کچل

مردی که مویش رو به سفیدی گذاشته بود، دو دلدار یکی جوان و دیگری سالخورده داشت. زن سالخورده از این‌که دلداری جوان داشته باشد، شرمنده بود و هر وقت مرد نزدش می‌آمد، تارهای سیاه موی او را یکی‌یکی می‌کند.
شنبه، 21 مرداد 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
کچل
کچل

نویسنده: ازوپ
بازنویسی: اس. ای. هندفورد
برگردان: حسین ابراهیمی (الوند)

 
مردی که مویش رو به سفیدی گذاشته بود، دو دلدار یکی جوان و دیگری سالخورده داشت. زن سالخورده از این‌که دلداری جوان داشته باشد، شرمنده بود و هر وقت مرد نزدش می‌آمد، تارهای سیاه موی او را یکی‌یکی می‌کند. زن جوان نیز که نمی‌خواست دلداری پیر و سفیدمو داشته باشد هر وقت با مرد بود، موهای سفید او را می‌کند. بدین‌سان آن دو با کندن تمامی موهای سر مرد، ماجرا را به پایان بردند.
یاران ناسازگار هرگز به توافق نمی‌رسند.
منبع مقاله :
هندفورد، اس. اِی و دیگران؛ (1392)، افسانه‌های مردم دنیا (جلدهای 9 تا 12)، ترجمه‌ی حسین ابراهیمی (الوند) و دیگران، تهران: نشر افق، چاپ سوم.
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.