گونه چهارم، آسیبهای افراط در مدیریت بدن
چنانچه مدیریتهای افراطی افراد در بدن خویش، مانند اقدام به آرایشهای بیش از اندازه، بدحجابی و رعایت نکردن شئون مرسوم در حجاب، تمایل به دستکاریهای پزشکی در بدن و انجام جراحیهای مختلف با انگیزه زیباتر شدن را با دقت و تأمل بیشتری بررسی کنیم، متوجه خواهیم شد که این اعمال، پیامدهای متفاوتی را به همراه خواهد داشت که ممکن است درصد بالایی از آنها به شکل آسیب و مشکلات نگران کننده ظاهر شود. (1)* تبدیل بدن به یک دارایی مادی
به نظر میرسد یکی از پیامدهای این مسأله، مربوط به نگرش افراد به بدن میشود. به تدریج، افراد احساس میکنند بدن آنها یکی از داراییهای مادی آنهاست. دارایی که افراد سعی میکنند با آرایش، پوشش و انواع جراحیهای زیبایی، زیباییهای آن را بهبود ببخشند و در تعاملات خود، آن را به بهترین شکل عرضه کنند. برای زنان به دلیل وجود انتظارات و دیدگاههای جنسیتی خاص، اهمیت مسأله دو چندان میشود؛ بنابراین آنان در مدیریت بدن خویش دقت نظر بیشتری به خرج میدهند. راههای مختلف مدیریت بدن، ابزاری برای کسب ارزشهای بدنی میشود؛ ارزشهایی که بین اکثر افراد مشترک است و کسب آن سبب ارتقای دارایی مادی زنان میشود. این نگرش به وضوح با دیدگاههای اسلامی درباره بدن در تضاد قرار دارد.* کاهش میزان بازدهی کار و تحصیل
یکی دیگر از پیامدهای منفی بدحجابی در جامعه، کاهش میزان بازدهی کار، تحصیل و فعالیتهای اجتماعی است؛ زیرا بدحجابی باعث میشود خود به خود کششها و جاذبههای کاذب پیش آید و التذاذ جنسی، تمرکز کاری و تحصیلی را از فرد سلب کند.باید توجه داشت در جامعهای که به صورت جنسیتی و معیارهای بدنی شکل گرفته است، میزان توجه افراد به بدن در میان دو جنس متفاوت است؛ چرا که سطح انتظارات اجتماعی از زن و مرد تفاوت دارد. انتظارات اجتماعی مرتبط با بدن درباره زنان، بیشتر و جدیتر است. در نتیجه، زنان به نسبت مردان، تحت فشار بیشتری برای توجه به بدن و ظاهر فیزیکی و همچنین انطباق با ایدهآلهای زیبایی هستند. در نتیجه پرداختن بیش از اندازه به مسأله آرایش و پوشش در بین زنان، مقدار زیادی از وقت و انرژی آنها را به عنوان نیمی از نیروی انسانی و مهم جامعه هدر میدهد.
* استفاده ابزاری از زیبایی زنان
وقتی در یک جامعه، فرصتهای اجتماعی زنان مانند اشتغال، متأثر از زیبایی آنها باشد، احساس زیبایی یا کمبود آن یک واقعیت مهم برای پنداشت زنان از خود میشود. در نتیجه زنان، بیشتر و بیشتر، به صورتهای مختلف دنبال کسب زیبایی میروند. این مسأله بر کارفرمایان و صاحبان مشاغل نیز اثر میگذارد که از زیبایی زنان برای کسب سود بیشتر استفاده کنند. یافتههای پژوهشی نشان میدهد بیشتر مشاغل زنان به نوعی با ظاهر آنان در ارتباط است. کارهایی مانند فروشندگی، بازاریابی، منشیگری، تایپیست، مهمانداری، پیشخدمتی، مانکنی و دیگر کارهایی که مربوط به بخش خدمات دفتری است، به اشکال مختلف به ظاهر فیزیکی زنان ارتباط دارد.* توقف شخصیت
در مراحل تکاملی بلوغ افراد در سنین مختلف زندگی که روانشناسان در افراد مطالعه کردهاند، مرحلهای با عنوان دوره تحرک یا دوره نهان تناسلی تشخیص دادهاند. با شروع این مرحله، جدایی دو جنس در حالات روانی و بروز شخصیت آغاز میشود.در این مرحله، تفاوت پسران با دختران در نحوه سلوک اجتماعی یا برخورد با اشیای بیرونی و محیط پیرامونی خویش آشکار میشود. پسران به طور معمول، دارای حالات تهاجمی، ستیزهخویی و تمایل به سلطه بر دیگران میشوند و برعکس در دختران، حالت جذب و انقیاد و قدرت جلب توجه آشکار میشود. علاقه به پوشیدن لباسهای زیبا، آرایش کردن، با عشوه سخن گفتن، با ناز قدم برداشتن، بروز حالات مادرانه در این دوره در دختران طبیعی است.
در مرحله بعد که بلوغ و تعیین هویت انسانی است، مردان، صفاتی مانند آرامش و صبر را فرا میگیرند و دختران، به جای تمایل برای جذب همه مردان و صرف تمام وقت و نیروی حیاتی در این راه، تنها به یک مرد، توجه و بقیه تواناییهای جسمی و روحی خود را صرف سازندگی میکنند؛ اما عارضهای که ممکن است در مرحله تحرک اتفاق بیفتد، توقف شخصیت است که براساس آن پسران، همیشه تشنه قدرت و تسلط بر دیگران باقی میمانند و دختران به موجوداتی کاملاً گیرنده تبدیل میشوند.
متأسفانه امروزه در بیشتر جوامع، این پدیده در بین دختران دیده میشود. عرضه کردن زنان بیبند و بار در رسانهها به صورت وسیع و الگو کردن آنان، از بدترین نمونههایی است که دختران را از رشد شخصیت باز میدارد. چنین امری باعث میشود زنان در همه دوران زندگی خود، دنبال جلب توجه مردان، افراط در آرایش و استفاده از پوششهای تحریکآمیز باشند. اینان همیشه از زیبا نبودن، چاقی و پیری هراس دارند و به هر وسیله در پی افزایش زیبایی و جوان ماندن میشوند؛ خصوصیاتی که باید در مرحلهای از زندگی متوقف شود، ادامه پیدا میکند و در عوض، رشد شخصیت و سازندگی زنان را متوقف میکند.
* کاهش امنیت اجتماعی
بدحجابی و تمایل به عرضه بدن به اشکال مختلف با موضوع احساس امنیت، ارتباطی تنگاتنگ دارد. توجه بیش از حد به ظاهر و بدحجابی در جامعه، آرامش روانی شهروندان را دچار اختلال میکند و به تهییج تحریک جنسی و افزایش مفاسد اخلاقی و اجتماعی منجر میشود.* کاهش ازدواج و بیعلاقگی به آن
در جامعهای که بیبند و باری در پوشش و به دنبال آن بیبند و باری جنسی وجود دارد، لذت جنسی که یکی از عوامل گرایش به ازدواج است، به راحتی در دسترس افراد قرار میگیرد. این امر از گرایش به ازدواج در افراد میکاهد. ازدواج در قدیم پس از یک دوران انتظار، آرزو و صبر انجام میگرفت و به همین دلیل زوجین، یکدیگر را عامل نیک بختی و سعادت خود میدانستند؛ ولی امروز به دلیل کامجوییهای نامشروع در سطحی وسیع، دلیلی بر آن اشتیاقها وجود ندارد.طبیعتاً با افزایش روابط نامشروع، مردان بخش زیادی از نیاز جنسی خود را از غیر روابط مشروع و قانونی ازدواج تأمین میکنند و در نتیجه، میل و رغبتی به ازدواج ندارند؛ زیرا تشکیل خانواده و پذیرش مسئولیت، نوعی محدودیت و گرفتاری برای آنها به وجود میآورد. برخی از متفکران معتقدند یکی از فلسفههای حجاب، این است که جذابیت زنها برای مردان حفظ شود؛ زیرا در غیر این صورت، مردان هرگز حاضر به ازدواج نخواهند شد. توجه بیش از حد به ظاهر و بدحجابی در جامعه، آرامش روانی شهروندان را دچار اختلال میکند و به تهییج تحریک جنسی و افزایش مفاسد اخلاقی و اجتماعی منجر میشود.
* افزایش روابط نامشروع
وقتی با بدحجابی، جاذبههای جنسی در اجتماع زیاد شود، دیگر جوانان به چشم چرانی اکتفا نمیکنند و تا مرحلهای پیش میروند که از ضوابط و شرع، دست میکشند و به روابط نامشروع گرفتار میشوند. افزایش بیماریهای مقاربتی مثل ایدز، فرزندان نامشروع، سقط جنین، محروم شدن فرزندان از محبت پدر و مادر، از بین رفتن احساس خوشبختی در خانواده و طرد و انزوای کودکان نامشروع، از جمله پیامدهای این امر است.ازدواج در قدیم پس از یک دوران انتظار، آرزو و صبر انجام میگرفت و به همین دلیل زوجین، یکدیگر را عامل نیکبختی و سعادت خود میدانستند.
* افزایش طلاق
یکی از پیامدهای مخرب بدحجابی در جامعه، آسیب دیدن کانون خانواده است که به دنبال آن، زمینه برای از هم پاشیده شدن خانواده فراهم میشود. بررسیها نشان میدهد که با افزایش بدحجابی در جامعه، علاوه بر اینکه آمار طلاق زیاد میشود، ازدواجهای بدون شناخت و سطحی نیز افزایش مییابد که بیشتر آنها بعد از مدتی به طلاق منجر میشود. بارها دیده شده در جوامعی که زنها شئون پوشش و آرایش را رعایت نمیکنند، مردها به آنها بدبین میشوند و حتی بعد از تشکیل خانواده، بر اثر آشنایی مردان با زنانی این چنین، نفاق و جدایی میان همسران تولید شده است.* افزایش آمار جنایت و خشونت علیه زنان
زمانی که بدحجابی در جامعه افزایش یابد، آمار خشونت و جنایت علیه زنان بالا میرود؛ چنان که شاهدیم امروزه به همین دلیل، آزارهای جنسی و مسأله خشونت علیه زنان روز به روز افزایش مییابد. محتمل است که بسیاری از تجاوزها، قتلها، مزاحمتهای خیابانی و آدمرباییها از پیامدهای منفی گسترش بدحجابی در جامعه باشد.گونه پنجم: تفاوتهای نگاه مدرن و نگاه دین
آنچه میان نگاه جدید و نگاه دین مشترک است، این است که در هر دو طرز تلقّی، بدن اهمیت داشته مورد توجه است. اما آنچه قابل توجه است این که این دو بینش در ابعاد مختلف با یکدیگر متفاوتند. تفاوتها را در جنبههای مختلف میتوان بیان داشت.تفاوت نخست: دوگانهانگاری
در اندیشه اسلامی، بدن ساحتی از وجود انسان است. امّا آدمی بُعد دیگری به نام روح نیز دارد. این امر بدین معناست که از یک سو انسان در بدن خلاصه نمیشود و از دیگر سو نمیتوان یکی را به دیگری تحویل برد و تقلیل داد و تنها به یکی بسنده نمود.قرآن کریم مسأله نفخ روح را در کالبد آدم پیش کشید و به وضوح به خلق دیگر اشاره کرد. این امر نشان میدهد که آدمی در کنار بُعد مادی، از بعُد روحانی نیز برخوردار است. گذشته از این که بُعد دوم اصالت دارد و انسانیت انسان را شکل میدهد:
فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ؛ پس وقتى آن را درست كردم و از روح خود در آن دمیدم، پیش او به سجده درافتید. (2)
نکته شایان توجه این که ابلیس در گفتگو با خدا تنها به بعُد مادی آدم اکتفا کرد و جسم خودش را با جسم آدم مقایسه کرد و با برتر دیدن جسم خودش از سجده ابا نمود. در واقع، ابلیس بُعد روحانی آدم را ندید و از آن غفلت نمود. جهان مدرن نگاهی ابلیسی و شیطان دارد. نگاه بشر امروز به انسان همانند ابلیس، تک ساحتی است. امروزه آدمی، وجود خودش را تا گِلی خشکیده و لجنی بدبو تنزل داده و بُعد روحانی خویش را منکر گشته است. به همین دلیل محکوم به رانده شدن از بارگاه ربوبی، شده است.
مدرنیته انسان را تبعید نمود و تا جایگاه ابلیس تنزّل داد.
تفاوت دوم: نگاه مالکانه یا امانتدارانه
در نگاه جدید انسانها خود را مالک بدن میپندارند. از دستآوردهای انسانشناسی مُدرن در زمینه بدن، اعطای حق مالکیت بدن به هر فرد است. این حقّ او را در هرگونه تصمیمگیری برای تصرفات بدنی آزاد میگذارد. امروزه مدیریت تغییر بدن شامل جراحیهای زیبایی، رژیمهای غذایی، مرگهای خودخواسته (اتانازی)، سقط جنین و تغییر جنسیت میشود و علاوه بر این تصمیمگیری در باب بدن دیگران را نیز دربرمیگیرد.
اما از نظر اسلام از یک سو بدن امانتی در اختیار انسان است و مالک جهان و از جمله بدن انسانها خداست. از اینرو، انسان فقط باید امانتداری کند نه این که آزادانه در جسم خود دست کاری نماید. قرآن کریم میفرماید:
لِلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ مَا فِیهِنَّ وَ هُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ؛ فرمانروایى آسمانها و زمین و آنچه در آنهاست از آنِ خداست، و او بر هر چیزى تواناست. (3)
از سوی دیگر تصرّفات بدنی باید در چارچوب دستورات مالک حقیقی یعنی خداوند متعال باشد. بررسیها نشان میدهد که شاید در برخی موارد بتوان در بدن به اذن خدا دستکاری نمود که حدود آن در فرمایشات علما و فقها بیان شده است. اما اگر خارج از حدود دستکاریهای بدنی صورت پذیرد، آدمی کار شیطانی انجام داده است. ابلیس پس از رانده شدن از درگاه خداوند مسأله تصرفات بدنی را پیش کشید:
وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّیَنَّهُمْ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذَانَ الْأَنْعَامِ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَ مَنْ یَتَّخِذِ الشَّیْطَانَ وَلِیّاً مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَاناً مُبِیناً؛ و آنان را سخت گمراه و دچار آرزوهاى دور و دراز خواهم كرد، و وادارشان مىكنم تا گوشهاى دامها را شكاف دهند، و وادارشان مىكنم تا آفریده خدا را دگرگون سازند». و [لى] هر كس به جاى خدا، شیطان را دوست [خدا] گیرد، قطعاً دستخوش زیان آشكارى شده است. (4)
تفاوت سوم: بدن آزاری
در تلقّی جدید بسیاری از دستکاریهای بدنی منجر به صدمات و آزارهای جسمی میشود. افراد در جهان جدید حاضرند بخشی از سلامتی خویش را بدهند تا عنصر «زیبایی» یا «تفاوت» را بدست آورند. مثلاً در گروههای شیطان پرستی، تصرفات وسیعی در جسم ایجاد میشود تا فقط آن فرد از افراد دیگر جامعه متفاوت گردد و وی بیشتر مورد توجه قرار گیرد.اما در رویکرد اسلامی مدیریت بدن در غالب دستورات الهی است. همچنین هدف فقط نیل به صحّت و عافیت است. اگر مثلاً در ماه مبارک رمضان، باید بخشی از شبانهروز را امساک نمود و از خوردن غذا و آب پرهیز کرد، از مهمترین دلائلش حفظ صحّت و تندرستی است. یا اگر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و نیز اهل بیت (علیهم السلام) نسخههای درمانی و پیشگیرانه تجویز مینمودند غرض، تنها کاهش آلام جسمی و نیل به عافیت بدن بوده است.
دوم) جامعهشناسی بدن
جامعهشناسی بدن، شاخهای از جامعهشناسی است که به مفهوم بدنمندی به مثابه پدیدهای اجتماعی میپردازد. این شاخه از جامعهشناسی درصدد است تا نشان دهد که همواره کنشهای سازنده زندگی، از سادهترین تا پیچیدهترین اشکال آن، نیازمند دخالت بدنی است. بدن که در زمینهای اجتماعی و فرهنگی شکل میگیرد، نشانهای است که از خلال آن رابطه انسان با جهان، بیرون و نیز رابطه جهان خارج با انسان شکل میگیرد. کنشهای ادراکی، شکلهای گوناگون بیان عواطف، ژستها، اداها، انواع حرکات اندام، انواع آرایشهای بدنی، بازیهای دلبرانه یا پرخاشگرانه، پرورش اندام، مهارتهای بدنی و انواع پوشش، همه همه از طریق بُعد بدنی به نمایش گذاشته میشوند. جامعهشناسی بدن درصدد بازشناسی تمام نمادهای یاد شده و کارکردهای هر کدام است.بدن محور رابطه با جهان است. از خلال بدن انسان با حیات اجتماعی مواجه میشود. مناسک دینی از طریق بدن هویت جمعی به خود میگیرد. انسان از طریق بدنمندی، جهان را در قالب تجربه خویش درمییابد. بدن، چه به مثابه فرستنده و چه به مانند گیرنده، دائماً در حال تولید معناست و از این راه، انسان را درون فضای اجتماعی و فرهنگی میبرد.
در اواخر دهه 1960 م، با ظهور تفکراتی نظیر فمینیسم، انقلاب جنسی، بحران خانواده، گسترش رسانههای جمعی و تحولات دانش پزشکی، بیان بدنی، هنر بدن و اشکال جدید نمایش دادن بدن به صحنه آمد. در این راستا بدن به عنوان قالبی برای تجمّل به جامعه وارد شد. در این مرحله بدن، ارزشهای سابق را به چالش کشید و انسان احساس کرد با از دست دادن ارزشهای قدیمی میتوان سادهتر و راحتتر زندگی کرد. در این جریان بدن آزاد شد. در گفتمان جدید بدن به عنوان نوعی تملّک و نیز «منِ واقعی» مطرح شد این بدن است که میتوانست فردیّتِ فرد را نشان دهد و تمایز او را از دیگران بنماید. در دوران مدرن، بدن کشف شد.
بعد از دهه 1960 بدن با شیوهای نظاممند، سوژهای جالب و مناسب برای پرسمانهای علوم اجتماعی قرار گرفت. دانشمندانی نظیر ژان بودریار، (5) میشل فوکو، (6) پیر بوردیو، (7) ایروین گافمن، (8) اف. لو، (9) برنار، (10) ژی. ام. برتلو، (11) ژی. ام. بروم، (12) دی. لو برتون (13) و جی. ویگارلو (14) به صورت روشمند وارد عمل شدند تا منطق علوم اجتماعی را درباره مفهوم بدنمندی درک کنند. البته جامعهشناسانی چون گ. زیمل، (15) ج. فریدمن، (16) ام. لینهارت (17) و سی. کلاکهون (18) راههای مهمی گشودند. بیشک طی چند دهه اخیر، مسأله بدنمندی توسط پژوهشگران مورد بررسی وسیع قرار گرفت و آهسته آهسته جامعهشناسی بدن مسیر خود را به مثابه یک شاخه پیدا کرد. در ارتباط با جامعهشناسی بدن چند مسأله قابل بیان است.
مسأله نخست: نظریهها
در حوزه جامعهشناسی بدن، چندین نظریه پدید آمده است. این نظریهها به منظور تشریح بدن، ابعاد نمادین بدن، بخشهای هویت دهنده به بدن و نیز ریشههای شناختی آن مطالعاتی انجام دادهاند. بدن در ارتباط با محیط اجتماعی و فرهنگی، ابعاد مختلفی را شکل داده است. (19)نظریه نخست: رویکرد زیستشناختی
برخی گفتمانها معتقدند که میتوان به منطق بدن براساس مطالعات زیست شناختی یا ژنتیک دست یافت. به عنوان نمونه میتوان به سنّت داروینی در سال 1872 م. اشاره کرد. در این نمونه بدن با سازوکاری زیستشناسانه مطرح شد. اثر کلیدی ویلسون (20) در سال 1975 م. با نام حشرهشناسی، مطالعات زیستشناسی اجتماعی را وارد مرحله جدیدی کرد.جامعهشناسان زیستی بسیاری از رفتارهای جانوری و دادههای این حوزه را در مسائل اجتماعی انسان بکار میبرند تا نظامی نمادین میان کنشگران انسانی و جامعه بیابند. بدین ترتیب، آنان یک الگوی جانوری را بر انسان پیاده میکنند. البته امروزه انتقاداتی به این رویکرد وارد شده است.
نظریه دوم: رویکرد مردم شناختی
برخی نظریهپردازان بر این باورند که مجموعه اسامی که ما آن را بدن مینامیم از حوزه گیاهان وام گرفته شده است. اندامها، استخوانها و گوشتها نخست درباره میوهها و درختان به کار رفت و سپس درباره بدن انسان مطرح شد. مطالعاتی که توسط لینهارت درباره برخی از جوامع انجام شد، نشان داد که مفهوم بدنمندی در پیوند با طبیعت قابل مشاهده است. در این صورت، بدن را نمیتوان فقط مجموعهای از عضوها دانست که تنها براساس قوانین فیزیولوژیک تنظیم میشوند بلکه باید آن را ساختاری نمادین دانست که با قابلیت پیوند دادن اشکال مختلف فرهنگی هدایت میشوند. به همان اندازه که جوامع انسانی متنوع هستند، بازنمودهای بدنی گوناگون میشوند.مسأله دوم: کارکردها
بدن از نظر جامعهشناس دارای کارکردهای مختلفی است. بدن یک تخیّل نیست بلکه توانمندی امری زنده و پویا میباشد. بدن به طور دائم امور نمادین جامعه را تعریف نموده برچسبهای متفاوتی به خود میگیرد. جامعه شناسان درباره بدن توانمندیها و قابلیتهای متعددی را پیشنهاد میدهند. (21)کارکرد نخست: فنون بدن
مفهوم فنون بدن توسط مارسل موس (22) در سال 1934 م. به منظور دستیابی به کارایی نمادین بدن مطرح شد. وی اظهار داشت که حرکات اندام از نسلی به نسل دیگر و از اجتماعی به اجتماع دیگر، متفاوت است. حرکاتی نظیر راه رفتن، دویدن، خوابیدن، پریدن، پایین رفتن، بالا آمدن، خوردن و آشامیدن متغیرهای حرکتی بدن است که هر کدام میتواند حامل فرهنگی خاص باشد.موس فنون بدن را براساس عنصر جنسیت سن، بازده و شکلهای انتقال طبقهبندی نمود. انسان همواره توانسته است از بدن خود محصولی از فنون و نمایش بسازد. مهارتهای افرادی نظیر ورزشکاران و سیرک بازان در حوزه فنون بدن قرار دارد.
کارکرد دوم: اداها
اداها نظیر اشاره با دست، تکان دادن سر یا دست، حرکات چهره و نیز بدن از دیگر کارکردهای بدن به حساب میآیند. اداهای بدن حتی میتواند برخی از خصلتهای آدمی نظیر باوقار بودن، پرجنب و جوش بودن یا بچهگانه بودن را نشان دهد. حرکت شناسی اندام در جوامع مختلف گویای قابلیتهای متنوعی است.بردوستیل (23) نشان داد که معنای یک ادا در نظامها و هنجارهای مختلف، متفاوت است. مثلاً دست تکان دادن در فرهنگ تبتی نسبت به فرهنگ اروپایی تفاوت دارد. وی همچنین درباره فرهنگ اداها مطالعاتی انجام داده است.
کارکرد سوم: بیان عواطف
هر فردی از طریق بدن عواطف خویش را به دیگران نشان میدهد. اما نحوه نشان دادن عواطف به وسیله بدن در جوامع مختلف، گوناگون است. در واقع، عواطف بازتابهایی اجتماعی هستند که با محتوا و شکل خود به دیگران پیام میدهند. مثلاً اشکهای یک فرد میتواند حامل پیام درد، اندوه یا شوق باشد.جامعهشناسان با پژوهشهای خود نشان دادهاند که تظاهرات عواطف در هر فرهنگی، زمانبندی دقیقی دارد. افراد با نشان دادن عواطف دو کار انجام میدهند؛ آنان از یک سو عواطف خود را به دیگران نشان میدهند؛ چرا که باید چنین کنند و از سوی دیگر عواطف را به خود نیز نشان میدهند. این عواطف بر پایه آداب و مناسکی خاص در یک فرهنگ بروز پیدا میکند. پس شکل نشان دادن یک احساس، پدیده اجتماعی و فرهنگی است.
کارکرد چهارم: نقشهایی بر بدن
امروزه نقشهای بدنی نظیر کندن، زخم نمودن، تغییر شکل دادن، قطع کردن، تراشیدن، برش دادن، آرایش کردن و خالکوبی در جوامع غربی روندی رو به افزایش پیدا کرده است. در این رابطه گاهی از اشیاء جانبی نظیر فلزات نیز استفاده میشود.بعضی از این نوشتارها کارکردهای متفاوتی نیز دارند؛ ابزاری برای جذابیت با وسیلهای برای تمایز. از اینرو امروزه بدن جایگاهی برای نشانهگذاری شده است.
کارکرد پنجم: تفاوتهای جنسیتی
از مهمترین کارکردهای بدن این است که دو جنس بشر را از یکدیگر متمایز میکند. جنس مؤنث مؤلفهها، ویژگیها و ساختاری دارد که وی را از جنس مذکّر جدا میکند. در زندگی روزمره این تفاوتها بیشتر نمایان میگردد. امروزه عنصر جنسیت ابعاد وسیع اجتماعی نیز پیدا کرده است.سوم) سیاست جسم در کلام امام رضا (علیه السلام)
پدیده بدن، گرچه مسأله نوظهور مینماید اما اهمیت بدن با رویکردی کاملاً متفاوت در صدها سال پیش توسط دین مطرح شده است. بدن در دین جایگاهی کاملاً متفاوت دارد. در نگرش دینی بدن مهم است اما اصالت ندارد بلکه وسیله و امانتی است برای کسب ارزشهای والای انسانی در دنیا و نیز جهان ابدی.بدن امانتی است برای تعالی بشر و رهایی او از جهان ماده
به نمونههایی از سخنان گهربار امام رضا (علیه السلام) میتوان توجه نمود.نمونه نخست: حضرت رضا (علیه السلام) درباره ملاک سود و زیان جسم فرمود:
"بدان خدایت رحمت کند خدای تبارک و تعالی خوردن و نوشیدنی را مباح نکرده جز برای آن چه در آنست از سود و چیزی را حرام نکرده جز برای زیان و تلف و تباهی که در آنست. هرچه سودبخش و نیروده جسم و تن است، حلال بوده و هر زیانآور و کشنده حرام است؛ چون زهرها، مردار، خون، گوشت خوک، درندههای نیشدار، چنگالداران از پرندهها و آنها که چینهدان ندارند. (24)"
نمونه دوم: هشتمین پیشوای جهان تشیع، قانونی کلی درباره تندرستی یا صحت بدن ارائه میدهد. از دیدگاه امام معیار کلی این است: هرگاه آدمی گرسنه شد غذا تناول کند، هرگاه تشنه گشت آب بنوشد، هرگاه نیاز طبیعی پیدا کرد آن را به صورت مناسب اجابت نماید و هرگاه خسته شد بخوابد. در این صورت، صحت بدن تأمین خواهد شد. به عبارت دیگر ملاک مراقبت از بدن و تدبیر آن، تأمین نیازهای طبیعی جسم است. امام رضا (علیه السلام) میفرماید:
إذَا جُعتَ فَکُل وَ إذَا عَطِشتَ فَاشرَب وَ إذا هَاجَ بِکَ البَولُ فَبُل وَ لا تَجَامِع إلاّ مِن حاجَةٍ وَ إذَا نَعَستَ فَنَم فَإنَّ ذَلِکَ مَصَحةٌ لِلبَدنِ؛ چون گرسنه شوی بخور و زمانی که تشنه شدی بنوش، زمانی که نیاز به قضای حاجت پیدا نمودی قضای حاجت نما، جز برای نیاز جماع نکن و زمانی که نیاز به خواب پیدا کردی بخواب که اینها سبب تندرستی میباشند. (25)
نمونه سوم: از دیگر معیارهایی که حضرت ثامن الحجج (علیه السلام) درباره تدبیر بدن بیان میدارد اینکه لازم است «اصل پرهیز» یا «اصل پیشگیری» را به عنوان یکی از اصول اساسی در بهداشت و سلامت بدن در نظر داشت. همچنین ضروری است بدن را به گونهای مناسب عادت داد تا جسم براساس امور عادت شده، مکانیزمهای خود را تنظیم نماید. بدن را هرگونه میتوان عادت داد، پس چه بهتر که به بدن عادات مناسب داده شود تا براین اساس کارکردها و رفتارهای خود را قاعدهمند کند. حضرت رضا (علیه السلام) فرمود:
الحِمیَةُ رَأسُ کُلِّ دَوَاءٍ وَ المَعِدَةُ بَیتُ الأدوَاءِ وَ عَوِّد بَدَنَکَ مَا تَعَوَّدَ؛ پرهیز اساس هر دارو است و معده خانه هر درد میباشد. تن را به هر چه عادت کرده وادار و ترک عادت مکن. (26)
رساله ذهبیه که منسوب به امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) است حاوی تعابیر زیبا و جالبی در این رابطه است. امام در آغاز این رساله نگاه جامع خود را نسبت به بدن و کارکردهای آنها اظهار میدارد. به سه مورد میتوان نظر افکند. مورد اول، حضرت با اشاره به مواد غذایی، نوشیدنیها و داروها اینگونه تعبیر میکند:
ذَلِکَ مِمَّا یُدَبِّرُ استِقَامَةَ أمرِ الجَسَدِ بِهِ؛ هر آنچه که استحکام و سامان بخشی بدن، به آن محقق میشود. (27)
امام در ادامه اشاره میکند که در این رساله مسائل مربوط به تغذیه، فصد و حجامت را تشریع مینماید و سپس اینگونه تعبیر میکند:
مِمَّا یَحتَاجُ إلَیهِ فِی سِیَاسَةِ جِسمِهِ؛ از چیزهایی که در تدبیر جسم به آن احساس نیاز میشود. (28)
مورد سوم این است که حضرت رضا (علیه السلام) الگوی بدن را شرح میدهد و در این رابطه اینگونه آغاز مینماید که خداوند بندهای را به بیماری مبتلا نمیکند مگر این که شیوهای درمانی برایش نهاده باشد. بدانیم که برای هر گروهی از بیماریها دستهای از درمانهاست. آن حضرت سپس میافزاید:
تَدبیرٌ وَ نَعتٌ وَ ذَلِکَ أنَّ هَذِهِ الأجسَامَ أُسِّسَت عَلَی مِثَالِ المُلکِ؛ تدبیر و شیوهای است؛ زیرا ساماندهی بدن، بسان سامانه مدیریت کشور است. (29)
تأمل در سه مورد پیش گفته رازی بر ما میگشاید. آن حضرت از این واژهها استفاده نمود؛ استقامت جسد (استحکام و سامان بخشی بدن)، سیاست جسم (تدبیر بدن) و تدبیر. این مفاهیم به این امر دلالت واضح دارد که از یک سو بدن را باید سامان داد، امور آن را تنظیم کرد و بسان یک کشور آن را در نظر گرفت. از سوی دیگر به بدن باید نگاهی کلی داشت. به بیان دیگر لازم مینماید که نگاه کلگروانه یا گشتالتی که امروزه در پزشکی مطرح است، به بدن داشت.
از جهت سوم تعبیر «سیاست جسم» دقیقاً معادل تدبیر بدن یا «مدیریت بدن» میباشد. براین اساس، میتوان مدعی شد که عنوان «مدیریت بدن» واژهای نوظهور و مدرن نیست بلکه برای نخستین بار در فرمایشات نورانی امام هشتم (علیه السلام) به کار رفته است؛ البته با رویکردی کاملاً متفاوت نسبت به رویکرد جهان مدرن.
پنج) نظامسازی
بهداشت طیف وسیعی را شامل میشود. مسأله بهداشت حوزههای مختلفی نظیر بدن، روان، اجتماع و معنویت را در برمیگیرد. سلامتی و بهداشت گسترهای به اندازه تمام ابعاد وجود انسان دارد. پژوهشگران حوزه بهداشت و سلامت این مسأله را به گونههای مختلف ساختارمند کردهاند. اما شاید بتوان با نگاهی جامع محدودههای وسیع بهداشت را به شرح ذیل ساماندهی و دستهبندی کرد.به طورکلی مسائل بهداشت در دو حوزه عام جای دارند؛ حوزه بهداشت فردی و حوزه بهداشت عمومی. بهداشت فردی به مجموعهای از اموری اطلاق میگردد که با رعایت آنها سلامتی فرد پایدار میماند و بهداشت عمومی به بخش دیگری از حوزه با رعایت آنها سلامتی فرد پایدار میماند و بهداشت عمومی به بخش دیگری از حوزه بهداشت اطلاق میگردد که جنبه فرافردی داشته هویت اجتماعی در آن نقش دارد.
بهداشت فردی به دو بخش قابل انقسام است؛ بهداشت بدن و بهداشت روان. بهداشت بدن شامل بهداشت تغذیه و بهداشت ظاهر یا اندام میگردد. بهداشت روان شامل مسائلی نظیر آرامش، خودباوری، عزت نفس و مدیریت احساسات و هیجانات میشود.
بهداشت عمومی موارد مختلفی را دربرمیگیرد؛ بهداشت خانواده، بهداشت ارتباطات اجتماعی، بهداشت محیط کار، بهداشت محیط آموزش و بهداشت محیط زیست. شایان گفتن است که بهداشت روان و بخشهایی از بهداشت عمومی در مباحث دیگر مطرح شدهاند لذا از طرح آنها در این نوشتار پرهیز میشود. جهت سهولت دسترسی به اقسام و انواع مختلف بهداشت میتوان به نمودار زیر توجه نمود.
پینوشتها:
1- شربتیان، «تأملی بر تبیین جامعهشناختی حجاب و ارائه راهکارهای لازم برای آن»، ماهنامه مهندسی فرهنگی، سال پنجم، شماره 55 و 56، ص 99-79، رجبی «نقش حجاب و پوشش زن در سلامت روان»، طهورا، سال سوم، شماره 6، ص 36-13.
2- حجر/29.
3- مائده/120.
4- نساء/119.
5- Jean. Baudrillard
6- Paul Michel Foucault
7- P. Bourdieu
8- E. Goffaman
9- F. Loux
10- M. Bernard
11- J.M. Berthelot
12- J.M. Brohm
13- D.Le. Breton
14- G. Vigarello
15- G. Simmel
16- G. Friedmann
17- M. Leenhardt
18- C. Klouckhohn
19- لو بروتون، جامعهشناسی بدن، ترجمه ناصر فکوهی، ص96-91.
20- Wilson
21- همان، ص 106-60؛ پیترسون، کندوکاوهای فرهنگی، اجتماعی بدن، ترجمه بهمن ابراهیمی، ص 175-145.
22- M. Mauss
23- R. Bridwhistell
24- مجلسی، بحارالانوار، ج 62، ص 166.
25- مجلسی، بحارالانوار، ج59، ص 260؛ نوری، مستدرک الوسائل، ج16، ص 466.
26- مجلسی، همان، ص 260.
27- مجلسی، همان، ص 308.
28- همان.
29- همان، ص309.
فعالی، محمد تقی، (1394) سبک زندگی رضوی (4) - بهداشت غذا و تغذیه، مشهد: بنیاد فرهنگی هنری امام رضا (علیه السلام)، چاپ اول.