مترجم: محسن آرمین
1. روایات منابع سنی
دربارهی موضوع جمع قرآن دو دیدگاه مختلف وجود دارد. دیدگاه اول در منابع سنی و دیدگاه دوم در منابع شیعهی امامیه آمده است.دیدگاه رسمی سنی به فرایند جمع قرآن در مصحف واحد در دوران ابوبکر تا دوران عثمان بازمیگردد که قرآن در یک مصحف رسمی گرد آمد و باقی مصاحف سوزانده شد. مستند این دیدگاه به ویژه روایت بخاری است. میدانیم که بخاری در صحیح خود، ضمن «کتاب فضائل القرآن» بابی تحت عنوان «باب جمع القرآن»(1) قرار داده که در آن تعدادی روایت دربارهی جمع قرآن وجود دارد. مشهورترین و چه بسا مهمترین این روایات، روایت مشهورترین کاتب وحی، زیدبن ثابت، است. او در این روایت میگوید پس از کشته شدن تعداد زیادی از صحابه قاری (2) در جنگ یمامه، ابوبکر نزد وی فرستاد و ضمن متذکر شدن نگرانی از مردن حافظان و قاریان قرآن و از بین رفتن صحف، از او خواست به جمعآوری صحف اقدام کند و به او گفت: «تو جوان عاقلی هستی که ابهام و اتهامی متوجه تو نیست. تو کاتب وحی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بودی. به جستجوی قرآن و جمع آن اقدام کن». زید میافزاید: «من به جستجو و جمعآوری قرآن از روی چوبها و پوست درخت خرما و از سینههای مردان پرداختم، تا این که آخر سورهی توبه، یعنی: «لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ» (توبه: 128) تا آخر سوره را تنها نزد ابوخزیمه انصاری یافتم. وی ادامه میدهد: «صحف فراهم آمده تا فوت ابوبکر نزد وی ماند و سپس در اختیار (رضی الله عنه) قرار گرفت و پس از او نزد حفصه ماند».
بخاری روایت دیگری را دربارهی جمع قرآن در زمان عثمان نقل میکند. مطابق این روایت هنگامی که عثمان درگیر آمادهسازی سپاهی از اهل شام و عراق برای حمله به ارمنستان و آذربایجان بود، حذیفة بن یمان نزد وی آمد و گفت: «ای امیر المؤمنین، این امت را دریاب پیش از آنکه همچون یهود و نصارا گرفتار اختلاف در قرآن شوند». اختلاف سربازان عراقی و شامی در قرائت قرآن حذیفه را نگران کرده بود. هر گروهی قرائت خود را صحیح میدانست.(3)
روایت میافزاید عثمان نزد حفصه، دختر عمر، فرستاد و مصحف جمعآوری شده در زمان ابوبکر را (که پس از وفات عمر به او رسیده بود) طلب کرد تا از آن نسخهبرداری کند. حفصه قرآن را فرستاد و «عثمان زیدبن ثابت، عبدالله بن زبیر، سعیدبن عاص و عبدالرحمن بن حارث بن هشام را فرمان داد تا مصاحفی را از آن نسخهبرداری کنند». این روایت میگوید عثمان به ایشان گفت: «اگر در چیزی اختلاف کردید آن را به زبان قریش بنویسید، زیرا قرآن به زبان قریش نازل شده است». روایت همچنین میافزاید هنگامی که ایشان کار نسخهبرداری و تکثیر مصاحف را از روی مصحف موجود در نزد حفصه به پایان بردند، عثمان آن را به حفصه بازگرداند و هر یک از نسخههای جامع را که مصحف امام نامیده شد، به یکی از ولایات فرستاد و فرمان داد کلیهی صحیفهها و مصاحف قرآن متفرقه را بسوزانند.
این روایت در ادامه میافزاید که زیدبن ثابت گفت: «در حین استنساخ مصحف آیهای از سورهی احزاب را گم کرد. من شنیده بودم که رسول خدا این آیه را میخواند. جستجو کردیم و آن را نزد خزیمةبن ثابت انصاری یافتیم. آیه این بود: «مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِیلاً» (احزاب: 23) ما آن را در مصحف به سورهی احزاب ملحق کردیم».
از این روایت چهار نکته به دست میآید:
اول اینکه جمع قرآن در زمان ابوبکر منحصر به جمع «صحف» و به عبارت بهتر، جمع مواد و لوازمی بوده که صحف روی آنها نوشته میشده است، از قبیل پارچه، برگهای نازک و صاف. در حالی که جمع قرآن در دوره عثمان عبارت بوده است از منظم کردن این صحف و تبدیل آن به مصحف واحد.
دوم اینکه آیاتی وجود داشته که نزد همگان شناخته شده نبوده و زیدبن ثابت بعضی از آنها را به شرح روایت سابقالذکر یافته است.
سوم انگیزهی جمع اول قرآن ترس از کشته شدن حافظان قرآن و تباه شدن بخش زیادی از قرآن است. این ترس چنان قوی بود که عمربن خطاب جمع قرآن را از ابوبکر خواست. ابوبکر نیز پس از تردید اولیه به صورت این کار قانع شد. او در آغاز میپرسید: چگونه کاری را که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نکرده است، انجام دهم؟ اما نهایتاً مصلحت بر این تردید غلبه کرد.
و چهارم اینکه علت اختلاف مردم در قرائت اختلاف در شیوه گفتار و لهجه ایشان بود. این امری است که به موجب روایات در زمان رسول خدا مکرر اتفاق افتاده است.
در اینجا مسئلهی دیگری وجود دارد که مصادر ما بدان اهتمام لازم را مبذول نداشتهاند و آن این است که بعد از هجرت، قرآن مکی مکتوب در صحف چگونه و به چه روشی از مکه به مدینه منتقل شد؟ ممکن است بگوییم اصولاً در تحمل و یادگیری قرآن به روش حفظ اعتماد میشده است و انتقال قرآن مکی به مدینه با همین روش صورت گرفته است. با این حال، چنانکه دیدیم، روایات تصریح دارند که قرآن از روی «صحف» جمعآوری شد. آری، در اینجا اخباری وجود دارد که به انتقال پنهانی این صحف به مدینه قبل از فتح مکه اشاره میکنند، اما در بیان ادامهی ماجرا ساکتند.
2. دیدگاه مراجع شیعه
آنچه گفته شد بیان مختصر دیدگاه رسمی اهل سنت بود. اما نظر رسمی شیعه آنگونه که مراجع ایشان گفتهاند متفاوت است. امام ابوالقاسم خویی در کتاب البیان فی تفسیر القرآن (4) فصلی را تحت عنوان «فکرة عن جمع القرآن» به این موضوع اختصاص داده است.امام خویی در این فصل روایات مختلفی را از منابع سنی و غیر آن مطرح میکند. در مقدمهی آنها روایاتی از بخاری دربارهی جمع قرآن در زمان ابوبکر و سپس در زمان عثمان وجود دارد که ما پیش از این آیهها را نقل کردیم. وی با مقایسهی این روایات، وجوه اختلاف و تناقض میان آنها را مطرح میکند و آنها را با روایات دیگری میسنجد که غالباً از منابع سنی نقل شده و به عقیدهی او بر جمع قرآن در زمان پیغمبر دلالت دارند. از جملهی این روایات، روایت ابنعباس است که به موجب آن هرگاه بر پیغمبر وحی نازل میشد آن حضرت برخی کاتبان وحی را میخواند و میفرمود: این را در سورهای قرار دهید که در آن از فلان چیز نام برده شده». یکی از روایاتی که خویی بدان اعتماد کرده روایتی است که طبرانی و ابن عساکر از شعبی نقل کردهاند. مطابق این روایت شعبی گفته است: «در زمان حیات رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شش تن از انصار به نامهای ابّیبن کعب، زیدبن ثابت، معاذبن جبل، ابودرداء، سعدبن عبید و ابوزید قرآن را جمع کردند و مجمع بن جاریه قرآن را به جز دو و یا سه سوره فرا گرفت». خویی همچنین به روایتی از قتاده استناد میکند که گفته است: «از انس بن مالک پرسیدم: چه کسانی قرآن را در زمان رسول خدا جمع کردند؟ گفت: چهارتن که همگی از انصار بودند: ابیّ بن کعب، معاذبن جبل، زیدبن ثابت و ابوزید». وی در ادامه و بعد از استناد به روایات دیگری از این دست به کسانی که معتقدند لفظ «جمع» در این روایات به معنای حفظ کامل قرآن است، ایراد میگیرد و میگوید معقول نیست که در زمان رسول خدا تنها این چهار تن تمام قرآن را از حفظ داشته باشند و از اینجا به این نتیجه میرسد که مقصود از «جمع قرآن» توسط این افراد، اخذ قرآن از قاریان و از مواد مکتوب و جمع آن در مصحف واحد است. خویی در تحکیم نظر خود به قرآن استناد میکند و میگوید سورههای قرآن در زمان پیغمبر شناخته شده و میان اصحاب مطرح بودهاند. خداوند در بسیاری از آیات قرآن لفظ «کتاب» را برای قرآن به کار برده است. پیغمبر نیز در روایتی فرموده است: «من دو چیز گران سنگ میان شما برجای گذاشتم: کتاب خدا و عترتم» و میافزاید: «این روایت بر این حقیقت دلالت دارد که قرآن در زمان پیغمبر به صورت مکتوب و جمعآوری شده بوده است».
به نظر خویی کار عثمان این بوده که «قرآن را در زمان خود جمع کرد، اما جمع نه به معنای جمعآوری آیات و سور در مصحف، بلکه به معنای این که مسلمانان را بر قرائت (مصحف) امام واحد جمع کرد و دیگر مصاحفی که با آن اختلاف داشتند، سوزاند و به ولایات نیز نوشت که مصاحف خود را بسوزانند و مسلمانان را از اختلاف در قرائت قرآن نهی کرد. این امری است که بسیاری از بزرگان اهل سنت بدان تصریح کردهاند».(5)
روشن است که نظر متفاوت سید خویی، یکی از رهبران بزرگ شیعه در قرن بیستم، ناشی از تفاوت منابع و مستندات نیست. زیرا در آنچه او ذکر کرده روایات خاص شیعی نیافتیم. روایاتی که او بدانها استناد کرده همانهایی هستند که در منابع سنی آمده است. اختلاف تنها ناشی از فهم کلمهی «جمع» است که ما پیش از این دربارهی آن سخن گفتیم. این استدلال سیدخویی که قرآن نام «کتاب» را بر خود اطلاق کرده، محل مناقشه است. زیرا وصف قرآن به «کتاب» معنایش این است که قرآن مانند تورات و انجیل در زمرهی کتابهای آسمانی است. مضافاً بر اینکه در آیات قرآن لفظ «کتاب» همراه با لفظ «تنزیل» به کار رفته است، مانند این آیه: «الم تَنْزِیلُ الْکِتَابِ لاَ رَیْبَ فِیهِ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِینَ»(6) (سجده: 2-1) و این آیه: «وَ هذَا کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ مُبَارَکٌ مُصَدِّقُ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَ مَنْ حَوْلَهَ»(7) (انعام: 92) لازم به ذکر نیست که قرآن نه به صورت مجموعهای مکتوب، بلکه به صورت گروههای آیات و در زمانهای مختلف نازل شده است: «وَ قُرْآناً فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَى مُکْثٍ وَ نَزَّلْنَاهُ تَنْزِیلاً»(8) (اسراء: 106) میماند حدیث «إنی تارک فیکم الثقلین: کتاب الله و عترتی» این حدیث را برخی از مصادر سنی روایت کردهاند، اما عبارت «کتاب الله» در این حدیث و نصوص دیگر به معنای کتاب مکتوب نیست، بلکه به معنای «کتاب منزل» است. مسلمانان اجماع دارند بر این که قرآن به صورت وحی نازل شده و نه همانند الواح موسی (تورات) به صورت کتاب که قرآن دربارهی آن میفرماید: «وَ کَتَبْنَا لَهُ فِی الْأَلْوَاحِ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ مَوْعِظَةً وَ تَفْصِیلاً لِکُلِّ شَیْءٍ»(9) (اعراف: 145).
حقیقت آن است که اصرار بسیاری از مراجع شیعی امامیه بر این که جمع قرآن در زمان پیغمبر و توسط آن حضرت انجام پذیرفته است، به اصلی باز میگردد که اساس اختلاف آنان با اهل سنت در بسیاری از مسائل است و آن نظر ایشان در باب امامت است. آنان امامت ابوبکر و عمر و عثمان را رد میکنند (و به همین علت اهل سنت ایشان را رافضی نامیدهاند). به عقیدهی آنان پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) وصیت کرده که علیبن ابیاطلب پس از وی خلیفه باشد و برای اثبات این عقیدهی خود به تعدادی از روایات استناد میکنند که در آنها اشاراتی به این مطلب شده است. از جملهی این روایات همان روایت ثقلین است که میفرماید: «إِنِّی تَارِكٌ فِیكُمُ الثَّقَلَیْنِ: كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی» و حدیث «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» و ....
علاوه بر این، موضع خویی و برخی از عالمان شیعه معاصر بسیار ایجابیتر و علمیتر از موضع برخی از عالمان و مراجع پیشین شیعه است که وقوع تحریف و زیادت و نقصان را به هنگام جمع در قرآن تکرار کردهاند.(10)
پینوشتها:
1- ابوبکر عبدالله محمدبن اسماعیل البخاری، کتاب فضائل القرآن، در همان مرجع باب جمع القرآن، حدیث شماره 4701.
2- مطابق گزارشات تاریخی هفتاد تن از قاریان قرآن در معرکهی بئر معونه و چهارصد قاری در جنگ یمامه کشته شدند.
3- اهل کوفه قرآن را براساس مصحف عبدالله بن مسعود، اهل بصره براساس مصحف ابوموسی اشعری، اهل شام براساس مصحف ابیّ بن کفع و اهل دمشق براساس مصحف مقداد قرائت میکردند.
4- ابوالقاسم الخویی، البیان فی تفسیر القرآن: 239 به بعد، مؤسسة الأعلمی، بیروت.
5- خویی در اثبات این نظریه به این گفتهی حارث بن اسد محاسبی (م 243 هـ .ق) استشهاد میکند: «در نزد مردم مشهور است که جمع کنندهی قرآن عثمان (رضی الله عنه) است. اما چنین نیست. عثمان پس از مشورت و تصمیمگیری به اتفاق مهاجران و انصار و از بیم فتنهی اهل عراق و شام در حروف قرائات و قرآن، تنها مردم را بر قرائتی واحد ناگزیر ساخت. پیش از این ماجرا مصاحف دارای وجوه قرائات براساس هفت حرفی بودند که قرآن براساس آنها نازل شده بود». اما سخن محاسبی به اینجا ختم نمیشود و چنین ادامه یافته است: «اما کسی که در جمع قرآن بر همگان سبقت گرفت ابوبکر صدیق بود. علی (علیه السلام) گفت: اگر من حاکم بودم با مصاحف همان میکردم که عثمان کرد». نقل از: جلال الدین عبدالرحمن ابن ابیبکر السیوطی، الإتقان فی علوم القرآن، نوع18، ج 1: 103.
6- الم، این کتابی است که از سوی پروردگار جهانیان نازل شده، و شک و تردیدی در آن نیست.
7- و این کتابی است که ما آن را نازل کردیم، کتابی است پربرکت که آنچه را پیش از آن آمده، تصدیق میکند [آن را فرستادیم تا مردم را به پاداشهای الهی، بشارت دهی] و تا [اهل] أمّ القری [مکّه] و کسانی را که گرد آن هستند، بترسانی.
8- و قرآنی که آیاتش را از هم جدا کردیم، تا آن را با درنگ بر مردم بخوانی و آن را به تدریج نازل کردیم.
9- و برای او در الواح اندرزی از هر موضوعی نوشتیم و بیانی از هر چیز کردیم.
10- عالمان شیعه از دیرباز بر عدم تحریف قرآن تصریح داشتهاند. سیدمرتضی، از عالمان بزرگ شیعه، چنان بر سلامت قرآن از تحریف حساسیت داشت که به رغم اعتقاد به مخلوق بودن قرآن، از به کار بردن لفظ مخلوق دربارهی قرآن خودداری میکرد، به این دلیل که این لفظ ممکن است موهم جعل و وضع و تحریف قرآن باشد (سیدمرتضی، رسائل الشریف المرتضی، تصحیح السید احمد الحسین، 4ج، 1: 301 دارالقرآن الکریم مدرسه آیة العظمی الگلپایگانی، 1410-1405 هـ .ق).
شیخ طبرسی در مقدمهی تفسیر ارزشمند مجمع البیان قول به تحریف قرآن را به شدت رد میکند. (طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، 1: 84، دارالمعرفة، بیروت، 1406)
عالمان بزرگ شیعی قول به تحریف قرآن را همواره به حشویه از اهل سنت و شیعیان غالی نسبت دادهاند. از میان عالمان شیعی تنها میرزای نوری محدث است که کتابی تحت عنوان فصل الخطاب فی إثبات تحریف کتاب ربّ الأرباب در تحریف قرآن نوشته که این اقدام او با مخالفت و انتقاد تمامی بزرگان شیعی همراه بوده است. آنچه مؤلف محترم تحت عنوان «مراجع پیشین شیعه» از آن نام میبرد، تنها تعدادی روایت در مجامع روایی شیعی است که از برخی از آنها میتوان نظریهی تحریف قرآن را استنباط کرد. که البته نظیر این روایات و با تعدادی بیشتر در مجامع روایی اهل سنت نیز یافت میشود. (مسند احمدبن حنبل 5: 132 و سیوطی، الاتفان، 2: 69) برخی از قاریان اهل سنت مانند ابن شنبوذ نیز پارهای از آیات قرآن را با حذف و اضافه قرائت میکردهاند. (ابن جزری: 17)
با توجه به حقایق فوق هر یک از دو مذهب شیعه و سنی در صورت نگاهی غیرهمدلانه و بدبینانه به راحتی میتوانید یکدیگر را به قول به تحریف قرآن متهم کنند. اما نگاه همدلانه و به دور از تعصبات فرقهای موجب میشود به جای تمسک به این یا آن حدیث و این یا آن قول شاذ، و متهم کردن یکدیگر به قول به تحریف قرآن، انبوه احادیث معتبر و صدها شاهد و مدرک دال بر عدم تحریف قرآن را در هر یک از دو مذهب مبنای قضاوت خود قرار دهیم.-م.
عابدالجابری، محمد (1393)، رهیافتی به قرآن کریم در تعریف قرآن، ترجمه محسن آرمین، تهران: نشر نی، چاپ اول