![معرفی برخی از صنایع دستی - 2 معرفی برخی از صنایع دستی - 2](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images700/article/b37e9859-bd9c-4433-9c92-ac8671e4b484.jpg)
![معرفی برخی از صنایع دستی - 2 معرفی برخی از صنایع دستی - 2](/_WebsiteData/Article/ArticleImages/1111111110/30229.jpg)
معرفی برخی از صنایع دستی - 2
(2) صنایع دستی سنگی
1. حجمهای سنگی
2. تراش سنگهای قیمتی
3. سنگ تراشی سنتی(حجاری)
4. حکاکی روی سنگ
5. خراطی سنگ
6. فیروزه کوبی
7. مرصع کاری
8. مشبک سنگ
9. معرق سنگ
10. موزاییک سنگ
و اما معرفی برخی از این صنایع دستی سنگی :
تراش سنگهای قیمتی
![معرفی برخی از صنایع دستی - 2 معرفی برخی از صنایع دستی - 2](/_WebsiteData/Article/ArticleImages/1111111110/30229%20(1).jpg)
1- فیروزه تراشی :
فیروزه سنگ آبی خوش رنگی است که خاص ایران است و در مشهد بدلیل نزدیکی به معدن آن در نیشابور از قدیم الایام تراش و استفاده از آن رواج داشته است . فیروزه نیشابور در جهان از شهرت زیادی برخوردار است و از انواع مرغوب فیروزه می باشد . فیروزه های تراش داده در مشهد ، در کشورهای خارجی نظر طرفداران زیادی را به خود جلب نموده است .
انواع مشهور فیروزه خراسان عبارتند از : شجری – عجمی – باب – کربلا – طوفان و غاله است .
2- عقیق تراشی
![معرفی برخی از صنایع دستی - 2 معرفی برخی از صنایع دستی - 2](/_WebsiteData/Article/ArticleImages/1111111110/30229%20(2).jpg)
این هنر شامل کنده کاری روی عقیق یا برجسته کاری روی آن و تولید اشیاء کوچک و هنری و تزئینی از آن است . پیشینه این هنر در ایران به عهد سومر بر می گردد . روش کار در این صنعت به این شکل است که پس از برش سنگ ، آن را بوسیله چرخ تراش داده و سپس جلا می دهند و پس از آن طرح مورد نظر را روی آن بوسیله قلمهای مخصوص تراش می دهند . مرکز این هنر در استان خراسان شهر مشهد می باشد .
3- قلمزنی سنگ
سنگ تراشی سنتی (حجاری)
![معرفی برخی از صنایع دستی - 2 معرفی برخی از صنایع دستی - 2](/_WebsiteData/Article/ArticleImages/1111111110/30229%20(3).jpg)
هنر سنگتراشی که خاستگاه اصلی آن ایران بوده است از قدمت چندین هزار ساله برخوردار است . سنگتراشان از قدیم با تراش سنگهای کوه ، بعضی از ابزار و اشیاء و اسباب خانه و تندیس و وسایل آئینی و زینتی را می ساختند . شهر مشهد از مراکز عمده و مهم سنگتراشی در کشور است که به قولی از هنگام ورود امام رضا (ع) به توس این هنر در مشهد پدید آمده است .
حجاری و خراطی سنگ
طلاكوبی و فیروزهكوبی
به یكی از اقلیتهای دینی این هنر را آموزش داد. بعد از آن، این تخصص در انحصار این مرد درآمده و او این هنر را به اصفهان منتقل میكند. آقای رضازاده یكی از هنرمندان پرتوان كشور برای بازگرداندن این هنر حدود پنج سال تحقیق انجام داد و بعد از تلاش فراوان توانست در زمینه تولید داخلی و صادرات، این پیشه به كار گیرد. هنر طلاكوبی به خراسان، سمرقند و افغانستان اختصاص دارد كه در این میان تعداد انگشتشماری از استادان ایرانی در این زمینه فعالیت دارند. در ایران به این هنر كمتر پرداخته شده و بیشتر استادان این رشته اهل افغانستان هستند. طلاكوبی در دو سبك ایرانی و افغانی است كه تفاوت میان این دو در تذهیب و مینیاتور بهكار گرفته شده در طلاكوبی ایران است.
معرق سنگ
در اين هنر ميتوان از تسمههاي برنجي و نوارهاي سنگي پهن و باريك به منظور ايجاد قاب به دور نقش اصلي معرق (شبيه جدولكشي در تذهيب و نگارگري) نيز استفاده كرد. نقوش مورد استفاده در معرق سنگ شامل طرحها، نقوس سنتي (اسليمي و ختايي، گرهها و خط نگارهها) و طرحهاي متنوع ديگر است
قبل از ماشينهاى سنگين، خرده سنگها منابع با ارزشى محسوب مىشدند كه به عنوان يك ماده خام براى پوشش كف اتاقها، پيادهروها و جادهها از آنها استفاده مىشد در جايى كه اين مواد وجود نداشت كارگران زيادى لازم بود تا با حمل، قطع و برش دادن به تختهى سنگهاى عظيم آنها را براى اين منظور آماده كنند. اما به هر حال اين كار زيبا با رنگهاى متنوع، زمينهساز ساخت يك پديده جالب را مهيا كرد كه بعدها هنر موزاييك نام گرفت. يونانىهاى باستان اولين كسانى بودند كه كار ساخت موزاييك با قلوه سنگ را آغاز كردند، هر چند در اين زمينه چينىها، اعراب ساكن اسپانيا و همچنين باغبانهاى اسپانيايى نيز سابقه كار داشتند و بدين ترتيب ساخت موزاييك از شمال اروپا و از طريق آتلانتيك به آمريكا رسيد.
سنگهاى رايج در معرق سنگ , سنگ چينى، مرمريتهاى سبز و صورتى، تراورتنهاى قرمز و زرد و قهوهاى و كرم استخوانى و سفيد، گرانيت و مرمرهاى او نپكس سبز و سفيد و نارنجى و ...
از اساتيد اين رشته مىتوان از استاد على رخسارـ استاد علىاكبر صنعتى و بالاخره استاد غياث كه متولد اصفهان مىباشد و قبلاً در معرق چوب كار مىكرد نام برد ولى غياثراد بيش از 20 سال است كه كه به معرق سنگ رو آورده و غالباً طرحهايش را خود طراحى مىنمايد.
(3) صنایع دستی فلزی
1. حجمهای فلزی سنتی
2. افزار فلزی
3. جُنده کاری
4. چاقو سازی
5. چلنگری
6. حکاکی روی فلز
7. دواتگری
8. زمودگری
9. ساخت زیورآلات سنتی
10. ضریح سازی
11. علامت سازی
12. قفل سازی
13. قلمزنی
14. کوفته گری
15. گرگور بافی
16. مس گری
17. مشبک فلز
18. ملیله کاری
19. مینا کاری
20. فیروره کوبی
و اما معرفی برخی از این صنایع دستی فلزی :
ساخت زیورآلات سنتی
![معرفی برخی از صنایع دستی - 2 معرفی برخی از صنایع دستی - 2](/_WebsiteData/Article/ArticleImages/1111111110/30229%20(4).jpg)
ضریح سازی
![معرفی برخی از صنایع دستی - 2 معرفی برخی از صنایع دستی - 2](/_WebsiteData/Article/ArticleImages/1111111110/30229%20(5).jpg)
قفل سازی
الف : قفل های ثابت در، شامل : کلون دان ، کلون و قفل پخش شو .
ب : قفل های فلزی، شامل : قفل فنری با کلید پیچی، قفل فنری با کلید فشاری، قفل لوله با کلید پیچی و قفل رمز ( بی کلید) .
در كتاب ((قفلهاي ايران))،نوشته پرویز تناولی، قفلها به دو دسته تصويري و هندسي تقسيم شده اند. قفلها درگذشته تنها کاربرد ایمنی نداشتند و کاربرد آیینی و دینی هم داشتند.چنانچه زيباترين قفلها آنهايي بودند كه براي ضريح ساخته می شده اند. قفل سازی از دوره ساسانی در ایران رواج داشته است، هر چند قفلهایی كه ملهم از اشكال حيواني هستند، مربوط به قرون چهارم تا نهم هجري می باشند. ما جنبه آييني قفلها را در دوره ساساني نميبينيم. اين جنبهها بعد از اسلام و خصوصا در دوره صفويه به اوج ميرسد ظهور قفلهاي فولادي در دوره صفویه تحولي عظيم را در صنعت قفلسازي بهوجود آورد. اين هنر در دوران صفويه و توسط استاد " صنيع الصنايع " به جهانيان معرفي شد و به شهرهاي مختلف گسترش يافت.
برای قفلسازی از انواع ابزار و وسایل فلز کاری استفاده می شود. مواد اولیه مورد استفاده در ساخت قفل ها فولاد ، آهن و آلیاژهای آن می باشد. برای ساخت قفل ابتدا ورق و مفتول آهنی یا فولادی را در ضخامت های مختلف آماده می کنند. سپس متناسب با طرح محفظه و اجزای داخلی قفل مواد اولیه را برش می زنند و قوطی یا محفظه قفل را پس از خم کاری ورقه برش خورده، لحیم و درز گیری کرده و قطعات داخلی قفل را سوهان کاری می کنند و متناسب با نوع قفل بدنه اصلی را سوراخکاری و قطعات مختلف شامل شامل دسته فنر و تیغه را به هم پرچ می کنند. و آن را اسید کاری کرده و پرداخت نهایی روی آن انجام می شود.
قفل سازی در چالشتر
البته امروزه با هجوم قفلهاي صنعتي، بازار ساخت قفلهاي سنتي راكد است و به گفته استاد نيكزاد، قفلهايي كه امروزه ميسازند براي كلكسيونها و موزههاست. استاد نيكزاد، فرزند استاد احمد نيكزاد يكي از قفلسازان بنام است كه در منطقهاي بهنام چالشتر- از شهرهاي استان چهارمحال و بختياري- زندگي ميكند.
در هنرها و فنون سنتي ايران، باورهاي مردم با هنر پيوند خورده است. قفل براي ايرانيها، چيزي بيشتر از يك ابزار بوده است و برايشان گره و گشايش را تداعي ميكرده؛ نمونهاش قفلهايي كه براي بستن دخيل از آنها استفاده ميكردهاند يا ميكنند.
نوشتن آيههاي قرآن، اشعار، اوراد و علائم و حروف و نشانههاي طلسمگونه يا ساختن قفل در اشكال حيواني نشاندهنده اهميت فراكاربردي قفل است. قفلها بسته به محل كاربردشان، مثل امامزادهها و مساجد براي نذورات علائم هم متفاوت بودهاند.
استاد عبدالله (عبدالوهاب) ریاحی اولین سازنده این نوع قفل ها بوده که بیش از 90 سال پیش فوت کرده است . استاد ریاحی در سفری که به مکه معظمه داشته به مدت یک سال در آنجا اقامت گزیده و طی این مدت به قفلسازی پرداخته منجمله قفلی جهت درب کعبه ساخته که هنوز به یادگار باقی مانده است. از جمله قفلهاي ساخت استاد نيكزاد هم قفلي با وزن يك كيلو و 280گرم از طلاست كه در موزه حضرت رضا(علیه السلام) نگهداري ميشود و كموزنترين قفل جهان به وزن 5/1گرم با 2قطعه كه در موزه لوور پاريس نگهداري ميشود.بعد از استاد ریاحی ، احمد نیکزاد چالشتری در این رشته به نیکویی درخشید وی با ساخت قفلهایی با طراحی جدید تحولی در این فن ایجاد نمود . نمونه هائی از آثار استادنیکزاد در موزه های دنیا چون موزه لندن –لوور-هامبورگ-شیکاکو وغیره موجود است استاد در خرداد ماه 1367 دار فانی را به درود گفت . ادامه کار آقای نیکزاد توسط پسران وی(عبدالله- یدالله هومان ونریمان) پیگیری می شود که یدالله نیکزاد از همه علاقه مندتر است استاد یدالله نیکزاد به سال 1332 در چالشتر متولد شده و مراحل قفلسازی را نزد پدر فرا گرفته از جمله قفل های ساخت وی دو قفل بسیار ظریف که هر کدام با حدود 30 قطعه وزنی معادل 4 گرم دارد ضمنا قفلی با همان قطعات به وزن 5کیلوگرم ساخته که نشان از مهارت او دارد. وی علاوه بر کار قفلسازی به هنر فرش بافی و طراحی نقشه نیز اهتمام می ورزد.
قلم زنی
لفظ «قلمزني» معناي متعددي دارد. اين لغت در فرهنگ معين چنين معنا شده است: «نويسندگي، نقاشي و يكي از هنرهاي زيبا است و آن ايجاد نقوش جانوران و گياهان و طرحهاي مختلف است بر روي نقره يا فلزات ديگر. در هنگام عمل، استاد به وسيله قلمي فلزي و يا منقاش نوك تيز فولادي كه داراي دستهاي چوبي است كار ميكند. دكتر معين پس از اين تعريف، اين بيت را از «زلالي» آورده است:
به طرح خويش حيرت زند دست
كه از هيچش قلمزن نقش چون بست
پرويز بهنام باستان شناس ايراني، قدمت برنزهايي را كه نقوش زيبا بر روي آن نقش بسته و در حفاريهاي باستانشناسي به دست آمده مربوط به اقوامي دانسته كه قبل از هخامنشيان در ايران زندگي ميكردهاند. او نوشته است كه اين اشياء بيشتر در نواحي لرستان و كردستان يافت شده و محل كشف آنها را كه اغلب از جنس سفال يا فلز منقش بوده، علاوه بر ناحية لرستان، مربوط به دامنههاي كوههاي زاگرس دانسته و اضافه كرده است كه در زمان فرمانروايي ايلاميها، اطراف كوههاي زاگرس به نام ناحية «آنزان» شناخته ميشده كه به چهار قسمت تقسيم شده بود.
حال با توجه به اين سخن پرويز بهنام و همچنين اعتقاد هرتسفلد مستشرق آلماني كه گفته است ابتدا، نام اصفهان «آنزان» بوده و سپس به «گابيان» تبديل يافته و از زمان هخامنشيان به بعد ابتدا به «گي» و سپس به «جي» تبديل شده است؛ اگر اين دو آنزان يكي باشد، سندي معتبر از قدمت هنر حكاكي و قلمزني در اصفهان محسوب ميشود كه از دوران قبل از هخامنشيان، بدان ميپرداختهاند و اين سخن با يادآوري اينكه زردكوه بختياري نيز جزو ارتفاعات شرقي جبال زاگرس يعني همان « آنزان» (به گفتة پرويز بهنام) به حساب ميآيد؛ بيش از پيش به واقعيت نزديك ميشود.
از دوران ساسانيان نيز اشياء فلزي نفيس زيادي در موزههاي مهم جهان موجود است كه نقوش بسيار زيبايي از حيوانات و پرندگان و گياهاني و مجالس بزم و رزم و رقاصهها و نوازشگران متعددي با آلات موسيقي سنتي آن عصر بر روي طلا و نقره نقش بسته است كه مايه اعجاب و تحسين هنرشناسان جهان است.
محمدتقي مصطفوي، رئيس موزة ايران باستان در مجله «نقش نگار» نوشته است كه از ظروف نقره فراوان عهد ساساني كه نقوش شاهنشاهان و صحنههاي رزم و شكار و بزم و موضوعهاي مختلف ديگر را در بردارد، مجموعهاي افسانهاي مشتمل بر بيش از هزار پارچه، در موزة «ارميتاژ» لنينگراد نگهداري ميشود و نمونههاي مختلف ديگري هم در موزههاي اروپا و آمريكا و تعداد نوزده قطعه نيز در بيست سالة اخير، يعني تا سال 1336 در موزة ايران باستان جمعآوري شده است كه از مهمترين نفايس تاريخي موجود در داخل كشور باستاني ايران به شمار ميرود.
در بين اين ظروف چهار ظرف بسيار نفيس وجود دارد كه لباس و آلات موسيقي و حركات رامشگران عهد باستان را نشان ميدهد. يكي از اين چهار ظرف تنگ نقره بسيار زيبايي به ارتفاع 5/26 سانتيمتر است كه قطر دايرة قسمت بزرگتر تنگ 25/14 سانتيمتر است و در چهار سمت تنگ، چهار حالت مختلف از بانوي هنر پيشهاي را در هنگام رقص مينماياند:
1- در يك حالت شاخه گلي در دست راست و ظرفي محتوي دانههاي ميوه بر دست چپ گرفته و در دو طرف وي روباه و قرقاولي ديده ميشود.
2- در تصوير ديگر حلقهاي به دست راست و گلي در دست چپ بانو قرار دارد و با توجه به اينكه در اين تصوير، حالت رقص با نوك پا مجسم گرديده به خوبي ميتوان پنداشت كه حلقههاي دست راست چون قاشقكي به كار ميرفته كه با آهنگهاي مقطع متناسب با چنين رقصي مينواختهاند.
3- تصوير ديگر شاخة بلند درختي داراي گل و برگ، در دست راست و عودسوزي به دست چپ گرفته است در دو طرف وي نيز كبك و تذروي ترسيم شدهاند.
4- تصوير چهارم پرندهاي را در دست راست، به سمت بالا نگاه داشته و با دست چپ روباهي را از دُم گرفته و آن را حركت ميدهد. در اين حالت باز هم تصوير كبك و تذرو در دو جانب وي ديده ميشود. حاشيههايي از برگهاي مو دور و بر هر چهار تصوير نقش بسته است و اين توّهم را ايجاد مينمايد كه در موسم انگور چيني مجلس بزمي در تاكستان ترتيب داده شده و روباه را كه آفت انگور است، به دام انداخته و ضمن حركات مختلف رقص، تنبيه ميكند. حركت رقص هنرپيشه نوعي عمليات بندبازي توأم با بازي با حيوانات را نمايش ميدهد كه طي آن حيوان را در هوا پرتاب كرده و دوباره ميگيرد.
از ويژگيهاي هنر قلمزني در دورة ساساني كه بيشتر به صورت برجسته بر روي طلا و نقره بوده، نقش حيوانات بالدار يا سرِ شير و اژدها و انواع گل و مرغهاي مختلف و صورت رقاصهها در حال رقص با آلات موسيقي و نوازشگران و مجالس رزم و بزم و شكارگاههاست.
قلمزني در دوران بعد، يعني در دوران اسلامي تغييرات قابل توجهي نكرده و از نظر جنس و طرز كار و نقوش و بلكه فرم، با قرنهاي گذشته و حتي دوره ساساني تفاوت فوقالعادهاي نداشته است تحول جزيي آن نيز به طور آرام و ملايمي صورت گرفته كه هر بينندة صاحب ذوقي به آساني ميتواند تداوم روشها را در سراسر دوران اسلامي و قبل از آن در اشياء دريابد. در دوران ديليميان در نقوش قلمزني، نوع پيچيدگي به صورت حلقههاي مجزا يا متداخل پيدا شد كه در داخل آنها نقوش حيوان و گياه القا گرديده است. در دوران بعد نيز حيواناتي بهصورت روبهرو يا پشت به پشت، در طرفين درخت ديده ميشوند.
موضوع حملة شير به گاو يا حيوانات ديگر نيز از دورة ساساني باقي مانده است. در دوران صفوّيه و قاجاريه نيز جز نقوشي از شاهنامه و نظامي گنجوي و آثار و بناهاي تاريخي و اشعار كوتاه اعم از غزل و رباعي تغيير قابل توجهي نداشته و اصل نقوش، به همان صورت اسليمي، در طرحهاي مختلف و گل و مرغ و حيوان و انسان خلاصه شده است. اما به جاي خط ميخي يا اوستايي و پهلوي از خط زيباي نستعليق و به مناسباتي هم از نسخ استفاده شده است كه خط نسخ بيشتر در نوشتن ادعيه يا جملاتي از قرآن كريم و نقوش ديني و اسلامي ديگر كاربرد داشته است.
هنر قلمزني از ديرباز در اصفهان رواج كامل داشته و اشياء قلمزده قديمي از دوران هاي مختلف زينت بخش موزه ها و مجموعه هاي خصوصي است. اين هنر در حقيقت نوعي حكاكي بر روي فلزات است. در اين صنعت ديرپاي دستي نقوش يا طرح هائي بر سطح اشياء فلزي كنده مي شود. ابزار كار هنرمند قلمزن تعدادي قلم هاي مخصوص و چكش است. قلمزني در ايران از سابقه اي طولاني برخوردار است.
با توجه به بررسي هاي پژوهشگران سابقه تاريخي اين هنر به (سكاها) مي رسد كه در حدود پنج هزار يا هفت هزار سال پيش در قفقاز زندگي مي كرده اند. از اين قوم آثار بسياري بدست آمده كه اكثر از طلا و نقره و برنز مي باشند.
از اساتيد برجسته اين هنر حاج محمد تقي ذوفن، حاج سيد محمد عريضي، ابراهيم دائي زاده را مي توان نام برد. استاد رجبعلي راعي نيز از هنرمندان خلاق و مبتكر اين هنر است كه تابلوهاي بسيار مشهور و نفيسي در زمينه داستانهاي قرآني، تاريخي و آثار حماسي و برجسته كردن برخي كارهاي كمال الملك بوجود آورده است.
در حال حاضر، اشياء قلمزده هنرمندان اصفهاني مانند سيني و گلدان و مجموعه هاي بزرگ مسي و برنجي و قوطي سيگار و جاي نمك و قاب عكس و انواع ظروف بشقاب كه با طرح هاي بسيار زيبا بصورت جُندكاري قلمزني شده موزه ها و مجموعه هاي خصوصي را زينت مي بخشند.
منابع :
http://hcciran.com
http://www.chto-khr.ir
http://www.hamshahrionline.ir
/خ