادی، استقلال و رسیدن به برابری و از بین بردن جور و ستم و كوتاه كردن دست متجاوزان و اشغال گران از سرزمین نیاكانی خود و دفاع از فرهنگ و سنّت‌های قومی و حمایت از دین و باورداشت‌های مردم یك سرزمین می‌پردازد (ترابی، 1389: 7). این نوع ادبیّات، «نوعی ادبیات متعهّد و ملتزم است كه از سوی مردم و پیشروان فكری جامعه در برابر آن چه حیات مادی و معنوی آنها را تحدید می‌كند، به وجود می‌آید و هدفش جلوگیری از انحراف در ادبیّات و شكوفایی و تكامل تدریجی آن است» (بصیری، 1388: 26). دكتر سنگری ادبیات پایداری را مجموع سروده‌ها، نمایش نامه‌ها، داستان‌های كوتاه و بلند، قطعات ادبی، طنزها، حسب حال‌ها، خاطرات، نامه‌ها و همه‌ی آثاری دانسته كه به هنگام ستیز با دشمنان آزادی و آزادگی خلق می‌شود، یا محصول ایستادگی در برابر بیداد داخلی یا خارجی است. چنین ادبیاتی ماندگارترین و درخشان‌‌‌ترین بخش ادبیات هر ملّت است (سنگری، 1389: 51). قلمرو ادبیات پایداری به گونه‌ای است كه به طرح مسایل فرا زمانی، فرامكانی و فرا حادثه‌ای می‌پردازد و درونمایه‌های آن در شمار جهانی‌ها و ارزش‌های مشترك بشری است.
به این ترتیب، پیچیدگی و دشواری دسترسی به تعریف واحدی كه شامل تمام گونه‌های ادبیات پایداری شود و از عهده‌ی تفسیر تمام گونه‌های مرتبط برآید، قابل درك و تصور است و البته به تدریج و با گسترش دامنه‌ی بحث‌ها به این مقصود نزدیك خواهیم شد؛ به هر روی، برای بحث كنونی ما همین قدر كفایت می‌كند.

2-2- ویژگی‌های ادبیّات پایداری

تعیین دقیق ویژگی‌ها و مشخّصه‌های ادبیات پایداری و ارائه‌ی معیارهای علمی برای تعیین این ویژگی‌ها امری بسیار ضروری است. در این گفتار، با توجّه به مجال اندك، تنها با نظر به كارهای دیگران به برخی از این ویژگی‌ها اشاره‌ای گذرا می‌كنیم تا چارچوب نظری بحث شكل بگیرد و بر مبنای آن بتوانیم به گستره‌ی حضور ادبیات پایداری وارد شویم. دكتر كافی ویژگی‌های مشترك شعر مقاومت در ادبیات ایران و جهان را به قرار زیر طبقه بندی كرده‌اند و به بحث گذاشته‌اند:
«1-ستم ستیزی، 2- میهن دوستی، 3- تحریض به مقاومت، 4- صلح جویی و مهرورزی، 5- تقدیس آزادی و آزادگی، 6- تكریم از انقلابیون تاریخ، 7- تطبیق تاریخ (تلمیح و تلویح به گذشته و همانند سازی و یاد كرد گذشته)» (كافی، 1388: 389-404).
علاوه بر این، می‌توان ویژگی‌ها و مولّفه‌های متعدّد دیگری را برای ادبیات پایداری برشمرد؛ از جمله این كه این ادبیات غالبا آرمان گرا و عدالت محور است. ادبیّاتی مردمی است. پیوسته در برابر نابسامانی‌ها و بی عدالتی‌ها معترض است. با سازشكاری و توجیه‌گری اعمال ستمگران و رفتارهای ناشایست و عوام فریبانه‌ی آنان مخالف است. به مضامین اسلامی و قرانی و عرفانی توجّه ویژه دارد. ادبیاتی آیینی است. ادبیاتی واقع‌گرا، متعهّد، هدفمند و آگاهی بخش است. در آن پیام و درونمایه‌ی شعری نسبت به سایر عناصر شعر برجستگی دارد و از اهمیّت ارزش بیشتری برخوردار است. دو بن مایه‌ی «مبارزه» و «مقاومت و پایداری» در آن محوریت دارند و تمام درونمایه‌های دیگر به شكلی در ارتباط با آن هستند.

3-2- گستره‌ی حضور ادبیّات پایداری

گستره‌ی حضور ادبیّات پایداری در ادبیات فارسی در ارتباط مستقیم با رسالت اجتماعی و فرهنگی و ارزش‌های انسانی آن می‌باشد. شاهكارهای ادبی، غالبا از ارزش‌های جهانی مربوط به انسان سخن می‌گویند و «ادبیّات مجموعه‌ی بهترین اندیشه‌ها و گفتارهای جهان است؛ كلامی است كه روی سخن با همگان دارد و از برای آگاهی و روشنگری دیگران، و نه از برای نفس خود و زیبایی محض عرضه شده است؛ از این رو، ضمن برخورداری از واقع بینی و صراحت بیان، ملزم به رعایت سلوك شایسته و مبادی اخلاق و ادب می‌باشد» (گریس، 1369: 169).
دكتر سنگری حوزه‌ی ادبیّات پایداری را بسیار وسیع شمرده و گفته‌اند: «پایداری انسان در برابر همه‌ی عناصر زیر را شامل می‌شود:
- طبیعت و مظاهر آن.
- حكومت‌های بیگانه و غاصب.
- اندیشه‌ها و باورها.
- خود (خواسته‌ها، آرزوها، كشش‌ها و كشمكش‌ها)» (سنگری، 1389: 17).
محدود كردن حوزه‌ی ادبیّات پایداری در موارد یاد شده، بیشتر بر مبنای معیارهای محتوایی و معنایی است؛ اما اگر به نقش همگرا سازی ادبیات و انواع ادبی نیز توجّه كنیم، این حوزه مرزهای بسیار وسیعتری را به خود اختصاص خواهد داد. از آن جا كه ادبیّات در یكی از كاركردهای خود وسیله‌ای است برای بیان افكار و اندیشه‌هایی كه از لحاظ فرهنگی و اجتماعی دارای اعتبار و ارزش هستند، می‌توان برای آن نقش همگرا سازی تمامی اندیشه‌ها و افكار یك جامعه را قایل شد و چون در عالم ادبیات، افكار و اندیشه‌های ارزشمند در پدیده‌های مختلف ریشه دارند، و به شكل‌ها، انواع و فرم‌های گوناگون با ساختارهای متنوع عرضه می‌شوند، می‌توان گستره‌ی ادبیات پایداری را تمامی جریان‌های فكری و فرهنگی و نیز تمامی دوره‌های تاریخ ادبی و تمامی انواع ادبی دانست. این ادعا هر چند ممكن است در نگاه اوّل قدری اغراق آمیز قلمداد شود، ولی واقعیّت آن است كه حقیقت امر چیزی جز این نیست. مقاله‌ی حاضر در صدد است اشاره وار زمینه‌ی این بحث را فراهم سازد و به تبیین قلمروهای ادبیات پایداری در ادب فارسی بپردازد. لازم به ذكر است كه در این مقاله فقط به خطوط كلّی پرداخته می‌شود و به ارائه‌ی گزارش دست و پا شكسته‌ای از یك طرح پژوهشی اشاره می‌شود؛ چرا كه تنگی مجال مقاله فرصت و امكان پرداختن همه جانبه به موضوع را در اختیار ما قرار نمی‌دهد. این قلمرو با یك نگاه شتابزده- كه البته باید به تدریج تبدیل به یك نگاه علمی و شكیبا و مبتنی بر استقرای تام شود- به قرار زیر است:

1-3-2- قرآن كریم، احادیث و نهج البلاغه

قرآن كریم و مجموعه‌ی متون مرتبط با آن، پیوسته سرچشمه‌ی زایش افكار تعالی جو برای مسلمانان بوده و متفكران مذهبی و روشنفكران دینی با الهام از آن، مبانی بحث‌های مهمّ خود را پی افكنده‌اند. در نگاه قرآن مجید، هرگونه تلاش نیكوكارانه وعمل نیك و صالحی، مصداق جهاد شمرده شده؛ چنانكه در آیات متعددی به این نكته اشاره شده است. با وجود این، اگر با نگاه جزیی‌تر به موضوع نظر افكنیم، در این كتاب آسمانی از 6 گونه جهاد سخن به میان آمده و مبانی و شرایط و حدود آن به روشنی یا به اشاره ترسیم شده است؛ این گونه‌ها عبارتند از:1- جهاد دفاعی: دفاع مسلمانان از جان، مال، سرزمین و ناموس در برابر حمله‌ی دشمن جهاد دفاعی است. این جهاد می‌تواند به صورت فردی یا گروهی باشد. به عنوان نمونه، به ذكر دو آیه درباره‌ی هریك از انواع جهاد بسنده می‌كنیم. در آیه‌ی19 سوره‌ی بقره می‌فرماید:
و قاتلوا فی سبیل الله الذین یقاتلونكم و لا تعتدوا انّ الله لا یحبّ المعتدین.
و نیز می‌فرماید: و قاتلوهم حتی لا تكون فتنه و یكون الدین الله فان انتهوا فلا عدوان الا علی الظالمین (بقره، 193).
امام خمینی درباره‌ی شرایط این جهاد می‌گویند «وقتی مملكت اسلامی مورد هجوم دشمن قرار گیرد، دفاع بر همگان واجب است و همه باید با هر وسیله‌ای كه می‌توانند، به دفاع قیام نموده و هیچ شرایطی برای آن نیست. البته از آنجا كه دفاع واجب كفایی است، اگر عدّه‌ای به آن اقدام نمایند و نیاز جبهه از دیگران برطرف گردد، وجوب آن از دیگران برداشته می‌شود» (امام خمینی، 1365: 145).
2- جهاد ابتدایی: این جهاد در اسلام به منظور گسترش دامنه‌ی نفوذ اسلام یا برچیدن موانع دعوت و یا نجات مظلومان از ستم ستمگران است. در قرآن كریم می‌فرماید: «یا ایها الذین آمنوا قاتلوا الذین یلونكم من الكفار و لیجدوا فیكم الغلظه» (توبه:33). و نیز «یا ایها النبی جاهد الكفار و المنافقین و اغلظ علیهم» تحریم:9).
3- جهاد آزادی بخش: هنگامی كه عدّه‌ای از انسان‌ها- خواه مسلمان و خواه غیر مسلمان- مورد ستم واقع شوند و قدرت دفاع از خویش را نداشته باشند، مردم با اجازه‌ی امام معصوم، وظیفه دارند به دفاع از این گروه بپردازند و اگر با داشتن توانایی، ساكت بنشینند، به ظالم كمك كرده و مرتكب گناه شده‌اند. شهید مطهری در مورد این جهاد می‌گوید: «ممكن است طرف نخواهد با ما بجنگد، ولی مرتكب یك ظلم فاحش نسبت به یك عدّه از انسان‌ها شده و ما قدرت داریم آن انسان‌هایی را كه تحت تجاوز قرار گرفته‌اند، نجات دهیم؛ اگر نجات ندهیم، در واقع به ظلم این ظالم نسبت به آن مظلوم كمك كرده ایم» (مطهری، 1379: 27). قرآن كریم می‌فرماید: «و ما لكم لا تقاتلون فی سبیل الله والمستضعفین من الرجال و النساء و الولدان الذین یقولون ربّنا اخرجنا من هذه القریة الظالم اهلها و اجعل لنا من لدنك ولیّا و اجعل لنا من لدنك نصیرا» (نساء:75).
4- جهاد اكبر: جهاد اكبر همان مبارزه با نفس یا جهاد درونی است كه در قران كریم بر اهمیّت آن با تعبیرات مختلف تاكید شده است. درباره‌ی دشواری این جهاد گفته‌اند: «كه مردم به طور عادی یك بار می‌میرند، ولی كسی كه در مسیر جهاد نفس و مبارزه با شیطان و هواهای نفسانی خود قرار می‌گیرد، روزی هفتاد بار می‌میرد» (مجلسی، 1362، ج74: 24). فرمان قرآن كریم مبنی بر جهاد اكبر را می‌توان در این دستور كوتاه
قرآنی مشاهده كرد: «فاقتلوا انفسكم» (بقره:54). در قرآن مجید صحنه‌های مختلفی از جهاد اكبر در مورد پیامبران و اولیاء الله ترسیم شده، یكی از مهم‌‌ترین آنها را می‌توان در داستان زندگی حضرت یوسف مشاهده كرد.
5- جهاد كبیر: مراد از جهاد كبیر كه در سوره‌ی مباركه‌ی فرقان، آیه 52 حضرت رسول به آن دستور داده شده‌اند، جهاد فرهنگی و امر به معروف و نهی از منكر است. آیه‌ی مباركه می‌فرماید: «فلا تطع الكافرین و جاهدهم به جهادا كبیرا». مرحوم طبرسی با توجه به صفت «كبیرا» می‌گوید: «جهاد فرهنگی و پاسخ گویی به شبهات كافران و دشمنان دین، یكی از با ارزش‌ترین و بزرگ‌ترین جهادها نزد خداوند است» (طبرسی، 1382، ج7: 175:).
6- جهاد افضل: مراد از آن جهاد سیاسی، اقتصادی، مالی، مقاومت منفی و... است. در واقع، جهاد در راه خدا منحصر به جهاد نظامی نیست؛ بلكه در ابعاد سیاسی، اقتصادی، هنری و... نیز باید به جنگ دشمن شتافت. قرآن مجید با قاطعیت سلطه‌ی كافران بر مومنان را ممنوع كرده است و به پیروان خویش می‌فرماید: «و لن یجعل االله للكافرین علی المسلمین سبیلا» (نساء:141). امام خمینی در این زمینه می‌گوید: «اگر بر قلمرو اسلامی از استیلای سیاسی و اقتصادی كه منجر به اسارت سیاسی و اقتصادی مسلمین و مرهون شدن اسلام و مسلمین و ضعیف شدن آنها می‌شود، ترس باشد، با وسیله‌های مشابه و مقاومت‌های منفی، دفاع واجب است؛ مانند نخریدن كالای آنان و ترك استفاده از آن و ترك معامله و رابطه با آنان مطلقا» (امام خمینی، 1410، ج2: 327).
قرآن كریم در ضمن آیات فراوان با طرح نكته‌هایی از زندگی پیشینیان، بارها به آثار جهاد و پایداری، عوامل پیروزی و شكست، مدلول‌های پایداری و ضد پایداری و ویژگی‌های قهرمانان پایداری و ضد پایداری پرداخته است (رك: ولی‌زادگان، صرفی:1390).
در نهج البلاغه نیز جهاد و پایداری و مفاهیم وابسته به آن به شكل‌های مختلف مور توجّه قرار گرفته است. به عنوان نمونه، حضرت در ابتدای خطبه‌ی 27 با كلامی شكوهمند، در باره‌ی جهاد می‌فرمایند: «جهاد دری است از درهای بهشت كه خدا به روی گزیده‌ی دوستان خود گشوده است؛ و جامه‌ی تقوی است، كه بر تن آنان پوشیده است. زره استوار الهی است كه آسیب نبیند؛ و سپر محكم اوست-كه تیر در آن ننشیند- هر كه جهاد را واگذارد و ناخوشایند داند، خدا جامه‌ی خواری بر تن او پوشاند، و فوج بلا بر سرش كشاند؛ و در زبونی و فرومایگی بماند. دل او در پرده‌های گمراهی نهان، و حق از او روی گردان. به خواری محكوم از عدالت محروم» (نهج البلاغه؛ ترجمه‌ی شهیدی، 27). دكتر شریف پور و دكتر پور مختار در مقاله‌ی «جهاد و مقاومت در نهج البلاغه» (شریف پور، پورمختار، 1388: 159-177) به این موضوع مهم پرداخته‌اند.
در كتب احادیث و ادعیه‌ی شیعی نیز به صورت مشبع درباره‌ی پایداری و مبانی و شرایط آن مطالب بسیار مهمی آمده كه به خاطر تنگی مجال از ذكر آن‌ها در این مقام صرف نظر می‌نماییم و به عنوان، نمونه توجّه خوانندگان محترم را به دعا برای مرزداران، دعای 27صحیفه‌ی سجادیه جلب می‌نماییم (صحیفه‌ی سجادیه:156-164).

2-3-2- ادبیّات پیش از اسلام

در اندیشه‌های ایرانی، بنیان آفرینش براساس تضاد بین اهورا و اهریمن و به عبارتی، بین نور و ظلمت شكل گرفته است و صحنه‌ی هستی و به تبع آن، انسان و هر چه مربوط به اوست، عرصه‌ی جدال، مبارزه و كشمكش جاودانه است. سعادت این جهانی و آن جهانی آدمی در گرو چگونگی مبارزه‌ی او با نیروهای اهریمنی و كژی‌ها و ناراستی‌هاست.
در اندیشه‌ی ایرانیان باستان، جریان هستی بر اساس اشهaša-/arta پایه گذاری شده است كه در برابر آن دروغ-draog قرار می‌گیرد. همیشه میان اشه و دروغ، جنگ و اختلاف بوده است و بر این باور بوده‌اند كه انسان برای رسیدن به نیكبختی، باید همواره پیرو راستی بوده و با دروغ و بدی مبارزه كند. آدمی در زندگی با نیروهای اهریمنی ای برخورد می‌كند كه دنباله روی از آن‌ها، وی را به قهقرا و نیستی می‌كشاند، همانند سرانجام شومی كه جمشید در اثر دروغ گفتن به آن دچار شد؛ و نبرد با پلیدی‌ها و پیروی از نیروها ی روشنایی، انسان را به كمال و جاودانگی می‌رساند، آنچنان كه كیخسرو با معراج خود، به جاودانگی دست یافت.
داریوش در یكی از كتیبه‌های خود-كه در واقع، بیانگر چگونگی تلقی ایرانیان از مفهوم پایداری و شناسایی دشمنان و تحدید كنندگان تمدّن ایرانی است- می‌گوید:
«داریوش شاه می‌گوید: اهوره مزدا با همه خدایان یاریم دهاد، و اهوره مزدا این سرزمین را بپاید، از سپاه دشمن-haināّ، از گرسنگی-dušiyāra و از دروغ-drauga؛ بر این سرزمین نرسد نه سپاه دشمن، نه خشكسالی و نه دروغ؛ این موهبت را من از اهوره مزدا، با همه خدایان می‌خواهم؛ اهوره مزدا، با همه خدایان، این موهبت را به من دهاد.» (DPd، بند12-24)
در اندیشه‌ی ایرانیان باستان، شاه آرمانی كسی بوده است كه همراه با داشتن نیروی فرمانروایی، دادگر، دیندار، خردمند و راست كردار نیز باشد. چنین شهریاری از یاری و تأیید ایزدی برخوردار بوده و در پیكار با نیروهای دروغ پیروز و كامیاب خواهد بود (مجتبایی، 1352: 95).
در یشت‌ها به نمونه‌های مختلفی از نبردهای ایرانیان اشاره شده است. به عنوان مثال، در آبان یشت به پیكار میان خاندان‌های ایرانی و تورانی از قبیله دانو اشاره شده است. اشوزدنگهه پسر پوروذاخشتی از خاندان خشتاوی می‌باشد كه در فروردین یشت از این خاندان یاد شد. در نوشته‌های پهلوی اشوزدنگهه به معنی «از راستی پایدار» یكی از هفت جاویدان‌هایی به شمار می‌رود كه شهریار خونیرثه می‌باشند. این خاندان از ایرانیان پارسا و مزدیسنا بوده‌اند و با قبیله تورانی دانو كه از دیویسنان و دشمنان ایرانیان به شمار می‌رفته‌اند، در جنگ و پیكار می‌باشند.
«از برای او اشوزدنگهه-ašavazda پسر پوروذاخشتی-pouruδāxštay و اشوزدنگهه و ثریته-өrita پسران سایوژدری-sāyuždra در نزد ایزد بزرگ و سرور درخشنده و دارنده‌ی اسب تندرو اپم نپات صد اسب، هزار گاو، ده هزار گوسفند قربانی كردند. و از او درخواستند این كامیابی را به ما بخش ای نیك ای توانا‌‌ترین ای اردویسورناهید كه ما به تورانی‌های دانو-dānav و به كر-kara (از خاندان) اسه بنه-asabana و به ور-vara از (خاندان) اسه بنه و به دوراكئته-dúraēkaēta (در میدان) جنگ گیتی چیر گردیم.» (آبان یشت، كرده 18، بند 72 و 7).
در پایان نامه‌ی «اندیشه‌ی پایداری در نوشتارهای دوره‌ی باستان زبان‌های ایرانی»، (رستگاری نژاد، باقری حسن كیاده، 1391) موضوع به شكل كامل مورد بررسی قرار گرفته است. در این بخش از نوشتار حاضر نیز به آن نظر داشته‌ایم.

3-3-2- ادبیات آیینی و مذهبی

زندگی، فرهنگ و ادبیات فارسی در بستر و زمینه‌ی مذهبی و آیینی جریان یافته و رنگ و بوی خاص گرفته است. در واقع، مذهب تشیّع را مذهبی «صاحب اعطای جهت» دانسته‌اند و «زندگی را بی داشتن جهت» باطل شمرده‌اند (حكیمی، بی‌تا: 9). از این چشم انداز می‌توان برای ادبیات آیینی حوزه‌ی وسیعی در نظر گرفت و آن را به منزله‌ی زمینه‌ای در نظر آورد كه بسیار از آثار ادبی در آن شكل گرفته‌اند. برای ادبیات آیینی سه قلمروموضوعی و به قرار زیر بر شمرده‌اند:
«1-شعر توحیدی، نیایشی و عرفانی 2- شعر اخلاقی و پند، اجتماعی، مقاومت، بیداری و دفاع مقدّس 3- شعر ولایی» (محدثی خراسانی، 1388: 26). قایل شدن چنین قلمرو وسیعی، منجر به در هم آمیختگی مرزهای انواع ادبی می‌شود و نیز این تقسیم بندی بر مبنای ملاك واحد صورت نگرفته است. از نگاه ما، ادبیات دینی به ادبیاتی اطلاق می‌شود كه به یكی از وقایع مهم تاریخ اسلام اشاره داشته باشد و اشعاری كه به آموزه‌های مذهبی پرداخته باشند، یا به بازتاب آیات و احادیث در ادب فارسی اختصاص داشته باشند، مقوله‌ای فرعی و محتوایی به حساب می‌آیند و مشمول ادب آیینی نمی‌شوند. به این ترتیب، در این گفتار غدیریه‌ها، ادبیات عاشورا، ادبیات انتظار و... را از مصادیق ادب آیینی می‌شماریم.
در ادبیات از قدیم الایام به كرّات با این نوع ادبی كه توام با مضامین و درونمایه‌های پایداری است، برخورد می‌كنیم؛ به عنوان نمونه، سنایی در اشاره به حادثه‌ی كربلا می‌گوید:

ای سنایی بی كله شو گرت باید سروری *** زان كه نزد بخردان تا با كلاهی بی سری
عالمی پر لشكر دیو است و سلطان تو دین *** زان سلطان باش و مندیش از بروت لشكری
دین حسین توست، آز و آرزو خوك و سگ است *** تشنه این را می‌كشی وان هردو را می‌پروری
بر یزید و شمر ملعون چون همی لعنت كنی *** چون حسین خویش را شمر و یزید دیگری
(سنایی، 1362: 236)

به عنوان نمونه‌ای دیگر از ادبیات عاشورایی به غزل قادر طهماسبی (فرید) اشاره می‌كنیم:

سرّ نی در نینوا می‌ماند اگر زینب نبود *** كربلا در كربلا می‌ماند اگر زینب نبود
چهره‌ی سرخ حقیقت بعد از آن طوفان رنگ *** پشت ابری از ریا می‌ماند اگر زینب نبود
چشمه‌ی فریاد مظلومیت لب تشنگان *** در كویر تشنه جا می‌ماند اگر زینب نبود
زخمه‌ی زخمی ‌‌ترین فریاد در چنگ سكوت *** از طراز نغمه وا می‌ماند اگر زینب نبود
در طلوع داغ اصغر، استخوان سرخ اشك *** در گلوی چشم ما می‌ماند اگر زینب نبود
ذوالجناح دادخواهی بی سوار و بی لگام *** در بیابان‌ها رها می‌ماند اگر زینب نبود
در عبور از بستر تاریخ، سیل انقلاب *** پشت كوه فتنه‌ها می‌ماند اگر زینب نبود
(طهماسبی(فرید، ) 1375: 125)

سلمان هراتی در زمینه‌ی شعر انتظار سروده است:

هر صبح با سلام تو بیدار می‌شویم *** از آفتاب چشم تو سرشار می‌شویم
در چشم‌های آبی‌ات ای تا افق وسیع *** یك آسمان ستاره‌ی سیار می‌شویم
یك آسمان ستاره و یك كهكشان شهاب *** بر روی شانه‌های شب آوار می‌شویم
چندین هزار پنجره لبخند می‌زنند *** تا رو به روی فاجعه دیوار می‌شویم
روزی هزار مرتبه تا مرگ می‌رویم *** روزی هزار مرتبه تكرار می‌شویم
فردا دوباره صبح می‌آید از این مسیر *** چشم انتظار لحظه‌ی دیار می‌شویم
(هراتی، 1388: 293)

4-3-2- ادبیات حماسی

نخستین عرصه‌ی ظهور و بروز ادبیات پایداری با جلوه‌های كامل خویش ادبیات حماسی است. حماسه در لغت به معنی دلیری و سختی در كار است و در اصطلاح، شعر بلند روایی است درباره‌ی رفتار و كردار پهلوانان، رویدادهای قهرمانی و افتخار آمیز، در حیات باستانی یك ملّت ( مختاری، 1368: 21). درخلال حماسه تصویر تمدّن یك ملّت را در مجموع، با تمام عادات و اخلاق به خوبی می‌توان مشاهده كرد؛ و حتّی قوای طبیعی و غیر طبیعی موثّر در تكوین یك ملت در در حماسه‌اش نمودار است (شفیعی كدكنی، 1385: 100).
گونه‌های ادب پایداری در حماسه متنوع و متعدد است؛ زیرا پایه‌ی اصلی و زمینه‌ی واقعی حماسه شرح دلاوری‌ها و جنگ‌های یك ملّت در طول تاریخ اسطوره‌ای، پهلوانی و شبه تاریخی اوست و به ناچار، سراینده‌ی حماسه در این بستر طولانی و متنوع از چشم اندازهای گوناگون به وقایع نگریسته و به شرح جنگ‌ها، پندها و اندرزهای مربوط به آن، كاركردهای شهریاری، خطبه‌های جلوس، عهدنامه‌ها، تاكتیك‌های نبرد و... پرداخته است؛ به عنوان نمونه، به ارائه‌ی یك مورد از شاهنامه بسنده می‌كنیم و طبقه بندی‌ها و توضیحات مفصّل را در مقامی مناسب ارائه خواهیم داد.
در پایان داستان فرود، حكیم طوس زبان به پند می‌گشاید و جوهره‌ی نظر خود را درباره‌ی زندگی و درگیری‌ها و نزاع‌هایش به این گونه بیان می‌كند:

به بازیگری ماند این چرخ مست *** كه بازی برآرد به هفتاد دست
زمانی به خنجر زمانی به تیغ *** زمانی به باد و زمانی به میغ
زمانی به دست یكی ناسزا *** زمانی خود از درد و سختی رها
زمانی دهد تخت و گنج و كلاه *** زمانی غم و رنج و خواریّ و چاه
همی خورد باید كسی را كه هست *** منم تنگ دل تا شدم تنگ دست
اگر خود نزادی خردمند مرد *** ندیدی زگیتی چنین گرم و سرد
بباید به كوری و ناكام زیست *** بر این زندگانی بباید گریست
سر انجام خاك است بالین اوی *** دریغ آن دل و رای و آیین اوی (شاهنامه، ج4: 64).

5-3-2- ادبیات عرفانی

در قرآن كریم آیات متعددی بر لزوم تزكیه‌ی نفس تاكید كرده‌اند و به صورت‌های مختلف به آدمی تذكّر داده‌اند كه راه نجات نهایی در مبارزه با نفس است. ازجمله آن كه می‌فرماید: «و نفس و ما سوّاها، قد افلح من زكّاها» و «والذین جاهدوا فینا لنهدیّنهم سبلنا» و «یا ایها الانسان انّك كادح الی ربّك كدحا فملاقیه». در احادیث نیز بر لزوم مبارزه با دشمن درونی- یعنی نفس- تأكید شده؛ چنان كه از رسول گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌واله) نقل شده كه: «اعدی عدوّك نفسك التی بین جنبیك» و «النّفس هی صنم الاعظم» و «قد رجعناكم من الجهاد الاصغر فعلیكم بجهاد الاكبر» (نرم افزار نور الاحادیث2: ذیل جهاد اصغر). عرفا با استناد به آیات و احادیثی از این دست، بخش قابل توجّهی از اندیشه‌های سلوكی مربوط به جهاد درونی را پی افكنده‌اند.
مولانا بنیان هستی را بر جنگ می‌داند و می‌گوید:

این جهان جنگ است چون كل بنگری *** ذرّه ذرّه همچو دین با كافری
این یكی ذرّه همی پرّد به چپ *** و آن دگر سوی یمین اندر طلب
جنگ فعلی، جنگ طبعی، جنگ قول *** در میان جزوه‌ها حربی است هول
این جهان زین جنگ قائم می‌بود *** در عناصر در نگر تا حل شود
چار عنصر چار استون قوی است *** كه بر ایشان سقف دنیا مستوی است
هر ستونی اشكننده‌ی آن دگر *** استن آب‌ اشکننده‌ی هر شرر
پس بنای خلق بر اضداد بود *** لاجرم جنگی شد اندر ضرّ و سود
هست احوالت خلاف یكدگر *** هر یكی با هم مخلاف در اثر
فوج لشكرهای احوالت ببین *** هر یكی با دیگران در جنگ و كین(دفتر6، بیت 39 به بعد )

دو جنبه‌ی مهم از ادبیات پایداری در متون عرفانی عبارتند از مبارزه با نفس و اندرزهای سیاسی به صاحبان قدرت و مردم. مولانا درباره‌ی مبارزه با نفس ابیاتی بسیار نغز دارد؛ از جمله می‌گوید:

آن یكی بودش به كف در چل درم *** هر شب افكندی یكی در آب یم
تا كه گردد سخت بر نفس مجاز *** در تانی درد جان كندن دراز
با مسلمانان به كرّ او پیش رفت *** وقت فرّ او وا نگشت از خصم تفت
زخم دیگر خورد آن را هم ببست *** بیست كرّت رمح و تیر از وی شكست
بعد از آن قوّت نماند افتاد پیش *** مقعد صدق او ز صدق عشق خویش
صدق جان دادن بود هین سابقوا *** از نبی برخوان رجال صدّقوا
این همه مردن نه مرگ صورت است *** این بدن مر روح را چون آلتست
ای بسا خامی كه ظاهر خونش ریخت *** لیك نفس زنده آن جانب گریخت
اسپ كشت و راه او رفته نشد *** جز كه خام و زشت و آشفته نشد
گر به هر خون ریزی ای گشتی شهید *** كافری كشته بدی هم بوسعید
ای بسا نفس شهید معتمد *** مرده در دنیا چو زنده می‌رود
روح ره زن مرد و تن كه تیغ اوست *** هست باقی در كف آن غزو جوست
تیغ آن تیغست مرد آن مرد نیست *** لیك این صورت تو را حیران كنیست
نفس چون مبدل شود این تیغ تن *** باشد اندر دست صنع ذوالمنن
آن یكی مردیست قوتش جمله درد *** این دگر مردی میان تی هم چو گرد
(مثنوی معنوی، دفتر5، بیت3817 به بعد )

سنایی در زمینه‌ی پند و اندرز به مردم و صاحبان قدرت یكی از شاعران فوق العاده است. خطاب به بهرام شاه او را این گونه پند می‌دهد:

عدل كن زان كه در ولایت دل *** در پیغمبری زند عادل
در شبانی چو عدل كرد كلیم *** داد پیغمبریش اله كریم
... شاه پر دل ستیزه كار بود *** شاه بد دل همیشه خوار بود
شاه عادل میان نیك و بد است *** تیز و ظالم هلاك خلق و خود است
بر میانه بود شه عادل *** نبود شیرخو نه اشتر دل
ملك را شاه ظالم پر دل *** به ز سلطان عاجز عادل
... پادشاه مسلط مغرور *** از خدای و ز خلق باشد دور
از خدای و اجل بی آگاهی *** ایمن از ناوك سحر گاهی
ای بسا تاج و تخت محرومان *** لخت لخت از دعای مظلومان
ای بسا رایت عدو شكنان *** سرنگون از دعای پیرزنان
ای بسا تیرهای گنجوران *** شاخ شاخ از دعای رنجوران
ای بسا نیزه‌های جبّاران *** پار پار از دعای غم خواران
ای بسا باد و بوش تكنینان *** ترت و مرت از دعای مسكینان
ای بسا بادگیر و طارم وتیم *** زیر و بالا ز آب چشم یتیم
ای بسا رفته ملك پر هنران *** زار زار از دعای بی پدران
آن چه یك پیرزن كند به سحر *** نكند صد هزار تیر و تبر(حدیقه، 555-557)

6-3-2- ادبیات اعتراضی و انتقادی

این نوع ادبیات سابقه‌ای بسیار طولانی دارد. در تمام طول تاریخ ادبیات، در شعر شاعران با انگیزه‌های مختلف و از چشم اندازهای سیاسی، اعتقادی و یا فلسفی، صبغه‌ای از اعتراض علیه جریان‌های فكری زمان، و بد بینی نسبت به روزگار، و یا مشتمل بر چون و چراهای فلسفی در باره‌ی آفرینش و سرنوشت آدمی دیده می‌شود. این امر، به خصوص نزد خیام و حافظ حال و هوایی دیگر دارد. خیام می‌گوید:

گر بر فلكم دست بدی چون یزدان *** برداشتمی من این فلك را ز میان
وز نو فلكی دگر چنان ساختمی *** كآزاده به كام دل رسیدی آسان

و:

ای چرخ فلك خرابی از كینه‌ی توست *** بیدادگری شیوه‌ی دیرینه‌ی توست
ای خاك اگر سینه‌ی تو بشكافند *** بس گوهر قیمتی كه در سینه‌ی توست(خیام)

حافظ نیز به اوضاع زمانه و به تظاهر دین به دنیا فروشان ریاكار و كجروی دهر اعتراض‌ها دارد؛ به عنوان نمونه می‌گوید:

- فلك به مردم نادان دهد زمام امور *** تو اهل دانش و فضلی همین گناهت بس
- دفتر دانش ما جمله بشویید به می *** كه فلك دیدم و در قصد دل دانا بود
- معرفت نیست در این قوم خدایا مددی *** كه برم گوهر خود را به خریدار دگر
- خواهم شدن به كوی مغان آستین فشان *** زین فتنه‌ها كه دامن آخر زمان گرفت (دیوان حافظ)

در دوره‌ی معاصر، به خصوص از ابتدای دوره‌ی رضا شاه، به خاطر پیش آمدن خفقان سیاسی در ایران و از بین رفتن آزادی قلم و بیان و فشارهایی كه بر طبقه‌ی روشنفكر و هنرمند وارد می‌شد، نوعی شعر اعتراضی و انتقادی خاص با بن‌مایه‌های سیاسی و اجتماعی و دل سوزی برای اقشار محروم جامعه و غم خواری به حال وطن به وجود آمد. از نمونه‌های این نوع شعر می‌توان به موارد زیر اشاره كرد:

دل ز غم یك پرده خون شد، پرده پوشی تا به كی؟ ***جان زتن با ناله بیرون شد، خموشی تا به كی؟
چون خم از خونابه‌های دل، دهان كف كرده است *** با همه افسردگی، این گرم جوشی تا به كی؟
درد بی درمان زكوشش كی مداوا می‌شود؟ *** ای طبیب چاره جو بیهوده كوشی تا به كی؟
پیروِ اشراف دادِ نوع خواهی می‌زند *** با سرشت دیو، دعوی سروشی تا به كی؟(فرخی یزدی، 1379: 181)

ابیات اعتراضی زیر را میرزاده عشقی سروده است:

ز دلم دست بدارید كه خون می‌ریزد *** قطره قطره دلم از دیده برون می‌ریزد
كنم ار درد دل، از تربت اهخامنشی *** از لحد بر سر آن سلسله خون می‌ریزد
آبرو و شرف و عزّت ایران قدیم *** نكبت و ذلت ایران كنون می‌ریزد
نكبت و ذلّت و بد بختی و آثار زوال *** از سر و پیكر ما مردم دون می‌ریزد (میرزاد عشقی، 1358: 272)

7-3-2- ادبیات عصر مشروطه و بیداری

با تغییراتی كه به صورت خواسته و ناخواسته در فضای فرهنگی كشور و جغرافیای سیاسی جهان ایجاد شد، ایرانیان با فرهنگ و ادبیات اروپایی آشنا شدند و از آن در زمینه‌های مختلف تاثیر پذیرفتند. در این دوره ادبیات در خدمت انقلاب مشروطه قرار گرفت و با ایجاد تعامل با مسایل رایج اجتماعی و سیاسی، از یك سو سِمت رهبری نهضت بیداری و انقلاب مشروطه را عهده دار شد و از سوی دیگر، تحت تاثیر انقلاب مشروطه، با انبوهی از مفاهیم جدید و بی سابقه مواجه شد كه برای بیان آن‌ها نیاز به زبانی ساده و جدید و قالب‌هایی نوین داشت. این دوره از نظر تنوع و عمق مطالبی كه در حوزه‌ی پایداری قرار می‌گیرد، مهم‌‌ترین دوره‌ی ادبی فارسی قبل از انقلاب اسلامی است؛ در واقع، با نهضت مشروطه است كه ادبیات فارسی به فضاهای كاملا جدید اجتماعی و سیاسی وارد می شود. در این دوره انواع ادبی و شكل‌ها و گونه‌های مختلفی به وجود می‌آیند كه یا كاملا ابداعی‌اند و یا حتی اگر در دوره‌های پیشین سابقه هم داشته باشند، از لحاظ محتوا و حال و هوا متفاوتند و تازگی دارند. انواعی همچون داستان، طنز، نمایشنامه، اشعار سیاسی و اجتماعی و تصنیف‌ها.
آنچه در همه‌ی این انواع به وضوح به چشم می‌خورد، مفاهیم نو و رسالت اجتماعی آثار ادبی است. گویا تمام آثار و واژه واژه‌ی اشعار در خدمت مبارزه با استبداد، جهل، سستی و رخوت اجتماعی، ایجاد آرمان‌های اجتماعی، آگاهی بخشی به مردم، ایجاد شور، برقراری عدالت، حاكم ساختن قانون و سوق دادن مملكت از شكل انبوهی از مردم كه با هم زندگی می‌كنند، به سوی جامعه‌ای با تشكیلات خاص و به عبارتی «ایجاد جامعه‌ی مدنی» است. نمونه‌هایی از ادب پایداری این دوره را مرور می‌كنیم؛ نسیم شمال می‌گوید:

ای فعله تو هم داخل آدم شدی امروز *** بیچاره، چرا میرزا قشمشم شدی امروز
در مجلس اعیان به خدا راه نداری *** زیرا كه زر و سیم به همراه نداری
در سینه‌ی بی كینه به جز آه نداری *** چون پیر نود ساله چرا خم شدی امروز؟
بیچاره، چرا میرزا قشمشم شدی امروز؟ *** هرگز نكند فعله به ارباب مساوات
هرگز نشود صاحب املاك و دمكرات *** بی پول تقلّا مزن ای بلهوس لات(آرین پور، 1372: 70)

و نیز:

ای دل غافل بر احوال وطن خون گریه كن *** خیز ای عاقل به این دشت و دمن خون گریه كن
ای دریغا دست خوش شد كشور كاووس كی *** آه و واویلا كه عمر مملكت گردید طی
جای رطل و جام می‌غولان نهادستند پی *** جای بلبل تكیه زد زاغ و زغن، خون گریه كن

و از نمونه‌های تصنیف این دوره، تصنیف زیر از زیبایی و تاثیرگذاری خاص برخوردار است.

گریه را به مستی بهانه كردم *** شكوه‌ها ز دست زمانه كردم
آستین چو از چشم بر گرفتم *** سیل خون به دامان روانه كردم
از چه روی چون ارغوان ننالم؟ *** از جفایت ای چرخ دوران ننالم؟
چون نگریم از درد و چون ننالم، *** دزد را چو محرم به خانه كردم؟
دلا خموشی چرا؟چو خم نجوشی چرا؟ *** برون شد از پرده راز، تو پرده پوشی چرا؟... (عارف، به نقل از آرین پور، 1372: 162)

8-3-2- ادبیات انقلاب اسلامی

تعیین دقیق زمان آغاز ادبیات انقلاب اسلامی دشوار است. شاید بتوان مرزهای آن را تاعصر مشروطه، یا كودتای 28 مرداد و یا خرداد 1342 به عقب برد. هدف ما تعیین مرزهای زمانی نیست؛ بلكه قصد داریم در حد طرح مساله، نمونه‌هایی از ادب پایداری این دوره را ارائه دهیم؛ لذا این دوره را به سال‌های قیام و حركت تا پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ماه 1357 محدود می‌كنیم. مهم‌‌ترین ویژگی‌های پایداری و مقاومت این دوره عبارت است از ستایش از آزادی، مجاهدان، شهدا؛ دعوت به همدلی و اتحاد و لزوم استقامت تا دستیابی به پیروزی نهایی، حمله به استبداد داخلی و مزدوران وطن فروش و عاملان حكومت، رسوا سازی استعمار و استكبار جهانی، ستایش مردم و دفاع از آن‌ها، طرح الگوها و اسوه‌های زندگی انقلابی با توجّه به تاریخ اسلام و ایران، تقبیح چهره‌ی زر، زور و تزویر و... قیصر امین پور سروده است:

آغاز شد حماسه‌ی بی انتهای ما *** پیچیده در زمانه طنین صدای ما
آنك نگاه كن كه ز خون نقش بسته است *** بر اوج قله‌های خطر جای پای ما
ماندند همرهان همه در وادی نخست *** جز سایه‌ها نماند كسی در قفای ما
ما رو به آفتاب سفر می‌كنیم و بس *** زین روی در قفاست همه سایه‌های ما
دردا و حسرتا كه ز بیگانه هم ربود *** در این میانه گوی ستم آشنای ما
بنگر چگونه عاطفه از دست می‌رود *** ای وای اگر ز پای نشینیم وای ما
از خار راه و ظلمت وادی غمین مباش *** خضر است در طریق طلب رهنمای ما (امین پور)

سپیده كاشانی در غزل «پرده‌ی یقین» یكی از نمونه‌های زیبای این گونه‌ی ادبی را آفریده است.

رهبرا از پی فرمان تو بر خاسته‌ایم *** باغ خاطر به گل مهر تو آراسته‌ایم
تن خاكی به ره و رای تو بردیم ز یاد *** جان از این پیرهن عاریه پیراسته‌ایم
به چراغانی چشمان یتیمان سوگند *** ما به لطف تو كمر بسته و برخاسته‌ایم
به خدایی كه نه آغاز و نه انجام او راست *** ما به مهر تو فزودیم، كجا كاسته‌ایم؟
بیعت ما و تو عهدی است كه در بركه‌ی اشك *** ریشه بسته است و دوامش به دعا خواسته‌ایم
گفتی از منزل اوّل ره مقصد دور است *** گرچه صعب است همان رهرو نو خاسته‌ایم
خصمِ خاری تو و گلزار وفا را گل سرخ *** ای گل سرخ، وطن را به تو آراسته‌ایم
هان سپیده به ثبات قدم این راه بپوی *** پشت این پرده یقین است، در آن راه بجوی (كاشانی، 1389: 179)

9-3-2- ادبیات دفاع مقدّس

قلمرو زمانی ادبیات دفاع مقدّس كاملا مشخص است:31 شهریور ماه 1359؛ یعنی آغاز حمله‌ی ددمنشانه‌ی صدام به ایران تا تابستان 1367 كه با پذیرش قطعنامه‌ی سازمان ملل این جنگ تحمیلی به پایان رسید. در این دوره‌ی 8 ساله، ادبیات با تمام انواع خود در خدمت دفاع مقدّس بود؛ البته جریان‌های متعدّدی در ادبیات این دوره رواج دارد؛ اما مهم‌‌ترین و اصیل‌ترین جریان ادبی دوران دفاع مقدّس، ادبیات دفاع مقدّس است. دكتر سنگری ویژگی‌های محتوایی ادبیات دفاع مقدّس را به شرح زیر برشمرده و تبیین كرده است: «1- تشویق، تحریض و برانگیختن جامعه به دفاع، مقاومت، صبوری و مبارزه‌ی همه سویه و تمام عیار با تجاوز و تجاوزگر، 2- ستایش مجاهدان جبهه و پشت جبهه، 3- دعوت به وحدت، یك پارچگی و پرهیز از تفرقه و گسستگی، 4- ستایش و تكریم شهیدان و جانبازان، 5- بهره‌گیری از نمادهای دینی، آیات و روایات، 6- تخطئه و تحقیر اشرافیّت، بی تفاوتی و دنیا زدگی، 7- طرح اسوه‌ها و الگوهای تاریخ اسلام، 8- بهره گیری از اساطیر، 9- پیوند دین، مردم و ایران، 10- ستایش امام خمینی و پیروی از وی، 11- امید به آینده و پیروزی، 12- توصیف فضای معنوی جبهه‌ها، 13- توصیف عناصر رزم و جبهه» (سنگری، 1389: 28-32).
در این دوره با گونه‌های ادبی فراوانی مواجه هستیم كه هر یك به شكلی و از زاویه‌ای به بازنمایی مسایل مربوط به ادب پایداری می‌پردازند. جهت پرهیز از تطویل كلام به ذكر نمونه‌هایی بسنده می‌كنیم. قیصر در «شعری برای جنگ»، به زیبایی هر چه تمام‌تر از چهره‌ی نفرت بار جنگ پرده بر می‌دارد و نشان می‌دهد كه جوانان غیرتمند این سرزمین و مردم صلح دوست ایران چه چهره‌ای از جنگ تحمیلی را در نظر داشته‌اند و چگونه با دفاع خود، حتی مفهوم جنگ را عوض نموده‌اند. درپاره‌ای از این شعر آمده است:
در شهر ما/ دیوارها دوباره پر از عكس لاله‌هاست/ اینجا/ وضعیّت خطر گذرا نیست/ آژیر قرمز است كه می‌نالد/ تنها میان ساكت شب‌ها/ بر خواب نا تمام جسد‌ها/ خفّاش‌های وحشی دشمن/ حتی ز نور روزنه بیزارند/ باید تمام پنجره‌ها/ را با پرده‌های كور بپوشانیم.../ آری حدیث جنگ در این جا حكایتی است/ اما/ دیوار سرد سنگ چه داند كه جنگ چیست/ شاید/ او جنگ را/ كمبود خوار بار
بداند/ اما / فضای جنگ این جا / كمبود زندگی است (امین پور).
نمونه‌های دیگر؛ حسین اسرافیلی در وصف تشییع جنازه‌ی شهید سروده است:

شیهه در شیهه اسب در میدان *** یال گسترده تا كرانه‌ی دور
پشت زینش سوار سبز قبا *** چشم بر چشم چشمه‌های روشن نور
بر سر شانه‌های زخمی شهر *** نعش صد آفتاب می‌چرخد
باد در جامه‌ی بلند و سیاه *** غرق در اضطراب می‌چرخد

و سلمان هراتی در همین باره گفته است:

می‌دانم/ سبز‌تر از جنگل/ هیچ وسعتی بهار را نسرود/ و سرخ‌تر از شهید/ هیچ دستی در بهار/ گلی نكاشت.

و سرانجام، با دو قطه‌ی كوتاه از سید حسن حسینی این بحث را پایان می‌دهیم:

دی شیخ با چراغ / و من امروز با داغی در دل / سراغ از چراغ می‌گیرم/ باغی از انسان/ پیش چشمانم/ شاخ و برگ گسترده است.
***
در من كوهی/ فوران می‌كند/ گدازه‌اش/ می‌گدازدم/ من خاموش‌تر از همیشه در خویش/ می‌جوشم.

10-3-2- ادبیات پس از دفاع مقدّس

پس از پذیرش قطعنامه و پایان پیروزمندانه‌ی دوران دفاع مقدّس و جهاد اصغر، همچنان گفتمان جنگ تحمیلی و مفاهیم مربوط به آن، یكی از جریان‌های بسیار مهم در ادبیات ما است و به حیات خود به شكلی بسیار درخشان ادامه می‌دهد؛ در واقع، هر چه از دوران دفاع مقدس بیشتر فاصله می‌گیریم، عظمت و شكوه شهیدان و زیبایی‌های زندگی ساده، انسانی، دشوار و در عین حال، دوست داشتنی آن‌ها بیشتر خود را نمایان می‌كند؛ به گونه‌ای كه امروز هر انسانی با هر گرایش فكری و هر شیوه‌ی زیستنی، بی اختیار زبان به ستایش آن‌ها باز می‌كند.
ادبیات دفاع مقدّس پس از پیروزی و بعد از پایان جنگ تحمیلی با ادبیات حین دفاع، ضمن وجود اشتراكات، تفاوت‌های فراوان دارد و این، امری طبیعی است. دكتر سنگری ویژگی‌های آثار ادبی پس از هشت سال دفاع مقدّس را این گونه بر می‌شمرد: «1- نگرانی از دست رفتن میراث و ارزش‌های جبهه، 2- غفلت و بی تفاوتی آفرینندگان حماسه‌ها، 3- مظلومیّت شهیدان و رزمندگان و ارزش‌ها، 4- نگاه حسرت بار و وداع غمگنانه با جبهه و مجاهدان جبهه، 5- تخطئه (طرح ضعف‌ها و نارسایی‌ها)» (سنگری، 1389: 33-34). نمونه‌ای از این نوع را مرور می‌كنیم؛ سعید میرزایی در وصف یكی از جانبازان شیمیایی سروده است:

زمانه خواست تو را ماضی بعید كند *** ضمیر غایب مفرد كند شهید كند
شناسنامه‌ی درد تو را كند تمدید *** تو را اسیر زمین مدّتی مدید كند
به دستمال نسیم آمده است این پاییز *** كه زخم‌های اناریت را سپید كند...
زمانه خواست كه در خانقاه طاول‌ها *** تو را مراد كند درد را مرید كند...
خدا نخواست سرت را فقط بگیرد خواست *** كه ذرّه ذرّه تمام تو را شهید كند (همان:125)

در گستره‌ی ادبیات پایداری ده‌ها عنوان اصلی و فرعی دیگر نیز جای می‌گیرد كه تنگی مقال اجازه‌ی پرداختن به آن‌ها را نمی‌دهد؛ و بیان تفصیلی آن‌ها مقال و مقامی دیگر می‌خواهد.

3- نتیجه‌گیری

بر اساس آنچه گذشت، موارد زیر را به عنوان نتیجه‌ی بحث می‌توان مطرح كرد
1- پایداری فصل مقوّم ادبیات فارسی و فرهنگ ایرانی است. ادبیاتی كه با نشر فضایل اخلاقی و نكته‌های مهمّ معرفتی و دفاع از قهرمانان پهنه‌ی انسانیّت، برگ‌های زریّنی از تاریخ فرهنگ جهانی را به خود اختصاص داده است.
2- ارائه‌ی تعریف دقیق از ادبیات پایداری دشوار است؛ چرا كه در تمام گونه‌های ادب فارسی حضور دارد و در هر گونه، به شكلی خود را نمایانده است.
3- گونه شناسی ادبیات پایداری در شمار یكی از سهلِ ممتنع‌های ادبیات فارسی است.
4- ادبیات پایداری در مفهوم حقیقی و نه تبلیغی خود، به طرح مسایل فرازمانی، فرا مكانی و فرا حادثه‌ای می‌پردازد و درونمایه‌های آن در شمار جهانی‌ها و ارزش‌های مشترك بشری است.
5- گستره‌ی حضور ادبیات پایداری در فرهنگ ایرانی- اسلامی را می‌توان در حوزه‌های متنوعی پی‌گیری كرد كه از جمله‌ی آن‌هاست:
قرآن كریم، احادیث و ادعیه، ادبیات پیش از اسلام، ادبیات مذهبی و آیینی، ادبیات حماسی، ادبیات عرفانی، ادبیات اعتراضی و انتقادی، ادبیات مشروطه و بیداری، ادبیات انقلاب اسلامی، ادبیات دفاع مقدّس و ادبیات پس از دفاع مقدّس.
5- بر این مجموعه موارد متعدّد اصلی و فرعی دیگری را نیز می‌توان افزود.
6- حضور مفهوم پایداری در هریك از این گونه‌ها به شكلی است كه با گونه‌های دیگر تفاوت دارد.

پی‌نوشت‌ها:

1-استاد گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهید باهنر كرمان.

منابع :
1- قرآن كریم.
2- نهج البلاغه. (1368)، ترجمه‌ی دكتر جعفر شهیدی، تهران: سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی.
3- صحیفه‌ی سجادیه. (1392)، ترجمه‌ی مهدی الهی قمشه ای، تهران: امیر كبیر.
4- آرین پور، یحیی. (1372)، از صبا تا نیما، تهران: انتشارات زوّار.
5- اسرافیلی، حسین. (1365)، تولّد در میدان، تهران: حوزه‌ی هنری.
6- امام خمینی، روح الله. (1410)، تحریر الوسیله، دار الكتب العلمیه.
7- امیری خراسانی، احمد. (1387)، نامه‌ی پایداری، دفتر اوّل، تهران: بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدّس.
-8 امیری خراسانی، احمد (. 1388 (، نامه‌ی پایداری، دفتر دوم، تهران: بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدّس.
9- امین پور، قیصر. (1388)، مجموعه كامل اشعار، تهران: مروارید.
10- باروتیان، حسن. (1387)، شخصیت پردازی در داستان‌های كوتاه دفاع مقدس، تهران: بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس.
11- بصیری، محمدصادق. (1388)، سیر تحلیلی شعر مقاومت در ادبیات فارسی، كرمان: انتشارات دانشگاه شهید باهنر.
12- ترابی، ضیاء الدین. (1384)، شكوه شقایق، تهران: سماء قلم.
13- حافظ، شمس الدین محمد. (1377)، دیوان، تهران: انتشارات صفی علیشاه.
14- حكیمی، محمد رضا. (بی‌تا)، حماسه غدیر، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
15- رستگاری نژاد، سحر؛ باقری معصومه. (1391)، اندیشه پایداری در نوشتارهای دوره باستان زبان‌های ایرانی (پایان نامه)، دانشگاه شهید باهنر كرمان.
16- رزمجو، حسین. (1382)، انواع ادبی و آثار آن در زبان فارسی، مشهد: دانشگاه فردوسی.
17- سنایی، ابو المجد مجدود بن آدم. (1387)، حدیقه، تصحیح محمد تقی مدرس رضوی، تهران: دانشگاه تهران.
18- سنایی، ابوالمجد مجدود بن آدم، (1362)، دیوان، تصحیح محمد تقی مدرس رضوی، تهران: كتابخانه‌ی سنایی.
19- سنگری، محمد رضا. (1389)، ادبیات دفاع مقدس، تهران: بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس.
20- شریف پور، عنایت الله؛ پور مختار، محسن. (1388)، «جهاد و مقاومت در نهج البلاغه»، نامه‌ی پایداری.
21- شفیعی كدكنی، محمد رضا. (1358)، انواع ادبی و شعر فارسی، مجله خرد و كوشش، دفتر دوم و سوم.
22- شفیعی كدكنی، محمد رضا. (1383)، ادوار شعر فارسی، تهران: سخن.
23- فرخی یزدی. (1379)، دیوان، تهران: امیركبیر.
24- فردوسی، ابوالقاسم. (1382)، شاهنامه، به كوشش سعید حمیدیان، تهران: قطره.
25- كاشانی، سپیده. (1389)، مجموعه‌ی آثار سپیده كاشانی، تهران: موسسه انجمن قلم ایران.
26- كافی، غلام رضا. (1388)، «ویژگی‌های مشترك شعر مقاومت در ادبیات ایران و جهان»، نامه‌ی پایداری.
27- گریس، ویلیام جی. (1369)، ادبیات و باز تاب آن، ترجمه‌ی بهروز عزب دفتری، تبریز: انتشارات نیما.
28- مجتبائی، فتح الله. (1352)، شهر زیبای افلاطون و شاهی آرمانی در ایران باستان. تهران: انتشارات انجمن فرهنگ ایران باستان.
29- مجلسی، محمد باقر. (1362)، بحار الانوار، تهران: دارالكتب الاسلامیه.
30- محدثی خراسانی، زهرا. (1388)، شعر آیینی و تاثیر انقلاب اسلامی ایران بر آن، تهران: مجتمع فرهنگی عاشورا.
31- مولوی، جلال الدین محمد. (1376)، مثنوی معنوی، تصحیح عبد الكریم سروش، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.
32- میرزاده‌ی عشقی. (1358)، كلیات مصور میرزاده‌ی عشقی، تهران: امیركبیر.
33- ولی زادگان، صرفی، محمدرضا. (1390)، مبانی پایداری در قرآن، (پایان نامه)، كرمان: دانشگاه شهید با. هنر
34- هراتی، سلمان. (.1388)، از آسمان سبز، تهران: حوزه هنری.
35- یشتها. ابراهیم پورداود. (1377)، اساطیر، تهران.
36- نرم افزار نورالاحادیث2.

منبع مقاله :
جمعی از نویسندگان؛ (1393)، نشریّه‌ی ادبیّات پایداری شماره‌ی 10، کرمان: مرکز منطقه‌ای اطلاع رسانی علوم و فناوری (RICeST) پاسگاه استنادی علوم جهان اسلام (ISC).

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما