داستان مباهله

(فمن حاجك فيه من بعد ما جائك من العلم فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائكم و نسائنا و نسائكم و انفسنا و انفسكم ثم‏نبتهل فنجعل لعنه الله على الكاذبين)(آل عمران: 61). «هركس با تو پس از آن كه آگاه شدى، به مجادله برخيزد ، بگو بياييد تا بخوانيم فرزندان خود و فرزندان شما را، زنان خود وزنان شما را، و جانهاى خود و جانهاى شما را و لعنت‏خدا بر گروه‏دروغگو بفرستيم‏» .
پنجشنبه، 20 فروردين 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
داستان مباهله
داستان مباهله
داستان مباهله

نويسنده:استاد جعفر سبحاني




آيه مباهله

(فمن حاجك فيه من بعد ما جائك من العلم فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائكم و نسائنا و نسائكم و انفسنا و انفسكم ثم‏نبتهل فنجعل لعنه الله على الكاذبين)(آل عمران: 61).
«هركس با تو پس از آن كه آگاه شدى، به مجادله برخيزد ، بگو بياييد تا بخوانيم فرزندان خود و فرزندان شما را، زنان خود وزنان شما را، و جانهاى خود و جانهاى شما را و لعنت‏خدا بر گروه‏دروغگو بفرستيم‏» .
مفسران مى‏نويسند: پيامبر اسلام(ص) به موازات مكاتبه با سران‏دول جهان، و مراكز مذهبى نامه‏اى به اسقف نجران «ابوحارثه‏»نوشت و طى آن نامه ساكنان «نجران‏» را به آئين اسلام دعوت نمود اينك مضمون نامه آن حضرت:
«به نام خداى ابراهيم و اسحاق و يعقوب (اين نامه‏اى است) ازمحمد پيامبر و رسول خدا به اسقف نجران خداى ابراهيم و اسحاق و يعقوب و احمد را ستايش مى‏كنم و شماها را از پرستش بندگان به ‏پرستش خدا دعوت مى‏نمايم، شما را دعوت مى‏كنم كه از ولايت‏ بندگان‏خدا خارج شويد و در ولايت ‏خداوند وارد آئيد ، و اگر دعوت مرا نپذيرفتيد (لااقل) بايد به حكومت اسلامى ماليات(جزيه) بپردازيد (كه‏ در برابر اين مبلغ جزئى از جان و مال شما دفاع مى‏كند) و در غيراين صورت به شما اعلام خطر مى‏شود» (1) .
و برخى از مصادر تاريخى شيعه اضافه مى‏كند: پيامبر آيه مربوط (2) به اهل كتاب را كه در آن همگى به پرستش خداى يگانه دعوت‏شده‏اند ، نيز نوشت.
نمايندگان پيامبر وارد نجران شده، نامه پيامبر را به‏«اسقف‏» دادند، وى نامه را با دقت هرچه تمامتر خوانده و براى‏ تصميم شورائى مركب از شخصيتهاى بارز مذهبى و غير مذهبى تشكيل‏داد، يكى از افراد طرف مشورت «شرحبيل‏» بود كه به عقل و درايت ‏و كاردانى معروفيت كامل داشت، وى در پاسخ اسقف چنين اظهار نمود، اطلاعات من در مسائل مذهبى بسيار ناچيز است ، بنابراين من‏حق اظهار نظر ندارم و اگر در غير اين موضوع با من وارد شور مى‏شديد ، من مى‏توانستم راه ‏حلهائى در اختيار شما بگذارم.
ولى ناچارم مطلبى را تذكر دهم و آن اين كه: ما كرارا از پيشوايان مذهبى خود شنيده‏ايم: روزى منصب نبوت از نسل «اسحاق‏» به فرزندان «اسماعيل‏» انتقال خواهد يافت. و هيچ بعيد نيست كه‏«محمد» كه از اولاد اسماعيل است، همان پيامبر موعود باشد.
شورا نظر داد كه گروهى به عنوان «هيئتى از نجران‏» به مدينه ‏برود ، تا از نزديك با محمد (ص) تماس گرفته و دلائل نبوت او را بررسى كنند.
شصت تن از زبده‏ترين و داناترين مردم نجران انتخاب شدند و در راس آنان سه پيشواى مذهبى بود اين سه تن عبارت بودند از:
1 - «ابوحارثه بن علقمه‏» كه اسقف اعظم نجران كه نماينده‏رسمى كليساهاى روم در حجاز بود.
2 - «عبدالمسيح‏» رئيس هيئت و به عقل و تدبير و كاردانى‏معروف بود.
3 - «ايهم‏» كه فرد كهنسال و شخصيت محترم ملت نجران به‏شمار مى‏رفت (3) .
هيئت نجران، طرف عصر درحالى كه لباسهاى تجملى ابريشمى بر تن‏و انگشترهاى طلا بر دست و صليبها بر گردن داشتند، وارد مسجد شده‏به پيامبر سلام كردند، ولى وضع زننده و نامناسب آنان آنهم درمسجد، پيامبر را سخت ناراحت نمود. احساس كردند كه از آنان‏ناراحت‏شده است، اما علت ناراحتى را ندانستند، فورا با عثمان‏بن عفان و عبدالرحمان بن عوف كه سابقه آشنائى با آنان داشتند، تماس گرفتند و جريان را به آنها گفتند آنان اظهار داشتند كه حل‏اين گره به دست على بن ابى طالب(ع)است، آنان به اميرمومنان ‏مراجعه كردند على(ع)در پاسخ آنها چنين گفت: شما بايد لباسهاى ‏خود را تغيير دهيد، و با وضع ساده، بدون زر و زيور به حضور حضرت بيائيد. در اين صورت مورد احترام و تكريم قرار خواهيدگرفت‏» .
نمايندگان نجران با لباس ساده بدون انگشتر طلا، شرفياب محضر پيامبر شده و سلام كردند، پيامبر با احترام خاص پاسخ سلام آنان‏را داد، و برخى از هدايائى را كه براى وى آورده بودند، پذيرفت.
نمايندگان پيش از آن كه وارد مذاكره شوند، اظهار كردند كه‏ وقت نماز آنان رسيده است، پيامبر اجازه داد كه نمازهاى خود رادر مسجد مدينه در حالى كه رو به مشرق ايستاده بودند، بخوانند (4) .
سيره‏نويس معروف «برهان الدين حلبى‏» مى‏نويسد: پيامبر به آنان گفت من شما را به آئين توحيد و پرستش خداى يگانه، و تسليم در برابر اوامر او دعوت مى‏كنم، سپس آياتى چنداز قرآن براى آنان خواند.
آنان در پاسخ گفتند: اگر مقصود از اسلام ايمان به خداى يگانه‏است، ما قبلا به او ايمان آورده و به احكام وى عمل مى‏نمائيم.
پيامبر در پاسخ آنان گفت: اسلام علائمى دارد چگونه مى‏گوييد خداى يگانه را پرستش مى‏كنيد در صورتى كه شماها صليب را مى‏پرستيد و از خوردن گوشت‏خوك پرهيز نمى‏كنيد و مسيح را فرزند خدا مى‏دانيد.
نمايندگان نجران گفتند: آرى او فرزند خداست زيرا مادر او مريم، بدون نزديكى با كسى ، او را به دنيا آورد، ناچار بايد او فرزند خدا باشد در اين موقع فرشته وحى بر پيامبر نازل شد و اين‏آيه را آورد:
(ان مثل عيسى عند الله كمثل آدم خلقه من تراب ثم قال له كن ‏فيكون) (آل عمران: 59).
تولد عيسى از مادر بدون آن كه كسى با او نزديكى كند، نزد خدا همچون آدم است كه او را از خاك آفريد و سپس به او فرمود: موجود باش او هم فورا موجود شد(بنابراين ولادت مسيح بدون پدر دليل برالوهيت او نيست).
مسيحيان نجران در مقابل منطق وحى ناگزير شدند راه مجادله در پيش گيرند و پيشنهاد مباهله داده‏اند، در آن موقع پيك الهى نازل‏شد پيامبر را نيز به مباهله مامور ساخت، طرفين به فيصله دادن‏مساله از طريق مباهله آماده شدند و قرار شد فردا همگى براى ‏مباهله حاضر و آماده شوند.
وقت مباهله فرا رسيد و قرار بود كه مباهله در نقطه خارج از شهر مدينه در دامنه صحرا انجام گيرد پيامبر از ميان مسلمانان و بستگان زياد فقط چهار نفر را براى مباهله برگزيد و اين چهار تن‏جز على و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام كسى ديگر نبود.
سران هيئت نمايندگى نجران با يكديگر گفتگو مى‏كردند و مى‏گفتند اگر محمد با شكوه مادى به ميدان مباهله وارد شود، اعتمادى به ‏ادعاى او نيست، و اگر به وضع ساده همراه عزيزانش گام در صحراى ‏مباهله بگذارد، عمل او گواه بر اعتماد او به نبوت خويش است تا آنجا كه عزيزان خود را به ميدان مباهله آورده است، هنوز در اين‏گفتگو بودند كه چهره‏هاى معصومى براى آنان آشكار گشت همگى باهم‏گفتند اين مرد به دعوت خود اعتقاد راسخ دارد و گرنه يك فرد دروغگو يا شاك عزيزان خود را در معرض بلاى آسمانى قرار نمى‏دهد و لذا با ديدن اين وضع وارد شور شدند و از مباهله منصرف گشتند قرار شد هر سال مبلغى به عنوان جزيه (ماليات سرانه)بپردازند و در برابر آن حكومت اسلامى از مال و جان آنان دفاع كنند.
عائشه مى‏گويد: روز مباهله پيامبر اسلام چهارتن همراهان خود را زير چادر مشكى رنگى، وارد كرد و اين آيه را تلاوت نمود: (انمايريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا) زمخشرى‏ پس از بيان نكات آيه مباهله در پايان بحث مى‏نويسد: سرگذشت‏ مباهله و مفاد اين آيه بزرگترين گواه بر فضيلت اصحاب كساء است‏و سندى زنده بر حقانيت آئين اسلام مى‏باشد.
داستان مباهله بزرگترين سند فضيلت‏براى اهل پيامبر است زيرا الفاظ و مفردات آيه حاكى است كه همراهان پيامبر در چه پايه‏اى ‏از فضيلت قرار داشتند، زيرا پيامبر در اين آيه، علاوه بر اين كه‏حسن و حسين عليهما السلام را فرزندان خود، و فاطمه(س)را يگانه‏زن منتسب به خاندان خويش مى‏خواند، از شخص على(ع)به عنوان‏«انفسنا» تعبير مى‏كند و آن شخصيت عظيم جهان انسانى را به ‏منزله جان پيامبر مى‏داند، فضيلتى بالاتر از اين كه يك شخص از نظر معنويت و فضيلت‏به پايه‏اى برسد كه خداوند بزرگ او را به‏منزله جان و روح پيامبر بخواند.

آيا اين آيه گواه برترى اميرمومنان بر تمام مسلمانان جهان نيست؟

از رواياتى كه از پيشوايان مذهبى ما وارد شده است، استفاده مى‏شود كه موضوع مباهله اختصاص به پيامبر نداشته و هر فرد مسلمانى در مسائل مذهبى مى‏تواند با مخالفان خود به مباهله ‏برخيزد و شيوه مباهله و دعاى آن در كتابهاى حديث وارد شده براى‏اطلاع بيشتر به كتاب «نورالثقلين‏» مراجعه بفرمائيد (5) .
در رساله حضرت استاد علامه طباطبائى(ره)چنين مى‏خوانيم:
«مباهله يكى از معجزات باقى اسلام است و هر فرد با ايمانى به‏ پيروى از نخستين پيشواى اسلام، مى‏تواند در راه اثبات حقيقتى ازحقائق اسلام با مخالفان خود به مباهله بپردازد و از خداوند جهان‏درخواست كند كه طرف مخالف، را كيفر بدهد و محكوم سازد (6) .
در اينجا تذكر چند نكته‏ لازم است:
گذشته بر اين كه تمام مفسران و دانشمندان شيعه، موضوع مباهله ‏را در كتابهاى خود آورده‏اند از ميان علماء و دانشمندان اهل‏تسنن شصت نفر در كتابهاى خود پيرامون اين سرگذشت ‏سخنانى ‏گفته‏اند و نكاتى يادآور شده‏اند كه برخى را يادآور مى‏شويم:
1 - مسلم بن حجاج در صحيح خود كه دومين صحيح از صحاح ششگانه ‏است، مى‏نويسد:
«معاويه به سعد وقاص گفت: چرا على(ع)را سب نمى‏كنى؟ جواب‏داد: به خاطر سه خصلتى كه على(ع)داشت و من آرزو مى‏كنم كه يكى ‏از آنها را دارا بودم. او پس از سخنانى مى‏گويد: هنگامى كه آيه ‏مباهله نازل گرديد پيامبر على(ع) و فاطمه و حسنين عليهم السلام‏ را خواست وقتى همگى جمع شدند، پيامبر گفت: «اللهم هولاء اهلى‏» آنان اهل بيت من هستند (7) .
2 - حاكم نيشابورى در مستدرك خود مى‏گويد:
«اخبار متواتر از ابن عباس و غيره رسيده است كه پيامبر دست ‏على و حسنين عليهم السلام را گرفت و فاطمه(س)را پشت‏سر قرار داد و رو به هيئت نمايندگى نجران كرد و گفت: «هولاء ابنائنا وانفسنا و نسائنا فهلموا انفسكم و ابنائكم و نسائكم ثم نبتهل ‏فنجعل لعنه‏الله على الكاذبين‏» .
«اينان فرزندان ما و زنان و جانهاى ما هستند شما نيز برخيزيد همانند آنها را بياوريد تا مباهله كنيم و لعنت‏خدا را بر گروه دروغگويان بفرستيم‏» (8) .
3 - ثعلبى در تفسير خود مى‏نويسد:
«هنگامى كه پيامبر وارد صحنه مباهله شد، حسين(ع)را در آغوش‏داشت و دست‏حسن(ع)را گرفته بود و دخت گرامى او فاطمه(س)پشت ‏سر پيامبر و على(ع)نيز پشت‏سر فاطمه گام بر مى‏داشتند در اين موقع‏اسقف نجران گفت: «يا معشر النصارى انى لارى وجوها لو سالواالله ان يزيل جبلا من مكانه لازاله فلا تبتهلوا فتهلكوا» .
«همكيشان من ، من چهره‏هاى معصومى را مشاهده مى‏كنم كه اگر از خداوند بخواهند كه كوهى را از بيخ بكند، خدا دعاى آنان رامستجاب مى‏كند ، هرگز مباهله نكنيد زيرا نابود مى‏شويد» (9) .
4 - زمخشرى در كشاف پس از نقل جمله‏هايى كه از ثعلبى نقل‏كرديم، مى‏گويد:
«اسقف نجران افزود: به خدائى كه جان من در دست او است، نابودى اهل نجران نزديك شده است. اگر مباهله كنيد لباس انسانيت‏از بدن شما كنده مى‏شود و به صورت حيوانات مسخ شده در مى‏آئيد و صحرا براى شما كانونى از آتش خداوند كه ريشه مسيحيان نجران رامى‏كند» (10) .
5 - ابن حجر از محدث معروف دارقطنى نقل مى‏كند كه اميرمومنان‏ روز شوراى عمر، براى برترى خود بر اعضاء شورى با آيه مباهله‏احتجاج كرد و گفت: آيا در ميان شما كسى هست كه پيوند خويشاوندى‏وى با پيامبر از من نزديك‏تر باشد، او را جان و نفس خود و فرزندان او را فرزندان خود و زن او را زنان خود معرفى كند؟ همه‏اعضاء شورى به تصديق على برخاسته و گفتند: نه هرگز جز تو كسى‏ را به اين خصوصيت‏سراغ نداريم (11) .

پی نوشتها:

1) البدايه والنهايه: ص 53 - بحارالانوار: ج‏21، ص 285.
2) منظور آيه «قل يا اهل الكتاب تعالوا الى كلمه سواء بينناو بينكم...» (آل عمران: 64)- بحارالانوار: ج‏21، ص 287.
3) تاريخ يعقوبى: ج‏2، ص 66.
4) سيره حلبى: ج‏3، ص 239.
5) نورالثقلين: ج‏1، ص 292 - 291.
6) در برخى از روايات اسلامى نيز به اين موضوع تصريح شده است،به اصول كافى، كتاب دعا، باب مباهله،ص 538 مراجعه فرمائيد.
7) صحيح مسلم: ج‏7، ص 120.
8) مستدرك ج‏3، ص 150.
9) عمده ابن بطريق، ص 95.
10) كشاف: ج‏1، ص 193.
11) صواعق: ص 154.

منبع:ماهنامه مكتب اسلام




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما
چرا جنگ هشت ساله آغاز شد؟
چرا جنگ هشت ساله آغاز شد؟
اژه ای: انسان از جنایت صهیونیست‌ها و شهامت حزب‌الله لبنان متعجب می‌شود
play_arrow
اژه ای: انسان از جنایت صهیونیست‌ها و شهامت حزب‌الله لبنان متعجب می‌شود
بیش از هفتصد هزار آواره در لبنان وجود دارد
play_arrow
بیش از هفتصد هزار آواره در لبنان وجود دارد
حزب‌الله پیروز است
play_arrow
حزب‌الله پیروز است
پزشکیان: رژیم صهیونیستی و حامیانش، بزرگ‌ترین تروریست‌ها هستند
play_arrow
پزشکیان: رژیم صهیونیستی و حامیانش، بزرگ‌ترین تروریست‌ها هستند
قالیباف: رزمندۀ بسیجی، طی چهارماه آموزش، به یک افسر زرهی تبدیل شد
play_arrow
قالیباف: رزمندۀ بسیجی، طی چهارماه آموزش، به یک افسر زرهی تبدیل شد
رئیس دستگاه قضا: در دفاع مقدس همه اقشار مردم در صف اول جهاد حاضر شدند
play_arrow
رئیس دستگاه قضا: در دفاع مقدس همه اقشار مردم در صف اول جهاد حاضر شدند
عراقچی: شورای امنیت به تجاوزات اسرائیل در لبنان پاسخ دهد
play_arrow
عراقچی: شورای امنیت به تجاوزات اسرائیل در لبنان پاسخ دهد
سرلشکر سلامی: برای کنترل یک بحران همۀ زیرساخت‌ها از قبل باید فراهم شود
play_arrow
سرلشکر سلامی: برای کنترل یک بحران همۀ زیرساخت‌ها از قبل باید فراهم شود
فرودگاه بن‌گورین و خروج گسترده اشغالگران از فلسطین اشغالی
play_arrow
فرودگاه بن‌گورین و خروج گسترده اشغالگران از فلسطین اشغالی
استقبال و وداع با پیکر ۳۴ شهید گمنام دفاع مقدس
play_arrow
استقبال و وداع با پیکر ۳۴ شهید گمنام دفاع مقدس
اتحادیه اروپا: ما خواهان برقراری آتش‌بس میان لبنان و اسرائیل هستیم
play_arrow
اتحادیه اروپا: ما خواهان برقراری آتش‌بس میان لبنان و اسرائیل هستیم
ساختمان سازی در گوانژوی چین
play_arrow
ساختمان سازی در گوانژوی چین
پزشکیان: ما هیچ‌گاه به دنبال بمب هسته‌ای نخواهیم بود
play_arrow
پزشکیان: ما هیچ‌گاه به دنبال بمب هسته‌ای نخواهیم بود
گزارشی از عملیات جستجو در حادثه معدن طبس
play_arrow
گزارشی از عملیات جستجو در حادثه معدن طبس