نویسنده: محمدعلی محمدی
مقصود از اعجاز موسیقیایی، اعجاز در نظم حروف و كلمات و آیات قرآن و موسیقی برآمده از آنها و اثرگذاری بر مخاطبان و حتی مخالفان است.
برخی از پژوهشگران، این وجه از اعجاز را از نخستین و اصیلترین وجوه اعجاز قرآن كریم برشمردهاند. این وجه اعجاز، ناظر به بیانات قرآنی است و بر همین اساس، گاه زیرمجموعهی اعجاز بیانی نیز شمرده میشود.
نظم آهنگ قرآن به بیرونی و درونی تقسیم میشود.
در نظام موسیقیایی قرآن، كلمات كاملاً دقیق و حساب شده و حركات، تقسیم شده و متنوع است و در لابهلای آن، مدّها و غُنّهها به گونهای شگفتآور و متعادل توزیع شده است كه به ترجیع صدا كمك میكند و سبب تجدید نشاط شنونده میگردد. هنگامی كه جواهر حروف قرآن به طور صحیح از مخرج ادا شود و به گوش برسد، شنوندهی قران با لذت دیگری در نظم حروف قرآن و چینش و ترتیب آنها مواجه میشود كه با ویژگیهای متنوع در كنار هم نظام یافتهاند؛ در حالی كه حرفی كوبنده است، حرفی دیگر دارای كشش صوت است، حرف سوم آوایی نرم و ملایم دارد، حرف دیگر صدای بلند و آشكار تولید میكند و حرفی دیگر به گونهای است كه نَفَس روی آن میلغزد و به همین شكل هر حرفی از صفتی مناسب برخوردار است و مجموعهای هماهنگ و متناسب را پدید آورده است. (1)
برای نمونه، در آیهی «وَ اللَّیْلِ إِذَا عَسْعَسَ *وَ الصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّسَ» (2) كلمهی «عسعس» از سویی تنافر حروف ندارد و حركات كلمه، كاملاً موزون و ادای آن نیز آسان است. از سوی دیگر كلمهی «عسعس» از اضداد است؛ یعنی هم به ابتدای شب و وقتی گفته میشود كه آرام آرام شب در حال آمدن است و هم به انتهای شب كه شب آرام آرام در حال رفتن است. (3) گویا در این آیه، شب به موجودی تشبیه شده است كه به آرامی حركت میكند و همه جا را فرا میگیرد. پس با كلمهی «عسعس»، شب به خوبی و با همهی آنچه در آن است، به تصویر كشیده شده است.
در آیهی «وَ الصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّسَ» نیز كلمهی تنفس به معنای ابتدای آمدن روز است. (4) در این آیه نوعی، استعاره به كار رفته است كه صبح، بعد از آنكه ظلمت شب را شكافته و طلوع كرده است، به كسی تشبیه كرده است كه بعد از كارهای دشواری كه انجام داده و لحظهی فراغتی یافته است تا استراحت كند، نفسی عمیق میكشد. روشنی افق نیز تنفسی است از صبح. (5)
برخی از مفسران معتقدند تنفس صبح بدین معناست كه با آمدن صبح، روح و نسیمی میآورد و همین نسیم به طور مجاز تنفس صبح خوانده شده است. (6)
در این آیهی شریفه، آمدن صبح بسیار زیبا تصویرگری شده است؛ گویا شنونده و خوانندهی قرآن، نفس راحتی میكشد و نور فجر را به خوبی احساس میكند و با آیه، آواز گنجشك و بانگ خروس به گوش میرسد و احساس حركت و جنب و جوش و نشاط به دست میدهد. (7)
«موسیقی بیرونی» دستاورد صنایعی مانند قافیه، سجع و تجزیه یا تقسیم سخن منظوم به مصراعهای مساوی و اوزان و بحور قراردادی است كه همگی قالبهای مجرد لفظی و پیوسته به شمار میآیند؛ اما «نظم آهنگ درونی» دستاورد جلالت تعبیر و ابهت بیان و پدید آمده از مغز كلام و كنه آن است. فاصلهی نوع نخست با نوع دوم نیز بسیار است؛ زیرا در نوع دوم، زیبایی لفظ و شكوهمندی معنا، پیوندی ناگسستنی دارند و مؤانست میان این دو، نوایی احساسانگیز پدید میآورد و نسیمی روحنواز را به وزیدن وامیدارد و درون آدمی را به خلجان مینشاند. (8)
برای روشن شدن تفاوت نظمآهنگ بیرونی و درونی مناسب است مثالی ذكر شود:
در شعر زیر كه از سرودههای بسیار زیبا و شیرین خواجوی كرمانی است، موسیقی و نظم آهنگ بیرونی موج میزند:
دیدم از دور بتی كاكلكش مشكینك*** دهنش تنگك و چون تنگ شكر شیرینك
لبك لعل روان پروركش جان بخشك*** سرك زلفك عنبرشكنش مشكینك
در سخن لعلك در پوشك او در پاشك*** بر سمن سنبل پرچینك او پرچینك
چشمكش همچو دل ریشك من بیمارك*** دستكان كرده به خون دلكم رنگینك
هست مرجان مرا قوت ز مرجانك او*** ای دریغا كه نبودی دلكش سنگینك
نرگسش مستك و عاشق كشك و خونخوارك*** سنبلش پستك و شوریدگك و پرچینك
زلفكش دلكشك و غمزه ككش دلدوزك*** بركش نازكك و ساعدكش سیمینك...
شنونده وقتی این بیت را میشنود، از موسیقی آن به وجد میآید؛ اما موسیقی این شعر از نوع بیرونی است و شاعر با آوردن كلامی موزون و با نشاندن یك پایانبندی همسان و رعایت قافیه و رویّ، به آهنگین شدن سخن خود كمك كرده است. موسیقی در این اشعار از خارج به گوش میرسد و نه از داخل.
در زبان عربی نیز شعری كه موسیقی و آهنگ آن شاعران بزرگی همانند اصمعی را به شوق آورده است، یادآوری میكنیم:
أستغفر الله لذنبی كله *** قبلت إنساناً بغیر حله
مثل الغزال ناعماً فی دله *** وانتصف اللیل ولم أصله
زیبایی این اشعار به گونهای است كه وقتی اصمعی این اشعار را از زبان كنیزكی شنید، رو به او كرد و گفت: خدایت بكشد! چه قدر فصیح هستی؟!
كنیزك كه گویا انتظار چنین سخنی از اصمعی را نداشت، پاسخ داد:
وای بر تو! آیا این سخنان در مقایسه با آیهی زیر بویی از فصاحت دارد:
«وَ أَوْحَیْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِیهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَیْهِ فَأَلْقِیهِ فِی الْیَمِّ وَ لاَ تَخَافِی وَ لاَ تَحْزَنِی إِنَّا رَادُّوهُ إِلَیْکِ وَ جَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِینَ» (9).
خداوند بزرگ در یك آیه بین دو امر و دو نهی و دو خبر و دو بشارت جمع كرده است.
درنگاه اول شاید آدمی نتواند موسیقی بیرونی آیه را تشخیص دهد، ولی موسیقی درونی آیه، او را به وجد میآورد. در این آیه قافیه و رویّ به چشم نمیخورد، ولی آن قدر زیباست كه هر شنوندهای را مسحور خود میكند.
نمونهی دیگر، آیات سورهی شریفهی «ضحی» است: «وَ الضُّحَى *وَ اللَّیْلِ إِذَا سَجَى *مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَ مَا قَلَى *وَ لَلْآخِرَةُ خَیْرٌ لَکَ مِنَ الْأُولَى *وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَى ...» (10).
این آیات نیز از قافیه و وزن و مصراع بندیهای قراردادی تهی و در عین حال سرشار از موسیقی است و از هر حرف آن، نوایی دل پذیر میتراود. این نوا از كجا و چگونه پدید آمده است؟ این، همان نظم آهنگ یا موسیقی درونی است. نظم آهنگ درونی، از رازهای معماری قرآن است و هیچ ساختار ادبی یارای برابری با آن را ندارد. (11)
محمدی، محمدعلی، (1394)، اعجاز قرآن با گرایش شبههپژوهی، (جلد 1)، قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، معاونت پژوهشی، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چاپ اول.
برخی از پژوهشگران، این وجه از اعجاز را از نخستین و اصیلترین وجوه اعجاز قرآن كریم برشمردهاند. این وجه اعجاز، ناظر به بیانات قرآنی است و بر همین اساس، گاه زیرمجموعهی اعجاز بیانی نیز شمرده میشود.
نظم آهنگ قرآن به بیرونی و درونی تقسیم میشود.
الف) نظم آهنگ بیرونی
مقصود از نظم آهنگ بیرونی قرآن، تهی بودن از حشو و زواید، استفاده از مناسبترین كلمات برای افادهی معانی، تقدیم و تأخیرهای بجا در كلمات، خالی بودن كلمات از تنافر حروف و... میباشد كه همگی دست به دست یكدیگر دادهاند تا این وجه اعجازی قرآن را نمایش دهند.در نظام موسیقیایی قرآن، كلمات كاملاً دقیق و حساب شده و حركات، تقسیم شده و متنوع است و در لابهلای آن، مدّها و غُنّهها به گونهای شگفتآور و متعادل توزیع شده است كه به ترجیع صدا كمك میكند و سبب تجدید نشاط شنونده میگردد. هنگامی كه جواهر حروف قرآن به طور صحیح از مخرج ادا شود و به گوش برسد، شنوندهی قران با لذت دیگری در نظم حروف قرآن و چینش و ترتیب آنها مواجه میشود كه با ویژگیهای متنوع در كنار هم نظام یافتهاند؛ در حالی كه حرفی كوبنده است، حرفی دیگر دارای كشش صوت است، حرف سوم آوایی نرم و ملایم دارد، حرف دیگر صدای بلند و آشكار تولید میكند و حرفی دیگر به گونهای است كه نَفَس روی آن میلغزد و به همین شكل هر حرفی از صفتی مناسب برخوردار است و مجموعهای هماهنگ و متناسب را پدید آورده است. (1)
برای نمونه، در آیهی «وَ اللَّیْلِ إِذَا عَسْعَسَ *وَ الصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّسَ» (2) كلمهی «عسعس» از سویی تنافر حروف ندارد و حركات كلمه، كاملاً موزون و ادای آن نیز آسان است. از سوی دیگر كلمهی «عسعس» از اضداد است؛ یعنی هم به ابتدای شب و وقتی گفته میشود كه آرام آرام شب در حال آمدن است و هم به انتهای شب كه شب آرام آرام در حال رفتن است. (3) گویا در این آیه، شب به موجودی تشبیه شده است كه به آرامی حركت میكند و همه جا را فرا میگیرد. پس با كلمهی «عسعس»، شب به خوبی و با همهی آنچه در آن است، به تصویر كشیده شده است.
در آیهی «وَ الصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّسَ» نیز كلمهی تنفس به معنای ابتدای آمدن روز است. (4) در این آیه نوعی، استعاره به كار رفته است كه صبح، بعد از آنكه ظلمت شب را شكافته و طلوع كرده است، به كسی تشبیه كرده است كه بعد از كارهای دشواری كه انجام داده و لحظهی فراغتی یافته است تا استراحت كند، نفسی عمیق میكشد. روشنی افق نیز تنفسی است از صبح. (5)
برخی از مفسران معتقدند تنفس صبح بدین معناست كه با آمدن صبح، روح و نسیمی میآورد و همین نسیم به طور مجاز تنفس صبح خوانده شده است. (6)
در این آیهی شریفه، آمدن صبح بسیار زیبا تصویرگری شده است؛ گویا شنونده و خوانندهی قرآن، نفس راحتی میكشد و نور فجر را به خوبی احساس میكند و با آیه، آواز گنجشك و بانگ خروس به گوش میرسد و احساس حركت و جنب و جوش و نشاط به دست میدهد. (7)
ب) نظم آهنگ درونی
مقصود از نظمآهنگ درونی قرآن، این است كه موسیقی و آهنگ برآمده از كلمات و آیات با معنای آنها هماهنگی كامل دارد.«موسیقی بیرونی» دستاورد صنایعی مانند قافیه، سجع و تجزیه یا تقسیم سخن منظوم به مصراعهای مساوی و اوزان و بحور قراردادی است كه همگی قالبهای مجرد لفظی و پیوسته به شمار میآیند؛ اما «نظم آهنگ درونی» دستاورد جلالت تعبیر و ابهت بیان و پدید آمده از مغز كلام و كنه آن است. فاصلهی نوع نخست با نوع دوم نیز بسیار است؛ زیرا در نوع دوم، زیبایی لفظ و شكوهمندی معنا، پیوندی ناگسستنی دارند و مؤانست میان این دو، نوایی احساسانگیز پدید میآورد و نسیمی روحنواز را به وزیدن وامیدارد و درون آدمی را به خلجان مینشاند. (8)
برای روشن شدن تفاوت نظمآهنگ بیرونی و درونی مناسب است مثالی ذكر شود:
در شعر زیر كه از سرودههای بسیار زیبا و شیرین خواجوی كرمانی است، موسیقی و نظم آهنگ بیرونی موج میزند:
دیدم از دور بتی كاكلكش مشكینك*** دهنش تنگك و چون تنگ شكر شیرینك
لبك لعل روان پروركش جان بخشك*** سرك زلفك عنبرشكنش مشكینك
در سخن لعلك در پوشك او در پاشك*** بر سمن سنبل پرچینك او پرچینك
چشمكش همچو دل ریشك من بیمارك*** دستكان كرده به خون دلكم رنگینك
هست مرجان مرا قوت ز مرجانك او*** ای دریغا كه نبودی دلكش سنگینك
نرگسش مستك و عاشق كشك و خونخوارك*** سنبلش پستك و شوریدگك و پرچینك
زلفكش دلكشك و غمزه ككش دلدوزك*** بركش نازكك و ساعدكش سیمینك...
شنونده وقتی این بیت را میشنود، از موسیقی آن به وجد میآید؛ اما موسیقی این شعر از نوع بیرونی است و شاعر با آوردن كلامی موزون و با نشاندن یك پایانبندی همسان و رعایت قافیه و رویّ، به آهنگین شدن سخن خود كمك كرده است. موسیقی در این اشعار از خارج به گوش میرسد و نه از داخل.
در زبان عربی نیز شعری كه موسیقی و آهنگ آن شاعران بزرگی همانند اصمعی را به شوق آورده است، یادآوری میكنیم:
أستغفر الله لذنبی كله *** قبلت إنساناً بغیر حله
مثل الغزال ناعماً فی دله *** وانتصف اللیل ولم أصله
زیبایی این اشعار به گونهای است كه وقتی اصمعی این اشعار را از زبان كنیزكی شنید، رو به او كرد و گفت: خدایت بكشد! چه قدر فصیح هستی؟!
كنیزك كه گویا انتظار چنین سخنی از اصمعی را نداشت، پاسخ داد:
وای بر تو! آیا این سخنان در مقایسه با آیهی زیر بویی از فصاحت دارد:
«وَ أَوْحَیْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِیهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَیْهِ فَأَلْقِیهِ فِی الْیَمِّ وَ لاَ تَخَافِی وَ لاَ تَحْزَنِی إِنَّا رَادُّوهُ إِلَیْکِ وَ جَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِینَ» (9).
خداوند بزرگ در یك آیه بین دو امر و دو نهی و دو خبر و دو بشارت جمع كرده است.
درنگاه اول شاید آدمی نتواند موسیقی بیرونی آیه را تشخیص دهد، ولی موسیقی درونی آیه، او را به وجد میآورد. در این آیه قافیه و رویّ به چشم نمیخورد، ولی آن قدر زیباست كه هر شنوندهای را مسحور خود میكند.
نمونهی دیگر، آیات سورهی شریفهی «ضحی» است: «وَ الضُّحَى *وَ اللَّیْلِ إِذَا سَجَى *مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَ مَا قَلَى *وَ لَلْآخِرَةُ خَیْرٌ لَکَ مِنَ الْأُولَى *وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَى ...» (10).
این آیات نیز از قافیه و وزن و مصراع بندیهای قراردادی تهی و در عین حال سرشار از موسیقی است و از هر حرف آن، نوایی دل پذیر میتراود. این نوا از كجا و چگونه پدید آمده است؟ این، همان نظم آهنگ یا موسیقی درونی است. نظم آهنگ درونی، از رازهای معماری قرآن است و هیچ ساختار ادبی یارای برابری با آن را ندارد. (11)
پینوشتها:
1.محمد عبدالله درّاز، النبأ العظیم، ص102-104.
2.تكویر: 17-18.
3.فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج10، ص676. محمد بن علی شریف لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، ج4، ص724.
4.بغوی، معالم التنزیل، ج5، ص217.
5.محمد مشهدی؛ كنزالدقائق، ج14، ص154. علامه طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج20، ص217.
6.زمخشری، الكشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج4، ص711.
7.مصطفی محمود، القرآن محاولة لفهم عصری، ص19.
8.محمدهادی معرفت، التمهید فی علوم القرآن، ج6، ص112-239.
9.قصص:7.
10.ضحی:1-5.
11.محمدهادی معرفت، التمهید فی علوم القرآن، ج6، ص 312-239.
محمدی، محمدعلی، (1394)، اعجاز قرآن با گرایش شبههپژوهی، (جلد 1)، قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، معاونت پژوهشی، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چاپ اول.