نویسنده: اوری روبین
مترجم: حسن رضایی
مترجم: حسن رضایی
بنیاسرائیل یکی از القاب قرآنی اسرائیلیان و یهودیان و نیز مسیحیان، عمدتاً برای اشاره به نسلهای گذشته. اغلب آیاتی که در آنها عبارت بنیاسرائیل ذکر شده به اسرائیلیان زمان موسی اختصاص یافتهاند، اما به مراحل متأخر تاریخ آنها نیز اشاراتی شده است. از جمله به داستان طالوت (بقره: 246-252)، تخریب هیکل (اسراء: 2-8) و ظهور عیسی (صف: 6). گهگاه عنوان «بنیاسرائیل» را میتوان به جای عنوان «اهل کتاب» به کار برد.
شاهد تاریخی برگزیدگی اسرائیل را سفر خروج به دست میدهد، یعنی نجات بنیاسرائیل از بردگی در مصر و به مدد آیات و معجزات» که به فتح ارض موعود منجر میشود. این رهایی تحقق وعدهی قدیم خداوند به پدران اسرائیل مبنی بر خلافت فرزندان آنها در سرزمین کنعان است (مثلاً خروج، 3: 6-17؛ تثنیه، 4: 34؛ 7: 8؛ مراثی ارمیا، 11: 4). اسرائیل مادام که خدا را بندگی کند و پیمان خود را با خداوند نگه دارد قوم برگزیده باقی میماند (خروج،19: 5)، اما اگر گمراه شود دیگر قوم الهی محسوب نمیشود. پس هنگامی که اسرائیلیان گناه پرستش گوسالهی طلایی را مرتکب شدند (نک. گوسالهی سامری)، خداوند آنان را طرد کرد و آنان را قوم موسی نامید که موسی، و نه خداوند، آنها را از مصر نجات داده است (خروج: 32: 7). قوم اسرائیل به سبب گناه خویش به لوعَمّی (lo-ammi) به معنی «قوم من» بدل شدند (هوشع، 1: 9).
صریحترین صورتبندی از اندیشهی برگزیدن بنیاسرائیل در آیات 30-33 دخان آمده است که خداوند اعلام میکند ایشان را بر همهی جهانیان برگزیده است (اخترناهُم). این عبارت در کنار داستان نجات اسرائیل از دست فرعون آمده است و آیات نازل شده بر اسرائیل در حین نجات را نیز در برمیگیرد. این آیات در بخشهای دیگری از قرآن تکرار شدهاند، آنجا که بنیاسرائیل به عنوان برگزیدهی خداوند معرفی میشود، مثلاً در آیات 16-17 جاثیه، که مطابق آن خداوند به آنان کتاب (یعنی تورات، و حکم و نبوت میدهد، به ایشان چیزهای پاکیزه (طیّبات) میبخشد و آنها را بر همهی جهانیان «برتری» میدهد (و فَضّلناهُم). سپس از نشانههای روشنی (بیّنات) سخن به میان میآید که به آنها داده شده است. مطابق آیات دیگر قرآن (مثلاً مائده: 32)، این نشانهها را پیامبرانشان برای آنان آوردهاند.
برگزیدگی اسرائیل نشان نعمت خداوند بر ایشان است. از اینرو، در آیهی 211 بقره از «نشانههای روشنی» سخن به میان میآید که خداوند بر اسرائیل فرستاد و آنان را از «تغییر» نعمت خداوند برحذر میدارد. نعمت خداوند چیزی است که بنیاسرائیل باید به خاطر بسپارد؛ این نعمت برتری آنها بر جهانیان (بقره: 47 و122) و نیز برخورداری ایشان از انبیا و ملوک گردانیدن آنها را هم شامل میشود (مائده: 20).
همچنین نعمت خدا در پیوند نزدیک با عهد خداوند آشکار میشود، عهدی که بنیاسرائیل باید حافظ آن باشند. حفظ این عهد به این معناست که آنها باید تورات را باور داشته باشند و قوانین خداوند را رعایت کنند (بقره: 40-43). عهد خداوند با بنیاسرائیل اغلب «میثاق» خوانده شده است (بقره: 63، 83-84 و 93؛ مائده: 12 و70) که بر الزام به حفظ سنّت نیز اطلاق میشود (نساء: 145). این میثاق همچنین میثاق با کسانی است که «کتاب را دریافت کردهاند» (آل عمران: 187).
قرآن متوجه دیگر گناهان بنیاسرائیل نیز هست، که از حوزهی خروج فراتر میرود، مثلاً آزار و قتل پیامبرانشان (بقره: 61، 87 و 91؛ آل عمران: 21، 112 و 181؛ نساء: 155؛ مائده: 70). قرآن همچنین بنیاسرائیل را به سبب کشمکشهای درونی ایشان (اختلاف) سرزنش میکند، اختلافاتی که پس از برگزیده شدن از سوی خداوند به تفرقه میان آنان انجامید (جاثیه: 16-17؛ نیز نک. یونس: 93). در جای دیگری از قرآن این تفرقه به اهل کتاب نسبت داده شده است. (آل عمران: 19).
گناه بزرگ بنیاسرائیل، که نشانهی شکستن عهد خداوند است، تحریف کلام خدا، یعنی تورات، است (مائده: 13). همین مطلب دربارهی یهودیان نیز گفته شده است (نساء: 46؛ مائده: 41). قرآن همچنین به عدهای از اهل کتاب اشاره میکند که بخشهایی از کتاب را پنهان کردند (انعام: 91؛ نیز نک. بقره: 159 و 174؛ آل عمران: 187 و غیره). قرآن نه تنها به ذکر گناهان بنیاسرائیل میپردازد، بلکه برخی از پیامبران آنها، یعنی داوود و مسیح، را مثال میزند که ایشان را به سبب رفتارشان نفرین کردهاند. (مائده: 78)
ارتقای جایگاه مسلمانان به مرتبهی قومی برگزیده و جایگزینی آنها به جای بنیاسرائیل در آیاتی از قرآن نقل شده است که جنبههای مختلف برخورداری از مؤمنان از نعمت خداوند را برمیشمرند. بنابراین، نعمت خداوند به صورت چیزی معادل دین نازل شده بر آنها درمیآید (مائده: 3) و به میثاق خداوند با آنان پیوند میخورد (مائده: 7). در این مقام، نعمت خداوند شامل برخورداری مؤمنان از کتاب و حکمت (بقره: 231)، برقراری الفت میان قلوب آنها (آل عمران: 103)، حفاظت از آنها در برابر دستدرازی دشمنانشان (مائده: 11) و یاری آنان در جنگ (احزاب: 9) میشود.
با این همه، شواهد قرآنی گناه بنیاسرائیل و مخصوصاً ساختن گوسالهی طلایی، به منظور تقبیح مظاهر فساد در جامعهی اسلامی نیز ارائه شدهاند، وضعیتهایی که علامت شبیه شدن مسلمانان به دیگر جوامع قلمداد شده بودند. مثلاً ذکر گناه ساختن گوسالهی طلایی در روایتی از محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) که در آن وی پیشگویی میکند که مسلمانان از سنتهای شیطانی بنیاسرائیل پیروی خواهند کرد. او این مطلب را هنگامی اعلام میکند که مسلمانان از پیامبر میخواهند پرستشگاهی شبیه عبادتگاه مشرکان برای آنان برپا دارد. پیامبر نمیپذیرد و میگوید که مسلمانان همان چیزی را خواستهاند که پیشتر قوم موسی از او خواسته بودند، یعنی همان گوسالهی طلایی (ابن اسحاق، سیره، 84/4-85). از شواهد قرآنی عقوبت بنیاسرائیل به ویژه استحالهی آنها به خوک و میمون (بقره: 65؛ مائده: 60؛ اعراف: 166) نیز به عنوان هشداری علیه جنبههای مختلف تشبث به باورها و اعمال یهودیان و مسیحیان استفاده شده است که در این زمینه برخی از فرقههای بدعتگذار در اسلام مقصر شمرده شدهاند. برخی گروهها پیشگویی کردند که بدعتگذاران (از قبیل قدریان و غیره) به خوک و میمون گرفتار خواهند شد.
اما به صورت رایجتر، شیعیان با بنیاسرائیل در مقام گروه برگزیده یکی دانسته میشوند. مفسران شیعی توضیح میدهند که بنیاسرائیل برگزیدهی خداوند که در قرآن (مثلاً در آیهی 47 بقره) ذکر شده است به شیعیان اشاره دارد. این مسئله بر این نظر استوار است که اسرائیل یکی از نامهای محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) است (عیاشی، تفسیر، 62/1-63) و بنابراین «بنیاسرائیل» به معنای فرزندان محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) است که اماماناند. شیعیان امامیه مناسبترین نظیر بنیاسرائیل برای امامان خود را در اشارهی قرآن به دوازده «نقیب» (جـ نُقباء) پیدا کردهاند که، بنابر آیهی 12 مائده، موسی آنها را برای هدایت بنیاسرائیل برگزید. گمان رفته است که دوازده امام متناظر با دوازده نقیب هستند (ابن شهر آشوب، مناقب، 258/1).
منابع تحقیق :
خواننده گرامی! منابع مقاله را در نسخه ی چاپی ملاحظه فرمایید.
مک اولیف، جین دَمن؛ (1390)، دائرةالمعارف قرآن (جلد اول آ-ب)، ترجمهی: حسین خندق آبادی، مسعود صادقی، مهرداد عباسی، امیر مازیار، تهران: انتشارات حکمت.
پسزمینهی مربوط به کتاب مقدس.
مواجههی قرآن با بنیاسرائیل را باید در برابر پسزمینهای از اشارات کتاب مقدس دربارهی آنها بررسی کرد. عناوین «اسرائیل»، «خاندان اسرائیل» و «بنیاسرائیل» قبلاً در عهد عتیق به صورت نامهای مترادف قوم اسرائیل به کار رفته بود و وجه تسمیه آن به یعقوب، جد بزرگشان، برمیگردد که نامش به اسرائیل تغییر یافت (نک. پیدایش، 32: 29). در عهد جدید «اسرائیل» به عنوان نامی برای یهودیان به کار میرود. (مثلاً اعمال رسولان، 1: 6؛ 2: 22؛ 36؛ 3: 12؛ 4: 8). قرآن متوجه دیگر گناهان بنیاسرائیل نیز هست، که از حوزهی خروج فراتر میرود، مثلاً آزار و قتل پیامبرانشان (بقره: 61، 87 و 91؛ آل عمران: 21، 112 و 181؛ نساء: 155؛ مائده: 70). قرآن همچنین بنیاسرائیل را به سبب کشمکشهای درونی ایشان (اختلاف) سرزنش میکند، اختلافاتی که پس از برگزیده شدن از سوی خداوند به تفرقه میان آنان انجامید (جاثیه: 16-17؛ نیز نک. یونس: 93). در جای دیگری از قرآن این تفرقه به اهل کتاب نسبت داده شده است. در عهد عتیق، اسرائیل قوم مقدسی است که خداوند آنها را بندگان برگزیدهی خود قرار داده است و مرتبهی آنها را از تمام اقوام روی زمین والاتر است (مثلاً تثنیه، 7: 6). این برگزیدگی اسرائیل مبیّن پیمانی میان خداوند و بندگان برگزیدهی اوست که وظیفهی آنها پیروی از آیین الهی (مزامیر، 105: 43-45)، نبرد با بتپرستان و پرهیز از هرگونه گناه است (تثنیه 7:5-6؛ 14: 1-2 و غیره). این برگزیدگی نشان دهندهی نعمت خداوند بر آنان است؛ خداوند بنیاسرائیل را به سبب شایستگی آنها برنگزید، بلکه این برگزیدگی صرفاً به سبب عشق خداوند به اسرائیل (تثنیه، 7-7: 8) و به سبب نام خود خداوند بود (اشعیا، 8: 9-11).شاهد تاریخی برگزیدگی اسرائیل را سفر خروج به دست میدهد، یعنی نجات بنیاسرائیل از بردگی در مصر و به مدد آیات و معجزات» که به فتح ارض موعود منجر میشود. این رهایی تحقق وعدهی قدیم خداوند به پدران اسرائیل مبنی بر خلافت فرزندان آنها در سرزمین کنعان است (مثلاً خروج، 3: 6-17؛ تثنیه، 4: 34؛ 7: 8؛ مراثی ارمیا، 11: 4). اسرائیل مادام که خدا را بندگی کند و پیمان خود را با خداوند نگه دارد قوم برگزیده باقی میماند (خروج،19: 5)، اما اگر گمراه شود دیگر قوم الهی محسوب نمیشود. پس هنگامی که اسرائیلیان گناه پرستش گوسالهی طلایی را مرتکب شدند (نک. گوسالهی سامری)، خداوند آنان را طرد کرد و آنان را قوم موسی نامید که موسی، و نه خداوند، آنها را از مصر نجات داده است (خروج: 32: 7). قوم اسرائیل به سبب گناه خویش به لوعَمّی (lo-ammi) به معنی «قوم من» بدل شدند (هوشع، 1: 9).
قوم برگزیدهی اسرائیل در قرآن:
این آرا و نظرات، که عمدتاً در سفر تثنیه به چشم میخورد، تقریباً به طور تمام و کمال در قرآن تکرار میشوند. اشارات قرآنی به بنیاسرائیل از سویی متوجه برگزیدگی اسرائیل و از سوی دیگر ناظر بر پیمان شکنی اسرائیل در برابر خداوند است. این اشارات در مجموع ناظر بر این معنا هستند که اسرائیل به عشق خداوند خیانت کرد و جایگاه قوم برگزیدهی خداوند را از دست داد که به طور تلویحی اشارهای است بر اینکه مؤمنان پیرو پیامبر قرآن به عنوان قوم برگزیدهی جدید خداوند جایگزین بنیاسرائیل شدند. بیشتر اشارات قرآن در داستان خروج ریشه دارد، که به برگزیدگی اسرائیل و نیز گناه ایشان میپردازد.صریحترین صورتبندی از اندیشهی برگزیدن بنیاسرائیل در آیات 30-33 دخان آمده است که خداوند اعلام میکند ایشان را بر همهی جهانیان برگزیده است (اخترناهُم). این عبارت در کنار داستان نجات اسرائیل از دست فرعون آمده است و آیات نازل شده بر اسرائیل در حین نجات را نیز در برمیگیرد. این آیات در بخشهای دیگری از قرآن تکرار شدهاند، آنجا که بنیاسرائیل به عنوان برگزیدهی خداوند معرفی میشود، مثلاً در آیات 16-17 جاثیه، که مطابق آن خداوند به آنان کتاب (یعنی تورات، و حکم و نبوت میدهد، به ایشان چیزهای پاکیزه (طیّبات) میبخشد و آنها را بر همهی جهانیان «برتری» میدهد (و فَضّلناهُم). سپس از نشانههای روشنی (بیّنات) سخن به میان میآید که به آنها داده شده است. مطابق آیات دیگر قرآن (مثلاً مائده: 32)، این نشانهها را پیامبرانشان برای آنان آوردهاند.
برگزیدگی اسرائیل نشان نعمت خداوند بر ایشان است. از اینرو، در آیهی 211 بقره از «نشانههای روشنی» سخن به میان میآید که خداوند بر اسرائیل فرستاد و آنان را از «تغییر» نعمت خداوند برحذر میدارد. نعمت خداوند چیزی است که بنیاسرائیل باید به خاطر بسپارد؛ این نعمت برتری آنها بر جهانیان (بقره: 47 و122) و نیز برخورداری ایشان از انبیا و ملوک گردانیدن آنها را هم شامل میشود (مائده: 20).
همچنین نعمت خدا در پیوند نزدیک با عهد خداوند آشکار میشود، عهدی که بنیاسرائیل باید حافظ آن باشند. حفظ این عهد به این معناست که آنها باید تورات را باور داشته باشند و قوانین خداوند را رعایت کنند (بقره: 40-43). عهد خداوند با بنیاسرائیل اغلب «میثاق» خوانده شده است (بقره: 63، 83-84 و 93؛ مائده: 12 و70) که بر الزام به حفظ سنّت نیز اطلاق میشود (نساء: 145). این میثاق همچنین میثاق با کسانی است که «کتاب را دریافت کردهاند» (آل عمران: 187).
خروج از مصر و گناهان اسرائیل.
نجات اسرائیل از دست فرعون آشکارترین تجلی نعمت خداوند است (ابراهیم: 6). این رویداد و نیز سفر بنیاسرائیل به سرزمین مقدس در بخشهای مختلفی از قرآن به اختصار یا مفصل بازگو شده است. شرح مفصل این رویداد در آیات 103-171 اعراف آمده است. در اینجا داستان با موسی و هارون و ملاقات ایشان با فرعون آغاز میشود و آیات، یعنی معجزات آنها و مصائب فرعون را نیز در برمیگیرد (اعراف: 103-133). پس از آن، شرح عزیمت اسرائیل از مصر و غرق شدن لشکریان فرعون در دریا میآید (اعراف: 134-136). سپس اشارهی مختصری به استقرار بنیاسرائیل در سرزمین موعود (اعراف: 137) میشود. این روایت از داستان فرعون یکی از مشهورترین داستانهای عذاب قرآن است، داستانهایی دربارهی اقوامی که به سبب عصیانشان نابود شدند. گهگاه داستان عقوبت فرعون مستقل از داستان بنیاسرائیل میآید (شعرا: 10-68؛ نمل: 7-14؛ قصص: 3-47؛ زخرف: 46-56؛ ذاریات: 38-40؛ نازعات: 15-29). در سورهی اعراف داستان عقوبت فرعون با شرحی از رخدادهایی دنبال شده است که پس از عبور بنیاسرائیل از دریا روی داد. در این روایت بر گناهان آنها و به ویژه ساختن گوسالهی طلایی تأکید میشود که به شکسته شدن الواح ده فرمان میانجامد (اعراف: 138-151). گناهان دیگری که در این سوره ذکر شدهاند عبارتاند از امتناع از گفتن «حِطَّة» (واژهی ندامت یا اظهار ندامت)، که به همین سبب با بلایی که از آسمان نازل شد (رِجز) نابود شدند (اعراف: 161-162؛ نیز نک. بقره: 58-59) و نیز هتک حرمت سَبت (روز شنبه) که به سبب آن به میمون بدل شدند (بقره: 65؛ نک. اعراف: 163-167). در جای دیگری از قرآن (مائده: 20-26) گناه بنیاسرائیل در امتناع از جنگ با ساکنان قدرتمند ارض موعود نیز ذکر میشود. به عقوبت این کار، آنها باید چهل سال در بیابان سرگردان شوند (تا هلاک گردند). این روایت نیز بر روایت کتاب مقدس از این وقایع استوار است (اعداد، 13).(1)قرآن متوجه دیگر گناهان بنیاسرائیل نیز هست، که از حوزهی خروج فراتر میرود، مثلاً آزار و قتل پیامبرانشان (بقره: 61، 87 و 91؛ آل عمران: 21، 112 و 181؛ نساء: 155؛ مائده: 70). قرآن همچنین بنیاسرائیل را به سبب کشمکشهای درونی ایشان (اختلاف) سرزنش میکند، اختلافاتی که پس از برگزیده شدن از سوی خداوند به تفرقه میان آنان انجامید (جاثیه: 16-17؛ نیز نک. یونس: 93). در جای دیگری از قرآن این تفرقه به اهل کتاب نسبت داده شده است. (آل عمران: 19).
گناه بزرگ بنیاسرائیل، که نشانهی شکستن عهد خداوند است، تحریف کلام خدا، یعنی تورات، است (مائده: 13). همین مطلب دربارهی یهودیان نیز گفته شده است (نساء: 46؛ مائده: 41). قرآن همچنین به عدهای از اهل کتاب اشاره میکند که بخشهایی از کتاب را پنهان کردند (انعام: 91؛ نیز نک. بقره: 159 و 174؛ آل عمران: 187 و غیره). قرآن نه تنها به ذکر گناهان بنیاسرائیل میپردازد، بلکه برخی از پیامبران آنها، یعنی داوود و مسیح، را مثال میزند که ایشان را به سبب رفتارشان نفرین کردهاند. (مائده: 78)
بیشتر بخوانید:سیمای بنی اسرائیل در قرآن و عهدین
مقاصد جدلی.
قرآن مضمون ماجراهای مربوط به بنیاسرائیل را برای ارائهی استدلالهایی جدلی به کار میبندد که از تنشهای میان مؤمنان مسلمان با یهودیان و مسیحیان همعصر آنها ناشی شده بود. قرآن میکوشد تا اثبات کند که اسلام چهارچوبی برای قوم برگزیدهی جدید خداوند فراهم میآورد و اینکه بنیاسرائیل، یعنی یهودیان و مسیحیان، دیگر قومی برگزیده نیستند. این مطلب به صراحت در آیهی 18 مائده آمده است، که در آن یهودیان و مسیحیان مدعی میشوند که «پسران خداوند و دوستان او»اند. قرآن در پاسخ به این ادعا تصریح میکند که آنها بشری بیش نیستند که خداوند آنان را به سبب گناهانشان عذاب میکند.ارتقای جایگاه مسلمانان به مرتبهی قومی برگزیده و جایگزینی آنها به جای بنیاسرائیل در آیاتی از قرآن نقل شده است که جنبههای مختلف برخورداری از مؤمنان از نعمت خداوند را برمیشمرند. بنابراین، نعمت خداوند به صورت چیزی معادل دین نازل شده بر آنها درمیآید (مائده: 3) و به میثاق خداوند با آنان پیوند میخورد (مائده: 7). در این مقام، نعمت خداوند شامل برخورداری مؤمنان از کتاب و حکمت (بقره: 231)، برقراری الفت میان قلوب آنها (آل عمران: 103)، حفاظت از آنها در برابر دستدرازی دشمنانشان (مائده: 11) و یاری آنان در جنگ (احزاب: 9) میشود.
اسرائیلیان صالح.
از سوی دیگر، قرآن متوجه گروه اسرائیلیان صالح نیز هست و اینان عدهی قلیلیاند که به پیامبران خویش مؤمن باقی ماندهاند. در آیهی 159 اعراف به گروهی (اُمّة) از صالحان اشاره شده است که در میان «قوم موسی» زندگی میکنند؛ آنها «به حق هدایت میکنند و بدان دادگری مینمایند». برخی از مفسران اولیهی قرآن (مقاتل، تفسیر، 553/2-554) این عده را همان قبایل گمشدهی بنیاسرائیل میدانند که در قسمت علیای رودخانهای از شنهای روان موسوم به اَردَف زندگی میکنند که هر شنبه «منجمد» میشود (یعنی همان رود سَمباتیون مذکور در مِدارش)، اما تفسیرهای رایجتر این عده را با یهودیان همعصر پیامبر که دین اسلام را پذیرفتند یکی میدانند. به همین ترتیب، گروه صالحی از پیشوایان (ائمه، مفـ امام) نیز در میان بنیاسرائیل هستند که در آیهی 24 سجده ذکر شدهاند (نک. قصص: 5). به گروه (اُمّة) صالحی از اهل کتاب نیز اشاره شده است (مائده: 65-66؛ آل عمران: 113-114؛ نک. آل عمران: 199).مسلمانان و بنیاسرائیل مذکور در قرآن.
تاریخ نگاران مسلمان از آیات قرآن دربارهی بنیاسرائیل به عنوان ابزاری برای روشن کردن روابط محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) با یهودیان مدینه سود جستهاند. در نوشتههای ابناسحاق (د. 150)، یکی از اولین زندگینامهنویسان محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، برای نخستین بار این آیات حملهای به یهودیان روزگار محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) قلمداد میشوند. او در توصیف خود از شرایط مدینه اندکی پس از هجرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) از مکه بسیاری از آیات ناظر بر گناهان بنیاسرائیل- عمدتاً از سورهی بقره- را میگنجاند (ابن اسحاق، سیره، 177/2 و بعد). بارزتر از همه تفسیر او از آیهی 40 بقره است که در آن خداوند به بنیاسرائیل فرمان میدهد که به پیمان خود با او وفادار بمانند. در نظر ابن اسحاق این آیه خطابی خاص به پیشوایان یهودیان مدینه است، که از آنان میخواهد به عهد خود با خداوند وفادار بمانند، یعنی هنگامی که احمد (صلی الله علیه و آله و سلم) به نزد ایشان میرود، به او ایمان بیاورند (نک. صف: 6؛ ابن اسحاق، سیرة،181/2).با این همه، شواهد قرآنی گناه بنیاسرائیل و مخصوصاً ساختن گوسالهی طلایی، به منظور تقبیح مظاهر فساد در جامعهی اسلامی نیز ارائه شدهاند، وضعیتهایی که علامت شبیه شدن مسلمانان به دیگر جوامع قلمداد شده بودند. مثلاً ذکر گناه ساختن گوسالهی طلایی در روایتی از محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) که در آن وی پیشگویی میکند که مسلمانان از سنتهای شیطانی بنیاسرائیل پیروی خواهند کرد. او این مطلب را هنگامی اعلام میکند که مسلمانان از پیامبر میخواهند پرستشگاهی شبیه عبادتگاه مشرکان برای آنان برپا دارد. پیامبر نمیپذیرد و میگوید که مسلمانان همان چیزی را خواستهاند که پیشتر قوم موسی از او خواسته بودند، یعنی همان گوسالهی طلایی (ابن اسحاق، سیره، 84/4-85). از شواهد قرآنی عقوبت بنیاسرائیل به ویژه استحالهی آنها به خوک و میمون (بقره: 65؛ مائده: 60؛ اعراف: 166) نیز به عنوان هشداری علیه جنبههای مختلف تشبث به باورها و اعمال یهودیان و مسیحیان استفاده شده است که در این زمینه برخی از فرقههای بدعتگذار در اسلام مقصر شمرده شدهاند. برخی گروهها پیشگویی کردند که بدعتگذاران (از قبیل قدریان و غیره) به خوک و میمون گرفتار خواهند شد.
شیعه و بنیاسرائیل مذکور در قرآن.
اشارات مربوط به بنیاسرائیل در قرآن سهم مهمی در سنت شیعی دارند و سرگذشت آنها گواهی از سرگذشت شیعیان است. شهادت حسین (علیه السلام) و یارانش در کربلا به دست بنیامیه (خلافت. 61) در سنت شیعی، معادل سنتهای شیطانی بنیاسرائیل مذکور در قرآن قلمداد شده است که پیامبران خود را به قتل رساندند (فرات، تفسیر، 136/1، ش. 162). شیعیان همچنین الگوی فرعون در قرآن که فرزندان بنیاسرائیل را به قتل رسانید (نک. غافر: 25) بر امویان اطلاق میکنند. در این تفسیر، شیعیان تحت ستم معادل بنیاسرائیل تحت ستم در روزگار فرعون دانسته شدهاند (مثلاً، طبری، تاریخ، 711/2؛ ابن اعثم، فتوح 281/6).اما به صورت رایجتر، شیعیان با بنیاسرائیل در مقام گروه برگزیده یکی دانسته میشوند. مفسران شیعی توضیح میدهند که بنیاسرائیل برگزیدهی خداوند که در قرآن (مثلاً در آیهی 47 بقره) ذکر شده است به شیعیان اشاره دارد. این مسئله بر این نظر استوار است که اسرائیل یکی از نامهای محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) است (عیاشی، تفسیر، 62/1-63) و بنابراین «بنیاسرائیل» به معنای فرزندان محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) است که اماماناند. شیعیان امامیه مناسبترین نظیر بنیاسرائیل برای امامان خود را در اشارهی قرآن به دوازده «نقیب» (جـ نُقباء) پیدا کردهاند که، بنابر آیهی 12 مائده، موسی آنها را برای هدایت بنیاسرائیل برگزید. گمان رفته است که دوازده امام متناظر با دوازده نقیب هستند (ابن شهر آشوب، مناقب، 258/1).
منابع تحقیق :
خواننده گرامی! منابع مقاله را در نسخه ی چاپی ملاحظه فرمایید.
پینوشتها:
1- از دیدگاه اسلامی این تلقی نویسنده صحیح نیست.
منبع مقاله :مک اولیف، جین دَمن؛ (1390)، دائرةالمعارف قرآن (جلد اول آ-ب)، ترجمهی: حسین خندق آبادی، مسعود صادقی، مهرداد عباسی، امیر مازیار، تهران: انتشارات حکمت.