کودکان، زمین‏های آماده

«سیتر» یکی از متفکران حوزه مطالعات اجتماعی می‏گوید: «پدران و مادران، معلمانی هستند که در مشکل‏ترین مدرسه دنیا یعنی مدرسه آدم‏سازی خدمت می‏کنند. مدرسه‏ای که خود پدر و مادر، مدیر، معلم و مستخدم آن هستند و تعطیلات، ارتقای مقام و حقوقی ندارند. مدرسه‏ای 24 ساعته و 365 روزه که دست کم 18 سال برای هر بچه‏ای خدمت می‏کند. علاوه بر این مدرسه‏ای با 2 رئیس که با وجود این مشکلات بسیاری پیش می‏آید و این سخت‏ترین، پراضطراب‏ترین و پرزحمت‏ترین کار می‏باشد که
جمعه، 16 اسفند 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
کودکان، زمین‏های آماده
کودکان، زمین‏های آماده
کودکان، زمین‏های آماده

نويسنده: رفیع ‏افتخار
«سیتر» یکی از متفکران حوزه مطالعات اجتماعی می‏گوید: «پدران و مادران، معلمانی هستند که در مشکل‏ترین مدرسه دنیا یعنی مدرسه آدم‏سازی خدمت می‏کنند. مدرسه‏ای که خود پدر و مادر، مدیر، معلم و مستخدم آن هستند و تعطیلات، ارتقای مقام و حقوقی ندارند. مدرسه‏ای 24 ساعته و 365 روزه که دست کم 18 سال برای هر بچه‏ای خدمت می‏کند. علاوه بر این مدرسه‏ای با 2 رئیس که با وجود این مشکلات بسیاری پیش می‏آید و این سخت‏ترین، پراضطراب‏ترین و پرزحمت‏ترین کار می‏باشد که احتیاج به حد اعلای حوصله، گذشت، خوش‏اخلاقی،
کاردانی، علاقه، آگاهی و دانش دارد.»
وجود فرزندان توانمند و تدبیرساز دلیلی مهم و بزرگ از شکل دادن مثبت بچه‏ها توسط والدین می‏باشد. در پدران و مادران باید نیرو، ظرفیت و قابلیتی نهفته باشد که موجبات حرکت مؤثر و مفید بچه‏ها را فراهم کند. در هر حال، وظیفه پدر و مادری حتی در زمانی که فرزندی سر به راه داشته باشند کار بسیار دشواری است. مثلاً با یک بچه گستاخ چه باید کرد. وقتی پسر یا دخترتان در برابر ساده‏ترین درخواست‏ها و معمولی‏ترین حرف‏هایتان حاضرجوابی می‏کند یا از سر لجبازی حرف نمی‏زند یا با سر جواب منفی می‏دهد و شانه بالا می‏اندازد، چه عکس‏العملی نشان می‏دهید؟ در حقیقت، علت گستاخی بچه‏ها در اغلب اوقات برای جلب توجه، محک زدن مهارت‏هایشان در جر و بحث و یا تلاش جهت تسلط یافتن بر شما، دوستان و یا معلمانشان می‏باشد. استفاده از واژه‏هایی که دیگران را عصبانی و یا ناراحت می‏کند، به بچه‏ها احساس غرور می‏بخشد. با این حال نباید تمامی رفتارهای گستاخانه عملی از روی مبارزه‏طلبی تلقی شود. زمانی که خواسته‏های بچه‏ها با نظر و اقتدار والدین تعارض دارد، آنان احساس نومیدی می‏کنند. البته وقتی به کودکان خود می‏گویید تا کاری را انجام دهند و یا محدودیت‏هایی را برایشان اعمال می‏نمایید، باید که انتظار مقداری غر و لند را داشته باشید.
شما زمانی که با بچه‏هایتان مؤدبانه رفتار می‏نمایید، متقابلاً آنان نیز تمایل فوق‏العاده‏ای به احترام نشان دادن از خود بروز می‏نمایند. بر عکس، اگر همسر، دیگر فرزندان و یا دوستانتان را بی‏قدر و مقدار سازید، به او یاد خواهید داد که رنجاندن دیگران با استفاده از کلمات آزاردهنده کار خوب و شایسته‏ای است. توجه داشته باشید که حتی نوزادان نیز هر آنچه را که می‏بینند تقلید می‏نمایند. یکی از مؤثرترین راهها برای آموختن رفتار صحیح به بچه‏ها این است که هر گاه بر طبق نظر شما حرفی زد و یا عملی کرد، او را تشویق نمایید. فرزندانتان را به خاطر تعارف کردن، فروتنانه گوش دادن و یا گفتگوی مؤدبانه‏اش تحسین نمایید و هنگامی که تلاش دارد تا در شرایطی دشوار جلوی زبانش را بگیرد و یا رفتارش را کنترل نماید، بی‏اعتنا نباشید و به او نشان دهید که قدردان تلاشش هستید. زمانی که بچه‏ها عصبانی هستند و احساس می‏کنند حقشان ضایع شده و یا نسبت به آنان بی‏اعتنا هستید، پرخاشگر می‏شوند. این نوع بروز احساسات پایدار نمی‏باشد. بنابراین شما نباید حرف‏های آنان را به دل بگیرید. در عوض باید به آنها توضیح دهید که چنانچه بدزبان باشند دیگران فکر می‏کنند به حقوقشان تجاوز شده، ناراحت شده و احساساتشان جریحه‏دار می‏شود. تأثیرات منفی واژه‏هایی را که بچه‏ها به شما یا اطرافیان نسبت می‏دهد به آرامی توضیح و تذکر دهید. چرا که حتی یک کودک سه ساله نیز هنگامی که به او می‏گویید احساسات شما را جریحه‏دار کرده، این موضوع را درک می‏نماید.
تجربه نشان داده است که اکثر تنبلی‏ها در بچه‏ها به علل عاطفی می‏باشد. این نوع بچه‏های تنبل به لحاظ جسمی، سالم و دارای هوش کافی می‏باشند. اما کار و فعالیت خواسته شده از آنان، متناسب با ذوق و نیازهای آنان نمی‏باشد. هر نوع تلاشی باید در بچه‏ها مختصر علاقه‏ای ایجاد نماید و گرنه فعالیت برایشان دشوار خواهد بود و به تنبلی مبدل خواهد شد. علت این عدم علاقه می‏تواند اضطراب، تناقض، احساس حقارت، عدم اعتماد به نفس، حسادت، ترس، سرکوفت و تنبیه، عدم بروز قابلیت‏ها، خیال‏پروری و تهدید عاطفی در برابر پدر و مادر یا معلمین باشد.
عدم تفاهم پدر و مادر، حسادت میان برادران و خواهران، احساس عدم امنیت عاطفی یا احساس گناه، بچه‏ها را پرخاشگر یا تنبل می‏سازد. این گونه موارد از دلایلی هستند که بچه‏ها را ناتوان از دقت مداوم می‏سازند. البته باید توجه داشت که کودکان شیطان و بازیگوش، تنبل نیستند بلکه بد عمل می‏کنند یعنی که به آنچه در کلاس درس گفته شده و می‏شود دقت نمی‏نمایند. شیطنت در سنین مختلف متفاوت می‏باشد و در سن 6 ـ 7 سالگی امری عادی است. آنچه که عادی نیست انتظار آرامش از کودکان در این سنین می‏باشد. برای مبارزه با پرحرفی و شیطنت بچه‏ها در این سن، آنان را به پیشرفت در کارهایشان امیدوار نمایید و آنها را تنبیه نکنید چرا که باعث تشدید شیطنتشان می‏شود. کودکان باهوشی که خوب درس نمی‏خوانند، ممکن است با خانواده‏های خود درگیر شوند و حتی برای مقابله با آنها (لجبازی کردن) سعی نمایند در کارهایشان موفق نباشند و به نحوی در خانه و مدرسه خلافکاری و نافرمانی خود را به نمایش در آورند. علل رنجش بچه‏ها از والدین ممکن است:
1ـ مدام شاهد نزاع والدینشان باشند و ناخواسته هر دفعه مجبور باشند تا جانب پدر یا مادر را بگیرند.
2ـ تولد نوزاد جدید که بچه سعی می‏کند با درس نخواندن و لجبازی کردن جلب توجه نموده و از والدین خود بدین نحو انتقام بگیرد.
3ـ کمبود محبت در دوران کودکی نیز می‏تواند یکی از دلایل تنبلی بچه‏ها در مدرسه باشد.
نکته دیگر اینکه هرگز دیگران، اعم از خواهر و برادر و کودکان و نوجوانان دیگر را به رخ فرزندان خود نکشیم و بر توانایی‏های آنان و نقاط ضعف فرزندان خود انگشت نگذاریم. همه پدر و مادرها باید بدانند که اولاً همه بچه‏ها مثل هم نیستند، ثانیا همه بچه‏ها هم نقطه ضعف دارند و هم نقطه قوت. پس به هوش باشیم تا با بزرگ کردن ناتوانی‏های فرزند خود و توانایی‏های دیگران موجب نشویم که فرزندمان احساس خودکم‏بینی و حقارت نماید، اعتماد به نفسش را از دست بدهد، نسبت به توانایی‏های واقعی خود بی‏اعتماد شود و به توانایی‏های خداداده‏اش بی‏توجهی نماید و بسیاری از توانایی‏های بالقوه خود را فعلیت نبخشد و ...
جلوگیری از دعواها و جار و جنجال‏های خانوادگی که باعث عصبانیت می‏شود، همیشه امکان‏پذیر نیست و به همین دلیل لازم است به فرزندان خود روش‏های کاهش برخوردها را یاد بدهید. چرا که در این صورت، وی زمان بیشتری را برای فکر کردن و تصمیم‏گیری در مورد مسائل را داشته و می‏تواند به سرعت عکس‏العمل نشان بدهد. زمانی که بچه‏ها با صدای بلند فریاد می‏زنند، می‏توانید به آنها فرصت کافی بدهید تا از حالت خود فاصله بگیرند. حالتی که در بسیاری از مواقع می‏تواند مانع خشونت بچه‏ها بشود. چنانچه
بچه شما می‏تواند و قادر است چنین کاری را انجام بدهد، بنابراین می‏توان گفت وی در موقعیتی قرار دارد که قادر است به جای عصبانی شدن و منفجر شدن، مشکل خویش را به کمک دیگران و به آرامی حل کند.
یکی از روش‏هایی که به بچه‏ها کمک می‏کند، صحبت کردن صریح و روشن با آنهاست. صحبت راجع به اینکه وقتی عصبانی می‏شوید، چه می‏کنید؟ شاید توضیح دادن این مطلب که بعد از عصبانیت، قدم زدن در تنهایی و یا با دوستی درد دل کردن، تا چه حد شما را آرام می‏کند، در او تأثیرات مثبتی داشته باشد، اما بعضی اوقات حتی بهترین والدین هم در زمینه تعلیم و تربیت فرزندان خود دچار مشکل می‏شوند. اگر شما سریعا کنترل خود را از دست داده و عصبانی می‏شوید، ناخودآگاه از کوچک‏ترین حرکت عادی فرزندتان به تنگ می‏آیید و بر سرش داد می‏کشید، در چنین وضعیتی، سعی کنید نفس عمیقی بکشید و چنانچه ضروری است از اتاقی که فرزندتان در آن است خارج شوید. چند دقیقه‏ای به خودتان فرصت بدهید تا کاملاً آرام بشوید. سپس به نزد فرزندتان برگردید و به آرامی با او حرف بزنید.
به خاطر داشته باشید مادامی که بتوانید به فرزندانتان یاد بدهید چگونه احساسات خود را کنترل نمایند، فرزندانی آرام‏تر و صبورتر خواهید داشت. و نیز باید این را بدانید که برخی از کودکان همیشه زودتر از دیگر بچه‏ها عصبانی می‏شوند. و برخی از آنها اصولاً مدت‏ها طول می‏کشد که بپذیرند عصبانی شده‏اند! اما تمامی بچه‏ها باید بتوانند و باید یاد بگیرند عصبانیت خویش را تنها به طریقی که به خود و یا دیگران صدمه‏ای نرسانند، بروز نمایند.
اگر بچه‏ای خجالتی دارید باید بدانید که یک کودک خجالتی از سایر افراد هراس دارد اما شما نمی‏توانید دائما آنها را تحت حمایت خود قرار بدهید. شما باید به کودک خود شهامت برخوردهای اجتماعی را بدهید. طبیعی‏ترین عکس‏العمل این است که کودک را در آغوش بگیرید و اطمینان دهید که او را هرگز ترک نمی‏کنید. خجالتی بودن، عکس‏العمل افراد در برابر ترس می‏باشد و هدف از این رفتار، کم کردن تماس با موضوعی است که سبب ترس می‏شود. تماس با افراد را می‏توان با عقب رفتن یا پنهان شدن در یک گوشه و یا از نظر روانی با نادیده گرفتن و اجتناب از آنها کم کرد. بچه خجالتی اغلب از روشی مانند اجتناب از نگاه کردن به افراد غریبه و صحبت نکردن با آنان استفاده می‏کند.
کودکانی که کمی خجالتی هستند در برابر سایر افراد رفتار متفاوتی دارند و نیازمند محیطی متفاوت با سایر کودکان هستند. ایجاد زمینه‏های مناسب توسط پدر و مادر می‏تواند بچه را به یک خودباوری برساند تا کمتر دچار این احساس بشود. البته این به آن معنا نیست که آنها فاقد اعتماد به نفس هستند بلکه خجالتی بودن آنان به مرور زمان و با تربیت درست از خودباوری آنان می‏کاهد. بچه‏های خجالتی و درون‏گرا نه تنها فاقد حس اعتماد به نفس نیستند بلکه خود را بسیار هم دست بالا می‏گیرند اما معمولاً بزرگ‏ترها به کودکانی که برون‏گرا و به اصطلاح شیرین‏زبان هستند و یا با سایر کودکان بازی می‏کنند بیشتر توجه داشته و از این طریق رفتار اجتماعی این کودکان به واسطه توجه بزرگ‏ترها تقویت می‏شود. اگر کودکان خجالتی به اندازه سایر کودکان مورد توجه قرار نگیرند، در چنین حالتی حس اعتماد به نفس در آنان تضعیف می‏شود. شما می‏توانید با در نظر گرفتن حس درون‏گرایی بچه‏هایتان و شدت و ضعف آن، با تشویق کارهای خوب آنان، حس اعتماد به نفس را در بچه‏ها تقویت نمایید. در سنین بچگی، آنان باید فعالیت‏های گروهی داشته و با افراد متفاوت در تماس باشند. البته پدر و مادرهای درون‏گرا نیز نیاز دارند در فعالیت‏های اجتماعی بیشتر شرکت کنند.
همیشه یادمان باشد که: «ما الگوهای کودکانمان هستیم.» برای بچه‏هایمان رفتار ما بسیار مهم‏تر از گفتارمان می‏باشد. راههای بسیاری برای کمک به بچه‏های خجول وجود دارد. در سال‏های قبل از دبستان وظیفه پدر و مادر است که امکان ملاقات با دیگران، کودکان سایر خانواده‏ها، همسایه‏ها و ... را در اختیار بچه قرار دهند. افراد غریبه می‏توانند تجربیات بیشتری را در اختیار بچه‏ها قرار دهند. رفتن به کلاس آمادگی یا مهد کودک می‏تواند مرحله مهمی از زندگی یک کودک خجالتی محسوب گردد. اگر بتوان فرآیند پیوستن کودک به جمع را به تدریج انجام داد، نتیجه بهتری حاصل خواهد آمد. رفتار شما با یک کودک خجالتی باید آرام و ملایم باشد. اگر چه خیلی خجالتی بودن اصلاً خوب نیست اما کمی خجالتی بودن اصلاً بد نیست. بعضی از بچه‏های خجالتی دارای حس شایستگی درونی هستند و می‏توانند کاری را که می‏خواهند انجام بدهند، با هر کس که بخواهند دوست شوند و کارها را بدون نیاز به کمک دیگران انجام دهند. برای این کودکان، خجالتی بودن یک راهبرد است که به آنها شانس تشخیص موقعیت را می‏دهد. لازم است پدرها و مادرها در برخورد با فرزندان خود حس اعتماد به نفسشان را ستایش کنند و به آنان جایزه بدهند و با رفتار صحیح خانوادگی و اجتماعی الگوی مناسبی برای آنان باشند.
در هر حال، خانواده اولین پایه‏گذار شخصیت و ارزش‏ها و معیارهای فکری افراد بوده که نقش غیر قابل انکاری در تعیین سرنوشت، سبک و خط مشی زندگی دارد و اخلاق، صحت و سلامت روانی بچه‏ها در گرو سلامت روانی خانواده می‏باشد. واکنش بچه‏ها نسبت به محیط خود واضح است که تحت تأثیر موازین اجتماعی و فرهنگی گروهی است که در میان آنها بزرگ شده است. از آنجا که خانواده خود یک واحد اجتماعی محسوب می‏شود و ارزش‏ها و معیارهای اجتماعی از طریق آن به کودک منتقل می‏شود به لحاظ تأثیر محیط اجتماعی بسیار بااهمیت است.
خانواده نخستین محیط زندگی کودک است و الگوی کوچکی از اجتماع به شمار می‏رود. چنانچه بچه‏ها از خانواده‏هایشان محبت ببینند و به محبت بزرگ‏ترها اطمینان داشته باشند، همواره به عواملی که موجبات آسایش و استراحت آنها را فراهم می‏آورند اعتماد خواهند داشت. در غیر این صورت، این اعتماد از کودک سلب آمده و محیط و افراد برای او ناراحت‏کننده و خطرناک خواهد بود و او در اضطراب به سر خواهد برد. ناکامی‏ها، احساس ناایمنی و تعارضات شدیدی که کودک در حال رشد از آنها رنج می‏برد و عدم تأمین نیازهای مادی و معنوی از موجبات پریشان‏احوالی کودکان و نوجوانان می‏باشد. خانواده‏ای که هیچ گونه احساس نزدیکی میان افراد آن نیست و افراد خود را تنها می‏بینند، همیشه چشم به زندگی دیگران داشته و رفتارشان به گونه‏ای است که گویی هیچ کس را به حساب نمی‏آورند. کشف نیازها و شناسایی شخصیت کودکان و نوجوانان، تأثیرات بسیار مثبتی در آنان به وجود می‏گذارد. محبت، تفاهم و حس همدردی برای کودکان به همان اندازه مهم است که تأمین نیازهای فیزیولوژیک آنان. به همین دلیل است که گفته می‏شود محبت و مراقبت‏های مادر، اولین حس اعتماد طفل به جهان خارج را به وجود می‏آورد. ناسازگاری‏های عاطفی شدید، پیشرفت کودکان را در مدرسه و رفاه اجتماعی آنان را مختل می‏سازد. ارضای تمایلات باطنی و خواهش‏های روانی کودکان و پرورش درست آنها از اساسی‏ترین مسائل تربیتی و پرورشی می‏باشد. روابط نادرست والدین با کودک از نظر مهرورزی و عاطفی، ضعف احساس پیوستگی میان اعضای خانواده، عدم احساس حمایت و امنیت و پذیرش در نزد والدین به همراه سخت‏گیری‏های افراطی آنان، کمبود اقتدار پدر و یا ضعف و افراط در آزادی‏ها از عوامل مهم انحراف بچه‏ها محسوب می‏شوند. به بیان دیگر هر گونه اختلال در کیان خانواده باعث خواهد شد که تأثیرات مخربی در روحیه کودکان به جا گذاشته و موجبات انحراف آنان از قوانین و مقررات لازم و پسندیده جامعه فراهم آید. کودکان در همان سنین پایین هم دارای هوش و ذکاوت فراوان می‏باشند به گونه‏ای که حتی قدرت فراگیری مسائل را به مراتب بالاتر از بزرگسالان دارا هستند. بنابراین این وظیفه مهم، حساس و خطیر خانواده است که باید موظب باشد چه چیزی به او می‏آموزد: «هر کودک به مانند زمینی است که از هر لحاظ آماده بذرافشانی است.» باید دقت شود که چه نوع بذری در این زمین کاشته می‏شود.
منبع: ماهنامه پیام زن




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط