کودکان را بشناسیم

شرط موفقیت در هر کاری در درجه اول بینش و آشنایی است، فردی که دارای هدف خاصی است، برای رسیدن به مطلوب خویش علاوه بر کوششهای پیگیر ومداوم ، باید به همه راههایی که او را به سر منزل مقصود می رساند ، آشنایی داشته باشد. شخصی که بخواهد به قله کوهی صعود کند علاوه بر سلامت جسم و سایر شرایط لازم، به فنون کوهنوردی نیز باید آشنا باشد ، تا در کار خود موفق گردد.
چهارشنبه، 9 ارديبهشت 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
کودکان را بشناسیم
کودکان را بشناسیم
کودکان را بشناسیم


ضرورت شناسایی

شرط موفقیت در هر کاری در درجه اول بینش و آشنایی است، فردی که دارای هدف خاصی است، برای رسیدن به مطلوب خویش علاوه بر کوششهای پیگیر ومداوم ، باید به همه راههایی که او را به سر منزل مقصود می رساند ، آشنایی داشته باشد. شخصی که بخواهد به قله کوهی صعود کند علاوه بر سلامت جسم و سایر شرایط لازم، به فنون کوهنوردی نیز باید آشنا باشد ، تا در کار خود موفق گردد.
پزشکی که به معالجه بیماری اقدام می کند ، ابتدا می کوشد که با سوالات و معاینات لازم ، درد او را بشناسد و پس از شناسایی درد به درمان بیمار میپردازد.

تربیت و شناسایی

عده ای تربیت را عبارت از ایجاد دگرگونی های مطلوب در تن و روان می دانند، و برخی دیگر تربیت را رشد طبیعی و تدریجی و هماهنگ تمام نیروها و استعدادهایی که در نهاد فرد مکتوم است می دانند.
در هر صورت تربیت به هر معنایی که باشد، موفقیت در آن مستلزم شناسایی است، مربی که می خواهد فردی را تربیت نماید علاوه بر آشنایی به علوم تربیتی باید از تمام خصوصیات جسمی و روانی وی آگتهی داشته باشد.
شناسایی و آگاهی در هر کار لازم، ولی در امر تربیت انسان، ضرورت آن بیشتر است زیرا انسان موجودی پیچیده و دشوار است. زمینه های روانی هر فردی براساس وراثت و محیط تربیتی او مختلف است، دو فرد را نمی توان پیدا کرد که از نظر روحیات یکسان باشند، پس همانطور که هر فردی دارای شخصیت روانی خاصی است، تربیت او نیز دارای راه و روش خاصی می باشد.

نوع شناسایی

شناسایی بر دو قسم است: نوع اول شناسایی سطحی است : معلم می بیند کودکی درس نمی خواند یا دانش آموزی دیر به مدرسه می آید، یا در محیط مدرسه با دیگران به جنگ و جدال می پردازد، این شناسایی از آن نظر سطحی است که معلم فقط به تخلف شاگرد پی برده است.
نوع دوم شناسایی عمقی است : و آن عبارت است از پی بردن به علل رفتارهای غیر عادی کودک است مثلا چرا کودک به درس خواندن علاقه ندارد؟ آیا استعداد او کم است؟ یا دچار مشکلات عاطفی است؟
کودکی که در مدرسه دیگران را اذیت و ازار می نماید آیا رفتارش معلول تربیت غلط محیط خانوادگی او بوده، بدینوسیله می کوشد با اذیت و آزار به دیگران ،عقده های خود را جبران نماید؟
این نوع شناسایی در امر تربیت ضرورت دارد، معلم باید بداند چرا کودک مداد همشاگردیش را برداشته در کف خود قرار می دهد؟ چرا کودک به دروغ متوسل می شود؟ آیا از محیط خانه دروغ را یاد گرفته؟ یا ترس و توبیخ شدید آموزگار او را به دروغگویی وا داشته است؟
معلم اگر دریابد که این دروغگویی از شدت عملی بوده که او در کلاس خود نسبت به متخلفین ابراز می داشته است،با تغییر رویه و نرمش می تواند خوی دروغگویی را از او دور سازد، ولی اگر بداند که این دروغگویی زائده تربیت غلط محیط خانوادگی است، آموزگار دیگر نخواهد توانست فقط با تغییر رفتار خود دروغگویی را از کودک برکنار سازد، بنابراین شناسایی کودک و خصوصیات اخلاقی او با مقدماتی که به آنها اشاره شد ضرورتش آشکار می گردد، لذا تربیت گروهی بدون شناسایی فرد فرد آنان همانند آنست که دکتری برای درمان بیماری های گوناگون به یک نسخه اکتفا نماید.

تربیت در گذشته

در گذشته هدف از تربیت این بود که مدرسه ای تاسیس و عده ای از کودکان بابرنامه یکنواختی در آنجا پرورش یابندزیرا عقیده داشتند هر کودکی که از مادر متولد می شود از نظر استعداد آمادگی هر کاری را دارا است و اگر کودکی در تحصیل دچار رکود و توقف می شد تقصیر را متوجه کودک دانسته او را توبیخ و سرزنش می کردند ولی در تریبت جدید بر اساس پیشرفت علوم و پیدایش علم روانشناسی دانشمندان تربیت توجه پیدا کردند که انسان ها از نظر تجهیزات روحی و فکری با یکدیگر ، تفاوت هایی دارند. همه بچه ها را نمی توان با یک برنامه پیش برد بعضی ها باهوش هستند و کم کار و برخی از نظر هوش متوسطند و پرکار، عده ای در کارهای فکری آمادگی بیشتری دارند، گروهی دیگر به قسمت های فنی و تکنیکی علاقه زیادتری دارند و به عبارت دیگر استعدادها و علاقه های کودکان گوناگون می باشند.
باید در تعلیم و تربیت به خصوصیات جسمی و فکری کودکان قبلا آشنایی داشت لذا از قرن 18 به بعد بجای اینکه برنامه یکنواختی را درباره همه کودکان اجرا کنند کوشیده اند تعلیم و تربیت بر اساس شناسایی کودک پیاده شود. اگر کودکی ذوق ریاضی دارد، او را به رشته های مخصوص هدایت کنند و کودکی که به کارهای علمی و تحقیقی علاقه دارد به همان راه راهنمایی گردد.
پس بایددر درجه اول کودک را بشناسیم سپس استعدادهای او را پرورش دهیم.
روی همین اصل دانشمندان تربیتی عقیده دارند که اولین شرط مربی خوب در راه تعلیم و تربیت، این است که باید کودک را شناخت، به استعدادهای او پی برد، تمایلاتش را درک کرد، احتیاجاتش را در نظر گرفت، جنبه های عاطفی و وضع خانوادگی او را مورد مطالعه قرار داد سپس به تربیت او اقدام کرد.
بنابراین پدران و مادرانی که علاقه به تربیت فرزند خود داشته ، خود را مسئول می دانند باید توجه داشته باشند که پیش از آنکه به تربیت فرزند خود اقدام نمایند، بکوشند روحیات فرزند برایشان مشخص گشته به علل و ریشه های آن پی ببرند. با صبر و حوصله دریابند که چرا کودکشان بداخلاق است یا چرا با برادر وخواهرش نزاع می کند بسیاری از پدران ومادران وقتی با مشکلات تربیتی فرزندانشان برخورد می کنند بجای اینکه به ریشه های اساسی این بداخلاقی ها پی ببرند، می کوشند بوسیله پند و اندرز و یا تندی و خشونت جلوی بداخلاقی را بگیرند، این گروه در مواردی علاوه بر اینکه دردی را درمان نمی کنند بلکه در اثر آشنا نبودن به اصول تربیتی به بداخلاقی فرزندانشان کمک می نمایند، و حال آنکه اینگونه پدران اگر بجای شتاب زدگی سعی می کردند علت بداخلاقی او را دریابندمی توانستند فرزند خود را تربیت کنند و جلوی بداخلاقی او را بگیرند. به عنوان مثال گاه دیده می شود که فرزندی دائما در خانه بداخلاقی می کند، با کوچکترها و بزرگترها دعوی می کند، با کمترین برخوردی آشفته و گریان می گردد.
مطالعه و بررسی دقیق حالات روانی نشان می دهد که اینگونه کودکان از تبعیض در محیط خانه رنج می برند و پدران و مادران بدون توجه به این عامل انحرافی می خواهند با پند و اندرز و یا خشونت، جلوی بداخلاقی او را بگیرند.
شناسایی کودک نباید در انحصار روحیات و استعدادهای کودک دور بزند بلکه یک مربی خوب می کوشد که خصوصیات زمانی را نیز در نظر بگیرد. بسیاری از پدران بدون اینکه خصوصیات زمانی را در نظر بگیرند می کوشند فرزندشان رفتاری همانند آنان داشته باشد با اینکه با کمترین آشنایی به خصوصیات اجتماعی و زمانی می توان پذیرفت که دیگر در زمان حاضر نمی توان به همان روش گذشته فرزندان را تربیت کرد.

پرورش اخلاقی

رابطه انسان و اخلاق

دانشمندان می گویند انسان حیوان متفکری است، که به وسیله عقلش می فهمد چگونه خواسته های خود را تامین کند و دشواری و مشکلاتش را چگونه حل کند.
در زندگی اجتماعی ، بر اساس فطرت خداداد ، اصولی را به نام اخلاق می پذیرد و حقوق دیگران را محترم می شمرد اصل همکاری و تعاون را رعایت می کند، از ستمگری اجتناب می نماید. در حالی که حیوان رفتارش بر اساس غریزه خشم و شهوت ، پی ریزی می گردد و از بینش و عقل برکنار است.
بنابراین اخلاق جزئ شخصیت اصلی هر انسانی می باشد و انسان منهای اخلاق در حقیقت تنزل از انسانیت به حیوانیت است.

ضرورت پرورش اخلاق

شرافت انسان وابسته به روحیات پسندیده اوست ، اگر فردی از نظر علمی دارای عالیترین مدرک باشد ولی از انسانیت و اخلاق نیکو بهره کافی نداشته باشد فاقد هر نوع ارزشی خواهد بود. علم و دانش اگر متکی به صفات پسندیده نباشد برای صاحبش شرافتی بوجود نخواهد آورد، دکتر و مهندس و ... که پایبند فضایل اخلاقی نباشند بجای خدمت به همنوع خیانت خواهند کرد، علم و دانش اینگونه افراد ، در حکم تیغی است، که در کف زنگی مست، و یا چراغی ، که در اختیار دزد قرار گرفته باشد. بنابراین دانش و پیشرفت علمی هنگامی بحال جامعه مفید خواهد بود ، که توام با اصول اخلاقی و صفات عالی انسانی باشد.
آنچه که فرد و خانواده و اجتماع را ارزشمند می سازد و به زندگی صفا و لذت می بخشد، همانا اخلاق نیکو است. انسان هیچگاه نمی تواند با مال و ثروت و قدرت، در دیگران نفوذ کند. این اخلاق است که دلهای مردم را تسخیر می سازد ، و انسان ها را با یکدیگر مهربان و اجتماعی خالی از عقده ها و نگرانی ها به وجود می آورد.
رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلّم) می فرماید:
اِنکُم لن تَسَعوا الناسَ باموالکم فالقوهم بطلاقه الوجه
شما هرگز نمی توانید به وسیله مال و ثروت مردم را به سوی خود جلب نمائید.
پس به وسیله اخلاق نیکو و صفات پسندیده در دلها آشیان گیرید. دلهای انسان ها از هر قلعه و حصای استوارتر است، چیزی که در گشودن آن موثر است همانا اخلاق و انسانیت است.

اولین آموزشگاه اخلاقی

خانه، اولین مدرسه تربیت اخلاقی است ، کودک بتدریج بر اساس مشاهدات روزمره ، پایه های اخلاقی خود را پی ریزی می نماید. در محیط خانه ، هر کودکی تعالیم خوب و بد را فرا گرفته و زیربنای اخلاقی او گذاشته می شود. کودکی که در محیط خانه ، با دروغ آشنا می شود، بدون شک دروغگوئی را می آموزد، کودک همانند نهال تازه ای است. هر طور به او تعلیم دهند همانگونه تربیت می شود، اگر در محیط پر از خشونت و فساد پرورش یابد، نمی توان از او مهربانی و صفا انتظار داشتف کودکی که از پدر و مادر عاطفه ندیده باشد، برای گذشت و عاطفه ارزش کمتری قائل خواهد شد.
خانه پرورشگاه اطفال است ، از نظر خوبی و بدی تابع عواملی است که در آنجا حکمفرماست، اگر اداره کنندگان خانه دارای روش صحیح و اخلاق نیک باشند، کودکان بخوبی پرورش یافته افرادی فعال و خوشبخت خواهند بود.

الگوهای تربیتی

رفتار پدر و مادر در محیط خانه ، هر چه باشد سرمشقی برای کودکان خواهد بود، زیرا آنان فاقد آنگونه رشد عقلی هستند که بتوانند خوبی و بدی را تمیز دهند.
از این گذشته فرزندان به پدر و مادر خود علاقه دارند و بر اساس همین علاقه و پیوند، پدر و مادر را نمونه و سرمشق خود قرار داده می کوشند رفتارشان را با افعال آنها انطباق دهند.
روی این اصل معلوم می شود، که پرورش اخلاقی کودکان در محیط خانه ، بطور عملی صورت می گیرد. پدر و مادری که به تربیت فرزند خود علاقمندند در درجه اول باید بکوشند خود دارای فضایل اخلاقی باشند تا فرزندشان نیز ، روحیات پسندیده آنان را تقلید کرده، جزئ اخلاق و خوی خود قرار دهند. با پند و اندرز نمی توان درستی و راستی و سایر صفات اخلاقی را که در محیط خانه کمتر مراعات می شود در آنها بوجود آورد.

آغاز پرورش اخلاقی

انسان بر اساس فطرت، از آغاز تولد برای تربیت پذیری آمادگی دارد. بدیهی است هر چه این امر در سنین پایین تری انجام گیرد نتایج آن درخشان تر خواهد بود.
در دوره خردی مغز کودک برای گرفتن هر نوع تاثیراتی آمادگی دارد.
روی همین اصل کودک هر چه در اختیارش قرار گیرد فورا در خود جذب می نماید. اخلاقی که در عهد کودکی کسب شده باشد در زندگی بعدی اثرات مهمی از خود بجای می گذارد.
گویند مادری نزد دانشمندی رفته، گفت: فرزند من چهار ساله است،از چه زمانی باید به تربیت او شروع کنم؟ آن مرد دانشمند جواب داد: اگر تا کنون تربیت او را آغاز نکرده ای عمر او را بیهوده تلف نموده ای ، زیرا از موقعی که اولین تبسم بر لبهای طفل ظاهر می شود، زمان تربیت وی آغاز می گردد.

ساختمان اخلاقی کودک

پرورش اخلاقی کودک در اثر تقلید و پیروی از رفتار دیگران متدرجا و بطور نامحسوس ، تکمیل می گردد.
اعمال و حرکاتی که روزانه از کودک صادر می شود، به تنهایی هر یک کوچک و ناقابل است و اهمیت و تاثیر عمده ای ندارد بمنزله ذرات برف، دانه دانه فرود می آید و بتدریج هر ذره با ذره کوچک دیگر آمیخته شده ، بر اثر تراکم مجموع آنها بهمن های بزرگ و خطرناک را تشکیل می دهند.
بسیاری از کسانی که به سیگار کشیدن اعتیاد یافته و بعدها از ترک آن عاجز و ناتوان مانده اند ، در ابتدا بعنوان شوخی و تفریح، سیگاری را به لبان خود نزدیک ساخته بودند، ولی تکرار همین رفتارهای جزئی و حساب نشده آنان را معتاد گردانید. تکرار روزمره است که عاقبت تولید عادت می کند و رفتار خوب و بد انسان را بوجود آورده ، ساختمان اخلاقی او را تشکیل می دهد.

نظر اسلام در پرورش اخلاقی

اسلام پدران و مادران را در امر پرورش اخلاقی فرزندان خویش، مسئول می داند و یکی از وظایف اساسی و حساس آنها را ، تربیت فرزند دانسته است.
پدران و مادرانی که در اثر سهل انگاری و یا سایر عوامل از تربیت فرزندان خود سرباز می زنند از نظر دین و اجتماع خطاکار می باشند، چه فرزند نالایق و فاسد علاوه بر اینکه برای پدر و مادر خود زیان آور است برای اجتماع نیز فردی مزاحم و سربار خواهد بود.
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) درباره پرورش اخلاقی کودکان فرمود:
(اَدبوا اولادکم فانکم مسئولون) . یعنی: فرزندان خود را تربیت نمائید چه در برابر آنان ، مسئولیت بس بزرگی دارید.
علی علیه السلام فرمود:
"اکرموا اولادکم و احسنوا آدابهم." یعنی: کودکان خود را بزرگ و گرامی داشته خوب تربیت نمایید.
دین اسلام در تمام شئون زندگی فردی ، اجتماعی، حقوقی و قضائی خصوصیات اخلاقی را محترم شمرده، و به آنها توصیه نموده است. روابط پدر و فرزند و شاگرد و معلم را به بهترین وجهی بیان داشته است.
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود:
" بعثت لاتمم مکارم الاخلاق". یعنی : من برای تکمیل اصول اخلاق و فضیلت ، برانگیخته شدم. بنابراین آئین مقدس اسلام با تحکیم زیربنای اخلاقی مسلمانان، کاخ سعادت و برتری آنان را در دنیا و آخرت استوار می سازد و این است هدف عالی پیشوای عالیقدر اسلام.

کودکان و قبول مسئولیت

پیروزی در زندگی اجنماعی

تربیت از نظر کلی به دو نوع تقسیم می گردد اول تربیتی که بر محور فرد و جنبه های اخلاقی او دور می زند، در این نوع تربیت ، مربی می کوشد خصوصیات اخلاقی را پیاده سازد و به عبارت دیگر فرد را به روحیات ارزنده ای از قبیل راستی و درستی و امنت و سایر جهات مجهز سازد.
دوم تربیتی است که فرد را به اعتبار ارتباط او با دیگران مورد توجه قرار می دهد. در این قسم سعی می شود اصول همزیستی و سازگاری و قبول مسئولیت ها درفرد پرورش داده شود تا او بتواند در زندگی اجتماعی موفق و کامیاب بوده از انجام کارها و قبول مسئولیت ها وحشت نداشته باشد.

چرا برخی از کودکان ابتکار و سازندگی ندارند؟

بدیهی است زندگی اجتماعی دارای فوت و فن خاصی است، هر کس نمی تواند در روابط با دیگران موفق باشد مگر آنکه به خصوصیات زندگی اجتماعی و سازش با دیگران آشنا باشد. بسیاری از افراد تحصیلکرده وقتی از مرحله تحصیل گذشته بر زندگی اجتماعی قدم می گذارندآنطور که دلخواه آنان است زمینه موفقیت برای آنان فراهم نشده دچار دلسردی و نگرانی و وازدگی از اجتماع می گردند.
بطور مسلم این عقب ماندگی مربوط به کامل نبودن جنبه تربیتی آنان است. یعنی در دوران کودکی تمام نیروهای اولیائ آنان متوجه درس خواندن آنان می شده و هیچ نوع برنامه ای برای پرورش روحیات اجتماعی آنها نداشته اند. چنین کودکانی وقتی بزرگ شده و به زندگی اجتماعی قدم می گذارند به ابزار و اصول سازگاری و همزیستی و قبول مسئولیت آشنایی ندارند و از انجام کارها مستقلا و قبول مسئولیت هر نوع کاری وحشت دارند، همیشه می خواهند در حاشیه زندگی انسان های دیگر زندگی کنند و به عبارت دیگر افرادی دنباله رو بوده و فاقد سازندگی و ابتکار خواهند بود.
روی این اصل پدران و مادران باید از همان آغاز کودکی اصول اساسی زندگی اجتماعی را با امکانات محدودی که در محیط خانه وجود دارد به آنها تفهیم نمایند تا برای شرکت در زندگی اجتماعی آمادگر بیابند.

مسئولیت چیست؟

بسیاری از کودکان اعم از دختر و پسر دوست دارند در محیط خودشان کارهایی را انجام دهند. دخترها میخواهند رخت بشویند و ظرف ها را تمیز نمایند و غذا بپزند و در تربیت و تزیین اطاق های خانه دخالت داشته باشند. پسرها هم می خواهند مستقلا کارهایی که در محیط خانه وجود دارد خود انجام دهند.
در محیط مدرسه برخی از بچه ها در همکاری با معلمان و مدیران آمادگی بیشتری از خود نشان می دهند و به خوبی می توانند مسئولیت هایی راقبول کننند و سرپرستی کلاس ها را در عهده داشته باشند و یا عقب ماندگی دانش آموزان ضعیف را جبران نمایند.
در برابر این عده کودکانی هستند که اصولا از قبول هر نوع مسئولیتی شانه خالی می نمایند و هر گاه کاری به آنان محول گردد آن کار را بطور ناقص انجام داده هر چه زودتر خود را کنار می کشند.
این عده جزء افرادی هستند که خصوصیات اجتماعی در آنها کمتر وجود دارد و معلوم می شود در محیط خانوادگی کمتر به پرورش این جنبه پرداخته شده است. اینگونه کودکان با در دست داشتن مدارک تحصیلی چون فاقد کمالات اجتماعی هستند نمی توانند بخوبی در زندگی اجتماعی موفق شده از تحصیلات ارزنده خود بهره ور گردند.

چرا مسئولیت می پذیریم؟

یکی از احتیاجات روانی افراد ابراز شخصیت است، منظور از ابراز شخصیت ارائه افکار و عقاید به دیگران است. هر فردی خواه کوچک یا بزرگ در هر موضع و مرحله ای باشد میل دارد از فرصت های مختلف استفاده کرده خود را نشان دهد. هر شخصی متناسب با فهم و تجربیات خود امور و وقایع را بطرز خاصی درک کرده میل دارد نظر و درک خود را به دیگران عرضه کند برای اینکه در این کار موفق گردد مسئولیت کاری را قبول کرده با نظر و فکر خود آن کار را انجام می دهد پس قبول مسئولیت در حقیقت نوعی ابراز شخصیت است چه فرد بر اساس قبول مسئولیت آراء و افکار خود ار به دیگران ارائه می دهد.
خیلی از کودکان برای ابراز شخصیت دوست دارند آزادانه کارهایی را انجام دهند. بعضی از بچه ها کارهای بسیار دشواری را قبول کرده در انجام آن بسیار می کوشند بدیهی است که عامل اساسی این همه فعالیت ها شخصیت نمایی است.

اشتباه بزرگ مربیان

برخی از پدران و مادران بدون اینکه به این نیاز طبیعی کودکان توجه داشته باشند و با راهنمایی و سپردن مسئولیت های جزئی استعداد قبول مسئولیت را در آنان بتدریج پرورش دهند از ترس اینکه مبادا کارها بطور ناقص انجام شود آنان را از قبول مسئولیت ها باز می دارند و همین جلوگیری و ممانعت ها آنها را خمود ساخته ، زمینه پذیرش مسئولیت را در آنان از بین می برند. بنابراین دادن فرصت ها به کودکان خود اولین شرط پرورش حس مسئولیت در آنان است.

آیا قبول مسئولیت آموختنی است؟

در این جا این بحث پیش می آید که آیا قبول مسئولیت فطری کودکان بوده و در همه کودکان وجود دارد یا اینکه فقط در عده خاصی این روحیه به چشم می خورد. بدون تردید این استعداد در همه افراد کم و بیش وجود دارد. اگر محیط تربیتی مناسب و مساعد باشد این استعداد پرورش یافته کامل خواهد شد و اگر درمحیط خانه و مدرسه زمینه پرورش آن وجود نداشته باشد این استعداد بتدریج به خاموشی خواهد گرایید یعنی اگر کودکی هم این زمینه را دارا باشد بتدریج از بین خواهد رفت.
بنابراین استعداد پذیرش مسئولیت در همه کودکان کم و بیش وجود دارد و این محیط تربیتی است که باید آن را پرورش دهد.

آمادگی کودکان برای پذیرش مسئولیت ها

پدران و مادران باید توجه داشته باشند که ممانعت و خودداری آنان از سپردن کارها به دست فرزندانشان برابر شکست و عقب ماندگی آنان در زندگی اجتماعی شان خواهد بود.
همانطور که کودکان راه رفتن را با زمین خوردن ها می آموزند همچنین مسائل اجتماعی و قبول مسئولیت را با انجام دادن کارها بطور ناقص و خراب کردن آنها می آموزند.
پدران و مادران نوعا از بچه ها این جمله را زیاد می شنوند پدر جان بگذار خودم این کار را انجام دهم. یا مادر جان اجازه بده این پارچه را خودم بدوزم یا این شاخه گل را بسازم و این غذا را خودم بپزم. جوابی که نوعا اولیاء به کودکان می دهند این است که می گویند اگر بخواهید مستقلا انجام دهید خراب می کنید اجازه بدهید به جای شما این کار ها را انجام دهیم شما وقتی بزرگ شدید این کارها را خودتان انجام خواهید داد. اولیاء با ابراز این نوع جملات روح فعالیت و استقلال طلبی و مسئولیت پذیری را در کودکان از بین می برند.
و حال آن که این آمادگی کودکان خود دلیل شکوفا شدن حس مسئولیت پذیری انان است و پدران و مادران بیدار و عاقل می توانند با توجه به تربیت های اجتماعی از ضرر و زیان های جزئی صرف نظر کرده کارهایی را که کودکان ازعهده انجام آن برمی آیند به آنان بسپارند و بجای انتقادهای کوبنده و ایرادهای جزئی بکوشند آنان را راهنمایی و تشویق نموده بدینوسیله استعداد مسئولیت پذیری را در آنان پرورش دهند.
کودکانی که از دوران خردی بتدریج برای زندگی اجتماعی پرورش داده نشوند وقتی به سن جوانی می رسند چون روحیات آنان فرم و شکل پیدا کرده دیگر تغییر و تبدیل در آنها دشوار می گردد نمی توان به زودی آنان را به خصوصیات زندگی اجتماعی آشنا گردانید.
بنابراین یکی از وظایف مهم و حساس اولیاء کودکان پرورش جنبه های اجتماعی کودکان است و پدران و مادران باید با سپردن مسئولیتهای جزئی کودکان خود را برای زندگی اجتماعی و قبول مسئولیت های بزرگ آماده سازند.
منبع:Hossna.com




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط