در تاریخ ادب عرب میخوانیم که برخی شاعران دورهی قبل از اسلام، به ویژه اصحاب معلقات، پیش از آنکه قصائد خود را بر مردم آشکار کنند، یک سال تمام به سامان دادن و مراجعه و تنقیح سرودههای خود میپرداختند. به گمان من هیچ کس از مسیری که قصیدهای از آن سرودهها طی آن پیدایش و تکوین مییافت، آگاه نمیشد. این قاعده دربارهی دیگر نصوص ادبی و چه بسا دربارهی کتابهای مهم نیز صدق میکند.
اما دربارهی قرآن وضع به گونهای دیگر بود. آنچنان که مشهور و بلکه قطعی است، قرآن در قالب گروهها و مجموعههایی از آیات نازل میشد. یعنی به تدریج به عرصهی وجود بشری وارد میگشت. از اینجا راه دیگری در شناخت آن شکل میگیرد. این راه نه از وضع فعلی قرآن به عنوان نص مابین دفتین، بلکه از تلاش برای فهم مراحلی که قرآن از آغاز نزول طی کرده، شروع میشود و تا رسیدن به گونهی امروزین آن به صورت مصحف ادامه مییابد. این نوع از تعامل به شناخت براساس پیدایش و تکوین نص اهتمام دارد، یعنی از یک سو از طریق رصد فرایند رشد و بالندگی درونی قرآن، و از سویی دیگر از طریق بررسی کیفیت یا کیفیاتی که قرآن در ضمن حرکتش به سوی کامل شدن در میان مردم، به عنوان نص نهایی مصون از زیاده و نقصان با آنها در تعامل بوده است، میکوشد به تعریف روشنی از قرآن برسد.
با این که مفسران در تمامی عصور متعرض این جنبه از نص شده و سئوالاتی مطرح کردهاند و پاسخهایی نیز میان ایشان رد و بدل شده است، اما این تنها عالمان و قرآنپژوهان نسبتاً متأخر هستند که اختصاصاً به این نوع از تعامل وجودی با نص قرآنی پرداخته و بر نتایج تحقیقات خود در این زمینه نامها و اصطلاحاتی نهادهاند که همگی ذیل عنوان جامع «علوم القرآن» قرار میگیرند. مقصود ایشان از علوم قرآن انواع معارفی است که حول جنبههای مختلف نص قرآنی دور میزند. البته دربارهی این موضوع از آغاز عصر تدوین تاکنون تحقیقات متعددی مکتوب شده است. از آغاز قرن چهارم هجری نیز تألیفات جامع متنوعی پدید آمده که تقریباً در عناوین تمامی آنها عبارت علوم القرآن به کار رفته است.
بیتردید کسی که به این موضوع از منظر فرهنگ عربی، به عنوان میراث نسل ما و نسل گذشته مینگرد، به این نتیجه خواهد رسید که پیشینیان ما از این جهت در آن تألیفات جامع حق مطلب را ادا کرده و به تفصیل سخن گفتهاند. حقیقت نیز آن است که ایشان تقریباً تمامی پرسشهای متعلق به این موضوع را مطرح و آنها را بررسی کرده و پاسخهایی بدانها دادهاند، به طوری که امروز انسان احساس میکند هیچ مجالی برای افزودن سخن جدید وجود ندارد. اما مستشرقان که غالباً به روش مقایسهای عمل میکنند، عموماً پرسشهایی مطرح میکنند که به نحوی صریح و یا پنهانی ریشه در فرهنگ خاص ایشان دارد. پرسشهایی که گاه قضایای جدیدی برانگیخته که در حوزهی اندیشه و فرهنگ عربی اسلامی وجود نداشته است.
اگرچه طرح پرسشهای پدید آمده در فرهنگی خاص، عیناً در ساحت فرهنگ دیگری که اساساً انگیزه و زمینهای برای طرح آن وجود ندارد، احتمالاً نباید اهتمامی برانگیزد، اما این موضوع مبتنی بر نوعی اعمال قدرت است، قدرت پرسشگر بر پاسخگو، حال وضع و نسبت هر یک در برابر دیگری به هر شکل که میخواهد باشد. بنابراین گاه سئوالهای پرسشگر، حتی آن زمان که ورای آن حسن نیت نهفته باشد، عاری از نوعی ایجاد مضیقه و فشار نیست. درست همانند سئوال کودکان که در پس آن سوء نیتی نهفته نیست.
شاید مستشرقی که فکر میکند همان پرسشهایی را که در قرون اخیر در اروپا دربارهی صحت و درستی مطالب کتب مقدس تورات و انجیل مطرح شده به طور طبیعی میتوان دربارهی قرآن مطرح کرد، از زاویهی پیش زمینهها و رهیافتهایی که تطور اندیشهی اروپایی آن را شکل داده محق به نظر برسد، اما آن سئوالها در فرهنگ عربی و اسلامی با همان پذیرش و اعتباری که در فرهنگ اروپایی از آن برخوردارند، مواجه نخواهند شد. در فضای فرهنگ اسلامی و عربی برای چنین پرسشهایی نه آن زمینهی واقعی موجود در تاریخ فرهنگ و تفکر اروپایی وجود خواهد داشت و نه آن نتایج حاصل خواهد شد. علت آن است که تورات به دست شخص واحدی نوشته نشده، بلکه همانگونه که محققان اروپایی و رجال دین و دیگران گفتهاند، نویسندگان زیادی در تألیف آن سهم داشتهاند. اولین این نویسندگان حضرت موسی (علیه السلام) است که خداوند بها و وحی کرد «اولین سفر کتاب مقدس را که سفر تکوین خوانده میشود بنویسد. سپس چهل نویسنده از همهی طبقات بشر نوشتن آن را «براساس وحی» ادامه دادند و تألیف آن هزار و ششصد سال طول کشید». انجیل نیز یک کتاب نیست، بلکه حداقل چهار کتاب شامل درک و استنباط نویسندگان آن از کلام و سیرهی زندگی مسیح (علیه السلام) است.
اما قرآن وضعیتی کاملاً متفاوت دارد. از سویی، شخصی که قرآن به او وحی شده آن را ننوشته است، بلکه او «قراءة» آن را دریافت و آن را با قراءة ابلاغ میکرد. افزون بر این او نویسندگانی به کار گرفته تا آنچه را از قرآن برایشان میخوانده، مکتوب کنند. از اینرو در حفظ قرآن از نابودی، مرجع درجهی اول خود قاریان قرآن بودند، یعنی کسانی که قرآن را از حفظ داشتند. از سوی دیگر، با این که قرآن به تدریج، و در طول حدود بیست و سه سال نازل شد، این مدت تنها بخشی از عمر یک نسل است و در نتیجه بیشتر کسانی که مستقیماً در کتابت قرآن نقش داشتند و بسیاری از کسانی که از ابتدا تا پایان قرآن را در دوران و در حضور پیغمبر از حفظ کرده بودند، هنوز در قید حیات بودند. در زمان عثمان، قرآن در قالب مصحفی که امروز در دست ماست، در حضور بسیاری از صحابه و در صف مقدم ایشان تعدادی از نویسندگان و قاریان وحی جمعآوری شد.
از اینرو وضعیت «کتاب مقدس» (تورات و انجیل) و تاریخ تکوین آنها با وضعیت قرآن و مسیر تکوین آن بسیار متفاوت است. با این همه، چه تفاوت مذکور مورد توجه قرار گیرد و چه از آن غفلت شود، طرح سئوالهای محتمل و ممکن دربارهی پیدایش و تکوین قرآن (1) منتفی نیست.
این سئوالها آن چیزی است که همواره عملاً ذهن و توجه مفسران با گرایشهای اعتقادی مختلف و به ویژه عالمان نکتهسنجی را که علوم قرآن را تدوین کردهاند، به خود جلب کرده است. تنها مروری بر فهرست یکی از کتابهایی که این مؤلفان به رشتهی تحریر درآوردهاند، کافی است تا دریابیم آنان در بررسی دقیق هر آنچه به قرآن مربوط میشود و ما از آن به «پرسشهای پیدایش و تکوین» یاد کردیم، چه تلاش عظیمی به کار بستهاند.(2)
به رغم چنین اهتمام فزایندهای به موضوع «پرسشهای پیدایش و تکوین قرآن» و بلکه به فضل چنین اهتمامی ما امروز خود را ناگزیر از تکرار طرح بسیاری از پرسشهایی میبینیم که در گذشته مطرح شدهاند و عرصه را برای سئوالهای دیگری فراهم آوردهاند که توجهات و اهتمامات فکری و روششناسانهی دوران جدید درانداخته است.
چه این که جز از طریق بازاندیشی در پرسشهای قدیمی و طرح پرسشهای جدید قادر نخواهیم بود فهم و درک خود را از «پدیدهی قرآنی» تا آن درجه ارتقاء بخشیم که موجب نوعی معاصرت میان ما و پدیدهی قرآنی شود.
مقصود ما از «پدیدهی قرآنی» تنها قرآنی نیست که از طریق آیات سابق الذکر از خود سخن گفته، بلکه علاوه بر آن و یا در ضمن آن، موضوعات گوناگون دیگری که مسلمانان با آن مواجه شدهاند و انواع شناختها و تصورات آگاهی بخشی را که به قصد نزدیک شدن به مضامین و مقاصد قرآن برای خود بنا نهادهاند نیز در برمیگیرد.
ابعاد پدیدهی قرآنی
بازگردیم به آیات پنجگانهای که قرآن طی آن خود را تعریف میکند و ما آنها را پیش از این مطرح کردیم. آنجا که خداوند متعال میفرماید: «وَ إِنَّهُ لَتَنْزِیلُ رَبِّ الْعَالَمِینَ نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ عَلَى قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِرِینَ بِلِسَانٍ عَرَبِیٍّ مُبِینٍ وَ إِنَّهُ لَفِی زُبُرِ الْأَوَّلِینَ» (شعراء: 196-192) اگر این تعریف را به مثابه تعریف «پدیدهی قرآنی» در نظر بگیریم، میتوانیم برای این پدیده دو نقطه شروع متمایز قائل شویم: شروع زمانی/ تاریخی که آیهی چهارم یعنی «بِلِسانِ عَرَبّی مُبینِ» بدان اشاره دارد و سرآغاز ازلی و لازمانی که آیهی اخیر «وَ إنَّهُ لَفی زُبُرِ الأوَّلینَ» بدان اشعار دارد. «زبر» یعنی کتابها و مقصود از آن کتابهای آسمانی سابق است. ما نمیتوانیم آغازی برای این کتب مشخص کنیم، زیرا به درستی از تعداد پیامبران آگاه نیستیم، قرآن که در این خصوص مرجع ماست خطاب به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید: «وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلاً مِنْ قَبْلِکَ مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنَا عَلَیْکَ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَیْکَ»(3) (غافر: 78).در آیات پنجگانهی مذکور، در حالی که دو آیه نسبت میان پدیدهی قرآنی با زمان (آغاز زمانی و آغاز لازمانی) را مشخص میسازند، سه آیه ماهیت این پدیده را بیان میکنند، بدین معنا که: موضوع مربوط به «تَنزیلُ رَبَّ العالَمینَ» ینی نص الهی است. «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأمینُ»؛ آنان را روح الامین یعنی جبرئیل از جانب خدا بر قلب تو یا محمد نازل کرده «عَلی قَلبِکَ» تا رسولی باشی که رسالتت را ابلاغ کنی. «لِتَکُونَ مِنَ المُنذِرینَ بِلِسانِ عَرَبّی مُبینِ».
بنابراین قرآن وحیی از جانب خداست. جبرئیل حامل آن است به سوی محمد و به زبان عربی. این قرآن «إنّه» از جنس وحیی است که در کتابهای رسولان اولین است. این قرآن از یک سو امر جدیدی نیست، بلکه استمرار خطاب الهی به بشر است، آنچنان که خداوند میفرماید: «وَ الَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ مِنَ الْکِتَابِ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقاً لِمَا بَیْنَ یَدَیْهِ»(4) (فاطر: 31) یعنی تورات و انجیل. از سوی دیگر، تجربهای روحی است که در دریافت وحی خلاصه شده است «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأمینُ عَلی قَلبِکَ» و از سوی سوم رسالتی است که حامل خود را از بیم دهندگان «مِنَ المُنذِرینَ» و تبیین کنندگان حق از باطل برای مردم و در نتیجه در مواجهه با مردم قرار میدهد و به این ترتیب تجربهی دیگری به نام تجربهی اجتماعی، ارشادی و دعوتگری به این تجربهی معنوی (تجربهی دریافت وحی) اضافه میشود.
بنابراین در پدیدهی قرآنی سه جنبه وجود دارد: جنبهی لازمانی که در نسبت آن با رسالت آسمانی متجلی میشود، جنبهی معنوی که در دشواری پیامبر در تجربهی دریافت وحی خود را نشان میدهد و جنبهی اجتماعی و دعوتگری که در اقدام پیامبر به تبلیغ رسالت و تبعات آن از جمله واکنش مردمان خود را نشان میدهد.
بررسی و سخن گفتن دربارهی این جنبهها قدمتی به میزان قدمت بحث دربارهی علوم قرآن دارد. قدما بخش عظیمی از این نوع بررسیها و گفتوگوها را از سایر مباحث متمایز ساخته و ذیل مصطلح خاص «دلائل النبوه» قرار داده و کتابهای زیادی تحت این عنوان به رشتهی تحریر درآوردهاند. این اصطلاح به لحاظ مضمونی با مسائل بسیاری که تحت عنوان «پدیدهی قرآنی» قرار میگیرند، تداخل پیدا میکند. با این حال، مفهوم «پدیدهی قرآنی» حوزهای وسیعتر را شامل میشود. همچنین به همان میزان که مصطلح «دلائل النبوه» معاصر قدما است، مفهوم «معاصر ما» (امروزی) است. این مفهوم بر حوزهای وسیعتر دلالت دارد؛ معاصر ماست، زیرا مفهوم «پدیده» در اصطلاح امروز حوزههای متعددی را دربرمیگیرد. به عبارت دیگر، همچون یک مفهوم عملی و ملموس به کار گرفته میشود، چرا که ما از پدیدهای طبیعی، اجتماعی و فرهنگی سخن میگوییم.
در نتیجه اگر بخواهیم مثلاً در ذهن خود رابطهی قرآن با این پدیدهها را تصور کنیم، مفهوم «پدیدهی قرآنی» بیش از مفهوم «دلائل النبوه» میتوانید بیانگر مقصود و هدف ما و در عین حال مفهوم معاصر ما باشد.
پینوشتها:
1- این سئوالها غیر از سئوالهایی دربارهی اصل قرآن است. زیرا اصل قرآن وحی است و وحی به حوزهی تسلیم و ایمان مرتبط است و نه حوزهی بحث و برهان.
2- شاید مشهورترین کتابی که در دوران متأخر در این زمینه نوشته شده کتاب الاتقان فی علوم القرآن، اثر جلال الدین سیوطی (م 911 هـ .ق) باشد. وی در این کتاب کوشیده مسائل مختلفی را که در کتابهای پیش از او دربارهی قرآن مطرح شده با تأکید بر کتاب بدرالدین محمدبن عبدالله زرکشی (م 794 هـ .ق) جمعآوری کند (ر.ک. به ابوعبدالله محمدبن بهادر الزرکشی، البرهان فی علوم القرآن، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، 4 جلد، بیروت، دارالمعرفه).
3- ما پیش از تو رسولانی فرستادیم، سرگذشت گروهی از آنان را برای تو بازگفته و گروهی را برای تو بازگو نکردهایم.
4- و آنچه از کتاب به تو وحی کردیم حق است و تصدیق کننده و هماهنگ با کتب پیش از آن.
عابدالجابری، محمد (1393)، رهیافتی به قرآن کریم در تعریف قرآن، ترجمه محسن آرمین، تهران: نشر نی، چاپ اول