نويسنده: ازوپ
بازنويسي: اس. اي. هندفورد
برگردان: حسين ابراهيمي (الوند)
بازنويسي: اس. اي. هندفورد
برگردان: حسين ابراهيمي (الوند)
پيرزني که چشمانش خوب نميديد با پزشکي قرار گذاشت در صورت بهبود، دستمزد او را بپردازد. پزشک درمان را با ماليدن مرهم به چشمان پيرزن شروع کرد، امّا هربار که به چشمان پيرزن مرهم ميماليد، از آنجا که چشمان پيرزن را دزديد، به او گفت که درمان به پايان رسيده است و از او خواست تا دستمزدش را بپردازد. امّا پيرزن حاضر نشد دستمزدي را که قرار گذاشته بودند بپردازد. پزشک او را به دادگاه برد. پيرزن در دفاع از خود گفت که او قول داده بود در صورت بهبود، دستمزد پزشک را بپردازد در حالي که اکنون چشمان او از قبل هم بدتر شدهاند. او به قاضي دادگاه گفت: «پيش از آنکه پزشک درمان را شروع کند، من تمام وسايل خانهام را ميديدم، در حالي که اکنون ديگر هيچيک از آنها را نميتوانم ببينم.»
برخي از مردم چنان اسير کسب درآمد نامشروع هستند که گاه حتّي متوجّه دلايلي که عليه خودشان فراهم ميکنند، نيستند.
منبع مقاله :
هندفورد، اس. اِي و ديگران؛ (1392)، افسانههاي مردم دنيا (جلدهاي 9 تا 12)، ترجمهي حسين ابراهيمي (الوند) و ديگران، تهران: نشر افق، چاپ سوم.
برخي از مردم چنان اسير کسب درآمد نامشروع هستند که گاه حتّي متوجّه دلايلي که عليه خودشان فراهم ميکنند، نيستند.
منبع مقاله :
هندفورد، اس. اِي و ديگران؛ (1392)، افسانههاي مردم دنيا (جلدهاي 9 تا 12)، ترجمهي حسين ابراهيمي (الوند) و ديگران، تهران: نشر افق، چاپ سوم.