عمدهی فعالیّتهای حدیثیِ اهل سنّت، در طول تاریخ، در سه حوزهی بزرگ جغرافیایی اتفاق افتاده است:
1. کشورهای شرق عربی - اسلامی (حجاز، عراق، شام)؛
2. ایران (ری، خراسان و قزوین)؛
3. کشورهای غرب عربی - اسلامی (اندلس، و شمال افریقا).
حجاز، از آن رو که پایگاه اسلام بود وبعثت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) در آن اتفاق افتاد، نخستین مرکز تلقّی میشود و با اندک فاصلهای، این فعّالیتها به عراق و شام نیز میرسد.
ایران، دومین حوزهی حدیثی اهل سنّت به شمار میرود که محدّثانی چون مؤلّفان صحاح ستّه، حاکم نیشابوری، بیهقی و ... از آن برخاستهاند.
سومین مرکز، غرب جهان اسلام است که از آن، به «حوزهی مَغاربه» (1) یاد میکنیم. ورود حدیث به آن سامان و رونق فعّالیتهای حدیثی، به جهت بُعد مسافت، دیرتر اتفاق افتاد. از این رو، در جایگاه سوم قرار میگیرد؛ گرچه پس از ورود حدیث، فعّالیتهای مهمی در آن جا صورت گرفته است. در این نوشته، گزارشی از ورود حدیث به غرب جهان اسلام و فعّالیتهای حدیثی آن ارائه میگردد.
برای بررسی این موضوع، مباحث را در چند محور اصلی دنبال میکنیم:
تعیین حدود جغرافیایی؛ منبع شناسی؛ چگونگی ورود حدیث؛ فعّالیتهای حدیثیِ مغاربه؛ محدّثان بزرگ و آثار برجستهی حدیثی مغربیها؛ ویژگیهای حوزهی حدیثی مغاربه.
الف. تعیین حدود جغرافیایی مغرب
در لغت نامهی دهخدا در تعریف «مغرب» چنین آمده است:نامی است که جغرافی دانان اسلام، به شمال افریقا (تونس، الجزایر، مراکش، مالی، سنگال و ...) دادهاند و علاوه بر این کشورها، بر اندلس نیز اطلاق میشده است. (2)
عبدالله التلیدی، نویسندهی کتاب تراث المغاربة، در تعریف مغاربه مینویسد:
المغاربة الذی عنیت بآثارهم: هم أهل الأندلس و المغرب الأقصی و شنقیط، فهم وحدة فی الجغرافیا و الحضارة و التاریخ المشترک. (3)
ابراهیم بن صدّیق نیز در کتاب الجرح و التعدیل فی المدرسة المغربیة للحدیث مینویسد:
المقصود من المغرب، هو المغرب بعدوتیه: الأندلس و المغرب الأقصی. فهما یعتبران من الناحیة العلمیة قطراً واحداً، و إذا أمکن فصلهما سیاسیاً فی بعض الحقب فمن العسیر فصلهما علمیاً و فکریاً، لان بین علمائهما ممن التداخل و الترابط و التزاور و الاشتراک فی الشیوخ و المذهب و التفکیر، و المنهج، ما یتعذر فصلهما. (4)
مهمترین شهرهای اندلس در قرن چهارم قمری، عبارتاند از: قرطبه، شاطبه، اشبیله و غرناطه، که قرطبه، بزرگترین شهر و مرکز حکومت امیران و خلفای اموی بوده است. (5)
ب. منبع شناسی تاریخ حدیث مغرب
منابعی که در معرّفی حوزهی حدیثی مغاربه، نگارش یافته، به سه گروه، قابل دسته بندی است: منابع عام (مربوط به همهی شمال افریقا و اندلس)، منابع اختصاصی شمال افریقا، و منابع اختصاصی اندلس. آنچه تاکنون بر آن دست یافتیم، به تفکیکِ یاد شده، معرفی میگردد:1. منابع عام (شمال افریقا و اندلس)
- تراث المغاربة فی الحدیث النبوی و علومه، محمّد بن عبدالله التلیدی، بیروت: دار البشائر، 1416ق / 1995م.- الجرح و التعدیل فی المدرسة المغربیة للحدیث (2 جلد)، ابراهیم بن الصدیق، مغرب: طبعة فضالة، 1421 ق/ 2001 م، (ضمن مجموعهی کتاب دعوة الحق، ش 8).
- صحیح البخاری فی الدراسات المغربیة. (6)
- مدرسة الإمام البخاری فی المغرب، یوسف الکتانی، بیروت: دار لسان العرب.
2. منابع مربوط به شمال افریقا
- مدرسة الحدیث فی القَیرَوان (من الفتح الإسلامی إلی منتصف القرن الخامس الهجری) (2 جلد)، حسین بن محمّد شواط، ریاض: الدار العالمیة للکتاب الاسلامی، 1411 ق. (7)- الحدیث بإفریقیة من القرن السادس إلی القرن الثامن (2 جلد). (8)
- معجم الحدیث بالمغرب الأقصی، عبدالعزیز بن عبدالله، مغرب: المطبعة المحمّدیة. (9)
3. منابع مربوط به اندلس
- مؤسّس مدرسة الحدیث بالأندلس: محمّد بن وضّاح القرطبی، نوری المعمر، رباط: مکتبة المعارف، 1403ق.- معجم شیوخ ابی عبدالرحمان بَقیّ بن مُخلّد، نوری معمر، تطوان: مطبعة الهدایة.
- بقی بن مخلّد القرطبی و مقدّمة مسنده، بقی بن مخلد قرطبی، تحقیق: اکرم ضیاء العمری، 1404 ق.
- حرکة الحدیث بقرطبة، عبدالرحمان بن عتاب، تحقیق: خالد الصمدی، مغرب: وزارة الأوقاف و الشؤون الإسلامیة، 1415ق.
- أخبار الفقهاء و المحدّثین بالأندلس، محمّدبن حارث الخُشَنی القیروانی (م 361 ق)، بیروت: دار الکتب العلمیة، 1420 ق/ 1999م.
در این اثر، 527 فقیه و محدّث تا نیمهی قرن چهارم (زمان فوت نویسنده) معرفی شده است؛ ولی فقها و محدّثان، از هم تفکیک نشدهاند. گمان بر این است که بیش از نیمی از افراد معرفی شده، محدّثاند.
- «الکتب الحدیثیة المشرقیة فی الأندلس» محمّد بن زین العابدین رستم، مجلة الاحیاء، ش 32، 1424 ق/ 2000 م.
- «حدیث در اندلس»، ایزابل فِیه رو، مترجم: محمّد کاظم رحمتی، فصل نامهی علوم حدیث، ش 16، ص 129-160.
- دایرة المعارف بزرگ اسلامی، محمّد کاظم موسوی بجنوردی، تهران: مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 10، ص 332.
ج. چگونگی ورود حدیث
ورود مسلمانان به اِفریقیّه، در سال 27 قمری بود و دورهی فتح سرزمین شمال افریقا، پنجان سال به طول انجامید؛ یعنی مسلمانان، در سال 85 قمری، در آن جا استقرار یافتند. (10)قَیرَوان، شهری است که عُقبه در سال پنجاه قمری بنا کرد و پایگاه مسلمانان شد. ورود مسلمانان به اندلس و شبه جزیرهی ایبری و فتح این منطقه نیز در سال 93 قمری رخ داد. (11)
آنچه در این جا مورد نظر است، بررسی چگونگی و زمان ورود حدیث به این منطقه است. با توجّه به این که زمان ورود مسلمانان به دو منطقهی شمال افریقا و اندلس متفاوت است، زمان ورود حدیث و چگونگی آن نیز متفاوت است و باید این امر را جداگانه بررسی کرد. نخست، به شمال افریقا پرداخته و سپس از زمان ورود حدیث و چگونگی آن به اندلس، سخن خواهیم گفت.
1. ورود حدیث به قیروان
حسین بن محمّد شواط، کتابی با نام مدرسة الحدیث فی القیروان من الفتح الإسلامی إلی منتصف القرن الخامس الهجری نوشته است. وی در این کتاب، بر این باور است که ورود حدیث به قیروان، توسط ده تن از صحابه در نیمهی نخست قرن اوّل هجری، صورت گرفته است.صحابهای که از آنان حدیثی در قیروان نقل شده و در ورود حدیث، نقش داشتهاند، عبارتاند از:
- جبلة بن عمرو الانصاری. حدیث وی از طریق خالدبن ابی عمران تونسی (م 125 ق)، از طریق سلیمان بن یسار بوده است.
- رُوَیفِع بن ثابت انصاری. حدیث او از طریق حنش بن عبدالله الصنعانی (م 100ق) بوده است.
- زیاد بن حارث صدایی. حدیث او از طریق عبدالرحمان بن زیاد افریقی، از زیاد بن نعیم بوده است.
- سفیان بن وهب خولانی. حدیث او را غیاث بن ابی شیب حبرانی نقل کرده است.
- عبدالله بن سعد بن ابی سرح. حدیث او را ابن عبدالحکم، از عبدالله بن ربیعه آورده است.
- عبدالله بن عمر بن خطّاب. حدیث او را مسیرة الزرودی آورده است.
- فضالة بن عبید انصاری. دو روایت حنش، از او نقل کرده است.
- مُنَیذر اسلمی افریقی. حدیث او را ابو عبدالرحمان حبلی، نقل کرده است.
- ابو زمعه بلوی.
- ابو یقظان. حدیث او را ابو عشانه معافری، نقل کرده است. (12)
حسین بن محمّد شواط، نوشته است که 45 نفر از صحابه، وارد قیروان شدند که از آن میان، ده نفر یاد شده، در نشر و ترویج حدیث نقش داشتهاند. (13)
نویسنده، در ادامه، به حضور دو تن از تابعیان که نقش بسیاری در نشر حدیث داشتهاند، یعنی ابومنصور فارسی و کیسان المقبری و ده نفری که عمر بن عبدالعزیز برای آموزش مردمان آن منطقه فرستاد، اشاره میکند. (14)
بجز اینها، بیست تن از تابعیان، در قیروان سکونت گزیدند و ماندگار شدند و تأثیر چشمگیری در نشر حدیث داشتند. (15)
در ادامه، نوبت به محدّثانِ قیروانی میرسد که با سفر به مشرق و آموختن در قیروان، به کار نشر حدیث اشتغال داشتند. تعداد آنها تا نیمهی قرن پنجم به 182 نفر میرسد. (16)
وی بر این عقیده است که نگارش حدیث در قیروان تا قرن پنجم، سه مرحله داشت:
مرحلهی نخست، تدوین سماعات و مرویات بود که به صورت اجزای حدیثی یا کتابهای کوچک صورت میگرفت و تا نیمهی دوم قرن دوم، ادامه داشت. پس از آن، نوبت به تصنیف جامع میرسد و آثار مبوّب و مدوّن در حوزههای فقه و تفسیر، با تکیه بر حدیث نگاشته شد. در این مرحله، از آثار محمّد بن سحنون (م 256 ق) میتوان یاد کرد. در مرحلهی سوم، تدوین کتابهای جامع حدیثی، شرح نویسی، گزیده نویسی، تراجم و طبقات، صورت پذیرفت. (17)
آثار برجستهی قَیرَوانیها
پایان بخش کتاب، معرفی ده اثر از آثار برجستهی قیروانیها تا پایان قرن پنجم است که آنها را در چهار بخش، بدین صورت تنظیم کرده است:یک. المصنّفات علی الأبواب
- کتاب السنن أو الجامع فی السنن و الآداب و المغازی و التاریخ، ابن یزید القیروانی (م 386 ق)؛- المُلخِص لما فی الموطأ من الحدیث المسند (بروایة سحنون عن ابی القاسم عن مالک)، علی بن محمّد بن خلف المُعافِری (ابن القابسی) (م 403ق).
دو. الطبقات
- طبقات علماء افریقیة، أبو العرب التمیمی (م 333 ق)؛- طبقات علماء تونس، أبو العرب التمیمی (م 333 ق)؛
- طبقات علماء افریقیة، محمّد بن الحارث الخَشَنی (م 361 ق)؛
- ریاض النفوس، مالکی (م پس از 426ق).
سه. رجال الحدیث
- ثقات المحدّثین و ضعافهم، أبو العرب التمیمی (م 333 ق).چهار. المصنّفات التی جمعت بین الحدیث و غیره
- تفسیر یحیی بن سلّام (م 200ق)؛- المدونة الکبری، سحنون بن سعید التنوخی (م 240ق)؛
- آداب المتعلّمین، محمّد بن سحنون (م 256ق). (18)
2. ورود حدیث به اندلس
دربارهی ورود حدیث به اندلس، در میان پژوهشگران و نویسندگان، به دو رأی بر میخوریم:رأی اوّل: قرن دوم هجری
گروهی، زمان آن را نیمهی قرن دوم میدانند و مروّجان آن را معاویه بن صالح حمصی (م 158 ق) و صعصة بن سلام شامی (م 180ق) دانستهاند.ابن الفرضی (م 403ق) میگوید:
و کان [صعصعة بن سلام الشامی] أوّل من أدخل الحدیث الأندلس... .
روی عن صعصعة من أهل الأندلس: عبدالملک بن حبیب و عثمان بن أیّوب و غیرهما. (19)
در دایرة المعارف بزرگ اسلامی میخوانیم:
در سدهی سوم، هم زمان با موج مسند نویسی در محافل شرق، در اندلس، جریانی ضعیف، از پرداختن به سبکی مشابه از حدیث دیده میشود. برجستهترین نمونه از محدّثان این دوره، بَقیُّ بن مُخَلَّد قُرطُبی است که در مصنّف خویش از افزون بر هزار و سیصد تن از صحابه، حدیث آورده است. در جریان یاد شده، همچنین میتوان محدّثانی چون: معاویة بن صالح حضرمی، قاسم بن محمّد، محمّد بن وضاح و محمّد بن عبدالسلام خشنی را نام برد. (20)
عبدالله التلیدی نوشته است:
فمعاویة بن صالح الحمصی (م 158ق) یرحل إلی الأندلس و یروی عنه الناس ... و صعصعة بن سلام الشامی (م 180ق) ینشر بالأنمدلس فقه و حدیث الأوزاعی. (21)
اینان دلیل و شاهدی بر این رأی ارائه نکردهاند؛ امّا گمان میرود که به استناد محدّث بودن این افراد و حضورشان در اندلس، به این استنتاج رسیدهاند.
رأی دوم: قرن سوم هجری
در مقابل، رأی دیگری از سوی برخی محقّقان مسلمان ونیز خاورشناسان ارائه شده است. این گروه، معتقدند که ترویج و نشر حدیث در اندلس، به قرن سوم باز میگردد.ابن فرضی دربارهی بقیّ بن مخلّد نوشته است:
و بقی بن مخلد ملأ الأندلس حدیثاً و روایة، وانکر علیه أصحابه الأندلسیون: عبد الله بن خالد، و محمّد بن الحارث و ابو زید ما ادخله من: کتب الاختلاف و غرائب الحدیث و اغروا به السلطان و اخافوه به. ثمّ انّ الله بمنّه و فضله اظهره علیهم، و عصمه منهم. فنشر حدیثه و قرأ للناس روایته فمن یومئذ انتشر الحدیث بالأندلس. (22)
دکتر نوری المعمّر، از کسانی است که بر این عقیده است. وی در کتابش دربارهی محمّد بن وضّاح قُرطُبی، نوشته است:
حالة الحدیث بالأندلس قبل ابن وضّاح و بقیّ بن مخلّد:
لم تکن وضعیة الحدیث بالأندلس - قبل مجیء محمّد بن وضاح، و بقی بن مخلد القرطبیین - مرضیة، فلم یُعف الحدیث قبلهما کعلم مستقل له أسسه و قواعده و منهجیته التی یحویها علم الحدیث روایة و درایة، و کان المعروف منه غالباً لا یتعدّی موطأ مالک بن أنس.
و یعود السبب فی ذلک إلی عدم عنایة طبقة الشیوخ بالحدیث عنایتهم بالفقه المالکی، الأمر الذی جعلهم متخلّفین فیه.
فقرعوس بن العبّاس مبن قرعوس الذی سمع من مالک بن أنس: کان فقیهاً مالکیاً، لکن لا علم له بالحدیث.
و یحیی بن یحیی اللیثی الذی روی عن الإمام مالک أیضاً: کان من شیوخ الفقه المالکی، غیر أنه لا علم له بالحدیث.
و عبدالملک بن حبیب الإلبیری، بالرغم من أنّه أوّل من أظهر الحدیث بالأندلس، کان لا یفهم صحیحه من سقیمه.
کما نجد أنّ داوود بن جعفر الذی روی عن مالک بن أنس، بالرغم من أنّه کان محدّثاً، و صعصعة بن سلام الشامی (ت 192 ق) رغم أنّه کان أوّل من أدخل الحدیث للأندلس، لم یترکا شیئاً یذکر فی هذا المجال، لا فی خلق بیئة حدیثیة، و لا فی تکون مدرسة، مثلما هو الحال بالنسبة للشیخین: محمّد بن وضاح، و بقی بن مخلد. (23)
ایزابل فِیه رو، (24) معتقد است که معاویة بن صالح و صعصعه، نقشی در ورود حدیث به اندلس نداشتهاند و پس از آنها حدیث در اندلس، دو مرحله را طی کرده است: یکی مرحلهی آشنایی - که عبدالملک بن حبیب، آن را بر عهده داشته - و دیگری، مرحلهی تحقّق و و قوع - که توسّط محمّد بن وضّاح و بقیّ بن مخلّد به انجام رسیده است.
وی معتقد است که نام پنج نفر به عنوان نخستین کسانی که حدیث را به اندلس وارد کردهاند، در مصادر تاریخی به چشم میخورد:
- معاویة بن صالح حمصی (م 158 ق)، اهل سوریه؛
- صعصعة بن سلام شامی (180 یا 192 یا 202ق)، اهل سوریه؛
- عبدالملک بن حبیب سلمی (م 238ق)، اهل اندلس؛
- بقی بن مخلد (201-276 ق)، اهل قُرطبه؛
- محمّد بن وضّاح (م 286ق)، اهل قُرطبه.
آن گاه به بررسی نقش این پنج نفر در ورود حدیث به اندلس میپردازد و به نتیجهی پیش گفته میرسد.
یک. معاویة بن صالح حمصی
وی اهل حمص سوریه است. سال 125 ق، سوریه را ترک کرد و پیش از سال 138ق، به اندلس رسید.با این که معاویه، از محدّثان معروف در شرق است و شیخ کسانی مانند: عبدالله بن وهب، سفیان بن عیینه، سفیان ثوری، واقدی و یحیی بن سعید است و روایاتش در صحاح ستّه بجز صحیح البخاری آمده است، لکن نام وی در روایات اندلس نیست.
ابن وضّاح در سفرش به شرق در سالهای 218 تا 230 ق، نزد یحیی بن معین، شاگردی کرد. یحیی دربارهی روایات معاویه در اندلس از او پرسید و او پاسخ داد که روایتی نیست تا سماع گردد و گفت:
لم یکن اهلها یومئذ اهل العلم.
همچنین ابن ایمن، یکی از شاگردان محمّد بن وضّاح، وقتی تعریف معاویه را در شرق شنید، به جزیرهی ایبری بازگشت؛ ولی اثری از روایات او نیافت.
بنابراین، سندی در دست نیست که او در کار رواج حدیث در اندلس، نقش داشته باشد و اگر حدیثی بر این مطلب دلالت کند، باید در نیمهی نخست قرن سوم، جعل شده باشد. (25)
دو. صعصعة بن سلام شامی
وی نیز اهل سوریه است و نامش در هیچ سند اندلسی نیامده است؛ گذشته از آن که در شرق نیز فقیهی غیر معروف بود که به کار حدیث اشتغال نداشت.تنها ابن یونس، محدّث مصری (م 347 ق) او را نخستین راوی حدیث در اندلس میشمارد. (26)
سه. عبدالملک بن حبیب سلمی
او اهل اندلس است و سفرش را به شرق از سال 208 ق، برای طلب حدیث آغاز کرد. عبدالملک، در سه حوزهی فقه، زهد و تاریخ تألیف دارد؛ ولی محوریت حدیث در آثار او جدّی است. گفتهاند آثار منحصراً حدیثیای داشته که مفقود شدهاند.ابن عبدالبر، او را به عنوان کسی که حدیث را به اندلس وارد کرد، معرّفی میکند و در بارهاش میگوید:
و کان لا یفهم طرقه و یصحف الأسماء و یحتج بالمناکیر و کان أهل زمانه ینسبونه إلی الکذب و لا یرضونه.
و نیز گفته است:
کان یتساهل فی سماعه و یحمل علی طریق الإجازة أکثر روایته. (27)
چهار. بقی بن مَخلَد
او دو بار به شرق سفر کرد و 35 سال (از 218 تا 253 ق)، دور از اندلس بود. وی نزد 284 استاد، مانند: احمدبن حنبل، یحیی بن معین و ابوبکر بن ابی شیبه تلمّذ کرد و آثاری از شرق را، مانند المصنف ابن ابی شیبه و الموطأ مالک، به اندلس بُرد.بقی بن مخلد، مسندی دارد که بر پایهی روایات اصحاب و طبق فصول فقهی، تنظیم شده است. از این کتاب، تنها فهرست نام صحابیان، باقی مانده است. ابن عبدالبر، دربارهی او گفته است:
کان بقی اوّل من کثّر الحدث بالأندلس و نشره. (28)
در این کتاب، از 1013 صحابی، تعداد 30969 حدیث نقل شده است.
پنج. محمّد بن وضّاح
وی دو بار به شرق سفر کرد. از موالیان بوده و پدر بزرگش معتق بود. او در سفر اوّل خود - که به قصد گردآوری اطلاعات دربارهی زهّاد انجام داد -، با حدیث آشنا شد و سفر دوم را برای طلب حدیث انجام داد. وی نزد 265 استاد تلمّذ کرد و بسیاری از آثار شرقی، مانند: المصنف و کیع، الجامع الکبیر سفیان ثوری، المسند ابن ابی شیبه، السیر فزاری و فضل الجاد ابن مبارک را در اندلس روایت کرد.شاگردش احمد بن خالد، دربارهی او نوشته است:
وکان ابن وضّاح کثیراً ما یقول لیس هذا من کلام النبی فی شیء هو ثابت من کلامه و له خطأکثیر محفوظه عنه.
او کتابهایی دربارهی رجال و تراجم، مانند: العباد و العوابد، تسمیة رجال عبدالله بن وهب، مناقب مالک بن انس و سیرة عمر بن عبدالعزیز نوشته که همگی مفقود شدهاند و از او، تنها کتاب البدع بر جای مانده است. (29)
در این جا مطلبی به ذهن نگارنده میرسد که چرا گروه دوم، ورود الموطأ مالک به اندلس را منظور نکرده و آن را مبدأ ورود حدیث به اندلس قرار ندادهاند؟ بی تردید، الموطأ مالک، در اواخر قرن دوم به اندلس رفته و محور مباحث و گفتگوهای علمی بوده است. ابوعبدالله زیاد بن عبدالرحمان اللخَّمی (م 193ق)، نخستین کسی است که این کتاب را به اندلس بُرد. (30)
د. فعالیتهای حدیثیِ مغاربه
محمّد بن عبدالله التلیدی، در کتاب تراث المغاربة، آثار مکتوب مغاربه را در زمینههای حدیث و دانشهای مرتبط، شناسایی کرده است. وی در این کتاب، 1213 اثر را به ترتیب الفبایی آثار، آورده است. وی در معرفی هر اثر، پس از ذکر نام کتاب یا رساله، نام نویسنده و تاریخ ولادت وی را مینویسد و سپس اگر چاپ شده باشد، مشخّصات طبع اثر را گفته، وگرنه، مصادری را که از این اثر یاد کردهاند، معرفی میکند و در پایان، به برخی توضیحات و اطلاعات تکمیلی میپردازد.نویسنده، در بخش فهارس، فهرست نویسندگان را به ترتیب قرن، و فهرست آثار را بر اساس موضوعات و محتوا گزارش کرده است.
نسبت به تابعیان نیز چون در کتب تراجم و رجال، جستجو کنیم، حکم دانشمندان را دربارهی عدم وثاقت برخی از آنانی که مشهور به تفسیرند، خواهیم یافت، مانند: ضحّاک بن مزاحم، عطیة بن سعد، محمّد بن سائب کلبی، و مقاتل بن سلیمان. (31)
جدول یک. طبقات نویسندگان
قرن تعداد نفرات عدد آثار
سوم 6 23
چهارم 24 56
پنجم 38 14
ششم 65 171
هفتم 64 183
هشتم 32 154
نهم 10 16
دهم 11 14
یازدهم 19 37
دوازدهم 33 71
سیزدهم 37 69
چهاردهم 73 305
جمع 413 محدّث 1213 اثر
این جدول، فراز و فرود فعالیّتهای حدیث را در قرون مختلف نشان میدهد. (32)
بر اساس این جدول، حدیث نزد مغاربه در چهار قرن اوّل، سیر صعودی داشته است و در سه قرن بعد، سیر نزولی پیدا میکند و سپس در پنج قرن آخر، مجدداً سیر صعودی مییابد.
جدول دو. تقسیم بندی آثار بر اساس موضوعات (33)
ردیف موضوعات تعداد آثار
1 اجزا و فصول 192
2 نصوص، جوامع، احادیث قدسی 155
3 شروح، حواشی، تعلیقات 239
4 پیامبر 80
5 اربعون نویسی 149
6 ادعیه و اذکار 62
7 غریب و مشکل الحدیث 25
8 موضوعات علل 11
9 الصطلح و قواعد الحدیث 105
10 تخریج، نقد اسانید 56
11 رجال، صحابه، انساب 139
412 محدّث 1213 اثر
هـ. محدّثان بزرگ و آثار برجستهی حدیثیِ مغربیها
مراد از محدّثان بزرگ کسانیاند که تألیفات حدیثی بسیار داشته و یا در فعّالیتهای حدیثی مغاربه، از شخصیتهای تأثیرگذار به شمار میروند و یا این که استاد بسیار دیده و یا شاگردان بسیار تربیت کردهاند و یا در نقل و انتقال میراث حدیثی از شرق به غرب، سهم ویژهای داشتهاند.در این جا، ده تن از این شخصیتها را به اجمال معرفی کرده، در ضمن آن، برخی از آثار برجستهی حدیثی مغاربه را نیز بیان خواهیم کرد. البته دعوی استقصای کامل در میان نیست.
1. محمّد بن وضّاح القُرطُبی (199-286ق)
وی در قُرطُبه (کوردوبا) به دنیا آمد و نخست، در اندلس، به کسب دانش پرداخت و در آن جا از پانزده نفر، حدیث فرا گرفت. (34)او دو بار به شرق سفر کرد؛ در سفر اوّل، بیشتر برای ریاضت و عبادت و آشنایی با عبّاد و زهّاد بود. عمر او در این زمان، هجده یا نوزده سال بود و حدود سالهای 218-220 ق، این سفر اتفاق افتاد. زمان حضور او در این سفر، اندک بود و نزد چهارده تن از مشایخ، کسب دانش کرد. (35)
سفر دوم، در سالهای پس از 230 ق، بود. در این سفر، از 165 نفر؛ حدیث فرا گرفت. (36)
آثار ابن وضّاح عبارتاند از:
- البدع و النهی عنها؛
- النظر الی الله تعالی، و ما جاء فیه من الحدیث؛
- العباد و العوابد، فی موضوع الزهد و الرقائق؛
- مکنون السر و مستخرج العلم، فی فقه المالکیة؛
- الصلاة فی النعلین؛
- رسالة السنّة؛
- القطعان فی الحدیث. (37)
از این آثار، تنها کتاب اوّل به چاپ رسیده و نسخهی خطی کتاب دوم، در تونس موجود است؛ ولی دیگر آثار وی مفقود است. (38)
در شرح حال وی، کتابی با این مشخصه به چاپ رسیده است:
محمّد بن وضاح القرطبی: مؤسس مدرسة الحدیث بالأندلس، نوری معمر، رباط: مکتبة المعارف، 1403ق / 1983 م.
نویسندهی این کتاب، پس از شرح حال وی، احادیث او را به روایت ابن عبد البر، استخراج کرده و در پایان کتاب آورده است. (39) همچنین فهرست مشایخ او را ضمیمهی کتاب کرده است. (40)
2. ابوسعید سحنون بن سعید بن حبیب التنوخی (202-256ق)
سحنون را امام مذهب مالکی در افریقا مینامند. وی در سفرش به شرق، در مصر، مدینه، شام و مکّه، حدیث آموخت و بیشتر ملازم ابن وهب و ابن قاسم و اشهب بود و با آنان حج به جای آورد. (41)او بسیاری از کتب شرقی را به غرب آورد. (42) از آثار وی دو کتاب به چاپ رسیده است:
یک. الجامع تفسیر القرآن، عبدالله بن وهب بن مسلم (125-197ق) به روایت سحنون. این کتاب، در سه جلد، توسّط انتشارات دار الغرب الاسلامی به چاپ رسیده است.
دو. المدوّنة الکبری للامام بن أنس (م 179ق) به روایت سحنون. این کتاب، سماعات ابن القاسم از مالک است که وقتی سحنون از او میپرسید، آنها را در جواب میگفت. سحنون، علاوه بر جمع آنها، اضافاتی را از الموطأ و سماعات خود از شیوخش را نیز بر آن افزوده است. المدوّنة دومین کتاب مذهب مالک پس از الموطأ است و محور شروح و تعلیقات بسیار قرار گرفته است. (43) این کتاب، در پنج جلد توسط دار الکتب العلمیة در بیروت، به چاپ رسیده است.
3. بقیّ بن مُخَلَّد قُرطُبی (201-276ق)
وی در قرطبه زاده شد. نخست، نزد محمّد بن عیسی معافری، معروف به اعشی (م 221ق) دانش آموخت و در حدود سالهای 226ق، به مصر رفت و پس از آن، وارد کوفه شد. در این سفر، حدود بیست سال در شرق ماند. سفر دوم او به شرق، چهارده سال به طول انجامید و در سال 273 ق، به اندلس بازگشت.وی در سفرهای خود در مصر، شام، کوفه و بغداد حضور یافت و برخی مدّعی شدهاند که به خراسان و همدان نیز رفت؛ ولی ذهبی این مطلب را انکار کرده است. (44)
بقی بن مَخلَد، از 248 نفر حدیث فرا گرفت که نام 62 نفر آنان در مصادر، ذکر شده است. (45)
نام شانزده نفر از شاگردان وی نیز در کتب تراجم آمده است.
آثار حدیثی وی عبارتاند از:
یک. التفسیر الکبیر. ابن حزم گفته است:
هو الکتاب الذی أقطع قطعاً لا أستثنی فیه أنّه لم یولف فی الإسلام مثله و لا تفسیر محمّد بن جریر الطبری و لاغیره.
دو. المسند الکبیر - که در ادامه بدان خواهیم پرداخت -.
سه. مصنّف فی فتاوی الصحابة و التابعین و من دونهم.
چهار. ما روی فی الحوض و الکوثر. (46) این اثر، به تازگی به چاپ رسیده است. (47)
وی آثاری را از شرق به غرب بُرد که در شش مورد، تنها راوی مغربی به شمار میرود:
- المصنّف، ا بی بکر بن ابی شیبه؛
- کتاب الفقه، محمّد بن ادریس شافعی؛
- کتاب التاریخ، خلیفة بن خیّاط؛
- کتاب الطبقات، خلیفه بن خیّاط؛
کتاب السیر، عمربن عبدالعزیز، دورقی. (48)
جالب است دانسته شود که او در 55 شیخ با بخاری، 89 شیخ با مسلم، 103 شیخ با ابو داوود، 101 شیخ با ابن ماجه، 55 شیخ با ترمذی و 88 شیخ با نسایی، اشتراک دارد. (49)
در شرح حال وی چند کتاب مستقل تألیف شده است:
- الامام ابو عبدالرحمان شیخ الحفّاظ بالأندلس، نوری معمر، بقی بن مَخلَد.
- بقیّ بن مُخَلَّد القرطبی و مقدمة مسنده، أکرم ضیاء العمری.
مسند بَقیّ بن مُخَلَّد
مسند بقی بن مخلد، از آثاری است که در قرن سوم، در مغرب تألیف شده و تا حدودی، مشابه مسند أحمد در شرق است؛ لکن مسند بقی، از جهت کمی و کیفی، بر مسند أحمد، برتری دارد. ویژگیهای کمّی آن، عبارتاند از: کثرت صحابه، کثر روایات، کثرت مشایخ و کثرت روایات برخی از صحابه در مقایسه با مسند أحمد. امتیاز کیفی آن، این است که در مسند أحمد، مرویات هر یک از صحابه، نظم و ترتیب موضوعی ندارد؛ ولی بقی بن مَخلَد، روایات هر یک از صحابه را در داخل مسند، به صورت موضوعی آورده است. جدولی که در پی میآید، امتیازات کیفی مسند بقی را نشان میدهد. (50)با تأسف باید گفت که از این مسند، تنها مقدّمهی آن، با نظم و ترتیب ابن حزم ظاهری، باقی مانده که دکتر اکرم ضیاء العمری، آن را تصحیح و به چاپ رسانده است. وی همچنین در پایان کتاب، نمونههایی از احادیث بقی بن مَخلَد را آورده است.
همو یاد میکند که از این مسند، دو جلد در اختیار ذهبی بوده و از آن، بهره برده است. همچنین ابن حجر نیز این کتاب را در اختیار داشته است. محمّد بن عبد الرحیم مبارکفوری (م 1252ق) مدّعی شده است که نسخهای از این مسند، در کتاب خانهای در آلمان، موجود است؛ ولی تاکنون، نشانی از آن به دست نیامده است. (51)
جدول بقی بن مُخَلَّد را - که مقدّمهی مسند نام گرفته - ابن حزم در کتاب جوامع السیرة و ابن جوزی در کتاب تلقیح فهوم أهل الأثر آوردهاند. (52)
مسند أحمد مسند باقی
تعداد احادیث 30000 30969
2. تعداد صحابه 904 1013
3. روایات ابوهریرة 3879 5374
4. روایات عمر بن الخطاب 310 537
5. روایات عبدالله بن عمر 2029 2210
6. روایات عبدالله بن مسعود 900 848
7. روایات علی بن ابی طالب (علیه السلام) 819 586
8. روایات عائشة 1340 2210
9. معاذ بن جبل 53 157
10. انس بن مالک 2192 2286
11. تعداد اجزاء 127 200
12. تعداد مشایخ 283 284
4. ابو محمّد قاسم بن ثابت سَرَ قُسطی (255- 302ق)
او در شمال شرق اندلس در شهر سَرَقُسطه (ساراکوزا) زاده شد. قاسم بن ثابت، علاوه بر سفر به شهرهای اندلس، مانند قُرطُبه، به شرق نیز مسافرت کرد و در مصر و مکّه، حضور یافت. (53) او را محدّث، فقیه و ادیب شناختهاند در این عرصهها نزد 38 نفر، تلمّذ کرد. (54)کتاب الدلائل فی غریب الحدیث او، پس از کتاب قاسم بن سلام و کتاب ابن قتیبه، سومین اثر برجستهی کهن در زمینهی «غریب الحدیث» به شمار میرود که ناظر به آن دو کتاب، نگارش شده است (55) و آنچه را آن دو، از قلم انداخته و یا به نظر وی، ناصواب بوده، استدراک و اصلاح کرده است.
مقدّمه و آغاز این کتاب، مفقود است و از این جهت، روش وی آشکار نیست؛ ولی محقّق اثر، مطالبی را از لابه لای کتاب، در منهج و روش او به دست آورده و تحلیل کرده است.
این کتاب، بر اساس دو نسخهی تصحیح شده و در دو جلد در سال 1422ق / 2001م، از سوی مکتبة العبیکان در ریاض، به چاپ رسیده است.
دکتر محمّد بن عبدالله القناص، این تحقیق را جهت پایان نامهی دکتری خود، به انجام رسانده است. (56)
5. ابوعمر یوسف بن عبدالله بن محمّد بن عبدالبر بن عاصم غری (ابن عبد البر) (368-463ق)
فقیه، محدّث، تاریخ نگار و ادیب اندلسی که در قُرطُبه زاده شد. ابن عبد البر، هیچ گاه از اندلس خارج نشد و تمامی استادان وی، از همان منطقهاند. برخی از آثار حدیثی وی عبارتاند از:- التمهید لما فی الموطأ من المعانی - ؛
- الاستذکار - که تحریر دیگری از التمهید است - ؛
- الاستیعاب فی معرفة الأصحاب - که بارها به چاپ رسیده است -؛
- جامع بیان العلم و فضله - که بارها به چاپ رسیده است- ؛
- الدر فی اختصار المغازی و السیر؛
- الزیادات التی تقع فی الموطأ عند عیسی بن یحیی عن مالک؛
- الانباه علی قبائل الرواة. در این کتاب، قبیلههایی را که رجال آن از پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) حدیث شنیدهاند، معرفی کرده است. (57)
در کتاب تراث المغاربه، 21 اثر حدیثی برای وی شمارش شده است. (58)
دربارهی ابن عبدالبر و روش حدیثی او، تاکنون سه کتاب بدین شرح به چاپ رسیده است:
- مدرسة الإمام ابن عبدالبر فی الحدیث و الفقه، 2 ج، محمّد بن یعیش، مغرب: وزارة الاوقاف و الشئون الإسلامیة، 1414ق / 1994 م؛
- الامام ابن عبد البر: حیاته و آثاره و منهجه فی فقه السنة، محمد بن یعیش، مغرب: وزارة الاوقاف و الشئون الاسلامیة، 1410 ق/1990 م؛
- ابن عبدالبر و جهوده فی التاریخ، لیث سعود الجاسم، المنصورة: دار الوفاء، 1407 ق / 1986 م.
التمهید
یکی از مهمترین شروح الموطأ مالک، کتاب التمهید ابن عبد البر است. وی در ابتدا مقدّمهای مفصّل دربارهی برخی از مباحث علوم الحدیث دارد و سپس به شرح میپردازد. در شرح، هم جانب مباحث حدیثی را به کفایت رعایت کرده و هم جانب مباحث فقهی و استدلالهای فقهی را. او در بخش حدیث، به مرسلات الموطأ پرداخته و با اسنادی، اتّصال آنها را مطرح کرده است. اختلاف رُوات را نیز در اسناد گزارش کرده و احادیث الموطأ را تخریج کرده است. همچنین روایات متناسب را از برخی کتب حدیث، مانند مسند بقی، بدان افزوده است.در بخش فقهی و فقه الحدیث، معانی کلمات و مشکلات را به خوبی شرح کرده و استدلالهای فقهی را به گستردگی گزارش میکند و اقوال صحابه و تابعیان را در هر مسئله میآورد.
التمهید، چندین بار و با تحقیقهای متفاوت، به چاپ رسیده است:
- تحقیق: مصطفی بن احمد العلوی و محمّد عبدالکبیر البکری، 26 جلد، مراکش: دار الحدیث الحسنیة، 1387ق / 1967 م؛
- تحقیق: سعید احمد اعراب، ب14 جلد، مغرب: وزارة الاوقاف و الشئون الإسلامیة، 1403 ق/ 1983 م؛
- تحقیق: اسامة بن ابراهیم، 17 جلد، قاهرة، 1420ق/ 1999 م؛
- تحقیق: عبدالرزّاق المهدی، 9 جلد، بیروت: دار احیاء التراث الغربی، 1420 ق/ 2000 م؛
- تحقیق: محمود شاکر، 10 جلد، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1425 ق/ 2007 م.
همچنین التمهید و الاستذکار ابن عبدالبر و القبس ابن عربی، در یک مجموعه، و با عنوان موسعوعة شروح الموطأ، در 25 جلد در قاهره، به سال 1426 ق / 2005م، به چاپ رسیده است.
6. ابو الولید سلیمان بن خلف بن سعد بن ایّوب الباجی (423-494ق)
وی را محدّث، فقیه و متکلّم نامیدهاند که مدتی در اندلس، حدیث فرا گرفت و سپس به شرف رفت و از ابوذر هروی، ابو علی بغدادی، مقرّی و صیمری، حدیث آموخت. مدّت اقامتش در شرق، سیزده سال بود و سپس به اندلس بازگشت. وی در سفر به شرق، در بغداد، دمشق و حجاز حضور یافت. (59)او کتابهای بسیاری نوشته که آثار حدیثیاش عبارتاند از:
- التعدیل و التجریح فیمن روی عن البخاری فی الصحیح؛
- المنتقی شرح الموطأ.
المنتقی دارای چاپهای متعدّدی است:
- تحقیق: محمّد عبدالقادر احمد عطا، 9 جلد بیروت: دار الکتب العلمیة، 1420 ق / 1999 م؛
- تحقیق: محمود شاکر، 10 جلد، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، 1427 ق/ 2005 م.
7. ابو محمّد عبدالرحمان بن عتاب (433-528ق)
او در قُرطُبه (کوردوبا) زاده شد و روایت بسیار میدانست و در کار حدیث، دقیق بود. وی نزد پدرش، ابن عبدالبر و تعدادی از مشایخ آن زمان، حدیث فرا گرفت. (60)آثار او عبارتاند از:
- شفاء الصدور فی الزهد و الرقائق؛
- الفهرست؛
- العوالی، محمّد بن عَتّاب. (61)
خالد الصمدی، نویسندهی کتاب حرکة الحدث بقرطبة خلال القرن الخامس الهجری، نیمی از کتابش را به معرفی ابن عتاب و بازسازی کتاب الفهرست او، بر پایهی کتاب فهرست الفهارس عبدالحی کتانی، اختصاص داده است.
وی پس از معرفی اجمالی زندگی علمی او، کتاب الفهرست ابن عتاب را به تفصیل آورده و در پایان، جدولی از کتابهای معرفی شده در فهرست ابن عتاب، بدین ترتیب ارائه داده است:
1 علوم القرآن 33 اثر
2 حدیث و علوم حدیث 103 اثر
3 سیره و انساب 7 اثر
4 فقه مالکی 10 اثر
5 اصول دینی و اصول فقه 3 اثر
6 کتب الفرائض 6 اثر
7 کتب الأشربه 4 اثر
8 رؤیا 5 اثر
9 زهد 79 اثر
10 لغت و شعر و ادب 47 اثر
11 فهارس 10 اثر
12 اجازات 20 اثر
در مجموع، 328 کتاب و رساله در این فهرست معرفی شده است. (62)
8. ابوبکر محمّد بن عبدالله بن محمّد بن عبدالله بن أحمد معافری شبیلی (ابن عربی) (468-543 ق)
او فقیه مالکی و محدّث نامدار اندلس است و به همراه پدرش، پس از سقوط عبّاسیان در سال 484 ق، در اوایل سال 485 ق، به شرق سفر کرد. نخست، به مصر و سپس شام و در ادامه به بغداد رفت. در این مدت، از اساتید بزرگ شرق در فقه و حدیث بهره گرفت و در سال 495 ق، به اندلس بازگشت. گفتهاند که وی دیدگاه سلفی داشته و همواره مذاهب مختلف کلامی و فیلسوفان را مورد حمله قرار میداده است. در پذیرش حدیث و عمل بدان، بسیار سختگیر بود و در این زمینه، از ابن حزم، متأثّر بوده است. بهرهاش از حدیث بسیار بود تا آن جا که این کثرت، برخی را به وی بدگمان کرد. برخی از آثار حدیثی او عبارتاند از:- عارضة الأحوذی در شرح سنن الترمذی - که بارها به چاپ رسیده است -؛
- القبس در شرح الموطأ مالک - که در سالهای اخیر، به چاپ رسیده است -. (63)
در کتاب تراث المغاربة برای وی 23 اثر حدیثی، معرّفی شده است. (64) او در انتقال آثار مشرقیان به مغرب، نقش به سزایی داشته است. (65)
القبس فی شرح «موطأ» ابن أنس
یکی از شروح الموطأ مالکف کتاب القبس است. این کتاب، تاکنون در دو نوبت، بدین صورت به چاپ رسیده است:- تحقیق: محمّد عبدالله ولد کریم، 3 جلد، بیروت: دار المغرب الإسلامی، 1992 م؛
- تحقیق: ایمن نصر الأزهری و علاء ابراهیم الأزهری، 4 جلد، بیروت: دارالکتب العلمیة، 4 جلد، 1419ق / 1998 م.
9. ابوالفضل عیاض بن موسی بن عیاض (قاضی عیاض) (476-544 ق)
وی در سَبته به دنیا آمد و جهت تکمیل دانش، در سی سالگی به قُرطُبه رفت. پس از سه سال، از آن جا به مرسیه در شرق اندلس سفر کرد تا ابوعلی صدفی را ملاقات کند. وی پس از این رحلهی علمی، به سبته بازگشت و عهده دار منصب قضاوت شد. او بجز سبته، در غَرناطه نیز عهده دار منصب قضا بود.وی از مشایخ بسیاری، مانند: ابوعلی الصدفی، عبدالرحمان بن عتاب، ابن رشد، ابو بکر ابن عربی، محمّد بن عیسی التمیمی و الغسانی، دانش و حدیث فرا گرفت.
تألیفات قاضی عیاض در حدیث و فقه و تاریخ و معاجم، بسیار است. فهرست آثار حدیثی وی، از این قرار است:
- مشارق الأنوار علی صحاح الآثار (2 ج)؛
- ا کمال المعلم بفوائد مسلم (2 ج)؛
- بغیة الرائد لما تضمنه حدیث ام زرع من الفوائد؛
- الشفا بتعریف حقوق المصطفی (2 ج)؛
- الالماع فی ضبط الروایة و تقیید السماع؛
- الغنیة؛
- المعجم فی شیوخ ابن سکرة الصدفی؛
- ترتیب المدارک و تقریب المسالک لمعرفة اعلام مذهب مالک.
در معرفی قاضی عیاض، دو کتاب به چاپ رسیده که عبارتاند از:
- القاضی عیاض و جهوده فی علمی الحدیث روایة و درایة، بشیر علی محمّد الترابی، اندلس: دار ابن حزم، 1418ق/ 1997 م.
- التعریف بالقاضی عیاض، ابوعبدالله محمّد (فرزند قاضی عیاض)، مغرب: وزارة الاوقاف و الشئون الإسلامیة، 1402ق /1982 م.
إکمال المُغلم
این کتاب، تکمیل شرح صحیح مسلم ابوعبدالله محمّد بن علی مازَری (453-536) است که عنوان آن المعلم بفوائد مسلم بوده است. قاضی عیاض، این کتاب را در تکمیل آن شرح، تحریر کرده است. آن گونه که محقّق کتاب، دکتر یحیی اسماعیل، تتبّع کرده، شرح قاضی عیاض، 21 مزیّت بر کار مازَری در المعلم بفوائد مسلم دارد. (66)این کتاب، نخست در سال 1988 م، با تحقیق الشیخ محمّد الشاذلی النیفر، در بیت الحکمة الجزایر در سه جلد منتشر شد.
چاپ دوم آن، تحقیق دکتر یحیی اسماعیل است که در نُه جلد، از سوی انتشارات دار الوفاء در سال 1419ق / 1998 م، منتشر شده است.
گفتنی است که المعلم نیز به صورت رحلی در مصر، در سال 1413ق / 1993 م، به دست طبع سپرده شد و یک جلد آن تاکنون به چاپ رسیده است.
10. عبدالحی بن عبد الکبیر الکتانی (1382 ق)
وی نویسندهی کتاب فهرس الفهارس و الاثبات است. در این کتاب، فهرست فهرستها، مشیخهها، معاجم و مسلسلات را در حوزهی حدیث، گردآورده است. مجموع فهارس یاد شده، 563 عنوان و شرح حال افراد ترجمه شده، 622 نفر است. (67)کتاب در سه جلد به همت دکتر احسان عبّاس، از سوی دار الغرب الاسلامی در بیروت، به سال 1406ق / 1986 م، به چاپ رسیده است.
آثار عبدالحی، در مقدّمهی همین کتاب، 130 اثر دانسته شده (68) و نویسندهی تراث المغاربة، 138 اثر از او معرفی کرده است. کتانی، برخی از مشایخ خود را نام برده که 167 نفرند. (69)
و. ویژگیهای حوزهی حدیثی مغاربه
چنان که از مباحث پیشین به دست میآید، مغربیها، فعّالیتهای چشمگیری در زمینهی حدیث و دانشهای مرتبط با آن داشتهاند. با تأمّلی اجمالی میتوان برخی از مشّخصهها و ویژگیهای فعّالیت حدیثی در آن منطقه را استخراج کرد. البته تحلیل گسترده و عمیق، نیازمند تأمّلهای بیشتر است:1. محور بودن کارهای حدیثی شرقی و ایرانی
نگاه اجمالی به آثار مغاربه، نشان میدهد که بخش مهمی از نوشتهها و فعّالیتهای آنان، بر محور آثار حدیثی شرقی و نیز ایرانی است. شرح نویسی بر کتب حدیث، استخراج رجال و شرح حال راویان برخی از کتب، تنظیم مشایخ برخی از نویسندگان کتب حدیثی و نیز کارهای دیگری، مانند نگارش غریب الحدیث یک کتاب حدیثی، بر این مطلب دلالت دارد. بررسی اجمالی کتاب تراث المغاربة - که در آن، 1213 اثر حدیثی مغربیها معرفی شده -، نشان از آن دارد که بیش از یک سوم آثار، بر محورهای کاریِ شرقی و ایرانی است که این مطلب، بر اساس جدولی که در ادامه میآید، اثبات میشود.2. محور بودن «الموطأ» و حدیث مالک
یکی از مشخّصههای حدیثی مغربیان، پرداختن بسیار به الموطأ مالک است. چنان که بیش از این نیز اشاره شد، نخستین اثر شرقیای مکه بدان سامان رفت، الموطأ مالک بود که تا سالها، مانع شکل گیری دیگر فعّالیتهای حدیثی در آن دیار بود. از آن زمان به بعد نیز بخش قابل توجّهی از آثار مغربیها، بر محور این کتاب بود.در کتاب تراث المغاربة، بیش از صد اثر دربارة الموطأ مالک معرفی شده که یک دوازدهم کلّ آثار مغاربه را تشکیل میدهد و در جدول دومی که در پیش میآید، توضیح داده شده است.
3. عدم شکل گیری اَخباریگری و سَلَفیگری
در میان فعّالیتهای حدیثی مغربیها و جریانهای فکری آنها، کمتر نشانی از اهل حدیث یا سلفی گری، به سان آنچه در مشرق شکل گرفت، دیده میشود. بررسی آثار آنان نیز نشان از این مسئله دارد.موضوعات آثار مربوط به کتب مشرقی و ایرانی کل آثار
1. اجزا - 192 اثر
2. نصوص و جوامع حدیثی 79 اثر 155 اثر
3. شروح، حواشی 239 اثر 239 اثر
4. سیرهی پیامبر 15 اثر 8 اثر
5. اربعین نویسی (70) - 149 اثر
6. ادعیه 3 اثر 62 اثر
7. غریب و مشکل الحدیث (71) 27 اثر 25 اثر
8. موضوعات 3 اثر 11 اثر
9. مصطلح الحدیث 27 اثر 105 اثر
10. تخریج اسانید (72) 20 اثر 56 اثر
11. صحابه، رجال 49 اثر 139 اثر
جمع کل 462 اثر 1213 اثر
اجزا (73) 2 اثر
نصوص و جوامع 18 اثر
شروح (74) 48 اثر
اربعون و مسلسل 4 اثر
غریب الحدیث (75) 4 اثر
موضوعات 1 اثر
مصطلح الحدیث (76) 1 اثر
تخریج، اسناد 13 اثر
رجال – صحابه (77) 11 اثر
جمع کل (78) 102 اثر
از سوی دیگر، میتوان نشانههایی از تصوّف را در آن منطقه نشان کرد. در مثل، احمد بن الصدّیق الغُماری (م 1380 ق)، 101 اثر حدیثی دارد که بخشی از آنها به مباحث عرفان و تصوّف اختصاص دارد، مانند:
- عواطف اللطائف من احادیث عوارف المعارف؛
- درء الضعف عن حدیث من عشق فعف؛
- غنیة العارف بتخریج عوارف المعارف؛
- الأسرار العجیبة بشرح اذکار ابن عجیبة.
البته میتوان ادّعا کرد که جریان فکری غالب، جریان اعتدالی است. (79)
در پایان، لازم است اشاره گردد که مباحث جدّی دیگری در تحلیل حوزهی حدیثی مغاربه، وجود دارد که در این نوشتار مختصر، بدانها پرداخته نشد، مانند:
یک. بررسی انتقال کتب شرقی به مغرب؛ (80)
دو. بررسی رحلهها و سفرهای حدیثیِ مغاربه؛
سه. بررسی اجازات مغربیها؛
چهار. حلقههای درسی و مجالس حدیثی در مغرب؛
پنج. خاندانهای برجستهی حدیثی؛
شش. سهم زنان مغربی در نشر حدیث؛
هفت. پژوهشهای حدیثی معاصر مغاربه.
امید است که این نوشتار، گام کوچکی در گشودن باب پژوهش در این موضوع برداشته باشد.
پینوشتها:
1. این مقاله، پیش از این، در فصل نامهی علوم حدیث (ش43) منتشر شده است.
2. لغت نامهی دهخدا، ذیل «مغرب». نیز ر.ک: تاریخ و تمدّن مغرب، ج 1، ص 31؛ سپیده دم اندلس، ص 11.
3. تراث المغاربة، ص 30.
4. الجرح و التعدیل فی المدرسة المغربیة للحدیث، ج 2، ص 3. جهت آگاهی بیشتر، ر.ک: مقدّمهای بر مغرب اسلامی، ص 3-5.
5. دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 10، ص 324.
6. از این کتاب، در کتاب تراث المغاربة، (ص 30) یاد شده و اطلاعات بیشتری از آن در دست نیست.
7. گفتنی است که مقصود از قَیروان در این کتاب، قیروان تونس (اِفریقیه) است، نه قَیروان مَراکش.
8. این اثر، در مدرسة الحدیث بقیروان (ج1، ص 12) معرفی شده است و اطلاع بیشتری از آن در دست نیست. گفتنی است که «اِفریقیه» در جغرافیای تاریخی، بر تونس امرزوی اطلاق میشده است (ر.ک: تاریخ و تمدّن مغرب، ج 1، ص 32).
9. مقصود از «مغرب اقصی» در جغرافیای تاریخی، کشورهای: مغرب (مراکش)، صحرا، مالی، و سنگال امروزی است.
10. دایرة المعارف بزرگاسلامی، ج 9، ص 453، ص 35-42.
11. همان، ج 10، ص 326.
12. مدرسة الحدیث فی القَیرَوان، ج 2، ص 469-480.
13. همان، ص 480-502.
14. همان، ص 513-523.
15. همان، ص 523-535.
16. همان، ص 539 و 539-734.
17. همان، ص 788-803.
18. همان، ص 806-988.
19. تاریخ العلماء و الرواة للعلم بالأندلس، ج 1، ص 240.
20. دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 10، ص 332.
21. تراث المغاربة، ص 23.
22. تاریخ العلماء و الرواة للعلم بالأندلس، ج 1، ص 108.
23. محمّد بن وضاح القرطبی، ص 30.
24. «حدیث در اندلس»، ایزابل فیه رو، ترجمه: محمّد کاظم رحمتی، فصل نامهی علوم حدیث، ش 16، ص 129 -160.
25. همان، ص 133-134.
26. همان، ص 133.
27. همان، ص 138-142.
28. همان، ص 142-145.
29. همان، ص 145-147.
30. طبق الارطاب، ص 129.
31. ر.ک: الاتقان، ج 2، ص 224.
32. تراث المغاربة، ص 384-399.
33. همان، ص 305-346.
34. محمّد بن وضّاح القرطبی، ص 58-59.
35. همان، ص 60-63.
36. همان، ص 66.
37. همان، ص 154.
38. همان، ص 152.
39. همان، ص 159-281.
40. ر.ک: همان، ص 293-350.
41. المدونة الکبری، ج 1، ص 101.
42. الجامع، ج 1، ص 19.
43. طبق الارطاب، ص 130-131. نیز برای آگاهی از شروح، تعلیقات و تکمیلات المدونة، ر.ک: تاریخ الادب العربی، بروکلمان.
44. سیر اعلام النبلاء، ج 13، ص 290.
45. بقی بن مخلد القرطبی، ص 42-45.
46. همان، ص 47-51.
47. مرویات الصحابة فی الحوض و الکوثر، تحقیق: عبدالقادر محمّد عطا صوفی، مکتبة العلوم و الحکم، 1413ق.
48. همان، ص 52.
49. مدرسة الحدیث بالأندلس، ص 1.
50. بقی بن مخلد القرطبی و مقدمة مسنده، ص 25.
51. همان، ص 26-28.
52. همان، ص 5.
53. کتاب الدلائل، ج 1، ص 24-30.
54. همان، ص 30-36.
55. همان، ص 44-49.
56. برای آگاهی بیشتر دربارهی کتب غریب الحدیث، ر.ک: مقالهی «سیر تدوین غریب الحدیث» عبدالهادی مسعودی، فصل نامهی علوم حدیث، ش 13.
57. ر.ک: دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 4، ص 182-183.
58. تراث المغاربة، ص 386.
59. المنتقی، ج 1، ص 4-6.
60. حرکة الحدیث بقرطبة، ص 267-279.
61. همان، ص 314-316.
62. همان، ص 216-217.
63. دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 4، ص 223-225.
64. تراث المغاربة، ص 387.
65. دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 4، ص 225.
66. إکمال المعلم، ج 1، ص 35-37.
67. فهرس الفهارس، ج 2، ص 3991-432.
68. تراث المغاربة، ص 256.
69. فهرس الفهارس، ج 1، ص 24-32.
70. تراث المغاربة، ص 311-317.
71. همان، ص 317-325.
72. همان، ص 325-327.
73. همان، ص 330-335.
74. همان، ص 335-336.
75. همان، ص 336.
76. همان، ص 336-340.
77. همان، ص 340-342.
78- همان، ص 342-346.
79. ر.ک: «نگاهی به جریانهای حدیثی معاصر اهل سنّت»، ص 3-15.
80. در این زمینه، ر.ک: «الکتب الحدیثیة المشرقیة فی الأندلس»، محمّد بن زین العابدین رستم، مجلة الاحیاء، ش 32 (ربیع الثانی 1424 ق / 2000 م) ص 213-229.
مهریزی، مهدی؛ (1389)، حدیث پژوهی، قم: دارالحدیث، چاپ اول.