ویژگی‏های جوانی و شیوه‏های بهره‏مندی صحیح از آن (1)

برای موضع‏گیری صحیح در برابر هر پدیده و هر مرحله از زندگی باید واقعیت آن را فهمید و به جوان شناساند. این یک برخورد صادقانه است، چنان که علی ( علیه السّلام ) در نامه‏ای به امام حسن ( علیه السّلام ) می‏گوید: «پسرم! بدان که پیش روی تو گردنه‏ایست رنج زا، در عبور از این گردنه حال مردم سبک بار بهتر است از سنگین باران...
سه‌شنبه، 1 ارديبهشت 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ویژگی‏های جوانی و شیوه‏های بهره‏مندی صحیح از آن (1)
ویژگی‏های جوانی و شیوه‏های بهره‏مندی صحیح از آن (1)
ویژگی‏های جوانی و شیوه‏های بهره‏مندی صحیح از آن (1)

نويسنده: عزیزالله حیدری



برای موضع‏گیری صحیح در برابر هر پدیده و هر مرحله از زندگی باید واقعیت آن را فهمید و به جوان شناساند. این یک برخورد صادقانه است، چنان که علی ( علیه السّلام ) در نامه‏ای به امام حسن ( علیه السّلام ) می‏گوید:
«پسرم! بدان که پیش روی تو گردنه‏ایست رنج زا، در عبور از این گردنه حال مردم سبک بار بهتر است از سنگین باران...
... و جز این نیست که قلب جوان مانند زمین خالی است هر چه در آن کاشته شود همان را می‏پذیرد (اگر بادام شیرین; نتیجه شیرین و اگر بادام تلخ; نتیجه تلخ)
... و این وصیت پدری است رو به فنا، اعتراف کننده به تغییر و تحولات زمان، در منزلگه مردگان آرمیده، که فردا از آن‏جا کوچ خواهد کرد، به فرزندی که چیزی را آرزو می‏کند که آن را نخواهد یافت. انسانی که راهروی کسانی است که از هستی برخوردار بوده و هلاک شدند، هدف بیماری‏ها و گروگان روزگار است، در تیررس ناگواری‏ها و بنده‏ی دنیا و سوداگر فریبنده‏ها، وامدار زوال و فنا، در بند اسارت مرگ و هم پیمان اندوه‏ها و همدم غصه‏ها و نشانه‏های آفات و زمین خورده‏ی تمایلات و جانشین مردگان است.» (1)
چنان که می‏بینید امام (علیه السلام) در گفت‏وگو با یک نوجوان یا جوان تلاش نموده از همه‏ی واقعیت‏های زندگی سخن بگوید تا مخاطب بتواند موضع صحیحی را در مقاطع مختلف حیات انتخاب کند. او خواسته است که جوان فقط یک روی سکه را نبیند تا توقع یکنواخت‏خوشی داشته باشد و چنین بینشی است که می‏تواند تحمل را در فرد زیاد نموده و برای برخورد صحیح با فراز و نشیب‏های زندگی، او را مهیا کند.
بعد از این پیش درآمد، خواهیم کوشید تا بی‏پیرایه از ویژگی‏های جوانی سخن برانیم و هدف، راهیابی به درست‏ترین راه است نه آن که جنبه‏های منفی در نظر ما باشد و از آن‏جا که در حوصله‏ی جوان مقدمه‏چینی ملال‏آور است‏به اصل مطلب می‏پردازیم.
سنین نوجوانی و جوانی در دیدگاه‏ها و نظریات متفاوت است، اما معمولا بین 12 تا 25 سالگی را شامل می‏شود. (12 تا 18 سالگی را دوره‏ی نوجوانی و 18 تا 25 سالگی را محدوده‏ی جوانی دانسته‏اند.) (2)
این تقسیم بندی ممکن است‏با تغییرات کمی در نگاه کارشناسان مطرح شود; زیرا تغذیه، جغرافیا، محیط و فرهنگ تفاوت‏هایی را باعث می‏شود، اما مهم آن است که فردی که خود را جوان می‏داند، دشواری این دوران را درمی‏یابد. جوان در این مرحله می‏کوشد تا هویت‏خویش را از هویت‏خانوادگی جدا کند و به استقلال دست‏یابد. به ویژه آن که در این سیر شتابنده، با بلوغ که تولدی دیگر نامیده شده، رو به روست، جریانی که زمینه ساز تحولات سرنوشت‏ساز جسمی، روحی و عاطفی می‏باشد.
در این مطالعه می‏خواهیم جوان مثل یک مسافر با ما همراه شود و از خویشتن شناخت مفیدی به دست آورده و با حقیقت‏خود آشنا گردد و در سایه‏ی این شناخت، کاستی‏ها را ترسیم نموده و از سرمایه‏های ارزشمند خویش بهره گیرد.
پس آن‏چه پی می‏گیریم دستیابی به سه بهره‏ی بزرگ است:
1.پی بردن به عظمت و ارزش خود;
2.نجات از صیادان و بازارهایی که کم‏بها می‏خرند و بهای واقعی جوانی و جوان را نمی‏پردازند;
3.آگاهی به راه‏های برون رفتن از مشکلات و بحران‏ها.
از آن‏جا که جوان بیشتر براساس عواطف و احساسات خویش حرکت می‏کند، پس باید از این دل پاسداری نمود، چنان که علی ( علیه السّلام ) فرمود: «این دل مثل زمینی خالی است که هر بذری در آن افشانده گردد پذیرفته و می‏رویاند. مبادا که بدخواهان دانه‏ای فاسد بکارند که به جای گل، خار برآرد.»
وقتی پیامبر اکرم (ص) می‏فرماید: «بهترین جوانان شما کسی است که به پیران (از لحاظ تجربه و دور اندیشی) شبیه گردد» (3) و باز هم امیرالمؤمنین ( علیه السّلام ) می‏گوید: «نظر و رای پیران را از چالاکی جوان بیشتر می‏پسندم‏» ; (4) پس سزاوار است که جوان در جذب تجربه‏ها، تلاشی پی‏گیر داشته باشد. در این صورت این استعداد شگرف، که دروازه‏ی خوبی‏هاست (5) شکوفا می‏گردد.
البته جوانی با قدر و قیمتی همراه است که در برخی موارد می‏خوانیم: جوانی مایه‏ی مباهات و افتخار خداست، آن‏جا که پیامبر (ص) فرمود: «محبوب‏ترین مردم نزد خدا، جوانی کم سن و سال است که در زمان زیبایی و طراوت، از راه منحرف نگردید و در فرمانبری پروردگار خویش درآمد. این همان کسی است که خداوند فرشتگان را شاهد گرفته و می‏گوید: نگاه کنید این به قیقت‏بنده‏ی من است.» (6)
پس چنین گنجی باید خود را بشناسد و سپس نیروهای خود را استخراج نماید و بعد از آن که آن‏ها را شکل داد، به جهت دادن استعدادها و قابلیت‏های خود بپردازد، (7) آن هم در مسیر بهترین مقصد و هدف.
این یک حقیقت است که پیامبر اکرم (ص) در یک تمثیل بیان کرده‏اند: آن‏ها معدن هستند، مثل معدن طلا و نقره (8) و روشن است که کمال معدن در این است که چهار مرحله را طی کند: کشف، استخراج، شکل‏یابی، جهت. از این رو لازم است جوان ویژگی‏هایی را که نقش اصلی دارند، شناسایی کند; خصوصیت‏هایی که در عین مفید بودن می‏توانند به یک خصلت منفی تبدیل شوند و جوان با درک ظرفیت‏ها می‏تواند نه تنها به کنترل خویش و هماهنگ کردن نیازهایش با موازین متعالی دین و اخلاق بپردازد، بلکه رفتاری نسبتا قابل پیش بینی را سامان دهی کند، که این در انرژی‏ها و توانایی‏های جوان نهفته است.
خصلت‏هایی که نقش بسیار اساسی دارند و یک جوان آگاهانه یا ناخودآگاه با آن‏ها انس داشته و بیشتر حرکت‏های او مثل منش و طرز رفتار، لباس پوشیدن، آرایش، الگوها و هدف‏هایش را شکل می‏دهد، عبارتند از:
1.استقلال طلبی
2.هویت طلبی
3.عاشق پیشه‏گی
4.خود شیفته‏گی
روشن است که شاخص‏های جوانی در این موارد محدود نمی‏شود و ممکن است‏برخی از این عناوین، در ابتدای امر، چهره‏ای منفی ارایه دهند، اما جوان خصوصیات دیگری دارد که ذاتا مثبت است و باید پرورش پیدا کند، چنان که حس فداکاری و گذشت، مبارزه با ستم و ستمگری، دفاع از مظلوم و حق‏پذیری در جوانان مشهود است.
در حدیثی از امام معصوم آمده است: «آنان (نوجوانان و جوانان) برای هر کار خوبی با شتاب تلاش می‏کنند.» (9)

بررسی ویژگی‏ها

1.استقلال‏طلبی

جوانی که از بحران بلوغ عبور می‏کند در حقیقت مقدار زیادی از وابستگی‏های خانوادگی را پشت‏سر می‏گذارد و می‏رود تا هویتی جدید و مستقل را تجربه کند. گرچه او هنوز نیازمند حمایت‏هاست; اما در بسیاری موارد با خود یا در اعتراض به دیگران می‏گوید: شما خیال می‏کنید من هنوز بچه هستم؟ !
این نوع گفتارها، گویای همین روحیه است و به دلیل واقعیت موجود در این روحیه، سزاوار پذیرش و تناسب در برخورد است. البته برخوردی منطقی و خارج از افراط و تفریط، نه به آن صورت که در غرب از هیجده سالگی و یا کمتر، جوان به حال خود رها شده و گویی می‏خواهند از شر او راحت‏شوند و شکل تفریطی آن است که این حالت انکار شده و به هیچ انگاشته گردد.
در توصیه‏های پیامبر اکرم (ص) می‏بینیم که جوان باید چون مشاوری امین، مورد مشورت قرار گیرد. (10)
اما خود جوان نباید فکر کند که بی‏نیاز شده و تحت تاثیر شور و نشاط و قدرت‏های جوانی، از تجربیات افراد سالخورده روی‏گردان شود.
چنان که از امیرالمؤمنین خواندیم که رای و تدبیر پیر، نزد من محبوب‏تر از چالاکی و استقامت جوان است. (11)
این نیاز آن قدر محسوس است که جوانی در مصاحبه‏ای می‏گوید: کلاف سردرگمی هستیم که هیچ کسی راهنمایی‏مان نمی‏کند (پیشگامان، ماهنامه‏ی فرهنگی، سال سوم شماره‏ی 25) .
روشن است که استفاده از مشورت‏ها به معنی کورکردن چشم خود نیست‏بلکه همانا استفاده از تجربه و اندیشه‏ی پیشکسوت هاست. با این توضیح معلوم می‏شود فرضیه‏ی شکاف نسل‏ها آن قدر هم که می‏گویند واقعیت ندارد، بلکه گاهی به دلیل مقاصد سیاسی تبلیغ می‏شود تا جوانان را از فرهنگ و ارزش اصیل و سنت دینی اصیل بیگانه کنند. این دشمنان جوانان نمی‏دانند که اگر استقلال‏طلبی به مفهوم پشت پا زدن به فرهنگ و ارزش‏های اصیل باشد که به غلط، سنتی کهنه نامیده می‏شود; اعتراض رهبران غربی را سازمان نمی‏داد. مشاور امنیت ملی امریکا استاد علوم سیاسی دانشگاه جان‏هاپکینز و مشاور فعلی مرکز مطالعات استراتژیک بین‏المللی می‏گوید: تلویزیون (امریکا) خاصه در تخریب و عدم تداوم سنت‏ها و انتقال ارزش‏ها از نسلی به نسل دیگر تاثیر مهمی داشته است. برنامه‏های سرگرم کننده‏ی تلویزیون و حتی اخبار آن در شورانگیزی و احساساتی نشان دادن واقعیات به عنوان نوآوری‏ها که از ارزش‏های اخلاقی جدا شده‏اند و در ارایه‏ی ارزش‏های مادی و ارضای تمایلات نفسانی و جنسی به عنوان یک امر عادی و حتی رفتاری قابل ستایش، به افراط گراییده است.
ملاحظه‏ی میزان تاکید مشهورترین برنامه‏های تلویزیونی که برای بینندگان جوان طراحی شده است و همین طور پربیننده‏ترین نمایش‏های بحث و گفت‏وگوی تلویزیونی برای انحطاط و هرزگی و تحسین و تبلیغ عدم پذیرش اقتدار ارزش‏های سنتی، تکان دهنده است... .
با چنین پدیده‏هایی، والدین مشکل بتوانند ارزش‏های اجتماعی را به فرزندان خود انتقال دهند. انحطاط بارز هسته‏ی خانواده، به عنوان بنیادی‏ترین واحد اجتماعی، پریشانی فلسفی - فرهنگی جامعه معاصر امریکا را شدت می‏بخشد. (12)
پس حس استقلال‏طلبی به معنای پذیرش شخصیت جوان و اعتماد به نفس خوب است و باید جوان خود را دارای قابلیت‏ها بداند. اما نه به مفهوم جدایی‏طلبی و غرور بی‏جا.

2.هویت‏طلبی

جوان در جست و جوی هویت‏خویش است و به همین خاطر به تلاش‏ها و برون فکنی‏ها و خود نمایی‏ها و گاه سکوت و انزوا پناه می‏برد. این مجموعه نشان از بالندگی و تحرک اوست.
او حق دارد بداند کیست و چه توانایی‏ها، احساسات و عواطفی دارد; تا برای آن‏ها برنامه بریزد و اهداف راستین خود را تحقق ببخشد.
این آگاهی باعث می‏شود که جوان کرامت انسانی خود را حفظ نموده، ارزش واقعی خود را دانسته و خود را به بهای کم نفروشد. راز تسلیم شدن به هوس‏های زود گذر، الگوهای ناسالم و وارداتی همین عدم شناخت است. اشتباه بزرگ این است که با تحلیل سطحی از خویش، این هویت ارزشمند را با خواسته‏های ابتدایی و تلقینی اشتباه بگیرد. گاه دیده می‏شود که وقتی جوانی دست‏به خلاف‏هایی زده و افراط می‏کند و سپس مورد اعتراض واقع می‏شود، بلافاصله می‏گوید: شما جوان را نمی‏شناسید! جوان خواسته هایی دارد و آن‏گاه نمونه هایی از کارهای جوانان غربی و آزادی (بخوانید بی‏بند وباری) آن‏ها را فهرست می‏کند.
اما پاسخ این است که هیچ کس منکر خواسته‏ها و شور و نشاط جوان نیست. اما او قبل از اجرای بی‏معیار نیازها باید به کاوش پرداخته و بفهمد که جوانی یک بخش از حیات کلی انسان است و دستگاه آفرینش برای انسان، انسانیت و هویتی ارجمند را ترسیم نموده که ارضای احتیاجات باید در آن چارچوب انجام گیرد، تا این سرمایه‏ی بزرگ و سترگ آسیب نبیند.
مهم‏ترین بدبختی، جهل درباره‏ی خویش، پناه بردن به هیجانات مصنوعی به جای ایمان و کسب رضایت فردی و نسبی شدن همه‏ی ارزش‏هاست; چون کسی که خود را نشناخت‏خدا را نمی‏شناسد و نتیجه چنان می‏شود که برژینسکی از جامعه‏ی امریکا گزارش داده است: «جامعه‏ای که به هیچ یک از ارزش‏های مطلق اعتقاد ندارد، بلکه در عوض رضایت فردی را هدف قرار می‏دهد جامعه‏ای است که در معرض تهدید و فساد قرار دارد. امریکا به وضوح نیازمند یک دوره باز اندیشی، بازنگری فلسفی و انتقاد از فرهنگ خودی است. امریکا باید به درستی این واقعیت را بپذیرد که لذت‏طلبی همراه با نسبی‏گرایی که راهنمای اصلی زندگی مردم شده است، هیچ گونه اصول ثابت اجتماعی را ارایه نمی‏دهد.» (13)

روش شناخت هویت‏خویش

دو راه بسیار ساده اما عمیق و سازنده برای شناخت داریم:
1.مقایسه؛
2.تحلیل; اصل جالبی که می‏گوید: هر نیازی در انسان نمایشگر یک استعداد است. (14)
ما در مقایسه‏ی خودمان با دیگر حیوانات درمی‏یابیم که در پنج مورد با آنان اشتراک داریم: هوش، حافظه، ادارکات حسی، احساسات و حواس و چه بسا که آنان در برخی از این خصوصیات از ما قوی‏تر باشند، اما به خاطر استعدادهای بزرگی چون تفکر، تعقل، وجدان و روحی برتر ممتاز می‏شویم چنان‏که قرآن از آن به عنوان آفرینشی دیگر یاد می‏کند. (15)
اما معیار دوم که اصل دقیقی است می‏گوید هر نیازی در انسان نمایشگر استعدادی بزرگ است. مثلا نیاز به اعتراف نمایانگر وجدان، نیاز به نجوا نماینده‏ی روح و نیاز به آزادی نمایانگر اراده و انتخاب می‏باشد. در نتیجه جوان می‏تواند خویشتن را با پرسشی بزرگ روبه‏رو کند که آیا با این همه سرمایه می‏توانم به شغلی چون خوردن، خوابیدن و خوش بودن راضی شوم؟
آیا زیستنی چنین، حبس شدن در مداری بسته و محدود نیست؟ و انسان را در باتلاق بیهودگی نمی‏برد؟
این‏جاست که باید اهداف بلند را به رهنمود دین پیدا کنم که پنجره‏ای به سوی بالا می‏گشاید و هدف برتر را نشان می‏دهد.
بیهوده نیست که ما را با این پرسش بزرگ روبه‏رو می‏کنند که «ارضیتم بالحیوة الدنیا» ؟ آیا به همین زندگی محدود دل خوش کرده‏اید؟ (16)
چه شکرهاست در این شهر که قانع شده‏اند
شاه بازان طریقت‏به مقام مگسی
بال بگشا و صفیر از شجر طوبی زن
حیف باشد چو تو مرغی که اسیر قفسی (17)
این درک مختصر از هویت‏خویش، سودای سر بالا را در انسان زنده می‏کند و جوان از تنوع‏طلبی و تنزل، به تحرک روی می‏آورد.
چنین است که همت‏های بلند شکل می‏گیرد و جوان به شکوفایی خود می‏اندیشد نه آن که به صورت تصنعی خود را به این و آن تشبیه کند. چه خوب گفته است دانشمندی:
آدم دیوانه می‏گوید ای کاش من فلانی بودم، آدم عصبی می‏گوید ای کاش جای فلانی بودم و آدم عاقل می‏گوید کاش خودم همان باشم که باید باشم. در حالت‏های سردار رشید اسلام، جوانمردی چون حاج همت می‏خوانیم:
قبل از عملیات، یک شب که حاجی خانه آمد، سراپا خاک آلوده بود. چشمانش از بی‏خوابی ورم کرده و قرمز شده بود. فصل سرما بود و او به خاطر سینوزیت‏شدیدی که داشت، احساس ناراحتی می‏کرد. وقتی وارد خانه شد، دیدم می‏خواهد نماز بخواند، گفتم: لااقل یک دوش بگیر، غذایی بخور، بعد نمازت را بخوان. با تعجب گفت: من این همه خودم را به زحمت انداخته‏ام و با سرعت‏به خانه آمده‏ام که نماز اول وقت را از دست ندهم، حالا چه طور می‏توانم نماز نخوانده غذا بخورم؟ (18)
راستی که در مقابل این رادمردان باید گفت:
همتم بدرقه‏ی راه کن ای طایر قدس
که دراز است ره مقصد و من نو سفرم
آری جوان ما باید فریب زرق و برق‏ها را نخورد و با واقعیت‏خود آشنا گردد. در غیر این‏صورت دچار بن بست‏های جوانان در غرب می‏شود که با همه‏ی درخشش، نوری ندارند. شعارهای جوانان در غرب حاکی از ناامیدی و گم گشتگی هویت است. آنان در برخی گفته‏ها و چیزهایی که بر لباس‏هایشان نقش بسته می‏گویند: :are live we ,we dont live ما زنده‏ایم زندگی نمی‏کنیم! یا در شعاری دیگر: no futher یعنی آینده‏ای نیست. و چنین است که به جای دل‏سپاری به ایمان، در جست و جوی هر چه بیشتر لذت فردی و هیجان (excitement) ، دیوانه وار به هر دری می‏زنند.
گزارشات عینی نویسنده‏ی کتاب «در غرب خبری نیست‏» از اعتیاد به حشیش و مواد مخدر، خشونت، تجاوز، سرقت، قمار و موسیقی پر سر و صدای دیسکو، بسیار تکان دهنده است. (19) اما چنان که در این گذر کوتاه درخودشناسی دیدید، بینش دینی با نشان دادن سرمایه‏های زیادتر انسان به او عظمتش را یاد آور می‏شود، تا به کارهای حقیر و آرمان‏های کوچک قانع نشود و حتی استمرار و ادامه‏ی بعد از مرگ را درک کند. این شناخت درست از خویش، جوان را با هویتی شگرف روبه‏رو می‏نماید که زندگی با مرگ تمام نمی‏شود و به عینیت عالم ایمان می‏آورد، (20) که زمینه ساز نماز و پیوند و باطن هستی و ایجاد شور و نشاط او نجات از نومیدی است.
این ادراک از استعدادهای بزرگ انسانی پرسشی را در ذهن آدمی زنده می‏کند که در سکوت نیز فریاد دارد.
آن پرسش این است: آیا برای زندگی 60- 70 سال، همان غریزه‏ها کافی نبود؟
آیا برای اهداف کوتاه مدت مثل خوردن و خوابیدن و خوش بودن، نیاز به این همه استعداد، آن هم استعدادهای مزاحم خوشی بود؟
زیرا عقل و فکر آدمی را آرام نمی‏گذارد مگر از کارش بیاندازیم.

پی‏نوشت‏ها:

1. نهج البلاغه، ترجمه‏ی علامه محمد تقی جعفری، وصیت‏به امام حسن (علیه اسلام)، ص 817.
2. مسایل نوجوانان و جوانان، دکتر محمد خدا یاری فرد، ص 11.
3. میزان الحکمة، ج 5، ص 7.
4. نهج البلاغه، کلمات قصار.
5. میزان الحکمة، ج 5.
6. میزان الحکمة، ج 5، ص 9.
7. روضه‏ی کافی.
8. روضه‏ی کافی.
9. میزان الحکمة، ج 5، ص 7.
10. در تقسیم بندی معروف رسول اکرم: فرزند در هفت‏سال اول فرمانروا و هفت‏سال دوم فرمانبر و هفت‏سال سوم، وزیر است. (جوان و احساسات، مرحوم فلسفی) .
11. نهج البلاغه‏ی صبحی صالح، کلمات قصار، شماره‏ی 86.
12. خارج از کنترل، زی بیگنوبرژینسکی، ص 128.
13. خارج از کنترل، ص 129.
14. مسؤولیت و سازندگی، استاد علی حائری، ج 1.
15. سوره‏ی مؤمنون آیه‏ی 14 بعد از سیر تکاملی نطفه تا انسان از آفرینش دیگر یاد می‏کند که همان ترکیب ممتاز آدمی است.
16. توبه / 38.
17. دیوان حافظ.
18. سردار خیبر، خاطراتی از حاج ابراهیم همت، فرمانده لشگر محمد رسول الله ( صلی الله علیه و آله)، ص 143.
19. در غرب خبری نیست، منوچهر دبیرسیاقی، ص 111، 112، 118، 119 تا 122.
20. آنان که به غیب ایمان آورده و نماز به پای می‏دارند. (بقره/ 2) .

منبع: پایگاه حوزه




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.