نويسنده: ابوالحسن حسني (1)
علوم طبيعي درباره طبيعت بحث ميکنند و ماوراي طبيعت از محدودهي مسائل آن خارج است. اما اگر طبيعت تحت حاکميت ماوراي طبيعت باشد؛ تماميت و کمال نظريههاي علوم طبيعي وابسته به نگرشهاي ماوراي طبيعي خواهد گشت. شايد اين نکته غريب به نظر برسد و به ويژه نظريههاي علوم طبيعي از چنين تأثراتي رها به نظر برسد؛ اما نگاهي به تاريخ فيزيک ميتواند روشنگر اين تأثير آراي ماوراءالطبيعي در نظريههاي فيزيکي باشد. براي نمونه، کپلر براساس دادههاي علمي به نظريهي خورشيد مرکزي نرسيده؛ بلکه براساس نظريهي ماوراءالطبيعي شرافت خورشيد بر ديگر اجرام بر آن بود که «اگر باريتعالي بخواهد با فرشتگان مقدس در جهان ماده منزل گزيند، فقط خورشيد است که شايسته مقام اوست» (برت، 1369، ص 50)؛ وگرنه تا شصت سال بعد هنوز دستش از تأييد تجربي کافي خالي بود (همان، ص 43). (2) بنابراين تأثير اشارات قرآن به موارد متنوعي از احاطهي ماوراءالطبيعه بر طبيعت مانند نفوذ ارادهي الهي در تحولات طبيعت، تسبيح عناصر طبيعت، نقش فرشتگان در نظام طبيعت، در نظريههاي علوم فيزيکي امري چندان غريب نبايد باشد.
آيات متعددي بر نفوذ قدرت و ارادهي الهي در تحولات طبيعت دلالت دارند. براي نمونه ميفرمايد: «ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ وَهِي دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ائْتِيا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَا أَتَينَا طَائِعِينَ»: سپس به آسمان پرداخت و آن دودي بود، پس به آن و به زمين گفت: خواه يا ناخواه بياييد، گفتند: فرمانبردار آمديم» (فصلت: 11). مفسران با وجود اختلاف نظرهايي در تفسير عبارت «ائْتِيا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا» در دلالت آن به نفوذ قدرت و ارادهي الهي بر آسمان و زمين اتفاق نظر دارند. در کريمهاي ديگر اين اراده را تعميم ميدهد: «وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا»: و هر آنچه در آسمانها و زمين است، خواه يا ناخواه به او گردن نهادهاند» (آل عمران: 83) و نيز ميفرمايد: «يدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ»؛ امور را از آسمان به زمين تدبير ميکند» (سجده: 5).
وجه ديگر نقش ماوراي طبيعت در طبيعت، نقش فرشتگان در آن است. در روايتي محکم، از جهت مفاد، از امام صادق (عليهالسلام) آمده است: «أَبَي اللهُ أَن يُجريَ الاشيا إلَّا بالأسباب»: خداوند ابا ميکند از اينکه چيزي را جز به دست اسباب و وسايط قصد نمايد» (الصفار، 1404 ق، ص 505-506). (3) اراده و تدبير پيوستهي الهي نيز از طريق اسباب بر عالم طبيعت نفوذ ميکند. در عالم تکوين، فرشتگان اسباب و وسايط ارادهي الهياند و از اين جهت حق تعالي آنها را مدبرات امر ميخواند: «فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا»: پس به آن تدبيرکنندگان امر» (نازعات: 5)؛ چنانکه بسياري از مفسران آوردهاند، مراد از تدبيرکنندگان امور، فرشتگاناند (طباطبايي، 1417 ق، ج 20، ص 182-185 / طبرسي، 1372، ج 10، ص 652 / ابن عربي، 1422 ق، ج 2، ص 404 / حسيني همداني، 1404 ق، ج 17، ص 322-324 / مجلسي، [بيتا]، ج 56، ص 168). (4) طبرسي نيز در روايتي از اميرالمؤمنين (عليهالسلام) ميآورد: «همانا آنها فرشتگانياند که امر بندگان را از سالي به سالي تدبير ميکنند» (طبرسي، 1372، ج 10، ص 652). در منابع غير اماميه نيز در روايتي ديگر آمده است که ابن کواء از اميرالمؤمنين (عليهالسلام) درباره اين آيه پرسيد و ايشان پاسخ دادند: «آنان فرشتگاناند که ذکر رحمان و امر او را تدبير ميکنند» (شوکاني، 1414 ق، ج 5، ص 456). علامه طباطبايي در ذيل اين آيه بحثي با عنوان «کلامٌ في أنّ الملائکةَ وسائطٌ في التدبير» باز کرده و مينويسد:
براساس آنچه از قرآن بر ميآيد، فرشتگان، هم در آغاز [آفرينش] و هم در برگشت آن، واسطه ميان خداي تعالي و اشياءاند؛ به اين معنا که آنان اسباب برتر حوادث، نسبت به اسباب مادي، در عالم مشهود پيش از مرگ و انتقال به نشئه آخرت و پس از آناند... اما در وساطت آنان در تدبير امور در اين نشئه، اطلاق آيات ابتداي همين سوره [سوره نازعات]، چنانکه در تفسير آنها گذشت، بر آن دلالت دارد: «وَالنَّازِعَاتِ غَرْقًا وَالنَّاشِطَاتِ نَشْطًا وَالسَّابِحَاتِ سَبْحًا فَالسَّابِقَاتِ سَبْقًا فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا»: سوگند به گيرندگان سختگير؛ سوگند به بازستانان نرمگير؛ سوگند به شناوران تندرو؛ پس از پيشيگيرندگان پيشتاز؛ پس به تدبيرکنندگان امر (نازعات: 1-5) و نيز ظهور در اطلاق اين سخن خداي تعالي: «جَاعِلِ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا أُولِي أَجْنِحَةٍ مَثْنَى وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ»: فرشتگان را که داراي بالهاي دوگانه و سهگانه و چهارگانهاند، پيام آورنده قرار داده است» (فاطر: 1)، چنانکه در تفسير آن نيز گذشت، دلالت دارد بر اينکه آنان آفريده شدهاند و کارشان اين است که واسطه ميان او و آفريدگانش براي انفاذ امر او باشند که از اين فرمايش خداي تعالي در وصف آنان مستفاد است: «بَلْ عِبَادٌ مُكْرَمُونَ لَا يسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ يعْمَلُونَ»: بلکه بندگاني گرامياند که در سخن بر او پيشي نميگيرند و البته آنان به فرمان او عمل ميکنند» (انبياء: 26-27) و اين فرمايش او «يخَافُونَ رَبَّهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ وَيفْعَلُونَ مَا يؤْمَرُونَ»: از پروردگار خود که بر فراز آنهاست ميترسند و آنچه فرمان داده ميشوند همان ميکنند» (نحل: 50) و در قراردادن بال براي آنان اشاره به آن است. پس فرشتگان کاري جز وساطت ميان خداوند و بندگانش براي انفاذ امر او در آنان ندارند (طباطبايي، 1417 ق، ج 20، ص 182-183).
پيامد مهم قول به فاعليت ماوراي طبيعت در طبيعت با اين ژرفا و گستردگي، يافتن مبناي مقدس براي نظام و قانونمندي و هماهنگي اجزاي طبيعت است. قداست نظام طبيعت بر پايهي اين مبنا به جهت تسليم محض بودن طبيعت در برابر ارادهي قدوس سبوح و سپس فرشتگاني گرامي است. آيت بودن طبيعت براي اسماءالحسني قداست اصل وجود طبيعت است و تسليم بودن طبيعت در برابر اراده خداي مقدس و تدبير فرشتگان او در طبيعت، قداست نظام طبيعت است.
اين قداست يکي از وجوه قداست اصل وجود آن است. قداست طبيعت از اين جهت مبناي حُسن اخلاقي پديدههاي طبيعي است؛ زيرا اراده مقدس الهي نافذ در طبيعت و نيز کار فرشتگان هرگز بر قبيح اخلاقي تعلق نميگيرد. اين نکته ميتواند مبنايي حقيقي براي اخلاق مطالعات فيزيکي نيز تعريف کند و فيزيکدان را متعهد به تصرف اخلاقي در طبيعت اخلاقي نمايد و از تصرفات غيراخلاقي در آن باز دارد.
پينوشتها:
1. محقق و عضو هيئت علمي پژوهشگاه فرهنگ و انديشهي اسلامي.
2. برت در اين کتاب رابطهي آراي ماوراءالطبيعي و نظريههاي فيزيکي بنيانگذاران علم جديد را از کپرنيک تا نيوتن بررسي کرده است.
3. اين روايت را ميتوان با قاعدهي فلسفي امکان اشرف مقايسه کرد.
4. دو نکته در اين باره گفتني است: 1. اشارة آيه آيا به دستهي خاصي از فرشتگان است يا به همهي آنها؟ قدر متيقن آن است که شامل فرشتگان مدبّر عالم مشهود ميشود؛ 2. برخي از مفسران احتمالاتي نيز در تفسير اين آيه دادهاند (گنابادي، 1408 ق، ج 4، ص 231 / ابن عاشور، 1997 م، ج 30، ص 58)؛ اما پذيرفتني به نظرنميآيد.
قائمينيا، عليرضا؛ (1392)، قرآن و معرفتشناسي، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، چاپ اول.