بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم
به مجموعه ى خدمتگزاران مفتخر و کارگزاران موفق مراسم عظیم حج خوشآمد عرض مىکنیم. حقیقتاً خدمت در این میدان در هر ردهاى، موجب افتخار انسان است. نیتها را در کار حج و کارگزارى حج، باید خیلى فراتر از مقاصد معمولى و کوچکى برد که ما انسانها دچار آنها هستیم. علت هم این است که افق در امر حج، بسیار بالاست.
«حج» یک فریضهى پُرظرفیتى است که اگر درست عمل شود و آنچنان که شارع مقدس خواسته است در هر دوره و زمانى، متناسب با آن زمان به شکل شایستهاى انجام بگیرد، تأثیرات آن علاوه بر تأثیرات فردى و ملى، تأثیرات بینالمللى خواهد بود. ما دیگر کدام واجب را داریم که اینطور باشد. این عمل و فریضه، هم دل و روح و باطن خود انسانِ حجگزار را تصفیه مىکند، نورانى مىکند و به خدا نزدیک مىکند؛ با استغفار و با تضرع و مناجات الهى آشنا و معنوى مىکند؛ هم بر روى مسائل یک ملت اثر مىگذارد؛ چون بخشى از مردم یک ملت وقتى در یک جهت خاصى، در یک سفرى و با یک هدفى رفتند و برگشتند، همگرایى آنها قهراً بیشتر مىشود و سطح معنویت و اخلاق ملى بالا مىرود. و هم علاوهى بر اینها بینالمللى است؛ چون ملتها با اشتراکاتى که دارند، فارقها و تفاوتهایى هم با هم دارند که آنها را از هم جدا مىکند و احیاناً انگیزههاى خصمانهاى نسبت به یکدیگر در آنها به وجود مىآورد. «حج» موجب مىشود که این فارقها کمرنگ شود و آن جهات اشتراک و اتحاد بین ملتهاى گوناگون برقرار گردد. بنابراین ما هیچ واجبى را با این ابعاد گسترده و عظیم نداریم.
علت این هم که به ما گفتهاند این عملیات را با هم انجام بدهید، در یک «فى ایّام معدودات»، «فى ایّام معلومات» در یک وقت معینى باید انجام بدهید، همه در این موعد و در این میقات باید جمع بشوند، به نظر مىرسد همین باشد که خواستهاند این آثار، ابعاد بینالمللى پیدا کند. والّا مىگفتند هر کسى در طول سال، هر وقت خواست بیاید همین عملیات را انجام بدهد. این را نگفتهاند؛ مثل عمره؛ در عمره هر کسى هر وقتى خواست، مىرود انجام مىدهد، عمل مستحبى است؛ اما حج اینطور نیست. حج باید در یک وقت معینى باشد؛ مىخواهد همه آنجا جمع شوند. براى چه جمع بشوند؟ جمع بشوند که با هم دعوا کنند؟ «لا رفث و لا فسوق و لا جدال فى الحجّ»؛ پس جمع شدن براى دعوا کردن نیست، براى احساس بیگانگى از هم نیست؛ پس براى چیست؟ براى همین احساس اتحاد و یگانگى است؛ این احساس را در خود و طرف مقابل به وجود آوردن است. حقیقتاً دنیا و آخرت در قضیهى حج گنجانده شده است؛ این ظرف بسیار وسیع و پُراستعداد و پُرظرفیتى است که از این مىشود استفاده کرد. اگر من و شما - هر کدام - در یک بخشى، در یک ردهاى تلاش کنیم که این ظرفیت شناخته شود و از آن استفاده بشود، آن وقت اجر و پاداش خواهد داشت. لذا این عمل، بسیار عمل مهمى است و کارگزار آن هم حقیقتاً باید احساس افتخار کند.
آنچه که در حج باید مورد توجه باشد - بارها هم گفته شده است؛ هم ما عرض کردیم، هم دیگران گفتهاند - آن همین است که: حج به معناى حقیقى خود نزدیک بشود. البته این یک لوازمى نیاز دارد. یکى از لوازمش همین «آمادگى قبلى» است. آدمى را بدون آمادگى قبلى ببرند در حج رها کنند، یقیناً استفادهى صحیحى نخواهد کرد؛ بنابراین باید از قبل او را آماده کنند. این یک وظیفه است. یکى از کارهاى سازمان حج و بعثهى مربوط به این کار، باید این باشد: مردمى را که مىخواهند مسافر حج بشوند، از پیش در اینها ظرفیت و آمادگى به وجود بیاورند. البته حالا هم هست، اما این باید بیشتر شود؛ با تهیهى کتاب، با برنامهریزیهاى گوناگون، با آموزش و بیان مسائلى که احتیاج دارند بدانند - چه مسائل فقهى، چه مسائل اجتماعى و سیاسى و اخلاقى و معنوى و عبادى و عرفانى و ... . بنابراین یکى از کارها، ایجاد آمادگى در مسافر حج است.
یک مطلب دیگر این است که: «حج و فضاى آن را از انگیزههاى دنیایى و مادى - تا آن جایى که ممکن است - تخلیه کنند.» این خیلى مهم است؛ چون یکى از شاخصهایى که در حج در نظر گرفته شده است، این است. مىگویند در حج شما حق ندارید بوى خوش استعمال کنید، اگر از جایى گذشتید که بوى ناخوشى هست، حق ندارید بینىتان را بگیرید. البته اینها خیلى معنا دارد. حج جایى است که باید هر چه ممکن است انسان از انگیزههاى دنیوى و مادى جدا و دور بشود. البته ما نمىخواهیم سفارش کنیم که به حجاج آنجا گرسنگى بدهید یا جاى بد بدهید، نه؛ پذیرایى از حجاج و مسکن و غذا و تأمین آسایش جسمانىشان که بتوانند به مسائل معنوى بپردازند، خود این یکى از کارهاى مهم است؛ این را ما نفى نمىکنیم. اما این انگیزههاى مادى را تا آنجایى که ممکن است، باید از دلها خارج کرد؛ این انگیزهى بازارگردى و سوغاتخَرى و اینها را باید کم کرد؛ نگاه به حج به صورت یک سفر گردشى یا خداى نکرده با یک اهداف دیگر، که دیگر آنها قابل ذکر هم نیست. ولى این نفس و هواى انسان، انسان را به خیلى جاها مىکشاند. باید اینها را مراقبت و جلوگیرى کرد. این انگیزههاى مادى باید در حج - چه در حاجى، چه در همراه، چه در کارگزار - دور شود؛ این هم یک نقطه است که اگر بخواهیم از آن ظرفیت عظیم استفاده کنیم، یکى از شرایطش این است.
یکى دیگر از شرایط، همین «مسئلهى اتحاد مسلمین» است. حج باید آئینهى اتحاد باشد، نه آئینهى اختلاف. اگر قرار باشد ما همه یکجا جمع بشویم تا در آنجا یکى به یکى بگوید تو بدى، آن دیگرى بگوید تو بدترى؛ این چه جمع شدنى است! اگر اختلافى هم وجود دارد، جاى بروزش آنجایى نیست که خداى متعال فرموده است: جمع بشوید تا «لیشهدوا منافع لهم» که منافع خودشان را در آنجا به دست بیاورند. بعضیها - حالا نگاه خوشبینانه همین است که بگوییم کجسلیقگى است، والّا اگر به چشم بدبینانه نگاه کنیم، حرفهاى دیگر هم مىشود زد - حج را جایى قرار مىدهند براى دندان نشان دادن و لج کردن و چهره در هم کردن نسبت به اختلافات فرقهاى و طائفى؛ شیعه و سنى را آنجا مقابل هم قرار دادن. چقدر باید به ما بگویند تا باور کنیم که امروز بیش از گذشته اختلافات شیعه و سنى یکى از محورهاى اساسى است که دشمنان اسلام دارند رویش سرمایهگذارى مىکنند. حاضرند پولهاى کلان خرج کنند که شیعه را علیه سنى و سنى را علیه شیعه تحریک کنند. یک عده بىعقلهایى هم هستند که بدون اینکه از این پولهاى کلان هم بگیرند، براى استکبار همین هدف را مفت و مجانى تأمین مىکنند. خوب چرا؟ این خطایى است که معلوم نیست خداى متعال از آن بگذرد. خداى متعال همهى مسلمانها را در یک مرکز واحدى جمع کند که واضحترین منافع آن، احساس اجتماع، احساس اتحاد و احساس یگانگى است؛ آن وقت در این مجمعى که براى احساس بیگانگى به وجود آمده، ما بنا کنیم در این گوشه و آن گوشه، به سر و کلهى هم زدن و اختلاف را تشدید کردن! این لج کردن با خدا نیست؟! ما - نه فقط تحلیلاً، از روى اطلاع عرض مىکنم - مىدانیم که در خودِ آن مراکز، دستهاى استعمار کسانى را گماشتهاند تا اینکه این اختلافات را تشدید کنند؛ یعنى آنجا افراد مأمورى هستند که اصلاً مأموریتشان همین است که یک بهانهى کوچکى از یک شیعهاى پیدا کنند، جنجال راه بیندازند، تکثیر کنند، فحش بدهند، اهانت کنند و دعوا راه بیندازند. اگر هم خبر نداشتیم، تحلیل هم این را نشان مىداد؛ دلیلى نداشت که دشمنان وحدت اسلامى از این فرصت و امکان عظیم حج براى این مقصود استفاده نکنند؛ خبر هم داریم که چرا، افرادى را هم براى این کار اجیر مىکنند. مراقب باشید در این دام نیفتید. ایرانى چه شیعهاش و چه سنىاش، مراقب باشد در این دام نیفتد.
ما البته به برادران خودمان در سعودى و در جاهاى دیگر هم نصیحت و توصیه مىکنیم که نگذارند؛ مانع بشوند از نفوذ آن دستهاى اختلافافکنى که در آنجاها این اختلافات را تشدید مىکنند و به رخ یکدیگر مىکشند. این مسئلهى بسیار مهمى است.
یک مسئله هم مسئلهى «برائت» است. قضیهى برائت از کفار و مشرکین بسیار مهم است. باید همهى ملتهاى مسلمان در این کار پیشقدم باشند. به نظر ما خود عربستانیها باید در این قضیه پیشقدم شوند. آن کسانى که میزبان حجند، آنها این کار را باید بکنند. بیش از آنکه میهمانان ایرانى یا میهمانان سایر کشورها درصدد این کار باشند، این تکلیف آنهاست. شکى نیست که استکبار جهانى با دنیاى اسلام بد است. این بد بودن، فقط هم بغض نیست؛ بلکه ابراز بعض و دشمنى کردن است؛ نه اینکه دشمنند و نشستهاند کنار تماشا مىکنند؛ نه، دشمنى هم مىکنند. قصدشان این است که دنیاى اسلام را بهکلى از حقیقت اسلام خالى کنند؛ این دیگر حرفى نیست که احتیاج به اثبات و استدلال داشته باشد. این را همهى مسلمانهایى که چشمشان باز است، مشاهده مىکنند. اینها دشمن مسلمانهایند. مایلند اسلام نباشد تا بتوانند بر این ملتها سلطه پیدا کنند؛ اسلام نباشد تا بتوانند بر منابع آنها تسلط پیدا کنند؛ تا بتوانند فرهنگ خودشان را در آنجا رایج کنند، آنها را به بخش ِ درجهى دو از ملتهاى خودشان تبدیل کنند؛ بخش درجهى دو و پایین از ملتهاى خودشان.
وقتى یک ملتى، فرهنگ یک ملت دیگر را قبول کرد، همین مىشود؛ مىشود جزوى از آن ملت، منتها مثل بچهى ناتنى، مثل جماعتِ درجهى پستتر. هم بر طبق میل آنها رفتار مىکند، هم مثل خود آن ملت از طرف آن ملت، تحویل گرفته نمىشود. اشتباهِ این کسانى که سعى کردند رفتار فرنگیها را در همهى امورشان تقلید کنند، اینجا بود. نفهمیدند که با تقلید رفتار یک قوم و یک ملت و یک فرهنگ، مثل آنها و جزو آنها نمىشوند؛ بلکه تابع آنها و درجهى دو آنها مىشوند. استکبار نسبت به دنیاى اسلام همیشه این را خواسته است.
مانع عمده اسلام است. با اسلام بدند به این دلائل؛ و دشمنى مىکنند با اسلام؛ اینکه دیگر جاى تردید نیست. این دشمنى در شکلهاى استکبارى، صهیونیستى، خشن، خونین، بىرحمانه و سبعانه هم هست. خوب، آیا جا ندارد مسلمانها نسبت به این رفتار، موضع خودشان را ابراز کنند؟! ما که نمىخواهیم از مکه لشگر راه بیندازیم برویم به سمت یک کشورى، آنجا بجنگیم؛ مىخواهیم اعلام موضع کنیم. مسلمانها بگویند که موضعشان در مقابل این غزو استکبارى و صهیونیستى چیست. جایش کجاست اگر بخواهند اعلام موضع کنند غیر از مکه؛ غیر از این مجامع عظیم و میقات عظیم امت اسلام. جایش همانجاست. همه باید بکنند؛ همهى ملتها و همهى رؤساى کشورها، اگر به این حقیقت توجه کنند و وجدان بیدارى وجود داشته باشد. اگر آنها نمىکنند، ما مىکنیم. ما کار خودمان را تعطیل نمىکنیم به خاطر اینکه دیگران به این وظیفه عمل نمىکنند؛ این بسیار مهم است. فقط هم اعلام موضع است؛ این، بیان موضع یک کشور است؛ آن هم با استدلال و منطق. سعى بشود این حقیقت به ملتهاى مسلمان تفهیم بشود. در این ارتباطاتى که وجود دارد، این معنا روشن بشود که ما هدفمان از این اعلام برائت چیست و معناى این اعلام برائت چیست؟ اینها تدوین بشود، نوشته بشود، با لغت متناسب و قابل فهم بیان بشود و در اختیار حجاج کشورهاى اسلامى گذاشته بشود.
امروز در دنیا شوق به اسلام ناب روزبهروز بیشتر مىشود. از اول انقلاب تا به حال، روزبهروز این شوق بیشتر شده است و کمتر نشده است. خیال مىکردند که انقلاب مثل شعلهاى بود که بلند شد و بعد هم نشست، تمام شد؛ یک عده آدمهاى سطحى و ظاهرنگر اینطور خیال مىکردند. شنیدید که در این چند سال گذشته چه تعبیراتى در این زمینهها بود: انقلاب تمام شد، انقلاب فراموش شد، موزهاى شد. نمىفهمیدند که آن شعله وقتى که شما نگاه مىکنید مىبینید فرو نشسته است، تازه نوبت آن آتشگیرههاى سنگین و ماندگارى است که با آن شعله روشن شده و آنها در طول زمان، خاموش شدنى نیست.
امروز در دنیاى اسلام نفرت از استکبار، نفرت از امریکا بالخصوص و نفرت از صهیونیستها و رفتارهاى آنها روزبهروز بیشتر شده است. فقط نفرت هم نیست، احساس میل به اقدام در مسلمانها زیاد شده است. لذا شما در فلسطین این قضایا را مشاهده مىکنید. البته فلسطین، همان فلسطین پنجاه سال پیش است که آن راگرفتند و تصرف کردند؛ ببینید حالا به چه مجموعهى نیرومند و قوىاى تبدیل شد که امریکا و صهیونیستها با همدیگر نمىتوانند علاج کنند؛ در حالى که آن ملت هیچ چیز هم ندارند و تحت محاصرهى شدید هستند. این همه دارند روى فلسطین فشار مىآورند. روزانه دارند کشتار مىکنند و فاجعهآفرینى و جنایت مىکنند؛ اما از عهدهى آنها بر نمىآیند. یک نمونهى بارزش همین حادثهى عجیب و معجزهآساى لبنان بود. آنها خیال مىکردند لبنان ضعیفترین حلقهى کشورهاى دنیاى اسلام است؛ اما معلوم شد که یکى از قویترین حلقههاست؛ دیدید لبنانیها چه کردند، چه کرد حزباللَّه!
عراق جور دیگرى و افغانستان هم یک جور دیگر. در تمام این منطقه، مسلمانها، جوانهاى مسلمان و انگیزههاى اسلامى رو به رونق بیشتر است. حالا که این هست، باید مسلمانها تشویق بشوند به اینکه این اعلام موضع را - که برائت است - روزبهروز بیشتر کنند.
به هر حال، امیدواریم این برنامههایى که ذکر کردند - هم جناب آقاى رىشهرى و هم مدیر محترم اشاره کردند؛ این برنامههایى که نشان مىدهد به تصحیح و تکمیل برنامههایى که در حج همیشه بوده است - انشاءاللَّه با بهترین وجهى انجام بگیرد. هم نگاه به سازمان و کیفیت کارهاى سازماندهىاى که هست، هم نوعِ وظایف و کارهایى که باید انجام بگیرد. انشاءاللَّه روزبهروز بایستى با نگاه نو و احساس مسئولیت، این مجموعهى حج را - هر دو بخش را - تعالى و تکامل بخشید و بهتر از گذشته کرد.
انشاءاللَّه همهى این خدمات منظور نظر حضرت بقیةاللَّه(ارواحنافداه) باشد و ارواح طیبهى شهدا و روح مطهر امام بزرگوارمان از آن راضى و خشنود باشند.
و السّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته
/خ
به مجموعه ى خدمتگزاران مفتخر و کارگزاران موفق مراسم عظیم حج خوشآمد عرض مىکنیم. حقیقتاً خدمت در این میدان در هر ردهاى، موجب افتخار انسان است. نیتها را در کار حج و کارگزارى حج، باید خیلى فراتر از مقاصد معمولى و کوچکى برد که ما انسانها دچار آنها هستیم. علت هم این است که افق در امر حج، بسیار بالاست.
«حج» یک فریضهى پُرظرفیتى است که اگر درست عمل شود و آنچنان که شارع مقدس خواسته است در هر دوره و زمانى، متناسب با آن زمان به شکل شایستهاى انجام بگیرد، تأثیرات آن علاوه بر تأثیرات فردى و ملى، تأثیرات بینالمللى خواهد بود. ما دیگر کدام واجب را داریم که اینطور باشد. این عمل و فریضه، هم دل و روح و باطن خود انسانِ حجگزار را تصفیه مىکند، نورانى مىکند و به خدا نزدیک مىکند؛ با استغفار و با تضرع و مناجات الهى آشنا و معنوى مىکند؛ هم بر روى مسائل یک ملت اثر مىگذارد؛ چون بخشى از مردم یک ملت وقتى در یک جهت خاصى، در یک سفرى و با یک هدفى رفتند و برگشتند، همگرایى آنها قهراً بیشتر مىشود و سطح معنویت و اخلاق ملى بالا مىرود. و هم علاوهى بر اینها بینالمللى است؛ چون ملتها با اشتراکاتى که دارند، فارقها و تفاوتهایى هم با هم دارند که آنها را از هم جدا مىکند و احیاناً انگیزههاى خصمانهاى نسبت به یکدیگر در آنها به وجود مىآورد. «حج» موجب مىشود که این فارقها کمرنگ شود و آن جهات اشتراک و اتحاد بین ملتهاى گوناگون برقرار گردد. بنابراین ما هیچ واجبى را با این ابعاد گسترده و عظیم نداریم.
علت این هم که به ما گفتهاند این عملیات را با هم انجام بدهید، در یک «فى ایّام معدودات»، «فى ایّام معلومات» در یک وقت معینى باید انجام بدهید، همه در این موعد و در این میقات باید جمع بشوند، به نظر مىرسد همین باشد که خواستهاند این آثار، ابعاد بینالمللى پیدا کند. والّا مىگفتند هر کسى در طول سال، هر وقت خواست بیاید همین عملیات را انجام بدهد. این را نگفتهاند؛ مثل عمره؛ در عمره هر کسى هر وقتى خواست، مىرود انجام مىدهد، عمل مستحبى است؛ اما حج اینطور نیست. حج باید در یک وقت معینى باشد؛ مىخواهد همه آنجا جمع شوند. براى چه جمع بشوند؟ جمع بشوند که با هم دعوا کنند؟ «لا رفث و لا فسوق و لا جدال فى الحجّ»؛ پس جمع شدن براى دعوا کردن نیست، براى احساس بیگانگى از هم نیست؛ پس براى چیست؟ براى همین احساس اتحاد و یگانگى است؛ این احساس را در خود و طرف مقابل به وجود آوردن است. حقیقتاً دنیا و آخرت در قضیهى حج گنجانده شده است؛ این ظرف بسیار وسیع و پُراستعداد و پُرظرفیتى است که از این مىشود استفاده کرد. اگر من و شما - هر کدام - در یک بخشى، در یک ردهاى تلاش کنیم که این ظرفیت شناخته شود و از آن استفاده بشود، آن وقت اجر و پاداش خواهد داشت. لذا این عمل، بسیار عمل مهمى است و کارگزار آن هم حقیقتاً باید احساس افتخار کند.
آنچه که در حج باید مورد توجه باشد - بارها هم گفته شده است؛ هم ما عرض کردیم، هم دیگران گفتهاند - آن همین است که: حج به معناى حقیقى خود نزدیک بشود. البته این یک لوازمى نیاز دارد. یکى از لوازمش همین «آمادگى قبلى» است. آدمى را بدون آمادگى قبلى ببرند در حج رها کنند، یقیناً استفادهى صحیحى نخواهد کرد؛ بنابراین باید از قبل او را آماده کنند. این یک وظیفه است. یکى از کارهاى سازمان حج و بعثهى مربوط به این کار، باید این باشد: مردمى را که مىخواهند مسافر حج بشوند، از پیش در اینها ظرفیت و آمادگى به وجود بیاورند. البته حالا هم هست، اما این باید بیشتر شود؛ با تهیهى کتاب، با برنامهریزیهاى گوناگون، با آموزش و بیان مسائلى که احتیاج دارند بدانند - چه مسائل فقهى، چه مسائل اجتماعى و سیاسى و اخلاقى و معنوى و عبادى و عرفانى و ... . بنابراین یکى از کارها، ایجاد آمادگى در مسافر حج است.
یک مطلب دیگر این است که: «حج و فضاى آن را از انگیزههاى دنیایى و مادى - تا آن جایى که ممکن است - تخلیه کنند.» این خیلى مهم است؛ چون یکى از شاخصهایى که در حج در نظر گرفته شده است، این است. مىگویند در حج شما حق ندارید بوى خوش استعمال کنید، اگر از جایى گذشتید که بوى ناخوشى هست، حق ندارید بینىتان را بگیرید. البته اینها خیلى معنا دارد. حج جایى است که باید هر چه ممکن است انسان از انگیزههاى دنیوى و مادى جدا و دور بشود. البته ما نمىخواهیم سفارش کنیم که به حجاج آنجا گرسنگى بدهید یا جاى بد بدهید، نه؛ پذیرایى از حجاج و مسکن و غذا و تأمین آسایش جسمانىشان که بتوانند به مسائل معنوى بپردازند، خود این یکى از کارهاى مهم است؛ این را ما نفى نمىکنیم. اما این انگیزههاى مادى را تا آنجایى که ممکن است، باید از دلها خارج کرد؛ این انگیزهى بازارگردى و سوغاتخَرى و اینها را باید کم کرد؛ نگاه به حج به صورت یک سفر گردشى یا خداى نکرده با یک اهداف دیگر، که دیگر آنها قابل ذکر هم نیست. ولى این نفس و هواى انسان، انسان را به خیلى جاها مىکشاند. باید اینها را مراقبت و جلوگیرى کرد. این انگیزههاى مادى باید در حج - چه در حاجى، چه در همراه، چه در کارگزار - دور شود؛ این هم یک نقطه است که اگر بخواهیم از آن ظرفیت عظیم استفاده کنیم، یکى از شرایطش این است.
یکى دیگر از شرایط، همین «مسئلهى اتحاد مسلمین» است. حج باید آئینهى اتحاد باشد، نه آئینهى اختلاف. اگر قرار باشد ما همه یکجا جمع بشویم تا در آنجا یکى به یکى بگوید تو بدى، آن دیگرى بگوید تو بدترى؛ این چه جمع شدنى است! اگر اختلافى هم وجود دارد، جاى بروزش آنجایى نیست که خداى متعال فرموده است: جمع بشوید تا «لیشهدوا منافع لهم» که منافع خودشان را در آنجا به دست بیاورند. بعضیها - حالا نگاه خوشبینانه همین است که بگوییم کجسلیقگى است، والّا اگر به چشم بدبینانه نگاه کنیم، حرفهاى دیگر هم مىشود زد - حج را جایى قرار مىدهند براى دندان نشان دادن و لج کردن و چهره در هم کردن نسبت به اختلافات فرقهاى و طائفى؛ شیعه و سنى را آنجا مقابل هم قرار دادن. چقدر باید به ما بگویند تا باور کنیم که امروز بیش از گذشته اختلافات شیعه و سنى یکى از محورهاى اساسى است که دشمنان اسلام دارند رویش سرمایهگذارى مىکنند. حاضرند پولهاى کلان خرج کنند که شیعه را علیه سنى و سنى را علیه شیعه تحریک کنند. یک عده بىعقلهایى هم هستند که بدون اینکه از این پولهاى کلان هم بگیرند، براى استکبار همین هدف را مفت و مجانى تأمین مىکنند. خوب چرا؟ این خطایى است که معلوم نیست خداى متعال از آن بگذرد. خداى متعال همهى مسلمانها را در یک مرکز واحدى جمع کند که واضحترین منافع آن، احساس اجتماع، احساس اتحاد و احساس یگانگى است؛ آن وقت در این مجمعى که براى احساس بیگانگى به وجود آمده، ما بنا کنیم در این گوشه و آن گوشه، به سر و کلهى هم زدن و اختلاف را تشدید کردن! این لج کردن با خدا نیست؟! ما - نه فقط تحلیلاً، از روى اطلاع عرض مىکنم - مىدانیم که در خودِ آن مراکز، دستهاى استعمار کسانى را گماشتهاند تا اینکه این اختلافات را تشدید کنند؛ یعنى آنجا افراد مأمورى هستند که اصلاً مأموریتشان همین است که یک بهانهى کوچکى از یک شیعهاى پیدا کنند، جنجال راه بیندازند، تکثیر کنند، فحش بدهند، اهانت کنند و دعوا راه بیندازند. اگر هم خبر نداشتیم، تحلیل هم این را نشان مىداد؛ دلیلى نداشت که دشمنان وحدت اسلامى از این فرصت و امکان عظیم حج براى این مقصود استفاده نکنند؛ خبر هم داریم که چرا، افرادى را هم براى این کار اجیر مىکنند. مراقب باشید در این دام نیفتید. ایرانى چه شیعهاش و چه سنىاش، مراقب باشد در این دام نیفتد.
ما البته به برادران خودمان در سعودى و در جاهاى دیگر هم نصیحت و توصیه مىکنیم که نگذارند؛ مانع بشوند از نفوذ آن دستهاى اختلافافکنى که در آنجاها این اختلافات را تشدید مىکنند و به رخ یکدیگر مىکشند. این مسئلهى بسیار مهمى است.
یک مسئله هم مسئلهى «برائت» است. قضیهى برائت از کفار و مشرکین بسیار مهم است. باید همهى ملتهاى مسلمان در این کار پیشقدم باشند. به نظر ما خود عربستانیها باید در این قضیه پیشقدم شوند. آن کسانى که میزبان حجند، آنها این کار را باید بکنند. بیش از آنکه میهمانان ایرانى یا میهمانان سایر کشورها درصدد این کار باشند، این تکلیف آنهاست. شکى نیست که استکبار جهانى با دنیاى اسلام بد است. این بد بودن، فقط هم بغض نیست؛ بلکه ابراز بعض و دشمنى کردن است؛ نه اینکه دشمنند و نشستهاند کنار تماشا مىکنند؛ نه، دشمنى هم مىکنند. قصدشان این است که دنیاى اسلام را بهکلى از حقیقت اسلام خالى کنند؛ این دیگر حرفى نیست که احتیاج به اثبات و استدلال داشته باشد. این را همهى مسلمانهایى که چشمشان باز است، مشاهده مىکنند. اینها دشمن مسلمانهایند. مایلند اسلام نباشد تا بتوانند بر این ملتها سلطه پیدا کنند؛ اسلام نباشد تا بتوانند بر منابع آنها تسلط پیدا کنند؛ تا بتوانند فرهنگ خودشان را در آنجا رایج کنند، آنها را به بخش ِ درجهى دو از ملتهاى خودشان تبدیل کنند؛ بخش درجهى دو و پایین از ملتهاى خودشان.
وقتى یک ملتى، فرهنگ یک ملت دیگر را قبول کرد، همین مىشود؛ مىشود جزوى از آن ملت، منتها مثل بچهى ناتنى، مثل جماعتِ درجهى پستتر. هم بر طبق میل آنها رفتار مىکند، هم مثل خود آن ملت از طرف آن ملت، تحویل گرفته نمىشود. اشتباهِ این کسانى که سعى کردند رفتار فرنگیها را در همهى امورشان تقلید کنند، اینجا بود. نفهمیدند که با تقلید رفتار یک قوم و یک ملت و یک فرهنگ، مثل آنها و جزو آنها نمىشوند؛ بلکه تابع آنها و درجهى دو آنها مىشوند. استکبار نسبت به دنیاى اسلام همیشه این را خواسته است.
مانع عمده اسلام است. با اسلام بدند به این دلائل؛ و دشمنى مىکنند با اسلام؛ اینکه دیگر جاى تردید نیست. این دشمنى در شکلهاى استکبارى، صهیونیستى، خشن، خونین، بىرحمانه و سبعانه هم هست. خوب، آیا جا ندارد مسلمانها نسبت به این رفتار، موضع خودشان را ابراز کنند؟! ما که نمىخواهیم از مکه لشگر راه بیندازیم برویم به سمت یک کشورى، آنجا بجنگیم؛ مىخواهیم اعلام موضع کنیم. مسلمانها بگویند که موضعشان در مقابل این غزو استکبارى و صهیونیستى چیست. جایش کجاست اگر بخواهند اعلام موضع کنند غیر از مکه؛ غیر از این مجامع عظیم و میقات عظیم امت اسلام. جایش همانجاست. همه باید بکنند؛ همهى ملتها و همهى رؤساى کشورها، اگر به این حقیقت توجه کنند و وجدان بیدارى وجود داشته باشد. اگر آنها نمىکنند، ما مىکنیم. ما کار خودمان را تعطیل نمىکنیم به خاطر اینکه دیگران به این وظیفه عمل نمىکنند؛ این بسیار مهم است. فقط هم اعلام موضع است؛ این، بیان موضع یک کشور است؛ آن هم با استدلال و منطق. سعى بشود این حقیقت به ملتهاى مسلمان تفهیم بشود. در این ارتباطاتى که وجود دارد، این معنا روشن بشود که ما هدفمان از این اعلام برائت چیست و معناى این اعلام برائت چیست؟ اینها تدوین بشود، نوشته بشود، با لغت متناسب و قابل فهم بیان بشود و در اختیار حجاج کشورهاى اسلامى گذاشته بشود.
امروز در دنیا شوق به اسلام ناب روزبهروز بیشتر مىشود. از اول انقلاب تا به حال، روزبهروز این شوق بیشتر شده است و کمتر نشده است. خیال مىکردند که انقلاب مثل شعلهاى بود که بلند شد و بعد هم نشست، تمام شد؛ یک عده آدمهاى سطحى و ظاهرنگر اینطور خیال مىکردند. شنیدید که در این چند سال گذشته چه تعبیراتى در این زمینهها بود: انقلاب تمام شد، انقلاب فراموش شد، موزهاى شد. نمىفهمیدند که آن شعله وقتى که شما نگاه مىکنید مىبینید فرو نشسته است، تازه نوبت آن آتشگیرههاى سنگین و ماندگارى است که با آن شعله روشن شده و آنها در طول زمان، خاموش شدنى نیست.
امروز در دنیاى اسلام نفرت از استکبار، نفرت از امریکا بالخصوص و نفرت از صهیونیستها و رفتارهاى آنها روزبهروز بیشتر شده است. فقط نفرت هم نیست، احساس میل به اقدام در مسلمانها زیاد شده است. لذا شما در فلسطین این قضایا را مشاهده مىکنید. البته فلسطین، همان فلسطین پنجاه سال پیش است که آن راگرفتند و تصرف کردند؛ ببینید حالا به چه مجموعهى نیرومند و قوىاى تبدیل شد که امریکا و صهیونیستها با همدیگر نمىتوانند علاج کنند؛ در حالى که آن ملت هیچ چیز هم ندارند و تحت محاصرهى شدید هستند. این همه دارند روى فلسطین فشار مىآورند. روزانه دارند کشتار مىکنند و فاجعهآفرینى و جنایت مىکنند؛ اما از عهدهى آنها بر نمىآیند. یک نمونهى بارزش همین حادثهى عجیب و معجزهآساى لبنان بود. آنها خیال مىکردند لبنان ضعیفترین حلقهى کشورهاى دنیاى اسلام است؛ اما معلوم شد که یکى از قویترین حلقههاست؛ دیدید لبنانیها چه کردند، چه کرد حزباللَّه!
عراق جور دیگرى و افغانستان هم یک جور دیگر. در تمام این منطقه، مسلمانها، جوانهاى مسلمان و انگیزههاى اسلامى رو به رونق بیشتر است. حالا که این هست، باید مسلمانها تشویق بشوند به اینکه این اعلام موضع را - که برائت است - روزبهروز بیشتر کنند.
به هر حال، امیدواریم این برنامههایى که ذکر کردند - هم جناب آقاى رىشهرى و هم مدیر محترم اشاره کردند؛ این برنامههایى که نشان مىدهد به تصحیح و تکمیل برنامههایى که در حج همیشه بوده است - انشاءاللَّه با بهترین وجهى انجام بگیرد. هم نگاه به سازمان و کیفیت کارهاى سازماندهىاى که هست، هم نوعِ وظایف و کارهایى که باید انجام بگیرد. انشاءاللَّه روزبهروز بایستى با نگاه نو و احساس مسئولیت، این مجموعهى حج را - هر دو بخش را - تعالى و تکامل بخشید و بهتر از گذشته کرد.
انشاءاللَّه همهى این خدمات منظور نظر حضرت بقیةاللَّه(ارواحنافداه) باشد و ارواح طیبهى شهدا و روح مطهر امام بزرگوارمان از آن راضى و خشنود باشند.
و السّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته
/خ