نويسنده: محمدحسين مشايخ فريدني
تاريخ نويسي و به طور کلي تأليف کتاب در اسلام به وسيلهي شيعيان آغاز گرديد. صحابه و تابعين از صدر اسلام، اخبار مربوط به سنت و سيره و اقوال و افعال و معجزات رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و شرح احوال نياکان و قبيلهي او و اخبار کعبه و مکه و احوال اولاد و اهل بيت و اصحاب و کاتبان وحي و مشاوران و سرداران و خادمان آن حضرت را براي هم روايت ميکردند و اين کار را از مقولهي عبادت و حفظ شعائر دين ميشمردند. اخبار انبياء و امم پيشين نيز که مفسر قصص قرآن و اطلاع بر آنها براي هر مسلمان لازم بود ضبط و روايت ميشد. در اواخر قرن اول هجري و اوائل قرن دوم بعض تابعين و تبع تابعين به جمعآوري احاديث سيره و مغازي رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) همت گماشتند: مانند عروة بن زبير (م ح 92 ق) خواهرزادهي عايشه و ابان بن عثمان بن عفان (م 105 ق) و وَهب بن مُنَبّه يمني (م 110 ق) - که جزئي از مغازي او در هايدلبرگ آلمان محفوظ است - و عاصم بن عمر بن قتادة (م 120 ق) و محمد بن مسلم بن شهاب زهري (م 124 ق) و موسي بن عقبه (م 124 ق) و عبداله بن ابيبکر بن حزم (م 135 ق)... ليکن نخستين دانشمند مسلمان که تاريخ اسلام را به تفصيل جمع آوري کرد و نخستين کتاب معتبر را به نام السيرة النبوية در احوال پيغمبر و نياکان او و اخبار بعثت و غزوات تأليف کرد، مردي شيعي مذهب و ايراني تبار به نام محمد بن اسحاق بن يسار مطلبي (م 151 ق) بود و هر کس که بعد از او در سيره و مغازي، کتابي تأليف کرده مديون اوست. اصل اين کتاب به طور کامل در دست نيست، ليکن تحريري که به وسيلهي عبدالملک بن هشام (م 213 ق) از آن ترتيب يافته در دست است. و به چند زبان ديگر ترجمه شده و به چاپ رسيده است. عنوان اين تحرير نيز السيرة النبوية يا سيرهي ابن هشام است.
اقدام شيعيان براي تدوين تاريخ اسلام و جمع آوري احاديث رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) يک واجب شرعي به شمار ميرفت. بعد از هجرت اميرالمؤمنين علي (عليهالسلام) از مدينه به کوفه که تشيع هويت سياسي پيدا کرد اقدامات بنيادي براي تجديد حيات اسلام و نماياندن چهرهي واقعي شريعت محمدي و نجات آن از دست اشرار و سودجويان به عمل آمد. عامل مؤثر تصحيح تاريخ اسلام خطبههاي اميرالمؤمنين بود که در زمان خود او جمعآوري شد. به علاوه کتاب الديات، در قانون جزاي اسلام، و مصحف فاطمه که به وسيلهي علي (عليهالسلام) براي همسرش فاطمهي صديقه (عليهاالسلام) نوشته شد بهترين کتابهائي است که در اسلام تأليف شده است. به پيروي از آن حضرت بود که سلمان فارسي و ابوذر غفاري اخبار سيرهي رسول الله و تاريخ زندگي او را جمعآوري کردند. همچنين به اشارت و موافقت علي (عليهالسلام) بود که ياران او به تأليف کتاب در تاريخ اسلام آغاز نمودند. عبيدالله بن ابيرافع منشي اميرالمؤمنين (عليهالسلام) در وصاياي علي و کتابي در ذکر اسامي صحابهي رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) که در لشکرکشيهاي جمل و صفين و نهروان در رکاب علي (عليهالسلام) جهاد کردند و مجموعهي فتاوي و قضاياي علي را در کتابي ديگر مدون کرد. يکي ديگر از خواص ياران علي به نام اصبغ بن نباته مجاشعي فرماني را که آن حضرت براي مالک اشتر استاندار مصر صادر کرده بود و وصاياي علي را به پسرش محمد بن الحنفيه در کتابي ضبط نمود. سليم بن قيس هلالي که او نيز از ياران نزديک علي (عليهالسلام) بود کتاب جامعي متضمن ارشادات علي (عليهالسلام) به سلمان و ابوذر و مقداد و عمّار و نيز بعض خطب آن حضرت را جمعآوري نمود که در دست است و در نجف به چاپ رسيده است. از آن به بعد جمع احاديث شيعه و تدوين تاريخ اسلام و سيرهي پيغمبر و ائمهي اطهار (عليهمالسلام) آغاز گرديد و کتب بسيار در مناقب ائمهي اثنا عشر (عليهمالسلام) به رشتهي تحرير درآمد.
بعضي گفتهاند که معاويه شخصي را به نام عبيد بن شريّه جرهمي مأمور تدوين اخبار و اشعار و انساب اهل يمن نمود. ليکن محققان، از جمله مستشرق آلماني، پرفسور کورنکو اين خبر را بياساس و مجعول دانستهاند. معلوم است که بعد از بروز انشعاب بين مسلمين بر سر خلافت و تقسيم مسلمانان به دو گروه شيعي و سنّي، و تمرکز آن دو عقيده در عراق و شام، تاريخ اسلام و سيره و سنت و احاديث نبوي، براي هر دو فرقه مهمترين دستاويز به شمار آمده و از هر دو سو کوشيدهاند اخبار موافق عقيدهي خود را تأييد و جمع و منتشر کنند و در تضعيف مستندات طرف ديگر از هيچ اقدامي فرو گذاشت ننمايند. پيدا شدن علم درايه و رجال و نقد احاديث و تقسيم حديث به صحيح و حسن و موثق و ضعيف... و تأليف سنن و مسانيد و نوشتن زندگي نامهي پيغمبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و امامان و صحابه و مقاتل ائمه، صرف نظر از جنبههاي ديني و علمي آن، به قصد تولّي و تبرّي و اثبات مبادي مذهب بوده است. تاريخ در نظر اهل سنت شرح احوال انبياء و امم آنان و مظاهر آفرينش الهي از بدو خلقت تا بعثت محمد بن عبدالله (صلي الله عليه و آله و سلم) و بعد از آن دولتهاي اسلامي است. به عقيدهي آنان جمع اخبار انسان بر روي زمين مکمل وحي الهي و رسالت قرآن و حديث ميباشد. اما شيعهي اماميه، استمرار حکم الهي را بعد از ختم نبوت به وجود امامان (عليهمالسلام) و قيامهاي انقلابي شيعيان براي اعلاء کلمهي حق ميدانند و سيرهي ائمهي اثنا عشر (عليهمالسلام) و تاريخ حرکات شيعه، همچنين تاريخ اسلام و جهان را بر اين اساس تدوين کردهاند. نمونهي مشخص اينگونه تواريخ کتاب تاريخ الحرکات الشيعية في الکوفه تأليف ابومخنف لوط بن يحيي (م 157 ق) و نظائر آن است.
تأليف اخبار سيره و مغازي و جمع معارف اسلامي و تديون شعب تاريخ، از احاديث و اخبار ملوک و امم و قصص و امثال و خرافات و اساطير و اشعار عرب و انساب قبائل و مناقب و مثالب ايشان، همه از عراق مخصوصاً کوفه نشأت گرفت و از عراق به ساير اقطار اسلامي راه يافت. تاريخنگاري را عمدةً موالي شيعه که غالباً ايراني نژاد بودند آغاز کردند. اين طبقه که خود را در جامعهي خودخواه و متعصب عربي مظلوم و در اقليت ميديدند از سوئي جنبشهاي شعوبي ضد عربي را تقويت ميکردند و از سوي ديگر به تأليف آداب و علوم اسلامي به خصوص تاريخ همت گماشتند تا از يک طرف موقع و مقام طبقهي خود را در جامعهي اسلامي مستحکم کنند و از طرف ديگر سوابق فرهنگي و مفاخر ملي خود را به عربان گوشزد نمايند. نخستين مورخ بزرگ اسلام و تشيع، ابو مخنف لوط بن يحيي بن سعيد بن مخنف غامدي ازدي کوفي است. پدرش از اصحاب اميرالمؤمنين (عليهالسلام) و خودش از روات امام محمدباقر (عليهالسلام) و به قولي امام جعفر صادق (عليهالسلام) بود. او تاريخ قديم و معاصر عرب را در 32 تأليف گرد آورد که از آن جمله است: کتاب المغازي؛ السقيفه؛ الردّه؛ فتوح الأسلام؛ فتوح العراق؛ فتوح خراسان؛ الشوري؛ مقتل عثمان؛ الجمل؛ صفين؛ النهروان؛ الحکمين؛ الغارات؛ مقتل اميرالمؤمنين علي (عليهالسلام)؛ مقتل الحسن؛ مقتل الحسين؛ مقتل حجر بن عدي؛ اخبار زياد؛ اخبار المختار بن ابي عبيدة الثقفي آخذ الثار؛ مصعب بن الزبير و العراق؛ اخبار الحجاج؛ اخبار محمد بن ابيبکر؛ اخبار ابن الحنفيه؛ الخوارج و المهلّب؛ الازارقه و کتاب خطبة الزهراء... به طوري که عنوان کتابهاي ابو مخنف نشان ميدهد نوشتههاي او نه تنها تاريخ اسلام تا نيمهي قرن دوم هجري بلکه دايرهي معارف تشيع و سيرهي جامع اميرالمؤمنين و حسنين و تفصيل مبارزات شيعيان تا زمان مؤلف است و مورخان شيعي و سني به خصوص راويان مقتل و واقعهي طف، هم از آثار او استفاده کردهاند. وفات ابومخنف به سال 157 ق در کوفه اتفاق افتاد. ابوعبيده معمر بن مثنّي ثقفي - بالولاء - (م 209 ق) محدث و لغوي و اديب و مورخ ايراني تبار، همهي روايات منظوم و منثور قبايل عرب شمالي را در زمينههاي مختلف جمعآوري کرد. شمار کتابهاي او را حدود دويست عنوان ثبت کردهاند که از آن جمله است: فتوح ارمينيه؛ ايام العرب؛ المثالب؛ طبقات الشعراء؛ القبايل و الأمثال. او ضد عرب و شعوبي مسلک بود و حتي کتابي در مطاعن و مثالب عرب نوشته است. يکي ديگر از پيشآهنگان تاريخنگاري در اسلام، ابوالفضل نصر بن مزاحم بن سيار منقري تميمي کوفي (م 212 ق) است که شيعي مذهب بوده و آثارش از منابع اصلي تاريخ تشيع به شمار ميآيد. تأليفات عمدهي او: الغارات؛ الجمل؛ مقتل الحسين؛ اخبار المختار الثقفي؛ المناقب؛ وصعة صفين؛ النهروان و اخبار محمد بن ابراهيم و ابي السرايا. نصر بن مزاجم گرچه در محبت علي (عليهالسلام) و آل او غلّو ميورزيده ليکن مورخان سني و شيعي روايات او را درست و بدون جانبداري تشخيص دادهاند. کتاب صفين او که در ايران و مصر به چاپ رسيده از اسناد معتبر تاريخي به شمار ميرود. مکتب تاريخنويسي شيعه در عراق رفته رفته از صورت تواريخ قبيلهاي و محلي و مجمل نويسي، به صورت تحقيق و مقايسه و تفصيل درآمد و مؤلفين علاوه بر احاديث و روايات و اشعار عربي از منابع فارسي و سرياني و غيره نيز بهرهمند شدند. در صف اول اين طبقه بايد از ابوالمنذر هشام بن محمد بن ابي النصر بن سائب بن بشر کلبي ياد کرد. وي مانند پدرش، نسبشناس و عربشناس و از بزرگان مورخان شيعه شمرده ميشود. او اهل کوفه بود. در همان شهر متولد شد و به سال 204 يا 206 ق در همان شهر درگذشت. شمار تأليفات او را صد و پنجاه و اند عنوان نوشتهاند. معروفترين آنها به شرح ذيل است: جمهرة الانساب؛ الاصنام؛ نسب الخيل؛ بيوتات قريش؛ الکني؛ المثالب؛ افتراق العرب؛ المؤودات؛ القاب قريش؛ القاب اليمن؛ ملوک الطوائف؛ ملوک کنده؛ بيوتات اليمن؛ ما کانت الجاهلية تفعله و يوافق حکم الاسلام؛ الديباج، در اخبار شعراء: تاريخ اخبار الخلفاء؛ صفحات الخلفاء؛ تسمية من بالحجاز من احياء العرب؛ کتاب الأقاليم؛ اخبار بکر و تغلب و کتاب اسواق العرب... از اين جمله دو کتاب الاصنام و نسب الخيل چند بار به چاپ رسيده و نسخهي خطي المثالب که در آن عيوب عرب بر شمرده شده در کتابخانهي موزهي بغداد و اخبار بکر و تغلب نيز در کتابخانهي آل سيد عيسي عطار در بغداد موجود است. مورخين و ادباي بعد از او پيوسته از کتابهاي ابن کلبي نقل و دربارهي اخبار آنها تحسين يا نقد نوشتهاند. ديگر از مورخين شيعي ايراني تبار که پيشکسوت مورخان اسلام و جامع شتات تاريخ شيعه به شمار ميآيد، ابوعبدالله محمد بن عمر بن واقد سهمي - بالولاء - نام داشت. او در مدينه متولد شد. هارون الرشيد (م 193 ق) او را قاضي بغداد کرد و اين سمت را تا سال 207 ق که وفات کرد عهدهدار بود. مرگ او هم در بغداد اتفاق افتاد. واقدي در فنون مختلف تراجم و سيره و مغازي و تاريخ، کتابهاي معتبر، تأليف کرده است. از جملهي آنها: المغازي النبوية؛ فتح افريقية؛ فتح العجم؛ فتح مصر و اسکندريه از اسناد موثق تاريخي است که به چاپ رسيده است. ديگر از تأليفات او تفسير القرآن؛ اخبار مکه؛ الطبقات؛ فتوح العراق؛ سيرة ابيبکر و وفاته؛ تاريخ الفقهاء؛ الجمل؛ کتاب الصفين؛ مقتل الحسين و ضرب الدنانير و الدراهم و غيره ميباشد. خطيب در تاريخ بغداد آورده است که واقدي هر واقعهي تاريخي را که مينوشت قبلاً محل آنرا معاينه ميکرد. گويند بعد از مرگش ششصد جعبهي بزرگ کتابهائي که تأليف کرده بود از خود باقي گذاشت. او دو مملوک نويسنده داشت که شب و روز براي او کتابت ميکردند. بزرگترين راويان اخبار او کاتبش محمد بن سعد زهري (م 230 ق) معروف به ابن سعد بود که کتاب الطبقات الکبير را در تراجم رجال اسلام تأليف کرده و در هشت مجلد به سال 1321 ق در ليدن به چاپ رسيده است. مشهورترين مورخ شيعي قرن سوم احمد بن اعثم کوفي (م ح 314 ق) مصنف دو کتاب الفتوح در تاريخ فتوحات اسلام تا عهد هارون الرشيد و تاريخ در شرح وقايع عصر مأمون تا مقتدر عباسي است. شخصيتهاي معروف اسلام و جنبشهاي انقلابي مسلمانان در قرن سوم و چهارم هجري عمدتاً رنگ تشيع داشتند. علماي کلام شيعه کوشش خود را نه در راه ابطال عقايد سنيان، بلکه براي اثبات اصل ولايت و جنبهي الهي بودن امامت و اثبات مذهب اهل بيت به کار ميبردند و در اين راه از کتب و مقالات ساير مذاهب نيز آزادانه استفاده ميکردند. نخستين شکاف فکري و سياسي بين تشيع و تسنن بعد از ظهور دعوت اسماعيلي در شمال آفريقا به وسيلهي عبيدالله مهدي (م 322 ق) و تأسيس خلافت فاطمي مصر به وسيلهي المعزلدين الله (م 365 ق) پيدا شد. با بناي شهر قاهره به امر المعز و ورود او به آن شهر (362 ق) و بناي مسجد جامع و مدرسهي ديني الأزهر نخستين دانشگاهي شيعي و نخستين دانشگاه اسلامي (360 ق) رسميت تشيع اعلام شد و نام خلفاء از خطبهي جامع الأزهر حذف گرديد و به جاي آن به نام علي (عليهالسلام) و اولاد او خطبه خوانده شد. اين افکار و شعارها در تدوين تاريخ اسلام و شرح احوال صحابه و درايه و ارزشيابي حديث اثر گذاشت. شاعراني مانند ابوالقاسم محمد بن هاني اندلسي (م 362 ق) و المؤيد في الدين هبة الله شيرازي (م 470 ق) با قصايد فاخر خويش دنياي اسلام را متوجه قاهره کردند و تأليف کتابهائي مانند: افتتاح الدعوة؛ المناقب و المثالب؛ مختصر الآثار فيماروي عن الأئمة الاطهار؛ مناقب بني هاشم و کتاب المجالس و المسامرات... که هم هبه وسيلهي ابن حيّون نوشته شد، محور تازهاي براي تاريخنويسي شيعه به وجود آورد.
اما شيعيان اثنا عشري با دعوت فاطميان مخالفت کردند و آنان را ملحد شمردند. علماي اثنا عشري مثل ابوجعفر علي بن الحسين معروف به صدوق و ابن بابويه قمي (م 329 ق) مصنف کتاب عيون اخبار الرضا؛ امالي؛ اکمالالدين؛ معاني الاخبار؛ کتاب التوحيد و دهها کتاب ديگر در حديث و کلام و فقه، محمد بن عمر کشّي (م 340 ق) صاحب کتاب رجال و شيخ مفيد (م 413 ق) از بنيانگذاران فقه و مؤلف احوال ائمه و فضائل عزاداري شهداي طف کتاب ارشاد و احمد بن علي نجاشي کوفي صاحب کتاب رجال و کتاب الکوفه و شيخ الطائفه ابوجعفر محمد (م 460 ق) فرزند حسن معروف به شيخ طوسي مصنف کتاب الرجال و کتاب الغيبة و فهرست کتب الشيعة و اسماء المسنفين و کتاب المفصح في الامامة و مقتل الحسين و اخبار مختار و کتابهاي ديگر در حديث و تاريخ و فقه و کلام و رجال، نه تنها اصول عقايد و شعارهاي شيعهي اثنا عشري را مشخص نمودند بلکه محور تاريخ نويسي شيعه را هم استوار کردند. تأسيس دولت صفوي در قرن دهم هجري بزرگترين توفيق براي مذهب اثنا عشري بود. اين دولت نيرومند بيش از دو قرن در ايران دوام يافت (تا 1135 ق) و مجال کافي پيدا کرد تا جامعهي دوازده امامي را بر اساسي استوار بنا نهد. در اين دوره در فضائل و مناقب امامان و تاريخ زندگي و شهادتشان کتب بسيار تأليف گرديد. پيداست که چنين سياستي - با توجه به جنگهاي طولاني ايران با عثماني - تاريخ را به طور کلي دگرگون ميکند و تنها احاديث مخالف عامّه مستند تاريخ به شمار ميآيد. در عهد صفويان مذهب و رسوم تشيع از ايران به کشورهاي همسايه به خصوص هند و آسياي ميانه و اندونزي و عراق و سواحل خليج فارس سرايت کرد و جوامع پيوستهي شيعه از دکن تا فرات تقيّه را کنار گذاشته شعار تشيع را آشکار کردند. تعزيه داري و نوشتن کتب مقتل و نمايشنامههاي غمانگيز همه جا مرسوم شد و خواندن کتاب فارسي روضة الشهداء در همهي مجالس شيعه باب گرديد. ساير فرق شيعه مثل اسماعيليه بهره و اسماعيليه نزاري و خوجهها در هند و نوربخشيه در اسکاردو و نواحي کشمير و غلات علي اللهي و اهل حق در کردستان و عراق، و نيز صوفيان و ساير عقايدي که از مبادي شيعه نشأت گرفتهاند، همهي آنها تاريخ تشيع و اسلام را بر طبق سنن و روايات خود تدوين نموده و از تاريخ براي ابطال دعاوي مخالفان و اثبات نظرات خويش استفاده کردند.
در تمامي فروع تاريخ، اعم از تاريخ عالم يا يکي از اقطار اسلامي و تاريخ ملل و نحل و طبقات فقهاء مفسرين و محدثين و نحويين و فلاسفه و منجمين و اطباء و ادباء و شعراء و نسب شناسان و موسيقيدانان تأليفات بسيار از مورخان شيعي برجاي مانده است که براي اطلاع از تفصيل آنها بايد به کتاب بيست و شش جلدي الذريعة الي تصانيف الشيعة و ساير معاجم و فهارس مراجعه نمود. در اين مقاله به ذکر اسامي و مؤلفات مشاهير علماي تراجم احوال و نسب شناسان و مورخان بسنده شده است.
عبيدالله بن ابيرافع، کاتب اميرالمؤمنين (عليهالسلام) نخستين مؤلف رجال شيعه بود بعد از او گروه بسياري از علماي شيعه در قرون متمادي به اين کار دست زدند که معروفترين آنان به شرح ذيل است: 1) هشام کلبي مؤلف کتابهاي: امهات النبي؛ امهات الخلفاء؛ کني آباء رسول الله...؛ 2) محمد بن عمر واقدي مؤلف طبقات الفقهاء؛ 3) دعبل بن علي خزاعي، شاعر (م 246 ق) مؤلف طبقات الشعراء؛ 4) محمد بن جعفر بن بطّه قمي (م 274 ق) مؤلف فهرست اسماء من رآه من العلماء؛ 5) عبدالعزيز بن اسحاق زيدي (قرن چهارم) مؤلف طبقات الشيعة؛ 6) ابومحمد عبدالعزيز بن يحيي جلودي (م 330 ق) مؤلف طبقات العرب و الشهداء؛ 7) عباد بن يعقوب الرواجني (م 350 يا 351 ق) مؤلف معرفة الصحابه و اخبار المهدي؛ 8) ابوبکر بن الجعابي (م 355 ق) مؤلف کتاب الشيعه، اخبار آل ابيطالب، طبقات اصحاب الحديث؛ 9) ابوالفرج اصفهاني (م 356 ق) مؤلف الأغاني و مقاتل الطالبيّين؛ 10) ابوعبدالله محمد بن عمران مرزباني (م 358 ق) مؤلف معجم الشعراء؛ 11) نديم يا ابن النديم محمد بن اسحاق (م 385 ق) مؤلف الفهرست؛ 12) صاحب بن عباد (م 385 ق) مؤلف کتاب الوزراء، کتاب الزيديه و غيره؛ 13) شيخ مفيد (م 413 ق) مؤلف کتاب الأرشاد در احوال ائمهي اثنا عشر؛ 14) ابوالعباس سيرافي (قرن پنجم) مؤلف کتاب المصابيح و کتاب الزيادات؛ 15) ابن شهر آشوب ساروي مازندراني (م 588 ق) مؤلف معالم العلماء؛ 16) منتجب الدين علي بن عبدالله بن بابويه (م 588 ق) مؤلف فهرست الاسماء؛ 17) ابن ابّار اندليسي (م 658 ق) مؤلف کتاب التکملة الکتاب الصلة تأليف ابن بشکوال؛ 18) ابن طاووس عبدالکريم بن احمد (قرن هفتم) مؤلف الشمل المنظوم في مصنفي العلوم؛ 19) ابن ساعي علي بن انجب (م 674 ق) صاحب اخبار المصنفين و تاريخ الشعراء؛ 20) ابن الفوطي، کمالالدين عبدالرزاق (م 723 ق) مؤلف مجمع الآداب؛ 21) حسن بن علي حانيني (م 1035 ق) مؤلف نظم الجمان في تاريخ الأکابر و الأعيان؛ 22) محمد بن الحسن بن حرّ عاملي (م 1104 ق) مؤلف امل الآمل في علماء جبل عامل؛ 23) سيد علي خان شيرازي (م 1118 يا 1120 ق) مؤلف سلافة العصر و الدرجات الرفيعه في علماء الشيعه؛ 24) ميرزا عبداله اصفهاني معروف به افندي (م 1120 ق) مؤلف رياض العلماء؛ 25) يوسف بن احمد بحراني (م 1187 ق) مؤلف لؤلؤة البحرين؛ 26) سيد محمدحسن زنوزي (قرن سيزدهم) مؤلف رجال فارسي رياض الجنة که در کتابخانهي وزارت امور خارجه محفوظ است؛ 27) شيخ عبدالنبي قزويني (م 1253 ق) مؤلف تتمة امل الآمل؛ 28) سيد محمدباقر خوانساري (م 1313 ق) مؤلف روضات الجنات؛ 29) مؤلفان نامهي دانشوران که به سال 1296 ق به چاپ رسيد؛ 30) محمدحسن خان اعتماد السلطنه وزير معارف عهد قاجار مؤلف خيرات الحسان در شرح احوال زنان نامبردار؛ 31) شيخ آقابزرگ تهراني مؤلف الذريعة الي تصانيف الشيعه؛ 32) شيخ عبدالعزيز جواهري نجفي مؤلف آثار الشيعة الاماميه در بيست مجلد؛ 33) سيد محسن امين عاملي مؤلف اعيان الشيعة و دانشمندان بيشمار ديگر شيعه، از گذشتگان و معاصرين که تأليفات مبسوطي در علم رجال به عربي و فارسي و ترکي وارد و... در شرح احوال و آثار علماء شيعه به رشتهي تحرير درآوردهاند. در ختام اين فصل لازمست از کتاب بزرگ رجال و حديث شيعه عبقات الانوار تأليف علامه حامد حسين لکنهوئي (م 1306 ق) در دوازده مجلد به فارسي و کتاب الغدير در يازده مجلد تأليف علامه عبدالحسين اميني (م 1390 ق) ياد شود که هر دو از پايگاههاي اساسي تشيع ميباشند.
در بين علماي قديم شيعه سه تن بودند که هر يک در يکي از شعب تاريخ تخصص داشتند، ابو مخنف در تاريخ عراق و اخبار و فتوح آن، واقدي در سيره و مغازي و اخبار و فتوح حجاز، و محمد بن سائب کلبي (م 146 ق) و پسرش هشام در علم انساب. قبايل عرب از ديرباز به انساب و نام پدران خود اهميت بسيار داده و ميدهند و هر قبيله به نام جد اعلي و هر پسر به نام پدر ناميده ميشود. اينکه خواندن اشخاص با کنيه نزد عربها تا امروز نشان تکريم و احترام اسب مبتني بر همين سابقه ميباشد. مخصوصاً بني هاشم که تعدادشان در سراسر عالم، از صد ميليون متجاوز است، به حفظ نام نياکان و ضبط شجرهي نسب تا هاشم بن عبد مناف - جد رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) - اهميت بسيار ميدهند و در مسألهي خمس و فضائل سادات و امامت نماز از آن بهرهي بسيار ميبرند.
نخستين نسّابهي اسلام، که در مسجد مدينه مينشست و مردم دربارهي انساب خود از او پرسش ميکردند عقيل بن ابيطالب (م ح 60 ق) برادر اميرالمؤمنين (عليهالسلام) بود. بعد از او اين اشخاص در نسبشناسي نامبردار بودند: 1) کميت بن زيد اسدي شاعر (م 126 ق)؛ 2) محمد بن سائب کلبي که در علم انساب او را پيشکسوت و مقدم شمردهاند؛ 3) ابو مخنف لوط بن يحيي؛ 4) ابن کلبي هشام بن محمد بن سائب مؤلف الجمهرة في النسب؛ الموجز في النسب، المنزول في النسب؛ الفريد في الانساب الملوکي، که براي برامکه تأليف کرد و جمهرة الجمهرة؛ 5) احمد بن محمد بن خالد برقي (م 276 ق) مؤلف کتاب انساب الامم؛ 6) يحيي بن الحسن بن جعفر علوي (م 277 ق) معروف به نسابه؛ 7) محمد بن يزيد مبرد نحوي (م 285 ق) مؤلف کتاب نسب عدنان و قحطان؛ 8) سيد کاظم عميدي نجفي نسابه (قرن سوم)؛ 9) حسين بن احمد بن عمر علوي نسابه (قرن چهارم)؛ 10) سيد نجمالدين ابوالحسن بن علي علوي معاصر سيد رضي و سيد مرتضي؛ 11) محمد بن احمد ابيوردي اموي (م 507 ق) نسابه و مؤلف علم انساب؛ 12) شريف ابوعلي عمر بن حسين صوفي قرن ششم؛ 13) احمد بن علي علوي نسابه (م 539 ق)؛ 14) يحيي بن الحسين بن اسماعيل حسني نسابه و حافظ (قرن ششم) مؤلف کتاب انساب آل ابيطالب؛ 15) احمد بن محمد بن علي علوي نسابه قرن هفتم؛ 16) احمد بن محمد بن علي بن محمد ديباج بخاري نسّابه، که ممکن است همان احمد شمارهي 15 باشد؛ 17) جلالالدين ابوالقاسم علي بن عبدالحميد نسابه (قرن هفتم) استاد جمالالدين احمد صاحب عمدة الطالب؛ 18) احمد بن محمد بن المهنا الحسيني (اواخر قرن هفتم) مؤلف التذکرة للأنساب المطهرة، المشجر في انساب آل ابيطالب؛ 19) جلالالدين ابوعلي عبدالحميد حسيني (قرن هشتم)؛ 20) علم الدين المرتضي بن جلالالدين پسر جلالالدين عبدالحميد نسابه (قرن هشتم)؛ 21) شريف ابوعبدالله تاجالدين محمد بن قاسم حسني (م 779 ق) ديباجي حلي معروف به ابن معيّه؛ 22) جمالالدين احمد بن علي بن الحسين حسني (م 828 ق) مؤلف عمدة الطالب في انساب آل ابيطالب؛ 23) سيد تقيالدين محمد شيرازي حسني نسابه (م 1019 ق)؛ 24) سيد مهدي غريفي نسابه (م 1343 ق)؛ 25) سيد شهابالدين نجفي مرعشي (م 1411 ق / 1369 ش) از مراجع بزرگ تقليد شيعيان در زمان خود؛ گروه بسيار ديگري از نسابههاي شيعه نامشان در کتب تاريخ و حديث و لغت و انساب مذکور است ليکن تفصيلي از ترجمهي آنان در دست نيست مانند: سهل بن عبدالله نسابه ابونصر بخاري و شريف ابن طباطبا نسابه اصفهاني و سيد ابوالمعالي اسماعيل بن الحسن حسني مؤلف کتاب انساب الطالبيه و سيد ابوجعفر محمد بن هارون موسوي نيشابوري که او را نسابة الشرق و الغرب خواندهاند و شريف عزالدين ابوالقاسم احمد بن محمد علوي حسيني حلبي نقيب حلب و غيرهم. تقريباً همهي نسابهها و مؤلفان انساب شيعه به طوري که ملاحظه شد سادات علوي بودهاند و جالب آنکه نه تنها در ايران بلکه در سراسر کشورهاي اسلامي، خاندانهاي محتشم سادات، شجرهي نسب خود را که آيت افتخار ايشانست تا امروز محفوظ ميدارند و بعضي هم اين شجرهها را به چاپ رساندهاند.
تاريخنويسي شيعه نيز به وسيلهي اصبغ بن نباته، يار نزديک اميرالمؤمنين (عليهالسلام) آغاز شد او نخستين مورخي است که مقتل حسين (عليهالسلام) يعني شرح شهادت آن حضرت و يارانش را به تفصيل روايت کرده است. اسامي و تأليفات مشاهير مورخان شيعي به شرح ذيل است: 1) ابان بن عثمان تابعي، ابوعبدالله الأحمر (م 140 ق) استاد ابوعبيدة معمر بن المثني و مؤلف تاريخ اسلام شامل فصول: المبدء و المبعث و المغازي و الوفاة و السقيفه و الردّه؛ 2) محمد بن سائب کلبي نسابه که از علماء کوفه و در عهد خود از همه کس به ايام و اخبار عرب داناتر بود؛ 3) ابو مخنف لوط بن يحيي، مؤلف فتوح و مغازي و ساير کتابهائي که نام آنها گذشت؛ 4) نصر بن مزاحم منقري که قبلاً دربارهي او سخن رفت؛ 5) محمد بن اسحاق مطلبي، صاحب کتاب السيرة النبوية و کتاب الخلفاء که در عهد خود سرآمد مورخان و محدثان بود؛ 6) هشام بن محمد کلبي معروف به ابن کلبي (م 206 ق) که قبلاً از او سخن رفت، وي مؤلف: الأحلاف، المآثر و البيوتات و المنافرات و المؤودات، اخبار الأوائل، فيما يقارب الأسلام من امر الجاهليه، اخبارالأسلام، اخبار البلدان، الشعر و ايام العرب، الأخبارو الأسمار؛ 7) محمد بن عمر واقدي مؤلف التاريخ الکبير، المغازي، المبعث، اخبار مکه، فتوح الشام، فتوح العراق، الجمل، مقتل الحسين (عليهالسلام)، السيره و تواريخ ديگر؛ 8) احمد بن ابي يعقوب يعقوبي معروف به ابن واضح مؤلف تاريخ يعقوبي که چند بار به چاپ رسيده و به فارسي هم ترجمه شده است؛ 9) احمد بن محمد بن خالد برقي (م 274 ق) مؤلف: اخبار الأمم، انساب الامم و المغازي؛ 10) ابراهيم بن محمد بن سعيد ثقفي (م 283 ق) مؤلف المغازي، السقيفه، الجمل، صفين، الحکمين، النهر، الغارات، المقاتل؛ 11) ابوعبدالله محمد بن زکريا بن دينار غلابي - بالولاء - (م 298 ق) راوي و مؤلف کتاب تاريخ؛ 12) محمد بن مسعود عياشي (قرن سوم) مؤلف سيرهي ابوبکر و عمر و عثمان و معاويه؛ 13) ابومحمد احمد بن اعثم کوفي (م ح 314 ق) مؤلف کتاب الفتوح و کتاب التاريخ؛ 14) محمد بن مزيد بن محمود بوشنجي (م 325 ق) مؤلف: الهرج و المرج في اخبار المستعين و المعتز، و کتاب عقلاء المجانين؛ 15) ابو احمد جلودي بصري (م ب 330 ق) مؤلف کتب بسيار در سير و تاريخ که تفصيل آنها در الفهرست ابن النديم مسطور است؛ 16) ابوبکر صولي، مؤلف کتب بسيار در تاريخ که تفصيل آنها در الفهرست ابن النديم مسطور است؛ 17) اسکافي محمد بن همام کاتب (م 336 ق) مؤلف تاريخ الائمة؛ 18) ابوالحسن علي بن الحسين بن علي مسعودي (م 346 ق) مورخ بزرگ شيعي مؤلف: مروج الذهب؛ اخبار الزمان و من اباده الحدثان؛ تاريخ عمومي در حدود سي جلد، التنبيه و الأشراف؛ اخبار الخوارج؛ ذخائر العلوم و ما کان في السف الدهور؛ الرسائل؛ الأستدراکات بمامر في سالف الأعصار؛ اخبار الأمم من العرب و العجم؛ خزائن الملوک و سر العالمين؛ المقالات في اصول الديانات؛ البيان ما في اسماء الائمه؛ المسائل و العلل في المذاهب و الملل؛ الأبانة عن اصول الديانه؛ سرالحياة؛ الاستبصار في الأمامه و السياحة المدينه. آثار مسعودي مانند تاريخ طبري در شرق و غرب مشهور بوده و از اينرو اروپائيان او را «هرودوت شرق» لقب دادهاند؛ 19) ابوبکر جعابي (م 355 ق) مؤلف اخبار آل ابيطالب، اخبار بغداد، اخبار علي بن الحسين (عليهالسلام)، 20) ابوالفرج اصفهاني که کتاب الأغاني او سند بزرگ تاريخ و حديث و اخبار موسيقي اسلام است؛ 21) حسن بن محمد بن حسن قمي (اواخر قرن چهارم) مؤلف تاريخ قم. اين کتاب را حسن بن علي بن عبدالملک قمي به فارسي ترجمه کرده است (865 ق)؛ 22) صاحب اسماعيل بن عباد (م 385 ق) مؤلف کتاب الأعياد، الوزراء، الخلائف، اخبار ابي العيناء، تاريخ الملک و اختلاف الدول؛ 23) شيخ صدوق مؤلف کتاب التاريخ؛ 24) شمشاطي، ابوالحسن علي بن محمد العدوي (قرن چهارم) که تاريخ طبري را مختصر کرده و تاريخ جهان را از زمان اتمام تاريخ طبري تا زمان خود بر آن افزوده است؛ 25) ابونصر عتبي محمد بن عبدالجبار (م 427 ق) رازي خراساني قائم مقام شمس المعالي قابوس در خراسان مؤلف تاريخ يميني يا تاريخ عتبي که به نام سلطان محمود غزنوي نوشته و منيني در دو مجلد آن را شرح کرده است ابوشرف ناصح بن ظفر جرفادقاني در اوائل قرن هفتم آن را به نثر مصنوع فارسي برگردانده است؛ 26) حاکم نيشابوري محمد بن عبدالله (م 405 ق) مؤلف تاريخ نيشابور و تذکرة الحفاظ؛ 27) ابو سعيد منصور بن الحسين آبي (منسوب به آوه، آبه) (م 422 ق) مؤلف نثرالدرر و تاريخ ري و کتاب التاريخ، که به قول ثعالبي در تتمة اليتيمه پيش ازو کتابي به اين جامعيت در تاريخ تأليف نشده است؛ 28) ابوالحسن علي بن زيد بيهقي (م 565 ق) مؤلف تاريخ بيهق؛ 29) راوندي، سعيد بن هبة الله (م 573 ق) مؤلف الخرايج و الجرايح در معجزات نبوي؛ کرامات الأئمة الاثني عشر...؛ 30) ابن ابّار اندلسي محمد بن عبدالله مؤلف درر السمط في خبر السبط؛ 31) ابن سباعي صاحب تاريخ ابن سباعي (م 674 ق) که بيش از سي جلد است؛ 32) ابن طقطقي، صفيالدين محمدبن علي بن طباطبا (م 709 ق) مؤلف منية الفضلاء في تواريخ الخلفاء و الوزراء معروف به الفخري که به نام فخرالدين عيسي حکمران موصل تأليف کرده و مکرراً در مصر و آلمان و فرانسه به چاپ رسيده و به زبان فارسي هم ترجمه شده است؛ 33) ابن فوطي، کمالالدين عبدالرزاق (م 723 ق) مؤلف الحوادث الجامعه في تاريخ المأة السابعه؛ 34) ابوعبدالله ابن نجار بغدادي محمد بن محمود بن حسن (م 643 ق) مؤلف: ذيل تاريخ بغداد، تاريخ المدينه، نزهة الوري في اخبار امالقري، جنة الناظرين في معرفة التابعين؛ 35) اسکندر بيک منشي مؤلف تاريخ عالم آراي عباسي که آن را در شرح حال و سلطنت شاه عباس صفوي و جلوس شاه صفي نوشته است (م 1038 ق)؛ 36) احمد بن حسن بن علي بن حرّ عاملي (قرن يازدهم) مؤلف الدرر المسلوک في اخبار الأنبياء و الأوصياء و الخلفاء و الملوک؛ 37) محمد بن مجير عنقاني (م ب 1153 ق) مؤلف تاريخ جبل عامل؛ 38) ميرزا محمدتقي بن ملا محمد علي کاشي ملقب به لسان الملک و متخلص به سپهر (م 1297 ق) مؤلف کتاب بزرگ ناسخ التواريخ، معروفترين تاريخ عمومي متکي به احاديث شيعه که به فارسي نوشته شده و تاريخ عالم را در مجلدات بسيار از هبوط آدم تا عصر ناصرالدين شاه قاجار به رشتهي تحرير درآورده است. گرچه بعد از مرگ سپهر پسرش عباس قلي خان کارش را ادامه داد مع ذلک اين تاريخ بزرگ ناتمام ماند... در دو قرن اخير که صنعت چاپ رواج پيدا کرده و انقلابات سياسي موجب ظهور رژيمها و دولتهاي گوناگون در جهان اسلام شده است، شيعيان در ايران و کشورهاي آسيايي و افريقايي آنقدر کتاب و رسله و مقاله و زندگينامه و داستان مذهبي و تاريخي و نسخهي تعزيه و نمايشنامه و فيلم نامهي تاريخي به زبانهاي مختلف انتشار دادهاند که فهرست اسامي مؤلفان و مترجمان و سبک و هدف آنها خود کتابي بزرگ را فرا ميگيرد.
کتابنامه :
کتاب الرجال؛ نجاشي، مقدمهي تاريخ العبر، ابن خلدون، 1366 ق؛ المواعظ و الاعتبار في ذکر الخطط و الآثار، تقيالدين مقريزي، بولاق 1270 ق؛ اعيان الشيعة، بيروت 1403 ق؛ عبيدالله المهدي، حسن ابراهيم و احمد شرق طه، مصر 1366؛ المعزلدين الله، حسن ابرهيم و طه احمد شرف، مصر 1367 ق؛ تاريخ تفکر اسلامي در هند، عزيز احمد، ترجمهي لطفي و ياحقي، تهران 1367 ش؛ بهجة الآمال في شرح زبدة المقال، حاج ملا علي علياري، ج 1، تهران 1354 ش؛ الذريعة الي تصانيف الشيعة ذيل نام کتابها به خصوص ج 3؛ Studies on the civilization of Islam, Boston, 1961. P18 The Arab Kingdom, and its fall. j.Wellhauson, Beirut 1963. PP15-113. Medieval Islam, Gustave, E Grunebaum, Chicago 1971. PP189-191.
منبع مقاله :
دائرةالمعارفتشيع، جلد 4، (1391)، تهران: مؤسسهي انتشارات حکمت، چاپ اول