نویسنده: غلامرضا معصومی
آتسوموری (Atsumori) نام سامورایی معروف و یکی از قهرمانان سپاه تایرا (Taira) در اساطیر ژاپن میباشد. هنگامی که نبرد بین دودمان میناموتو (Minamoto) و تایرا در محلی به نام ایچی – نو - تانی (Ichi-no-Tani) نزدیک شهر کوبه (Kobe) اتفاق افتاد، دو تن از قهرمانان سپاه میناموتو به نامهای بن کئی (Benkei) و یوشیتسونه (Yoshitsune) در این نبرد به پیروزی دست یافته و به پیشنهاد بنکئی آخرین دژ کوهستانی تایرا در این منطقه مورد حمله قرار گرفت. پیش از آن حمله، سپاه تایرا در این منطقه مورد حمله قرا رگرفت. پیش از آن حمله، سپاه تایرا در دشت شکست خورده و باقیماندهی سپاه به کشتیهای خود پناه بردند. در قلعه نیزآتسوموری تنها فرد به جای مانده بود. هنگامی که دژ از دو سو مورد حمله قرار گرفت، آتسوموری برای رسانیدن خود به سپاهیان تایرا از دژ بیرون آمده و مردانه و تنها با سپاه میناموتو و سپاهی به فرماندهی پهلوانی به نام کوماگای نائوزانه (Kumagai Naozane) به نبرد پرداخت.
آتسوموری تنها مبازماندهی سپاه تایرا در دژ، جوانی بلند بالا و شانزده ساله بود که در این نبرد نابرابر چندین تن از پهلوانان سپاه مقابل را کشت. وقتی کوماگای، پهلوان با تجربه، نبرد با این قهرمان را مشکل یافت، خود به میدان آمده و با او به نبرد تن به تن پرداخت. آتسوموری پسر عموی کیوموری (Kiyomori)، رهبر دودمان تایرا در این نبرد شجاعتها از خود نشان داد، اما سرانجام تجربهی کوماگای برکمیِ تجربهی قهرمان جوان پیروز شده و آتسوموری بر زمین افتاد. کوماگای، رزم آور جنگ دیده، کلاهخود از سر قهرمان بر گرفت تا سر او را از تنش جدا سازد. آنچه کوماگای دید، جوانی شانزده ساله و زیبا و در حد سن و سال پسرش بود که هم آن روز در انبوه سربازان میناموتو به دست خصم کشته شده بود. کوماگای پریشان و درمانده، از نام و نشان هماورد شکوهمند خویش پرسید و در بریدن سر او دچار تشویش و تردیدی عظیم گردید. نه آتسوموری از حریف پیر تقاضای بخشش کرد و نه کسی از افراد کشتیهای تایرا به یاری قهرمان جوان آمد. تا بدان روز هیچ کس در نبرد از کوماگای گذشت ندیده بود. سپاهیان کوماگای حیرت زده، چشم به فرماندهی خود داشته و همه جا خاموش بود. پس کوماگای از فرط خشم دندان به هم فشرده، چشم فرو بست و سر نترس و زیبای آتسوموری را از تنش جدا کرده و به زانو درآمد. روایت است که کوماگای جنگجو هم در آن لحظه لباس رزم از تن بیرون آورده و سپس سر آتسوموری را برای پدرش فرستاد. وی پریشان و پشیمان بعد از نبرد دان- نو- اورا (Dan-no-Ura) در تنگهی شیمونوسکی (Shimonoseki) از جنگ کناره گرفته، به هیئت کاهنان درآمد و در معبدی مأوا گزید.
منبع مقاله :
معصومی، غلامرضا؛ (1388) دایره المعارف اساطیر و آیین های باستانی جهان جلد اول، تهران: شرکت انتشارات سوره مهر؛ چاپ اول.
آتسوموری تنها مبازماندهی سپاه تایرا در دژ، جوانی بلند بالا و شانزده ساله بود که در این نبرد نابرابر چندین تن از پهلوانان سپاه مقابل را کشت. وقتی کوماگای، پهلوان با تجربه، نبرد با این قهرمان را مشکل یافت، خود به میدان آمده و با او به نبرد تن به تن پرداخت. آتسوموری پسر عموی کیوموری (Kiyomori)، رهبر دودمان تایرا در این نبرد شجاعتها از خود نشان داد، اما سرانجام تجربهی کوماگای برکمیِ تجربهی قهرمان جوان پیروز شده و آتسوموری بر زمین افتاد. کوماگای، رزم آور جنگ دیده، کلاهخود از سر قهرمان بر گرفت تا سر او را از تنش جدا سازد. آنچه کوماگای دید، جوانی شانزده ساله و زیبا و در حد سن و سال پسرش بود که هم آن روز در انبوه سربازان میناموتو به دست خصم کشته شده بود. کوماگای پریشان و درمانده، از نام و نشان هماورد شکوهمند خویش پرسید و در بریدن سر او دچار تشویش و تردیدی عظیم گردید. نه آتسوموری از حریف پیر تقاضای بخشش کرد و نه کسی از افراد کشتیهای تایرا به یاری قهرمان جوان آمد. تا بدان روز هیچ کس در نبرد از کوماگای گذشت ندیده بود. سپاهیان کوماگای حیرت زده، چشم به فرماندهی خود داشته و همه جا خاموش بود. پس کوماگای از فرط خشم دندان به هم فشرده، چشم فرو بست و سر نترس و زیبای آتسوموری را از تنش جدا کرده و به زانو درآمد. روایت است که کوماگای جنگجو هم در آن لحظه لباس رزم از تن بیرون آورده و سپس سر آتسوموری را برای پدرش فرستاد. وی پریشان و پشیمان بعد از نبرد دان- نو- اورا (Dan-no-Ura) در تنگهی شیمونوسکی (Shimonoseki) از جنگ کناره گرفته، به هیئت کاهنان درآمد و در معبدی مأوا گزید.
منبع مقاله :
معصومی، غلامرضا؛ (1388) دایره المعارف اساطیر و آیین های باستانی جهان جلد اول، تهران: شرکت انتشارات سوره مهر؛ چاپ اول.