تاريخ شفاهي و مهارتهاي مصاحبه

براي غناي يك مصاحبه جامع در زمينه تحولات تاريخي، هنر مصاحبه‌گر شرط اصلي است. ميزان شناخت مصاحبه‌گر از رويدادها، تسلط او بر سئوالات، صبر و حوصله در شنيدن توضيحات مصاحبه شونده، شاهد مثل خواستن، پرهيز از جدال، پرهيز از كاربرد واژ‌ه‌ها يا طرح موضوعاتي كه سبب ناخشنودي مصاحبه‌گر مي‌شود، فرصت‌شناسي و طرح به موقع سؤالات، هنرمندي در نوع ارائه پرسشها و نكات حساسيت ‌زا، تلاش‌ براي حفظ صميميت فضاي حاكم بر مصاحبه، تعقيب دقيق اجزاء
پنجشنبه، 2 مهر 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تاريخ شفاهي و مهارتهاي مصاحبه
تاريخ شفاهي و مهارتهاي مصاحبه
تاريخ شفاهي و مهارتهاي مصاحبه






براي غناي يك مصاحبه جامع در زمينه تحولات تاريخي، هنر مصاحبه‌گر شرط اصلي است. ميزان شناخت مصاحبه‌گر از رويدادها، تسلط او بر سئوالات، صبر و حوصله در شنيدن توضيحات مصاحبه شونده، شاهد مثل خواستن، پرهيز از جدال، پرهيز از كاربرد واژ‌ه‌ها يا طرح موضوعاتي كه سبب ناخشنودي مصاحبه‌گر مي‌شود، فرصت‌شناسي و طرح به موقع سؤالات، هنرمندي در نوع ارائه پرسشها و نكات حساسيت ‌زا، تلاش‌ براي حفظ صميميت فضاي حاكم بر مصاحبه، تعقيب دقيق اجزاء موضوعات مورد بحث، برخورداري از وقت نامحدود، احترام به سليقه مصاحبه‌شونده در ويرايش مصاحبه و متقابلاً ضميمه كردن سؤالات جديد در نقاط مناسب مصاحبه با هدف روشن‌تر شدن مقصود، از اهم موضوعاتي است كه در غنا بخشيدن به مصاحبه به ويژه در زمينه «تاريخ شفاهي» ضرورت اساسي دارد.

اشاره

«چارلز موريسي» رئيس پيشين «مؤسسه تاريخ شفاهي» آمريكا است. او فعاليت خود را در زمينه تاريخ شفاهي از سال 1975 آغاز كرده و تاكنون مديريت پروژه‌هاي متعددي را در اين زمينه برعهده داشته است. او همچنين مؤلف بيش از 50 مقاله تخصصي در زمينه مهارتهاي تاريخ شفاهي است.
مقاله حاضر از كتاب «Oral History Reader» چاپ 1998 لندن و تلخيص از مقاله «On Oral History Interviwing» است.
«چارلز موريسي» در اين مقاله به موارد متعددي از مهارتها و تجربيات خود در زمينه انجام مصاحبه تاريخ شفاهي اشاره كرده است كه نظر به كاربردي بودن آن، مي‌تواند راهنماي خوبي براي كليه كساني كه در اين زمينه فعاليت مي‌كنند باشد.

* * * *

موفقيت يك مصاحبه هم به مصاحبه‌ شونده و هم به مصاحبه‌كننده بستگي دارد. من، در اينجا فقط در مورد يك مصاحبه كننده صحبت مي‌كنم. البته ما، براي انجام مصاحبه‌هاي گروهي هم تلاش كرده‌ايم؛ اما من ترجيح مي‌دهم كه نظر خاصي در مورد شيوه مصاحبه‌هاي گروهي ندهم. مصاحبه‌هاي گروهي، در بعضي موارد پاسخ مثبت مي‌دهد؛ اما در نهايت موفقيت آن بستگي به متمركز ساختن سؤالات و همچنين بستگي به فردي دارد كه شما با او طرف هستيد.
با اين حال در بيشتر مواقع، ما ترجيح مي‌دهيم هر مصاحبه كننده با يك مصاحبه شونده رو در رو باشد. ما، اعتقاد داريم به اين طريق نتيجة بهتري حاصل خواهد شد.
اكثر مصاحبه‌هاي موفق، به شرايط مصاحبه كننده بستگي دارد؛ به اينكه او تا چه اندازه‌اي تحقيق مقدماتي در مورد موضوع مصاحبه انجام داده است؛ قبلاً چه تعداد مصاحبه در اين مورد صورت داده است. آيا پيش از شروع مصاحبه، گفت و گوئي با مصاحبه شونده ترتيب داده است كه در آن، در مورد برنامة مصاحبه و چگونگي انجام آن صحبت شده باشد؟ قطعاً اين كار براي او در نحوة ادارة جلسات مصاحبه بسيار مؤثر است. ديگر اينكه چه مقدار نسبت به موقعيتي كه با آن روبرو است، احاطه دارد و به اعصابش مسلط است.
يكي از روش‌هايي كه ما بر آن تأكيد مي‌كنيم، اين است كه بگذاريم مصاحبه شونده صحبت كند. جلسة مصاحبه، اجراي نمايش اوست. اجازه مي‌دهيم كه او با توپ بدود. همانطور كه لوئيس استار گفته است: «مصاحبه كنندة خوب، شنونده‌اي خوب است.» در بيشتر مواقع، سئوال اول را طوري طرح مي‌كنيم كه مصاحبه شونده ميل فراواني به پاسخ آن داشته باشد. او، به اين سؤال ما معمولاً به صورت مبسوط پاسخ مي‌دهد و ممكن است مصاحبه روند نامرتبي پيدا كند. به حرفهاي مصاحبه شونده گوش مي‌كنيم اين كار مزيتي دارد؛ به اين ترتيب كه فرد خودش داوطلب گفتن چيزي مي‌شود كه در مجموعة خاطراتش مهم‌ترين است.
در اين حين با قلم وكاغذ در دست، يكي دو كلمه در مورد مطالبي كه عنوان كرده يا چيزهايي كه مي‌خواهيم به آنها برگردد، يادداشت مي‌كنيم البته قبل از اينكه مصاحبه شروع شود، به او گفته‌ايم كه اين كار را خواهيم كرد. به اين معنا كه گاهگاهي كلماتي را يادداشت مي‌كنيم. تا در خلال مصاحبه با مراجعه به آنها سؤالات تكميلي را طرح كنيم و از او بپرسيم. ما هميشه در جلسات مصاحبه بايد كاغذ يادداشت به همراه خود داشته باشيم.
پس از اينكه او داستان خود را تعريف كرد، ما به عقب بر مي‌گرديم و سؤالات خود را با آنچه كه او بيان كرده بود، در مي‌آميزيم. سعي مي‌كنيم كه موضوعات خاص را خوب بررسي كنيم؛ نكاتي را كه جا انداخته بود، طرح كنيم و از او بخواهيم در مورد كليتهايي كه گفته بود، شاهد مثالهايي ارائه كند.
در طراحي سؤال، اين خيلي مهم است كه آنها به صورت آزاد و قابل انعطاف طراحي شوند. به اين معنا كه پاسخي كه انتظار داريم، در تركيب‌بندي سؤال مشخص نباشد. ما، در سؤالهاي خود هيچ متغيري را پيشنهاد نمي‌كنيم. يعني نمي‌گوئيم آيا جريان به اين طريق بود يا به آن طريق؟ ما، سؤال را به طريقي عنوان مي‌كنيم كه موجب شود او، به ميل خود متغيرش را انتخاب كند از به كار بردن كلماتي كه داراي بار معنايي خاصي است، اجتناب مي‌كنيم.
شديداً تلاش مي‌كنيم كه نتيجه‌گيري خودمان را بر پاسخهايي كه آن شخص مي‌داند تحميل نكنيم. خيلي سخت است كه خودتان را مهار كنيد اما ما سعي مي‌كنيم و اين كار را بيشتر از طريق كنترل طراحي سؤال انجام مي‌دهيم. مثلاً نمي‌پرسيم «فلاني و بهماني تا چه اندازه اين چنين بودند؟» بلكه مي‌پرسيم «فلاني و بهماني اين چنين بودند؟» ما سعي نمي‌كنيم پرونده بسازيم، مانند وكيلي كه سعي مي‌كند در دادگاه پرونده بسازد. در اين مورد به همكارانم توصيه مي‌كردم كه گزارش «وارن» را بخوانند. زيرا در اين گزارش، وكيل چندين بار مي‌پرسد: به اين طريق اتفاق افتاد، نه؟ و شاهد مي‌گفت بله يا خير. تا پائين صفحة اين گزارش، جوابها بله و خير است. ما مصر هستيم كه بپرسيم: به ما بگوييد چگونه بود؛ با كلمات خودتان آن را توصيف كنيد. مصر هستيم كه اجازه بدهيم، مصاحبه شونده در مورد آنچه كه فكر مي‌كند مهم است داوطلبانه صحبت كند.
من،‌به همة علاقه‌مندان توصيه مي‌كنم كه متن برنامه «لارنس اسپيواكس» را بخوانند و درست بر عكس آن عمل كنند. خوشبختانه اين نسخه‌ها در دسترس است؛ به زحمتش مي‌ارزد كه ببينيد چگونه كسي مي‌تواند يك سؤال گمراه كننده بيان كند، به اين منظور كه مصاحبه شونده را به اشتباه بياندازد.
ما از به كار بردن زباني كه مخصوص طبقه‌اي خاص باشد، پرهيز مي‌كنيم و اين، به نظر افراد تحصيلكرده و دانشگاهي گران مي‌آيد. در واشنگتن بسياري از افراد، دانشگاهيان را نمي‌پسندند و انتشارات دانشگاهي را به دليل نوع زبان خاص آن نمي‌فهمند.
يكي از رهنمودهايي كه شايد بيش از همه بر آن تأكيد كرده‌ام. اين است كه مصاحبه كنندة خوب،‌بايد جزئيات را تعقيب كند؛ مرتباً بايد جوياي مثالها بشود؛ هميشه بايد به دنبال تصوير كردن نكاتي باشد كه آنها مطرح مي‌كنند.
مصاحبه كنندة خوب،‌نبايد اجازه دهد كه اطلاعات مصاحبه شونده ضبط شود بدون اينكه به جزئيات ‌آن پرداخته شده و اطلاعات آن تكميل شود؛ به طور مثال، مشخصاً منظور شخص از فلان و بهمان چه بوده است؟ ما بايد سعي كنيم سؤالاتمان را روشن و مشخص بيان كنيم. به عقيدة ما، سؤال نبايد بيشتر از دو جمله را شامل شود: جملة اول: «دليل اينكه اين سؤال را از شما مي‌پرسم» و جملة دوم: «اين سؤالي است كه من از شما دارم.» جمله را با علامت سؤال تمام مي‌كنيم و مي‌نشينيم، لبانمان را مي‌بنديم و ساكت مي‌شويم؛ اجازه مي‌دهيم او پاسخ سؤال را بدهد.
در «تاريخ شفاهي»، يكي از خطرات بزرگ براي مصاحبه كننده،‌اين است كه احساس كند كه بايد صحبت كند؛ در حالي كه مصاحبه شونده به دنبال فرصتي براي حرف زدن در بين پرچانگي‌هاي اوست من، فكر مي‌كنم گاهي مصاحبه كننده تمايل به عجله دارد. ما، بايد بگذاريم مصاحبه شونده با سرعت خود حركت كند، هر چند از ديد ما كند باشد، ولي به هر حال اين سرعت اوست. بايد اجازه دهيم كه او با آهنگ خود به پيش برود. ما بارها و بارها ديده‌ايم مصاحبه كنندگان، مصاحبه شونده را به عجله وا مي‌دارند عملاً مواردي را داشتيم كه مصاحبه شونده مي‌گفت: «فقط يك دقيقه! مي‌توانم چيزي را در مورد نكتة آخر بگويم، قبل از آنكه از آن بگذريد؟»
بعضي از مصاحبه‌كنندگان با دستگاههاي ضبط صوت آشنا نيستند و با آن راحت كار نمي‌‌كنند. مثلاً نمي‌دانند كه آيا تجهيزات درست عمل مي‌كند يا نه؟ آيا صدا به اندازة كافي بلند است يا نه؟ آيا ميكروفون به اندازة كافي نزديك است يا نه؟ اين حالت، ماية نگراني آنها بود و شديداً بر كيفيت مصاحبه تأثير مي‌گذارد.
وقتي كه سؤالات سخت و حساسيت برانگيزي براي پرسيدن وجود دارد، بايد تا زماني كه مصاحبه خوب به جريان نيفتاده طرح آن را به تعويق بيندازيم. بي‌ترديد ما مي‌خواهيم كه رابطة خوب و صميمانه‌اي پايه‌گذاري كنيم. هر چقدر مصاحبه بيش‌تر به طول بينجامد، مصاحبه شونده بيشتر در جلسة مصاحبه احساس راحتي مي‌كند و حتي از موقعيت خود لذت مي‌برد. گذشته از اين، اگر ما سؤالات سخت را بپرسيم فرد ممكن است. رنجيده خاطر شود و اين حالت او، بر بقية مصاحبه تأثير بگذارد. البته تعريف «سؤال سخت» در نزد افراد مختلف و با توجه به موضوعات مختلف تفاوت دارد. اگر چنانچه چند سؤال سخت براي پرسيدن داريم آنها را پي در پي نمي‌پرسيم. ابتدا يكي را با لحن مطلوب مي‌پرسيم سپس سعي مي‌كنيم مصاحبه را به زماني كه مي‌خواهيم فرد در مورد آن توضيح دهد، هدايت كنيم. بنابراين، مصاحبه شونده از نظر روحي آرام مي‌شود و از مصاحبه لذت مي‌برد؛ آنگاه شايد كمي بعد به سؤال سخت بعدي بپردازيم.
ديدگاههاي مختلف در مورد يك موضوع همواره افق‌ها و اطلاعات جديدي را به وجود مي‌آورد. به عبارت ديگر، خطر اينجاست كه شما فكر كنيد وقتي يك بار موضوعي مورد بحث قرار گرفت صحبت در مورد آن كامل شده است؛ در نتيجه آن را رها مي‌كنيد و به آن موضوع برنمي‌گرديد.
گذشته از اينها،‌ما سعي مي‌كنيم بفهميم كه حافظة آن فرد چقدر خوب است. ما، گاهي از او چند سؤال كوچك مي‌پرسيم تا حافظة او را بيازماييم. به عنوان مثال، اگر او به اسم كسي به نام لاورنس اشاره كرد،‌ ما مي‌پرسيم همان لاورنسي كه استاندار پنسيلوانيا بوده و يا لاورنسي كه كتاب مي‌نويسيد و مي‌پرسيديم،‌اين واقعه قبل از فلان رويداد اتفاق افتاده يا بعد از ‌آن؟ مي‌دانيم گاهي اين كليدها يا راهنماهاي كوچك،‌ محقق را ـ ‌كه متن مصاحبه را مي‌خواهد يا به نوار آن گوش مي‌دهدـ كمك خواهد كرد تا گفتة مصاحبه شونده را ارزيابي كند.
همچنين‌،ما مي‌كوشيم كه بفهميم چه كسي در موضوعي خاص شركت داشته است. فرض كنيد اين مورد كه مذاكرات هيئت پيمان صلح در 1960 چگونه انجام شد؛ چه كسي عضو آن بود؟ چه كسي در كدام طرح پيش‌نويس مؤثر بود؟ و به همين ترتيب. روشن است كه اين موشكافي رهنمودهايي براي آينده دارد و در مصاحبه با ديگران، شما مي‌توانيد در اين مورد سؤال كنيد.
در مصاحبه‌هايمان در صورتي كه خاطرات مصاحبه شونده كم‌مايه باشد، از اسناد و مدارك كمك مي‌گيرم،‌ مثلاً در مورد رويداد مورد نظر تصوير افرادي را كه در موقعيت خاصي قرار داشتند، به مصاحبه شونده نشان مي‌دهيم و او، با ديدن ‌آن تصويرها ممكن است بگويد: «اوه، بله اين آدم ما را با فلان دستة نظامي كمك كرد.» يا ما به او مقاله‌هاي روزنامه‌ها را نشان مي‌‌دهيم و مي‌گوئيم: «اين مقاله، ‌نظر شما را در مورد اين اتفاق چگونه بيان مي‌كند؟»
به دفعات پيش مي‌آيد كه ما احساس درماندگي مي‌كنيم. فرضاً روال بحث به موضوعاتي كشيده مي‌شود كه در مورد آنها اطلاعات زيادي نداريم. در اين گونه موارد، به شيوه قديمي ژورناليستها متوسل مي‌شويم و مي‌پرسيم چه كسي، كدام، چه وقت، كجا، چگونه، چرا، و مانند اينها.
همينطور، در ضمن انجام مصاحبه، در پي اين هستيم كه سعي كنيم خودمان را به جاي فردي بگذاريم كه با او مصاحبه مي‌شود. ما سعي مي‌كنيم شبكه‌‌اي را كه او در آن كار مي‌كرده است، تصور كنيم. سعي مي‌كنيم تصور نماييم كه نحوة كار او چگونه مي‌توانسته باشد. به همين طريق، سؤالاتي طرح مي‌كنيم كه بخشي از اين روابط را به روشني نزديك كند و ما را نسبت به كار مصاحبه شونده «مطلع» نشان دهد.
همچنين،‌ ما مي‌كوشيم خودمان را در جايگاه دانشجوياني كه علاقه‌مند به گفته‌ هاي اين شخص هستند قرار دهيم. به اين ترتيب، مورخ تاريخ شفاهي، در جايگاه اقتصاددان يا جامعه‌شناس قرار مي‌گيرد.
ما، از خودمان مي‌پرسيم، اين فرد چگونه روز خود را مي‌گذراند؟ وقتش كجا صرف مي‌شود؟ اگر بتوانيم اين را بفهميم بهتر مي‌توانيم بفهميم كه چه سؤالاتي بايد از او بپرسيم.
ما، متن مصاحبه را به فرد مصاحبه شونده بر مي‌گردانيم تا آن را ويرايش كند. به نظر بعضي، اين كار امتياز دادن به مصاحبه شونده و راضي ساختن اوست. اما ما از اين مرحله به عنوان دومين فرصت استفاده مي‌كنيم، براي پرسش سؤالاتمان كه در بار اول به ذهنمان نرسيده بود. در اين مرحله، ما در مورد جزئيات مطالب سؤال مي‌كنيم و نكات از قلم افتاده را در جاهاي مناسب يادآوري مي‌كنيم. به اين ترتيب كه سؤال مورد نظر خود را روي صفحة مربوط ضميمه مي‌كنيم و فرضاً مي‌گوئيم: «آقاي سناتور! آيا مي‌توانيد براي اين مورد مثالي بياوريد؟» در بعضي موارد،‌ اگر فرد در مورد موضوع مورد بحث كاملاً توضيحي نداده، در صفحة مربوطه يك فضاي خالي قرار مي‌دهيم و مي‌گوئيم: «ممكن است با خودكار مطلب بيشتري در اين مورد بنويسيد؟» با وجود آن كاغد سفيد،‌وقتي كه او به متن مصاحبه مراجعه مي‌كند، گاهي عملاً مي‌نشيند و آن را با جملاتي پر مي‌كند و بعضي مطالب با ارزش را در اين مورد ارائه مي‌نمايد.
اگر شما جا زده‌ايد و از طرح سؤالي كه ايجاد حساسيت مي‌كند، منصرف شده‌ايد، هميشه فرصت داريد كه آنها را وقتي كه متن مصاحبه را براي اصلاح نزد مصاحبه شونده مي‌فرستيد، بپرسيد. من فكر مي‌كنم سؤال كليدي در ارزيابي متن تاريخ شفاهي، اين نيست كه چه مقدار مطلب براي تاريخ فراهم شده است، بلكه بيش‌تر اين است كه مصاحبه كننده با شرايط تأثيرگذار بر او و مواد و منابعي كه مجبور است با آنها كار كند،‌چه اندازه خوب عمل كرده است؟ اگر مصاحبه شونده حافظة بدي دارد نمي‌توانيد مصاحبه كننده را نكوهش كنيد اما مي‌توانيد او را سرزنش كنيد كه چرا نتوانسته است از هر فرصتي كه برايش پيش مي‌آيد، ‌بهرة لازم را ببرد. به نظر من، اين،‌سؤال كليدي است. اگر مصاحبه كننده نسبت به آنچه كه در اختيار اوست به بهترين نحو عمل كند، نمي‌توانيد او را در مورد نتيجة حاصله سرزنش نمائيد. اگر كمتر از اين انجام داد، ‌مي‌توانيد او را سرزنش نماييد و من فكر مي‌كنم در اين گونه موارد، شما بايد به تناسب قضاوت كنيد.
در خاتمه، بايد گفت: مصاحبه كردن بسيار دشوار است؛ تصور كنيد كه مصاحبه‌گر خوب بايد به كار خود مسلط باشد؛ او، بايد به آنچه كه فرد مصاحبه شونده مي‌گويد،‌گوش فرا دهد؛ بايد به سؤالات بيشتري كه مي‌تواند بپرسد، فكر كند بايد فكر كند كه آيا مصاحبه شونده به پرسش او پاسخ كافي داده است يا خير؟ بايد بداند قبلاً در مورد كدام موضوعات صحبت شده و در مورد كدامها نشده؛ بايد بداند چه چيز هنوز ناگفته مانده است؛ او، بايد در حين گفتگو اگر گفته‌هاي مصاحبه شونده در مورد موضوع مورد بحث رو به اتمام است،‌ پيش‌بيني كند كه آيا مصاحبه شونده از محور بحث خارج شده است يا خير، در اين وضعيت، مصاحبه كننده بايد هدايت مصاحبه را در دست داشته باشد و در ذهن خود براي آماده‌سازي سؤالات متمركز بعدي تلاش كند؛ به نحوي كه بتواند مصاحبه را به شكل منسجمي ارائه كرد.اين كار، شغل بسيار مشكلي است. هر كس كه بتواند اين كار را با موفقيت انجام دهد، آنقدر موفق است كه بايد با خود او مصاحبه شود.
منبع: گنجينه اسناد، فصلنامه تحقيقات تاريخي، شماره 60، زمستان 1384




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما