شيعه در تاريخ علوم

ادب و ادبيات در قلمرو شعر و شاعري در ميان شيعيان از آغاز مرتبتي بلند داشته است. شايد مهارت و توانمندي امام علي (عليه السلام) در شعر و ادب و فصاحت و بلاغت کم نظير او در سخنوري، در بالندگي شعر و ادب
دوشنبه، 1 خرداد 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
شيعه در تاريخ علوم
 شيعه در تاريخ علوم

تهيه و تنظيم: دائرة‌المعارف‌تشيع

 

ادب

ادب و ادبيات در قلمرو شعر و شاعري در ميان شيعيان از آغاز مرتبتي بلند داشته است. شايد مهارت و توانمندي امام علي (عليه السلام) در شعر و ادب و فصاحت و بلاغت کم نظير او در سخنوري، در بالندگي شعر و ادب شيعي مؤثر بوده است، اما بي‌گمان، ستيزه‌ها و جدالهاي سياسي و شورشگريهاي انقلابي شيعيان در عصر اموي و عباسي در گسترش و توسعه‌ي ادب شيعه مخصوصاً در حوزه‌ي شعر و شاعري نقش مهمي ايفا کرده است. بويژه پس از حادثه‌ي عاشورا در کربلا و شهادت مظلومانه‌ي امام حسين (عليه السلام) و شماري از خاندان پيامبر، روح حماسي شيعه در قالب نثر و نظم پر شورتجلي پيدا کرد. از آغاز تاکنون هيچ حادثه‌اي چون حادثه‌ي کربلا محور و مضمون ادب شيعه نبوده است. صدها کتاب و هزاران شعر در باره‌ي کربلا به زبان عربي و فارسي پديد آمده است. البته مسئله‌ي «غدير» نيز جايگاه بلندي در ادب شيعه دارد و غدير‌يه‌هاي فراواني در قرون اوليه‌ي اسلامي سروده شده است. که علامه اميني بخش زيادي از اين غديريه‌ها را در مجلدات مختلف کتاب الغدير گرد آورده است. به طور کلي مي‌توان گفت «مضامين مهم ادب شيعي در ادب عرب در عصر اموي و عباسي پاسخ‌گويي به افتراهاي مخالفان و شرح مظالم حکام جور و ذکر مصائب و مراثي اهل بيت (عليه السلام) و دفاع از حقوق ايشان و تفصيل حوادثي چون فاجعه‌ي طف و حبس و شهادت ائمه (عليه السلام) و کشتار انقلابيون بني‌هاشم چون محمد بن عبدالله محض و زيد بن علي بن حسين و يحيي بن زيد و نيز شرح معجزات و مناقب امام علي (عليه السلام) و اثبات افضليت و خلافت او و ذکر احاديثي در فضايل ائمه‌ي اطهار (عليه السلام) و بر شمردن مطاعن غاصبان در حق ايشان و تخطئه‌ي آراء و فتاوي بعض فقهاي اهل سنت است و در همه‌ي آنها روح انقلاب و دعوت به قيام مسلحانه و حالت تعرض و حماسه به چشم مي‌خورد. در حقيقت ادب شيعه در لفظ و معني پيرو کلام علي (عليه السلام) و ائمه‌ي اطهار (عليه السلام) بوده و بر محول خونخواهي و انتقام از ستمکاران و انتظار بهبود و فرج و اطمينان از آينده‌ي بهتر يعني پيروزي تشيع بر تسنن پيش‌رفته است» (دايرة‌المعارف تشيع، 36/2). در ادب عرب شاعران بلند آوازه‌اي چون حسان بن ثابت، فرزدق، دعبل خزاعي، سيد حميري و کميت بن زيد اسدي، سيد رضي، سيد مرتضي برخاستند و جملگي در گسترش فرهنگ انقلابي شيعه نقش مؤثري بازي کردند (در مورد ادب شيعه به زبان عربي و شاعران و اديبان شيعي - مقاله ادب شيعه در دايرة‌المعارف تشيع)، در نوشته‌ي حاضر اختصاصاً به اديبان و شاعران شيعه مذهب ايراني که به زبان فارسي اثري پديد آورده‌اند پرداخته مي‌شود. از آغاز گسترش زبان فارسي با اينکه مذهب رايج و غالب در ايران تسنّن بوده معهذا کمتر ديوان يا کتابي موجود است که در آن نويسنده يا شاعر به پيشوايان مذهب شيعه توجه نشان نداده باشد. از جمله بيشتر سرايندگان فارسي زبان از آغاز تاکنون از سخنان حضرت امير (عليه السلام) در اشعار خود استفاده کرده و جمله‌هاي کوتاه سخنان آن حضرت را در آثار خود ترجمه کرده و به کار گرفته‌اند. از سرايندگان نخستين فارسي زبان، رودکي (329ق) و کسائي مروزي شيعه مذهب بوده‌اند. بر اساس روايات مختلف، رودکي نخستين شاعر برجسته‌ي زبان فارسي مذهب اسماعيليه داشت. او که نام استاد شاعران و مقدم شعراي عجم را به خود گرفته بود پس از گرويدن نصر بن احمد ساماني به مذهب اسماعيلي، به آن مذهب در آمد. اما از اشعار موجود او چنين اعتقادي استنباط نمي‌گردد. ولي معروفي بلخي از شاعران همان دوره در ضمن اشعاري چنين گفته:
از رودکي شنيدم استاد شاعران
کاندر جهان به کس مگرو جز به فاطمي (تاريخ ادبيات در ايران، 371/1- 326).
کسايي مروزي مهمترين و نخستين شاعر شيعه مذهب فارسي زبان است. کسايي در سال 341 ق زاده شد. او مسلماً تا 391 ق در قيد حيات بوده اما اگر قول ناصر خسرو را که خود در سال 394 ق زاده شد و در همه جا از پيري کسايي و زنده بودن او سخن رانده صحيح بدانيم، کسايي تا سال‌ها بعد زنده بوده است. کسايي در آغاز شاعري مديحه‌سرا بوده اما در اواخر عمر پشيمان شد، و به سرودن مواعظ و اشعار مذهبي پرداخت. کسايي به طور قطع پيرو مذهب شيعه‌ي دوازده امامي بوده و اين امر غير از تصريح صاحب کتاب النقض از اشعار خود او هم بر مي‌آيد. احتمالاً در آن زمان تعداد شيعيان دوازده امامي در خراسان رو به افزايش نهاده بوده است. کسايي با بيان مناقب خاندان پيامبر و سرودن مراثي براي شهداي اين خاندان که همواره مورد ستم و آزار بني‌اميه و بني‌عباس بودند همدردي مردم ايران را با آن خاندان باز گفته است. قصيده‌ي مسمط او کهن‌ترين سوکنامه‌ي ماجراي کربلاست، هر چند ديوان کامل او اکنون در دست نيست اما از همين مقدار باز مانده، اعتقاد کامل او به مذهب شيعه نمودار مي‌گردد. ديوان اشعار او تا قرن ششم وجود داشته و عبدالجليل رازي در کتاب النقض به آن اشاره کرده است. سديد الدين عوفي هم تصريح کرده که ديوان کسايي همه در زهد و وعظ و مناقب اهل بيت نبوت است (رياحي، 26 به بعد). سبک کسايي از نظر انديشه و بيان همان است که در شعر شاعران شيعي بعد از او چون قوامي رازي و حسن متکلم کاشي و حمزه‌ي کوچک نمودار شد از اين رو وي را مي‌توان پيش کسوت همه شعراي شيعه مذهب زبان فارسي دانست.
تشيع در ايران بعد از ظهور پادشاهان برجسته‌ي آل‌بويه چون معزالدوله و عضدالدوله رواج کامل يافت. معزالدوله که در سال 338 ق بر تخت نشست در ترويج اين مذهب بسيار کوشا بود. او فرمان داد که هر ساله از روز اول ماه محرم کارهاي ديواني و جاري و کسب مردم تا روز عاشورا تعطيل گردد و مردم همه به عزاداري مشغول شوند. از شاعران برجسته‌ي عهد عزنوي، فردوسي شاعر بزرگ ملي ايران است. شايد علت اصلي اختلاف او با سلطان محمود غزنوي اين بود که وي سني متعصبي بود چنانکه فردوسي در هجونامه‌ي محمود به اين نکات اشاره کرده است:
مرا غمز کردند کان پر سخن
به مهر نبي و علي شد کهن
و در جاي ديگر گفته:
اگر چشم‌ داري به ديگر سراي
به نزد وصي و تبي گير جاي
گرت زين بدآيد گناه من است
چنين است و آئين و راه من است
در جاي ديگر به نام حضرت امير (عليه السلام) اشاره دارد:
پيمبر بدو اندرون با علي
همه اهل بيت نبي و وصي
فردوسي هم چنين فرازهايي از سخنان آن حضرت را مورد استفاده قرار داده و البته صريحاً در اينگونه موارد نام امام را نياورده است (بهره‌ي ادبيات از سخنان علي (عليه السلام)، دکتر سيد جعفر شهيدي، 206). نظامي عروضي نويسنده‌ي چهار مقاله، فردوسي را رافضي خوانده است. از مجموعه شواهد بر مي‌آيد که فردوسي به طور قطع مذهب شيعه داشته اما دقيقاً معلوم نيست که او پيرو کدام يک از مذاهب سه گانه‌ي اسماعيلي، زيدي و يا اثني عشري بوده است. اسماعيليه از همان زمان در خراسان نفوذ بسيار داشتند و چون براي تبليغ و دعوت مردم ناگزير مقاصد خود را به زبان مردم ناحيه نشر مي‌دادند در ادب فارسي آن عصر اهميت بسيار دارند. توجه شديد آنان به تأليف کتب و رسالات متعدد به زبان فارسي و سرودن اشعار با اين زبان موجب پديد آمدن آثار ارزشمندي گرديده است. يکي از نوشته‌هاي اسماعيلي که در قرن چهارم پديد آمد، کشف المحجوب اثر ابو يعقوب اسحاق بن احمد سگزي است. مؤلف در اواخر قرن چهارم مي‌زيسته و کتاب او از مهمترين آثار اسماعيليه درحکمت است. همچنين خواجه ابوالهيثم احمد بن حسن جرجاني از شعرا و فضلاي اواخر قرن چهارم، مذهب اسماعيلي داشت و ناصر خسرو در جامع الحکمتين به اين نکته تصريح کرده است. ابوالهيثم قصيده‌اي به زبان فارسي در 88 بيت دارد و در آن سؤالاتي مطرح کرده بي‌آنکه جواب آنها را بدهد (تاريخ ادبيات در ايران، 521/1). غضايري رازي از شاعران بزرگ ديگر اين دوره و از مداحان آخرين امراي ديلمي هم بر مذهب تشيع بود. او هر چند سلطان محمود غزنوي را مدح مي‌کرد اما به سبب تعصب خاص سلطان از مسافرت به غزنين هراسناک بود. ناصر خسرو نخستين سخنور برجسته‌ي اسماعيلي در همين زمان ظهور کرد. او در سال 394 ق زاده شد و پس از بازگشت از سفر حجاز و مصر و گرايش به اسماعيليه دعوت آغاز کرد و فعاليت خود را از اوائل عهد سلجوقي رسماً شروع نمود. او شاعر و نويسنده و حکيم و متکلم بزرگ و ملقب به حجت خراسان بود و بر اثر تبليغات او فرقه‌ي خاصي در درون اسماعيليه به نام ناصريه به وجود آمد که تا چندي پس از او به حيات خود ادامه مي‌داد. اطلاعات وسيع ناصر خسرو موجب ايجاد آثار متعددي به زبان فارسي شد که اغلب در دست است. ديوان اشعار وي در حدود 11047 بيت دارد. و احتمالاً تنها قسمتي از آثار منظوم اوست. وي مهمترين دلائلي را که شيعيان براي اثبات خلافت و اولويت حضرت علي (عليه السلام) بيان کرده‌اند در ديوان خود آورده است. او تنها مذهب شيعه را بر حق مي‌داند و همه را به آن فرا مي‌خواند و از امامان شيعه به بزرگي و جلالت ياد مي‌کند. در جائي گويد:
حسين و حسن را شناسم حقيقت
به عالم گل و ياسمن محمد
و در ادبيات زير تأثر خود را از فاجعه‌ي کربلا نشان داد:
دفتر پيش آر و بخوان حال آنک
شهره از او شد به جهان کربلاش
تشنه شد و کشته و نگرفت دست
حرمت و فضل و شرف مصطفاش (بيست گفتار در مباحث علمي و فلسفي و کلامي، مهدي محقق، 282). هم زمان با ناصر خسرو، مؤلفان متعدد ديگر در تمام آن عصر در قلاع و دژهاي اسماعيليه سرگرم تأليف کتاب به زبان فارسي بودند که البته بيشتر آنها پس از فتح اين قلعه‌ها به دست مخالفان افتاده و از ميان رفتند. از شاعر اسماعيلي ديگر به نام «حسن» قصيده‌اي بر جاي مانده، اين قصيده را شاعر به مناسبت قتل اتابک قزل ارسلان پادشاه آذربايجان در شعبان 587 ق به دست اسماعيليه سروده است. از اين شاعر نام و نشاني در کتب تراجم و احوال به دست نيامد. قصيده‌ي بلند او را نخستين بار ولاديمير ايوانف دانشمند اسماعيلي شناس روسي ضمن رساله‌اي به چاپ رساند و از آن پس محمود فرخ شاعر ايراني آن را همراه با مقدمه‌اي در مجله‌ي يغما طبع کرد. (يغما، 113- 115). از شاعران پس از ناصر خسرو که منسوب به تشيع شده‌اند مشهورتر از همه انوري است. انوري (م 547ق) را قاضي نورالله شوشتري در مجالس المؤمنين شيعي مذهب خوانده، اما اين معني از ديوان اشعار او استنباط نمي‌شود و بعيد است که شاعري شيعه مذهب بتواند در دربار سلجوقيان که سني متعصب بوده‌اند زيسته باشد، به ويژه که او در اشعار خود چند بار از عدل و نصفت عمر ياد کرده است (تاريخ ادبيات در ايران، 668/2). عبدالجليل قزويني رازي مصنف کتاب نقض، از سنايي به عنوان بزرگترين شاعر شيعي نام برده، البته سنايي قصايدي در ستايش حضرت رضا (عليه السلام) سروده و از مضامين اشعار او عشق و علاقه به خاندان پيامبر استنباط مي‌گردد. مطلع يکي از قصايد او در مدح حضرت رضا (عليه السلام) اين است:
دين را حرمي است در خراسان
دشوار ترا به محشر آسان
پس از سنايي شاعر سده‌ي بعد يعني خاقاني شرواني هم با اينکه شافعي مذهب بوده، در قصيده‌اي آرزو و اشتياق خود را به زيارت مرقد علي بن موسي الرضا (عليه السلام) آشکار کرده است (زيارت‌هاي شاعرانه، ضياءالدين سجادي، 42). مشهورترين سراينده‌ي شيعه مذهب از آغاز تا قرن ششم هجري قوامي رازي است. بدرالدين قوامي رازي از شاعران نيمه‌ي اول سده‌ي ششم و از مداحان شرف‌الدين محمد بن علي مرتضي رئيس ري بوده ومسلم است که تا سال 556 ق حيات داشته است. اين شرف‌الدين محمد و پدرانش نقابت و رياست علويان را در قم و ري بر عهده داشته و از جمله ممدوحان قوامي بوده‌اند. قوامي نخستين شاعر فارسي زبان است که در اشعارش صريحاً به تشيع خود اعتراف کرده و به حقانيت مذهب تشيع و به عدل خدا و امامت ائمه‌ي دوازده‌گانه تصريح نموده است.
نقض اثر عبدالجليل قزويني نخستين مأخذي است که از او ياد کرده. اين کتاب در حدود سال 560 ق تأليف شده و معلوم است که قوامي در آن تاريخ در قيد حيات نبوده است. ديوان او به همت شادروان جلال‌الدين محدّت ارموي به طبع رسيده. اين مجموعه مشتمل بر قصايدي در مدح حضرت امير (عليه السلام) و ائمه اطهار (عليه السلام) و نيز اشعار در پند واندرز است. شاعر عموماً اين اشعار را با مدح نقباي ري به پايان مي‌برد. اشعار قوامي غالباً حاوي مطالب بلند و مضامين حکيمانه است، دعوت به خداپرستي و اثبات عدل خداوند و پرهيز از دنيا و شرح بي‌اعتباري آن و ترغيب به آخرت از محتويات اشعار اوست. قوامي از اينکه بر مذهب شيعه است. بارها مباهات نموده و از اين رو اشعارش در ميان گروه شيعيان آن روزگار رواج فراوان يافته بود. از مضامين برخي ديگر از ادبيات قوامي استنباط مي‌گردد که از گروه مناقب خوانان بوده است. مناقب خواني شغلي بود که شيعه براي کسب توانايي بيشتر براي نشر مذهب خود پيدا کرد. مناقب خوانان احتمالاً از دوره‌ي آل بويه در عراق پديد آمدند. آنان قصيده‌هاي شيعيان در مدح علي (عليه السلام)، يا ساير ائمه (عليه السلام) را در کوي و برزن و بازار مي‌خواندند. افزون بر ذکر مناقب امامان، بعضي از اصول مذهب يا شرح کارهاي پهلواني حضرت امير از جمله موضوعات مورد علاقه‌ي آنان بوده است. (تاريخ ادبيات ايران، 192/2 به بعد). در مقابل گروه فضائل خوانان پيدا شدند که وظيفه‌ي آنان شرح فضائل ابوبکر و عمر در معابر بود (کتاب النقض، 65-64). مناقب‌خواني نوعي بسيار مؤثر از دعوت به مذهب و تبليغ آن در آن وقت بوده است و گاهي در افراد عادي تأثيرات حيرت‌انگيز بر جا مي‌نهاده است. پس از اين دوره سرودن شعر در مناقب و مراثي اهل بيت رواج يافت و به ويژه در قرن هفتم بين شاعران شايع گرديد. حتي برخي از سرايندگان سني مذهب درين مقوله طبع آزمائي کردند. سيف‌الدين محمد فرغاني شاعر حنفي مذهب مرثيه‌ي زيبائي با اين مطلع در باره‌ي فاجعه‌ي کربلا سرود:
اي قوم درين عزا بگرييد
برکشته‌ي کربلا بگرييد
اين قصيده يکي از نخستين اشعار فارسي است که در رثاي حسين بن علي (عليه السلام) سروده شده از مضمون برخي ابيات آن بر مي‌آيد که در آو وقت هم وعاظ بر منابر سخن رانده و ديگران گريه مي‌کردند، چنانکه گويد:
در گريه سخن نکو نيايد
من مي‌گويم، شما بگرييد
تعدادي ديگر از شعراي اين دوره چون امامي هروي، فخرالدين عراقي، سلمان ساوجي، خواجوي کرماني، سعيد هروي و حسن کاشي قصايد و اشعاري در مناقب با مراثي خاندان پيامبر سرودند (تاريخ ادبيات در ايران، 336/3). سراينده‌ي برجسته‌ي ديگر ابوالمفاخر منجيک فاخر رازي است که شاعر کامل فاضلي بوده و اشعاري در مدح امام رضا (عليه السلام) سروده، يکي از قصايد او به اين مطلع است:
بال مرصع بسوخت مرغ ملمع بدن
اشک زليخا بريخت يوسف گل پيرهن
قاضي نورالله شوشتري بخشي از اين قصيده را در مجالس المؤمنين آورده و گروهي بر آن شرح نوشته‌اند. (زيارت‌هاي شاعرانه، دکتر سجادي، 48). در زمينه‌ي ادبيات منثور شيعه مهمترين اثري که در قرن ششم پديد آمد کتاب موسوم به «نقض» بود. نام اصلي آن «بعض مثالب النواصب في نقض بعض فضائح الروافض» و مؤلف آن عبدالجليل قزويني رازي از علما و دانشمندان شيعه‌ي اين سده و کتاب خود را در حدود سال 560 ق نوشته اشت. آثار ديگر منثور اين سده، تفاسير اين عهد است که مشهورترين آن تفسير ابوالفتوح رازي مشهور به روض‌الجنان و روح‌الجنان است مؤلف آن جمال‌الدين ابوالفتوح حسين بن علي رازي از مفسران و عالمان سده‌ي ششم و تفسير وي يکي از مشهورترين تفاسير قرآن در باره‌ي قرآن نوشته و احاديثي را که در باره‌ي ثواب قرائت قرآن روايت شده ياد نموده است. اثر ديگر البصائر في‌التفسير اثر محمد بن محمود نيشابوري است که در سال 577 ق نگارش آن به اتمام رسيده و بخشي از آن موجود است.
مذهب شيعه در سده‌ي هفتم و هشتم هجري به سرعت راه ترقي پيمود و به تدريج زمينه‌ي گسترش آن در سراسر ايران فراهم مي‌آمد. تظاهرات عادي پيروان اين مذهب در ايام سوگواري و ساختن و خواندن اشعار در مرثيه‌ي امامان و شهيدان رواج کامل يافت. از شاعران مشهور اين عصر برجسته‌تر از همه رکن‌الدين دعويدار قمي است. او شيعي مذهب و به دو زبان فارسي و عربي شعر مي‌سرود. رکن‌الدين دوران کودکي و جواني را در زادگاهش قم به سر برد و پس از آن به تبريز رفت و سرانجام در همان شهر در گذشت. او با کمال‌الدين اسماعيل اصفهاني روابط حسنه‌اي داشت. ديوان وي مشتمل بر قصايد گوناگون است و برخي از آنها را در مدح سادات قم سروده است (تاريخ ادبيات در ايران، 346/3). سراينده‌ي ديگر سده‌ي هفتم خواجه سعيد الدين هروي متخلص به سعيد و مشهور به سعيد هروي است. او شيعي مذهب و قصيده سرائي متبحّر بود. به گفته‌ي تقي‌الدين کاشي، وي در مدايح و مناقب ائمة اطهار (عليه السلام) قصايدي سروده اما اکنون اصل ديوان او بر جاي نمانده است. در سده‌ي هشتم چند شاعر گمنام شيعي مذهب ديگر پيدا شدند که بخش کمي از اشعار آنها به دست آمده، از جمله نصرت علوي رازي که يک قصيده و رباعي از اشعار او در جُنگ خطي باقي مانده است. وي ظاهراً از علويان بوده و اشعار بسياري در مدح ائمه (عليه السلام) سروده است. از برخي ابيات و استنباط مي‌شود از جمله مناقب خوانان بوده است. (افشار، 173-178). از شاعران گمنام ديگر اين عهد، حمزه‌ي کوچک وراميني و شهاب سمناني اشعاري از آنها در مدح حضرت امير (عليه السلام) و ائمه (عليه السلام) باقي است (تاريخ ادبيات در ايران، 178). از آثار منثور اين عهد بايد کتاب مشهور تبصرة العوام في معرفة مقالات الانام را نام برد. اين کتاب از جمله آثار برجسته‌ي فارسي در ذکر ملل ونحل است که توسط يکي از علماي شيعه در اوائل سده‌ي هفتم تأليف شده و عده‌اي مؤلف آن را سيد مرتضي علم‌الهدي دانسته‌اند که در نيمه‌ي اول اين قرن مي‌زيسته. اما اين روايت مسلم نيست. از باب نوزدهم تبصرة‌العوام به بعد وقف مقالات در باره‌ي شيعه و دفاع از اين گروه شده است (تاريخ ادبيات در ايران، 1033/2). اثر ديگر احسن الکبار في معرفة الائمة‌الاطهار از محمد بن ابي زيد بن عرب شاه بن ابي زيد حسيني علوي و راميني است که آن را در سال 739 ق در 78 باب در سرگذشت پيشوايان شيعه ساخته، نثر آن هم از نظر مذهبي هم از نظر ادبي ارزشمند است (چهار کتاب ارزنده‌ي شيعي، دانش پژوه، 607).
قرن نهم دوره‌ي شکفتگي شعر مذهبي فارسي است، در اين دوره شعر فارسي از جهت کميت و تا حدي از نظر کيفيت ترقي کرد. سرايندگان متعددي در اين عصر پيدا شدند. شاهزادگان تيموري هم خود مروج شعر وهنر و مشوق شاعران بودند. در اين دوره براي ترويج تشيع موقعيت خوبي بود و شيعيان هم از فرصت استفاده نموده وبراي ترويج عقايد خود در سراسر ايران پراکنده شدند و ديگر مانند سابق در مراکز و شهرهاي خاصي باقي نماندند. بخشي از آثار اين دوره به شرح مناقب حضرت رسول (صلي الله عليه و آله و سلم) و ائمه‌ي اطهار اختصاص يافته. اينگون قصائد عادتاً همراه با غلوّ در ذکر اوصاف و مناقب و کرامات پيشروان تشيع همراه بود. نخست بايد از جامي نام برد که هر چند بر مذهب تسنن بود ولي در ضمن يکي از مثنويات خود - سلسلة‌الذهب - قصيده‌ي ميميه‌ي فرزدق در مدح حضرت سجاد (عليه السلام) را به شعر فارسي رواني ترجمه کرده است. برخي از گويندگان اين عصر درين راه چنان پيش رفتند که از مجموع اشعار آنان در مناقب و مرائي ديواني مستقل پديد آمد. درين زمينه به ويژه بايد از ابن حسان خوسفي (875-782 ق) نام برد. ابن حسان از عالمان شيعه مذهب و در فنون ادب و علوم شرعيه و اطلاع از اخبار و آثار و سير بزرگان دين ماهر بود. قصائد وي در منقبت بزرگان دين پر است از اشاره به آيات و اخبار و استفاده از مضامين قرآن کريم. اثر مهم او مثنوي خاوران‌نامه به بحر متقاوت است. خاوران‌نامه را شاعر به وزن شاهنامه‌ي فردوسي و هم به تقليد وي در وصف حضرت علي (عليه السلام) و جنگهاي آن حضرت در سرزمين خاوران سروده است. بيشتر موضوعات اين مثنوي واقعيت تاريخي ندارد و قهرمانان آن نيز مجهول و مجعولند حتي اسامي طوري انتخاب شده که به هيچ زبان و مليتي شباهت ندارد اما ناظم مدعي است که موضوع منظومه را از يک کتاب تازي انتخاب کرده است. اين حسام سرودن خاوران‌نامه را در سال 830 ق به پايان رساند. وي غير از اين منظومه ديوان قصايد و غزلياتي دارد و همچنين اشعاري در مراثي امامان شيعه سروده است. موضوع قصايد او مدايح خاندان پيامبر و به ويژه حضرت امير وحضرت امام حسين (عليه السلام) و لعن بر دشمنان و بدخواهان آنهاست. چند شاعر شيعه مذهب ديگر اين دوره به اين شرحند؛ لطف‎الله نيشابوري؛ او از شعراي عصر سلطان محمد خدابنده و سلطان ابو سعيد بود و امراي آل کرت و سريداري را نيز درک کرد و در مدح برخي از آنها چون تاج‎‌الدين علي چشمي، نظام الدين يحيي کرابي و خواجه نجم‌الدين علي مؤيد (788-766 ق) آخرين امير سريداري اشعاري سرود. لطف‌الله قصايد متعددي در حمد خداوند، نعت حضرت رسول (صلي الله عليه و آله و سلم) و مناقب ائمه‌ي اطهار (عليه السلام) به ويژه علي بن موسي الرضا (عليه السلام) دارد. او حتي از امير تيمور هم به عنوان ملجاء آل بوالحسن نام برده است. امير شاهي سبزواري؛ نياکان وي از امراي سريداري و خودش خواهرزاده‎‌ي خواجه علي مؤيد سبزواري بوده است. امير شاهي مردي هنرمند و در شعر و نقاشي و موسيقي استاد بود. کاتبي نيشابوري: شمس‌الدين محمد بن عبدالله کاتبي نيشابوري از شاعران بزرگ شيعه در سده‌ي 9 ق بود. او افزون بر قصائد شيوائي که در مصيبت شهيدان کربلا دارد، اشعاري در زمينه‌هاي مختلف ديگر هم سروده است. شاه نعمت الله ولي: از شاعران و پيشروان بزرگ اهل تصوف و در زمان خود پيروان زيادي در هند و ايران داشت. شاه نعمت‌الله در شرح اصول و مباني تصوف خاصه به مذاق شيعه تبحّر داشت و آثار زيادي درين مقوله از خود باقي گذاشت. شماره‌ي رسالات او در مسائل عرفاني و مطالب نزديک به آن بسيار زياد و اشعارش هم فراوان است. قسمت بزرگي از رسالات او طبع شده و ديوانش انتشار يافته وي در حدود 13 هزار بيت دارد. اشعار و مقالات او با زبان بسيار ساده بيان شده است (تاريخ ادبيات در ايران، 228/4). قاسم‌الانوار: از پيروان خاندان شيخ صفي‌الدين اردبيلي و خانواده‌ي او از سادات حسيني تبريز بوده‌اند. تخلص وي در شعر قاسم و قاسمي است. وي ظاهراً در سال 837 ق در گذشته است. در ادبيات منثور مذهبي اين دوره، شاخص‌ترين چهره، ملا حسين کاشفي است. کمال‌الدين حسين کاشفي سبزواري مشهور به ملا حسيني کاشفي از دانشمندان قرن نهم و آغاز قرن دهم هجري است. او در شمار نويسندگان پر کار مشهور زبان فارسي است که آثار متعددي از خود بر جاي نهاده است. ملا حسين در اواسط نيمه‌ي اول قرن 9 ق در بيهق‌زاده شد و روزگار جواني را در آن شهر به وعظ گذراند. چون آواز خوبي داشت و اطلاعاتش هم زياد بود اندرزهايش مورد قبول همه بود. اما گروهي در اينکه او واقعاً بر مذهب شيعه بوده ترديد کرده‌اند. ولي انتساب وي به سبزوار که مردم آن به تمامي از قديم الايام شيعه بوده و آن شهر هم از مراکز شيعه نشين ايران بوده اعتقاد او را به تشيع نشان مي‌دهد. ملا حسين مردي عالم و آزاده و شاعر و نويسنده بود وگرفتار تعصب نبوده است. مشهورترين کتاب او روضة‌الشهداء نام دارد. درين عصر مجلس‌هاي روضه‌خواني در شمار مراسم مکرر شيعيان در آمد و نام اين مجالس از عنوان کتاب ياد شده گرفته شده است. کاشفي اين اثر را در سال 908 ق يعني يکسال پس از اعلام پادشاهي شاه اسماعيل، در ذکر مصيبت اهل بيت و واقعه‌ي کربلا نوشت. از آن پس رسم شد که روضه خوان يعني خواننده‌ي اين کتاب آن را در مجلسي که عزاداران واقعه‌ي کربلا گرد مي‌آمدند برفراز منبر مي‌خواند و ديگران مي‌شنيدند و گريه مي‌کردند. پس نام آن مجلس روضه‌خواني شد و تا امروز اين اصطلاح رايج است. روضة‌الشهداء به نظم و نثر است و به خاطر شهرت آن دوبار به ترکي ترجمه شده است (سبک‌شناسي، بهار، 195/3). از آثار منثور ديگر اين دوره جلاء‌الاذهان در تفسير قرآن اثر ابوالمحاسن حسين بن حسن جرجاني است. مؤلف احتمالاً از علماء قرن 9 يا 10 ق بوده و تفسير خود را موافق اخبار اهل بيت و خاندان عصمت نگاشته است (مفسران شيعه، شفيعي، 123).
از دوران صفويه تا عصر حاضر: مذهب تشيع از زمان شاه اسماعيل بنيادگذار سلسله‌ي صفويه مذهب رسمي ايران شد. صفويان که خود را به خاندان رسالت منسوب مي‌داشتند پس از ايجاد سلسله‌ي صفوي و رسمي کردن مذهب شيعه در کشور در ترويج آن کوشش فراوان کردند. اقدامات مساعد شاه اسماعيل در راه تقويت و ترويج اين مذهب نتايج سياسي و اجتماعي و ادبي خاصي را درين سرزمين به همراه داشته است. تا پيش از آن، اختلاف ميان پيروان تشيع و تسنن در ايران پيوسته از موجبات جدائي و افتراق بوده است. در دوره‌ي تيموريان روي هم رفته شيعيان در پيروي از عقايد خود و اشاعه‌ي افکار خويش آزادي داشتند و از حمايت سلاطين تيموري چون سلطان حسين بايقرا بهره‌مند بودند و در اين زمان گويندگان و اديبان
شيعي آثار فراواني پديد آوردند. در دوره‌ي صفوي هر چند اديبات مذهبي رونق يافت اما در مجموع به واسطه‌ي توجه سلاطين آن سلسله و علماي ديني به دانش‌هاي مذهبي و اهتمام آنها به نشر شرعيات، اديبان و شاعران برجسته‌اي همانند ساير ادوار درين عصر به وجود نيامدند. نثر فارسي ادبي هم سير نزولي داشت اما از سوي ديگر دانشمندان علوم ديني کتب خود را براي ترغيب مردم به مذهب، به زبان فارسي روشن وساده نوشتند. سبک نگارش نثر درين دوره البته ساده وعوام فهم بود اما زير تأثير صرف و نحو عربي نوشته شده است (سبک‌شناسي، 305). اينک در باره‌ي تعدادي از عالمان و شاعران بزرگ اين دوره که آثاري در زمينه ادب شيعه داشته‌اند شرح مختصري آورده مي‌شود: مشهورترين سراينده‌ي اوائل دوره‌ي صفوي محتشم کاشاني است. او اصلش از نراق و در آغاز شاعري مديحه‌سرا بود. پس از جلوس شاه طهماسب قصيده‌اي در مدح او ساخت. شاه نه تنها شاعر را ننواخت بلکه از مديحه سرايي وي را بر حذر داشت. از آن پس محتشم منقبت گويي ائمه‌ي اطهار (عليه السلام) و ساختن مراثي در باره‌ي آنان را در پيش گرفت. ترکيب بند مرثيه او در دوازده بند تاکنون معروف‌ترين مرثيه در رثاي شهيدان کربلا دانسته مي‌شود. کليات اشعار وي چند بار به چاپ رسيده است. پس از محتشم شاعران ديگر عصر صفوي راه او را دنبال کردند. از آن پس کمتر شاعري است که در ميان سروده‌هايش قصيده يا شعر ديگري در ستايش يا مرثيه‌ي پيامبر و امامان و شيعه (عليه السلام) نگفته باشد. نظيري نيشابوري: از شاعران بلند آوازه‌ي اين عصر که مذهب شيعه داشت و در عقيده‌ي خود ثابت و استوار بود و کساني را که نسبت به دين بي‌اعتنايي مي‌نمودند به بدي مي‌نگريست. او در سال 1121 ق در گذشت. زين‌العابدين عبدي بيک نويدي شاعر و مورخ عصر شاه طهماسب غير از سرودن اشعار بسيار، کتاب تاريخ مشهور خود يعني تکلمة‌الاخبار را بر اساس زندگاني ائمه‌ي اطهار (عليه‌السلام) نگاشت و تاريخ خلفا را ذيل نام آنان آورد. ميرزا شرف‌الدين مجذوب تبريزي نيز از شاعران مذهبي و عارف مشرب نيمه‌ي دوم سده‌ي يازدهم است. چند شاعر ديگر اين عصر قاسمي گنابادي، فضولي بغدادي و ثنايي مشهدي هر يک در زمينه‌هاي مذهبي طبع آزمايي کرده‌اند. اما شاعر، عالم و نويسنده‌ي برجسته‌ي عصر صفوي، شيخ بهاء‌الدين عاملي معروف به شيخ‌بهايي است. شيخ‌بهايي به فارسي و عربي هر دو شعر مي‌سرود و در شعر بهايي تخلص مي‌کرد. کليات اشعار پارسي او شامل منظومه‌هاي نان وحلوا، سوانح الحجاز، شير و شکر، نان و پنير، غزليات و اشعار پراکنده و منظومه‌ي موش و گربه به نثر است. شعر شيخ بهايي روان و بي‌تکلف است. درين زمان تعدادي از شاعران شيعه مذهب فارسي در هند مي‌زيستند يا به آنجا مهاجرت کردند که تعدادي از نامورترين آنان غير از صائب تبريزي به اين شرحند: ثابت الله آبادي، او شيعه‌اي معتقد و درباره‌ي عزاداري ماه محرم مثنوي بلندي سروده و در آن از جريان شهادت شهيدان کربلا به استادي سخن رانده است. ظفرخان احسن تربتي: از اميران صاحب نفوذ شيعي مذهب و از شاعران پارسي‌گوي هند در سده‌ي يازدهم است. او مردي پاک اعتقاد بود و در مجموعه‌ي نيايش‌هايي که به دستور وي ترجمه شده خود را (کلب آستان علي عمران، احسن‌الله ملقب به ظفر خان) ناميده است. شاه طاهر دکني: شاعر اسماعيلي مذهب و نويسنده‌اي گرانقدر بود. او از ايران به هند رفت و در آنجا در نشر مذهب اسماعيلي کوشيد و باعث شد که آن مذهب در هند پيرواني دانسته باشد. شاه طاهر در قصيده و غزل استاد بود و قصايدي در ستايش پيامبر و علي (عليه السلام) ساخت. وي در سال 952 ق در گذشت. ديوان اشعار وي بر جاي مانده است. غير از افراد ياد شده دو برادر فيضي يعني ابوالفيض و ابوالفضل که هر دو از دانشمندان مشهور عصر اکبري هند هستند معروف به تشيع و تصوف بودند. آنها با عالمان ديني در افتادند و گفته‌اند که آنان مي‌خواستند اکبر شاه را به مذهب اماميه در آورند. از جنبه‌هاي ديگر ادبيات دوره‌ي صفوي نظم حماسه‌هاي ديني و سرودن منظومه‌هاي مفصل در بيان منقبت‌ها، معجزه‌ها و پيروزي‌هاي پيامبر و بزرگان شيعه است. از جمله‌ي آنها يکي صاحبقران‌نامه است. صاحبقران‌نامه منظومه‌اي با ارزش است اما ناظم آن نشاخته نشده است. اين اثر در باره‌ي حمزة‌بن عبدالله خارجي (م 213ق) پديد آمده است. حماسه‌ي ديگر، حمله‌ي حيدري در سر گذشت پيامبر و علي (عليه السلام) و کوشش‌هايي است که حضرت امير در نشر اسلام نموده. بخش اول اين منظومه 24000 بيت دارد و گوينده‌ي آن ميرزا محمد باذل ملقب به رفيع‌خان است. بقيه‌ي کتاب در باب خلافت حضرت علي تا ضربت خوردن وي و آن را ابوطالب فندرسکي اصفهاني سروده است. از منظومه‌هاي مذهبي ديگر بايد از شاهنامه‌ي حيرتي و غزونامه‌ي اسيري نام برد. غزوه‌نامه‌ي اسيري در شرح غزوات حضرت رسول (صلي الله عليه و آله وسلم) است و شاعري به نام اسيري که مشخصات بيشتري از او در دست نيست آن را به بحر متفارب سروده است (تاريخ ادبيات در ايران، 586/5). تعداد آثار منثور مذهبي فارسي در عهد صفويه فراوان و نيازي به ذکر اساسي همه نيست.اما به گوشه‌اي از اهمّ آنها اشاره مي‌شود. در اين عصر با اينکه زبان علمي دانشمندان و علماي ديني فارسي نبود اما به تأليف کتب فارسي در زمينه‌هاي حديث، فقه، تفسير و ساير علوم مذهبي کوشش مي‌شد. از جمله آثار مشهور اين دوره مجالس المؤمنين اثر قاضي نورالله شوشتري است. قاضي نورالله مؤلف کتاب از سادات مرعشي و از مردم شوشتر بود که به هند مسافرت کرد و در لاهور به منصب قضاوت گمارد شد و آخرالامر به دست گروهي از سنيان متعصب در سال 1019 ق کشته شد. اين کتاب در شرح حال گروهي از دانشمندان و فلاسفه و شاعران و عارفان مسلمان است که به نظر وي مذهب شيعه داشته‌اند. مجالس المؤمنين بارها چاپ شده و نسخ خطي آن فراوان است. زبان آن ساده و روان است (سبک‌شناسي، 301/3). قاضي نورالله شعر مي‌گفت و نوري تخلص مي‌کرد. ديوان اشعار او در حدود 3000 بيت داشته است. نويسنده و عالم برجسته‌ي ديگر ابوالحسن علي بن حسن زواري (م 960 ق) است که در تأليف و ترجمه‌ي کتاب‌هاي ديني به فارسي سهم بزرگي دارد او از شاگردان محقق کرکي است. مهمترين اثر زواري ترجمة الخواص در تفسير قرآن است که به تفسير زواري معروف و آن را در دو مجلد به سال 946 ق به پايان رسانده است. اين تفسير پس از ترجمه‌ي تفسير طبري و تفسير ابوالفتوح رازي جزو تفسيرهاي معتبر و مشروح زبان فارسي به شمار مي‌رود. از آثار ديگر او شرح نهج‌البلاغه به فارسي است که روضة‌الابرار نام دارد. همچنين او کشف الغمه را ترجمه کرد و نام ترجمة‌المناقب را بر آن نهاد. نثر فارسي زواري ساده و روان و خالي از تعقيد است. ملا فتح‌الله کاشاني صاحب تفسير مشهور منهج الصادقين از شاگردان زواري است که شهرتي بيش از استاد يافت. کاشاني اين تفسير را در پنج جلد نگاشت و خود خلاصه‌اي از آن را ترتيب داد و نام خلاصة‌المنهج بر آن نهاد. ملا فتح‌الله شرحي هم به فارسي بر نهج‌البلاغه نوشته که تنبيه الغافلين وتذکرة‌العارفين نام دارد وي در سال 988 ق در گذشت. غير از تفاسير فوق در عصر صفوي چند تفسير ديگر فارسي بر قرآن کريم نوشته شد. که برخي از آنها به اين شرح است: تفسير لطائف غيبي وعواطف لاريبي اثر احمد بن زين‌العابدين جبل عاملي که در سال 1044 ق نوشته شده. و به شاه صفي تقديم گرديده است. بحرالمواج اثر بهاءالدين محمد اصفهاني (م 1137ق) اين تفسير به ترتيب سوره و آيه‌هاست و ترجمه‌اي دقيق از قرآن است و در آن از کتب اخبار استفاده شده است. تفسير شاهي اثر سيد امير ابوالفتح بن مخدوم حسيني جرجاني (م 986ق). اين کتاب را مؤلف به نام شاه طهماسب پرداخته و نسخه‌اي از آن در کتابخانه‌ي آستان قدس رضوي موجود است. درين عصر کتاب‌هايي که در باره‌ي فقه و کلام و ساير علوم ديني پديد آمد البته به فراواني کتاب‌هاي عربي درين مقولات نيست معهذا باز هم زياد و برخي از آنها معرفي مي‌شوند: ترجمه‌ي کتاب تجريدالعقائد خواجه نصيرالدين طوسي که از کتاب‌هاي اساسي کلام شيعه‌ي دوازده امامي است و توسط زين‌الدين علي بدخشي به پارسي در آمد. گوهر مراد در دانش کلام حاوي يک مقدمه و سه مقاله و خاتمه که يک دوره‌ي کامل علم کلام است اثر ملا عبدالزراق فياض لاهيجي (م 1072ق). مؤلف اين کتاب را خلاصه کرده و نام سرمايه‌ي ايمان بدان داده است. زيدة‌التصانيف اثر حيدر بن محمد بن خوانساري در کلام و احکام شيعه، مؤلف در تأليف آن از مآخذ فراوان بهره برده است. اصول دين يا اثبات واجب اثر احمد مقدس اردبيلي، به اين مؤلف کتاب‌هاي ديگري هم منسوب است. ابواب‎الجنان اثر ميرزا رفيع‌الدين واعظ قزويني مشهور به ميرزا رفيعا از عالمان و واعظان سده‌ي 11 ق در اخلاق که آن را بر اساس سنت‌هاي اسلامي و رهنمودهاي شيعه پديد آورده است. مفتاح الجنات در دعا، اين کتاب ترجمه‌اي است که کتاب عُدّة‌الداعي اثر ابوالعباس حلي که به دست علي بن حسن زواري صورت گرفته است. جامع عباسي مشهورترين کتاب فقه است که در عهد صفويه به فارسي تأليف شده. مؤلف آن شيخ بهاءالدين عاملي و وي آن را به دستور شاه عباس در 20 باب نوشته اما موفق به اتمام آن نگرديده و پس از وي محمد نظام بن حسين ساوجي کار او را به پايان رسانيد. ترجمه‌ي عيون اخبار الرضا و ترجمه‌ي نهج‌البلاغه و صحيفه‌ي سجاديه در همين عصر بدست محمد صالح قزويني از عالمان سده‌ي 11 ق صورت پذيرفت. در رشته‌ي تاريخ و حکمت هم آثار متعددي پديد آمد که به بعضي از آنها اشاره مي‌شود. انيس المؤمنين از فاضل الدين محمد ابهري معروف به فاضل ابهري در سرگذشت پيامبر و امامان و حوادث زندگي هريک. روضة‌الاحباب تأليف ميرجمال‌الدين بن فضل الله حسيني دشتکي. تکملة‌الاخبار اثر عبدي بيک نويدي در تاريخ عمومي و زندگي ائمه (عليه السلام)، مجمع الانساب اثر نورالدين محمد بن ابوالقاسم واعظ مدرس اصفهاني. اين رساله در باره‌ي نسب است از آدم تا حضرت علي (عليه السلام) و خاندان او و نسب نقباي شهرها با نکته‌هاي تاريخي فراوان و مؤلف آن را به فرمان شاه عباس نوشته است (چهار کتاب ارزنده‌ي شيعي 708) برخي از حکماي اين دوره بعضي از آثار خود را به فارسي نوشته‌اند. ميرداماد کتاب جذوات را به فارسي تأليف کرده و مثنوي مشرق‌الانوار را به فارسي سرود. وي در شعر اشراق تخلص مي‌کرد اما شعرش متوسط است. ميرفندرسکي (970- 1050 ق) هم رساله‌ي «ذاتي و تشکيک و عدم تشکيک او» را به فارسي نوشته، وي نيز به فارسي شعر مي‌سرود و قصيده‌اي که در مباني عرفان سروده مشهور است و گروهي آن را شرح کرده‌اند. اما مشهورترين عالم فارسي نويس دوره‌ي صفوي، محمد باقر مجلسي دوم مشهور به علاّمه مجلسي است. مجلسي پس از محقق ثاني که در عهد شاه طهماسب شيخ‌الاسلام ممالک ايران بود. در اواخر عهد شاه سليمان و قسمت بزرگي از دوره‌ي شاه سلطان حسين رتبه‌ي شيخ‌الاسلامي کل ممالک ايران را بر عهده داشت او به زبان فارسي دست به تأليف يک دوره کتاب‌هاي ديني و اخلاقي براي ترويج مذهب تشيع زد. زبان وي ساده و عوام فهم بود و تا آن روز کسي از عالمان ديني از اين شيوه بيان استفاده نکرده بود. مجلسي در سال 1111 ق در عهد شاه سلطان حسين در گذشت. برخي ازکتاب‌هاي فارسي او چنين است: جلاءالعيون در سرگذشت پيشوايان شيعه در يک مقدمه و 14 باب که آن را در سال 1105 ق به نام شاه سليمان تأليف کرد. رساله‌ي رجعت که در آن 12 حديث در باره‌ي مسائل اعتقادي شيعه و از جمله کتاب‌هاي مهم در اين موضوع است. ربيع‌الاسابيع در نيايش و دعاهاي شبانروز: زادالمعاد در 14 باب و بارها به چاپ رسيده است: تحفة‌الزائر مشتمل بر ديباچه و مقدمه و 14 باب در راه و رسم زيارت پيامبر و ائمه. مقباس المصبابيح در ده فصل و آن مجموعه‌اي از نيايش‌هاست. محمد تقي مجلسي پدر علامه مجلسي هم از عالمان فارسي نويس مشهور اين عصر است. و چندين کتاب به اين زبان نگاشته است از جمله: تذکرة‌الائمه در باره‌ي ظهور پيامبر اسلام و اثبات نبوت او و امامت ائمه در يک مقدمه و 14 باب و يک خاتمه است. همچنين وي کتاب مشهور من لايحضره الفقيه ابن بابويه را که از کتاب‌هاي اساسي چهار‌گانه‌ي شيعه است. به دستور شاه عباس دوم به فارسي در آورد و در آن هر حديث را واژه به واژه به فارسي برگرداند. آنگاه نظرات خود را پيرامون هر يک بيان نمود و مقدمه‌اي بر آن نگاشت و نام لوامع صاحبقراني به آن ترجمه داد. در دوره‌ي صفويه همچنين نگارش داستان‌هاي مذهبي رواج فراوان يافت اين گونه قصه‌ها در اصل روايت‌هاي شفاهي و نقل‌هايي بود که از سر اعتقاد و ارادت نسبت به بزرگان دين فراهم آمده و زبان به زبان گشته و سرانجام به دفترها و کتابها راه يافته است. بعضي از اين داستانها چون حمزه‌نامه، داستان شاه مردان علي، مختار نامه، و ابومسلم‌نامه، درين دوره زياد رايج بود. البته بعضي از آنها از دوره‌هاي قبل به عصر صفوي رسيده ولي تحرير و کتابت و تدوين آنها از اين عصر است. نسخه‌هاي فراواني از داستان امير حمزه‌ي صاحبقران به نامهاي گوناگون و تحريرهاي متفاوت از اين دوره در دست است که همگي از روايت‌هاي کهن‌تري گرفته شده است. قصه‌ي شاه مردان علي داستان مفصلي است شبيه داستان امير حمزه و با مطلب‌هايي نظير آن، چنانکه آن را روايت مشابه ديگري از «رموز حمزه» دانست. در باره‌ي شاه مردان قصه‌ي ديگري به نام داستان کوه قاف در دست است. نويسنده‌ي آن فخرالدين ترکستاني و موضوع آن رفتن امام با يارانش به کوه قاف و سد سکندر و شگفتي‌هايي که درين سفر روي داده است. همچنين داستان‌هايي در باره‌ي دلاوري‌هايي فرزندان علي (عليه السلام) در دست است مثل قصه‌ي امير المؤمنين حسن و قصه‌ي امير المؤمنين حسن و حسين و حکايت محمد حنفيه. قصه‌ي مختار گيرنده‌ي انتقام خون حسين بن علي (عليه السلام) از جمله قصه‌هاي جالب بين شيعيان است. عنوان آن در آغاز مختارنامه بوده. از جمله مختارنامه‌هاي مشهور يکي اثر ملا محمد حسين نائيني است که در سال 1281 ق در ايران به چاپ رسيده است. ديگر دلگشانامه يعني مختارنامه‌ي منظوم از ميرزا ارجمند آزادبن عبدالغني بيگ است که آن را به سال 1131 ق به نظم در آورده است. همچنين مورخ مشهور دوره‌ي قاجاري عبدالرزاق بيک دينبلي متخلص به مفتون مختارنامه‌اي دارد که بيش از پنج هزار بيت شعر دارد (اشاره‌اي کوتاه به تحرير داستان‌ها در دوران صفوي، ذبيح‌الله صفا، 726). داستان ابومسلم نامه هر چند از دوره‌هاي پيش بر جاي مانده اما درين دوره تکميل شد و تحريرهاي مختلفي از آن بر جاي مانده است.
از دوران سقوط صفويه تا عصر حاضر از آنرو که مذهب غالب ايرانيان شيعه بوده، اديبان و شاعران ايراني عمدتاً شيعي مذهب بوده‌اند. بدين لحاظ در اينجا فقط به نام و آثار برخي از آنان که به ويژه آثاري مذهبي از خود بر جاي نهاده‌اند اشاره مي‌شود.
مشهورترين شاعر سده‌ي دوازدهم هاتف اصفهاني است. از او ترجيع بند زيباي عرفاني بر جاي مانده است. شاعران سده‌ي سيزدهم که به دوران بازگشت ادبي موسوم است همگي در مرثيه سرايي يا احتمالاً سرودن نسخه‌هاي تعزيه طبع آزمايي کرده‌اند در اينجا به ويژه بايد از سحاب اصفهاني (م 1222 ق) فرزند هافت، مجمرزواره‌يي (م 1225 ق)، صباي کاشاني (م 1238 ق)، نشاط اصفهاني (م 1244 ق)، ميرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهاني (م 1251 ق)، وصال شيرازي (م 1260 ق) و فرزندان برجسته‌اش داوري، يزداني و فرهنگ نام برد. دو شاعر برجسته‌ي ديگر اين عصر قاآني شيرازي و يغماي جندقي هستند. قاآني مرثيه‌اي از نوع بسيار عالي در رثاي حضرت حسين سرود او با اينکه از سست اخلاق‌ترين شاعران ايران است معهذا شعر او در مرثيه از نمونه‌هاي تازه است، يکي از مراثي او با اين مطلع آغاز مي‌گردد:
بارد، چه؟ خون؟ ديده، چسان؟ روز و شب، چرا؟
از غم، کدام غم؟ غم سلطان کربلا
قاآني در توحيد و منقبت علي بن موسي الرضا (عليه السلام) قصيده‌اي استوار و شيوا دارد که از لحاظ پختگي وعمق معني و در عين حال صدق کلام و تأثير ايمان ممتاز است. از يغماي جندقي ( 1196- 1276 ق) شاعر برجسته‌ي ديگر اين عصر مراثي متعددي بر جاي مانده او مبتکر سبکي درين مقوله به نام نوحه‌ي سينه‌زني است وخود وي نخستين گوينده‌اي است که درين زمينه قطعات زيادي سروده است (تاريخ ادبيات ايران، براون، 270). پس از وي فرزندان نامورش: اسماعيل هنر (1225 - 1288ق)، احمد صفايي (1236 - 1314 ق) و ابراهيم دستان (م 1310 ق) راه پدر را در مرثيه‌سرايي و نوحه‌گرايي ادامه دادند و اشعار تازه‌اي درين زمينه‌ها از خود باقي گذاشتند. از چند اثر منثور برجسته‌ي اين عصر هم نام مي‌بريم: قصص العلما تأليف محمد بن سليمان تنکابني کتابي است در باره‌ي 153 نفر از علماي شيعه بويژه از قرن 4 تا 13 که به ترتيب تاريخي مدون شده است. مؤلف از علماي دوره‌ي ناصر‌الدين شاه است. تحفة الخاقان اثر ميرزا محمد باقر بن محمد لاهيجي و جلد اول آن در تفسير قصص انبيا از آدم تا محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) است مؤلف کتاب را به نام فتحعلي شاه ساخته است. حاجي ملا هادي سبزواري (1212 - 1295 ق) فيلسوف و متفکر شيعي قرن 13 نيز پاره‌اي از آثار خود را به فارسي نوشت از جمله اسرارالحکم، تفسيري بر واژه‌ها و عبارات مشکل مثنوي و ديوان اشعار او.
آثار و تأليفات مؤلفان وسرايندگان شيعه مذهب معاصر بي‌شمار است و بحث در اطراف هر يک نيازمند عنواني جديد است. بر رويهم رسالات و کتاب‌هاي بي‌شمار مذهبي زبان فارسي را مي‌توان به سه دسته تقسيم کرد: اصول عقايد، تاريخ و قوانين، در عمل اصول و عقايد و تاريخ با هم آميخته مي‌شوند. و اين مخصوصاً هنگامي اتفاق مي‌افتد که کتاب مربوط به موضوع امامت باشد. بخش‌هاي بعدي کتاب را بيشتر مسائل تاريخي تشکيل مي‌دهد و قسمت پاياني آن مباحث مربوط به آخرت است. سبک آثار مذهبي فارسي معمولاً بسيار ساده و روان و عاري از تکلّف است، اما بيشتر تقليدي از اصطلاحات و ساختمان دستوري زبان عربي است (تاريخ ادبيات ايران، براون، 365).
اينک شايسته است در باره‌ي جنبه‌هاي ادبيات عامه به ويژه تعزيه‌خواني يعني نمايش منظوم واقعه‌ي کربلا بحثي به ميان آيد. از دوره‌ي قاجاريه غير از خواندن مراثي و تذکر رنج‌هاي امامان در مجالس روضه‌خواني، سوگواري‌هاي ماه محرم به صورت نمايش و تعزيه هم انجام مي‌گرديد. البته انجام اين مراسم از دوره‌ي صفويه معمول شده ولي گسترش فراواني نيافت. ناصرالدين شاه با تقليد از سالن‌هاي تئاتر غرب، تکيه‌ي دولت را در تهران ساخت و مجالس شبيه‌خواني ترتيب داد و شاعراني بيشتر گمنام به سرودن نسخه‌هاي تعزيه پرداختند. به اين ترتيب شبيه‌خواني به صورت يکي از شاخه‌هاي ادب تشيع در زبان فارسي در آمد و آثاري که شعرا درين زمينه پديد آوردند يکي از نمونه‌هاي برجسته‌ي ادبيات عامه‌ي تشيع در ايران است. کتاب‌هاي اشعار تعزيه که حاوي سخنان شبيه خوانان است مجموعه‌ي فراواني از متون منظوم و منثور يا ترکيبي از اين دو است که به ويژه از دوران قاجار به بعد بر جاي مانده است. از آن پس بيشتر سرايندگاني که علاقمند به سرودن مرثيه بودند در زمينه‌ي تعزيه هم طبع آزمائي کرده‌اند. نسخه‌هاي تعزيه البته سراسر مکتوب است و بازيگران بايد آنها را حفظ کرده و از بر بخوانند. در عصر حاضر بيشتر گويندگاني که به سرودن مراثي و نوحه‌هاي مي‌پردازند مقلد گويندگان و شاعران دوره‌ي قاجارند و ابتکاري در موضوعات اشعار آنان به چشم نمي‌خورد.

علوم:

الف) علوم پزشکي:

بررسي تاريخ تحول پزشکي در تشيع، البته به معناي جدا انگاشتن آن از مجموعه‌ي واحد تاريخ اين علم در جهان نيست.
چنان که سخن از «طب اسلامي» را نيز بايد به همين حال پذيرفت، مگر آنجا که مراد از آن بررسي آراء و آثار پزشکان مسلمان باشد که طبعاً در چنين پژوهشي بايد از گروهي از پزشکان نامدار غير مسلمان که در دوره‌ي اسلامي آثار مهمي برجاي نهاده‌اند چشم پوشيد. چنين است تاريخ پزشکي در تشيع که مراد از آن فقط بررسي آراء و آثار پزشکان شيعي مذهب است که در سير تحول تاريخ پزشکي تأثير بسزايي داشته‌اند؛ نه آنکه به مثابه‌ي دانشي لحاظ شود که شيعيان پديد آورده يا مکتب خاصي در آن بنياد نهاده باشند. به هر حال بررسي تاريخ طب در ميان شيعيان را بايد از آثاري که در همين زمينه به ائمه‌ي اطهار (عليهم‌السلام) منسوب است آغاز کرد. برخي از اين آثار، احاديث مربوط به حفظ الصحة و تغذيه است که از طريق امامان (عليهم‌السلام) از پيامبر اکرم نقل و ضبط شده است. يکي از معروفترين اينگونه آثار، الرسالة الذهبية نام دارد که منسوب به امام رضا (عليه‌السلام) است و گفته‌اند آن را براي مأمون خليفه نوشت و حاوي پندها و اشارات طبي و مسايل مربوط به تغذيه است. اهميت اين رساله از آنجا دانسته مي‌شود که پزشکان نامداري چون يوحنا بن ماسويه و جبراييل بن بختيشوع در مجلسي که در همين رساله بدان اشاره شده گرد مي‌آمدند و با حضور امام (عليه‌السلام) به مباحثات طبي مي‌پرداختند. درخواست مأمون از امام رضا (عليه‌السلام) براي تأليف اين رساله - با وجود آن پزشکان مشهور - حاکي از اهميت آن اثر و مهارت امام در آن فن است. رساله‌ي مذکور شامل 14 فصل در وظايف الاعضاء و حفظ الصحة اندامها تدوين شده است. همچنين کتابي تحت عنوان طب الائمه توسط ابوعتاب عبدالله و حسين پسران بسطام بن سابور الزيات در سده‌ي 3 ق نوشته شده که گذشته از مسائل تغذيه و حفظ الصحة، به خواص خوراکيها و ادويه نيز پرداخته است.
اما پزشکي در دوره‌ي اسلامي که بخش مهمي از آن بر پايه‌ي سنت پزشکي ايران پيش از اسلام، و توسط خاندانهاي ايراني نژاد بنياد نهاده شد، همچنان به دست پزشکان ايراني مسلمان که تني چند از مشهورترين آنها شيعي مذهب بودند، بارورتر و استوارتر شد و به روزگار دولتهاي شيعي ايران و بين‌النهرين و گاه شمال آفريقا، به صورت آثار برجسته‌ي پزشکي و بيمارستانهاي مشهور متبلور گشت. در ميان نخستين پزشکان برجسته‌ي سده‌هاي نخست اسلامي بايد به علي بن ربن طبري (م 247 ق)، استاد زکرياي رازي اشاره کرد که کتاب فردوس الحکمة او اثري جامع درباره‌ي فنون پزشکي و حاوي شرح بيماريها و مداواي آنها است که به روزگار خود شهرتي به سزا يافت. مباحث مربوط به طب عمومي و چشم پزشکي و دندان پزشکي و حتي بيطاري يا دامپزشکي از جمله فصول مهم اين کتاب است. علي بن عيسي اهوازي (م 384 ق) معروف به المجوسي صاحب کتاب مشهور کامل الصناعة يا الطب الملکي به روزگار فرمانروايي آل بويه، نامدارترين پزشک اين سده است که بويژه بررسيهاي عميقي درباره‌ي برخي بيماريها و علل دردها به عمل آورده است. اين کتاب پيش از قانون بوعلي سينا ساليان دراز کتاب درسي و مرجع دانشجويان پزشکي و اطباء زمان بوده است. چنانکه کتاب المعالجات البقراطية اثر ابوالحسن احمد بن محمد طبري نيز در تمام ابواب پزشکي و بيماريها سخن رانده و داروهاي آن را ذکر کرده است. نامورترين پزشک شيعي ايراني، ابوعلي سينا نيز در دايرةالمعارف بزرگ پزشکي خود به نام القانون از همه‌ي بيماريهاي رايج اندامها و امراض عمومي و تشريح اعضاء سخن رانده و بخشهايي را به شاخه‌هاي طب مانند چشم پزشکي و دندان پزشکي و بيماريهاي مغزي اختصاص داده است. برخي روشهاي معالجه‌ي اين پزشک برجسته کاملاً ابتکاري و اختصاصي است. اهميت اين کتاب به سبب پژوهشها و ملاحظات باليني بيماريها است که در حقيقت مبناي بسياري از تحقيقات طبي دوره‌ي رنسانس بوده که برخي از آنها هنوز معتبر است.
در دوران بعدي بايد از نجم‌الدين محمود بن الياس شيرازي (م 720 ق) نام برد که در کتب خود موسوم به غياثيه و لطايف رشيديه، و در معروفترين اثرش به نام الحاوي في علم التداوي مشهور به حاوي صغير درباره‌ي بيماريهاي مختلف سخن رانده است. اين کتاب اخير به روش الحاوي رازي و بيشتر به انحاء درمان پرداخته است. همچنين قطب‌الدين شيرازي پزشک و فيلسوف مشهور که خاصه در چشم پزشکي مهارت داشت و در بيمارستان مظفري به مداواي بيماران مي‌پرداخت. وي رساله‌اي در همين علم داشته که فعلاً مفقود است. نظام‌الدين قزويني نيز پزشک ديگري است که به روزگار ايلخانان طبابت مي‌کرده و کتاب العين که از کتب رايج چشم پزشکي بود از اوست. در اوايل سده‌ي 10 ق نيز پزشک مشهور ديگري مي‌شناسيم به نام شمس‌الدين علي بن جرجاني که به خواهش سلطان محمدقلي قطب شاه، کتاب تذکرة الحاکمين علي بن عيسي را به فارسي ترجمه کرد که در دوره‌ي صفوي رايج بود. اطلاعات ما درباره‌ي پزشکي اطباء شيعه به روزگار صفويان مبسوط‌تر است. مشهورترين پزشک اين دوره بهاءالدوله نوربخش است که کتاب خلاصة التجارب او در حقيقت ختم کتب مشهور طبي پزشکان ايراني شيعي است که مباحث و ملاحظات ابتکاري و بديع بسيار دارد. بهاءالدوله در اين کتاب متعرض انواع بيماريها و ساختمان اندامها شده و از بيماريهاي چشم و ساير اعضاء به تفصيل سخن رانده است. اگرچه جز او پزشکان متعدد ديگري مانند غياث‌الدين اصفهاني صاحب مرآة الصحة در سراسر شهرهاي ايران خاصه اصفهان و فارس به کار مداوا و تأليف آثار مشغول بودند، ولي طب اين دوره و پس از آن تا ورود طب نوين، غالباً براساس تحقيقات و يافته‌هاي اطباء نامدار پيشين بنياد شد و نکات بديع در آنها کمتر ديده مي‌شود. چنانکه کتابهاي آيينه‌ي اسکندري و رساله‌ي اتابکيه از پزشکان عصر زنديه جز شرح و تلخيص کتب قدما نيست. آگاهي ما درباره‌ي پزشکي از روزگار افشار به اين سوي، گذشته از کتب متعددي که توسط پزشکان نگاشته شد ناشي از سفرنامه‌ها و گزارشهاي بيگانگاني است که به ايران آمدند. چنانکه در کتاب دکتر پولاک اطلاعات گرانبهايي در اين باره مي‌توان يافت که نشان مي‌دهد حتي همان استناد به متقدمان و شرح آثار آنها تا چه حد تنزل کرده بود. با اين همه رسالاتي مانند مطلب السؤال و برء الساعة اثر ميرزا احمد تنکابني و حفظ الصحة کاظم بن محمد رشتي از آثار قابل توجه اين دوره است. ترجمه‌ي کتاب کيمياء الشفاء از ترکي به فارسي توسط محمد علي خان شيرواني در 1246 ق، و نيز گسيل دانشجويان ايراني به اروپا براي تحصيل طب به روزگار فتحعليشاه را بايد سرآغاز آشنايي ايرانيان با طب نوين دانست که به تأليف کتابهايي غالباً براساس اين طب نوين، مانند جواهر الحکمة ميرزا علي دکتر (معتمد الاطباء) و ترجمه‌هايي مانند کتاب ضياءالعيون ترجمه‌ي علي بن زين‌العابدين همداني رئيس الاطباء انجاميد و راه را براي استقرار اين طب هموار کرد.
داروشناسي، اين فن که به روزگار کهني با طب آميخته بود و در غالب کتابهاي پزشکي، بخشي را به ذکر انواع داروهاي مفرد و مرکب و طريقه‌ي ساخت و استعمال آنها اختصاص مي‌داددند، به موازات طب به دست برخي پزشکان برجسته‌ي شيعي متکامل و متحول شد و آثاري در آن فن پديد آمد. علي بن ربن طبري گذشته از پزشکي، در داروشناسي نيز دستي قوي داشت و فصولي از فردوس الحکمة را به ذکر انواع داروهاي مفرد و مرکب گياهي و معدني و حيواني اختصاص داده و حتي به منافع و خواص طبي اعضاء حيوانات اشاره کرده است. ذکر خواص حبوبات و سبزيجات و نوشيدنيها و روغنها و پادزهر و زهرها و قرصها از جمله فصول ديگر اين کتاب است. او رساله‌ي ديگري به نام منافع الاطعمة و الاشرية و العقاقير داشته که نسخه‌اي از آن در دست است. ابوعلي سينا نيز بخشهاي مهمي از کتاب قانون خود را به داروشناسي اختصاص داده است. کتاب دوم و پنجم قانون به ترتيب درباره‌ي داروهاي مفرد و مرکب است. او که داروها را از نظر تأثير آنها سه دسته کرده معتقد است که بهترين حالت اثربخشي دارو وقتي است که داروي مفرد از نظر مزاج به حالت تعادل برسد. اما در داروهاي مرکب «مزاج ثانوي» وجود دارد که از طريق تجربه قابل شناخت است. آخرين بخش کتاب دوم قانون شامل ذکر نام داروهاست که برخي از آنها ساخته‌ي خود اوست. ظاهراً ابوعلي سينا کتاب ديگري هم به نام الادوية القلبيه داشته است. در دوره‌ي مغولان و تيموريان، نجيب‌الدين محمد بن علي سمرقندي کتاب بزرگي به نام قرابادين داشته که در دست نيست. اما کتاب ديگري از او در مفردات دارويي در دست است. خواجه نصيرالدين طوسي نيز کتابي به نام تنسوخ نامه‌ي ايلخاني دارد که در آن از خواص طبي برخي سنگها و معدنيات ياد کرده است. کتاب عرايس الجواهر و نفايس الاطايب از ابوالقاسم عبدالله کاشاني نيز به خواص طبي برخي سنگها و معدنيات پرداخته است. در حالي که کتاب عجايب المخلوقات زکريا بن محمد قزويني از خواص داروهاي حيواني ياد کرده است. در داروشناسي عمومي اين دوره، کتاب اختيارات بديعي اثر علي بن حسين انصاري شيرازي نيز معروف بوده است. از دوران صفوي به بعد، اگرچه تحقيقات تازه درباره‌ي داروشناسي کمتر به چشم مي‌خورد، ولي اطلاعات بيشتري درباره‌ي داروشناسان شيعي در دست داريم. کتاب منابع افضليه از علي افضل قاطع رئيس بيمارستاني در قزوين، به گفته‌ي مصنف، منتخبي است از قانون بوعلي سينا و کامل الصناعة مجوسي. بسياري از کتابهاي دارويي اين دوره که به قرابادين مشهور بوده و غالباً به زبان فارسي تأليف مي‌شدند نه تنها در ايران بلکه در شبه قاره‌ي هند نيز رواج و شهرتي داشته و گاه در همانجا تصنيف مي‌شده‌اند، مانند قرابادين شفايي از مظفر بن محمد حسيني شفايي؛ قرابادين جلالي از جلال بن امين کازروني؛ قرابادين محمد هاشم معروف به سيد علوي خان؛ الفاظ الادويه از نورالدين عبدالله شيرازي صاحب طب دارالشکوهي؛ اختيارات قطب شاهي از مير مجدالدين محمدحسيني کاشاني، که بسياري از آنها هنوز در شبه قاره‌ي هند رواج دارد و بارها به چاپ رسيده است. از ويژگيهاي اين عصر، دخالت داروسازان و داروفروشان موسوم به عطار در امور پزشکي است؛ و برخي از پزشکان نيز خود داروساخته و مي‌فروختند. پزشک برجسته‌ي اين عصر، بهاءالدوله، ابوابي را به داروشناسي و ذکر انواع داروها در کتاب خود خلاصة التجارب، اختصاص داده است. برخي از داروهاي مرکبي که او از آنها ياد کرده در کتب متقدمان ديده نمي‌شود و ظاهراً از مخترعات خود بهاءالدوله بوده است. از مختصات ديگر اين کتاب، تعريف دقيق اصطلاحات دارويي، و تعيين اوزان داروها در داروهاي مرکب است. کتاب تحفه‌ي حکيم مؤمن اثر محمد زمان تنکابني و پسرش محمد مؤمن مشهورترين کتاب دارويي اين عصر بوده است که خالي از نکات مهم در اين فن نيست. گذشته از داروهاي کاملاً ايراني، اخباري در دست است که نشان مي‌دهد بسياري از داروهاي مصرفي آن عهد از هند نيز به ايران مي‌آمده است. حدود يک قرن پس از آن، بايد از کتاب مخزن الادويه اثر محمدحسين عقيلي خراساني ياد کرد. داروهاي مذکور در اين کتاب، به ترتيب حروف تهجي تدوين شده است. از نکات جالب توجه اين کتاب، اعتقاد نويسنده به کاهش تأثيرپذيري بيمار از دارويي، به سبب کثرت استعمال آن است. عقيلي همچنين معتقد است که وضعيت کواکب - از آنجا که در مواليد مؤثرند - بر داروها نيز تأثير مي‌گذارند. اين کتاب تا حدود يک قرن قبل که طب و داروشناسي نوين گسترش يافت، در ايران مرجع اطباء و داروسازان بوده است.

ب) رياضيات و نجوم:

در تکامل رياضيات در کشورهاي اسلامي مراحلي را مي‌توان تشخيص داد که از نظر زماني کاملاً از يکديگر قابل تفکيک نيستند. قرون اول و دوم هجري دوره‌ي طرح دانش يوناني و شرقي مي‌باشد که بطور وضوح عناصر دانش يوناني در درجه‌ي اول اهميت قرار داشتند. در قرن سوم هجري با آماده شدن ترجمه‌هاي زياد و شروح مربوط به آنها يک فرهنگ رياضي شکل گرفت. در اين زمان دانش و روش يونانيها براي حل مسائل عددي رياضي بوفور مورد استفاده واقع مي‌شد. در قرون چهارم و پنجم اين روند مرتباً تقويت شد و محاسبات نجومي و روشهاي تقريب‌سازي جبر و هندسه در وسعت بيشتري بکار گرفته شدند. اين جهت در قرون ششم و هفتم بوضوح ديده مي‌شود. در همين زمان مطالعه‌ي دقيق آثار اقليدس، ارشميدس، بطلميوس در رياضيات ممالک اسلامي داراي اهميت خاصي است. بعد از اينکه رياضيدانان اسلامي ميراث کلاسيک را فراگرفتند، آنرا در ساختن آلگوريتمهاي عددي پيشرفته و تعميم روشهاي قبلي بکار بردند. در حاليکه روشهاي چيني و هندي براي حالت‌هاي خاص طرح‌ريزي شده بود روشهاي دانشمندان اسلامي براي حالتهاي کلي بوجود آمده بودند. همچنين دانشمندان اسلامي برمبناي مقاطع مخروطي يونانيها نظريه‌ي هندسي پيشرفته‌اي براي معادلات درجه‌ي سوم ابداع کردند و مثلاً در مورد نظريه‌ي نسبت‌ها که ادوکسوس و اقليدس بيان کرده بودند نظريه‌ي ديگري ابراز داشتند که مفهوم عدد حقيقي را بطور جامعتري در برداشت و مسائل علمي آن زمان را بهتر پاسخگو بودند. در اغلب نسخ خطي آن زمان مشاهده مي‌شود که مثال‌ها و مسائل داراي محتواي کاملاً عملي است.
اولين رياضيدان نامي در بغداد محمد بن موسي خوارزمي که بين نيمه‌ي دوم سده‌ي دوم و نيمه‌ي اول سده‌ي سوم هجري قمري زندگي مي‌کرده است و در زمان خلافت مأمون يعني بين سالهاي 198 الي 218 ق فعاليت داشته است. در اين زمان در بيت الحکمه اولين مترجمان و شارحان اصول اقليدس بترتيب حجاج بن يوسف بن مَطَر و عباس بن سعيد جوهري بوده‌اند. منجميني همچون احمد بن عبدالله حبش حاسب مروزي و ابوالعباس احمد بن محمد بن کثير فرغاني در آنجا کار مي‌کردند. آثار فرغاني در اروپاي قرون وسطي بسيار مورد نظر بوده است.
در ميان دانشمندان بسيار در بغداد در قرون چهارم و پنجم هجري بايد از محمد بن محمد بن يحيي ابوالوفا بوزجاني، ابوسهل ويجن بن رستم کوهي و ابوبکر محمد بن حسن (يا حسين) کرجي نام برد. ابوعبدالله محمد بن سنان بتّاني (م 317 ق) نيز در آن زمان در بغداد مطالعات نجومي بسيار جالبي انجام داده است. اواخر قرن چهارم و اوايل قرن پنجم گروه ديگري از دانشمندان بزرگ همچون فيلسوف، طبيب، رياضيدان و منجم ابوعلي حسين بن عبدالله بن سينا معروف به ابن سينا؛ ابومحمود حامد بن خضر خجندي رياضيدان و منجم و رئيس رصدخانه‌ي ري؛ ابونصر منصور بن علي بن عراق و شاگرد بزرگ او ابوريحان محمد بن احمد بيروني زندگي مي‌کردند. در نيمه‌ي دوم سده‌ي پنجم غياث‌الدين ابوالفتح عمر بن ابراهيم خيامي معروف به عمر خيام رصدخانه‌ي اصفهان را اداره مي‌کرد و بعد از فروپاشي بغداد، هلاکوخان رياضيدان و منجم بزرگ ابوجعفر محمد بن محمد حسن ملقب به نصيرالدين طوسي (597-672) را در رأس رصدخانه‌ي مراغه قرار دادد. الغ بيک که در نجوم دستي داشت در رصدخانه‌ي خود در سمرقند سال 824 ق دانشمندان بزرگي همچون غياث‌الدين جمشيد بن مسعود بن محمود طبيب کاشاني، صلاح‌الدين پاشا موسي بن محمد بن محمود قاضي‌زاده‌ي رومي را گردآورده بود. در اين ميان رياضيدانان شيعه بسيار بوده‌اند. مشاهير آنها محمد بن حسيني بهاءالدين عاملي (953-1031) معروف به شيخ بهايي و محمدباقر بن زين‌العابدين يزدي (م ح 1047 ق) مي‌باشند. بعد از آنها ديگر رياضيدان و منجم بزرگي بوجود نيامد که مورخين و دانشمندان بايستي دلايل مختلف آنرا تحقيق کنند. اکنون به برخي از کارهاي بزرگترين دانشمندان شيعه در رياضيات و نجوم مي‌پردازيم.
ابوعلي حسين بن عبدالله بن حسن بن علي بن سينا، فيلسوف، طبيب و رياضيدان و منجم ايراني در سال 370 ق در نزديکي بخارا متولد شد و در سال 428 ق در همدان درگذشت که آرامگاه او در آنجا مي‌باشد درباره‌ي زندگي و برخي آثار وي دايرةالمعارف تشيع، 327/1-335. ابن سينا در رياضيات و نجوم صاحب نظر بوده است و آثاري در اين باب تصنيف کرده و بخش بزرگي از کتاب شفا را به آن اختصاص داده است. رياضيات کتاب شفا شامل چهار بخش است: بخش اول (فن اول)، در اصول هندسه؛ بخش دوم (فن دوم)، در علم حساب؛ بخش سوم (فن سوم)، در علم موسيقي؛ بخش چهارم، در هيأت. ابن سينا در فن اول رياضيات شفا، اصول اقليدس را مورد بررسي و تحليل قرار داده است ولي برخلاف خود اقليدس (349-270 ق م) و حجاج بن يوسف بن مطر (120- اوايل سده‌ي سوم ق) که وي ظاهراً اولين مترجم کتاب «اصول اقليدس» به عربي است، به تفصيل نپرداخته و فقط چيزهايي را که براي درک قضايا و اثبات آنها لازم بوده، بيان کرده است تا متعلم را هرچه سريع‌تر با مباني هندسه آشنا سازد. وي به گفته‌ي شاگرد و دوستش ابوعبيد جوزجاني، ابتدا کتابي به نام «مختصر اقليدس» تأليف کرد که بعداً بخشي از کتاب شفا را تشکيل داد. فن دوم رياضيات شفا در حساب و شامل چهار مقاله است: خواص العدد، احوال العدد من حيث اضافته الي غيره، احوال العدد من حيث کيفية تأليفه من الوحدانيات، المتواليات العشر. فن سوم رياضيات شفا در علم موسيقي است که شامل شش مقاله است. در فصل اول از مقاله‌ي اول آشکارا موسيقي را جزو رياضيات دانسته و در مقاله‌ي ششم از فصل سوم، نظريه‌ي ساختمان عود را توضيح داده است که نسبت به کارهاي فارابي در اين مورد تکامل يافته‌تر است. ابن سينا در پايان فن سوم وعده داده که در کتاب اللواحق راجع به موسيقي بحث بيشتري داشته باشد ولي اين کتاب يا نوشته نشده يا به دست ما نرسيده است. بخش چهارم رياضيات شفا در هيأت است که بنا بگفته‌ي ابن سينا شامل مختصر از المجسطي و رساله‌اي از خود ابن سيناست. ديگر آثار وي در رياضي و نجوم عبارتند از: بخش هفت کتاب نجات که به هندسه اختصاص داده است، بخش هشتم آن در علم حساب، بخش نهم در هيأت، بخش دهم راجع به موسيقي است. چنين به نظر مي‌رسد که اين بخش مستقل از قسمت موسيقي در شفا تأليف شده است. ساير آثار وي در هندسه: 1- رسالة في تحقيق الزاوية فيلم اين نسخه‌ي خطي تحت عنوان رسالة في الزاوية الي ابي سهل المسيحي در کتابخانه‌ي دانشگاه تهران موجود است. 2- تحقيق مبادي الهندسة، از اين رساله نيز نسخه‌اي در کتابخانه‌ي اياصوفيه موجود است (زندگينامه، 33). آثار ديگر وي در هيأت: تحرير المجسطي؛ علة قيام الارض في حيزّها يا قيام الارض في وسط السماء؛ تفسير السماء و العالم اين اثر گم شده و در مقدمه‌ي قيام الارض في وسط السماء از آن ياد شده است؛ مقالة في کيفية الرصد و مطابقته مع العلم الطبيعي؛ کتاب الارصاد الکلية که ابوعبيد جوزجاني در کتاب مختصر اريثماطيقي از آن نام برده است (GAS, VI/280)؛ مقالة في خواص خط الاستواء؛ معرفة ترکيب الافلاک که ابوعبيد جوزجاني در مختصر اريثماطيقي از آن ياد کرده است (GAS، همانجا) و مقالة في الطريق الذي آثره علي سائر الطرق في اتخاذ الآلات که نسخه‌اي از آن در ليدن (شماره (8)184) موجود است. اين نسخه را ايلهاردويدمان (Eilhard Wiedeman) با دستياري ت. و. يونبل (T.W.Iuynboll) ترجمه و تجزيه و تحليل کرده است (نوشته‌ي ابن سينا، 81-167, Avicenna Schrif). بنابر آنچه در اين نسخه آمده نشان مي‌دهد که ابن سينا در ساختن آلات رصدي دستي قوي داشته است و اين اثر مهم او را در اينجا مورد بررسي قرار مي‌دهيم (دايرةالمعارف بزرگ اسلامي، 32/4-35). ساختمان و اصول کاربرد ابزاري که ابن سينا براي رصد ستارگان ساخته است چيره دستي او را در اين فن نشان مي‌دهد. در بخش آخر نسخه‌ي خطي کتاب مذکور، ابن سينا با داشتن ارتفاع و سمت يک ستاره، چگونگي پيدا کردن طول و عرض دائرةالبروجي آن را بيان کرده و موضع ستاره در دستگاه دائرةالبروجي را معين نموده است. براي اين کار ابن سينا از فرمولهاي مثلث‌هاي قائم الزاويه استفاده کرده است. تحقيقات انجام يافته تاکنون نشان مي‌دهد که قبل از ابن سينا کسي اين ابتکار را در ساختن آلات اندازه‌گيري رصدي به کار نبرده است. او در اندازه‌گيري، خط مستقيم مدرج را جايگزين دايره‌ي مدرج کرده است که بدين وسيله تقسيمات جزئي‌تر و دقيق‌تري را روي آن مي‌توان انجام داد. درباره‌ي احکام نجوم بايد گفت که ابن سينا از منکران آن بوده و در اين باره رساله‌اي به نام في ابطال احکام النجوم يا رسالة في الرد علي المنجمين تأليف کرده است (کروازه GAS, VII,/28; 473). وي علم احکام نجوم را در کتاب في اقسام العلوم العقلية چنين تعريف کرده است: احکام نجوم علمي است متکي به گمان (تخمين) و هدف آن اين است که از صور فلکي ستارگان نسبت به يکديگر و نسبت به صور منطقة البروجي و از رابطه‌ي آنها با زمين، نشانه‌هايي راجع به جريانهاي دنيا، امپراتوريها، ممالک، طالعها، تحاويل، تسير، اختيارات و مسائل دريابد (ويديان، تاريخ احکام نجوم GAS;122, Zur Geschichte Astrologie، همانجا). ابن سينا در رد احکام نجوم عقل سليم را در نظر داشته است.
ابوريحان بيروني رياضيدان و منجم ايراني که بين سالهاي 362-440 ق مي‌زيسته، تاکنون اسامي 153 اثر از او را مي‌شناسيم که از آنها 35 اثر بدست ما رسيده است (زندگينامه، 188) و از ميان آن 22 متن درباره‌ي رياضيات، نجوم و احکام نجوم است. درباره‌ي احوال و آثار رياضي (نک: GAS, 375-383)، نجومي (نک: صص GAS V, 261-276) (GAS VII, 192-188). يکي از آثار مهم بيروني کتاب قانون مسعودي است که براي تاريخ مثلثات بسيار مهم است در اين کتاب مؤلف کارهاي بسياري از متقدمان و از تحقيقات و محاسبات خود را آورده است. قانون مسعودي شامل يازده مقاله است. مقاله‌هاي اول و دوم راجع به گاهشماري و محاسبه‌ي تقويم است. مقاله‌ي سوم راجع به مثلثات و فصل سوم آن راجع به محاسبه‌ي ضلع يک نُه ضلعي منتظم محاطي است. مقاله ي چهارم راجع به نجوم کروي است. مقاله‌ي پنجم راجع به علم مَسّاحي، مقاله‌هاي ششم الي نهم راجع به مسائل خاص نجومي مانند حرکت ماه... مقاله‌ي دهم درباره‌ي سيارات و مقاله‌ي يازدهم درباره‌ي احکام نجوم است. ابوريحان براي محاسبه‌ي طول نُه ضلعي منتظم محاط در دايره، که در محاسبات نجومي مورد استفاده قرار مي‌گيرد. بطور خلاصه با کمک تساوي‌هايي که آنها را ثابت مي‌کند طول مورد نظر را محاسبه مي‌نمايد. اينگونه محاسبات هم براي اندازه‌گيري‌هاي هندسي و هم ساختن جدولهاي سينوسي بکار رفته است که آنها را از جمله در محاسبات نجومي مورد استفاده قرار مي‌داده‌اند. ابوريحان هم در قانون مسعودي آن رابطه را با استفاده از قضيه‌ي فوق ثابت کرده است. MN.NP+QN2=MQ2
ابوجعفر محمد بن محمد بن حسن ملقب به نصيرالدين و مشهور به طوسي منجم و رياضيدان و حکيم در يازدهم جمادي الاول سال 597 ق در شهر طوس بدنيا آمد و هجدهم ذيحجة سال 672 ق چشم از جهان فروبست. او يکي از بزرگترين دانشمندان اسلامي بشمار مي‌رود. جورج سارتون (مقدمه بر تاريخ علوم، جلد دوم، بخش دوم، فارسي صص 2238-2252) از 64 اثر او نام برده است. نصيرالدين مطالعات عميقي از آثار يونانيان داشته است برخي از آن آثار را يا خود از يوناني به عربي و سپس به فارسي ترجمه کرده يا آنها را از عربي به فارسي ترجمه کرده است. کتاب المتوسطات بين الهندسه و الهيئة شامل بر ترجمه يا اصلاح عربي آثار اُطُولُوقُس، اَرِسطَرخُس، اُقليدُس، اُبلُونيوس، ارشميدس، اِبسيکِلِس، ثاوذُسيوس، مِنلاوُس، بَطلميوس، همچنين رسالات عربي ثابت بن قره که بعدها رسالات عربي ديگر از بنوموسي و خود نصيرالدين هم بدان ضميمه شد. برخي از آثار رياضي و نجوم او عبارتند از: مختصر جامع الحساب بالتخت و التراب، رساله در اثبات اينکه مجموع مجذورهاي دو عدد فرد، عدد مجذور نيست، مسائل الحادث، کتاب الجبر و المقابله کتاب الاصول الموضوعه، رد بر مصادره‌ي اقليدس، قواعد الهندسيه تحرير اُکَرمِنِلاوُس، کتاب شکل القطاع، نزهت الناظر، رساله‌ي بيست باب در معرفت اسطرلاب، الزيج الايلخاني، تذکرة في علم الهئيه، زبدة الادراک في هيئة الافلاک، کتاب التسهيل في النجوم، در باب مسير اندازه و فاصله‌ي مشتري، کتاب البارع في علوم التقويم و حرکات الافلاک و احکام النجوم، کتاب الوافي في علم الرمل اختيارات به ترکي، تحرير کتاب المناظر اقليدسي، مباحث في انعکاسات الشعاعات و انعطافها، رساله در جواب علي بن عمر قزويني، درباره‌ي آثار رياضي او رجوع شود نيز به (زندگينامه، 486-506) و (ماکس کراوزه، 494-505). از جمله کارهاي مهم خواجه در رياضيات تحقيق در اصل پنجم اقليدس بوده است، مطابق اين اصل از هر نقطه‌ي خارج از يک خط، فقط يک خط بموازات خط مفروض موجود است که واقع در صفحه‌ي مار بر خط و نقطه‌ي مفروض باشد، منظور خواجه اثبات اين اصل توسط اصول ديگر اقليدس بوده است. اين کوشش خواجه توسط رياضيدانان بزرگ ادامه يافت ادوارد پوکوک Edward pocok بنا بدستور جان واليس John Wallis رياضيدان انگليسي کار خواجه را در اين مورد به لاتين ترجمه کرد. جيرولامو ساکري Girolamo Saccheri نيز در آثار خود به کارهاي خواجه استناد کرده است و با توجه باينکه کار فوق‌الذکر خواجه راجع به اصل توازي منجر به کشف هندسه‌هاي نااقليدسي شده است که از آن ميان نظريه‌ي نسبيت انيشتين تولد يافته، مي‌بينيم که خواجه حتي در رياضيات جديد هم تأثير بسزائي داشته است. از طرفي ديگر خواجه اولين کتاب مثلثات را در رياضيات نوشته است اسم کتاب کشف القناع عَن اسرار شکل القطاع (پرده‌برداري از اسرار قضيه‌ي چهارضلعي کامل) مي‌باشد. اين کتاب را اول بزبان فارسي نوشته و سپس احتمالاً براي احتياجات رصدخانه‌ي مراغه آن را خودش به عربي ترجمه کرده است و اين اولين کتابي است که تمام مثلثات را از مفاهيم اوليه و روابط اساسي آن تا اَلگوريتمها براي حل مسائل مثلثاتي مورد بحث قرار داده است. اين کتاب يکي از مراجع مهم نجوم اسلامي است. نتايج مهمي در اين کتاب از اکتشافات خود خواجه است مثلاً حل مثلث‌هاي غير قائم الزاويه‌ي کروي در حالتي که سه ضلع داده شده باشد و هم در حالتي که سه زاويه معلوم باشد. اين کتاب تأثير قاطعي در پيشرفت مثلثات در اروپا داشته است بخصوص رگيومونتانوس Regiomontanus در اثر خود به اسم «پنج کتاب راجع به همه نوع مثلثها De triangulis Ounimodis libri quinque که در سال 1464 م نوشته شده و براي اولين بار در سال 1533 م بعد از مرگش چاپ شده است، استفاده‌ي بسياري از اثر خواجه کرده است و همين اثر رگيومونتانوس مبناي پيشرفت مثلثات در اروپا بوده است. بجهت اهميت کشف القناع مطالب آن را باختصار بازگو مي‌کنيم اين اثر شامل پنج مقاله است،‌ مقاله‌ي اول «منها يشتمل علي النِّسَب المؤلفة و احکامها» مربوط به نظريه‌ي نسبت‌هاست که مؤلف آن را از عمر خيام اقتباس کرده است، مقاله‌ي دوم «في الشکل القِطاع السطحي و النِّسَبِ الواقعة فيها» اثبات‌هاي متفاوتي براي قضيه منلائوس (قرن اول و دوم ميلادي) در صفحه مي‌باشد. مقاله‌ي سوم «في مقدمات القطاع الکُري و فيهما لا يُتُم فوايد الشکل الّا بِها» مفاهيم سينوس و کسينوس يک کمان و برخي قضاياي کمکي مربوطه ثابت شده است. همچنين راجع به حل مثلث‌هاي مسطح بحث شده است. مقاله‌ي چهارم «في القِطاع الکُريّ و النِّسَبِ الواقعة فيها» اثبات قضيه‌ي منلائوس براي مثلث‌هاي کروي است. مقاله‌ي پنجم «في بيان الاصول ينوب عن الشکل القطاع في معرفة قِسّي الدواير العظام» مربوط به محاسبه‌ي مثلث‌هاي کروي است که در ضمن آن خواجه اکتشافات خود را در مورد حل اين گونه مثلثها بيان کرده است.
غياث‌الدين جمشيد بن مسعود بن طبيب کاشاني (832) رياضيدان و منجم ايراني که داراي تأليفات زير در رياضي و نجوم مي‌باشد: مفتاح الحساب، رساله‌ي محيطيه، رساله‌ي وتر و جيب، زيج تسهيلات، رساله‌ي سلم السّماء، نزهة الحدائق، شرح آلات رصد، مختصر در علم هيأت درباره‌ي آثار او به کاشاني نامه، 39-26 و زندگينامه، 365-388 مراجعه شود. يکي از مهمترين آثار غياث‌الدين جمشيد کاشاني مفتاح الحساب است که به زبان عربي نوشته شده است. يکي از محاسبات بسيار مهم او، محاسبه‌ي sin 1 در اين اثر است که به منظور تشکيل جدولهاي نجومي بکار گرفته مي‌شده است در واقع روش محاسبه‌ي کاشاني قله‌ي کارهاي رياضيدانان اسلامي در حل عددي معادلات جبري مي‌باشد.
محمد بن حسين بهاءالدين عاملي متخلص به بهايي و معروف به شيخ بهايي (953-1031 ق) متولد در بعلبک و متوفي در اصفهان داراي آثاري چند در رياضيات و نجوم است که اثر او در رياضي کتاب خلاصة الحساب مي‌باشد اين اثر به فارسي نيز توسط فرهاد ميرزا معتمدالدوله ترجمه شده و به نام کنز الحساب معروف است و در سال 1287 ق در تهران منتشر شده است. در سال 1843 م خلاصة الحساب توسط نِسِلمان G.h.f. Nesselman به آلماني ترجمه و تجزيه و تحليل شده و ترجمه‌ي فرانسوي آن در سال 1846 م توسط مارِ A.Marre منتشر شد. چون اين کتاب يکي از نخستين آثار رياضيدانان اسلامي بود که در غرب منتشر شد، آنها بر اين تصور بودند که سطح رياضيات اسلامي بهمين اندازه است که در حقيقت اين کتاب از يک ديد دانش رياضي آن زمان مسلماني نبوده است. اين کتاب در حدود دو قرن در ايران، ترکيه و هندوستان از شهرت بسزايي برخوردار بوده و بعنوان کتاب درسي تدريس مي‌شد. خلاصة الحساب شامل روشهاي محاسبه‌ي (چهار عمل اصلي)؛ اعداد مُنطق، روشهاي ساده‌ي تعيين مجهول، اندازه‌گيري و کاربرد آن و بالاخره در خاتمه هفت مسأله بدون حل مي‌باشد. که يکي از آن معادله‌ي معروف: x3+y3=z3 مي‌باشد که داراي جواب مُنطقي نيست و احتمالاً ابومحمود حامد بن خضر خجندي (م 390 ق) اثباتي براي آن نوشته است که اکنون در دسترس نيست ولي اولين اثباتي که براي لاينحل بودن اين معادله (در اعداد مُنطق) بدست ما رسيده توسط اويلر L. Euler در سال 1747 م به چاپ رسيده است. شيخ بهايي در کتاب خلاصة) الحساب به اثر ديگري در حساب موسوم به بحر الحساب اشاره مي‌کند که اين کتاب بدست ما نرسيده است. او کتاب تشريح الافلاک را نيز در علم هيأت نگاشته است (زندگينامه، 172-170).
ملا محمدباقر بن زين‌العابدين يزدي از رياضيدانان دوره‌ي صفوي بوده و يکي از آخرين بزرگان رياضي ايراني بوده است از سال تولد و وفات وي اطلاعي در دست نيست و فقط مي‌دانيم که در سال 1047 ق مي‌زيسته است. مهمترين اثر رياضي او کتاب عيون الحساب است و اين اثر توسط محمدباقر بن اسماعيل خاتون آبادي از عربي به فارسي ترجمه شده است. ساير آثار رياضي و نجوم او عبارتند از: شرح المقالة العاشرة من اصول اقليدس، حاشيه بر تحرير الکرة و الاسطوانه، فتوحات غيبيه، شرح کتاب الاشکال اَلکُريّه، حاشيه بر اُکَرثاوذُوسيوس (زندگينامه، 436-441). کتاب عيون الحساب در ابتدا پس از يک مقدمه و هفت باب که در پايان 49 مسأ‌له دارد فصلهايي در استخراج اعداد تام، اعداد زايد و ناقص، اعداد متحاب، اعداد متعادل و در خاتمه فصلي است در بيان نسبت‌ها و در پايان اين اثر 148 مسأله حل شده است فصل استخراج اعداد متحاب را آقاي ابوالقاسم قرباني مورد بررسي قرار داده است (دو رياضي‌دان ايراني، 33-58) و فصل اعداد متعادل را نگارنده‌ي اين مقاله مورد تجزيه و تحليل قرار داده است (تاريخ نظريه‌ي اعداد، 61-72 و مقاله‌اي به زبان انگليسي در مجلة تاريخ العلوم العربية، 125-139). کشف جفت متحاب را به فيثاغورس نسبت مي‌دهند ولي قاعده‌اي براي تعيين برخي از اعداد متحاب را ثابت بن قرّه (288-221) بما مي‌دهد. يزدي نيز با انجام يک عمل در قاعده‌ي ثابت بن قرّه دو زوج متحاب جديد که تا آنزمان ناشناخته بود بدست مي‌آورد. اين جفت را چند سال بعد دکارت با همان قاعده‌ي ثابت بن قره در اروپا بدست مي‌آورد. در کتاب عيون الحساب يزدي بحثي درباره‌ي اعداد متعادل دارد که اين اعداد تا آن زمان در رياضيات شناخته شده نبوده‌اند.
بعد از ملامحمد باقر يزدي رياضيدان و منجم برجسته‌اي در عالم تشيع ظهور نکرد و دانشمندان شيعي صرفاً به شرح و حاشيه‌نويسي بر کتب قدما اکتفا مي‌کردند که ذيلاً به برخي از آنها اشاره مي‌کنيم: ميرزا رضي منجم معاصر شاه عباس دوم (1052-1077 ق) کتاب ربيع المنجمين را در شرح سي فصل خواجه نصير طوسي نوشته و در ضمن آن تبديل تاريخ قمري به شمسي را آورده است. ملا محمدباقر يزدي دوم (م 1130 ق) نوه‌ي ملامحمدباقر يزدي و همنام جدش از رياضيدانان اواخر دوره‌ي صفوي که کتاب الکفاية في شرح عيون الحساب را نوشته است. ملا محمد مهدي نراقي (م 1209 ق) يکي از بزرگترين علماي شيعه که در فقه و اصول و فلسفه و رياضيات و اخلاق آثار بسياري نوشته است. کتابهاي او در علم رياضي عبارتند از: رسالة في علم الحساب، رسالة في الاکر و ترجمه‌ي فارسي تحرير اقليدس. ملا علي محمد مهندس اصفهاني (1215-1293 ق) رياضيدان نکته سنج قرن سيزدهم هجري که در کتاب تکملة العيون (که ذيلي بر عيون الحساب ملا محمدباقر يزدي است و نسخه‌اي نفيس از آن در کتابخانه‌ي مرکزي دانشگاه تهران موجود است) به حل عددي معادله‌ي درجه‌ي سوم موفق شد. وي عمل ضرب و تقسيم را به جمع و تفريق مبدل کرد و در بکار بردن آن از جدولهاي خوارزمي به طريقي که از ابتکارات خود او بوده استفاده نمود. از کارهاي جالب او تقسيم کرده به سطح مسطوح است. ميرزا عبدالغفار نجم‌الدوله (1259-1326 ق) فرزند ملا علي مهندس اصفهاني، استاد رياضي مدرسه‌ي دارالفنون که نخستين بار رياضيات جديد اروپايي را در ايران معرفي کرد و آن را با رياضيات قديم اسلامي تلفيق نمود. نجم‌الدوله در علم حساب و هندسه و نجوم و نقشه‌کشي سرآمد دانشمندان روزگار خود بود و اولين نقشه‌ي دقيق تهران نيز به همت او کشيده شد و با تأليف رساله‌ي «تشخيص نفوس دارالخلافه‌ي تهران» در واقع علم آمار را در ايران تأسيس کرد. برخي از آثار او عبارتند از: اصول هندسه، اصول مثلثات، بداية الجبر، کفاية الحساب و تحويل تاريخ هجري و مسيحي از ابتداي هجرت تا هزار و چهارصد سال. مهندس عبدالرزاق بغايري از شاگردان نجم‌الدوله که در دارالفنون در رشته‌ي رياضيات و نجوم و مهندسي و نقشه‌برداري تحصيل کرد. ساختن قطب‌نماي قبله‌نما از کارهاي ارزنده‌ي اوست.
کتابنامه :
ابن حسام خوسفي و برخي از آثارش، احمدي بيرجندي، مجله‌ي دانشکده‌ي ادبيات و علوم انساني مشهد، سال 9 ش 2، 350- 360؛ نگرشي به مرثيه سرايي در ايران، افسري کرماني، انتشارات اطلاعات، 1371ش؛ منتخباني از سه شاعر شيعي قرن هشتم، ايرج افشار، (مجموعه‌ي کميته)، فرهنگ ايران زمين، 172- 187؛ ترجمه‌ي منثور و منظوم و شرح قصيده‌ي ميميه‌ي فررزدق، محمود انوار، مجله‌ي دانشکده‌ي ادبيات تهران، سال 24 ش 3 و 4، 308-330؛ تاريخ ادبيات ايران، ادوارد براون، (از صفويه تا عصر حاضر)، ترجمه دکتر مقدادي، 1369 ش، نظريات برخي از عرفا و شيعيان اثني عشري راجع به ارزش ميراث ادبي ناصر خسرو، (مندرج در يادنامه ناصر خسرو)، برتلس، دانشگاه فردوسي مشهد، 101- 106؛ سبک‌شناسي، محمد تقي بهار، 195/3 به بعد؛ دين اسلام در برابر شعر و شاعري، مندرج در سي و چهار خطابه، خوانساري، (سومين کنگره‌ي تحقيقات ايراني)، 490/1-492؛ چهار کتاب ارزنده‌ي شيعي، دانش پژوه؛ راهنماي کتاب، ش 10 تا 12، 706- 713؛ يک پرده از زندگاني شاه طهماسب صفوي، دانش پژوه‌؛ مجله‌ي دانشکده‌ي ادبيات و علوم انساني دانشگاه مشهد، سال 7، ش 4، 942- 946؛ کسايي مروزي، رياحي، 1370ش؛ نگاهي تازه به مقدمه‌ي شاهنامه، زرياب خوئي، مندرج در مجله‌ي ايران نامه، سال 10، ش 1، 14-23؛ سکه‌هاي شاهان آل اينجو و آل مظفر در فارس و نمونه‌داري از پيشرفت مذهب تشيع در شيراز و فارس، علي سامي، مجموعه‌ي مقالات چهارمين کنگره‌ي تحقيقات ايراني، دانشگاه شيراز، 121/2- 127؛ زيارت‌هاي شاعرانه، سجادي، نامه‌ي آستان قدس، سال 8، ش 4، 41- 51؛ مفسران شيعه، دکتر شفيعي، شيراز، 1347 ش؛ بهره‌ي ادبيات از سخنان علي (عليه السلام)، دکتر شهيدي، در يادنامه کنگره‌ي هزاره‌ي نهج البلاغه، 199- 218؛ اشاره‌اي کوتاه به تحرير داستان‌ها در دوران صفوي، دکتر صفا، ايران شناسي، سال 2، ش 4، 724- 729؛ تاريخ ادبيات در ايران، دکتر صفا، 1 تا 5؛ قصيده‌اي تاريخي، فرخ، يغما، سال 11ش 5، 113 - 115؛ النقض، عبدالجليل قزويني، به تصحيح محدث ارموي؛ ديوان اشعار، قوامي رازي، به کوشش محدث ارموي، مقدمه 1-9 به بعد؛ بيست گفتار در مباحث علمي و فلسفي و کلامي، دکتر محقق 182- 286؛ تحليل اشعار ناصر خسرو، دکتر محقق، 332- 339؛ شعر و ادب فارسي ، مؤتمن، 32 به بعد؛ تأثيراسلام در ادبيات فارسي، محيط طباطبايي، يغما، سال 21، ش 9، 479- 477؛ فردوسي و شاهنامه، محيط طباطبايي، 121- 130؛ شعر فارسي در عهد شاهرخ، يار شاطر. تاريخ طب اسلامي، ادوارد براون، ترجمه‌ي رجب‌نيا؛ تاريخ پزشکي در ايران، دکتر نجم آبادي؛ تاريخ پزشکي در ايران، سيريل الگود؛ الذريعة، آقابزرگ تهراني، تحت عناوين کتب. الشفاء، بخش رياضيات، هندسه، موسيقي، حساب، قم، 1405 ق؛ بخش رياضيات، علم الهيئة، ابن سينا، قاهره، 1980؛ النجاة، ابن سينا؛ دائرةالمعارف بزرگ اسلامي، ج چهارم؛ دايرةالمعارف تشيع، ج اول؛ مقدمه بر تاريخ علم، سارتن جرج، ج دوم؛ زندگينامه، رياضيدانان دوره‌ي اسلامي، ابوالقاسم قرباني؛ دو رياضي‌دان ايراني و شمه‌اي درباره‌ي عددهاي متحاب، ابوالقاسم قرباني، کاشاني‌نامه، ابوالقاسم قرباني؛
Djafari Naini Alireza "Geschichte der zahlentheorie in orient", Branschweig, 1982; Id "A New type of numbers in a seventeenth century manuscripts. AL-Yazdi, on numbers of equal weight", Journal for the history of Arabic science, 1983 Vol 7, Nov 1/2; Juschkewitsch Adolf,P. "Geschichte der mathematik im mittelater leipzig, 1964. Krause Max, "Stambuler handschriften islamischer mathematiker" Quelle und studien zur geschichte der mathematik, astronomie und physik, 1936, Abteilung B./ GAS,5,6,7 Wiedemann, Eilhard, "Zur geschichte der astrologie", Das weltall 1922 XXII heft 9/12; Id, and juynboll, T.W. "Avicennas schrift" uber ein von ihm ersonnenes beobachtung unsinstrument acta orientalia, 1927 Vol 5, 81-167.

منبع مقاله :
دائرة‌المعارف‌تشيع، جلد 4، (1391)، تهران: مؤسسه‌ي انتشارات حکمت، چاپ اول
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.