خاطرات همسران شهدا
خاطره همسر شهيد محمد جهان آرا
هر بار که آنها را مي خوانم مي بينم چطور اين جوان 25 ساله داراي روحيه لطيف و عميقي بوده است. روحيه اي که در محيط خشن جنگ همچنان پايدار بود.
در اصفهان حاجي يک بار به خواستگاري من آمد و رو در رو با من درباره ازدواج صحبت کرد. من که با حاجي برخورد کردم، گفت: فکر کرده اي من خيلي خشک مقدس ام.... من بعد از ازدواج مانع رشد و فعاليت هاي شما نخواهم بود، من خودم کمکتان مي کنم، در کنار هم خيلي راحت تر مي توانيم به انقلاب اداي دين کنيم. خيلي محترمانه به حاجي گفتم: برادر ! من اصلا نمي خواهم ازدواج کنم ولي پس از برگشت از مکه در پاوه با اعتماد به نفس بيشتري به ديدار من آمد. حاجي گفت: « يقين دارم که عقد من و تو در مکه بسته شده است و....... »
منبع: مجله راه راستان
زندگي مشترک:
هر بار که آنها را مي خوانم مي بينم چطور اين جوان 25 ساله داراي روحيه لطيف و عميقي بوده است. روحيه اي که در محيط خشن جنگ همچنان پايدار بود.
خاطره همسر شهيد حاج ابراهيم همت
در اصفهان حاجي يک بار به خواستگاري من آمد و رو در رو با من درباره ازدواج صحبت کرد. من که با حاجي برخورد کردم، گفت: فکر کرده اي من خيلي خشک مقدس ام.... من بعد از ازدواج مانع رشد و فعاليت هاي شما نخواهم بود، من خودم کمکتان مي کنم، در کنار هم خيلي راحت تر مي توانيم به انقلاب اداي دين کنيم. خيلي محترمانه به حاجي گفتم: برادر ! من اصلا نمي خواهم ازدواج کنم ولي پس از برگشت از مکه در پاوه با اعتماد به نفس بيشتري به ديدار من آمد. حاجي گفت: « يقين دارم که عقد من و تو در مکه بسته شده است و....... »
منبع: مجله راه راستان