مترجم: محسن آرمین
سورهی اعراف همانگونه که از خلال یادآوری پیامبران عربی که از زمرهی پیامبران اهل کتاب نبودند، به بازتنظیم رابطه عرب با امر نبوت در گذشتهی آنها پرداخت؛ رابطهی این پیامبر جدید- پیامبری امی که قوم فاقد کتابش را صاحب کتاب کرده- را با اهل کتاب تنظیم میکند.
این چنین است که سورهی اعراف بعد از حکایت داستان لوط و قومش ما را به داستانی طولانی ارجاع میدهد که اساس این سوره را تشکیل میدهد: داستان موسی و برادرش هارون با فرعون و حوادثی که در پی عدم اطاعت بنیاسرائیل از موسی، ماند گرایش به پرستش گوسالهی طلا، بر ایشان گذشته است. این حادثه زمانی رخ داد که موسی برای دریافت «الواح» (وحی) از خداوند رفته بود. سوره پس از حکایت این حادثه که موجب خشم موسی و غضب خداوند گردید، به طلب مغفرت موسی منتهی میشود: «قَالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَکْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَ إِیَّایَ أَ تُهْلِکُنَا بِمَا فَعَلَ السُّفَهَاءُ مِنَّا إِنْ هِیَ إِلاَّ فِتْنَتُکَ تُضِلُّ بِهَا مَنْ تَشَاءُ وَ تَهْدِی مَنْ تَشَاءُ أَنْتَ وَلِیُّنَا فَاغْفِرْ لَنَا وَ ارْحَمْنَا وَ أَنْتَ خَیْرُ الْغَافِرِینَ وَ اکْتُبْ لَنَا فِی هذِهِ الدُّنْیَا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ إِنَّا هُدْنَا إِلَیْکَ»(1) (اعراف: 156-155)
پاسخ الهی به این درخواست ادامهی همین آیه است: «قَالَ عَذَابِی أُصِیبُ بِهِ مَنْ أَشَاءُ وَ رَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ»(2).
این پاسخ قابل فهم است، زیرا رحمت خداوند مانند قدرتش بیانتهاست. اما چنین نیست که هر چیزی با این اطلاق شایستهی رحمت خداوند باشد، بلکه ناگزیر شروطی وجود دارد. مثلاً خداوند شیطان را به خاطر سرپیچی از فرمان الهی و امتناع از سجده به آدم از دایرهی رحمتش خارج ساخت. اما آدم، اگرچه خود را فراموش کرد و مرتکب خطا شد، توبه کرد و خداوند توبهاش را پذیرفت. و اما بنیآدم مادام که شیطان را سرپرست خود نگیرند، عملاً شایستهی رحمت خداوند هستند. این قاعده شامل حال قوم موسی هم میشود، قومی که گمراه شدند و گوساله را پرستیدند و موسی برای ایشان طلب مغفرت کرد. اما رحمت خداوند دربارهی جوامع یهود آینده مشروط به شروطی است که در این آیه بدان اشاره شده است: «فَسَأَکْتُبُهَا لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَ الَّذِینَ هُمْ بِآیَاتِنَا یُؤْمِنُونَ»(3) (اعراف: 156)
آنچه گفته شد مربوط به یهود تا پیش از قیام دعوت محمدی بود. اما بعد از دعوت محمدی رحمت خداوند فقط دربارهی گروهی از ایشان مقرر شده است: «الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَائِثَ وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلاَلَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»(4) (اعراف: 157).
علت این امر آن است که اهل کتاب پیش از این به لطف استغفار موسی برای آنها و پیروی آنها از شریعتی که موسی آورده بود، مشمول رحمت خداوند میشدند اما: «فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا الْکِتَابَ یَأْخُذُونَ عَرَضَ هذَا الْأَدْنَى»(5) (اعراف: 169) به عبارت دیگر، یهود پس از موسی منحرف شدند و اکنون بر ایشان واجب است که به اصل دینی که موسی آورده بود، یعنی دین شیخ انبیاء ابراهیم که محمدبن عبدالله امروز به دعوت بدان برخاسته است، بازگردند. این دین- که در اصل دین ابراهیم و «دین قیم» بوده است- دین فطرت است؛ همان دینی که خداوند آن را برای همهی مردم برگزیده است و آن همین دینی است که محمدبن عبدالله موظف به ابلاغ آن به همهی مردم است. این سخن خداوند خطاب به پیامبر بزرگوارش پس از آیات پیشین میآید: «قُلْ یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ جَمِیعاً الَّذِی لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ لاَ إِلهَ إِلاَّ هُوَ یُحْیِی وَ یُمِیتُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ النَّبِیِّ الْأُمِّیِّ الَّذِی یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ کَلِمَاتِهِ وَ اتَّبِعُوهُ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ»(6) (اعراف: 158). سوره همچنین میافزاید گروهی از یهود که منحرف نشده و به آنچه در تورات آمده تمسک میکنند، همان یهودیانی هستند که مسیح را یاری کردند و تثلیث را نپذیرفتند. از این جریان که آریوس آنها را رهبری میکرد، پیروان و رهبرانی تا زمان دعوت محمدی باقی مانده بودند و به دعوت محمدی بشارت میدادند. این فرمودهی خداوند است که بلافاصله بعد از آیهی پیشین اعلام میدارد: «وَ مِنْ قَوْمِ مُوسَى أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ»(7) (اعراف: 159).
پینوشتها:
1- و موسی گفت پروردگارا، اگر میخواستی آنها را پیش از این هلاک میکردی و مرا نیز، آیا ما را بدانچه بیخردان ما کردند هلاک میکنی؟ این نیست مگر آزمون تو هر که را بخواهی گمراه میکنی و هر که را بخواهی راه مینمایی. تو سرپرست و یاور مایی، پس ما را بیامرز و بر ما ببخشای و تو بهترین آمرزندگانی و برای ما در این جهان نیکویی بنویس و در آن جهان نیز، که ما به تو بازگشتیم.
2- [خدای] گفت: عذابم را به هر که بخواهم میرسانم، و مهر و بخشایشم همه چیز را فرا گرفته است.
3- پس زودا که آن را برای کسانی بنویسم که پرهیزگاری میکنند و زکات میدهند و به آیات ما میگروند.
4- آنان که پیروی میکنند آن فرستاده پیامبر درس ناخوانده و خط نانوشتهای را که [نام و نشانههای] او را نزد خویش در تورات و انجیل نوشته مییابند، آنان را به نیکی فرمان میدهد و از بدی باز میدارد و چیزهای پاکیزه را برایشان حلال و پلیدیها را بر آنها حرام میکند و بار گرانشان- تکالیف سخت و دشوار- و بند و زنجیرشان- امور دست و پاگیر- را از آنها فرو مینهد- آزادشان میکند. پس کسانی که به او گرویدند و او را بزرگ و گرامی داشتند و یاریاش کردند و از آن نوری که با او فرو آمده- قرآن- پیروی نمودند، ایشانند رستگاران.
5- پس، از پی ایشان- که نیکان و دادگران بودند- آیندگانی [بدکار] جانشین شدند که کتاب- تورات- را به میراث بردند، کالای ناپایدار این جهان فروتر- دنیا- را میستانند.
6- بگو ای مردم، من فرستادهی خدا به همهی شما هستم، آن [خدایی] که او راست پادشاهی آسمانها و زمین. خدایی جز او نیست، زنده میکند و میمیراند. پس به خدا و فرستادهی او، آن پیامبر درس ناخوانده و خط نانوشتهای که به خدا و سخنان او ایمان بیاورید و او را پیروی کنید، باشد که راه یابید.
7- و از قوم موسی گروهیاند که [مردم را] به حق راه مینمایند و بدان [وسیله] دادگری میکنند.
عابدالجابری، محمد (1393)، رهیافتی به قرآن کریم در تعریف قرآن، ترجمه محسن آرمین، تهران: نشر نی، چاپ اول