آژدور āǰedor

هزیود (Hesiod) در کتاب اعمال و ایام، آژدور (Agedor) را افسانه‌ای درباره‌ی نژادهای مختلف که از آغاز خلقت، جانشین یکدیگر شده‌اند، معرفی می‌کند. به گفته‌ی وی در آغاز، یک نژاد طلایی یا آژدور وجود داشته
شنبه، 27 خرداد 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
آژدور āǰedor
 آژدور āǰedor

نویسنده: غلامرضا معصومی

 
هزیود (Hesiod) در کتاب اعمال و ایام، آژدور (Agedor) را افسانه‌ای درباره‌ی نژادهای مختلف که از آغاز خلقت، جانشین یکدیگر شده‌اند، معرفی می‌کند. به گفته‌ی وی در آغاز، یک نژاد طلایی یا آژدور وجود داشته است.این موضوع در زمانی وجود داشت که هنوز کرونوس (Cronus) بر آسمان حکومت می‌کرد. در آن زمان، افراد بشر نیز مانند خدایان، فارغ از غم و دور از رنج و بدبختی به سر برده، پیری را نشناخته و ایام عمر را همیشه در جوانی و در جشن‌ها و خوشی‌ها می‌گذرانیدند و هنگامی که ساعت مرگ فرا می‌رسید، به خوابی راحت فرو می‌رفتند. هیچ کاری به دست آنها انجام نگرفته و همه‌ی ثروت‌ها در اختیارشان بود.
خودِ زمین محصولی فراوان داده و آنها در میان مزارع، در عین صلح و آرامش زندگی می‌کردند. گرچه با شروع سلطنت زئوس (Zeus)، این نژاد از صحنه‌ی زمین محو شد، اما آنها به صورت فرشته‌های نیکی، نگهبان بشر و توزیع کننده‌ی ثروت همچنان باقی ماندند. این شرح، قدیمی‌ترین تفسیری است که درباره‌ی "عصرطلایی" در دست می‌باشد و منظور آن حکومت عدل و ایمان در آغاز زندگی بشر بوده که به صورت یک مسئله‌ی اخلاقی مورد قبول قرار گرفت. در روم باستان که ساتورن (Saturn)، وظایف کرونوس را بر عهده داشت، "عصر طلایی" را دوره‌ای می‌دانستند که این خداوند بر ایتالیا - که در آن موقع اوسونیا (Ausonia) خوانده می‌شد - سلطنت می‌کرد. در آن زمان هنوز در و دروازه‌ای اختراع نشده و چون دزدی در میان نبود، مردم هیچ چیز خود را مخفی نمی‌کردند و خدایان و افراد بشر با صمیمیت کنار یکدیگر می‌زیستند. غذای مردم، میوه و سبزی بوده و هیچ کس کِشتن را نمی‌دانست. تمدن از همان زمان، قدم‌های نخستین را برداشت و ساتورن نیز استفاده از داس و زمین را رواج داده و حاصلخیز کردن آن را به مردم آموخت. در روم چنین معروف بود که مقرّ ساتورن در کاپیتول (Capitol) قرار داشته و از طرف ژانوس (Janus) خدای این ناحیه به گرمی پذیرایی شد و به میل ژانوس که قلمرو خویش را با او تقسیم کرد، با یکدیگر به سلطنت آن ناحیه پرداختند. شعرا در این باره داستان‌هایی نقل کرده و معتقدند که در آن زمان پشم گوسفندان، خود به خود رنگ می‌گرفت، خارها، میوه‌های لذیذی داده و بهاری جاودانی بر سراسر زمین حکومت می‌کرد. افسانه ی"عصرطلایی" در دوره‌ی فیثاغورثیان جدید نیز مورد قبول بوده است.
منبع مقاله :
معصومی، غلامرضا؛ (1388) دایره المعارف اساطیر و آیین های باستانی جهان جلد اول، تهران: شرکت انتشارات سوره مهر؛ چاپ اول.
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط